پل پیروزی، سرزمین قحطی؛ ایران در جنگ جهانی دوم
16516 بازدید
کتاب «پل پیروزی، سرزمین قحطی؛ ایران در جنگ جهانی دوم»، تالیف محمدقلی مجد از جمله آثاری جدید موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی است.
دکتر محمدقلی مجد درباره بحران جنگ جهانی دوم در این کتاب نوشته است: «روسیه و انگلیس متعاقب اشغال ایران همه کامیونها، اتوبوسها و همچنین خط آهن ایران را تصاحب کرده، قوت لایموت مردم ایران را در هر جایی که بدان دست مییافتند، مصادره میکردند و دهها هزار آواره لهستانی از روسیه به ایران کوچاندند و همه اینها دست به دست هم داد و موجب بحران شدیدی در زمینه مواد غذایی، حمل و نقل، بهداشت و سلامت عمومی مردم شد.»
در این کتاب عموما مشاهدات مستقیم و مکاتبات لوئیس دریفوس، وزیرمختار وقت آمریکا در ایران با وزارت امور خارجه کشور متبوع خود گردآوری و در معرض دید و نظر خوانندگان قرار گرفته و نویسنده به خوبی توانسته تاثیرات «کمکاری عامدانه دولتهای خارجی» و «بیثباتی داخلی» بر یکدیگر را تشریح کرده و نتیجه آن را در بروز بلایای قحطی و بیماری در شهرهای ایران به تصویر بکشد.
دکتر محمدقلی مجد پس از تدوین کتاب «قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1296 تا 1298 (1917 تا 1919)» که پیش از این توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر گردید، همت خود را مصروف تدوین سند تاریخی دیگری درباره جنایات سه دولت متفقین در ایران در سالهای جنگ جهانی دوم کرد. ترجمه این کتاب که با نام:
»IRAN UNDER ALLIED OCCUPATION IN WORLD WAR II: The Bridge to Victory & A Land of Famine«
در سال 2016 (1395) در آمریکا منتشر شد؛ اکنون با نام «ایران، پل پیروزی؛ سرزمین قحطی» تقدیم میشود.
در کتاب حاضر که نتیجه سه سال تحقیق و بررسی در اسناد وزارت خارجه آمریکا توسط دکتر محمدقلی مجد است، بار دیگر موضوع قحطی تحمیلی بر ایران در برابر دید و اندیشه مخاطبان قرار گرفته است. اما نه قحطی سالهای جنگ جهانی اول که نزدیک ده میلیون نفر از مردم ایران را طعمه هوسهای استعماری دولتهای روس و انگلیس کرد، بلکه این بار قحطی دیگری، هر چند با ابعادی کوچکتر، که در قسمتی از سالهای جنگ جهانی دوم بر اثر دسیسهها و تبانی دولتهای انگلیس، آمریکا و شوروی بر ملت ایران تحمیل شد و حدود 4 میلیون نفر از هموطنانمان را با گرسنگی و بیماریهای وارداتی از پای درآورد. بحرانی که دکتر مجد دربارهاش مینویسد: «روسیه و انگلستان، متعاقب اشغال ایران، تقریباً همه کامیونها، اتوبوسها و همچنین خطآهن ایران را تصاحب نموده، قوت لایموت مردم ایران را در هر جایی که بدان دست مییافتند مصادره میکردند، و دهها هزار آواره لهستانی را از روسیه به ایران کوچاندند؛ و همه اینها دست به دست هم داد و موجب بحران شدیدی در زمینه مواد غذایی، حمل و نقل و بهداشت و سلامت عمومی مردم شد.»
در این کتاب عموماً مشاهدات مستقیم و مکاتبات لوئیس دریفوس، وزیرمختار وقت آمریکا در ایران، با وزارت خارجه کشور متبوع خود گردآوری و در معرض دید و نظر خوانندگان قرار گرفته و نویسنده به خوبی توانسته تأثیرات متقابل «کمکاری عامدانه دولتهای خارجی» و «بیثباتی دولت داخلی» بر یکدیگر را تشریح کرده و نتیجه آن را در بروز بلای قحطی و بیماری در شهرهای ایران به تصویر بکشد.
همچنین علاوه بر اسنادی که به نقش «بازیگران خارجی» در ایجاد و تداوم قحطی مذکور میپردازند، تحلیل و بررسی همهجانبه «ایران ماههای ابتدایی محمدرضا شاه» و میراثی که رضاخان برای فرزندش بر جای گذاشت نیز، در فهم چرایی بروز قحطی مؤثر خواهد بود. کارنامه حکومت رضاشاه که دریفوس وزیرمختار آمریکا در ایران در تلگرامهایش بارها از او با تعبیر کسی که «بیست سال به جای مردم اندیشیده و عمل کرده بود» یاد میکند به نحوی بود که هماو دربارهاش نوشت:
«اوضاع زندگی توده مردم از قبل هم سختتر شده بود، همهجا از دولت ضربه میخوردند، زیر بار مالیاتهای جدید و سنگین خم میشدند، زمینهایشان را شاه طمعکار از چنگشان درمیآورد و دریغ ازکوچکترین نقشی که در سرنوشت سیاسی مملکتشان ایفا کنند. مالیاتها نیز آن روز مثل امروز به شکل غیرمستقیم از مستمندان و طبقه متوسط اخذ میشد در حالی که متمولان تقریباً چیزی به نام مالیات نمیپرداختند. با تداوم صنعتی شدن مصنوعی مملکت، هزینه زندگی صعود کرد و تودهها ظهور عمارتهای زیبا و سنگفرش شدن خیابانها را با عرق خود تاوان دادند. رضاشاه که رفتار با این ملت توسریخور راضیاش نمیکرد، با 150 هزار تن از آنان ارتشی ساخت که در شرایط نیمهبردگی زندگی میکردند.»
امید است این اثر نیز چون کتاب «قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1296 تا 1298» با روایت ناگفتههای تاریخ این سرزمین، راهی برای پژوهش و کنکاشهای منصفانه و واقعبینانه بیشتر درباره موضوعات اینچنینی بگشاید.
نظرات