تشکل سیاسی درآذربایجان،زمینه‌ساز برپایی دولت یک‌ساله پیشه‌وری درتبریز


رحیم رئیس نیا و سُعاد پیرا
5234 بازدید
ایران آذربایجان فرقه دموکرات شوروی وابستگی

تشکل سیاسی درآذربایجان،زمینه‌ساز برپایی دولت یک‌ساله پیشه‌وری درتبریز

فرقه دموکرات آذربایجان، تشکلی سیاسی در آذربایجان که زمینه‌ساز برپایی دولت یک‌ساله پیشه‌وری در تبریز بود.

زمینه‌های شکل‌گیری

فرقه دموکرات آذربایجان پس از ورود نیروهای متفقین به ایران در شهریور 1320 و اشغال مناطق شمالی ایران، بویژه آذربایجان، توسط ارتش سرخ تشکیل شد. مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز پیدایش این فرقه از این قرار است:

الف) ورشکستگی اقتصادی، شیوع قحطی، ناامنی و نابسامانی ناشی ازادامۀ جنگ جهانی دوم (1318ـ1324ش/1939ـ1945)  و ازمیان‌رفتن اقتدار حکومت مرکزی که به نارضایتی ها دامن زد و موجب شورش در روستاها ازجمله در شیشوان در مراغه و آلان براغوش در سراب شد [1].  گفته می‌شود بیشتر اعضای نظامی فرقه دموکرات از میان همین گروه های شورشی بودند[2].

ب) انبوه کارجویان ایرانی و بویژه آذری ها که در دهه‌های واپسین سده سیزدهم/ نوزدهم و اوایل سده چهاردهم/ بیستم به روسیه و بخش مسلمان‌نشین قفقازجنوبی مهاجرت کرده بودند، در آستانه جنگ جهانی دوم، بویژه در 1316ش به ایران کوچانده شدند[3]. این مهاجران که با زبان و فرهنگ روسی آشنا بودند، آمادگی بیشتری برای همکاری با مقامات شوروی داشتند. ازاین‌رو، بیشتر آنان پس از تشکیل سازمان ایالتی حزب توده به آن پیوستند؛ چنانکه، به‌گزارش یکی از سران حزب توده که در آستانه تأسیس فرقه دموکرات از تبریز بازدید کرده ‌بود، اعضای آن حزب را در تبریز مهاجران تشکیل می‌دادند [4]. نفوذ مهاجران در سازمان ایالتی حزب توده آن‌قدر زیاد بود که تشکیلات سازمان را با بیش از شصت هزار عضو در 21 شهریور 1324، یعنی یک هفته پس از تشکیل فرقه دموکرات، به آن ملحق کردند [5].

درواقع، اگر سازمان ایالتی حزب توده به فرقه نپیوسته بود، حتی نمی‌شد نام حزب به‌ روی آن گذاشت. کشمکش های موجود میان مهاجران و بومیان در سازمان ایالتی مذکور به فرقه هم انتقال یافت و پیوند آنان با جمهوری آذربایجان شوروی بی‌گمان در خط ‌مشی فرقه تأثیر نهاد[6] .

ج) آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت تبعیدیان به وطنشان و تشکیل سازمان ها و احزاب سیاسی با استفاده ازفضای بازسیاسی دراوایل دهه 1320ازدیگر عوامل زمینه‌ساز بود. چنانکه بیشتر اعضای سازمان هایی چون آذربایجان جمعیتی (جمعیت آذربایجان، اواخر مهر یا اوایل آبان 1320)، آذربایجان زحمت‌کِشلَر تشکیلاتی (تشکیلات زحمتکشان آذربایجان، دی 1320)، کمیته ایالتی حزب توده ایران (1321)، آذربایجانْ آنتی‌فاشیست جمعیتی (جمعیت ضدفاشیست آذربایجان، تابستان 1321)، دموکراسیا طرفدارلاری مرکزی (مرکز طرفداران دموکراسی، تابستان 1322)، آذربایجان فَعَلَه همکارلار اتفاقینین ایالت شوراسی (شورای متحده ایالتی اتحادیه‌های کارگری و زحمتکشان آذربایجان، مرداد 1323) بعدها به فرقه دموکرات آذربایجان پیوستند[7].

درمیان این تشکل ها تأسیس جمعیت آذربایجان را به‌ اعتباری می‌توان نخستین گام به‌سوی تشکیل فرقه به‌شمار آورد. بنیان‌گذاران این جمعیت چون علی شبستری، هلال ناصری چاوشی و رحیمی بعدها به فرقه دموکرات پیوستند[8]. در 1320، روزنامه آذربایجان که ناشر افکار جمعیت بود، با مدیریت علی شبستری منتشر شد. این روزنامه گذشته از درج‌ مطلب و اشعاری به ‌زبان ترکی، مقالاتی هم درباره زبان و ادبیات و تاریخ آذربایجان و نیز در دفاع از انجمن های ایالتی و ولایتی منتشر می‌کرد.

 جمعیت آذربایجان و ترجمان آن در 1321 توقیف و منحل شدند[9]. گفتنی است که همین روزنامه در 14 شهریور 1324 به ناشر افکار فرقه دموکرات تبدیل شد[10]. افزون بر آذربایجان، روزنامه‌های خاور نو و ستاره آذربایجان (دو زبانی)، روزنامه یوموروق (مشت، ناشر افکار کمیته ضدفاشیست تبریز)، ادبیات صحیفه‌سی (صفحه ادبیات)، وطن یولوندا (در راه وطن)، قیزیل عسکر (سرباز سرخ) در تبریز و ارومیه به‌ زبان ترکی و چهارده روزنامه به زبان فارسی انتشار می‌یافت[11]. دو روزنامه وطن یولوندا و قیزیل عسکر را فرماندهی ارتش شوروی در ایران منتشر می‌کرد. سردبیران و اعضای هیئت تحریریه وطن یولوندا که همزمان با تخلیه آذربایجان از ارتش شوروی منتشر می‌شد، از نویسندگان و شعرای آذربایجان شوروی بودند و آثار شعرا و نویسندگان آذربایجان ایران نیز در آن به‌چاپ می‌رسید.

مطالب و اخبار تبلیغاتی مندرج‌ در این روزنامه و شمارگان پانزده هزار نسخه‌ای و برخورداری از امکانات وسیع، از جمله شبکه پخش سراسری[12] در زمینه‌سازی برای پدیدآمدن فرقه دموکرات و توسعه آنها بی‌تأثیر نبود. همچنین تشکیل انجمن ادبی شاعرلَر مجلسی (مجلس شعرا) در اواسط دی 1323 در تبریز که حدود شصت تن از شاعران آذربایجان ایران ازجمله میرمهدی اعتماد، بی‌ریا و فطرت در آن فعالیت داشتند، سهم بارزی در جهت دهی به شعر و ادبیات ترکی آذربایجانی در ایران داشت. این انجمن در آستانه عقب‌نشینی ارتش سرخ، در نیمه اول بهمن 1324، جای خود را به آذربایجانْ شاعر و ادیبلَر جمعیتی (انجمن شاعران و ادیبان آذربایجان) داد[13].

انجمن فرهنگی ایران و شوروی، و نیز سایر انجمن ها و گروههای هنری وابسته به آن نیز که در آستانه تشکیل فرقه دموکرات تأسیس شده بودند، بی‌گمان در فراهم‌کردن اوضاع مناسب برای تشکیل فرقه مؤثر بوده‌اند [14].

د) سیاست تمرکزگرایی حکومت مرکزی و سلب حقوق اولیه اقوام مختلف ایرانی و رفتار نژادباورانه و توهین‌آمیز برخی از کارگزاران و کارمندان اعزامی از مرکز به ایالات و ولایات، واکنش هایی را در آن مناطق، بویژه در آذربایجان که سنگر نهضت مشروطه به‌شمار می‌آمد، برمی‌انگیخت [15].

ه) علاوه بر عوامل داخلی، نباید اوضاع و احوال مراحل پایانی جنگ جهانی ‌دوم و مناسبات قدرت های بزرگ را در صحنه بین‌المللی که به دوران جنگ سرد منتهی شد، از نظر دور داشت؛ چنانکه شوروی به‌ اتکای عوامل و امکانات و بویژه حضور نیروهایش در ایران، از احزاب و سازمان های سیاسی گوناگون چپ ایران، ازجمله فرقه دموکرات آذربایجان، برای نیل به مقاصد توسعه‌طلبانه‌اش بهره‌برداری کرد.

 

 تشکیل فرقه

سیدجعفر پیشه‌وری، سیاستمدار و روزنامه‌نگار قدیمی که روزنامه آژیر را منتشر می‌کرد، پس از سرخوردگی سیاسی به‌سبب اختلاف نظرش با حزب توده و نیز به‌سبب مخالفت عده‌ای از نمایندگان مجلس شورای ملی با اعتبار نامه‌اش در مجلس، پس از ملاقاتی با میرجعفر باقروف (دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی)، طرح ایجاد فرقه دموکرات آذربایجان را بنا نهاد [16]. باقروف، با همفکری کسانی چون حیدر حسین‌اف، صمد ورغون و میرزا ابراهیم‌اف، جریان قوم‌گرایی تندرویی را برای الحاق آذربایجان ایران به شوروی دنبال می‌کرد. آنان آذربایجان را ایالت واحدی می‌دانستند که به دو بخش آذربایجان جنوبی و شمالی یا «آزادشده» تجزیه شده بود، و معتقد بودند که باید این بی‌عدالتی را جبران کرد [17].

باقروف اعتقاد داشت که اگر پنج‌میلیون تن جمعیت آذربایجان جنوبی، به سه میلیون تن اهالی آذربایجان شمالی ملحق شوند، جمهوری هشت میلیونی ایجاد می‌شود و بدین‌ترتیب، موقعیت وی در پولیت بورو (هیئت سیاسی حزب کمونیست شوروی) تثبیت خواهد شد [18].

 پیشه‌وری پس از بازگشت به تبریز، به‌اتفاق همفکران سیاسی و عده‌ای از افسران نظامی ــ که در خراسان برضد دولت شوریده و به شوروی گریخته بودند (اول مرداد 1324) ــ هسته اصلی فرقه دموکرات آذربایجان را با پشتیبانی دولت شوروی پایه‌گذاری کردند [19]. در 12 شهریور 1324، بیانیه فرقه در دوازده مادّه به دو زبان ترکی و فارسی منتشر شد. در این بیانیه فرقه خواهان اختیارات گسترده‌تر محلی برای اصلاح و تغییر در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شد و بر اصلاحات ارضی، توسعه تجارت، احداث راه‌آهن، تدریس زبان ترکی در مدارس، تأسیس دانشگاه، مبارزه با بیکاری و تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی تأکید کرد. ترجمان فرقه روزنامه آذربایجان بود که به زبان ترکی منتشر می‌شد [20].

اعلام موجودیت فرقه اعتراض گروه های مختلف سیاسی را در پی داشت، که پیشه‌وری در مقالاتش در روزنامه آذربایجان به آنها پاسخ می‌داد [21]. دولت صدر در 21 شهریور همان سال، سیدمهدی فرخ را به‌عنوان استاندار آذربایجان برگزید. پیشه‌وری با یادآوری سوابق سوء فرخ، وی را فردی نالایق برای استانداری خواند و انتخاب وی را فقط به‌منظور ایجاد فتنه در آذربایجان تلقی کرد. مخالفت فرقه و سقوط دولت صدر سبب شد تا فرخ به آذربایجان نیاید [22].

در 22 شهریور 1324 کمیته تشکیلاتی فرقه جلسه‌ای تشکیل داد مرکّب از یازده تن به‌ ریاست پیشه‌وری و معاونت علی شبستری، که در آن صادق پادگان و زین‌العابدین قیامی الحاق کمیته ایالتی حزب توده آذربایجان را به فرقه اعلام کردند [23]. این اقدام بدون اطلاع رهبران کمیته مرکزی حزب توده انجام گرفت؛ ازاین‌رو، رهبران حزب مخالفت کردند [24] و نامه‌ای انتقادآمیز به استالین نوشتند، اما پاسخ شفاهی ارسال شد که حزب توده باید به فرقه دموکرات آذربایجان کمک کند [25]. از نظر رهبران فرقه، حزب توده ایران براساس مرامنامه‌اش، حزبی «پارلمانتاریستی» بود و توانایی انقلاب و ایجاد تحول اجتماعی نداشت؛ درحالیکه، فرقه دموکرات آذربایجان وظیفه‌اش برپاکردن انقلاب ملی ــ دموکراتیک بود [26].

اولین کنگره فرقۀ دموکرات در 10 مهر 1324 تشکیل شد و پس از سه روز نشست، اساسنامه‌ای در 51 اصل به تصویب رسید. در آخرین نشست کنگره، 41 تن به‌عنوان نمایندگان کمیتۀ مرکزی انتخاب شدند که پیشه‌وری در رأس آن قرار داشت. در این میان، شهرها و مناطق مختلف آذربایجان دستخوش اغتشاش و ناآرامی بود. فرقه برای نظارت کامل بر اوضاع، گروه مسلح فداییان را تشکیل داد، و در کمتر از یک ماه به جذب و آموزش نیروهای مسلح پرداخت، که البته در این کار از حمایت روس ها بهره‌مند بود [27]. به تدریج ‌شهرهای سراب، مراغه و میانه نیز دستخوش ناآرامی شدند و نیروهای مسلح فرقه با مساعدت نیروی شوروی، پاسگاه های ژاندارمری را خلع سلاح کردند.

در اواخر آبان 1324، دولت حکیمی برای سرکوب دموکرات ها نیروی نظامی به تبریز فرستاد و این امر را از طریق وزارت خارجه به سفارت شوروی اطلاع داد؛ اما ارتش شوروی راه را بر نیروی اعزامی قبل از رسیدن به قزوین سد کرد. دولت افزون بر ارسال یادداشت اعتراض به سفارت شوروی در تهران، به حسین علا سفیر ایران در واشنگتن نیز دستور داد که از وزارت خارجه امریکا درخواست کمک کند. دولت امریکا و دولت انگلستان، از اعزام قوا به آذربایجان حمایت کردند و آن را مغایر با قرارداد سه جانبه ندانستند، اما اقدامی نکردند. شوروی دخالت در امور ایران را تکذیب و دلیل خود را برای ممانعت از ورود نیروهای مرکزی به آذربایجان خطر پیچیده‌تر شدن اوضاع اعلام کرد، و نیز خاطرنشان کرد که در صورت وقوع این امر مجبور خواهد شد برای حفظ نظم و آرامش، نیروی بیشتری اعزام کند، که مسلماً ایران موافق نخواهد بود [28].

در روزهای پایانی آبان، فرقه راه‌پیمایی هایی در شهرهای مختلف آذربایجان ترتیب داد که اهم تقاضای آنها تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی بود. همچنین مقرر شد مردم این شهرها نمایندگان خود را انتخاب کنند تا در کنگره حضور یابند. کنگره در 29 آبان به ریاست عظیم‌خان برادر ستارخان تشکیل شد. در پایان، کنگره خود را مجلس مؤسسان نامید و هیئتی مرکّب از 39 تن را به ریاست علی شبستری برای برگزاری انتخابات مجلس ملی آذربایجان تعیین کرد. این کنگره ضمن تأکید بر حفظ یکپارچگی ایران و وفاداری به اصول مشروطه، تشکیل «حکومت ملی» را حق مردم آذربایجان دانست و برنامه‌های آن را بدین قرار اعلام کرد: توسعه انجمن ایالتی و تبدیل آن به مجلس ملی برای اداره امور داخلی و تأمین خودمختاری آذربایجان؛ اعطای اختیارات وسیع به هیئت ملی از سوی کنگره؛ اطاعت مأموران اداری از هیئت ملی و اخراج ‌متخلفان؛ اجباری‌کردن تدریس زبان ترکی در مدارس؛ و ابقای پلیس و ژاندارمری با حفظ درجه و لباس تحت لوای کنگره ملی.

اعلان تشکیل کنگره به دربار مجلس شورای ملی، و دیگر مقامات صلاحیت دار کشوری مخابره شد. نسخه‌هایی ازآن نیز به نمایندگان خارجی مقیم تبریز(امریکا،انگلستان،شوروی وفرانسه)ارسال شد [29]. در آذر 1324، انتخابات مجلس ملی آذربایجان برگزار شد و در آن زنان برای اولین‌بار شرکت کردند. در این میان، سهام‌السلطان بیات را دولت حکیمی به‌عنوان استاندار عازم تبریز کرد. وی در 17 آذر با سران فرقه وارد مذکره شد، ولی مذاکرات به نتیجه نرسید و بیات به تهران بازگشت [30]. در 21 آذر حکومت ملی آذربایجان رسماً اعلام موجودیت کرد و مجلس ملی آذربایجان به‌ ریاست سنی محمدتقی رفیعی (نظام‌الدوله) با حضور 75 نماینده، و کنسول شوروی افتتاح شد. مجلس پس از انتخاب پیشه‌وری به‌عنوان نخست‌وزیر، وی را مأمور تشکیل هیئت دولت کرد.

اعضای دولت پیشه‌وری عبارت بودند از: سلام‌اللّه جاوید، وزیر کشور؛ جعفر کاویان، وزیر قشون خلق؛ جاوید مهتاش، وزیر کشاورزی؛ محمد بی‌ریا، وزیر فرهنگ؛ علی‌اکبر اورنگی، وزیر بهداری؛ غلامرضا الهامی، وزیر دارایی؛ یوسف عظیما، وزیر دادگستری؛ ربیع کبیری، وزیر راه، پست و تلگراف و تلفن؛ رضا رسولی، وزیر اقتصاد و تجارت. همچنین تا انتخاب وزیر کار و زحمت، مسئولیت به‌عهده نخست‌وزیری بود [31].

برنامه دولت پیشه‌وری به این ترتیب اعلان شد: شناساندن خودمختاری داخلی آذربایجان به جهانیان؛ انتخاب انجمنهای ایالتی و ولایتی؛ تأمین امنیت و آسایش منطقه با انتخاب افراد معتمد و آزادی‌خواه؛ پاکسازی اداره پلیس و ژاندارمری از افراد خائن؛ تنظیم بودجه ملی؛ تشکیل قشون ملی؛ آموزش رایگان برای عموم و اجباری‌کردن زبان مادری و تأسیس دارالفنون ملی (دانشگاه)؛ توسعه صنایع و تجارت؛ تعمیر، توسعه و احداث راه ها و توسعه وسایل ارتباطی؛ تنظیم لایحه برای رفع اختلافات مالک و دهقان و واگذاری املاک با رضایت مالکان به زارعان؛ تقسیم اراضی خالصه و املاک مالکانی که آذربایجان را ترک کرده‌اند؛ مبارزه با بیکاری؛ تنظیم قانون کار و بیمه کارگران؛ تأمین بهداشت؛ اصلاح قوانین مجلس شورای ملی متناسب با «مختاریت ملی»؛ احترام به آزادی عقیده؛ مساوی بودن حقوق کردها، ارمنی ها و آسوری های ساکن در آذربایجان؛ به‌رسمیت‌شناختن حکومت مرکزی و اجرای تصمیمات آن درصورتی‌که با خودمختاری آذربایجان تضادی نداشته و با تصمیمات مجلس مؤسسان و مجلس ملی آذربایجان مخالف نباشد [32].

پس از چندی، با امضای موافقت‌نامه‌ای میان سرتیپ علی‌اکبر درخشانی، فرمانده لشکر 3 آذربایجان و پیشه‌وری، پادگان تبریز خلع سلاح و سلاح های موجود تحویل حکومت آذربایجان شد و فداییان فرقه، با فرماندهی غلام یحیی دانشییان ادارات دولتی را تصرف کردند[33]. فرقه همچنین موجودی دولت مرکزی را دراختیار گرفت و تهدید کرد درصورتی‌که دولت مرکزی وجه لازم برای پرداخت حقوق کارکنان را نپردازد، از پرداخت مالیات خودداری خواهند کرد.

 تا 27 آذر، ارومیه تسخیر شد و تا پایان آذر زنجان نیز به انقیاد حکومت آذربایجان درآمد [34]. نوسازی مدارس، بازسازی صنعت، بهبود وضع کارگران با تصویب قانون‌کار آذربایجان، برقراری امنیت، آسفالت خیابانها، اصلاحات ارضی، دادن حق رأی به زنان، تأسیس دانشگاه (نخستین دانشگاه در شهرستان) و تأسیس رادیو (نخستین رادیو در مراکز استان) از اقدامات اصلاحی فرقه دموکرات بود؛ اما فرقه به‌سبب ماهیت کمونیستی و وابستگی، پایگاه اجتماعی عام نداشت؛ ازهمین‌رو، مخالفانی را برانگیخت و علما و متدینان با آن به مخالفت برخاستند. حتی یکی از روحانیان، به نام ملاموسی، نیز به‌دلیل اعلام حکم جهاد بر حکومت پیشه‌وری اعدام شد [35].

به گفته عبداللّه مجتهدی (متوفی 1355ش)، از علمای همعصر حکومت فرقۀ دموکرات [36] دموکرات ها به روحانیان احترام می‌گذاشتند و درصدد جلب نظر آنان بودند، اما کسانی چون حاج‌میرحبیب آقا مجتهد، از روحانیان مراغه و از مخالفان سرسخت فرقه، مردم را از پیوستن به فرقه منع می‌کردند و یگانه هدف دموکرات ها را «مبارزه با دین اسلام» می‌دانستند [37]. قوام‌السلطنه نخست‌وزیر وقت، پس از تشکیل هیئت دولتش در بهمن 1324، تلاش کرد تا از طریق مذاکره با فرقه مسئله را حل کند. دومین گام او سفر به مسکو و تهیه مقدمات مذاکره برای خروج ‌نیروهای شوروی از ایران بود. در این میان امریکا نیز برای خروج ‌نیروهای شوروی به این کشور فشار آورد.

انگلیس نیز که نگران منافع خود بود، به سیاست تشریک منافع با امریکا روی آورد. شوروی در پی دست یابی به وعده امتیاز نفت که قوام در موافقت‌نامه 15 فروردین 1325 به‌مدت پنجاه سال و با قید «در چارچوب نظام قانونی ایران» داده بود، تا اواخر اردیبهشت قوایش را از ایران فراخواند. چون قرار بود مسئله با مذاکره و مصالحه پایان یابد، پیشه‌وری در رأس هیئتی راهی تهران شد. طرفین دربارة تبدیل مجلس آذربایجان به انجمن ایالتی و تبدیل وزرا به ریاست ادارات دولتی، و نیز مسئلۀ زبان، توافق کردند، اما دربارة روش پیشنهادی انتصاب استاندار و فرماندهان نیروهای نظامی، تقسیم اراضی خالصه و تخلیه زنجان اختلاف‌نظر وجود داشت.

به‌رغم میانجیگری سادچیکوف، سفیر شوروی، قوام اذعان داشت که درصورت شکست مذاکرات ناچار به استعفا خواهد بود [38]. در 21 خرداد 1325، هیئتی به ریاست مظفر فیروز به تبریز رفت و دو روز بعد موافقت‌نامه‌ای در پانزده مادّه به امضا رسید که در آن موارد اختلاف حل‌وفصل شده بود، از جمله: تعیین استاندار به پیشنهاد انجمن ایالتی و تصویب دولت؛ مصرف 75% درآمدهای حاصله در محل؛ توسعۀ راهها؛ اصلاح قانون انتخابات و حق رأی به زنان؛ واگذاری زنجان به دولت مرکزی در ازای انضمام تکاب و سردشت به آذربایجان؛ تقسیم املاک خالصه توسط دموکراتها با تصمیم نهایی مجلس. بدین‌ترتیب، پس از پایان مذاکرات حکومت آذربایجان با دولت مرکزی، عملاً این حکومت از خودمختاری صرف‌نظر کرد و به سازمان اداری دولت مرکزی در آذربایجان تبدیل شد و وزرای محلی به ریاست ادارات استان منصوب شدند.

سلام‌اللّه جاوید نیز از سوی دولت استاندار شد [39].فرقه در موعد مقرر زنجان را تخلیه کرد اما به‌رغم توافق میان طرفین، دولت مرکزی در پی ساقط ‌کردن فرقه و اعمال حاکمیت بر آذربایجان بود. ازاین‌رو، در آستانۀ انتخابات مجلس پانزدهم، دولت به بهانۀ برگزاری صحیح انتخابات نیروی نظامی به آذربایجان فرستاد. جاوید در تلگرافی به قوام از تشکیل انجمن نظارت انتخابات در تبریز خبر داد، اما قوام چنین اقدامی را غیرقانونی خواند و اعزام نیرو به آذربایجان را برای «تأمین حاکمیت ملی» دانست و تأکید کرد که تصمیم دولت «جنبۀ تعرض و لشکرکشی» ندارد و فقط برای «حسن اجرای امر انتخابات» است. در 19 آذر، قوای مرکزی به مواضع فرقه در میانه حمله کرد که با حمایت امریکا، انگلیس و سکوت شوروی همراه شد.

درواقع، مسئولان سیاسی شوروی پیشه‌وری را به ترک مقاومت در برابر نیروهای دولت مرکزی وادار کردند. پیشه‌وری مخالفت کرد و همراه صادق پادگان و نصرت‌اللّه جهانشاه‌لو افشار خواهان جنگ با نیروهای دولتی شد، اما جناح دیگر که محمد بی‌ریا، سلام‌اللّه جاوید و علی شبستری را شامل می‌شد، به حل مسالمت‌آمیز و عدم مقاومت می‌اندیشیدند.

با پیشروی نیروهای دولتی، پیشه‌وری و تعدادی از سران فرقه از کشور گریختند و محمد بی‌ریا به سمت دبیرکل کمیتۀ مرکزی فرقه انتخاب و در 21 آذر با صدور اعلامیه‌ای خواهان تسلیم و اطاعت مردم از نیروهای دولتی شد [40]. 21 آذر به نام «روز نجات آذربایجان» نامیده شد و از آن پس هر سال در آن روز مراسم جشن برگزار می‌گردید [41]. با سقوط حکومت آذربایجان، گروه کثیری از دموکراتها که بالغ بر شش هزار تن می‌شدند، از کشور گریختند. کسانی که به شوروی رفتند، دو گروه شدند: گروهی متشکل از سران فرقه در قصبه‌های شبه‌جزیرۀ آبشوران در ساحل دریای خزر ساکن شدند و گروهی با جیرۀ اندک به نقاط دوردست فرستاده شدند [42].

بنابه قولی تعداد پناهندگان نزدیک به هفتاد هزار تن بوده‌است [43]. در دورۀ حاکمیت فرقۀ دموکرات آذربایجان، گروهی از اعضای فرقه به‌ویژه کسانی چون غلام‌یحیی دانشییان به کشتار مردم و تخریب آبادیها در منطقه پرداختند. به گفتة اسد مستوفی از اعضای فرقۀ دموکرات [44] دموکراتها، مخالفانشان از جمله عشایر را به اتهام دشمنی خلق قلع و قمع می‌کردند و با اعدام برخی از سران عشایر انزجار و بدبینی را در میان ایلات و عشایر منطقه افزایش می‌دادند.

در شهرهایی مانند زنجان فشار دموکراتها بر مردم بیشتر بود و «هزاران اشخاص‌ بیگناه را به جرم تعصب دینی و وطن‌خواهی و تنفر از اجانب مخفیانه» به قتل رسانده و اموالشان را غارت می‌کردند. علی‌اکبر توفیق بانی مدرسۀ توفیق در زنجان از جمله کسانی بود که اعضای فرقه وی را محاکمۀ صحرایی و تیرباران کردند. ازاین‌رو پیش از ورود ارتش به آذربایجان، بسیاری از مردم شبانه کفن‌پوش به مواضع دموکراتها حمله کرده و آنان را وادار به فرار کردند [45]. تلاش دموکراتها برای تغییر فضای جامعه و تحمیل مرام کمونیستی به بار ننشست و بافت سنّتی و مذهبی جامعه در برابر ترویج ‌اندیشه‌های بیگانه قوام بیشتری یافت. چنان‌که با رحلت آیت‌اللّه ابوالحسن اصفهانی در 13 آبان 1325 (حدود یک‌ماه‌ونیم پیش از سقوط فرقۀ دموکرات) در آذربایجان مجالس عزا برپا گردید و شهرها و روستاها سیاه‌پوش شد. گستردگی عزاداریها و تمایلات مذهبی مردم حاکی از تزلزل بنیان اندیشۀ کمونیسم در این منطقه بود [46]. پس از گشایش مجلس پانزدهم و مخالفت اکثریت نمایندگان مجلس با امتیاز نفت شمال، روسها دوباره پیشه‌وری را برای بازسازی تشکیلات فرقه ترغیب کردند. پیشه‌وری در جریان همین تدارکات بود که در اثر سانحۀ تصادف درگذشت [47].

کمیتۀ مرکزی فرقۀ دموکرات آذربایجان در پاییز 1326ش، در باکو (پایتخت جمهوری آذربایجان) فعالیتش را از سرگرفت. در نخستین نشست فرقه در 4 آذر همان سال، صادق پادگان به‌عنوان صدر فرقه برگزیده شد و اولین شمارۀ روزنامۀ آذربایجان نیز در 10 آذر انتشار یافت. فرقه مجلۀ آذربایجان و یک نشریۀ ادبی را نیز منتشر کرد [48]. بعدها مسئلۀ وحدت حزب تودۀ ایران و فرقۀ دموکرات آذربایجان مطرح شد وبه‌رغم نظر برخی ازتوده‌ایهامبنی برادغام فرقه در حزب توده ونه وحدت با آن، در1339ش،درپلنوم هفتم حزب توده که به«کنفرانس وحدت»موسوم شد،این وحدت انجام گرفت [49].

پس از وحدت، فعالیت سازمانی و مطبوعاتی فرقه در قالب حزب تودۀ ایران صورت می‌گرفت، اما مخالفتها در جهت حذف نام فرقه از حزب واحد همچنان ادامه داشت. پنج‌تن از اعضای فرقه یعنی غلام‌یحیی دانشییان، علی لاهرودی، بالاش آذراوغلو، حمید عافیت و اسماعیل پیش‌نمازی به عضویت در کمیتۀ مرکزی انتخاب شدند. در این میان موقعیت دانشییان بهتر از دیگران بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سازماندهی مجدد حزب توده در ایران، انوشیروان ابراهیمی دبیر کمیتۀ مرکزی حزب توده به‌عنوان «متصدی فرقۀ دموکرات آذربایجان» به تبریز رفت و دفتر کمیتۀ ایالتی حزب را دایر کرد، اما فعالیتهای آن نه به نام فرقۀ دموکرات بلکه به نام حزب توده صورت می‌گرفت و اعضا خود را توده‌ای می‌نامیدند. سلطۀ حزب بر فرقه به‌حدی بود که سلام‌اللّه جاوید ــ که انجمن آذربایجانیهای مقیم تهران را تأسیس کرده بودــ نتوانست به نام فرقۀ دموکرات آذربایجان فعالیت کند و ناگزیر فعالیتهایش را به مسائل فرهنگی و زبان آذری محدود کرد [50].

سازمان فرقۀ دموکرات آذربایجان پس از فروپاشی حزب توده در ایران و نیز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوری های مستقل پابرجا ماند و فعالیت آن به رهبری امیرعلی لاهرودی ــ که پس از غلام یحیی دانشییان در صدر فرقه قرار گرفت ــ در جمهوری آذربایجان ادامه یافت.

 

منابع

گنجعلی صباحی، اتن گونلریم، تهران 1372ش

در گوشه‌هائی از تاریخ آذربایجان و گفتگویی با یکی از سران فرقه دمکرات، به‌کوشش حسین یحیایی، زاگرس بی‌تا.

اسد مستوفی، مویه‌های غریبانه: خاطرات مستوفی، تهران 1380ش

فرقه دموکرات آذربایجان از تخلیه‌ی تبریز تا مرگ پیشه‌وری: خاطراتی از شهود عینی، به‌انضمام اسناد منتشر نشده، ترجمه، تحقیق و تدوین شاهرخ فرزاد، تهران: اوحدی، 1386

جمیل حسن‌اف، فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی، ترجمۀ منصور همامی، تهران 1383

Āzarbāyjān Sāvet ensiklopediyās, Baku 1976-1987; M.M. Çeşmāzar, Āzarbāyjān Demokrāt Pārtiyasnn yārānmās va fa-āliyyati (in Cyrillic), Baku 1986

J. M. Vakilov, Āzarbāyjān respublikās va İrān: 40-j illar (madani alāqalar) (in Cyrillic), Baku 1991; idem, "1920-46 illarda Āzarbāyjān ssr-in Sāvet-İrān madani alāqalarinda (teātr sanati ṣāhasinda) iştirāk", in Janubi Āzarbāyjān tārikhi masalalari (in Cyrillic), ed. Ş .A. Tāğıyevā, Baku 1989.2)

Fakhreddin Azimi, Iran: the crisis of democracy, London [1989]; Habib Ladjevardi, Labor

unions and autocracy in Iran, Syracuse 1985.

پانوشت ها

[1] صفر قهرمانیان، سی و دو سال مقاومت در زندان‌های شاه‌: خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان) در گفتگو با علی‌اشرف درویشیان، تهران 1378ش ، ص‌45ـ60؛ ترلان، هاشم؛ آجیلی شیرینلی خاطره‌لر (جزوۀ تکثیرشده)؛، ص‌218 به بعد؛ چشم‌آذر، ص‌18ـ19

[2] کامیاروند، «پیدایش فرقۀ دموکرات آذربایجان»، ص‌24

[3] دانشییان، غلام‌یحیی، خشم و هیاهوی یک زندگی: زندگی و خاطرات غلام یحیی دانشییان از فرقۀ دموکرات آذربایجان و حزب تودۀ ایران، نوشتۀ علی مرادی مراغه‌ای، تهران 1388ش ، ص90ـ94؛ اتابکی، ص‌103؛ در گوشه‌هائی از تاریخ آذربایجان و گفتگویی با یکی از سران فرقه دمکرات، به‌کوشش حسین یحیایی، زاگرس بی‌تا. ص‌28ـ29

[4] ملکی، خلیل ، خاطرات سیاسی خلیل ملکی، تهران 1368ش ، ص‌335ـ336

[5] آذربایجان، دورۀ2، ش 5، 26 شهریور 1324، ص‌2؛ چشم‌آذر، ص‌53

[6]  خامه‌ای، انور؛ خاطرات سیاسی، تهران 1372ش، ص‌394ـ396، 415

[7]  دانشییان، ص103؛ چشم‌آذر، ص18ـ25؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص264ـ265

[8] وکیلوف، 1989، ص‌11؛ چشم‌آذر، ص‌18

[9] گذشته، چراغ راه آینده است، ویراستار بیژن نیک‌بین، تهران: نیلوفر، 1362ش؛ ؛ چشم‌آذر، همانجاها

[10] شهریورین اون اِیکی سی، آذربایجان دموکرات فرقه‌سینین بیرینجی ایل دونومی مناسبتیله، تبریز: گونش، 1325ش ، ص10ـ11

[11] اتابکی، تورج‌، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمه محمدکریم اشراق، تهران 1376ش، ص101، 249

[12] وکیلوف، 1991، ص45ـ48، 78؛ قیزیل صحیفه لر؛ (آذربایجان خلقینین ملی آزادلیق یولوندا مبارزه سی تاریخیندن)، تبریز: علمیه مطبعه‌سی، 1324ش ، ص193؛ د.آ، ج2، ص468

[13]  وکیلوف، 1991، ص‌79ـ83؛ د.آ، ج10، ص455

[14]  وکیلوف، 1991، ص84ـ114؛ همو، 1989، ص‌6ـ17

[15] ملکی، مقدمۀ کاتوزیان، ص‌38ـ39؛ موسوی، ص‌302ـ303؛ برای آگاهی از نحوۀ رفتار کارگزاران دولت در آذربایجان ← ناصح ناطق، کتاب مستوفی و آذربایجان، تهران 1349ش ، ص‌9ـ15

[16]  کیانوری، نورالدین؛ خاطرات نورالدین کیانوری، تهران 1372ش، ص115ـ 116؛ آوانسیان، اردشیر ، خاطرات سیاسی، به کوشش علی دهباشی، تهران 1378ش ، ص177ـ178؛ ملازاده، حمید ، رازهای سر به مهر، تبریز 1376ش؛ ص20

[17] طبری، احسان؛ کژ راهه‌: خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران 1367ش، ص‌194؛ اسکندری، ص‌127؛ کیانوری، ص‌121ـ122

[18] طبری، ص‌66ـ67؛ فرقه دموکرات آذربایجان، ص‌86، به نقل از علوی

[19]  تفرشیان، ص68ـ70؛ شفائی، ص133ـ 136

[20] شهریورین اون‌ایکی‌سی، ص10ـ15

[21]  آذربایجان، دورۀ2، ش 30، 25 مهر 1324، ص1

[22]  آذربایجان، دورۀ2، ش 19، 11مهر 1324، ص1؛ فرخ، مهدی؛ خاطرات سیاسی فرخ: معتصم‌السلطنه، شامل تاریخ پنجاه ساله معاصر، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا  ص660ـ677

[23] شهریورین اون‌ایکی‌سی، ص‌16

[24] کشاورز، فریدون؛ من متهم می‌کنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را، تهران 1357ش، ص‌31

[25] طبری، ص‌68.

[26] گذشته، چراغ راه آینده است، ص‌270

[27] شهریورین اون‌اِیکی سی، ص‌18ـ20، 24

[28] رهبر، سال 3، ش 645، 12 آذر 1324، ص‌1ـ2، 4؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص‌301ـ303؛ زنگنه، احمد؛ خاطراتی از مأموریتهای من در آذربایجان: از شهریور 1320 تا دی‌ماه 1325، بی‌جا 1353 ص‌64ـ65

[29] شهریورین اون اِیکی سی، ص‌28ـ34، 40؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص‌303ـ306

[30] آذربایجان، دورۀ 2، ش 62، 2 آذر 1324، ص1، ش 76، 20 آذر 1324، ص‌1، 4؛ شهریورین اون اِیکی سی، ص‌42ـ44

[31] آذربایجان، دورۀ 2، ش78، 22 آذر 1324، ص‌1؛ جودت، سال 19، ش1476، 24 آذر 1324، ص‌1ـ3؛ شهریورین اون اِیکی سی، ص‌46ـ47

[32] آذربایجان، دورۀ2، ش78، 22 آذر 1324، ص1

[33] دانشییان، ص140ـ142؛ بیانی، ص229ـ230

[34] زنگنه، ص93ـ95؛ جهانشاه‌لو افشار، نصرت‌اللّه؛ ما و بیگانگان: خاطرات سیاسی، به‌کوشش نادر پیمایی، لنگرود 1386، ص118ـ128؛ عظیمی، ص138

[35] مجتهدی، عبداللّه، بحران آذربایجان (سالهای 1324ـ1325ش): خاطرات مرحوم آیت‌اللّه میرزا عبداللّه مجتهدی، به‌کوشش رسول جعفریان، تهران 1381ش؛ ص‌141

[36] ص60

[37] بیانی، خانبابا؛ غائلۀ آذربایجان، تهران 1375ش؛ ابوالحسن تفرشیان، قیام افسران خراسان، تهران 1359، ص670ـ672

[38]  اطلاعات، سال20، ش 6022، 17 فروردین 1325، ص‌1، ش 6055، 24 اردیبهشت 1325، ص‌1؛ طبری، ص‌55ـ56؛ عظیمی، ص‌147ـ148

[39] آذربایجان، دورۀ2، ش223، 22 خرداد 1325، ص1، ش226، 26 خرداد 1325، ص1؛ جاوید، سلام‌اللّه؛ آذربایجان ملی نهضتیندن خاطره لریم، قسمت 2، تهران 1359، قسمت2، ص24ـ25؛ جهانشاه‌لو افشار، ص‌179

[40] داد، سال 5، ش 901، دوشنبه 18 آذر 1325، ص1، ش903، چهارشنبه 20 آذر 1325، ص‌1؛ حسن‌اف، ص‌200ـ205؛ جهانشاه‌لو افشار، ص183ـ189؛ لاجوردی، ص114؛ گذشته، چراغ راه آینده است، ص432ـ444

[41]  اطلاعات، سال 22، ش 6515، 21 آذر 1326، ص1

[42] شفائی، احمد؛ قیام افسران خراسان و سی و هفت سال زندگی در شوروی، تهران 1365ش، ص159ـ189؛ نظری، ص293ـ295؛ لاهرودی، امیرعلی؛ یادمانده‌ها و ملاحظه‌ها: نشر فرقه دمکرات آذربایجان، باکو 1386ش؛ ص287، 665

[43] گذشته، چراغ راه آینده است، ص444ـ445

[44] ص‌34

[45]  اطلاعات، سال 21، ش6212، 6 آذر 1325، ص‌1، 3، ش 6217، 12 آذر 1325، ص‌1، 4، ش 6219، 17 آذر 1325، ص‌5، ش 6224، 23 آذر 1325، ص‌6؛ مدرسی، علی؛ فیض گل، تهران 1384ش؛ ص‌64

[46]  اطلاعات، سال 21، ش6196، 15 آبان 1325، ص‌1؛ ملکوتی، مسلم ، خاطرات آیت‌اللّه مسلم ملکوتی، تدوین عبدالرحیم اباذری ، ص81ـ82

[47]  نظری، حسن ، گماشتگی‌های بدفرجام، تهران 1376ش؛ ص‌291ـ297

[48] دانشییان، ص‌214؛ لاهرودی، ص‌103ـ104، 658؛ موسوی، تقی؛ «گفتگویی با میرتقی موسوی از سران فرقۀ دمکرات آذربایجان»، ص‌364

[49] اسکندری، ایرج ‌، خاطرات ایرج ‌اسکندری: دبیر اول حزب توده ایران (1349ـ 1357)، تهران 1381ش ، ص‌288؛ اسناد و دیدگاه‌ها‌: حزب توده ایران از آغاز پیدایی تا انقلاب بهمن 1357، ]بی‌جا[‌: حزب توده ایران، 1360ش ، ص‌393ـ395؛ طبری، ص‌192ـ193

[50]  لاهرودی، ص‌448، 661ـ662؛ کیانوری، ص‌118، 513؛ موسوی، ص‌378ـ380


دانشنامه جهان اسلام جلد هجدهم