چرائی انتخاب بختیاری ها از سوی انگلیس در موضوع نفت
1650 بازدید
… از نظر دکتر یانگ، مسئله دوگانگى ریاست نگهبانان مناطق نفتى مشکلات جدى را در پى داشت که او امیدوار بود بتواند با تشویق خوانین کارى کند که آنها از رسم قبلى دست برداشته و یک نفر با به عنوان رئیس نگهبانان تعیین کنند.
عنصر خطرساز فراتر از توان و قدرت سردار جنگ، تغییر پى در پى دولتها در تهران بود. به ویژه اینکه خوانین به دلیل عملکرد خود محبوبیتى نداشتند. به طور مثال، دکتر یانگ به اقدام سردار ظفر اشاره کرد که در دستورى به نانوایان شهر اصفهان آنها را به پرداخت روزانه یک تومان مالیات واداشته بود که این مبلغ معادل 53 لیره در روز، 1590 لیره در ماه و 19080 لیره در سال بود.
به هر روى برخى تغییرات لازم بود تا خوانین کمى از قدرت کنار گذاشته شوند. در این صورت مشکلى که در منطقه بختیارى بروز مىکرد، این بود که با کنار گذاشتن خوانین از اداره امور، اگر آنها تصمیم به بازگشت به سرزمین خود را داشتند، همه اختیارات حکومتى به طور طبیعى مىبایست به آنها بازگردانده مىشد که در آن صورت، هیچکس نمىدانست چه اتفاقى خواهد افتاد؛ زیرا خوانین در مذاکرات خصوصى خود، این نظریه را که اگر از تهران بیرون رانده شوند، یک استان مستقل با مرکزیت اصفهان به وجود آوردند، مورد بحث قرار داده بودند.
البته سردار جنگ تا آن زمان به دلیل تعهدنامههایى که به صورت متقابل با سفارت انگلیس به امضا رسانده بود، موظف بود به خوبى عمل کند و یانگ امیدوار بود تا او براى مدتى مقام خود را حفظ کند؛ زیرا هرگونه قصور و کوتاهى از جانب وى مىتوانست به رسوایى و اخراجش بینجامد.
اگر زد و خورد و یا هرگونه خطر پیشبینىنشدهاى به وجود مىآمد که اقدامات مقابلهآمیز فعالى را جهت پاسخگویى الزام مىبخشید، این اقدامات باید از طرف دولت اعمال مىشد؛ زیرا در موارد قبلى که رینولدز براى اعاده نظم کنسول انگلیس را تحت فشار قرار داده بود تا نگهبانان لازم (گارد نفتى هندى در سال 1907) را به منطقه آورند، طرف انگلیسى متحمل پرداخت هزینه این اقدام شده بود. در حالىکه اگر اقدامات مقابلهآمیز از سوى دولت ایران انجام مىگرفت، هزینه آن توسط دولت ایران پرداخت مىشد. به ویژه اینکه در موارد مشابه مثل مناطق نفتى در روسیه، خودِ دولت روسیه مجبور به پرداخت غرامت شده و حفاظت لازم را براى شرکتهاى نفتى، تأمین کرده بود.
یانگ از آن مىهراسید که اگر پمپاژ نفت در لولهها شروع شود و اتفاقى براى خطوط انتقال نفت روى دهد، کار مهمى از دست متحدان محلى بریتانیا، یعنى شیخ خزعل و خوانین بختیارى برنیاید:
... شیخ محمره موظف به پرداخت خسارت نیست. ولى خوانین بختیارى موظف هستند. اولى باید مجرم را تنبیه کند و دومى پولى براى پرداخت ندارد و هیچیک از آنها، بعد از اینکه خساراتى وارد شد، کمک زیادى به ما نمىکنند....
درستى دیدگاهها و پیشبینى یانگ در مورد عدم توانایى براى پیشگیرى از وقوع حوادث و یا کمک مؤثر براى جبران آن، عملاً در هنگام جنگ جهانى اول در سال 1915م/ 1333ق و انفجار در خطوط انتقال نفت که مدتى نزدیک به 5/3 ماه کار انتقال نفت را متوقف ساخت، ثابت شد.
امنیت مورد نیاز و صلح و آرامشى که انگلیسىها سعى مىکردند تا در مناطق نفتى به طور کامل و دلخواه آنها به وجود آید، تأمین نشد؛ تا جایى که والتر تونلى ــ وزیر مختار انگلیس در تهران ــ زمینه را براى ورود یک دسته 21 نفره سوار هندى با عنوان گارد محافظ کنسولگرى انگلیس در اهواز از هندوستان فراهم ساخت؛[5] زیرا علاقه و اشتیاق دولت بریتانیا براى انتخاب پنج ساله سردار جنگ به سمت ایلخانى و ایجاد امنیت و ثبات در منطقه بختیارى با عدم موفقیت مواجه شده بود. علت این موفقیت آن بود که از یک طرف، اولاد ایلخانى با تقویت و ازدیاد قدرت سردار جنگ مخالفت ورزیده، به او حسادت مىکردند و از طرف دیگر، نصیرخان سردار جنگ نیز متوجه شده بود که سهم عایدات خانوادگى خود را دریافت نمىکند.
از طرف دیگر، انگلیسىها به دلیل تأکید سردار جنگ در حفظ بیطرفى در جنگ و نزدیکى با واسموس ــ نایب کنسول آلمان در بوشهر ــ و اختلافات بین سردار جنگ و شیخ خزعل به تدریج از او فاصله گرفتند و موضع دولت ایران که در آن ایام تحت نفوذ بختیارىها نیز قرار داشت، نمىتوانست موضعى خاص و مؤثر باشد.
در همان ایام و در اواخر سال 1912 چارلز گرینوى ــ مدیر عامل شرکت نفت ایران و انگلیس ــ طى نامهاى به وزارت خارجه، خواستار تصمیمگیرى دولت در مورد پیشنهاد شرکت نفت جهت تحویل سوخت به نیروهاى دریایى انگلیس، در صورت تغییر سوخت کشتىها از ذغال سنگ به نفت، شد. او نوشت: «... آیا هیچ تصمیمى به وسیله دولت اعلىحضرت در این زمینه گرفته شده یا نه، چرا که کمپانى اکنون به مرحله تولید رسیده و به سرعت انبارهایش از سوخت انباشته مىشود....»
گرینوى ضمن اشاره به مخالفتهایى که در این زمینه، به دلیل الزامات سیاسى فزایندهاى که در صورت بروز جنگ یا آشوب مىتوانست در ایران به وجود آید، افزود:
«... با قرارداد پیشنهاد شده [فروش نفت] یا بدون آن، [مأموران و کارکنان شرکت نفت در ایران] در شرایطى هستند که انتظار حمایت و محافظت دارند....»
از دیدگاه او، کمپانى نفت ایران و انگلیس به جاى آنکه دلیل ایجاد مشکل در منطقه باشد، نوعى تأثیر آرامکننده مشخص و روشن در آن قسمت از ایران (مناطق نفتخیز) داشت و همه آن سودى که به سکنه آن منطقه از طریق فعالیت شرکت نفت مىرسید، باعث ایجاد صلح و آرامش در منطقه شده بود؛ صلح و آرامشى که دولت ایران توانایى ایجاد آن را در نقاط دیگر نداشت.
گرینوى معتقد بود که درخواست نیروى دریایى براى تغییر سوخت از ذغال سنگ به نفت و تأمین سوخت موردنظر از طریق منابع نفتى ایران، به جهت تمایل آن نیرو به افزایش مسئولیتهاى سیاسى دولت انگلستان نسبت به شرکت نفت نبود، بلکه نیروى دریایى خواستار تأمین و تضمین اعاده نظم در جنوب ایران براى حفظ منافع بریتانیا در این منطقه بود.
