برشی از کتاب «از قاجار به پهلوی»
روایت آمریکا از نقش انگلیس در کودتای سوم اسفند 1299
اسناد وزارت خارجه آمریکا
2482 بازدید
دولت انگلیس مدعی است هیچ دخالتی در کودتای رضاخان در سوم اسفند 1299نداشته است اما برای ارزیابی این ادعا می توان به گزارش منتشرشده در آفیشال ریپورت انگلستان که توسط آقای محمد قلی مجد در کتاب کتاب از قاجار به پهلوی منتشر شده است توجه کنیم در این گزارش می خوانیم : «یگانهای مختلف قزاق، که تمام نیروهای آن ایرانی هستند تحت فرماندهی افسران ایرانی از قزوین به سمت تهران حرکت کرده و در بیست و یکم فوریه اندکی پس از نیمه شب وارد پایتخت شدند. افسر ایرانی این نیروها اذعان داشت که قزاقهای ایرانی، که تجربه رویارویی با بلشویکها را داشتند، از این که دولتی بیکفایت جایگزین دولت بیکفایتتری میشود، خسته شدند. دولتهایی که نتوانستند از پیشروی بلشویکها جلوگیری به عمل آورند و به دلیل اهمال کاری ایشان، نیروهای بریتانیا نیز از ایران خارج شدند. قزاقها وفاداری خود را به شاه اعلام کرده، اما تصریح کردند مشاورین شیطان صفتی را که اعلیحضرت را احاطه کردهاند، کنار خواهند زد. افسران ارشد قزاقها، حسننیت خود را درباره اتباع خارجی ابراز داشته و تأکید کردند جای هیچ نگرانی و ترس برای اتباع خارجی نیست. از آنجا که هیچ نیروی نظامی مانع ورود آنها به شهر نشد، قزاقها به راحتی شهر را تصرف کردند، ادارات دولتی را تحت کنترل خود درآورده و خیابانها را قرق کردند. ژاندارمری و پلیس محلی به ایشان پیوسته و نظم و آرامش در شهر برقرار شد. طبیعی است که به دنبال این اقدامات، دولت سپهدار سقوط کرد و رئیسالوزرا به سفارت اعلیحضرت شاهنشاهی بریتانیا پناه آورد. اما متعاقباً وادار به ترک سفارت شده و به وی اطمینان داده شد که مورد تعرض قرار نخواهد گرفت. انقلابیون تا این تاریخ دست به تشکیل دولت نزدهاند، اما بسیاری از مقامات برجسته کشوری را دستگیر کردهاند. بازار تعطیل شده و در بیست و دوم فوریه شهر در آرامش کامل فرو رفته است. دولت اعلیحضرت شاهنشاهی بریتانیا هیچ دخالتی در این امور نداشته و هیچ مسئولیتی را در قبال اعمال قزاقهای ایرانی بر عهده نمیگیرد. کمک هزینههایی که بریتانیا برای حفظ و نگهداری از این نیروها پرداخت میکرد، در می سال 1920 متوقف شده است. دولت اعلیحضرت نسبت به قزاقها موضع بیطرفانه اتخاذ کرده است.» [1]
اگر چه والاس اسمیت موری، کاردار سفارت آمریکا، در یکی از گزارشهای سال 1925 حاشا کردن دولت بریتانیا که در کتاب فوق الذکر بدان اشاره رفته است، هرگونه دخالت در کودتا را چنین تفسیر میکند: « نیروی نظامی فعلی ایران مبدأ و سرچشمه خاص خود را دارد؛ همانطور که وزارتخارجه مطلع است، این نیرو در زمان کودتای 21 فوریه 1921 سیدضیاءالدین به وجود آمد؛ زمانی که رهبران کودتا 800 قزاق را به فرماندهی سرهنگ رضاخان راهی تهران کرده و حکومت متزلزل سپهداراعظم را سرنگون کردند. در واقع هنگ قدیمی قزاقها که پس از اخراج افسران روسی، به فرماندهی افسران انگلیسی در قزوین مستقر شد، به سختی میتوانست باور کند که کودتا بدون