چرا انگلیس سلطنت را از قاجار به پهلوی منتقل کرد؟


گفتگو با علی اکبر رنجبر کرمانی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
5610 بازدید
ایران قاجار پهلوی انگلیس رضاخان

چرا انگلیس سلطنت را از قاجار به پهلوی منتقل کرد؟

اشاره:

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم- دوره سلطنت احمدشاه قاجار آخرین پادشاه سلسله قاجاریه دوره‌ای کوتاه و گذرا بود، اما در این دوره کوتاه اتفاقات مهمی در کشور رخ داد. از یک سو کشور در جریان جنگ جهانی اول، مورد حمله متفقین قرار گرفت و در پی آن توسط انگلیس قحطی بزرگ در کشور به وجود آمد.

از سوی دیگر از زمان سلطنت احمدشاه قاجار، شخصیتی نظامی با خوی وحشیانه توسط انگلیسی‌ها شناسایی و برجسته شد تا در جریان کودتای سوم اسفند 1299 سردار سپه شد و سپس به جایگاه نخست وزیری رسید.

رضاخان که به تدریج و با حمایت و پشتیبانی انگلیسی‌ها قدرت می‌گرفت، مانعی از سوی قاجاریه در برابر خود نمی‌دید؛ چراکه احمدشاه پادشاهی جوان و ناتوان بود و تمایلی به پادشاهی نداشت و ترجیح می‌داد به خوشگذرانی خود بپردازد. ناتوانی احمدشاه قاجار و دیکتاتوری رضاخان میرپنج باعث شد تا انگلیس با روی کار آوردن رژیم پهلوی، کشور را در خفقان فرو ببرد تا اهداف نظامی و سیاسی خود را تأمین کند.

برای بررسی عمر کوتاه سلطنت احمدشاه قاجار و حوادث آن دوره به گفتگو با علی‌اکبر رنجبر کرمانی پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر و مترجم کتاب‌های تاریخی پرداختیم که در ادامه آن را می‌خوانید:

تسنیم: چرا عوامل خارجی و نیروهای بیگانه به دنبال سقوط احمدشاه قاجار (سلسله قاجاریه) و روی کار آمدن رضاخان پهلوی بودند؟

رنجبر کرمانی: تنها عامل خارجی موثر و بازیگر اصلی در ایران در آن دوره زمانی، دولت انگلیس بود. انگلیس پس از فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، در ایران یکه‌تاز میدان شد.

با صراحت نمی‌توان گفت که انگلیسی‌ها موافق ادامه یافتن پادشاهی قاجار بودند یا نبودند. در واقع آنان به دنبال ایجاد تغییراتی در کشور بودند که تغییرات نیازمند پایان یافتن پادشاهی قاجاریه بود.

قبل از هر چیز هم باید گفت که احمدشاه نقش مهمی در کشور نداشت؛ چراکه از سوال شما این مفهوم برداشت می‌شود که احمدشاه بازیگر مهمی در عرصه سیاست ایران بود. در آن زمان نظام مشروطه بر ایران حاکم بود و نسبتاً اصول دموکراسی بر کشور حاکم بود. در نتیجه پادشاه نقش مهمی در کشور نداشت. اضافه بر آن بعد از یک دوره طولانی هرج و مرج و جنگ جهانی، یک نوجوان بر تخت سلطنت نشست. در دوره احمدشاه قاجار، اداره امور و اختیار کشور در دست رجال ملی و مجلس بود.

در آن زمان ایران با اتحاد جماهیر کمونیستی شوروی هم‌مرز بود و ایران طولانی‌ترین مرز را با شوروی داشت. شوروی نیز رقیب اصلی انگلستان بود. ایران قدرت حائل بین کشور کمونیستی شوروی، خلیج فارس و هندوستان بود. پس کشور انگلیس، هرج و مرج پس از جنگ جهانی اول در ایران را نمی‌پذیرفت و به دنبال این بود تا حکومت مرکزی مقتدر به وجود بیاید.

در ابتدای امر بنا بر حذف احمدشاه قاجار نبود. در قرارداد وثوق‌الدوله حذف احمدشاه لحاظ و درج نشده بود و قرار بود با آن قرارداد دولت مرکزی مقتدر ایجاد و شرایط مدرنیته در کشور به وجود بیاید. اما مخالفت عمومی با قرارداد و همچنین تغییر نظر برخی از سیاست‌مداران انگلیسی به خصوص مأموران سیاسی و نظامی انگلستان که در ایران بودند، نگاه را به سمت کودتای نظامی و رضاخان میرپنج سوق داد.

ناتوانی احمدشاه قاجار و دیکتاتوری رضاخان میرپنج باعث شد تا انگلیس با روی کار آوردن رژیم پهلوی، کشور را در خفقان فرو ببرد تا اهداف نظامی و سیاسی خود را تامین کند.

