میانجیگری وزیرمختار انگلیس در ماجرای سرکوب شیخ خزعل
آیتالله مدرس: از همان روزی که رضاخان رئیسالوزراء شد منتظر بودم اجانب میوۀ درختی که کاشتهاند را بچینند
71 بازدید
شیخ خزعل در آخرین مذاکرههای خود با کنسول انگلیس در اهواز به او گفت که اگر بدانم رئیسالوزراء «به بوشهر تشریف میآورند، قبلاً تلگرام تسلیم و اظهار خدمتگزاری خود را به حضورشان تقدیم خواهم نمود.»(۱) این گفته شیخ، پیش از ملاقات او با پرسی لورن بود. نکته گفتنی دیگر کارهای تبلیغاتی وزارت جنگ و حاکم نظامی تهران برای پوشش اخبار خوزستان، همزمان با سفر رضاخان پهلوی بود. عوامل دولت اطلاعیهای را که علیه شیخ خزعل و در حمایت از رئیس دولت نوشته بودند به بازار تهران بردند. «دور بازار مشغول مُهر کردن هستند» اما شماری از بازاریان «علیه آن لایحه اقدامات مینمایند.»(۲) حاکم نظامی تهران با فرستادن اطلاعیهای به مدیران جراید از آنان خواست، در واقع دستور داد، آن را چاپ کنند. در این اطلاعیه کارگران کفاش، بزاز، مطابع، بنا، دواساز، نساج، خیاط و حمامی از «ناجی ایران، رئیسالوزراء»، خواسته بودند در رکاب او خون ناقابل خود را فدای استقلال ایران کنند.(۳) روزنامه کوشش در چاپ این اطلاعیه، کارگران مطابع/ چاپخانهها را حذف کرد؛ یا حذف شده به دستاش رسید.(۴) سرتیپ مرتضیخان یزدانپناه در اقدامی دیگر به ارباب جراید فرمان داد که «راجع به اظهار نفرت از عملیات خزعل و در اطراف حرکت بندگان حضرت اشرف به صوب جنوب...مقالاتی در جراید» چاپ کنند.(۵) در دنباله این کارها، تلگرامی به امضاء گروهی از وعاظ که خواستار پوشیدن کفن و همراهی قشون برای سرکوب شیخ خزعل شده بودند، به رضاخان پهلوی فرستاده شد.(۶) حاکم نظامی تهران متن تلگرام را برای چاپ به روزنامهها داد(۷) و نیز از رئیس دولت تقاضا کرد پاسخ وعاظ و کارگران را بدهد، چرا که «مزید امیدواری آنها و تشویق سایرین» خواهد بود. پاسخها آمد و از طرف حکومت نظامی چاپ و در تهران توزیع گردید.(۸) کار بعدی گردآوردن گروهی از مردم تهران در میدان توپخانه بود. در این اجتماع، که توسط حاکم نظامی تهران برنامهریزی شده بود، علیه شیخ خزعل سخنرانی شد و سپس حاضران به تلگرافخانه راهنمایی شدند تا با فرستادن تلگرام به ریاست وزراء مشارکت و آمادگی خود را در نابودی شیخ اعلام کنند.(۹)
خبرگزاری رویترز با تهیه خبری در بیستم آبان ۱۳۰۳ دامنزن رخدادهایی شد، که به سهو یا به عمد، برنامههای چیده شده دولت ایران و سفارت انگلیس را تا حدودی تحتتأثیر قرار داد. خبر این بود:«طهران ۱۲ [نوامبر] به مناسبت حرکت رئیسالوزراء به سمت بوشهر چنین گفته میشود که سرپرسی لورن، که فعلاً در محمره [/خرمشهر] است، قرار ملاقاتی بین رئیسالوزراء و سردار اقدس [/شیخ خزعل] خواهد داد تا به ترتیبی موجبات مصالحه ذاتالبین فراهم گردد.»(۱۰) و در خبر کوتاه دیگری افزود که «رئیسالوزراء و وزیر داخله و وزیر پست و تلگراف [روز ۲۰ آبان ۱۳۰۳] از اصفهان به سمت بوشهر حرکت کردهاند.»(۱۱) این خبر یک روز پس از مخابره، ۲۴ آبان، از تور سانسور گذشت و در مطبوعات تهران چاپ شد. پیش از درج خبر رویترز در جراید، نَفْس حرکت رضاخان پهلوی از اصفهان به شیراز پرسشهای بیپاسخی را نزد ناظران، بهویژه برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی، پیش آورده بود. این سؤالها به اندازهای مهم بود که ذکاءالملک، جانشین رئیس دولت، در ۲۲ آبان به ریاست وزراء نوشت که «از مسافرت حضرت اشرف به شیراز افکار مشوش شده، مغرضین القاء شبهه میکنند که با دخالت خارجی آشتیکنان به ضرر مملکت واقع خواهد شد. بعضی حدس میزنند بهبهان برای جنگ تشریف خواهید برد. در مجلس هم ممکن است مذاکره و سؤال شود.»(۱۲) ذکاءالملک خواسته بود پاسخ روشنی به این پرسشها داده شود، اما جوابی نیامد.
پیشبینی ذکاءالملک درست بود. مجلس شورای ملی دو روز بعد در ۲۴ آبان به درخواست تشکّل اقلیت(۱۳) جلسه سرّی تشکیل داد. عینالسلطنه برپایی این جلسه را به واسطه انتشار خبر رویترز دانسته است. «در میان وکلا و بعضی مردم همهمه برخاسته که خزعل قرال [/فرمانده و سرکرده] جداگانه نیست که دولت ثالثی اصلاح کند. اگر به این ترتیب صلح شود، استقلال او شناخته میشود.»(۱۴) بهار، نماینده وقت، به خبر رویترز اشاره نکرده، اما نوشته است که «در میان زعمای مجلس این صحبت بود که چرا رئیس دولت با مجلس صحبت نکرد؟ رفته است چه بکند؟ حضرات خارجیان چه میگویند و چه در نظر دارند؟ اگر بنا شد بین شیخ و دولت اصلاح شود، آیا بهتر نیست خود ما واسطه باشیم؟...»(۱۵) بنابر تلگرامی که هیأت وزیران به رضاخان پهلوی فرستاد، خبر رویترز مقوّم اخباری شد که «در همین زمینه در شهر بود... وکلای مجلس از این خبر... پریشان شده، مجلس سرّی کردند و هیأت دولت را احضار نمود»ند.(۱۶) البته هیأت دولت تمایلی به شرکت در جلسه سرّی مجلس نداشت، چرا که نمیدانست چه پاسخی باید بدهد. آنچه از سخنان آیتالله مدرس از این نشست به بیرون رسید این بود که «کودتاهایی که در دنیا در هر چند مدت یک مرتبه برای اصلاحات شده است، همهاش مبنی بر استقلال فکر کودتاکنندگان بوده، ولی کودتایی که در چهار سال قبل [در سوم حوت ۱۲۹۹] شده است، با تحریک اجانب بوده است. اگرچه شخص رضاخان سردارسپه استفادههایی نموده و قشونی تنظیم کرده، ولی از نقطهنظر سیاست همیشه مورد نگرانی بوده. از سه سال قبل که میخواست رئیسالوزراء بشود، به هر شکل بود، من جلوگیری نمودم، ولی از همان روزی که به این مقام رسید منتظر بودم که اجانب از درختی که کاشتهاند میوهاش را بچینند؛ که من این روز را خوانده بودم. امروز از نقطهنظر خطر مملکت، دیگر اکثریت و اقلیت در کار نیست، ولی در این مسافرتی که کردهاند، با من و سیزده نفر از رفقای من مشورت نکرده بودند. با دیگران اگر مشورت نمودهاند من اطلاعی ندارم. بالاخره اگر اقداماتی که سردارسپه میکند، با فکر خودش یا اجانب باشد، خلاف مصالح مملکت است.»(۱۷) پس از این گفتهها بود که وزرای مانده در تهران به مجلس کشانده شدند و از آنان خواسته شد که به اطلاع رئیس خود برسانند که «در این قضیه در مجلس اختلاف نظر بین موافق و مخالف نیست و همه متفقاند. ثانیاً مجلس راضی نیست حضرت اشرف برای ملاقات شیخ به بوشهر تشریف ببرند، و این را توهین حضرت اشرف و منافی حیثیت دولت و مصالح مملکت میدانند. ثالثاً مجلس اساساً با مداخله خارجی در این قضیه مخالف است و این امر را مضرّ مملکت میدانند. رابعاً عقیده مجلس این است که همانطور که قبلاً گفتهاند و خود حضرت اشرف هم عزم داشته، شیخ باید مقهور و منکوب شود و صلح و صفا معنی ندارد. خامساً اگر قراردادی با مداخله اجنبی بسته شود، مجلس نخواهد شناخت.»(۱۸)
آنچه مجلس شورای ملی، ویژه اقلیت، پیگیر جلوگیری از آن بود، دو سه روز پیش از تشکیل جلسه سرّی روی داده بود. پرسی لورن، وزیرمختار انگلیس، ۲۱ آبان به اهواز رسیده بود و همان روز یا روز بعد شیخ را قانع کرده بود که فرمانبرداری خود را از دولت مرکزی به رضاخان پهلوی اعلام کند؛ و او، هم اظهار تأسف و ندامت کرده بود، و هم پوزش خواسته بود. خزعل در نامهاش به رئیس دولت نوشته بود:«اینک به عرض تأسف مبادرت نموده و از اعمال ناشایستهای که در ظرف این چند ماه گذشته از طرف بنده نسبت به دولت علّیه سر زده معذرت میخواهم... از قرار معلوم موکب عظیمی این روزها به جنوب تشریففرما میشوند؛ و اگر این مسئله صحیح است، خیلی شایق هستم که به شرف ملاقات نائل شده و شخصاً به آن وجود محترم... تأسفات خود را... عرض کنم.»(۱۹) مصالحه ذاتالبین با مداخله خارجی انجام یافت. طرف شورشی دستان خود را بالا برد، اما طرف دولتی با نظرداشت چشمهای پشت سر نمیتوانست بدون شرط و گرو تسلیم شیخ را بپذیرد. سفارت آمریکا در تهران دیدگاه بیپردهای در این قضیه داشت. «رئیسالوزراء... چیزی جز یک عروسک خیمهشببازی نیست که به خواست انگلیسیها حرکت میکند و جزئی از نقشه بریتانیا در جنوب است. وی لزوماً پیروز این جنگ خواهد بود، چرا که همواره شایسته اجرای برنامههای ایشان بوده است.»(۲۰) این داوری صریح در زبان سیاسی اسناد انگلیس چنین آمده است که رضاخان پهلوی نباید در برابر مخالفاناش ضعیف شود؛ باید از سریدن او به آغوش باز شوروی، که در این زمان با ریختن آتش روی مواضع سیاسی انگلیس از رئیس دولت ایران پشتیبانی میکرد، جلو گرفت؛ و شیخ خزعل، این متحد دیرین ما، میبایست بیآنکه خوار و ذلیل شود با دولت مصالحه کند.(۲۱) ریاست وزراء ۲۳ آبان به شیراز رسید،(۲۲) نامه شیخ را دید و در پاسخی کوتاه نوشت که «معذرت، ندامت و تأسف شما را میپذیرم؛ در صورت تسلیم قطعی.»(۲۳) او باید پاسخ مجلس را نیز میداد:«اگر تاکنون من میخواستم مداخله اجنبی را شرط پیشرفت کارهای خود بدانم، البته در چند سال اخیر نمیتوانستم استقلال تام مملکت را حفظ نموده و بسط قشون را از شرق به غرب و از جنوب به شمال توسعه دهم. با توجه به این قضایا مجلس شورا باید مطمئن باشد که من هیچوقت برخلاف مصالح مملکت و تمامیت استقلال آن اقدام نخواهم نمود.»(۲۴) این متن را مشارالملک/حسن مشار، وزیر امور خارجه، که روابط دوستانهای با سفارت انگلیس داشت،(۲۵) به رئیس خود فرستاد؛(۲۶) مقدمه و مؤخرهای به آن افزوده شد و به عنوان پاسخ مجلس، به تهران ارسال گردید. ذکاءالملک نامه شیخ و پاسخ آن را در جلسه ۲۶ آبان(۲۷) و جوابیه رئیس دولت به نمایندگان را در ۲۸ آبان در صحن مجلس خواند.(۲۸) در همین روز نیز خبر رویترز تکذیب شد و حرکت ریاست دولت از اصفهان به شیراز، سرکشی به امور قشونی وانمود گردید.(۲۹) گفتنی است سه متن یادشده بالا توسط حکومت نظامی تهران و ارکان حرب کل قشون در قالب «اعلان» و «ابلاغیه» چاپ و در سطح شهر پخش شد.(۳۰)
پانوشتها:
۱- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۵۴۵-۱۷-۱۳۰۳.
۲- همان، سند شم ۵۸۹-۲-۱۶-۱۳۰۳.
۳- اسناد سازمان اسناد ملی ایران، سند شم ۲۹۰۰۲۷۸۵، ص ۵.
۴- روزنامه کوشش، س ۲، شم ۱۰۳ (۱۸ عقرب ۱۳۰۳)، ص ۲.
۵- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۴۹۰-۲-۱۶-۱۳۰۳.
۶- اسناد سازمان اسناد ملی ایران، سند شم ۲۹۰۰۲۷۸۵، صص ۱۱ و ۱۲.
۷- همان، ص ۷؛ روزنامه کوشش، س ۲، شم ۱۰۳ (۱۸ عقرب ۱۳۰۳)، ص ۲.
۸- اسناد سازمان اسناد ملی ایران، سند شم ۲۹۰۰۲۷۸۵، صص ۱۷ و ۳۱.
9- FO E 11155/255/34.
۱۰- روزنامه ایران، س ۸، شم ۱۷۱۲ (۱۷ ربیعالثانی ۱۳۴۳)، ص ۱.
۱۱- روزنامه کوشش، س ۲، شم ۱۰۵ (۲۵ عقرب )، ص ۲.
۱۲- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۶۳۶-۱۷-۱۳۰۳.
۱۳- بهار، محمدتقی(ملکالشعرا)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه، ج ۲، ص ۱۵۷.
۱۴- روزنامه خاطرات عینالسلطنه(قهرمانمیرزا سالور)، ج ۹، ص ۷۱۹۳.
۱۵- تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران...، ج ۲، ص ۱۵۶.
۱۶- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۵۲۳-۱۷-۱۳۰۳. گزارش حاکم نظامی تهران، سرتیپ مرتضی یزدانپناه، در اینباره چنین بود:«... در پایان این اطلاع رسمی رویتر در مجلس جلسه خصوصی و سرّی تشکیل و مدرس شروع مینماید به یک رشته نطق مفصل که تا درجهای بر علیه بندگان حضرت اشرف بوده و تلگراف رویتر را هم مطرح مینماید و دخالت انگلیس را در این امر بیمورد و در اطراف او مذاکرات مینماید. در این موقع [از طرف] سلیمانمیرزا و شیخ محمد طهرانی بعضی نطقها ایراد میشود که بر له بندگان حضرت اشرف بود، و بالاخره قضیه منجر به این میشود که از دولت استفسار نمایند که تلگراف رویتر صحت داشته یا خیر...»(اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۴۶ و ۴۵-۱۳۰۳)
۱۷- همان، سند شم ۶۱ و ۶۰-۱۷-۱۳۰۳.
۱۸- همان، سند شم ۵۲۳-۱۷-۱۳۰۳.
۱۹- همان، سند شم ۵۲۰ تا ۵۱۷-۱۷-۱۳۰۳.
۲۰- مجد، محمدقلی، از قاجار به پهلوی(بر اساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا)، ص ۳۲۲.
۲۱- صباحی، هوشنگ، سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ص ۲۵۹.
۲۲- روزنامه ایران، س ۸، شم ۱۷۱۲ (۱۷ ربیعالثانی ۱۳۴۳)، ص ۱.
۲۳- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۳۶۲-۱۷-۱۳۰۳.
۲۴- همان، سند شم ۵۰۷ و ۵۰۶-۱۷-۱۳۰۳.
۲۵- سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ص ۲۵۸.
۲۶- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۵۲۵-۱۷-۱۳۰۳.
۲۷- روزنامه ایران، س ۸، شم ۱۷۱۵ (۲۲ ربیعالثانی ۱۳۴۳)، ص ۱؛ اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۵۱۶-۱۷-۱۳۰۳.
۲۸- روزنامه ایران، س ۸، شم ۱۷۱۵ (۲۲ ربیعالثانی ۱۳۴۳)، ص ۱.
۲۹- همانجا.
۳۰- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم ۳۷-۵-۱۳۰۳؛ همان، سند شم ۶۱۹-۱۸-۱۳۰۳
منبع: رضاخان تا رضاشاه، از بخت جمهوریخواهی تا تخت شاهنشاهی ۱۳۰۴-۱۳۰۲، هدایتالله بهبودی، صص ۲۸۳ تا ۲۹۱
نظرات