اطلاع و رضایت سفارت بریتانیا اجرا شده است. علاوه بر این، کلنل گلروپ فرمانده ژاندارمری تهران و جنرال وستدال فرمانده نیروهای پلیس، در شب پر حادثه 21-20 فوریه به نیروهای خود دستور دادند از قرارگاههای خود خارج نشوند. در پی این خوشخدمتی، دولت بریتانیا به دلیل «وفاداری به منافع بریتانیا در ایران» ایشان را مفتخر به دریافت نشان G.C.M.G کرد. این وقایع بیش از پیش ایرانیان را به دخالت بریتانیا مظنون کرد و آنها را مطمئن ساخت که این کودتا خود به خود صورت نگرفته است. جدای از وقایع مذکور، سیدضیاءالدین پس از اینکه زمام قدرت را به دست گرفت، علیرغم اینکه وی به دلایل سیاسی میبایست توافقنامه انگلیس ـ ایران را «باطل اعلام می کرد»، در پی عملی کردن آن بود و با عزت و احترام فراوان با هیأتهای نظامی و اقتصادی انگلیسی برخورد کرد؛ این رفتار مؤید این بود که او نیز یکی از عوامل بریتانیا است.» [2]
نویسنده کتاب از قاجار به پهلوی در ادامه به گزارش آقای اگنرت ( کاردار وقت سفارت آمریکا در ایران ) به وزارت خارجه آمریکا اشاره می کند: «مفتخرم به ضمیمه این مراسله، اطلاعات محرمانهای را برای وزارتخارجه ارسال کنم: رونوشتی از نامه محرمانهای که ژنرال دیکسون ( در سالهای 1919-1918 بازرس کل نیروهای نظامی در شرق ایران - پلیس شرق ایران - بود و از سال 1919 تا فوریه 1921 ایران را ترک و فرماندهی کمیسیون نظامی توافقنامه انگلیس ـ ایران را بر عهده گرفت )، به تاریخ 6 ژوئن 1921 خطاب به این جانب نگاشته است؛ نامه ژنرال دیکسون به لرد کرزن ( ... در ارتباط با کودتای اخیر تا مدتی مردم ایران به دست داشتن من در این کودتا مظنون بودند و انکارهای من در ابتدا به هیچ وجه مورد قبول واقع نمیشد. سیدضیاءالدین به دلیل اضطرابی که در سرکوب کردن مخالفتها به او دست داده است، نه تنها ثزوتمندانی را که میتوانست از آنها باج بگیرد دستگیر کرده، بلکه رهبران مردمی و ناسیونالیستها را نیز روانه زندان کرده است چرا که از مخالفت آنها با عملکرد غیر قانونی خود واهمه دارد... تلاشهای من برای رد هرگونه دخالت در کودتا، با بن بست مواجه شد و عموم مردم ایران معتقدند که این یک کودتای انگلیسی است؛ این نتیجهگیری از دو اصل نشأت میگیرد. اول اینکه شمار زیادی از نیروهای قزاق به صورت مخفی از قزوین به تهران حمله کردند. قزوین شهری است که افسران انگلیسی در آن مستقر هستند. مردم ایران از این مسئله متعجبند که این تعداد نیروی قزاق چگونه توانستند بدون اینکه توجه انگلیسیها را به خود جلب کنند از قزوین خارج شوند. این در حالی است که سه ماه پیش، زمانی که افسران روسی از ایران اخراج شدند، تعدادی از این افسران تلاش کردند به همراه شمار بسیار اندکی از قزاقها به سمت تهران حرکت کنند، اما بریتانیا به سرعت متوجه شد و حرکت آنها را عقیم گذاشت. دومین مسئلهای که شک مردم ایران را برانگیخته این است که پوتین قزاقهایی که تهران را فتح کردند از انبار مهمات انگلیس در قزوین تأمین شده است. دلایل دیگری هم ذکر شده است، اما اصل و اساس صحیحی ندارند. بنده نیز از همکاری کلنل اسمیت در کودتا خبر نداشتم و زمانی که تهران را ترک کردم از زبان خود او این مسئله برای من روشن شد ).»[3]