تسنیم: چرا احمدشاه در جریان جنگ جهانی اول اقدامی در برابر حمله متفقین انجام نداد؟ و آیا او با متجاوزان همراه بود؟

رنجبر کرمانی:  همانطور که عرض کردم، احمدشاه قاجار در نوجوانی به سلطنت رسید. برای او دو نایب السلطنه قرار دادند که هر دو از شاگردان، ناصرالملک بودند. ناصرالملک به آنان آموخته بود که شاه باید از دخالت در امور پرهیز کند. ضمن اینکه در قانون اساسی مشروطه نیز پادشاه نقش آنچنانی نداشت. در نتیجه از یک شاه جوان مشروطه پس از دوره‌ای هرج و مرج که بر کشور حاکم بوده است، چه انتظاری می‌توان داشت؟

نیروهای چهار کشور با احتساب نیروهای آلمانی در ایران حضور متجاوزانه و مداخله‌گرانه داشتند و هرج و مرج بسیاری در کشور به وجود آمده بود. ضمن اینکه ایران کشور بسیار ضعیفی بود. دولت توان مقابله با چهار راهزن و دزد نداشت، چه برسد به اینکه در برابر یک نیروی متجاوز بایستد. در آن زمان دولت ناتوان، ارتش ناتوان و مردم پریشان، انقلاب‌زده و پس از آن قحطی‌زده بودند.

پادشاهی که از نظر قانونی بیکار است و قدرت اجرایی نیز در دست ندارد، چه انتظاری می‌توان از او داشت؟ بنابراین پهلوی‌ها، ناتوانی احمدشاه و شاهان قاجار را برجسته می‌کردند تا کودتای خود را توجیه کنند.

احمدشاه روزی هم که فرمان نخست وزیری رضاخان را امضا کرد، شرطش این بود که رضاخان هرچه زودتر مقدمات خروج او از ایران را فراهم کند و به اروپا برود. رضاخان هم همین را می‌خواست و این کار را انجام داد و احمدشاه را تا مرز همراهی کرد.

احمدشاه در دوره جنگ جهانی اول کاره‌ای نبود و اگر می‌توانست کاره‌ای باشد، قدرت اجرایی نداشت. در آن زمان، کشور توسط رجال سالخورده اداره می‌شد.

البته پس از ورود متفقین به ایران، عده‌ای از نمایندگان مجلس و ملیون که در راس آن‌ها شهید مدرس بود، برنامه داشتند تا پایتخت را به اصفهان منتقل و پادشاه را به آنجا ببرند تا قدرت ملی مقاوم در برابر نیروهای متجاوز تشکیل بدهند که عملی نشد. آنان وقتی که نتوانستند این کار را انجام بدهند به غرب کشور رفتند و در آنجا با کمک قوای عثمانی و با کمک مالی و نظامی آلمانی‌ها، قوه ژاندارمری ایران را با حضور عشایر تشکیل دادند. دولت موقتی نیز تشکیل دادند. در نتیجه در آن زمان دو دولت در ایران حاکم بود. دولت موقت ملی به ریاست نظام السلطنه مافی و با عضویت آیت‌الله مدرس بود و مسئولیت وزارت دادگستری بود. که البته دولت موقت هم موفق نشد.

پس احمدشاه در مقامی نبود که با انگلیسی‌ها همکاری بکند و چنین کاری هم نکرد. و در یک کلمه باید گفت که احمدشاه قدرت همکاری با انگلیسی‌ها را نداشت.

تسنیم: در اواخر دوره قاجار نارضایتی عمومی در جامعه وجود داشت. دلایل آن نارضایتی چه بود؟

رنجبر کرمانی: پس از انقلاب مشروطه آزادی‌هایی در کشور به وجود آمده بود، اما گروه‌ها و رجال سیاسی با تندروی‌ها، بی‌ثباتی، ناامنی و هرج و مرجی را در کشور به وجود آورده بودند. از این رو مردم از وضعیت موجود ناراضی شده بودند و روشنفکران تبلیغ کردند تا یک دولت قوی سر کار بیاید و او به اوضاع سر و سامان بدهد.

شاید عامل خارجی در دامن زدن به یاس، ناامیدی و بدبینی، موثر بود و به صورت زیرپوستی اثر داشت. باید توجه داشت که در کشور انقلاب شده بود و مانند همه کشورها هرج و مرج به وجود آمده بود. در انقلاب اسلامی نیز که رهبری کاملاً مقتدر و ملتی کاملاً منسجم داشت که در هیچ انقلابی در تاریخ جهان تکرار نشده است، پس از آن برای مدتی هرج و مرجی در جامعه وجود داشت که البته با رهبری امام خمینی (ره) انسجام و اقتدار خوبی در کشور حاکم شد.

مقصران نارضایتی عمومی در اواخر دوران قاجار گروه‌ها و احزاب سیاسی، فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران بودند. این‌ها با اقداماتشان زمینه هرج و مرج، ناامیدی و بدبینی را در کشور به وجود آوردند و کاری کردند که مردم به دنبال دست قدرتمندی باشند. یعنی کار را به جایی رساندند تا کودتایی انجام بگیرد و رضاشاه روی کار بیاید.

تسنیم: آیت‌الله مدرس و تعدادی از نمایندگان مخالف جمهوری رضاخانی بودند. برخی این مخالفت را موافقت ایشان با احمدشاه قاجار قلمداد می‌کنند. آیا آیت‌الله مدرس موافق احمدشاه قاجار بود؟

رنجبر کرمانی:  مجدد تأکید می‌کنم که طبق قانون اساسی مشروطه، شاه قدرت آنچنانی نداشت و نباید اینگونه تصور کرد که اگر شاه قدرتمندی داشتیم، وضع آنگونه نمی‌شد. این یک تصور اشتباه است. احمدشاه ناتوان و بی‌عرضه بود، اما به لحاظ قانونی قدرتی نداشت.

کسانی که مخالف جمهوری رضاخانی بودند، آزادی‌خواه و طرفدار قانون اساسی مشروطه بودند و موافق احمدشاه قاجار به آن معنا نبودند. در قانون اساسی مشروطه، شاه نقش تشریفاتی داشت. طبق آن قانون اساسی، قدرت در اختیار نخست‌وزیر (دولت) و مجلس بود. چنین قانون اساسی مترقه بود و آیت‌الله مدرس با نگاه آگاه و هوشمند، درک کرده بود که جمهوری رضاخانی، جمهوری نیست، بلکه یک دیکتاتوری بزرگ در پوشش جمهوری است. آیت الله مدرس از قانون اساسی و نه احمدشاه قاجار دفاع کرد. احمدشاه کاره‌ای نبود، مدرس نیز به دنبال همین بود تا شاه قدرتی در کشور نداشته باشد و صرفاً در ایام نوروز پیامی صادر کردند و نقش تشریفاتی داشته باشد.

کسانی که مخالف جمهوری رضاخانی بودند، آزادی‌خواه و طرفدار قانون اساسی مشروطه بودند و موافق احمدشاه قاجار نبودند. در قانون اساسی مشروطه، شاه نقش تشریفاتی داشت. طبق آن قانون اساسی، قدرت در اختیار نخست‌وزیر (دولت) و مجلس بود. چنین قانون اساسی مترقه بود و آیت‌الله مدرس با نگاه آگاه و هوشمند، درک کرده بود که جمهوری رضاخانی، جمهوری نیست، بلکه یک دیکتاتوری بزرگ در پوشش جمهوری است.

تسنیم: مواجهه احمدشاه با کودتای سوم اسفند، جمهوری رضاخانی و آغاز سلطنت پهلوی چگونه بود؟

رنجبر کرمانی: ابتدا اینکه باید گفت او صبح روز سوم اسفند که از خواب بیدار شد، متوجه کودتا شد. کودتا یعنی اینکه یک عده نظامی با قدرت اسلحه، حکومت را در دست بگیرند و این حرکت بدون آگاهی و اطلاع‌رسانی قبلی انجام می‌گیرد. احمدشاه نمی‌توانست در برابر کودتا کاری بکند و کاری هم نکرد.

تا مدتی کابینه‌های مختلفی کجدار و مریز آمدند و رفتند و احمدشاه نقش تشریفاتی خود را داشت. البته عده‌ای از رجال او را تشویق می‌کردند که فعال‌تر وارد عرصه سیاست شود، اما احمدشاه جوان و ترسو بود و تربیت ناصرالملکی او را از سیاست و دخالت در امور بازداشته بود.

در مقابل عامل بیگانه رضاخان را روی کار آورده بود و رضاخان به مانند سگ هار، احمدشاه را می‌ترساند و اجازه انجام اقدامی به او نمی‌داد و حتی برای اینکه احمدشاه را زودتر مجاب به خروج از ایران کند، چند بسته انفجاری در کاخ احمدشاه منفجر کرد.

اساساً احمدشاه علاقه‌ای به سلطنت نداشت. او یک جوان پولداری بود که می‌خواست به اروپا برود و خوشگذرانی کند. نهایت نگاهش این بود که اگر شد، پادشاهی تشریفاتی، بی‌دردسری داشته باشد که اگر نمی‌شد، برایش اهمیت خاصی نداشت. به همین دلیل در برابر رضاشاه جدیتی به خرج نداد.

احمدشاه روزی هم که فرمان نخست وزیری رضاخان را امضا کرد، شرطش این بود که رضاخان هرچه زودتر مقدمات خروج او از ایران را فراهم کند و به اروپا برود. رضاخان هم همین را می‌خواست و این کار را انجام داد و احمدشاه را تا مرز همراهی کرد.

پس از خروج احمدشاه، موضوع جمهوری دیکتاتوری رضاخانی و مخالفت آیت‌الله مدرس و طرفداری از قانون اساسی مشروطیت به وجود آمد تا اینکه رضاشاه با کمک انگلیسی‌ها به سلطنت رسید.


خبرگزاری تسنیم https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/10/2213433