تحلیل ویژگی‌های قیام مردمی بختیاری‌ها و علل شکست آن


 تحلیل ویژگی‌های قیام مردمی بختیاری‌ها و علل شکست آن

 با بررسی ابعاد مختلف قیام سال 1308 شمسی، به رهبری علی مردان خان بختیاری، می‌توان چند ویژگی بارز برای آن برشمرد: نخست آن که، این قیام رنگ و بویی مذهبی و جنبۀ دینی داشت. چنانکه در فصل اول اشاره گردید، شواهد تاریخی نشان می‌دهد که دین مهمّ‌ترین عامل در خیزش‌های مردمی ایلات لر بوده است. بعد از ورود اسلام به ایران، در کوه‌های بختیاری و لرستان بیش از سی جنبش اجتماعی، سیاسی و دینی ظهور کرده و در این کوهستان‌ها فعالیت داشته‌اند. تقریباً همۀ آن‌ها رنگ و صبغۀ دینی داشتند. از فعالیت فرقۀ «ازارقه» گرفته تا فعالیت گروه‌های خرم دینان، مزدکی، اهل حق که همان شیعیان بودند تا اسماعیلیان و حمایت لرها از آل‌بویه، همه انگیزه‌های دینی داشتند. فعالیت فرقه‌های کمیلیه، علبائیه (عبائیه)، حروفیون، ظهور قلندران متعدد و مدعیان سلطنت در این منطقه نمایانگر حضور قوی و تأثیرگذار دین است. اگر حضور و فعالیت امامزاده‌ها و گروه‌های مختلف سادات را به آن بیفزاییم، بی‌تردید پی خواهیم برد که هیچ عاملی به اندازۀ دین نتوانسته است بر ایلات مختلف لر اثرگذار باشد.

در دوران اخیر، نمونه‌های فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد بختیاری‌ها تا چه اندازه متأثر از مذهب و به آن علاقه‌مند بودند. در «قلعه تل» مقرّ محمد تقی خان، چند نفر روحانی و سید حضور داشتند و اقامه نماز جماعت و تلاوت قرآن را برعهده داشتند. خان بختیاری که با سادات شوشتر رابطۀ بسیار حسنه‌ایی داشت، مصرف مشروبات الکلی را درقلمرو خود ممنوع کرده بود و با خاطیان به شدت برخورد می‌کرد. حسینقلی خان بختیاری، ایلخان کل بختیاری در خاطرات خود نقل می‌کند که، بر اساس فتوای «شیخ جعفر شوشتری» با اشرار و راهزنان جنگید، چندین نوبت برای بازسازی عتبات عالیات و آرامگاه امامزاده سلطان ابراهیم اقدام نمود و مبالغ هنگفتی خرج کرد. (گارثویت، 1375).
«سید احمد نوربخش» نیز که در قلعۀ دزّک، در اجتماع صدها تن از کلانتران و معتمدان بختیاری¬ بر غیرت دینی بختیاری‌ها تکیه زد و آن‌ها را تشویق و ترغیب کرد تا به اهالی اصفهان کمک کنند و به جنبش مشروطه بپیوندند.  خطاب به بختیاری‌ها گفت: «امیرالمؤمنین علی (ع) نان جو وخرما میل می¬کردند و از مسلمانان رفع ستم می¬نمودند. مولای متقیان تا طومار ظلم و ستم را در هم نپیچید، از پای ننشست. پس بر ما که شیعه و از پیروان علی (ع ) می¬باشیم؛ لازم و واجب است از پیشوای مسلمانان سرمشق بگیریم و در صحنۀ نبرد و کارزار مولا را حافظ و نگهدار خود بدانیم. شیعیان خالص به اتکای ایمانی که به خاندان نبوّت دارند، از هیچ پیش¬آمدی نباید بهراسند و خود را برای مقابله با هرنوع مخاطره¬ای آماده نمایند. (دانشور علوی، 1377: 36؛ اوژن بختیاری، 1345: 200)». بیانات سید احمد نوربخش چنان کارگر و مؤثر واقع شد که تمامی بختیاری‌های حاضر فریاد کشیدند جان همه به قربان علی و آمادگیشان را برای پشتیبانی از مشروطیت اعلام داشتند.
به تأسی از دستور مرجع بزرگ شیعه و در اجابت دعوت روحانیون و مردم اصفهان، ابراهیم خان ضرغام السلطنه با حدود یکصد و ده نفر (نماد عددی نام مقدس علی علیه‌السلام) از فرزندان و برادران و اطرافیانش، سوار و پیاده با شعار «علی ولی‌الله» برای تصرّف اصفهان حرکت کرد. وی در یک حرکت نمادین به نیابت از 12 امام همام شیعه، نیروهای تحت امرش را به دوازده گروه تقسیم و هر گروه را تحت امر یکی از برادران، فرزندان و بستگان خود در آورد. فرمان آغار عملیات جنگی را نیز یک روحانی (سید احمد نوربخش) صادر کرد. روح مذهبی جنبش بختیاری‌ها را می‌توان در اشعاری که شاعران آن زمان سروده‌اند، به روشنی مشاهده کرد. ترجیع‌بندی که «طرب اصفهانی» در سنۀ 1327 قمری، بعد از فتح اصفهان به پیشنهاد ابراهیم خان ضرغام السلطنه به شرح زیر سرود، گویای این مدعاست.


ما چاکر شاه ذوالفقاریم
در کشور فقر تاج داریم

ما شیرۀ عشق و جذبۀ شور
ما حب علی بختیاریم

از همّت صاحب ولایت
ضرغام دلیر کارزاریم

هم نام خلیل و چون ابراهیم
ما شیعۀ هشت و چهاریم  (طرب اصفهانی، 1342: 509 - 510)


اشعار «مکرم اصفهانی» راجع به فتح اصفهان نیز دلیل دیگری است که این مدعا را ثابت می‌کند:


اقبال ستمگر بصفاهان، چو گذر کرد
 شیرازۀ کار همه را زیر و زبر کرد

از بهر حکومت، چو در این شهر مقر کرد
بیداد و جفایش، به دل سنگ اثر کرد

پس حجهالاسلام، خبر داد به تهران
کاین حاکم بدبخت، چه خواهد ز صفاهان

هر روز کند کجروی و تندی و طغیان
نه دل به دلیل آرد و نه گوش به برهان

آن شیر دژآگه به حق بود، چو ضرغام
ضرغام حقیقت که از او، روز عدو شام

افراشت علم را ز پی یاری اسلام
زد جانب این شهر، پی دفع ستم گام

قدر عدد اسم علی، همرهش الوار
نی صد و ده تن ز دلیران وفادار

گفتند که از مهر علی، حیدر کرّار
امروز نمائیم یکی جنگ نمودار  (اوژن، 1345: 205 - 206)


ابراهیم خان ضرغام السلطنه که در رأس چند صد نفر از کلانتران و سواران بختیاری در دوران مشروطه در تهران حضور داشت، چنان نگران استقلال ایران بود که با هدف جلوگیری از سلطه و نفوذ بیگانه، بقای استقلال ایران و دفاع از مشروطه با گروهی از چهره‌های دینی و ملّی متحد شدند و سوگند یاد کردند. مطالعۀ متن سوگند نامه، دغدغه‌های دینی و میهنی صدها بختیاری را به نمایش می‌گذارد که اثبات می‌کند، بر خلاف وابستگی برخی خوانین بختیاری به بیگانگان و اجانب، بخش مهمی از پیکرۀ ایل بختیاری به جدّ، طالب مجد و عظمت و استقلال و آزادی ایران، در چارچوب تعالیم دین مبین اسلام بود.. متن سوگندنامه چنین است:
«حضار مجلس تعهد: در موضوع اساسی که بقای استقلال ایران باشد، با جان و مال خود حلیف و هم عهد شدیم. مشروط به این که: در میان خودمان گرگ در لباس میش و منافق و بی‌حقیقت و نمام راه ندهیم که در ظاهر، با این نیت مقدس و در باطن، با غیر این نیت همراه باشد. حضار مجلس تعهد، ابداً هواخواه احدی نیستیم که قصد و نیت و مسلکی در ظاهر و باطن، غیر از استقلال ایران داشته باشد. و نیز به‌عنوان هم عهدی، یکان یکان، در موضوع فوق، به صیغۀ شرعی و به قصد انشاء صریحاً و قویاً می‌گوییم که به منبع جمیع فیوضات الهی و سرچشمۀ جمیع ترقیات بشری و به وصایای تمام انبیاء و به تمام نکات و دقایق کتب سماوی و به کلیه خزائن انوار رحمانی و به عموم تجلیات خداوندی و به همۀ معتقدات صحیحه اهمّ عالم و به عظمت کلمۀ جامعۀ الله اکبر قسم که غیر از موضوع منظورۀ فوق، اقداماتی نداشته باشیم؛ و هر گاه خدای نخواسته، در تعهدات خود نکول و نقض جایز بدانیم، در دنیا و آخرت از حول و قوۀ قادر منتقم بی‌بهره و بی‌نصیب و مردود ازل و ابد کاینات عالم باشیم؛ و نیز تعهد و شرط کرده‌ایم، در صورت ظهور خیانت بر موضوع اساسی فوق، قتل و اعدام خائن بر عهدۀ هم عهدها و حلیف‌ها، پس از ثبوت خیانت، حتم و فرض و از واجبات آسمانی باشد؛ و این وثیقه و عهدنامه را به شهادت ارواح مقدسۀ جمیع انبیاء مرسلین و ملائکۀ مقرّبین عموماً و روح پرفتوح حضرت شاه ولایت، علی علیه‌السلام، خصوصاً نگارش داده، همه با امضاء مصرّح خودمان به یکدیگر می‌سپاریم. به تاریخ، غره ذیقعدۀ 1327هجری قمری.»
اقل السادات: اسدالله حسینی تبریزی/ ابراهیم بختیاری/ فدایی ملت، میرزا علی آقا خوانساری/ کاظم آشتیانی/ علاء الدین موسوی/ عباس آشتیانی/ صالح باغمیشه/ علی اکبر دهخدا/ حبیب الله/ ابراهیم تبریزی/ عبدالحسین موسوی/ رحیم دولو.