اظهارات دیکسون در مورد فرمانده نظامی کودتا از این قرار است: «رضاخان، فرمانده نظامی سیدضیاء، مردی است که به خوبی او را میشناسم. وی در نابسامانیهای سال 1918 به یکی از فرماندهان خود به نام کلنل کلرژه، خیانت کرد؛ بهار گذشته، زمانی که مسئله سازماندهی مجدد نیروهای قزاق در قالب یک ارتش متحد الشکل، به مسئلهای جدی تبدیل شد، وی پیشنهاد خیانت به افسران روسی خود را پیش کشید. چندی پیش که به قزوین سفر کردم، کلنل اسمیت به من خبر داد که سیدضیاء از قدرت رو به افزایش رضاخان به شدت هراس داشته و از او درخواست کرده است برای کنترل رضاخان تدابیری بیاندیشد... . احساس میکنم نمیتوانم این نامه را بدون پرداختن به مسئلهای دیگر به پایان برسانم. در مدتی که در تهران مشغول به خدمت بودم، متهم شدم که روابط سیاسی نامناسبی با سفارت آمریکا برقرار ساختهام. این اتهامات هم بنده و هم وزیرمختار آمریکا را بسیار میآزرد. این حقیقت دارد که در آن زمان به آقای کالدول، خانواده وی و دیگر اعضای سفارت آمریکا بسیار نزدیک بودم. در پی همین دوستی به تدریج متقاعد شدم مادامی که ما بدون هیچ غرضی به نفع مملکت ایران تلاش میکنیم، میتوانیم روی کمک و همکاری با ارزش آمریکاییها حساب کنیم. ایشان از یک طرف در میان ملیّون ایران نفوذ داشته و از سوی دیگر به کمک میسیونرهای آمریکایی تشکیلات آموزشی بسیار خوبی را فراهم ساختند که در نتیجه امید میرفت به کمک یکدیگر ارتش متحدالشکل ایران را سامان دهیم. به ضمیمه همین مراسله، رونوشتی از نامهی آقای کالدول که هنگام خروج از ایران به دست بنده رسید برای شما ارسال میکنم. ایشان اجازه فرمودند مقامات کشور خود را از مفاد آن آگاه سازم)به تاریخ 14 می 1921 » [4]و نامه جان ال. کالدول، آخرین وزیرمختار آمریکا در تهران، به ژنرال دیکسون که در تاریخ 1 مارس 1921 نگاشته شده است. «از مقامات وزارتخارجه خواهش دارم به اظهارات کلنل اسمیت توجه ویژه مبذول دارند. به گفته ژنرال دیکسون وی یکی از افسران انگلیسی است که نیروهای قزاق در قزوین را سازماندهی کرد و به سمت تهران به حرکت درآورد و موجبات سرنگونی دولت را فراهم آورد.» منظور از اسمارت در این نامه، آقای دبلیو. ای. اسمارت است؛ وی دبیر امور شرقی در سفارت بریتانیا در تهران است. عبارت هیگ و همکاران به سرهنگ دوم تی. دبلیو. هیگ و افراد زیر اشاره دارد: سرهنگ دوم ویکهام، رایزن وقت سفارت بریتانیا؛ آقای هاوارد، وابسته نظامی وقت و قنسول فعلی بریتانیا در تهران؛ و شمار دیگری از مردان انگلیسی که خواهان تأثیرگذاری و فعالیت هستند. آقای نرمن، وزیرمختار بریتانیا، که شایع شده است درصدد کنارهگیری است، یک روز بعد از کودتا به اینجانب اطمینان داد که به هیچ وجه از این کودتا اطلاع نداشته است... نامهای که به لرد کرزن نوشته شده به خوبی اوضاع ایران و به ویژه فعالیتهای بریتانیا را تشریح میکند و صراحت ستودنی آن با جو محرمانهای که بسیاری از مقامات بریتانیا در اینجا به وجود آوردهاند، کاملاً در تضاد است. از آنجا که ژنرال دیکسون در گفتگوهای خود کاملاً صریح است، مقامات بریتانیا در ایران به این نتیجه رسیدند که او اطلاعات محرمانه دولت را در اختیار سفارت آمریکا میگذارد و این امر در نهایت باعث انفصال او از کار شد... . و اما نامه دیکسون در مورخه 6 ژوئن 1921 که از لندن خطاب به من نگارش شده است :
« مدتی است که درصدد نوشتن نامهای به شما هستم... امیدوارم نامهای که برای شما مینویسم از بمبئی دریافت کنید و دستگاه سانسور سیدضیاءالدین و همکارانش به این نامه دسترسی پیدا نکنند!... زمانی که در کرمانشاه بودم، در دیدار با صارمالدوله، والی استانهای غربی مدت زیادی به گفتگو با یکدیگر نشستیم. صارمالدوله میدانست که سیدضیاء در پی «دستگیری» او است و به همین دلیل دست به اقداماتی پیشگیرانه زد. اما تردید داشتم که این اقدامات مؤثر واقع شود؛ حدسم درست بود و زمانی که به لندن رسیدم خبر رسید که عوامل سیدضیاء، صارمالدوله و قوامالسلطنه را دستگیر کردهاند. زمانی که به قزوین رفتم در دیدار با کلنل اسمیت، وی اقرار کرد که او نیروهای قزاق را سازماندهی و به سمت تهران اعزام کرده است. وی همچنین اعتراف کرد که سفارت بریتانیا در تهران کاملاً از این جریان با خبر بوده است. وی از دخالت آقای نرمن چیزی نگفت، اما اعتراف کرد که اسمارت در این قضیه بیتأثیر نبوده است... اسمیت مردی است که اختیار زبان خود را ندارد و من از این نقطه ضعف بسیار منتفع شدهام. به عنوان مثال وی به هراس سیدضیاء از رضاخان اشاره کرد و گفت که وی به منظور در دست گرفتن اوضاع و کنترل این مرد، به تهران اعزام شده است. اسمیت مطمئن بود که از پس این کار برآمده، اما من خندیدم و گفتم حتماً همینطور است و رضاخان نیز او را به «یک فنجان قهوه» دعوت کرده است! در یکی از روزنامههای فرانسوی مطلبی خواندم که در آن ادعا شده بود سیدضیاء مجبور است در پناه نیروهای قزاق از ایران خارج شود چرا که قدرت در دستان رضاخان است!... وقتی به انگلستان رسیدم به وزارت خارجه رفته و در آنجا میان من و اُلیفانت، رئیس بخش امور شرقی وزارتخانه، گفتگوی پر سر و صدایی درگرفت. تا آنجا که به یاد دارم تا آن زمان چنین برخورد گستاخانهای با من نشده بود... با این حال خود را کنترل کرده و چیزی نگفتم... سپس مستقیماً به لرد کرزن گزارش داده و این نامه را ضمیمه مراسله خود کردم. پس از ده روز که پاسخی دریافت نکردم فرصتی پیش آمد که به وزارتخانه بروم. در آنجا بر خلاف گذشته، با برخوردی کاملاً متفاوت مواجه شدم و عزت و احترام آنان مرا بسیار شگفتزده کرد. در پایان وزیر خارجه طی نامهای از خدمات من در ایران تشکر کرد.» [5]
[1] مجد،محمد قلی : از قاجار به پهلوی ،ترجمه سیدرضا مرزانی و مصطفی امیری، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، تهران 1389، ص 159 و 160.
[2] همان. ص 170 . به نقل از گزارش موری، شماره 787 ،.181/ 9111. 701 ،. مورخ 13 دسامبر 1924
[3] همان .ص 161.
[4] همان. ص 162.
[5] همان . ص 162و 163.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات