نقطه پایان شاه بر حقّ حاکمیت ایران بر بحرین


نقطه پایان شاه بر حقّ حاکمیت ایران بر بحرین

در ۱۴ دی‌ماه ۱۳۴۷ محمدرضاشاه پهلوی در ضمن سفری به هند در مصاحبه‌ای مطبوعاتی با مجله بیلتز در دهلی ‌نو برای نخستین‌بار از حق حاکمیت ایران بر بحرین صرف نظر کرد، شاه در این مصاحبه گفت:«این اولین‌بار است که من رسماً درباره این مسأله سخن می‌گویم و دقیقاً به سؤالاتی در این زمینه پاسخ می‌دهم. این جزیره[=بحرین] صدوپنجاه سال پیش توسط انگلیس‌ها از وطن ما جدا شده و انگلیس‌ها یک امپراتوری با یک سیاست استعماری برپا کردند. خود شما با گوشه‌ای از این سیاست استعماری در هند، آشنا هستید. ولی اینک موقع آن رسیده است که انگلیس‌ها از این نواحی بروند. باید اعتراف کنم که ما از انگلیس‌ها نخواستیم و یا به آنها نگفتیم که خلیج فارس را تخلیه کنند. آنها داوطلبانه عازم شده‌اند. حرف ما این است، حال که آنها می‌خواهند بروند، تخلیه نواحی خلیج فارس باید واقعی و اساسی باشد. من می‌خواهم یک‌بار دیگر بیانی را که شخصاً در این زمینه گفته‌ام، تکرار کنم و بگویم که اگر انگلیس‌ها از در جلو خارج می‌شوند، نباید از در عقب وارد شوند و نیز نمی‌توانم بپذیرم، جزیره‌ای که توسط انگلیس‌ها از کشور ما جدا شده، توسط ایشان ولی به حساب ما به کسانی دیگر داده شود. این اصلی است که ایران نمی‌تواند از آن صرف نظر کند. ایران از سوی دیگر پیوسته به این سیاست خود دلبستگی داشته است که هرگز برای به دست‌آوردن اراضی و امتیازات ارضی، علی‌رغم تمایل مردم آن سامان، به زور متوسل نشود. من می‌خواهم بگویم که اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند، ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد. زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ما است که برای گرفتن این سرزمین خود، به زور متوسل شود. دوماً، گرفتن و حفظ ‌کردن سرزمینی که مردم آن با شما ضدیت داشته باشند، چه فایده‌ای خواهد داشت؟ قبل از هر چیز، این عمل، اشغال محسوب می‌شود. در هر اشغالی، شما باید مراقب سلامت و امنیت نیروهای اشغالگر خود باشید و در تمام اوقات، سربازان شما باید در خیابان‌ها پاس بدهند و پیوسته در معرض خطر گلوله، نارنجک و این قبیل مخاطرات باشند. سیاست و فلسفه ما این است که با اشغال و گرفتن سرزمین‌های دیگر از طریق زور مخالف باشیم. این روشن‌ترین چیزی است که من می‌توانم در این زمینه به شما بگویم. اما نمی‌توانیم تحمل کنیم که چیزی را که به ما متعلق بوده است، به کسان دیگری بدهند.»(۱) شاه در ادامه این مصاحبه در پاسخ به این پرسش که آیا برگزاری یک همه‌پرسی مدنظر است؟ ابراز می‌دارد در این مرحله وارد جزییات نمی‌شود، ولی هر وسیله‌ای که تمایل مردم بحرین را مشخص کند و مقبولیت بین‌المللی کسب کند، راه و روش صحیحی است.

سخنان شاه چرخشی کامل در مواضع ۱۵۰ ساله ایران در مورد بحرین بود. ایران قبل از این همواره بر حق حاکمیت کامل و غیرقابل چشم‌پوشی خود بر بحرین تأکید کرده بود ولی حال شاهِ ایران صراحتاً اظهار می‌کرد که ایران حاکمیتی بر بحرین ندارد. از این گذشته به جای این که اِعمال حاکمیت دگرباره ایران بر بخشی از سرزمین خود را آزادسازی بحرین توصیف نماید می‌گفت ما قصد «اشغال» بحرین را نداریم. شاه چشم خود را بر حق حاکمیت تاریخی ایران بر بحرین و پیوندهای دیرینه مردم بحرین با سرزمین مادری بست و گفت و اعاده حاکمیت ایران را اشغال خواند و از «مقاومت» مردم بحرین در برابر «اشغالگران» سخن گفت. شاه به همه احساسات ایران‌پرستانه مردم بحرین و تلاشهای آنان برای آزادسازی بحرین پشت کرده و جای قدرت اشغالگر انگلیس و حاکم تاریخی بحرین، یعنی ایران را، باهم عوض کرده بود. گویی بحرین بخشی از خاک ایران نبود و قرار نبود حاکمیت ایران بر این بخش از کشور که استان چهاردهم تعیین گردیده بود، اِعمال شود. در مجموع عصاره کلام شاه در مصاحبه دهلی موارد ذیل بود:

۱- ایران حق حاکمیتی بر بحرین ندارد و بحرین ۱۵۰ سال است که از ایران جدا شده است.

٢- ایران نمی‌خواهد برای تصرف بحرین به زور متوسل شود.

٣- آینده بحرین، نه به عنوان یک استان ایران، بلکه به مثابه یک سرزمین مستقل، با اراده مردم آن تعیین خواهد شد.

۴- اگر ایران بحرین را تصرف نماید چنین اقدامی به منزله اشغال بحرین و نامشروع خواهد بود.

۵- شاه از ایرانی خواندن بحرینی‌ها و حتی اشاره به پیوندهای ناگسستنی بحرینی‌ها با سرزمین مادریشان خودداری کرد.

۶- شاه از ارایه سازوکار خاصی برای تحقق اراده مردم بحرین نیز خودداری کرد و آن را موکول به آینده نامعلومی کرد.

دکتر فریدون زندفرد، دیپلمات ارشد وقت وزارت امور خارجه، درباره مصاحبه مطبوعاتی شاه در دهلی نو می‌نویسد:«بیانات شاه، در واقع نقطه پایانی بود بر ادعای حاکمیت ایران نسبت به بحرین، که بیش از حدود یکصد و پنجاه سال با تعصبی زایدالوصف دنبال می‌شد و امید دستیابی به آن خطه هرگز از ذهن سیاسی‌اش به دور نمی‌رفت. گرچه در آن زمان، بی‌شک شواهد بسیاری دال بر تغییر موضع سنتی ایران در قبال بحرین مشهود می‌بود، با این وصف، بیانی چنین علنی و بدون زمینه‌سازی قبلی و در قالب مصاحبه مطبوعاتی و آن هم در خارج از کشور، دوست و دشمن، آشنا و غریبه را به تعجب واداشت. خاطره آن لایحه «استان چهاردهم» به نوعی به ذهن می‌آید.»(۲)

سخنان شاه اگرچه تکان‌دهنده و تعجب‌برانگیز به شمار می‌رفت اما این موضع‌گیری شاه، نه حاصل تصمیم‌گیری یک‌شبه، بلکه نتیجه یک سلسله رخدادها بود. شاه، به عنوان تنها تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در این‌گونه موارد، از مدت‌ها قبل برای چنین روزی و چنین موضعی آماده می‌شد. سر دنیس رایت، کاردار سفارت انگلیس در تهران ابراز می‌کند که شاه از سال ۱۹۵۵ (۱۳۳۴) به بی‌علاقگی‌اش در مورد بحرین اذعان کرده بود. رایت در این‌باره می‌نویسد:«گهگاه شاه مسأله بحرین را مطرح می‌کرد. می‌گفت مرواریدها تمام شده و نفت هم در شرف اتمام است و علاقه‌ای به گرفتن جزیره ندارد، ولی به علت ادعای تاریخی ایران نسبت به آن خطه نمی‌خواهد در تاریخ از وی به عنوان پادشاهی یاد شود که ارثیه‌اش را بدون دلیلی موجه بر باد می‌دهد، به زبان دیگر در پی فرمولی برای حفظ آبرو بود.»(۳) جان راسل، یکی دیگر از کارداران سفارت انگلیس در تهران، نیز در نقل قولی دیگر از شاه ابراز می‌دارد:«در اوایل تابستان ۱۹۵۷، [شاه] یک‌بار عملاً نزد من اعتراف کرد که اعتقاد واقعی به انطباق عملی ادعایش در شرایط جدید ندارد، گرچه ممکن است از لحاظ تاریخی هم بسیار موجه باشد. ولی نمی‌تواند از این ادعا در مقابل فشار بی‌امان مطبوعات، پارلمان و افکار عمومی چشم‌پوشی نماید.»(۴)

شاه در جریان سفر خود به لندن در سال ۱۹۶۵ (۱۳۴۴) نیز در مورد بحرین موضع نرمی اتخاذ کرده بود. یک سال بعد شاه در مصاحبه با خبرنگار روزنامه گاردین در ۵ شهریور ۱۳۴۵ (۲۷ اوت ۱۹۶۶) در مورد بحرین تصریح کرد:«باتوجه به این که نفت دارد به پایان می‌رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد.»(۵) این استدلال شاه بسیار سخیف بود. آیا شاه یقین داشت که در آینده ثروتی دیگر در بحرین کشف نخواهد شد؟ آیا هیچ دولتی با این استدلال که در قطعه‌ای از خاکش «هیچ ثروتی» کشف نشده حاضر به دست‌برداشتن از حاکمیت خود بر آن سرزمین خواهد بود؟ آیا با استدلال شاهانه باید از کویر لوت دست کشید؟ دولت دانمارک حاضر است با همین استدلال از گرینلند دست بردارد؟ آیا اگر روسیه می‌دانست که بعدها در آلاسکا چه ثروتی کشف خواهد شد در برابر ثمن بخس از حاکمیت خود بر آلاسکا دست می‌کشید؟ شاه در فوریه ۱۹۶۸ (اسفند ۱۳۴۷) نیز در دیدار با والت روستو مشاور امنیتی رئیس‌جمهور جانسون نسبت به موضوع بحرین ابراز بی‌علاقگی کرده و تأکید می‌کند که برای به‌دست‌آوردن بحرین متوسل به زور نخواهد شد. البته شاه اشاره می‌نماید که ادعای ایران بر بحرین قدمت ۱۵۰ ساله دارد و نمی‌توان بدون توجیه و علتی، یک‌باره از آن دست کشید.(۶)

در برنامه‌ای که قدرت‌های غربی برای خلیج فارس تدارک دیده بودند، قرار بود انگلستان از بحرین خارج شود و خلأ قدرت ناشی از خروج انگلیس را با تقویت قدرت ایران پر کنند؛ و این مستلزم آن بود که شاه از بحرین دست بردارد. در حقیقت دست‌برداشتن ایران از بحرین، «برنامه»‌ای غربی بود.

 

---------------------

پانویس‌ها:

۱. هوشنگ طالع، تاریخ تجزیه ایران، دفتر دوم تجزیه بحرین، صص ۱۵۳ و ۱۵۶، تهران، ۱۳۸۶.

۲. فریدون زندفرد، بحرین یادی از آن استان آشنای گمشده، ص ۱۵۱، تهران، ۱۳۹۰.

۳. همان، ص ۱۴۲

۴. همان

۵. طالع، پیشین، ص ۱۴۱

۶. زندفرد، پیشین، ص ۱۴۳

 

 

منبع: تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی، جلد سوم(بحرین)؛ محمدعلی بهمنی قاجار؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص ۲۴۸ تا ۲۵۲