 اگر به دقت به نامۀ ابراهیم خان ضرغام السلطنه، فاتح اصفهان، به روزنامۀ مجلس نگاهی بیندازیم؛ پی به هدف و انگیزۀ وی از فتح اصفهان و دلایل مخالفتش با بعضی سران مشروطه (علی قلی خان سردار اسعد) و پناه بردن به امامزاده شاه عبدالعظیم می‌بریم. این سند، به خوبی انگیزه‌های دینی و میهنی و ریشه‌های اختلافش را با سردار اسعد به نمایش می‌گذارد. متن نامه به شرح ذیل است:
«خدمت مدیر محترم جریدة مجلس! دام بقائة! خواهش درج لایحة ذیل را می‌نمایم.
اگر چه با امتحاناتی که داده، گمان دارم تمام برادران وطنی به خوبی از حالم آگاه باشند. مع‌ذالک لازم دانستم در این وقت که پس از شانزده ماه تحمل زحمات و تقبل خطرات، می‌خواهم به میل خویش مراجعت کنم. عرض عقیده کرده، سبب آمدن و علت رفتن خود را به سمع افراد ملت رسانیده باشم:
اوقاتی که قشون استبداد، کار محاصره را بر اهالی غیور و مظلوم تبریز سخت کرده بودند و همه روزه عرصه را بر آنان تنگ‌تر می‌کردند، اتصالاً خیال می‌کردم که به هر وسیله باشد خود را به آنان برسانم و شاید ـ بعون الله ـ از چنگ دشمنان برهانم. عاقبت فکرم به این‌جا رسید که بهتر این است قوای شاه را تجزیه کنم و در جمع مستبدین، که آن وقت از تمام ایران فارغ بودند و فقط به اهالی تبریز کار داشتند، تفرقه اندازم. این بود که با عدة قلیلی از سواران خودم به اصفهان رو آورده و به خواست خداوند با این که ما بالغ بر یکصد نفر نمی‌شدیم، بر سه هزار نفر قشون مستبدین غلبه جسته، اصفهان را قبضه نمودیم.
این بود که شاه مخلوع، لابد شد تا قسمت بزرگی از قوة خود را به طرف ما فرستد و از کار تبریز سست شود. و حمدالله که از آن روز به بعد، دوباره قالب مشروطیت را روحی تازه پیدا شد و من آن‌چه شد تا فتح طهران، خلع شاه و رفع موانع بزرگ و تشکیل دارالشوراء و وزارتخانه‌ها و دایر شدن تمام ادارات رسمی‌ دولتی، که منتهای آروزی هر دوست مشروطه‌طلب بود (همراه بودم) ولاکن چیزی که از این همه تبدیلات و تغییرات منظور بوده همانا بر احدی پوشیده نیست که جز این نبود که ما به‌ترتیب مشروطه و اسلوب دولتی شور و روی دین و دولت خویش را رونق دهیم و دست ظلمه را با زنجیر قانون ببندیم تا به زیردستان ستم نتوانند کرد و به قانون اخذ مالیات کنم و به قانون خرج. احدی خودسر کار نکنند و هیچ‌کس بدون لیاقت و شرط بر مسندی ننشیند و امیدوارم عنقریب به این نتایج نیز برسیم. ولیکن چون پاره‌ای مشهودات و بعضی مسموعات از دور و نزدیک، از سلوک حکام و رفتار اقویا بر خلاف معمول است، این بود که خواستم به محل ایل خود باز گردم. چون به حضرت عبدالعظیم رفتم، جمعی از خیرخواهان وطن و وکلای دارالشورا و علمای اعلام مرا مانع شده و گفتند، مطالب خود را بنویس و به مجلس شورا فرست تا جواب کافی دهند و به وعدة اقدامات عاجلانه امیدوارت سازند.
مقاصد خود را که نگاشته شده پیشنهاد کردم و خودم به تنهایی به شهر برگشتم. متأسفانه می‌بینم که بعد از ده روزۀ هنوز جوابی داده نمی‌شود. لهذا مجدد برای رفتن تصمیم عزم نموده به تمام ملت عرض می‌کنم که من با خدای خود عهد کرده ام و در پیمان خویش ثابتم که تا آخرین قطرة خون خود را در راه خلاص و آزادی این ملت و استقلال این مملکت و حفظ دین مبین بریزم. حال هم برای وفای به این عهد و پیمان حاضر و منتظر فرمانم.» (حاجی ابراهیم بختیاری، ضرغام‌السلطنه) (روزنامۀ مجلس، سال سوم، ش 97، 25 ربیع الاول 1328)
علی مردان خان نیز می‌دانست اگر اعتقادات دینی و مذهبی مردم را نادیده بگیرد توفیقی در جمع‌آوری نیرو و تشکیل اردوی نظامی به‌دست نخواهد آورد. وی که شخصاً انسان متدینی بود بر این موضوع واقف بود که دین موتور محرکی است که توانایی به حرکت درآوردن توده‌های مردمی را دارد. به همین دلیل، از سمبلها و آموزه‌های دینی به‌عنوان نماد و شعار قیام بهره گرفت. برای پرچم قیام؛ معروف‌ترین و مقدس‌ترین جمله‌ها در بین مسلمانان و شیعیان یعنی: «لااله‌الاالله، محمد رسول‌الله و علی ولی‌الله» انتخاب کرد و پرچم قیامش را با این جملات معروف و شعارهای دینی مزین ساخت. هنگامی که سیل اردوی علی مردان خان به حرکت درآمد، آنان قصد خود را احیاء دین اعلام کردند. شعار می‌دادند «ایما ای خایم دینون راست کنیم، جون ز ایما، مال ز ایسا» یعنی: «ما می‌خواهیم دین را احیاء کنیم، جان از ما، مال از شما» با همین شعار، وارد شهرکرد شدند و شهر را به تصرف درآوردند. آن‌ها خیزش و جنبش خود را «نهضت اخیار» نام‌گذاری کردند؛ تا بر دیانت، معنویت و جوانمردی حرکتشان تأکید کرده باشند. علی مردان خان، تمام قوانین دولتی که موجب تحقیر، فشار و ستم به مردم بود، ملغی اعلام کرد. قانون ضد دینی کشف حجاب را منسوخ کرد و مجدداً لباس و کلاه بختیاری رواج پیدا کرد و هر کس کلاه پهلوی بر سر می‌گذاشت، جریمه یا حبس می‌شد.
ویژگی دیگر قیام، مردمی بودن آن بود. غالب افرادی که به اردوی نظامی علی مردان خان پیوستند، مردم عادی بودند که در پی اجرای سیاست‌های غلط و نادرست رضا شاه، خسارت و زیان فراوانی دیده بودند. معیشت و زندگی تولیدی عشایر متلاشی گردید. با از بین رفتن بیش از 60 تا 80 درصد از احشام چادرنشینان، فقر و بیماری سراسر منطقه را فرا گرفت، به دنبال آن، جمعیت عشایری کاهش زیادی پیدا کرد. بختیاری‌ها که در شرایط دشوار و سختی گرفتار شده بودند، با ابراز نارضایتی از حکومت و قیام علیه آن، واکنش نشان دادند. پیکرۀ ایل بختیاری از اجرای برنامه‌های صرفاً سیاسی و امنیتی رژیم، به شدت عصبانی بود و مترصد فرصتی بود که تا از رضاشاه انتقام بگیرد. در این بحبوحه، وقتی علی مردان بیرق مبارزه را برافراشت و عزم کرد تا شکوه وحقوق از دست رفته ایل را مجدداً برقرار کند، مردم به وی ملحق شدند. در مدتی قریب یک ماه، 2000 نفر گرد وی حلقه زدند. بسیاری از این عده سلاحهای بسیار ابتدایی مانند شمشیر، چوب و چماق با خود حمل می‌کردند و با همین ابزار جنگی وارد شهرکرد شدند. شاهدان عینی نقل کرده‌اند که حتی گروهی با پای برهنه اردو را همراهی می‌کردند، اما عاشقانه به فرمانده و رهبر قیام عشق می‌ورزیدند و از او فرمانبرداری می‌کردند. نیروهای علی مردان از طایفه، طبقه یا گروه خاصی نبودند، از همه طوایف بختیاری اعم از هفت‌لنگ و چهارلنگ و تمامی طبقات و گروه‌ها افرادی به قیام پیوسته بود و یک قیام کاملاً مردمی سازماندهی گردید که برای همیشه در اذهان عموم و تاریخ بختیاری به‌عنوان یکی از بی‌نظیرترین و اصیل‌ترین قیام‌های مردمی و به یادماندنی‌ترین حماسه و صحنۀ مقاومت و شجاعت ایل بختیاری ماندگار خواهد ماند.

قیام عمومی سال 1308 شمسی بختیاری‌ها چند مشخصۀ دیگر نیز داشت:

1- قیامی اصیل و خود جوش: از دوران قاجار به بعد، بسیاری از شورش‌ها و بلواهایی که در گوشه و کنار ایران رخ می‌داد، ساخته و پرداخته قدرتهای بزرگ به ویژه انگلیس و روسیه (بعدها شوروی) بود. قصد آنان ایجاد فشار به دولت ایران و اخذ امتیاز و رقابت با یکدیگر بود. اگر روس‌ها بلوایی در گوشه‌ای برپا می‌کردند، انگلیسی‌ها نیز شورشی را تدارک می‌دیدند تا چنانچه شوروی بخواهد از این طریق نفوذ خود را در ایران افزایش دهد، آن‌ها نیز در این رقابت عقب نباشند. اگر شوروی موّفق می‌شد دسیسه حکومت مستقلی در شمال و شمال غرب ایران طراحی نماید، آن‌ها نیز در صدد برمی آمدند تا در جنوب ایران، در خوزستان، فارس و اصفهان حکومت‌های خودمختار یا مستقلی تحت حمایت انگلیس ایجاد کنند. گاهی با دخالت آشکار در امور کشور، با خوانین، فئودال‌ها و رؤسای طوایف وارد مذاکره می‌شدند، با آن‌ها قراردادهایی منعقد می‌کردند و آنان را متعهد می‌ساختند تا از سیاست‌های این قدرت‌ها جانبداری کنند و در صورت لزوم، به دولت ایران فشار وارد سازند. در قبال این خوش خدمتی، دول قدرتمند خوانین و فئودال‌ها را زیر چتر حمایت خود در می‌آوردند. نه تنها جایگاه و موقعیت آنان را مستحکم می‌کردند، بلکه به آن‌ها کمک می‌کردند تا به مناصب و پست‌های حکومتی و سیاسی دست پیدا کنند. حتی گاهی آلمان‌ها و عثمانی‌ها نیز با هدف به خطر انداختن منافع رقیبان خود، دست به تحرکاتی می‌زدند. نمونۀ آشکار این توطئه‌ها، تحرّکات شیخ خزئل و پسرانش در خوزستان، شورش اسماعیل آقا سمیتقو در مناطق غربی و بعدها غائله آذربایجان و پیامدهای آن است. اما قیام علی مردان خان، یک قیام اصیل و مردمی بود. تاکنون مدرکی به‌دست نیامده که نشان دهد بیگانگان در طراحی و کارگردانی آن دخالت داشتند. ایادی بیگانگان و خوانینی که به انگلیس تمایل و وابستگی داشتند، آشکارآ مخالف قیام بودند و برای منصرف کردن علی مردان و پراکنده ساختن نیروهایش تلاش بسیار کردند. به نظر می‌رسد یکی از دلایل شکست قیام، چراغ سبز دولت‌های انگلیس و شوروی به دولت و خوانین وابسته به خود بود که برای ناکام ماندن و شکست این حرکت اصیل به جد وارد صحنه شوند.
چنان‌چه قبلاً گفته شد علی‌مردان‌خان با صراحت اعلام کرده بود که این دادگاه ارتش نیست که وی را محاکمه می‌کند بلکه دولت انگلیسی است که او را محاکمه می‌کند و می‌خواهد از او انتقام بگیرد.
در برخی منابع اشاره شده است که دولت بختیاری‌ها را متّهم کرده بود که با اشارۀ انگلیسی‌ها و دریافت اسلحه از آن‌ها در مناطق بختیاری بلوا و آشوب برپا کردند. «حمیدرضا دالوند» در مقدمه کتاب «ماجرای قتل سردار اسعد بختیاری» می‌نویسد: «نکته دیگری که در بی‌اعتمادی رضا شاه نسبت به بختیاری‌ها تأثیر فراوانی داشت، وجود اسلحه‌های انگلیسی در میان آن‌ها به ویژه در قیام علی مردان بود. این امر، به اندازه‌ای برای دولت اهمیت داشت که به‌طور رسمی به دولت انگلیس اعتراض کرد. هم‌چنین... داشتن اسلحه و ارتباط با انگلیس، مهمّ‌ترین اتهام دستگیر شدگان سال 1312 عنوان شد. (اردوان، 1379: 23)».
علی صالح اردوان نیز در کتاب «خاطرات...» خود قید می‌کند که سرهنگ «خلعتبری» مسوؤل بازجویی وی، دو عامل را باعث بازداشت جعفرقلی خان سردار اسعد و دیگر بختیاری‌ها ذکر می‌کند. نخست کشف سیصد قبضه اسلحه معروف به «تفنگ حاجی محمد تقی» (تفنگ رسمی ارتش امپراطوری سابق اتریش) در منازل خوانین و دیگری، سفر «سر جان کد من» رییس کل شرکت نفت، به مناطق بختیاری و توقفش در روستای «جونقان» ملک شخصی جعفرقلی خان سردار اسعد. سرهنگ خلعتبری با تأکید بر این که این سفر مقارن قیام بختیاری‌ها در سال 1308 اتفاق افتاد، نتیجه می‌گیرد که سرجان کدمن مأموریت داشت به جونقان برود و در منزل جعفرقلی خان با خوانین بختیاری ملاقات کند و آن‌ها را بر علیه دولت بشوراند. (اردوان، علی صالح، 1379)
پوچی و بطلان این مسأله را می‌توان به سادگی به اثبات رساند: اولاً علی صالح خان اردوان ضمن رد و تکذیب سخنان سرهنگ خلعتبری، اذعان می‌کند که تفنگ‌های فوق‌الذّکر در زمان علی قلی خان سردار اسعد، در دورۀ قاجار خریداری شده بود و در زمان دستگیری خوانین، مطابق قوانین دولتی، هیچ خانی بیشتر از 5 قبضه اسلحه نمی‌توانست در اختیار داشته باشد. ثانیاً بر آدم و عالم مبرهن و آشکار است که سرکوب و قلع و قمع عشایر بر اساس خواست و نظر دولت انگلیس انجام گرفت. پس وقتی که سیاست‌های انگلیس اقتضاء می‌کرد که عشایر نابود شوند، دلیلی وجود نداشت که به تجهیز، تسلیح و تقویت آن‌ها اقدام کند. «حسین مکّی» در این باره می‌گوید: «علّت اصلی برکناری و قتل سردار اسعد و سایر سران مؤثر ایل بختیاری، اعمال همان سیاست حکومت «تمرکز قدرت» بوده که طرحش را انگلستان ریخته بود... منتهی این سیاست تمرکز قدرت نسبت به بعضی سران عشایر و متنفذین، زودتر به موقع اجراء گذاشته شد و به دیار نیستی رهسپار گردیدند و نسبت به برخی دیگر دیرتر، ولی سیاست کلّی از بین بردن تمام روسای محلی و روحانیون مؤثر و سران ایلات و عشایر بوده است. (مکّی، حسین، 1374: 525)».
از آن سو، جعفرقلی خان سردار اسعد، نقش اساسی و بسیار مؤثری در سرکوب قیام سال 1308 ایفا کرد و با الفاظ و عبارات رکیکی، قیام‌کنندگان را سرزنش می‌کند و اقدام آن‌ها را به خارجی‌ها نسبت می‌دهد و با صراحت می‌گوید: «در این موقع یاغیگری بختیاری‌ها علنی شد.... زود من طهران حضور شاه رفتم و اطلاعات خود را عرض نمودم. به شاه عرض کردم: اهمیت ندهید، عشایر کاری نمی‌توانند بنمایند. چنانچه حضرات بختیاری شروع کردند به غارت چهارمحال، صمصام‌السلطنه و امیر مفخم به امر شاه طرف بختیاری حرکت کردند.... در حقیقت، رییس کل یاغی علی مردان خان چهارلنگ بود... در هر حال، بعد از مرحوم سردار اسعد ایل آزادی‌خواه تاج بخش به واسطۀ نالایقی رؤساء مبدل شد به ایل دزد و مشتی نالایق یاغی نوکر اجنبی. (جعفرقلی خان سردار اسعد، 1378: 232 و 233)».
چگونه ممکن است که انگلیسی‌ها از طریق جعفرقلی خان سردار اسعد، بخواهند که بختیاری‌ها را تحریک به قیام کنند، اما خودش آن‌ها را سرکوب کند و قیام آن‌ها را یاغیگری؛ و قیام‌کنندگان را مشتی دزد، یاغی، نالایق و نوکر اجنبی بداند. البته ملاقات سر جان کدمن با برخی خوانین بختیاری به دور از انتظار نبود، اولاً بخشی از سهام شرکت نفت متعلق به خوانین بختیاری بود و گفتگوی بختیاری‌ها با انگلیسی‌ها در این خصوص طبیعی بود. ثانیا: در زمان سفر رییس شرکت نفت به بختیاری، طبق نوشتۀ «اردوان» هیچ‌کدام از خوانین مهم و مؤثر در منطقه، حضور نداشتند. حال آن که اگر برنامه و نقشه‌ای در کار بود، مسلماً خوانین بانفوذ، در این میهمانی حضور پیدا می‌کردند. ثالثا: سر جان کدمن، وقتی قصد سفر به اصفهان را داشت به هنگام عبور از منطقه، در جونقان یکی دو شب توقف داشت، که این امر طبیعی به نظر می‌رسد. رابعاً: یکی از دلایل شکست اردوی بختیاری‌ها، کمبود و فقدان اسلحه و مهمات بود. اگر این مدعا درست باشد، پس نباید بختیاری‌ها از بابت اسلحه و مهمات در مضیقه و تنگنا می‌ماندند. حال این که، شدیدترین نیاز آن‌ها تفنگ و فشنگ بود. بسیاری از مردم با چوب، چماق و شمشیر در جنگ شرکت کرده بودند.
موضوع ارسال اسلحۀ انگلیسی به عشایر جنوب، (قشقایی‌ها و بختیاری‌ها) بیشتر توسط کشور شوروی و طرفدارانش در ایران دامن زده می‌شد و این چنین می‌خواستند رقیب دیرینه خود انگلیسی‌ها را تضعیف کنند. چنانچه روزنامۀ اطلاعات در 2 تیرماه سال 1308، در شماره 792، از قول جراید و روزنامه‌های مسکو نقل می‌کند که: در اثناء مذاکرات ایران و انگلیس، مقدار زیادی اسلحۀ قاچاق از سواحل خلیج فارس به مملکت ایران وارد می‌شود. این تبلیغات چنان شدت گرفت که انگلیسی‌ها رسماً، ضمن تکذیب موضوع، اعلام کردند، برای جلوگیری از ورود اسلحۀ قاچاق به ایران، سه یا چهار کشتی جنگی را مأمور کردند تا سواحل ایران را زیر نظر بگیرند. روس‌ها همچنان اظهار کردند که طبق اطلاعات موثّقی که دریافت داشته‌اند، دولت انگلیس اخیراً مقادیری سلاح ساخت روسیه خریداری کرده است و در بندر بوشهر تخلیه کرده و بدین وسیله، سعی کردند، وجود سلاح‌های انگلیسی را به روس‌ها نسبت دهند.
البته وجود سلاح انگلیسی در بین بختیاری‌ها امری عادی بود. ده‌ها سال بود که خوانین بختیاری با انگلیسی‌ها ارتباط تنگاتنگی داشتند، بهترین هدیه‌ای که از انگلیسی‌ها دریافت می‌کردند، تفنگ بود. خرید و فروش تفنگ نیز، امری طبیعی بود. جنوب ایران حوزۀ نفوذ انگلیسی‌ها بود. پس به آسانی امکان خرید اسلحه انگلیسی از اتباع آن کشور، یا اهالی سواحل و بنادر جنوبی وجود داشته است. شخصی به نام «حسین‌زاده» که یک کمونیست بود، در انتقاد از رسانه‌های شوروی در ماهنامۀ «ستارۀ سرخ» می‌نویسد: «او (روزنامه‌نگار شوروی) نمی‌داند که شخص رضا خان، حکم یک بچه مکتبی را در مقابل معلّمین خود انگلیسی‌ها دارد. آن‌چه را که مقصود و منظور انگلیسی‌ها است و آنچه را که برای سیاست خود مفید می‌دانند و آن‌ها به او می‌گویند، او انجام می‌دهد (بیات، 1385: 131)».
چنان‌چه گفته شد، روزنامۀ اخگر نیز، در شماره‌های (165، 167، 168، 171، 174، 175، 179 ) با ادبیات بسیار نامناسبی به تخریب قیام‌کنندگان بختیاری پرداخت و ضمن اعلام شکست بختیاری‌ها، علل اصلی این قیام را دخالت شاهزادگان قاجاری مانند: عبدالحسین میرزا فرمان فرما و پسرانش که به فرمان فرما و فیروز (به ویژه، فیروز میرزا نصرت الدوله) شهرت داشتند، اکبر میرزا (اکبر مسعود) صارم الدوله، پسر مسعود میرزا ظل السلطان، دولت انگلیس، قوام الملک شیرازی و زیاده‌خواهی و جاه‌طلبی خوانین جوان بختیاری معرفی می‌کند. در حالی که هیچ‌کدام از مقامات دولتی، هیچ اشاره‌ای به دخالت شاهزادگان قاجاری در قیام بختیاری‌ها نکردند؛ بلکه دولت به نصرت الدوله و صارم الدوله که از شخصیت‌های بانفوذ قاجاری بودند، ظنین بود که در قضایای فارس و ناآرامی‌های جنوب کشور دخالت داشتند. در 18 خرداد ماه سال 1308 شمسی، قبل از آغاز قیام بختیاری‌ها آن‌ها را بازداشت کرد که با وساطت برخی اشخاص متنفذ آزاد شدند. اگر در قیام بختیاری‌ها دخالت داشتند، بعد از بازداشت، به سادگی آزاد نمی‌شدند و حتماً نقشۀ عملیات و قیام بختیاری‌ها نیز فاش می‌شد.

2- ویژگی دیگر قیام، جایگاه و موقعیت رهبر قیام بود. پدر علی مردان خان، از خوانین با نفوذ چهارلنگ و مادرش، دختر حسین قلی خان ایلخان، معروف بختیاری از شاخه هفت‌لنگ بود. این وابستگی به دو شاخۀ عمدۀ بختیاری، سبب گردید تا در همۀ طوایف مقبولیت داشته باشد و تمام بختیاری‌ها وی را به‌عنوان فرمانده و رهبر قیام بپذیرند و از او تبعیت کنند. ویژگی‌های شخصیتی وی نیز به گونه‌ای بود که از وی شخصیتی جذّاب، دوست داشتنی و تأثیرگذار به نمایش می‌گذاشت. علی مردان خان، جوانمردی بسیار رئوف و مهربان بود. انسانی بخشنده، با گذشت و بزرگوار بود که دلسوزانه برای رفع مشکل دیگران کوشش می‌کرد. سیمایی محجوب، باوقار و دوست داشتنی داشت. خیرخواهی نیک‌اندیش و مصلحی دلسوز بود. اندیشه‌هایی بزرگ در سر می‌پروراند و آرمانی مقدّس دنبال می‌کرد. به پیشرفت، ترقی و سربلندی کشور و هموطنانش بسیار علاقمند بود. از استبداد بیزار بود و برای آزادی و رهایی از یوغ استبداد، حتی جان شیرینش را در کف نهاد و به ایران و ایرانی هدیه کرد. مسلمانی پایبند به دستورات دینی بود که تلاش برای احیاء دین را وظیفه خود قلمداد می‌کرد. همه این ویژگی‌ها، در کنار روحیات صاف و بی‌آلایش ایلیاتی، چهره‌ای از وی ساخت که محبوب عشایر بختیاری شد و در حافظۀ تاریخی این ایل، ماندگار خواهد ماند. این خصوصیات، باعث گردیده بود تا بختیاری‌ها شیفتۀ اخلاق و رفتارش شوند و او را با وجود خوانین مسن و بسیار با نفوذ و با وجود جوان بودنش، به‌عنوان رهبر قیام بپذیرند و تحسین کنند. محبوبیت علی مردان تا بدان اندازه است که با این که بیش از هفتاد سال از فوتش می‌گذرد، همچنان محبوب‌ترین و دوستی داشتنی‌ترین شخصیت ایلی در بین همه بختیاری‌ها به شمار آید.

 3- نیروهای قیام را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: یک گروه مردم عادی که شامل عموم عشایر به همراه ریش سفیدان، معتمدان، کدخدایان و کلانتران آن‌ها بود. انگیزه این گروه از شرکت در قیام، ترفندها و سیاست‌های نادرست رژیم پهلوی بود که در نتیجه آن‌ها آسیب و زیان‌های زیادی متوجه آنان شده بود. گروه دیگر، خوانین بختیاری بودند که غالباً جوان بودند و مخالف سیاست‌های ظالمانه رضاشاه و خوانین بختیاری بودند. اگرچه در صحّت نیات و پاکی انگیزه‌های علی مردان خان و بسیاری از همرزمانش تردیدی نیست اما به نظر برخی از اطرافیانش با انگیزه‌های شخصی و با قصد انتقام گیری از رژیم پهلوی به وی ملحق شدند. نمونه بارز آن محمد جواد خان سردار اقبال و محمد رضاخان سردار فاتح، هستند. قبل از آن در جریان شکل‌گیری «جمعیت اتّحادیه چهارمحال و پشتکوه» و قیام مردمی، این دو خان آسیب جدی دیده بودند. زیرا هدف از تأسیس این اتّحادیه مقابله با زیاده خواهی و ظلم و جور خوانین بود. دولت نیز که در این دوران متمایل بود تا از قدرت خوانین و از خطر آنان برای دولت بکاهد، بیشتر جانب اعتراضات مردمی را گرفت و آن را دستاویزی برای فشار به خوانین قرار داد. خیلی از خوانین نیز چون یقین پیدا کردند که رضاشاه درصدد نابودی آنان است، هر فرصتی را غنیمت می‌شمردند و ضربه‌ای به حکومت وارد می‌ساختند. با بروز ناآرامی در بختیاری بسیاری از خوانین از جمله این دو نفر، اگر چه در ابتداء همراه دست اندرکاران قیام نبودند، حتی برای منصرف‌کردن آن‌ها نیز تلاش کردند. اما وقتی شاهد پیوستن گروه‌های مردمی به قیام بودند و وقوع قیام را اجتناب‌ناپذیر دانستند با بستگان و اطرافیانشان به علی مردان خان، پیوستند و تلاش کردند تا به امید دست‌یابی به املاک از دست رفته خود، انحلال سازمان ثبت اسناد و املاک را از اهداف و در دستور کار قیام بگنجانند. به همین دلیل، عدّه‌ای معتقدند که نباید انگیزه‌ها و نیات این گروه از خوانین را در ردیف انگیزه‌های عموم مردم و به ویژه از جنس اهداف علی مردان خان، دانست. البّته تعداد این قبیل خوانین اندک بودند؛ لیکن با امکاناتی که در اختیار داشتند توانستند در جمع‌آوری نیرو و تأمین مایحتاج آنان مؤثر واقع شوند. به نظر می‌رسید اگر قیام به پیروزی می‌رسید و یا برای مدتی طولانی ادامه پیدا می‌کرد، اختلاف در نیات و اهداف باعث بروز تفرقه در صفوف بختیاری‌ها و در نتیجه، چنددستگی آنان می‌شد.

علل شکست قیام

به نظر می‌رسد، قیام مردمی و ضّد ستم علی مردان خان که از آغاز تا پایان، حداکثر، شش ماه به طول انجامید، به دلایل ذیل با شکست مواجه گردید.

1- نداشتن اسلحه و مهمّات

بنا بر گزارش اهالی و بسیاری از روزنامه‌ها، نوشته‌ها و اظهارنظرها، اردوی 2000 نفری بختیاری از سلاحهای ابتدایی برخوردار بودند و بسیاری از آن‌ها با شمشیر، چوب و چماق وارد شهرکرد شدند. بنابراین، با این بضاعت نمی‌توانستند در مقابل هواپیماهای جنگی و آتشبارهای سنگین و مجهّز قشون دولتی مقاومت کنند. با تدابیری نیز که دولت با سیاست خلع سلاح و خوانین طرفدار دولت اندیشیده بود، هرگونه امکان برای تهیه و تدارک سلاح و مهمات از مناطق دیگر، سلب شده بود. به علاوه قیام چنان ناگهانی اتفاق افتاده بود و شتابان به پیش می‌رفت که مجال و فرصتی برای تهیه سلاح به‌دست نمی‌داد و چاره این بود که با همان داشته‌ها روانۀ میدان نبرد شوند.

2- فقدان سازماندهی

نیروهای قیام، اکثراً مردم عادی بودند که از ظلم و ستم دولت به تنگ آمده بودند. شرایط دشواری که به واسطۀ اعمال سیاست‌های رضا شاه در بختیاری ایجاد گردید، زمینه را برای یک خیزش و قیام عمومی فراهم ساخت. این امر، چنان سریع اتفاق افتاد که فرصت آموزش و سازماندهی نیروها به‌دست نیامد. سواران و تفنگداران بختیاری که از تجارب جنگی برخوردار بودند، اکثراً در اختیار خوانین مسن و متمایل به دولت بودند که در این قیام مشارکتی نداشتند. برخی از خوانین و سواران بختیاری که تجربه شرکت در جنگ را داشتند، با تشکیل «هیأت اجتماعیۀ بختیاری» تلاش فراوان نمودند تا سازماندهی لازم را به وجود آورند. اما نداشتن فرصت باعث گردید تا این مهم محقّق نگردد.

3- مخالفت خوانین با قیام

اگرچه بیشتر خوانین از وقوع قیام خرسند و خوشحال بودند و بسیاری از خوانین جوان به قیام پیوستند. اما خوانین با نفوذ و صاحب نام همانند: «صمصام السلطنه»، «امیرمفخّم» و«جعفرقلی خان سرداراسعد» که وزیر جنگ بود، به دولت طاغوت رضاخانی تمایل داشتند و دولت نیز به آن‌ها مأموریت داده بود که رزمندگان را متفرّق و صفوفشان را از هم بپاشند. این خوانین از چند جهت بیمناک و نگران بودند: نخست این که، پیروزی علی مردان خان و محبوبیت وی در بین مردم، می‌توانست موقعیت و جایگاهشان را به خطر اندازد و بار دیگر قدرت ایلی را به خوانین چهارلنگ بازگرداند. لذا علیرغم دشمنی با رضا شاه، مایل نبودند خان جوان پیروز میدان باشد. دیگر این که، می‌دانستند با این امکانات و بضاعت، نمی‌توان در مقابل قشون دولتی که بر بسیاری از قیام‌ها فائق آمده بود، ایستادگی کرد و پیروز شد. پس سعی می‌کردند محتاطانه عمل نمایند تا شک دولت برانگیخته نشود و در صورت شکست قیام، دولت بهانه‌ای برای ایجاد مزاحمت نداشته باشد. از طرف دیگر، خوانین از سوی وزیر جنگ و خوانینی که در بدنه دولت مشارکت داشتند، درفشار بودند. زیرا این قیام می‌توانست موقعیت آنان را نیز به خطر اندازد و موجبات بدگمانی دولت را بوجود آورد. دولت هدفش از آوردن این افراد در بدنۀ خود، جلب حمایت بختیاری بود. حال با اوضاع پیش آمده، اگر نتوانند در حل مشکل به دولت کمک کنند، بدون تردید مورد سؤظّن و متهم به بی‌لیاقتی خواهند شد. با این اوصاف، خوانین جلسات و نشست‌های متعددی برگزار کردند تا به هر طریق بتوانند از ادامه وضعیت و بحران جلوگیری نمایند و کنترل اوضاع را در دست گیرند. خوانین حتی تلاش کردند تا قیام در خاک بختیاری محصور و محدود شود و شعله‌هایش به مناطق دیگر سرایت نکند. این اقدام خوانین با تلاش دولت، سبب گردید تا در کشور یک فضای بی‌خبری از قیام شکل بگیرد و دیگر مناطق ایران از اخبار قیام بی‌اطّلاع باشند.
محمد تقی خان شجاع الممالک ایلخان چهارلنگ نیز چنان چه گفته شد به شدت با علی مردان خان مخالفت می ورزید و همه حرکات وی را به دولت گزارش می نمود وی نیز یکی از عوامل شکست قیام می‌باشد.

4- فقدان حمایت‌های گوناگون

معمولاً هرگاه در کشور ما قیامی صورت می‌گرفت، مردم مناطق دیگر، علماء و مراجع، گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، مطبوعات و نشریات، شخصیت‌های با نفوذ و سران قبایل و عشایر و... با قیام‌کنندگان ارتباط برقرار می‌کردند و از آنان پشتیبانی می‌نمودند، یا افکار عمومی را از جریانات مطلع می‌کردند و حداقل این بود که از نظر سیاسی و فکری حمایت می‌شدند. اما متأسفانه به دلیل شرایطی که محصول سرکوب و اختناق بود، تقریباً همۀ قیام‌ها سرکوب شده بود و آزادی‌خواهان منکوب گردیده بودند. کسی نمی‌توانست آشکارا از قیام حمایت و پشتیبانی کند. نشریات نیز در خدمت دولت بودند. اخبار را به‌گونه‌ای انعکاس می‌دادند که به نفع دولت باشد. رژیم موفق شده بود بسیاری از عشایر لرستان، فارس، بلوچستان، کردستان و... را به شدت سرکوب کند. انعکاس این سرکوب‌های شدید، باعث می‌شد تا کسی، جریانی یا گروهی جرأت و جسارت حمایت از قیام بختیاری‌ها را نداشته باشد.
با این‌که رضا شاه، در آغاز برای موجه جلوه دادن و مشروعیت بخشیدن حکومتش با روحانیت ارتباط نزدیکی برقرار ساخت و مجالس وعظ و عزای حضرت سید الشهداء برپا می‌کرد، اما به تدریج با اتخاذ سیاست‌های گوناگونی از حکومت خود تصویری غیردینی به نمایش گذاشت و تلاش فراوانی کرد تا نقش دین را در جامعه به حداقل ممکن برساند، روحانیت را تضعیف و به انزوا بکشاند و از برگزاری مناسک دینی جلوگیری کند و اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی مردم را سست و تضعیف نماید. در زمان قیام بختیاری‌ها، روحانیت آماج شدید‌ترین حملات و هجمه‌ها قرار گرفته بود. بسیاری از روحانیون با نفوذ، از جمله: آیت‌الله سید حسن مدرّس، مغضوب واقع شده بود و در انزوا بسر می‌برد. در گذشته، وقتی مردم به رفتار حکومت و عمّال و ایادی آن معترض بودند، اولین جایی که شکایت می‌بردند و یاری می‌طلبیدند، بیت و منازل روحانیون و مجتهدین و حوزه‌های علمیه بود. علماء نیز، بر حسب رسالت و وظیفه‌ای که داشتند برای احقاق حقّ مردم از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزیدند و با استفاده از نفوذ و جایگاهی که داشتند، از منافع و حقوق مردم دفاع می‌کردند و مانع از ظلم و جور دولت و ایادی‌اش می‌شدند.
تقریباً در گوشه و کنار مملکت، یک رکن قیام‌های مردمی، روحانیت معظّم بود. انقلاب مشروطه با اعتراض، تحصن و مهاجرت علماء و روحانیت شروع شد و با تأیید مراجع و فقهای نامدار شیعه، مشروعیت پیدا کرد. «سید جمال‌الدین اسدآبادی» در بیداری دنیای اسلام و ایرانیان سهم و نقش مهمّی ایفا کرد. علّامه «نایینی» با تألیف کتاب «تنبیه الامّه و تنزیه الملّه» نقش فراوانی در بیداری ایرانیان و تشویق و ترغیب مردم به مشارکت در جنبش مشروطه خواهی داشت. مرحوم «آخوند خراسانی» رهبری و مرجعیت دینی مشروطه را بر عهده داشت و با فتواهایش بیشترین نقش را در تشویق و به حرکت درآوردن مردم ایران علیه استبداد ایفاء کرد. کسی نمی‌تواند نقش محوری «شیخ فضل الله نوری»، «سید عبدالله بهبهانی» و «سید محمد طباطبایی» در انقلاب مشروطه را انکار کند. «حاج آقا نوراله نجفی اصفهانی» رکن اساسی مبارزات مردم اصفهان و عامل اصلی ورود بختیاری‌ها به مشروطیت بود. وقتی آیت الله «سیدعبدالحسین لاری» به مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان فارس پیوست و رهبری دینی مشروطه‌طلبان فارس را بر عهده گرفت، مشروطه خواهان قدرت بیشتری گرفتند. مردم جنوب با هدایت علماء به مبارزه با انگلیس مبادرت کردند. ستّار خان و باقر خان با پشتیبانی علماء و روحانیون، تبریز را از دست عمّال حکومتی آزاد کردند و ماهها با استبداد در سخت‌ترین شرایط جنگیدند. میرزا کوچک خان جنگلی، خود یک روحانی بود و بر حسب وظیفۀ شرعی و ملّی بر علیه استبداد و استعمار قیام کرد. در دوران جنگ جهانی اوّل، ایرانیان در گوشه و کنار مملکت با اشاره و نظر علماء و روحانیون و بر اساس عرق دینی، به سوی دولت عثمانی گرایش پیدا کردند و با سلطه گران روس و انگلیس وارد کارزار شدند.
علماء و روحانیون در مقابل دولت از عامّۀ مردم و اعتراضات آنان حمایت می‌کردند و فشار و ظلم دولت و ایادی آن را بر دوش مردم سبک می‌کردند و از دیگر اقشار و طبقات جامعه نیز می‌خواستند، تا با اعلام حمایت و پشتیبانی از مردم تحت ظلم و کمک رسانی مادی و معنوی به آن‌ها، جبهه مقاومتشان را تقویت و آن‌ها را در رسیدن به هدفشان کمک کنند.
اما در زمان قیام عمومی بختیاری‌ها، اقدامات خصمانه رژیم پهلوی، روحانیت را به انزوا کشاند و با سرکوب شدید روحانیت و مردم، بین آن‌ها فاصله و حصار بلندی کشیده بود. آن دسته از سران و رؤسای طوایف و قبایل که به روحانیت متمایل بودند، قلع و قمع، تبعید، زندان و یا سرکوب و منزوی شده بودند. خوانین بانفوذ و مسن و تاثیرگذار مانند: نجفقلی خان صمصام السلطنه، لطفعلی خان امیر مفخم، جعفرقلی خان سردار اسعد و... با قیام مخالف بودند و با اشارۀ دولت، تلاش کردند با مدیریت اوضاع مناطق بختیاری نشین، از تسرّی و انتشار قیام و اخبار آن به مناطق دیگر جلوگیری کنند. برای قیام‌کنندگان در این فضای دشوار و محاصره شده، امکان ارتباط با نهاد روحانیت وجود نداشت. به دنبال حوادثی که منجر به تشکیل «جمعیت اتّحادیه چهارمحال و پشتکوه» گردید. مردم چهارمحال و پشتکوه، علیه زیاده‌خواهی و ظلم و جور خوانین دست به قیام زدند. خوانین در مقابل اعتراضات اعضای اتحادیه بیکار ننشستند و در شهرکرد با طراحی یک توطئه، عدّه‌ای را تحریک کردند تا «حاج آقا سید جلال الدین» معروف به «بت‌شکن»، روحانی سرشناس که قصد داشت در انتخابات مجلس شورای ملی شرکت کند، را به قتل برسانند. قاتلان به خانۀ ایشان حمله بردند و در خانه را شکستند و آن عالم مجاهد را از خانه بیرون کشیدند و در برف و باران، کشان کشان به مسجد خان (جامع فعلی شهرکرد) بردند و در خانۀ خدا (مسجد) او را به‌طور غریبانه‌ای به شهادت رساندند. این واقعۀ جانسوز که در صبح روز شانزدهم رجب سال 1345 ﻫ.ق. (سال 1306 شمسی)، یعنی کمی بیشتر از دو سال قبل از قیام بختیاری‌ها، رخ داده بود، میان اهالی چهارمحال و بختیاری‌ها که تا پیش از این همسویی و ارتباط فراوانی وجود داشت، فضای بی‌اعتمادی و شکاف ایجاد کرد و آن‌ها را از هم دور نمود. در نتیجه، روحانیت مستقر در شهرکرد و دیگر مناطق چهارمحال، در قبال قیام بی‌تفاوت بودند و نه از آن حمایت کردند و نه مانند گذشته اخبار آن را به مراجع و علمای بزرگ انعکاس دادند. روحانیت اصفهان نیز که بیشترین ارتباط را با بختیاری‌ها داشت، در موقعیتی نبود که بتواند آشکار و قوی از بختیاری‌ها حمایت کندو از کمّ و کیف قیام نیز اطلاعات موثق و دقیقی نداشت. با این که قیام با استناد به پرچم و شعار، یک قیام مذهبی بود، اما از پشتیبانی روحانیت به دلایلی که ذکر گردید، برخوردار نبود. اگر چه برخی نقل قول‌ها از حمایت آیت الله سید حسن مدرس و برخی روحانیون و علمای نجف آباد از قیام حکایت می‌کند، اما منابع موثّق و قابل قبول، ذکری در این خصوص به میان نیاورده‌اند. فرجام این اوضاع خفقان آور این شد که قیام مردمی جوانان بختیاری تنها بماند. سلاح، مهمات، تجهیزات و حمایت فکری و سیاسی و پشتیبانی افکار عمومی، نیازهای ضروری قیام بود که بی‌پاسخ ماند و قیام شکست خورد.

 

 

JComments


برگرفته از کتاب حماسه زاگرس