به دنبال این مکاتبات، والتر تونلى ــ وزیر مختار انگلیس ــ طى نامهاى به وزیر امور خارجه انگلیس، نظر دکتر یانگ را دربارة عدم محبوبیت خوانین تأیید کرد. او در این مورد چنین اظهار داشت: «... نگرانى من از این است که بختیارىها، به واسطه شهرتى که از غارت و تاراج در فرصتهاى به دست آمده کسب کردهاند، تنها قدردان و سپاسگزار خود باشند....» در عین حال، تونلى اظهارات دکتر یانگ را در مورد اقدامات سردار ظفردر اصفهان مبنى بر اخذ مالیات مضاعف از آنها کاملاً تکذیب کرد و آن را ساختگى خواند:
... مفتخرم که اظهار نمایم از سوى کنسول اعلىحضرت در اصفهان در مورد آنچه اساس اتهام سردار ظفر بوده است، استعلام کردهام که والى اصفهان دستور پرداخت یک تومان مالیات براى نانوایان را صادر کرده است. آقاى گراهام مرا مطلع ساخت که هرگز این تهمت ساختگى وارده بر سردار ظفر را نشنیده است....
با وجود این، تونلى اضافه کرد که سردار ظفر از هر راه و روشى به منظور پرکردن جیبهاى حجیم خود استفاده مىکند. او معتقد بود با توجه به گزارشهاى دریافتى از اصفهان و کرمان، نهایتا روند هدایت خوانین شکل بسیار مناسبى به خود گرفته است. به طور مثال، تونلى از لطفعلىخان امیرمفخم نام برد که با توجه به اظهار وظیفهشناسى در برابر دولت بریتانیا به حکومت کرمان منصوب شده بود. وى به عنوان نمونه دیگر از نصیرخان ایلخانى، سردار جنگ یاد کرد. تونلى در پایان نتیجه گرفت که: «... من قلبامعتقدم تمامى بختیارىها از دوستان انگلستان هستند....»
البته این دیدگاه تونلى بود؛ چند ماه بعد هاروث ــ کنسول انگلیس در خوزستان ــطى یادداشتى، نظرى کاملاً متفاوت با نظر وزیرمختار ارائه کرد. او در ارزیابى معاهدات منعقد شده بین انگلیسىها و بختیارىها و عربها، چنین اظهار داشت: تاریخ گذشته نشان مىدهد که بختیارىها با ما سر پیمانشکنى داشتهاند. بنابراین اگرچه ما در زمینه صداقت و وفادارى به مفاد پیماننامه مىتوانیم از جانب شیخ خزعل مطمئن باشیم. ولى متأسفانه در جایگاهى نیستیم که در مورد بختیارىها نیز این رأى را صادر کنیم....
در همان زمان، سرپرسى کاکس ــ نماینده سیاسى مقیم بریتانیا در خلیج فارس و سرکنسول آن کشور در فارس ــ طى نامهاى وجود منابع نفتى مطمئن را براى تأمین نیازهاى نیروى دریایى سلطنتى مورد تأکید قرار داد: «... مطمئن هستیم که منابع نفتى براى برآوردن نیازهاى نیروى دریایى سلطنتى در مکانهایى که وجود آنها براى کنترل و حفاظت منطقه ضرورى است، کافى مىباشد....»
بنابراین وجود منابع نفتى و نیاز نیروى دریایى انگلیس جهت تأمین نفت در صورت تغییر سوخت کشتىها از ذغال سنگ به نفت و همچنین، تلاشهاى دولت روسیه براى اعمال نفوذ در منطقه بختیارى انگلیسىها را نسبت به روابطشان با خوانین بختیارى و حفاظت از مناطق نفتى حساس مىساخت. این حساسیت موجب شد دولت بریتانیا بار دیگر در صدد برآید تا نسبت به میزان وفادارى خوانین به تعهدات آنها اطمینان حاصل کند؛ امرى که در قالب قرارداد 1916م/1334ق جلوهگر شد که در مبحث بعدى بدان خواهیم پرداخت.
کتاب «نفت و بختیاریها»، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات