تمناهای ایران و اقدامات خنثیکنندۀ انگلیس در واشنگتن
2036 بازدید
اشاره
مطلب حاضر فصل چهارم از کتاب "The Bridge to Victory and A Land of Famine" است که با عنوان «پل پیروزی و سرزمین قحطی» در دست ترجمه میباشد. این کتاب به بررسی نقش ایران در پیروزی متفقین بر ارتش آلمان نازی میپردازد. همچنین موضوع بروز قحطی و گرسنگی در میان مردم ایران در نتیجه غارت منابع کشاورزی و مصادره ابزارآلات تولید مردم توسط اشغاگران انگلیسی و روسی در بعد از شهریور 1320 با اتکاء به اسناد بدست آمده از وزارت امور خارجه آمریکا بررسی شده است. در فصل چهارم کتاب مذکور، درخواستهای ایران از آمریکا برای بدست آوردن اقلام ضروری مردم ایران در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی برای مقابله با قحطی بوجود آمده مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده کتاب آقای دکتر مجد با اتکاء به اسناد برجایمانده از وزارت امور خارجه آمریکا بخوبی نشان میدهد چگونه دولت وقت آمریکا در سالهای قحطی بزرگ در ایران به درخواستهای مکرر ایران برای تأمین نیازهای غذایی مانند گندم و نیز اقلام ضروری مربوط به حمل و نقل کالا مانند لاستیک و لوازم یدکی کامیونها برای حمل مواد غذایی بیتوجهی نشان میدهد. در این مورد اسناد نشان میدهد انگلیسیها نقش تخریبکننده برای بیتوجهی دولت آمریکا به درخواستهای مکرر ایران از طرف آمریکاییها داشتهاند. جالب آنکه دولت آمریکا با وجود تأکید بر روابط دوستانه بین دو کشور همچنان در عمل، خواستههای ایران را یا نادیده میگرفته و یا تنها بخشی از آنها را انجام میداده است.
****
دولت فروغی در اکتبر سال 1941، هیأتی اقتصادی به سرپرستی اللهیار صالح، معاون سابق وزارت دارایی، به آمریکا اعزام نمود. تقی نصر که پیش از این مدیرعامل بانک کشاورزی بود از طرف او در سِمت مشاور با هیأت مذکور همراه شد. آنان روز 1 نوامبر 1941 به نیویورک رسیدند. وزیرمختار ایران در نامهای به تاریخ 18 دسامبر 1941، وزارت خارجة آمریکا را از ورود این هیأت آگاه ساخته بود. اللهیار صالح روز 24 فوریة 1942 در نامهای خطاب به مورِی چنین نوشت (یادداشت رسمی 1181 به شمارة 303/48. 891):
مسبوق هستید که دولت من به واسطة کمبود گندم، در تأمین نان بسیاری از شهرهای ایران با مشکل مواجه شده است. کمپانی تجاری پادشاهی متحده که قول تأمین گندم ایران به مقدار مورد نیاز را داده بود به خاطر مشکلات حمل و نقل، از عمل به تعهدات خود بازمانده است. همین شرایط موجب شد تا وزیر دارایی ایران موضوع را با عالیجناب ویلیام کریستین بولیت، فرستادة ویژة ایالات متحده به خاورمیانه، در میان بگذارد، و ایشان نیز لطف فرموده قول دادند که به مجرد مراجعت به واشنگتن ترتیباتی اتخاذ خواهند کرد تا مقادیر مشخصی گندم با کشتیهای بخارِ عازمِ بنادر خلیجفارس به ایران حمل شود. اکنون تلگرامی از وزیر دارایی به دست اینجانب رسیده که در آن اوضاع تأمین نان در بسیاری از شهرهای ایران را بینهایت فلاکتبار توصیف نموده و میخواهند بدانند که آیا در باب موضوع حمل گندم به ایران که با آقای بولیت در میان گذاشته بودند، تصمیمی اتخاذ شده است یا خیر. قصد داشتم به واشنگتن بیایم و با شخص جنابعالی در این باره گفتگو کنم، اما همانطور که اطلاع دارید، رزرو محل اقامت در هتلهای واشنگتن تقریباً غیر ممکن است، و با توجه به اضطرار مسئله، صلاح دیدم تا زمان فراهم شدن امکان اقامت در یکی از هتلهای واشنگتن، موضوع را کتباً به شما اطلاع دهم. کسی بهتر از جنابعالی اهمیت معضل کنونی در ایران را درک نمیکند. نان، قوت اصلی مردم کشور من است، و کمبود آن طبعاً منجر به بروز قحطی خواهد شد که اطمینان دارم دولت شما مایل است برای پیشگیری از وقوع چنین فاجعهای هر اقدامی را که در توانش باشد، انجام دهد. لذا، از جنابعالی تقاضا دارم مرحمت فرموده ببینید پیش از آنکه دیگر دیر شود چه اقداماتی در این زمینه میتوان صورت داد و بنده را نیز در جریان تصمیمتان بگذارید تا وزیر دارایی ایران را تلگرافاً از آن مطلع سازم.
دو ماه گذشت و اتفاقی نیفتاد. صالح روز 14 آوریل 1942 با آلینگ تلفنی صحبت کرد (یادداشت غیررسمی به شمارة 185/24. 891):
آقای صالح از نیویورک تماس گرفت تا من را از محتوای تلگرام وزیر دارایی ایران به قرار زیر مطلع سازد:«لطفاً تأکید کنید که با سرعت هر چه تمامتر به ایران گندم حمل شود.» به آقای صالح گفتم که کل موضوع ملزومات مورد نیاز ایران در دست بررسی است، و امید داریم که در آیندة نزدیک تدبیر رضایتبخشی در این زمینه بیندیشیم. ایشان پیشنهاد کردند که بهتر است سفارت ما [آمریکا] در تهران تنظیم و تدبیر یک برنامة تدارکاتی را با مقامات دولت ایران و مقامات انگلیسی هماهنگ کند. به ایشان عرض کردم که با کمال میل پیشنهادشان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
صالح روز 1 ماه می 1942 با مورِی، آلینگ، فردریک وینانت و جِرنِگان جلسهای برگزار کرد (یادداشت غیررسمی 5/202/24. 891):
آقای صالح گفتند خاطر ایشان آزرده میشود چنانچه دولت ایران به این باور برسد که تماس و مذاکرات مستقیم با ایالات متحده در مورد نیازهای ایران نتیجهای در بر نخواهد داشت. وی اظهار داشت که چه بسا مقامات تهران به همین زودی نتیجه بگیرند که مأموریت این هیأت به آمریکا مثمر ثمر نبوده است. به اعتقاد آقای صالح، منشأ باور مذکور بیش از هر چیز عدم توفیق در تهیة گندمی است که به ایشان دستور خریدش را دادهاند و اضافه کنید اظهارات نمایندگان دیپلماتیک انگلیس در ایران را که میگویند بهتر است کالاهای مورد نیاز ایران از طریق کمپانی تجاری پادشاهی متحده تأمین شود..... آقای مورِی، همانطور که قبلاً نیز از زبان آقای وینانت شنیده بودیم، بیان کردند که مشکلات پیشآمده در مسیر تهیه و ارسال گندم ناشی از یک برنامة از پیشطراحیشدة انگلیسی برای ارسال تدارکات است که دولت آمریکا از آن بیخبر بوده است. کمبود بسیار جدی ظرفیت حمل به ما اجازه نمیداد تا به استثنای 5600 تن گندم که تشریفاتش در حال اجراست، بر ارسال مقادیر بیشتری از این محصول پافشاری کنیم، اما اجرای تمهیدات انگلیسیها را قطعاً زیر نظر داشتیم. به آقای صالح خبر دادیم که وزیر مختار ما [آمریکا] در تهران ما را مستمراً از اوضاع مطلع میسازد، بالاخص در مورد ورود گندم به ایران. ایشان از شنیدن این خبر بینهایت خرسند شدند زیرا نگران بودند که مبادا دولت آمریکا در باب اوضاع حاکم بر ایران رأساً تحقیق ننموده و بی چون و چرا اطمینانهای انگلیسیها را بپذیرد. وی افزود که ارسال تمام محمولهها را مدتی معلق کرده بودند و همین امر اعتماد دولت ایران به قول و وعدههای انگلیسیها را کاملاً سلب کرد.
سپس آقای مورِی دربارة سازمانی توضیح دادند که برای رسیدگی به درخواستهای تدارکاتی ایران در حال تشکیل است که به موجب آن، یک شورای تدارکاتی مرکزی متشکل از نمایندگان ایران، انگلیس و آمریکا در تهران تأسیس میشود. شورای یادشده نیازهای ایران را بررسی نموده و توصیهها و پیشنهادات خود را برای رسیدگی نهایی به لندن و واشنگتن منعکس خواهد ساخت. و توضیح دادند که دولت آمریکا بدین ترتیب فرصتهای بیشتری در اختیار خواهد داشت تا از انجام کلیة اقدامات لازم برای تأمین نیازهای ایران مطمئن شود. آقای صالح از اجرایی شدن چنین ترتیباتی ابراز خرسندی فراوان کرد.... و چندین بار تصریح کرد که دولت آمریکا در موضوع ملزومات مورد نیاز ایران بهتر است به جای سپردن جریان امور به کمپانی تجاری پادشاهی متحده، مستقیماً با ایران مراوده نماید. وی افزود که دولتش ترجیح میدهد به هیچ وجه با انگلیس طرف مذاکره نباشد و رضایت به مداخلة این کشور از سر ناچاری بوده است. مثلاً، سال گذشته برای تهیة لاستیک دوندگیهایی کرده بود که انگلیسیها بعد از مدتها سردواندن به دولت ایران گفته بودند که برای تهیة لاستیکها به کمپانی تجاری پادشاهی متحده مراجعه کنند و مقامات ایران را متقاعد ساخته بودند که 40 درصد لاستیکها را برای استفادة انگلیسیها در ایران در اختیار کمپانی بگذارند، 40 درصد را خودِ دولت ایران بردارد و 20 درصد باقیمانده را به مصارف غیر نظامی ایرانیان اختصاص دهد. تهران که مستقیماً نتوانسته بود از طریق دولت آمریکا لاستیکهای مورد نیازش را تأمین کند، با اکراه تن به خواستة دولت انگلیس داد.
تلگرام 115 به دریفوس به شمارة 100/24. 891 مورخ 5 ماه می 1942:
آقای اللهیار صالح روز یکم ماه می به وزارتخانه [وزارت خارجة آمریکا] آمد و گفت که به خاطر فراهم نشدن امکان خرید گندم و سایر ملزومات از آمریکا، دولت ایران به احتمال زیاد مأیوس خواهد شد و همین امر ایشان را معذب ساخته است و افزودند که انگلیسیها به دولت ایران گفتهاند دریافت ملزومات مورد نیازشان از آمریکا تنها از طریق کمپانی تجاری پادشاهی متحده مقدور میباشد. ایشان بیم داشتند که مقامات ایران از این ماجرا عدم علاقمندیِ آمریکا به مساعدت به ایران را نتیجه بگیرند که در این صورت مأموریتشان را احتمالاً ملغی خواهند کرد. به عقیدة آقای صالح، بسیار تأسفانگیز است که ما در این زمینه هیچ اقدام مثبتی نکنیم و استنباطشان این بود که دولت آمریکا قصد دارد ایران را در چنگال روس و انگلیس رها سازد. ذیلاً خلاصة پاسخ ما به آقای صالح را برایتان ارسال کردهام تا در صورت نیاز به دولت ایران اطلاع دهید:
«علاقة دولت ممالک متحده به ایران (تأکید میشود) ابداً منقطع نشده و دولت ما جداً مصمم است برای کمک به تسکین اوضاع دشوار این کشور تمام مساعی ممکنه را به کار بندد. پیگیری برنامة خرید گندم که به آقای صالح دستور داده بودند، امکانپذیر نبود زیرا برای حمل کالا ظرفیت محدودی وجود داشت که آن را نیز انگلیسیها در چارچوب یک برنامة از پیشطراحیشدة ارسال تدارکات به ایران اشغال کرده بودند و دولت آمریکا در زمان آغاز مذاکرات با آقای صالح از برنامة مذکور اطلاعی نداشت. با وجود این، وزارت خارجه [آمریکا] در صدد اطمینان از این فقره است که گندم به مقدار کافی در محدودة ظرفیتهای موجود کشتیرانی چه از طریق بریتانیا و چه به واسطة سایر منابع به ایران حمل شود. به استناد گزارشهای شما و اطلاعات واصله از سفارت بریتانیا در واشنگتن، گندم به مقدار نسبتاً قابل توجهی در حال حاضر دریافت شده و دست کم 30000 تن نیز یا با کشتی به سمت ایران میآیند و یا تشریفات حمل از بنادر آمریکا به ایران را طی میکنند. گمان ما این بود که این مقادیر عجالتاً اضطراریترین نیازهای ایران را پاسخ دهند و به محض دریافت اطلاعات قطعی از فصل آتی برداشت محصول، موضوع را با جدیت بیشتری رسیدگی خواهیم کرد.
دولت ما [آمریکا] متفقاً با دولت انگلیس مشغول ایجاد تشکیلاتی برای اطمینان از رتق و فتق صحیح درخواستهای اقتصادی ایران میباشد. در این مسیر بناست یک شورای تدارکاتی مرکزی متشکل از ایران، آمریکا و انگلیس تأسیس شود که توصیههایش را به مرکز تدارکات خاورمیانه در مصر خواهد فرستاد؛ آمریکا نیز نمایندهای را به مرکز مذکور مأمور خواهد کرد. توصیههای مرکز تدارکات خاورمیانه برای رسیدگی نهایی به واشنگتن و لندن ارسال خواهند شد. بدین ترتیب، ممالک متحده در تعیین نیازهای ایران و امکانات تدارکاتی، مشارکت کامل خواهد داشت و مؤثرتر از گذشته علاقة خود را به اثبات خواهد رساند. به اعتقاد ما، رویة فوق سرعت و کارایی رفع و رجوع مشکلات تدارکاتی را از همه نظر افزایش خواهد داد. به آقای صالح گفتیم که دولت آمریکا تداوم حضور ایشان در این کشور را بسیار مهم تلقی میکند زیرا معتقدیم نقش بهغایت مهمی را ایفاء مینمایند. علاوه بر مذاکرات مربوط به توافق تجاری، که حضور ایشان در آمریکا را الزامی میسازد، لازم است آقای صالح همچنان باقی بمانند تا بر خرید و حمل کالاهای در نظرگرفتهشده توسط شورای تدارکات در تهران و مرکز تدارکات خاورمیانه نظارت کنند و با مؤسسات آمریکاییِ دخیل در این امور مستقیماً مراوده و مذاکره نمایند.»
همانطور که در تلگرام اشاره شده، وزارت خارجة آمریکا از ساز و کار مرکز تدارکات خاورمیانه اطلاعی نداشت. همچنین به آقای صالح گفتند که 30000 تن گندم در راه بنادر ایران است. تلگرام 137 به دریفوس به شمارة A200/24. 891 مورخ 21 می 1942:
به استناد تلگرام دولت ایران به آقای صالح، شما به مقامات دولت ایران گفتهاید که آمریکا 30000 تن گندم برای ایران فرستاده است. گویا در این فقره سوء تفاهمی پیش آمده، زیرا تمام گندم ارسالی از بنادر آمریکا، به استثنای 6000 تن گندمِ خریداریشده توسط آقای صالح، را انگلیسیها فرستادهاند. این مطلب در تلگرام 115 وزارتخانه [وزارت خارجه] مورخ 5 ماه می دائر بر اینکه دست کم 30000 تن گندم با کشتی به سمت ایران میآیند یا تشریفات حمل از بنادر آمریکا را پشت سر میگذارند، به محمولههای ارسالی بریتانیا و خرید آقای صالح اشاره میکند، نه به محمولههای ارسالی توسط دولت آمریکا. آقای صالح در تلگرامی به دولت متبوعشان این سوء تفاهم را تصحیح خواهند کرد.
معلوم شد این ادعا که 6000 تن گندمِ خریداریشده توسط آقای صالح (بخشی از 20000 تن) با کشتی به مقصد ایران حمل شده اصلاً حقیقت نداشته است. تنها 400 تن بارگیری شده بود که آن هم به قعر دریا رفت.
نامة اللهیار صالح به رایت توماس،1 در وزارت خارجة آمریکا، به شمارة 199/24. 891 مورخ 13 ماه می 1942:
روز گذشته که آقای فردریک وینانت التفات فرموده و به دفتر اینجانب تشریف آوردند، موضوع دستور دولت ایران به بنده برای خرید تقریباً 200000 دلار اقلام دارویی از آمریکا برای ارسال به ایران را با ایشان در میان گذاشتم. به مشارٌالیه توضیح دادم که کشورم بر اثر جنگ نتوانسته است مایحتاج دارویی خود را از سایر کشورها وارد کند، و پرسیدم که آیا امکان اخذ پروانة صدور فقرة درخواستی و اختصاص ظرفیت حمل برای ارسال آن به ایران وجود دارد یا خیر. به آقای وینانت یادآور شدم که پیش از هر گونه اقدامی در زمینة خرید اقلام مذکور صلاح دیدم که ابتدا از امکان حمل کالای درخواستیمان بعد از خرید اطمینان حاصل کنم. با عنایت به اینکه آقای وینانت چند روزی در واشنگتن نخواهند بود، از بنده خواستند این نامه را برای جنابعالی بنویسم، و بنده را خاطرجمع ساختند که جنابعالی با کمال میل اقدامات لازمه را برای اطلاع از وضعیت فعلی دریافت پروانة صدور و تخصیص ظرفیت حمل به فقرة درخواستی ایران مبذول خواهید فرمود. زحمات شما در این مسیر موجب امتنان ماست، و امیدوارم که بتوانید در اولین فرصت نتیجه را کتباً به بنده اطلاع دهید.
ریاست بخش خاور نزدیک وزارت خارجة آمریکا بعد از مورِی به آلینگ رسیده بود. صالح روز 22 ماه می 1942 طی نامهای به شماره 213/24. 891 خطاب به رئیس جدید چنین نوشت:
احتراماً، رونوشت دو نامة بنده به تاریخ 15 و 22 ماه می خطاب به آقای فردریک وینانت، رئیس بخش صادرات و کمکهای دفاعی،2 را به پیوست تقدیم میدارم. از روز جمعه یکم ماه می که موضوع را در دفتر آقای والاس اسمیت مورِی مطرح نمودم، و خصوصاً با اعلام رسمیِ خبر درج نام ایران در سیاهة کشورهای واجد شرایط دریافت کمکهای وام و اجاره، تلگرامهای متعددی از وزارت دارایی ایران دایر بر نیاز فوری و اضطراری کشور به اجناس مختلف به دستم رسیده و بر حمل هر چه سریعتر آنها تأکید کردهاند. بنده منتظر تصمیم وزارت خارجة شما بودهام تا بفرمایند برای اخذ پروانة صدور اقلام درخواستی و تخصیص ظرفیت حمل به آنها چه تشریفاتی را باید طی کنم و همین امر نیز اجازه نداده است پاسخ قطعی و روشنی به تلگرامهای واصله از کشورم بدهم. اوضاع کشور من، بالاخص در زمینة نیاز شدید به کامیون و لاستیک، به حد وخامت رسیده است.... ما نیز مانند بسیاری از دیگر کشورهای جهان چشم به دستان آمریکا دوختهایم. نیازهای عاجل ایران در قیاس با میزان تولید و تلاشهای عظیم آمریکا به قدری ناچیز است که به عقیدة ایرانیان، نجات ما از مخصمة کنونی برای شما مقدور است، حتی اگر لازم باشد جزء بسیار کوچکی از مساعدتهایتان را به ایران اختصاص دهید. لذا، موجب مزید امتنان است که یک بار دیگر موضوع نیازهای ایران را به وزارت خارجه یادآور شوید، و در اولین فرصت ممکن بنده را کتباً از تصمیم آن وزارتخانه در این فقره مطلع سازید.
نامة صالح به فردریک وینانت مورخ 22 ماه می 1942، سند جالبی است. اعلام رسمی خبر شمول برنامة وام و اجاره نسبت به ایران امیدهای تازهای در دلها به وجود آورده بود. در این نامه میخوانیم:
بنده در نامة مورخ 15 ماه می 1942، دربارة اقلام متعدد مورد نیاز ایران توضیحاتی به عرض رسانده، تقاضا کردم در اولین فرصت ممکنه به بنده بفرمائید برای اخذ مجوز صدور کالا و تخصیص ظرفیت حملِ اقلام درخواستی خود چه تشریفات جدیدی را باید طی کنم. از روز ارسال آن نامه، چندین تلگرام از وزارت دارایی ایران به دستم رسیده و بار دیگر این سؤال را پرسیدهاند که با توجه به قرار گرفتن نام ایران در سیاهة کشورهای واجد شرایط دریافت کمکهای برنامة وام و اجاره، آیا دولت آمریکا مستقیماً ظرفیت حملی نیز به دولت ایران تخصیص خواهد داد، و آیا در چارچوب شرایط حاضر، تسهیلاتی برای صدور مجوز کالاهای مورد نیاز ایران در نظر گرفته است یا خیر. روی موارد زیر تأکید ویژهای شده است:
لاستیک و تویی: کامیون و سواری. از بابت نیاز ایران به لاستیک و تویی خاصه ابراز نگرانی شده است. گویا سفارت آمریکا در تهران اعداد و ارقام مربوط به نیاز ایران به کامیون و سواری و لاستیکهای این دو نوع وسیله را از دولت ایران گرفته است. گفتهاند که به واسطة کمبود یا فقدان لاستیک و ادوات یدکی، بخش عظیمی از وسایل حمل و نقل ایران خوابیدهاند. به من خاطرنشان شده که حمل و نقل داخلی ایران، به استثنای راهآهن سراسری کشور، مجموعاً توسط وسایل نقلیة موتوری صورت میگیرد. شتر، قاطر و الاغ که در اعصار گذشته حجم عظیمی از بارهای ایران را حمل میکردند، در سالهای اخیر عمدتاً از دور خارج شده و جایشان را به وسایل نقلیة موتوری دادهاند. لذا، اوضاعی پدید آمده که ایران برای جابجایی بخش اعظم بارها و محمولههایش کاملاً به وسایل نقلیة موتوری متکی است. ضرورت حمل محمولههای جنگی به روسیه از یک سو و فعالیتهای متفقین از سوی دیگر باعث شد تا بخش قابلتوجهی از کامیونهای موجود ما در اختیار آنها قرار گیرد، در حالی که این خلأ با تحویل کامیونهای جدید و لاستیک برای مصارف غیرنظامی کشور ما جبران نشده است. از این رو، موضوع حمل و نقل در ایران به مرحلة حادی رسیده است، به طوری که هر روز شرایط اقتصادی ما بدتر میشود، و در صورتی که اقدام عاجلی برای تحویل کامیون و لاستیک به ایران صورت نگیرد، بیم آن میرود که کار از کار بگذرد و کشورم به ورطة قحطی بیفتد. لذا، با توجه به نزدیکترین مناسبات دوستانهای که خوشبختانه بین دو کشور جریان دارد، و با اطمینان از اینکه ممالک متحده مایل است از همة جهات و جوانب ممکنه دست ایران را بگیرد، دولت ایران امیدوار است که دولت آمریکا برای تحویل تعدادی کامیون و لاستیک به ایران اقدام عاجلی صورت دهد. وزارت دارایی در خاتمه درخواست میکند که بخشی از کامیونها و لاستیکهای تحت مالکیت متفقین در ایران، یا کامیونها و لاستیکهایی که از آمریکا به مقصد ایران ارسال شده تا نهایتاً به مصرف مقاصد جنگی روس و انگلیس برسند، در اختیار دولت ایران قرار گیرند تا اوضاع بسیار سخت کنونی کشور بهبود یابد.
گندم. با وجودی که به لطف دولت بریتانیا مقادیری گندم به ایران وارد شده و مقادیر دیگری نیز از روسیه دریافت کردهایم، و (به ادعای سفارت آمریکا در تهران) محمولهای به وزن 30000 تن اخیراً از بنادر آمریکا عازم ایران شده است، برای رفع کمبود گندم باید مقادیر بیشتری از آمریکا به ایران حمل شود، زیرا گندمی که در سال زراعی گذشته در ایران برداشت شد 300000 تن کمتر از سالهای عادی بوده است. نتیجتاً، مقادیر واردشده به ایران یا مقادیری که در راه ایران هستند کفایت نیاز کشور را نخواهند کرد. از این رو، جسارتاً خواهشمندم محبت فرموده ترتیبی بدهید که دفتر ما در کشور شما بتواند باقیماندة گندمِ خریداریشده از کمپانی لاوال3 را که آمادة حمل میباشد، به ایران ارسال نماید. (همانگونه که مستحضرید، پروانة 5750 تن گندم قبلاً صادر شده است.)
قند و شکر. بار دیگر نیاز ایران به قند و شکر مورد تأکید قرار گرفته و بیان شده است که به رغم واردات مقادیری از این کالا از طریق کمپانی تجاری پادشاهی متحده، احساس میشود که کمپانی مذکور قادر نباشد مابقی نیاز ایران به این دو محصول را تأمین نماید. در نامة قبلیام (مورخ 15 ماه می 1942) خاطرنشان کردم که برای خرید 1100 تن قند با کمپانی صادرات قند و شکر «دایِر»4 مذاکراتی به عمل آوردهایم. شما در مکالمة تلفنی دیروزمان بیان کردید که امکان اخذ پروانة صدور شِکر فراهم است، ولی چنین امکانی برای پروانة صدور قند وجود ندارد. بنده در همین زمینه با کمپانی «دایِر» گفتگو کردم که گفتند قندی که به مقدار مشخصی برای حمل به ایران آماده شده از نوعی است که در آمریکا مصرفی ندارد و خاصه برای صادرات تولید شده است. مدیران کمپانی «دایر» معتقدند در صورتی که توضیحات لازمه را ارائه دهند، مسئولان مربوطه نیز مجوز فروش این نوع قند را صادر خواهند کرد. لذا، از ما خواستهاند نام مسئولی را که بتوانند توضیحات لازمه را مستقیماً به وی بدهند، به آنها بگوئیم. ممنون میشوم مسئولی که توضیحات لازمه باید به ایشان ارائه شود را به بنده معرفی کنید. در این زمینه باید اضافه کنم 1100 تن قندِ مذکور در واقع بخشی از قند و شکری است که کمپانی «دایِر» سال گذشته برای صادرات به ایران آماده و مجوز صدور آن را نیز اخذ کرده بود، اما به واسطة تحولات بعدی، مدت مجوز به سر آمد و حمل کالای درخواستی ما غیر ممکن شد.
کاغذ. ایران حداقل 500 تن کاغذ نیاز دارد، که عمدتاً برای انتشار مطبوعات مصرف میشود. در این زمینه، دولت ایران 1000 تن کاغذ به کمپانی تجاری پادشاهی متحده سفارش داده بود. با وجود این، کمپانی گفته است که قادر به تحویل بیش از 200 تن نمیباشد در حالی که با تأکیدات وزارت دارایی ایران دست کم 500 تنِ دیگر علاوه بر آن 200 تن مورد نیاز است.
اقلام دارویی. فقرة دیگری که در تلگرام اخیرِ وزارت دارایی بدان اشاره شده، اقلام دارویی است. همانگونه که به پیشنهاد جنابعالی، روز 13 ماه می کتباً به آقای رایت توماس نامه نوشتم، دولت ایران مدتی قبل به بنده دستور داد حدود 200000 دلار اقلام دارویی خریداری نمایم. با توجه به پاسخ آقای توماس به اینجانب، مشغول تهیة سیاهة فقرات مورد نیاز کشورم میباشم، و در اولین فرصت آن را برای جنابعالی ارسال خواهم نمود. موضوع فعلی را در این نامه تذکر دادم تا در جریان فراهم کردن مقدمات نیازهای ایران به این امر نیز رسیدگی فرمائید.»
کمی بعد از این ماجرا، اختیار واردات کالا به ایران را به دست مرکز تدارکات خاورمیانه در قاهره و شعبهاش در تهران یعنی کمیتة مرکزی ملزومات5 دادند که در فصل هفتم بدان پرداختهایم. دستور وزارت خارجة آمریکا به دریفوس در تلگرام 145 به شمارة A201/24. 891 مورخ 6 ژوئن 1942: «به آقای صالح گفتهایم کلیة درخواستهای تدارکاتی ایران را که تاکنون به تأئید نرسیدهاند از این پس باید ابتدا به کمیتة مرکزی ملزومات در تهران تسلیم نمایند. ایشان موضوع را به دولتشان اطلاع میدهد.» با وجود توصیة مذکور، صالح روز 23 جولای 1942 به اورسِن نیلسِن،6 رئیس بخش اجناس دفاعی،7 نامهای نوشت (نامة شمارة 229/24. 891):
«عطف به گفتگوی تلفنی چند روز پیشِ بنده با جنابعالی دربارة درخواست دویست دستگاه کامیون و ضمایم مورد نیاز ارتش ایران که دولت ایران مایل است در چارچوب برنامة وام و اجاره دریافت نماید، با توجه به لزوم پاسخ به تلگرام وزارت دارایی، ممنون میشوم چنانچه اطلاعاتی در این باره به بنده مرحمت فرمائید. بعدالتحریر: آیا مقامات انگلیسی اطلاعات دیگری دربارة گندمِ درخواستی ما به شما دادهاند؟ محبت فرموده اسامی مسئولان ذیربط انگلیسی در این فقره را به بنده اطلاع دهید تا با آنان نیز تماس بگیرم.»
نیلسِن روز 27 جولای 1942 چنین پاسخ داد:
عطف به نامة جنابعالی مورخ 23 جولای 1942، خوشوقتم به اطلاعتان برسانم که موضوع 200 دستگاه کامیون و ضمایمِ مورد اشاره در حال رسیدگی است. وزیر مختار شما در واشنگتن موضوع را از نزدیک با وزارتخانه [وزارت خارجة آمریکا] پیگیری میکند. شورای تدارکات لندن در واشنگتن هنوز اطلاعات بیشتری از لندن در فقرة 9600 تن گندم دریافت نکرده است. آقای آلن کریستِلو،8 معاون هیأت اعزامی خزانهداری بریتانیا به آمریکا، از این طرف در حال رتق و فتق جزئیات است.
اللهیار صالح روز 17 آگوست 1942 تذکاریهای9 به سامنر ولِس، معاون وزیر خارجة آمریکا، تسلیم کرد. وی نخست خطوط کلی روابط ایران و آمریکا تا جنگ جهانی دوم، و ورودش به آمریکا در یکم نوامبر 1941 را مختصراً بیان نموده، یادآور میشود که مأموریت او «در زمینة حمل کالاها و اجناس آمریکایی به ایران کاملاً به شکست انجامیده است»، و اوضاع و احوال اقتصادی ایران را چنین توصیف مینماید:
ایران در پیامد جنگ و خاصه وقایع آگوست 1941 با اوضاع اقتصادی بسیار دهشتناکی مواجه شده است. متفقین برای ارسال تدارکات و اجناس جنگی به روسیه، راهآهن و تقریباً کلیة وسایل حمل و نقل ایران را ضبط نمودهاند. فقدان وسایل نقلیه باعث کمبود غلات شده و توزیع مواد ارزاقی را در کشور غیرممکن ساخته و مملکت من را به قحطی نزدیک میکند. دولت ایران به من دستور داد تا از آمریکا گندم بخرم و بدون فوت وقت به ایران ارسال نمایم. با موافقت وزارت خارجة شما [آمریکا] من 10000 تن گندم خریداری کردم، که وزارتخانه قول موافقت با ارسال آن را به من داد. از این مقدار فقط 400 تن حمل شد که آن هم به قعر دریا رفت. تتمة خرید بنده همچنان در نیویورک است که هر ماه 6000 دلار هزینة انبارداری روی دست ما میگذارد. مقامات انگلیسی بعداً موافقت کردند که بخشی از گندم موجود در نیویورک را با گندمی به همان مقدار که روی کشتیهایشان در دریا بود مبادله کنند و وزارت خارجه نیز به ما توصیه کرد مابقی آن گندم را بفروشیم. مبادلة مذکور هنوز تحقق نیافته و فیالحال بازاری برای فروش گندم در آمریکا وجود ندارد. دوندگیهای ما برای ارسال لاستیک، تویی و کامیونهای مورد نیاز به ایران مثمر ثمر واقع نشده است. همین وضع در مورد کالاهای دیگری مانند قند و شکر، کبریت، ملزومات دارویی و غیره نیز به قوت خود باقی است.
صالح سپس به توصیف ساز و کار مرکز تدارکات خاورمیانه (MESC) و شعبهاش در تهران یعنی کمیتة مرکزی ملزومات (CSC) میپردازد:
آن زمان که نام ایران رسماً در سیاهة برنامة وام و اجاره ثبت شد امید در دل ایرانیان قوت گرفت، اما کمی بعد فهمیدیم که حتی نمیتوانیم اجناسی را که پولشان را قبلاً داده بودیم یا حاضر بودیم نقداً خریداری نمائیم، به ایران بفرستیم. دم و دستگاهی تأسیس شده بود که ما را مجبور میکرد درخواستهایمان را به تشکیلاتی به نام کمیتة مرکزی ملزومات در تهران ارجاع دهیم. در صورت موافقت کمیتة مذکور با تقاضای ما موضوع باید به تأئید کمیتة دیگری در قاهره میرسید و سپس از طریق کمپانی تجاری پادشاهی متحده در نیویورک اقدام میشد. تأسیس چنین دم و دستگاهی ملازم بود با تشریفات و تأخیرهای متعدد. نتیجه این شده که تا امروز خبری از تأئید درخواستهای ما در کمیتههای مذکور دریافت نکردهایم. اوضاع ایران هم روز به روز بدتر میشود. وزارت خارجه [آمریکا] از وقوع آشوب در سراسر کشور من به خوبی مطلع است و میداند که نارضایتی و بیتابیهای کنونی در میان ایرانیان موجب بیثباتی دولت شده است. ماحصل این شرایط گرسنگی مردم ایران است و هیچ دولتی تا قادر به تأمین خوراک مردم نباشد در قدرت باقی نمیمانَد.
وی یادآور میشود که دولت ایران مستشاران آمریکایی در تخصصهای مختلفی را خواسته بود و وزارت خارجه هم با این درخواست موافقت خود را اعلام کرده بود:
موظفم به شما توجه بدهم که چنانچه دولت ممالک متحده در مورد تأمین اجناس بسیار ضروری ایران فوراً تصمیمی اتخاذ ننماید، این مستشاران در اجرای وظایفشان به توفیقی نخواهند رسید، زیرا اگر مدیر توزیع اجناس10 در ایران گندمی برای تحویل به مردم گرسنه نداشته باشد، چه کاری از او ساخته است، یا بر فرض اینکه گندم به مقدار کافی نیز در اختیارش باشد، وقتی کامیونی برای توزیع گندم در کشور پهناوری مثل ایران ندارد، چه انتظاری از او میتوان داشت؟ همین استدلال در باب مدیر بهداشت و سلامت که هیچ دارویی برای رفع نیازهای فوری کشور در اختیار ندارد، نیز صادق است. عدم توفیق مستشاران در این روزگار پراضطراب ایران قطعاً خدمات آنان و آیندة روابط ایران و آمریکا را تحتالشعاع قرار خواهد داد. لذا، تقاضا دارم دولت ممالک متحده به این موضوع جداً توجه نموده و دست کم بعضی از اجناسِ شدیداً مورد نیاز ایران را ارسال نماید. به عقیدة بنده، تشریفات جاریة کنونی به هیچ وجه با اضطرار کنونی تناسب ندارد. همین الآن نیز خیلی دیر شده است، لذا خواهشمندم تا کار از کار نگذشته اقدامی بفرمائید. بنده نمیتوانم بگویم چه رویهای باید انتخاب شود اما معتقدم که نتیجة مطلوب فوری، منوط به تصمیم مقامات عالیة دولت ممالک متحده میباشد.
تذکاریة صالح با این عبارت تأثرانگیز خاتمه مییابد: «هضم این موضوع برای ایرانیان سخت است که چطور امکان حمل هیچ محمولهای برای رفع پارهای نیازهای فوریشان وجود ندارد اما از آن طرف مستمراً به چشم خود میبینند که اجناس آمریکایی در خلیجفارس تخلیه و از مسیر ایران به روسیه حمل میشود.»
تلگرام 217 به دریفوس به شمارة A5/5019. 891 مورخ 19 آگوست 1942:
صالح روز 17 آگوست در گفتگو با معاون وزیر خارجه به وی توضیح داد که ایران به علت کمبود مواد غذایی و وسایل حمل و نقل با شرایط حاد و خطرناکی مواجه شده و به رغم کلیة اطمینانهای دادهشده در ماههای گذشته، هیچ ملزومات و اجناسی برای علاج این مصیبت دریافت نکرده است. لطفاً اطلاعات موجود دربارة موارد زیر را تلگرافاً ارسال نمائید: 1- برای رفع کمبود مواد ارزاقی چه اقداماتی در دست انجام است؟ آیا وخامت اوضاع کنونی را آنقدر جدی میدانید که وزارت خارجه [آمریکا] با وجود محدودیت ظرفیت حمل، بر ارسال گندم به ایران پافشاری نماید؟ 2- آیا قبول دارید که در صورت بهبود اساسی وضعیت حمل و نقل و توزیع میتوان کمبود گندم در ایران را بدون واردات برطرف نمود؟ 3- از طریق کمیتة مرکزی ملزومات یا سایر دستگاهها چه اقداماتی برای اصلاح وضعیت حمل و نقل در دست انجام است؟ انگلیسیها مکرراً به ما [آمریکا] گفتهاند علاوه بر 24230 حلقه لاستیکِ تقاضاشده به نمایندگی از طرف ایران که حمل آنها از کشورشان قریبالوقوع میباشد، 44000 حلقه به ایران ارسال شده است. آیا لاستیکهای مذکور به ایران رسیده و در مصارف غیرنظامی توزیع شده است؟ آیا ادوات یدکی و ضمایمی که دریافت کردهاند برای راهاندازی مجدد تعداد زیادی کامیون که از مدتها پیش خوابیدهاند، اختصاص یافته است؟ آیا کامیونهای دیگری از مصادر دیگری دریافت کردهاند؟ 4- پیشنهاد تأسیس کمیتة باربری به کجا رسیده است؟ 5- لطفاً خلاصة درخواستهایی که ایران تاکنون به کمیتة مرکزی ملزومات ارجاع داده، اقدامات کمیتة مذکور و اقدامات مرکز تدارکات خاورمیانه در قاهره در چارچوب توصیههای کمیتة مرکزی ملزومات را تلگرافاً اطلاع دهید. آیا عملکرد کمیتة مرکزی ملزومات و مرکز تدارکات خاورمیانه در باب ایران را مطلوب و سازنده میدانید؟
توصیههایی که دریفوس در تلگرام 26 آگوست 1942 در پاسخ به تلگرام بالا ارسال نمود، عواقب ناگواری بر جای گذاشت. همانطور که در فصل ششم خواهید خواند، خوشبینی او احتمالاً ناشی از تأسیس ادارة باربری راه11 متشکل از نمایندگان ایران و متفقین بوده که به منظور تصفیة مشکل حاد حمل و نقل ایران تشکیل شد. نامة احمد قوام، نخستوزیر ایران، به سفیر انگلستان که در تلگراف زیر بدان اشاره شده است را در فصل سیزدهم خواهید خواند. متن تلگراف 271 به شمارة 6/8018. 891 بدین شرح است:
عطف به تلگرام 217 آن وزارتخانه مورخ 19 آگوست، پاسخهای زیر را وفق شمارة سؤالات مطروحه تقدیم میدارم. 1- گندم: به تلگرام 251 اینجانب مورخ 5 آگوست مراجعه فرمائید. کمبود واقعی گندم در ایران چندان جدی نیست. این امر بیش از هر چیز یک مسئلة داخلی و برآمده از جمعآوری گندمی است که به تازگی در مناطق روستایی درو شده و باید در شهرها توزیع شود. ایران از نظر تولید گندم، کشور خودکفایی است و محصول امسال نیز مجموعاً رضایتبخش است. متأسفانه دولت به سراغ جمعآوری گندم نمیرود و انبارهای محتکران را تخلیه نمیکند و همین تعلل نیز باعث کمبود جدی این محصول در شهرها شده است. ایرانیان به جای اقدامات قاطع برای تصحیح اوضاع داخلیشان ترجیح میدهند متفقین را وادار به ارسال 100000 تن گندم کنند که قیمتها را پایین بیاورد و نتیجتاً محتکران وادار به فروش شوند. سفیر بریتانیا در نامة 19 آگوست به نخستوزیر ایران در موضعی محکم گوشزد کرد که متفقین تعهد خود مبنی بر ارسال 80000 تن گندم به ایران را عملی ساخته و نیاز ایران را تا فصل برداشت بعدی پاسخ دادهاند، و چون محصول سال زراعی امسال خوب بوده لذا تا سال آینده گندم برای همه به مقدار کافی موجود است و ایران پیش از مراجعه به متفقین باید گامهای مؤثری برای جمعآوری گندم و اجرای قوانین ضد احتکار بردارد. شاید از منظر ایرانیان، کار جمعآوری گندم در شرایط کنونی بینهایت دشوار تلقی شود و با سختترین ارادهها نیز نتوان حجم عظیمی از این محصول را تحت نظر گرفت. مثلاً، محصول آذربایجان به حدی زیاد است که میتواند هر ساله 350000 تن گندم مورد نیاز شهرها را تأمین کند، اما گمان نمیکنیم روسها اجازة صادرات مازاد را بدهند. توصیه میکنم از موضع بریتانیا حمایت نموده و ایرانیان را تحت فشار بگذاریم تا پیش از درخواست از ما برای اختصاص ظرفیت حمل به واردات اجناس آنها، تدابیر لازمه را برای نجات خودشان بیندیشند اما خودمان هم مراقبت کنیم تا در صورت عدم موفقیت تدابیر و اقدامات آنها در رفع مشکلاتشان، محمولههایی در آینده برایشان ارسال نمائیم. 2- حمل و نقل و توزیع در واقع مراحل مهم مسئلة گندم هستند اما به عقیدة من اگر بتوان اصل مسئلة پیدا کردن گندم و نظارت بر آن را حل نمود، چارة مشکل حمل و نقل و توزیع آسان میشود. 3 و 4- اقدامات مؤثری برای تصفیة مشکل حمل و نقل در جریان است. دولت ایران آقای بِرکِل12 را به عنوان مدیر حمل و نقل استخدام نموده که ایشان متخصص حمل و نقل و مدیر سابق کمپانی تجاری پادشاهی متحده بوده است. همچنین بعد از تأخیری طولانی اکنون مشغول تأسیس یک ادارة باربری است که در تلگرام 242 مورخ 27 جولای بدان اشاره کرده بودم. دولت ایران قسمتی از سه هزار حلقه لاستیکِ مورد اشاره در تلگرام 242 بنده را دریافت نموده اما در آیندة نزدیک به مقادیری بیش از این نیاز خواهد داشت. 44000 حلقه لاستیکی که انگلیسیها وارد کردهاند منحصراً به کمپانی تجاری پادشاه متحده برای حمل و نقل ملزومات جنگی اختصاص یافته و امکان ترخیص آنها برای مصارف غیرنظامی وجود ندارد. کمپانی تجاری پادشاهی متحده 17000 حلقه لاستیک در انبار دارد و میتواند این موجودی را به ادارة باربری اجاره دهد تا بعداً از 24230 حلقه لاستیکِ اختصاصیافته به ایران مستهلک شوند. ادوات یدکی دریافت شده است تا کامیونهای از کار افتاده را دوباره راهاندازی کنند. امیدواریم تمهیدات مذکور منجر به بهبود چشمگیر وضعیت حمل و نقل ایران بشود. 5- کمیتة مرکزی ملزومات.... دولت ایران هماکنون کلیة سفارشهای اساسیاش (یعنی همة سفارشهای ثبتشده تا پیش از 21 ژوئن) را مجتمع کرده و در حال دستهبندی و تسلیم آنها به کمیتة مرکزی ملزومات است. تاکنون دو گروه کالایی (16000 تن قند و شکر، 398 تن چای و 150 تن کاغذ) به کمیته تقدیم شده که به محض دریافت غالباً به تأئید کمیته رسید و به مرکز تدارکات خاورمیانه ارجاع شد. البته از اقدامات مرکز همچنان بیخبریم.... به عقیدة بنده، کمیته و مرکز در باب رسیدگی به درخواستهای ایران فعالانه و سازنده عمل میکنند. تأخیرها به گردن ایران است که ابتدا در تأئید رویة صدور پروانة واردات، سپس در اطلاعرسانی و در آخر نیز در بررسی دستورات و احکام مهم و انتقال آنها به کمیتة مرکزی ملزومات کُند عمل میکند. ادعاهای صالح دربارة بحرانی بودن اوضاع ایران درست است اما استنباط ایشان که تقصیر را تماماً متوجه متفقین میدانند، غیرمنصفانه است. جلب همکاری ایرانیان بسیار دشوار است و تأخیر، سردرگمی و ناکارآمدی زیادی را از دولت ایران مشاهده کردهایم. وزیر مختار انگلیس و بنده متفقاً مطالب فوق را مکرراً به نخستوزیر ایران گوشزد کردهایم و تلاشهای ما به تدریج در حال به ثمر نشستن است. اصلاً و ابداً نمیتوان ایرانیان را در باب ملزومات و تدارکات راضی کرد زیرا مشکل زیربنایی کمبود جدی ظرفیت حمل را نمیفهمند.»
دریفوس کمی بعد از ارسال این تلگرام باید به خاطر بیان چنین نظراتی پشیمان شده باشد چرا که پیامدهای غمانگیزی برای ایران به دنبال داشت، اما وزارت خارجة آمریکا نیز خوش داشت همین چیزها را بشنود. نامة مورِی به سامنِر وِلس به شمارة 8/5018. 891 مورخ 28 آگوست 1942:
عطف به گفتگوی شما با آقای اللهیار صالح، رئیس هیأت اقتصادی و تجاری ایران، در 17 آگوست و یادداشتی که ایشان در آن جلسه دربارة نیازهای غیرنظامی ایران به شما تسلیم کردند، وفق دستور جنابعالی وضعیت کنونی برنامة تدارکات غیرنظامی برای ایران را بررسی کردم. قطعاً تلگرام 271 وزیرمختار ما در تهران را که به پیوست تقدیم شده، ملاحظه فرمودهاید. ایشان کمبود گندم را عمدتاً ناشی از تأخیر و تعلل دولت ایران دانسته و توصیه کرده است که ما به دولت ایران فشار بیاوریم تا بر جمعآوری و توزیع گندم در داخل کشورشان نظارت بیشتری اِعمال نمایند و ارسال گندم از خارج را در این زمان به مصلحت نمیدانند. بنده نیز با عنایت به کمبود کشتی لاجرم با دیدگاههای وزیرمختار آمریکا در تهران موافقم، خصوصاً اینکه قرار است ظرف یکی، دو هفتة آینده یک مستشار خبرة آمریکایی برای کمک به دولت ایران در حل و فصل مشکلات خوار و بار و وضعیت عمومی تهیه و توزیع اجناس به ایران گسیل شود. امیدواریم آقای جوزف شریدان13 در رفع و رجوع بسیاری از گرفتاریهای داخلی ایران که موجب پدید آمدن اوضاع کنونی شده، موفق بشوند. ما در همین راستا، متن تلگرام پیوست را به تهران نیز ارسال و توصیة وزیرمختار را تأئید نمودهایم. با استناد به گزارش وزیر مختار، فکر میکنم اقدام دیگری در حال حاضر ضرورت ندارد. تشریفات پیشبینیشده برای مدیریت منظم و هماهنگ تأمین مایحتاج ایران از طریق مرکز تدارکات خاورمیانه هماکنون فعالیت خود را آغاز کرده است و فعلاً دلیلی وجود ندارد که عملکرد تشریفات مذکور را ناموفق قلمداد کنیم.»
تلگرام به تهران که مورِی بدان اشاره کرده تلگرام 227 به شمارة 6/5018. 891 مورخ 29 آگوست 1942 میباشد:
عطف به تلگرام 271 جنابعالی مورخ 26 آگوست، به اطلاع میرساند وزارت خارجه با توصیة شما موافقت نموده به شما مأموریت میدهد به اتفاق وزیرمختار بریتانیا بر ایرانیان فشار بیاورید تا برای اِعمال نظارت مؤثر و توزیع موجودی گندم داخلی پیش از تقاضای واردات بیشتر کلیة اقدامات ممکنه را به کار بندند. در این راستا بنا داریم آقای شریدان را به زودی به ایران اعزام نمائیم که امیدواریم در سر و سامان دادن به تشکیلات داخلی ایران کمک بسزایی باشند. آقای فیلیپ کانِر کید، نمایندة برنامة وام و اجاره در تهران،14 که انتظار داریم بتوانند به ساز و کار ادارة باربری کمک کنند، قرار بود روز 27 آگوست لندن را ترک و از مسیر قاهره به تهران بروند.»
با عنایت به دستور فوق، دولت آمریکا نمیتواند از مسئولیت تشدید شرایط غمبار بعدی شانه خالی کند. ضمن آنکه معلوم شد جوزف شریدان برای تصدی چنین مسئولیتی مناسب نبوده است.
نامة ایران به بارون کِیسی
دریفوس مجبور شد حرفش را در 31 اکتبر 1942 تغییر دهد (گزارش ارسالی 366 و ضمایم به شمارة 1954/00. 891):
مفتخرم رونوشت نامة وزیر دارایی ایران به تاریخ 24 اکتبر 1942 و تذکاریة ضمیمهاش را که برای اطلاع بارون ریچارد گاوین گاردینر کِیسی،15 سفیر مقیم بریتانیا در خاورمیانه، به مناسبت سفر اخیرشان به تهران تهیه شده است، را به پیوست تقدیم نمایم. توجه جدی وزارتخانه [وزارت خارجة آمریکا] را به این تذکاریه جلب مینمایم، زیرا معرف موضع وفادارانة دولت ایران در برابر متفقین و حاوی بسیاری از گلایهها و مدعیات ایران است که در تلگرامهای چند ماه گذشتة خود از وزارتخانه خواسته بودم بدانها توجه بفرماید. هر چند ایرانیان غالباً عادت به اغراق دارند، اما به عقیدة من گلایههایشان دربارة سوء استفادة متفقین از خوار و بار، راهآهن، تأسیسات حمل و نقل و اوضاع عمومی اقتصادی کشورشان و تضعیف آنها کاملاً منصفانه بیان شده است.
متن کامل نامهای که ساعد، وزیر امور خارجه، در تاریخ 16 اکتبر 1942 به بارون کِیسی نوشته است را با ذکر یکی، دو عبارت از اصل سند، در زیر بخوانید:
دولت شاهنشاهی ایران مایل است ابتدا مراتب سپاسگزاری خالصانة خود را به خاطر مساعدتهای دولت بریتانیا به ایران ابلاغ نماید. چنانچه دولت ما حسب ضرورت، بر درخواست بحق خود در باب افزایش مساعدتهای اجتنابناپذیر اقتصادی ابرام بورزد، این موضوع به هیچ وجه در تصور دولت بریتانیا نباید نشانة ناسپاسی دولت ایران در برابر مساعدتهای مرحمتشده تاکنون تعبیر شود.
حوایج اصلی دولت ایران اساساً به تأمین مواد ارزاقی مربوط میشود، و توجه نمایندة بریتانیا در تهران را مکرراً به کمبود کنونی ارزاق و شرایط دشوار و ناگوارِ ناشی از این مسئله جلب نمودهام. در وهلة دوم، وسایل ارتباطی است که به خاطر ارتباط نزدیکشان با حمل و نقلِ خوار و بار، گهگاه موضوع تعدادی از شکایتهای ما بوده است. امیدواریم دولت بریتانیا تصدیق بفرمایند که هیچیک از دو خواستة فوق خواستههایی نامعقول یا زیادهخواهانه نمیباشند. واضح است که مشکلات کنونی ایران در زمینههای مذکور عمدتاً مُنبعث از جریانات آگوست سال گذشته به واسطة ورود نیروهای متفقین به ایران و استقرارشان در کشور من میباشد. قوای متفقین که تعداد دقیقشان برای دولت ایران معلوم نیست، و ظاهراً هیچگاه کمتر از 50000 نفر نبوده است، مقادیر قابل توجهی از مواد ارزاقی داخلی را برای مصرف خود خریداری کردهاند. مضافاً اینکه جمعیت بزرگی از اتباع لهستان که تخمیناً 30 تا 40 هزار نفر را شامل میشود در ایران به سر میبرند، و سیر کردن شکم آنان طبیعتاً فشار مضاعفی بر مواد ارزاقی کشور من وارد میسازد. از آن گذشته، با توجه به حاکمیت اوضاع مذکور که نظارت کامل بر سرحدات را غیر ممکن میسازد، حجم عظیمی از خوار و بار یا به خارج از کشور قاچاق میشود و یا در مواردی مستقیماً توسط متفقین خریداری و صادر میشوند. با توجه به اینکه چنین کالاهایی غالباً بدون رعایت تشریفات معمول گمرکی به خارج از کشور میروند، تعیین میزان دقیق آنها مقدور نمیباشد. معالوصف، کمبود مواد غذایی که بر تمام کشورم سایه انداخته و هر روز بر شدتش افروده میشود به روشنی نشان میدهد که حجم قابل توجهی از ارزاق را بیوقفه از کشور خارج میکنند. در آخر، حدود 70000 کارگر که طبیعتاً باید روی زمین مشغول کار باشند، در احداث جاده و راهآهن برای متفقین به کار گرفته شدهاند. در نتیجه، این مردان نه تنها نمیتوانند کمکی به تولید مواد غذایی برای ملت بکنند، بلکه تأمین معاش آنها فشار مضاعفی بر منابع غذایی کشور وارد میسازد. پس ملاحظه میکنید که اقدامات متفقین مستقیماً یا غیر مستقیم تأثیر ویرانگری بر وضعیت مواد غذایی کشور گذاشته است.
در باب وسایل ارتباطی کشورم، همانگونه که مکرراً گوشزد کردهام، سوای اینکه حدود 473 دستگاه اتومبیل و کامیون را ضبط و یا در زمان اشغال خاک ایران از ما گرفتند، کمپانی تجاری پادشاهی متحده در حال حاضر حدود 1500 دستگاه یعنی عملاً 40 درصد کل ناوگان کامیونهای کشورم را در اختیار خود دارد؛ این امر باعث شده تا مغایر با مقتضیات حمل و نقل برای توزیع ضروری گندم، و سایر اجناس در سراسر کشورم، تنها تعداد نسبتاً ناچیزی از وسایل نقلیه برای ما باقی بماند. کمپانی که به این مقدار هم راضی نیست، این حق انحصاری را برای خود قائل است که موجودی لاستیکها و ادوات یدکیِ اختصاصیافته به ایران توسط آمریکا را به دست خود توزیع نماید. از آن گذشته، هر چند کمپانی سابقاً قول مساعدت در زمینة انجام سفارشهای دولت ایران و تحویل لاستیک و قطعات یدکی داده است، اما تا به امروز مساعدتی که نکرده هیچ، بخش بزرگی از سفارشهای مذکور را نیز تصاحب کرده است. از آن گذشته، راهآهن سراسری ایران و راهآهن تبریز در اختیار متفقین است و برای نقل و انتقال ملزومات آنها مورد استفاده قرار میگیرد. لذا امیدواریم تصدیق بفرمائید که خواستة دولت ایران مبنی بر فراهم نمودن امکان پاسخگویی به نیازهای حمل و نقلی خودمان به امید یک لطف رایگان نیست، بلکه انتظاری بجا در قبال منافعی است که متفقین از تمام ثروتهای کشورم حاصل میکنند.
دولت و ملت ایران متقابلاً انتظار دارند که متفقین قول و وعدههای کمک به ایران را عملی سازند تا اوضاع اقتصادی کشورم همانطور که در قرارداد اتحاد سهجانبه بر آن تصریح شده، بهبود یابد. با وجود این، کمکهای متفقین طی ده ماه گذشته نیازهای حیاتی ایران را برآورده نساخته است. با عنایت به مطالب پیشگفته، اگر دولت ایران خود را در پافشاری بر اجابت خواستههای معقولش مُحق بداند، آیا این درست است که به ناسپاسی در برابر مساعدتهای مرحمتشده تاکنون متهم گردد؟ آیا دولت ایران حق ندارد تأسف بخورد که مساعدتهای ارائهشده به ایران در مقابل منافع بیشماری که بیتردید متفقین از ایران حاصل کردهاند، بسیار ناچیز است؟
ادعاهایی بر این مبنا که دولت ایران در تصاحب و خرید غلة کشور کوتاهی کرده است، قیمت خرید گندم از کشاورزان پایین بوده است و مسئولان در جمعآوری موجودی غله بیکفایت عمل کردهاند، خلاف واقعیات است. در واقع، قیمت خرید گندم در یک سال گذشته تا 150 درصد در مناطق مختلف کشور افزایش یافته است، اما چون عُمّال متفقین، بدون رعایت قوانین و مقررات، اجناس انحصاری و غیر انحصاری را خریدهاند، قیمت همه نوع کالا به نحوی غیرطبیعی بالا رفته و صاحبان اجناس به طمع افزایش هر چه بیشتر قیمتها، حاضر نیستند کالاهایشان را به دولت بفروشند. پس قابل فهم است که مشکلات جمعآوری موجودی فعلی گندم در کشور ما تا حدودی برآمده از دخالت عُمال متفقین میباشد.
دولت ایران تأکید میکند که دقت دارد شکایاتش را بدون بزرگنمایی یا زیادهخواهی مطرح کند و هیچگاه ادعای نامعقولی نکرده است. ضمن آنکه همواره متوجه مشکلات جاری حمل و نقل بوده، و خواستههایش تاکنون با رعایت اوضاع بینالمللی و حداقل نیازهای کشور ارائه شده است؛ از این جهت تلاش کرده تا حتیالمقدور اعتدال را در زمینة خواستههایش لحاظ بنماید. در همین راستا، دولت و ملت ایران از متفقین انتظار دارند وضعیت اقتصادی ایران را که در اصل به خاطر عملیاتهای آنان به این روز افتاده، مد نظر قرار دهند؛ و با استناد به قول و وعدههای دولتهای مذکور در پیمان اتحاد سهجانبه، اقدامات عاجلی برای اجابت خواستههای ایران به عمل آورند. در صورتی که قولهای دادهشده به ایران هر چه زودتر عملی نشوند، اوضاع ایران به مراتب وخیمتر خواهد شد و عواقب قطعاً ناخوشایندی برای ایران و متفقین به دنبال خواهند داشت.
اطمینان دارم دولت فخیمة بریتانیا پس از توجه شایسته به بیانات فوق، راههای اجابت خواستههای صادقانة دولت ایران را بررسی خواهد کرد و به شما اطمینان میدهم دولت من بینهایت قدردان رسیدگی دلسوزانه به فقرات بسیار مهم و حیاتی مذکور در این نامه خواهد بود.»
اقدامات خنثیکنندة انگلیس در واشنگتن
سازمانهای انگلیسی با چراغ سبز وزارت خارجة آمریکا در تلاشهای اللهیار صالح برای خرید کالا خرابکاری میکردند. نمایندة انگلیس در هیأت جنگ اقتصادی16 (BEW) روز 25 مارس 1942 به جان دارنفورد جرنِگان تلفن کرد (یادداشت غیررسمی به شمارة 199/24. 891):
آقای ویلیامسون17 به پیشنهاد آقای جان امیل پیوریفوی،18 نمایندة وزارت خارجة آمریکا در هیأت جنگ اقتصادی و بخش صادرات دفاعی، با من [جِرنِگان] تماس گرفت تا دربارة تقاضای شرکت لاوال به نشانی نیویورک، خیابان برادوِی، پلاک 2 برای دریافت مجوز صدور 735000 پیمانه گندمِ استانِ مَنیتوبای کانادا و تحویل به وزارت دارایی ایران صحبت کند. با وجودی که در تقاضانامة شرکت مشخص نشده است، ولی به اعتقاد آقای ویلیامسون که خود نیز با آن موافقم، سفارشدهندة خرید مذکور آقای اللهیار صالح، رئیس هیأت تجاری و اقتصادی ایران به آمریکاست. ظاهراً 735000 پیمانه چیزی معادل 20000 تن میشود، یعنی وزنی نزدیک به همان رقمی که آقای صالح برای اولین خرید خود در نظر داشته است. ویلیامسون به من توضیح داد که وزارت خوار و بار بریتانیا برنامهای برای ارسال گندم به ایران دارد که در چارچوب آن، هر ماه به طور متوسط 17000 تن گندم کانادا به ایران حمل شده است. برای ماه آوریل تنها 14500 تن منظور شده، هر چند در صورت موجود بودن کشتی احتمالاً این مقدار به 20000 تن افزایش خواهد یافت. محمولههای مذکور از طریق بنادر نیویورک و بالتیمور و با کارگزاری سه شرکت اصلی در این دو شهر ارسال میشوند، که یکی از آنها شرکت لاوال است.... آقای ویلیامسون نمیداند برنامة وزارت خوار و بار کشورش بر چه مبنایی طراحی و تنظیم شده، اما حدس میزند محاسبة نیازهای ایران با ملاحظة ظرفیت حمل موجود، در این برنامهریزی دخالت داشته است. ایشان اذعان دارند که این مقادیر کفایت نیازهای ایران را نمیکند و هر مقدار گندم که بتوان افزود و به این کشور فرستاد کمک قابلتوجهی خواهد بود. اتفاقاً ایشان معتقدند که در حال حاضر از مبادی دیگری به غیر از کانادا هم میتوان به ایران گندم ارسال کرد. آقای ویلیامسون امروز به محض اطلاع از تقاضای شرکت لاوال برای دریافت مجوز صدور، با کارگزاران گندم وزارت خوار و بار بریتانیا در مونترئال تماس گرفت و از آنان خواست تا موضوع را از لندن استعلام کنند. آنان نیز در همین راستا امروز عصر به لندن تلگراف میزنند و به مجرد دریافت پاسخ، فیالفور آقای ویلیامسون را مطلع خواهند ساخت. درست نفهمیدم چرا آقای ویلیامسون چنین تماس و مشورتی را لازم دانست، مگر آنکه احساس کرده باشد ارسال این محمولهها با پیگیریهای آقای صالح احتمالاً برنامة عمومی وزارت خوار و بار بریتانیا را به هم بریزد. ایشان همچنین افزود که طبق اطلاعاتش کشتیرانی در وضعیت بدی به سر میبَرَد و با شنیدن این خبر از آقای فردریک وینانت که اوایل ماه آینده ظرفیت برای ارسال اولین محمولة پیشنهادی آقای صالح موجود است، متعجب شده بود. وی با شنیدن خبر مذکور، از هیأت مشترک کشتیرانی19 در نیویورک یا نمایندهاش خواسته بود تا موضوع را بررسی نموده و به ایشان خبر بدهند. به آقای ویلیامسون گفتم همانطور که قبلاً از آقای وینانت هم شنیده است، وزارت خارجه [آمریکا] جداً علاقمند ارسال محمولة درخواستی آقای صالح است، و ایشان نیز موافقت کامل خود را با این کلام ابراز داشت ولی افزود که تنها دلیلش برای محدود کردن ارسال گندم به ایران، فقدان کشتی و ظرفیت حمل است و قول داد به محض دریافت هرگونه خبری از مونترئال من را در جریان بگذارد.»
ویلیامسون روز 26 مارس 1942 به دارنفورد جِرنِگان تلفن کرد (یادداشت غیررسمی به شمارة 186/24. 891):
آقای ویلیامسون گفت که مونترئال پاسخ تلگرام دیروز خود به وزارت خوار و بار انگلیس دربارة گندمِ درخواستیِ آقای صالح برای حمل به ایران را دریافت کرده است. لُب کلام لندن این است که اجازة صدور محمولة مذکور داده نشود. در صورتی که ایران به مقادیر بیشتری نیازمند باشد، وزارت خوار و بار انگلیس از هیچ تلاشی برای تأمین نیاز این کشور فروگذار نخواهد کرد. به رغم گفتة آقای صالح که خطوط کشتیرانی تجاری ایستمیان20 قول اختصاص فضایی معادل 4000 تن را در یکی از کشتیهای عازم دریا به تاریخ 5 آوریل داده بود، اما آقای ویلیامسون حرف دیروزش را تکرار کرد و گفت که اطلاع دارد تقریباً هیچ ظرفیتی در کشتیها برای حمل محمولة آقای صالح وجود ندارد. ایشان تقاضا کرد وزارت خارجه [آمریکا] موضوع را با ادارة کشتیرانی جنگ21 در میان بگذارد زیرا، به گفتة او، کشتی مورد نظر متعلق به آمریکاست و از حیطة نظارت بریتانیا خارج میباشد. وی تصریح کرد برنامة انگلیس برای ارسال گندم عملاً دو، سه ماهی است که به مرحلة اجرا درآمده، و حجم محمولههای ژانویه و فوریه هر یک بالغ بر 28000 تن میباشد. پیشنهاد کردم با توجه به سوءِ تفاهمهای موجود بهتر است همة افراد ذیربط در وزارت خارجة آمریکا و انگلیس گرد هم آمده و موضوع وضعیت غذایی خاورمیانه را به بحث بگذارند. آقای ویلیامسون موافقت نموده و قرار شد ظرف چند روز آینده پس از تهیة اطلاعات کامل، ترتیب یک جلسه را بدهد. متذکر شدم که سفارت بریتانیا اوایل ماه جاری پیشنهاد کرده بود علاوه بر دیگر اقدامات، با تأمین نان ایران به این کشور کمک کنیم از وضعیت کنونی نجات یابد که ایشان از این بیان به شدت تعجب کرد.
تلگرام 80 به دریفوس به شمارة A178/24. 891 مورخ یکم آوریل 1942:
محرمانه؛ بنا بر اطلاع واصله از وزارت خارجه [آمریکا]، وزارت خوار و بار بریتانیا طبق برنامهای در صدد است محمولهای تقریباً به وزن 17000 تن گندم کانادا را هر ماه از طریق «کمپانی تجاری ایران و انگلیس»22 برای مصرف مردم ایران و قوای متفقین به این کشور ارسال نماید. مطلوب است اطلاعات موجود را دربارة موارد زیر به ما تلگراف کنید: 1- آیا چنین برنامهای اصلاً اجرا شده است؟ 2- آیا رضایت دولت ایران را حاصل کرده است؟ 3- توزیع بر چه مبنایی صورت میگیرد؟ 4- آیا ایران برای رفع نیازهایش از مبادی دیگری گندم وارد میسازد؟ چه مقدار؟ 5- میزان واردات مورد نیاز برای تأمین نیازهای ایران را چقدر تخمین زدهاند؟ 6-آیا در صورت اجرای برنامة وزارت خوار و بار بریتانیا، ضرورت واردات گندم از مناطق دیگر مرتفع میگردد؟ حین تحقیق و تفحص در این زمینه مطلقاً دقت نمائید تا الف- این تصور به وجود نیاید که آمریکا قصد دارد موضوع تأمین ارزاق ایران را تمام و کمال به انگلیس بسپارَد، و ب- این تصور به وجود نیاید که ما به حسن نیت ایرانیان یا انگلیسیها شک داریم. عطف به تلگرام 66 وزارتخانه [وزارت خارجة آمریکا] مورخ 13 مارس، محرمانه به اطلاعتان میرسانَد که فهمیدهایم خرید گندم کانادا از بازار آزاد، ارزانتر از گندم آمریکا تمام میشود. در نتیجه، آقای صالح حدود 10000 تن گندم منیتوبا خریداری کرده و در تلاش است تا مقدار محدودی از آن را ماه آینده به ایران ارسال نماید. تشکیلات وام و اجاره در این کار دخالتی ندارد اما دولت آمریکا در تأمین کشتی و تسریع صدور پروانة صادرات فعالانه مساعدت نموده است.»
تلگرام 97 دریفوس در پاسخ به سؤالات بالا به شمارة 179/24. 891 مورخ 6 آوریل 1942:
بدین وسیله پاسخهای زیر به تلگرام 80 آن وزارتخانه مورخ یکم آوریل را به ترتیب سؤالات تقدیم میکنم. 1- به گفتة وزیر مختار بریتانیا 17000 تن محمولة اشارهشده در تلگرام شما [وزارت خارجة آمریکا] مشتمل بر 8000 تن گندم و 8800 تن آرد تنها برای تحویل در ماه آوریل میباشد که نیمی از این آرد نیز برای مصرف ارتش لهستان در ایران اختصاص یافته است. البته هیچیک از این دو محموله تا به حال نرسیده اما انتظار داریم محمولة اول به زودی وارد شود. 2- ایرانیان مدعیاند که انگلیسیها قول خود مبنی بر ارسال 8000 تن در ماه را عملی نساخته و تنها حدود 6000 تن تا به حال دریافت کردهاند. انگلیسیها از اینکه ایرانیان به جای تخلیة انبارهای محتکران ترجیح میدهند جان ملوانان متفقین را به خطر بیندازند، خشمگین هستند. 3- کل گندم ذکرشده در بالا برای دولت ایران است که توزیع آن را نیز برعهده دارد. 4- به گفتة انگلیسیها آنها از ماه آگوست بدین سو 40000 تن گندم عمدتاً از هند به ایران وارد ساختهاند و اکنون نیز ماهی 3000 تن از هند به شرق ایران میفرستند. دولت ایران حدود 6000 یا 7000 تن گندم از روسها خریداری کرده و آقای اللهیار صالح نیز 10000 تن در آمریکا خریده است. 5- انگلیسیها و ایرانیها بر سر تعیین حداقل نیازهای ایران نظر یکسانی ندارند. ایرانیان میگویند حداقل نیازهایشان تا پایان ماه جولای 60000 تن است که 20000 تن نیاز فوری میباشد و بنا بر محاسباتشان از جولای 1942 (فصل برداشت) تا جولای 1943 باید 100000 تن وارد کنند. به عقیدة انگلیسیها محمولههای ماه آوریل که قول ارسالشان را دادهاند مضاف بر هر مقداری که در ماه می بتوانند بفرستند به علاوة سایر خریدهای ایران گره این کشور را تا فصل برداشت بعدی باز میکند. وزیر مختار انگلیس محرمانه اطلاع داد که به عقیدة ایشان با فرارسیدن فصل برداشت جدید، نیاز ایران به واردات گندم بسیار کاهش مییابد و همان مقدار اندک را نیز میتوان از عراق که مازاد بر نیاز دارد، خریداری نمود. 6-هر چند 60000 تن نیاز تخمینی ایرانیان تا جولای شاید زیاد به نظر بیاید اما مقدار تخمینی انگلیسیها نیز خیلی کم برآورده شده و واردات مقداری گندم از آمریکا لازم خواهد بود. تا محصول برداشت جدید به بازار وارد نشود احتمالاً نمیتوان نیاز ماههای بعد از جولای را تخمین زد. با وجودی که ایران طبیعتاً کشوری خودکفا در تولید گندم است لاجرم باید مقداری نیز وارد کند زیرا زمینهایی که امسال زیر کشت رفته به خاطر شرایط نامطلوب از حد طبیعی و معمول هر سال کمتر بوده است.»
تلگرام با این عبارات به پایان میرسد:
در باب مساعدت به ایران باید بسیار محتاطانه عمل کنیم زیرا روابط ما با این کشور از یک سو و روابطمان با انگلیس و کوششهای مشترک جنگیمان به این مساعدتها گره خورده است. همانطور که وزارتخانه نیز استحضار دارد، انگلیسیها مشکلات زیادی با ایرانیان داشتهاند و لاجرم تأمین کالاهای اساسی این کشور را به عنوان سلاحی برای وادار کردن آنان به همکاری به کار بردهاند.... همواره توصیه کردهام از وارد آوردن فشارهای بیجهت به ایرانیان خودداری نموده و به انگلیسیها در شکایاتشان از دولت ایران نپیوندیم مگر آنکه در راستای کوششهای جنگی باشد. معتقدم لجبازی کنونی ایرانیان با انگلیسیها به اقدامات جنگی ما زیان میرساند و توصیه میکنم که مسئلة تأمین نیازهای ایران را با هماهنگی نزدیک انگلیسیها حل و فصل نمائیم. هر چند انگلیسیها خودشان مقصر خراب شدن روابطشان با ایران هستند، ولی از این واقعیت هم گریزی نیست که عدم همکاری ایرانیان با متحدان ما عملاً به زیان اوضاع تمام میشود. سیاست اقتصادی ما در قبال ایران باید با سیاست انگلیس چفت و بست باشد تا متحدانمان را در وضعیت خطرناکی قرار ندهیم و این تصور به وجود نیاید که از ایران به قیمت زیان به انگلیس پشتیبانی میکنیم.»
دلایل زیادی وجود داشت تا دریفوس سال بعد به خاطر چنین توصیههایی پشیمان شده باشد. وی در تلگرام 124 به شمارة 184/24. 891 مورخ 25 آوریل 1942 موضوع را این چنین پی میگیرد:
عطف به تلگرام 92 آن وزارتخانه مورخ 15 آوریل، ساعت 7 بعد از ظهر، به عرض میرسانم پس از آخرین گزارش بنده (نگاه کنید به تلگرام 97 مورخ 6 آوریل)، 7059 تن گندم، 6000 تن شکر و 1500 تن آرد وارد شده که کل واردات گندم به ایران از یکم سپتامبر 1941 به بعد رقمی معادل 81/51208 تن، و شکر در همان محدودة زمانی معادل 27381 تن میشود. به گفتة سفارت انگلیس علاوه بر این مقدار، 13905 تن گندم که 7350 تن آن از استرالیاست به تازگی وارد شده یا در راه است. 3200 تن دیگر تا قبل از یکم ماه می میرسد و آخرین محموله به وزن 14000 تن در ماه می و ژوئن وارد خواهد شد.
از مطالب بالا درمییابیم که گندم واردشده توسط انگلیسیها در فاصلة زمانی هشت ماه از یکم سپتامبر 1941 تا 30 آوریل 1942 بالغ بر 65113 تن، یا به طور متوسط 8140 تن در ماه بوده است که حتی کفاف سیر کردن شکم ارتشهای اشغالگر، 70000 کارگری که متفقین به کار گرفته بودند، 40000 مهاجر لهستانی، و 100000 کارمند شرکت نفت را هم نمیکرده است، چه برسد به سیر کردن شکم همة مردم ایران.
جان اس دِنت،23 دبیر دوم سفارت انگلیس در واشنگتن، طی نامهای به تاریخ 16 آوریل 1942 خطاب به فردریک وینانت پسر، رئیس ادارة نظارت بر صادرات در زمان جنگ،24 چنین نوشت (نامة شمارة 236/24. 891):
وینانت عزیز، فکر کردم شاید دوست داشته باشی بدانی در تلگرامی که وزیرمختار ما [انگلیس] در تهران روز 4 آوریل به لندن فرستاده و من نیز به تازگی آن را مطالعه کردهام، چه نوشته است. او به لندن خبر داده که وزارت خارجة آمریکا به وزیر مختارتان در ایران گفته است نمایندهای از دولت ایران در ایالات متحده 10000 تن گندم کانادایی خریده و دولت شما برای ارسال این محموله او را یاری میکند. سفیر دولت علِّیه میگوید برای وزیر مختار شما توضیح داده است که تلاشهای خودسرانه برای ارسال گندم موجب اخلال در ترتیباتی میشود که ما به منظور رفع نیازهای این کشور اندیشیدهایم و ایرانیان را در روش خستهکنندهای که نسبت به مسئلة پولی در پیش گرفتهاند، جری میسازد. وی افزوده است: «برای آنکه سفیر آمریکا قادر باشد به سؤالات مفصل دولتش دربارة میزان احتیاج ایران به گندم و تأمین ضروریات این کشور از سایر منابع پاسخ بدهد، اطلاعات کاملی در اختیار ایشان [سفیر آمریکا در ایران] گذاشتهام.» به نظرم از اینکه نمایندگان ما به موقع در این باب تماس گرفتهاند خشنود خواهید شد و در آینده نیز بحث و تبادل نظر دربارة نیازها و ضروریات ایران برای آنها راحتتر خواهد بود. در صورتی که ایرانیان در آنجا [آمریکا] همچنان خواستار مساعدت شما بودند و شما نیز تلگرافاً از تهران درخواست اطلاعات کردید به شما اطمینان میدهم که سفیر شما بدون هیچ مشکلی میتواند در مورد تهمیدات ما و نظرات نمایندگانمان در ایران تحقیق نماید.
انگلیسیها علاوه بر خرابکاری در مراحل ارسال گندم توسط اللهیار صالح، توانسته بودند جلوی واردات سایر محمولهها را نیز بگیرند. آلن کریستلو، معاون هیأت اعزامی خزانهداری بریتانیا به آمریکا، و عضو شورای تدارکات بریتانیا در آمریکای شمالی، نامة زیر را در تاریخ 30 ژوئن 1942 به وینانت نوشت (نامه و ضمیمه به شمارة 225/24. 891):
فردریک عزیز، باید از بابت شلختگی در اجابت خواستة شما دربارة قند و شکر ایران و سیاهة سایر نیازهای این کشور که چندی پیش به جان دِنت داده بودید، از شما عذرخواهی کنم. تقاضا دارم وزارتخانه [وزارت خارجة آمریکا] را توجیه بفرمائید که مسئولیت تأخیرها به عهدة من است نه لندن زیرا با کمال تأسف در ماهی که بیمار بودم اقدامی برای گزارش این موارد صورت نگرفت. از آن گذشته، ممنون میشوم به وزارتخانه اطلاع دهید که لندن در چنین مواردی همواره به سرعت اقدام کرده است. شاهد من تسریع در زمینة کاغذ روزنامه و ارسال اولین محمولة قند و شکر است، در حالی که معتقدم گره افتادن در موضوع گندم را نمیتوان به آنها منتسب کرد. در فقرة سیاهة ملزومات مختلفی که به جان دِنت داده بودید، پاسخی دریافت کردهام که خلاصهاش را به ضمیمه فرستادهام. هر تأخیری، به استثنای موردی که ناشی از بیکفایتی من بود، از یک سو برآمده از دشواریهای ارتباط با خاورمیانه است و از سوی دیگر ناشی از مشکلات بررسی سیاهة سفارشاتی است که برای نخستین بار به آنها داده شده و باید با سیاهة ملزوماتی که حاوی اقلام مشابهی هستند، مقایسه شوند. ارادتمند شما، آلن کریستِلو.
تلگرام لندن که در نامة بالا ذکرش رفته، به شرح زیر است:
ما با ارسال تلگرامی به مرکز تدارکات خاورمیانه از آنها خواستهایم نظرشان را دربارة ملزومات مختلفی که چندی پیش به ما گزارش دادید، اعلام کنند که هنوز پاسخی به ما ندادهاند اما اطلاع این موضوع را به وزارت خارجه [آمریکا] لازم میدانیم که سفارشات اعلامشده به ما همان اقلام ارسالی به ایران توسط کمپانی تجاری پادشاهی متحده میباشد. مثلاً، ما تنها در همین سه ماه گذشته افزون بر 70000 پوند اقلام دارویی و پزشکی از انگلستان به ایران ارسال نمودهایم. همچنین 100 تن سیم عدلبندی برای بستهبندی پنبة ایران فرستادهایم که به اعتقاد مرکز تدارکات خاورمیانه، نیاز امسال ایران را به حد کفایت برآورده میسازد. کمپانی تجاری پادشاهی متحده نیز برای تأمین مواد شیمیایی صنعت کبریتسازی ایران، اقلامی را در آمریکا سفارش داده است، و ممنون میشویم برای اجتناب از تکرار غیرضروری سفارشات و تحمیل هزینة غیرضروری بر تأسیسات تلگرافی بین ما و تهران، بررسیهای لازم را صورت دهید. به اعتقاد ما در فقرة کبریت، محمولههای کافی از هند به ایران ارسال خواهد شد، و صلاح در این است که این مسیر نسبتاً کوتاه را ترجیح بدهیم. به محض وصول دیدگاههای مرکز تدارکات خاورمیانه که باید به وزارت خارجه [آمریکا] نیز اطلاع دهیم، شما را تلگرافاً در جریان خواهیم گذاشت.
کریستِلو روز بعد یعنی یکم جولای 1942 نامة زیر را به دارنفورد جِرنِگان نوشت (226/24. 891):
به آقای ژئولوت،25 افسر رابطمان در هیأت جنگ اقتصادی، دستور دادهام چنانچه پروانة صدور 1100 تن قند و شکر برای دولت ایران به ایشان ارجاع شد، مخالفتی نکنند.... امیدوارم به کمیسیون تجاری و اقتصادی ایران26 به وضوح تفهیم نمائید که از این پس هیچ محمولهای بدون تأئید قبلیِ مرکز تدارکات خاورمیانه، مُجاز به ارسال از آمریکا نیست، و تهیه و تدارک هر سفارشی تنها از طریق مجاری از پیشتعیینشده امکانپذیر خواهد بود. فکر میکنم با بنده موافق باشید که ارسال این محمولة قند و شکر اولویت چندانی ندارد زیرا ملزومات روسیه و نیازهای خودمان با توجه به ظرفیت تخلیة بار27 در بنادر ایران، اولویت اول را در تخصیص ظرفیت حمل داراست. هیأت نمایندگی کشتیرانی تجاری بریتانیا28 به من گفته است ظرفیتی که برای تخلیة بار محمولههای ارسالی به ایران اختصاص یافته تنها حدود 10000 تن در ماه است که رقمش احتمالاً ثابت خواهد ماند، زیرا هرگونه افزایش ظرفیت تخلیة بار برای ارسال مقادیر بیشتری مهمات و اجناس جنگی به جبهة روسیه مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ظرفیت کنونی دربرگیرندة کالاهای وارده به بنادر ایران از همة مبادی بارگیری، از جمله کالاهای ارسالی از آمریکاست.
به نظرم بهترین کار این است که به ایرانیان به روشنی بفهمانیم مجموع ظرفیت تخلیة باری که بر حسب توناژ میتوان به کشور آنها اختصاص داد کاملاً محدود است و در صورتی که 1100 تن قند و شکر بیش از این ظرفیت خریداری کنند، خودشان را از معادل همین مقدار ظرفیت که مربوط به حمل سایر اقلام و کالاها میباشد، محروم ساختهاند. همچنین باید تفهیم شود که ایرانیان حتی اگر محدود و منحصر به همین ظرفیت دههزار تنی تخلیة بار هم باشند حمل قند و شکر از آمریکا هدر دادن ظرفیت حمل است، زیرا ترجیحاً بهتر است این 1100 تن قند و شکر از مسیرهای نزدیکتری تهیه و ارسال شود آن هم زمانی که کالا و تدارکات از منابعی که مسیرهای کوتاهتری دارند قابل تهیه باشند، که بدین ترتیب ظرفیت حمل کالا از آمریکا بر حسب توناژ به حمل کالاهایی که فقط در آمریکا یافت میشوند، اختصاص مییابد. در صورت موافقت با حمل قند و شکر پیشنهاد میکنم که تأئید این امر را به توزیع آن محموله از طریق مجاری معمول کمپانی تجاری پادشاهی متحده مشروط بفرمائید.
هامیستون آلینگ روز 18 جولای 1942 به آلن کریستِلو اطلاع داد که «پیشنهاداتش» آنطور که انتظار داشته به ایرانیان انعکاس یافته است:
عطف به مکالمة تلفنی اخیر شما با آقای جرنِگان، دیپلمات بخش خاور نزدیک، و نامة شما به تاریخ یکم جولای 1942 دربارة خرید 1100 تن قند و شکر توسط کمیسیون اقتصادی و تجاری ایران، معروض میدارم بنا بر اطلاعی که به ما دادهاند مجوز صادرات این محموله اعطاء شده است. حسبالامر، به آقای صالح، رئیس کمیسیون اقتصادی و تجاری ایران، اطلاع دادیم که با اختصاص ظرفیت حمل به قند و شکر مذکور مخالفتی نداریم، اما حجم موجود برای تأمین ملزومات غیرنظامی ایران از همة منابع مجموعاً دارای سقف محدودی میباشد و لذا در صورت حمل قند و شکر مورد نظر احتمالاً در آینده ظرفیت حمل ارسال بعضی کالاهای اساسی که تنها از آمریکا قابل تهیه میباشند، جبراً کم خواهد شد. آقای صالح گفتند که در فقرة پیگیری ارسال محمولة مذکور به این موضوع فکر خواهند کرد.
همانطور که آقای جِرنِگان به شما گفتند، معتقدیم به دلایل سیاسی بهتر است مانع ارسال این محمولة قند و شکر نشویم، و بنا بر نظر مقامات کشتیرانی آمریکا که با آنها در تماس بودهایم، گنجاندن این محموله در کشتیهایی که بار اصلیشان کالاهای متفاوتی میباشند، مشکل نخواهد بود. البته به آقای صالح تفهیم کردهایم که از این پس ارسال قند و شکر از آمریکا تنها زمانی مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت که قبلاً به تأئید کمیتة مرکزی ملزومات در تهران و مرکز تدارکات خاورمیانه رسیده باشد.
نظر به تلگرام لندن که به ضمیمة نامة مورخ 30 ژوئن برای ما فرستادید، آقای وینانت هیچ اقدامی در زمینة درخواستهای غیر رسمی ایران برای خرید ملزومات دارویی و پزشکی و سیم عدلبندی صورت نداده است.»
روایت کمبود حاد اقلام دارویی و پزشکی و هچنین قند و شکر که بعد از این ماجراها به وجود آمد را در فصل نهم بخوانید.
پانوشتها:
1- Wright Thomas.
2- Division of Exports and Defense Aid.
3- Laval & Company.
4- Dyer Sugar Export Corporation.
5- Central Supplies Committee .
6- Orsen N. Nielsen .
7- Division of Defense Materials.
8- Allan Christelow, Assistant Secretary of the United Kingdom Treasury delegation in the United States.
9- Aide-Memoire-یادداشت کتبی مختصری حاوی نکات عمدهای که یک دیپلمات در جریان ملاقات رسمی بیان میکند. در اصل، سندی است که به عنوان یادآوری در جریان ملاقات و یا بعد از ملاقات به طرف مقابل تسلیم میشود.
10- Supply Administrator.
11- Road Transport Board.
12- C. Birkle.
13- Joseph P. Sheridan.
14- Philip Connor Kidd.
15- Baron Richard Gavin Gardiner Casey.
16- Board of Economic Warfare.
17- Williamson.
18- John Emil Peurifoy.
19- Joint Shipping Board.
20- Isthmian Line.
21- War Shipping Administration.
22- Irano-British Trading Corporation.
23- John S. Dent.
24- Wartime Office of Export Control.
25- A. F. Geolot.
26- Iranian Economic and Trade Commission.
27- Clearance Capacity.
28- British Merchant Shipping Mission.
منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی؛ شماره 52؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات