دوره پهلوی اول در استان فارس


 دوره پهلوی اول در استان فارس

اسکان عشایر

از مهمترین سیاست‌هاى به اجرا درآمده پس از کودتاى 1299، موضوع تمرکز و یکپارچگى قدرت نظامى در ایران بود. این موضوع مورد تأیید و حمایت دولت انگلستان به واسطه حل مشکلات مربوط به استخراج نفت از جنوب ایران قرار داشت.

بر اساس سیاست تمرکز گرایى، ایلات و عشایر ایران به ویژه دو ایل بختیارى و قشقایى که توانایى نظامى زیادى داشتند و در حوادث جارى کشور صاحب نفوذ بودند، مى‌بایست خلع سلاح مى‌شدند.

این کار با شناسایى قدرت‌هاى متمرد ایل و تلاش در جهت برکنارى آنها از طریق ایجاد اختلاف و استفاده از رؤساى مطیع صورت گرفت. در مورد ایل قشقایى به توصیه رضاخان که وزیر جنگ بود اکبر خان صارم الدوله والى فارس مأموریت یافت با ایجاد اختلاف و دو دستگى این مقصود را عملى سازد و حتى با توصیه سردار سپه سعى کرد تا آنها از زندگى چادر نشینى دست بردارند و به کار کشاورزى و شهرنشینى بپردازند.

رؤسایى چون صولت الدوله و بعضى دیگر از رؤساى قشقایى به این ترتیب به تهران اعزام شدند و مقیم گردیدند. با تغییر رژیم و آغاز سلطنت رضاشاه سیاست اسکان و تخته قاپو کردن ایلات و عشایر، با شدت و خشونت دنبال گردید.

این موضوع علاوه بر اهداف سیاسى و نظامى از نقطه نظر فرهنگى نیز براى رژیم اهمیت داشت و در ادامه روند تجدد گرایى و تغییر بافت جامعه سنتى ایران صورت گرفت. کوچ نشینى با شئون تمدن جدید مغایر شناخته شده و به هر طریقى مى‌بایست این نظام مختل مى‌شد. از دیدگاه عشایر، اسکان آنان مسلما به از بین رفت دامها، کاهش مواد غذایى، تنزل سطح زندگى و افزایش بیمارى، مرگ و میر بیشتر و از دست رفتن آزادى و استثمار به وسیله مقامات محلى و دولتى بود.

قانون اتحاد شکل

به دنبال اجراى قانون اتحاد شکل توسط حکومت رضا شاه، این قانون با مخالفت شدید علما و عشایر منطقه روبرو شد. آیت الله سید عبدالمحمد موسوى لارى که از مراجع تقلید منطقه بود در سال 1308 ش. در پى اجراى قانون اتحاد شکل نامه‌هاى متعددى به علما و مراجع نوشت و در این زمینه اعلام خطر کرد و با عنوان «لباس پهلوى» سیاست‌هاى ضد اسلامى رضا شاه را مردود خواند.

به دنبال ابراز مخالفت او، لارستان را محاصره و او را در حال نماز دستگیر کرده و پس از ضرب و شتم در باغ حکومتى لار بازداشت نمودند و پس از مدتى به شیراز انتقال دادند و در آنجا زندانى کردند. پس از حدود دو ماه در اثر مکاتبات پیگیر علماى نجف و روحانیون فارس، او از زندان آزاد شد، ولى تحت نظر قرار داشت و به اقامت اجبارى در شیراز وادار شد.

اجراى قانون لباس متحد الشکل از ابتداى سال 1308 در میان عشایر قشقایى موجب نارضایتى شدید آنها از رژیم و پیوستن دیگر گروهها و اتحاد سراسرى آنان در مخالفت با دولت رضا شاه شد.

شورش قشقایى، ایل بختیارى را نیز به تکاپو واداشت. آنان با امتناع از پرداخت مالیات، از سمت پشتکوه به سوى فریدن پیشروى کردند و در نیمه خرداد 1308 به سوى دهکرد (شهر کرد) حرکت نمودند. به این ترتیب اختلافات دیرینه تحت الشعاع دشمن مشترک که حیات عشایرى را تهدید مى‌کرد، قرار گرفت و به جز سردار اسعد وزیر جنگ، سایر سران ایل به مخالفت برخاستند.

شورش عشایرى هراس فراوانى در میان هیئت حاکمه و رضاشاه به وجود آورد.

در نخستین هفته‌هاى نهضت، دولت غافلگیر شده بود و از اینکه ناآرامى به سایر شهرها کشیده شود بیمناک بود، زیرا گمان مى‌رفت علماى در نتیجه کارهاى دولت از حکومت روى گردان شده باشند، به ویژه اصفهان از کانون‌هاى بالقوه خطر به شمار مى‌آمد. این تصور دولت بدون دلیل نبود، و در سایر نقاط فارس شورش‌هایى به وقوع پیوست.

به هر حال شیخ ابوالحسن سرکوهى (که پدرش شیخ زکریا از چهره‌هاى پرشور مشروطه در فارس و از یاران سید عبدالحسین لارى بود) به اتفاق برادرش شیخ محمد و برادرزاده‌اش شیخ جواد که از شاگردان و یاران سید عبدالمحمد موسوى لارى بودند و از علما و مشایخ سرکوه محسوب مى‌شدند، پرچم مبارزه را برافراشتند و با تعدادى از بستگان و اتباع خویش از حکومت سرتافتند و با وجود تمرکز وسیع نیروهاى نظامى از مرکز، کرمان و اصفهان در فارس و نیز انتقال هواپیماهاى نیروى هوایى به آنجا، عشایر شورشى شهرهاى منطقه را یکى پس از دیگرى به تصرف خود درآوردند.

دولت براى سرکوبى قیام ابتدا کوشید بختیارى‌ها را از شورش جدا کند و در عین حال که براى مصالحه تلاش مى‌کرد مشغول تدارک نظامى هم بود.

سرانجام در نهم مرداد نیروهاى دولتى وارد دهکرد شدند و آخرین مقاومت بختیارى‌ها از هم پاشید و اکثر رؤساى شورشى مشمول عفو عمومى قرار گرفتند.

با وجود سرکوبى بختیارى‌ها، در فارس تمامى عوامل ناراضى همچنان در جوش و خروش بودند.

حضور روحانیون و علماى منطقه در شورش عشایرى چهره مذهبى به قیام داده بود. براى نمونه سید عبدالوهاب بحرانى از علماى مورد احترام، قطار فشنگ حمایل کرده و در پاره‌اى از مراحل اردوکشى حضور داشت و حاجى سید عالیشیر فراشبندى نیز به همین صورت در میان قشون ظاهر شد.

شیوخ سرکوه مبارزه با حکومت را نوعى جهاد اعلام کرده بودند و قواى علیمراد خان بختیارى نیز تحت لواى «لا اله الا الله» حرکت مى‌کردند.

دامنه شورش عشایر فارس تا سال 1309 ه .ش به دراز کشیده شد و با حملات مداوم نیروهاى دولتى و با وجود مقاومت افراد شیخ ابوالحسن مواضع آنان سقوط کرد و شیخ ابوالحسن و شیخ جواد تأمین گرفتند و به شیراز رفتند.

شیخ ابوالحسن در زمستان 1310 همراه با تعدادى از سران قشقایى به تهران تبعید شد.

پس از آن نیروهاى دولتى به فرماندهى سرلشکر حبیب الله خان شیبانى در چهاردهم تیر 1309 به سرکوبى بقیه شورشیان پرداختند. در این میان سه تن از روحانیون محلى نزد شیبانى رفتند تا بلکه با وساطت کار به مسالمت بگذرد، ولى تلاش آنها به جایى نرسید.

جنگ میان دو طرف ادامه یافت و حتى احتمال داده مى‌شد که به شکست قواى دولتى بینجامد، به گونه‌اى که در تمام مدت عملیات، رضا شاه شخصا بیدار و نگران بود.

بالاخره آفت همیشگى جنگهاى عشایرى یعنى غره شدن به کامیابى‌هاى اولیه و گرفتار آمدن به جمع آورى تفنگ و غنایم نظامیان، به فریاد دولتها رسید و با وساطت بختیارى‌ها، ماجرا با تأمین و تسلیم شورشیان خاتمه یافت.

کشف حجاب

با روى کار آمدن رضا شاه کسانى که ترک فرهنگ سنتى و اخذ فرهنگ غربى را مهمترین راه پیشرفت مى‌دانستند، در پستهاى کلیدى کشور، مسئولیت‌هاى حساسى را به عهده گرفتند و پس از سفر شاه به ترکیه در فاصله سال‌هاى 1313 تا 1314 اقدامات وسیع تبلیغاتى به منظور آماده ساختن افکار عمومى براى کشف حجاب انجام شد.

نکته عجیبى که در مورد استان فارس وجود داشت آن بود که قرار شد بدعت‌ها و جریان‌هاى ضد اسلامى در مرکز این استان آزمایش شده و واکنش‌هاى آن ارزیابى گردد. آغاز صریح و گستاخانه برنامه‌هاى کشف حجاب از مواردى بود که ابتدا در شهر شیراز به مرحله اجرا درآمد.

در راستاى عملى شدن این موضوع، مدارس دخترانه در صدر تبلیغات قرار گرفتند. از این رو على اصغر حکمت (وزیر معارف) در فروردین 1314 ه .ش مسافرتى به شیراز کرده و در مجلس جشنى که در مدرسه شاهپور برپا شده بود، شرکت کرد.

در این جشن که تعداد زیادى از طبقات مختلف مردم در آن شرکت داشتند پس از ایراد سخنرانى و نمایش، تعدادى از دوشیزگان بر روى صحنه ظاهر شدند ناگهان چادرها به کنار انداخته شد و هم‌زمان با نواختن آهنگ به رقص و پایکوبى پرداختند. در این هنگام عده‌اى به عنوان اعتراض از مجلس خارج شدند.

روز بعد این خبر در شهر به سرعت پیچید و موجب اعتراض مردم مسلمان شیراز گردید. آنان کسب و کار را تعطیل کرده و در مسجد وکیل اجتماع نمودند.

سید حسام الدین فالى که از علماى متنفذ شیراز بود به منبر رفته و اعمال جشن را تقبیح کرد.

على اصغر حکمت وزیر معارف آن زمان خود در شرح این واقعه نوشته است:

«این اقدامات [برنامه‌ها و تبلیغات پیرامون کشف حجاب] مجامع محافظه کار را به مخالفت برانگیخت، از جمله در شیراز مجلس جشنى که در فروردین 1314 به همین منظور در مدرسه شاهپور (شعاعیه) فراهم شد، دختران دبستان (مهر آیین) ... صف منظمى آراسته، بعد از آنکه لایحه خواندند و سرود سراییدند به ورزش و ژیمناستیک مشغول شدند. از این معنى محافل ارتجاعى شهر برآشفته، از جمله یکى از اجله علماى روحانى که مرد فعال و دانشمندى بود تلگرافى به شاه عرض و از وزیر معارف شکایت نمود که این وزیر «علیه ما علیه» دختران را در ملاء عام حاضر کرده و به رقص واداشته است.

البته ... شاه به این تلگراف اعتنا نکرده و عین آن را براى وزیر معارف فرستادند».

در هر صورت به دنبال اطلاع یافتن از مرکز از اجتماع متعدد مردم شیراز در مسجد وکیل، دستور تعقیب سید حسام الدین فالى صادر گردید و او نیز دستگیر و به مشهد تبعید شد.

بعد از اعلان رسمى کشف حجاب و در سالهاى بعد از سقوط رضا خان نیز استان فارس خصوصا شهر شیراز و علما و مردم آن تن به کشف حجاب نداده، عده کثیرى از آنها در مقابل این توطئه به اشکال مختلف مقاومت مى‌ورزیدند.

در زیر به سندى در این خصوص اشاره مى‌شود:

نامه وزارت داخله به ریاست وزرا، اداره سیاسى، نمره 1173/2110، تاریخ 27 بهمن 1314

«مرقومه‌اى از ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهى رسیده بود که مطابق اطلاعات واصله موضوع نهضت نسوان در فارس پیشرفتى ندارد و علت این سستى و غفلت را استعلام فرموده بودند. از طرف وزارت داخله جریان امر از ایالات مزبور استفسار و تأکید بلیغ در پیشرفت منظور گردید».