بررسی شخصیت ماشاالله خان کاشی

با تکیه بر نظریه ترتیب تولد آدلر


۱. امید کفیل کاشانی(نویسنده مسئول) ۲. محمدرضا تمنایی‌فر
2283 بازدید
ماشاالله خان کاشی مشروطیت مشروطه خواهان نایبیان

بررسی شخصیت ماشاالله خان کاشی

 امروزه در مطالعات دانشگاهی و پژوهشی که درباره امور تاریخی و سیاسی انجام می‌شود نقش و کاربرد عوامل روانشناختی بیش از پیش آشکار شده است.[۱] بسیاری از پژوهشگران در رخدادها و رفتارهای تاریخی به دنبال ریشه‌های روانشناختی میگردند.[۲ و۳] یکی از این دسته از مطالعات، مطالعات مربوط به شخصیت[۴] است؛ مطالعه درباره اینکه شخصیت کنشگران سیاسی یا تاریخی چه نقشی در رویدادهای تاریخی دارد و چه ویژگیهای شخصیتی باعث وقوع آن رخدادها یا رفتارها شده است.[۵]

«شخصیت طبق یک تعریف: « الگویی از صفت‌های نسبتا همیشگی و ویژگی‌های منحصر به فردی که هم یکپارچگی و هم فردیت به رفتار یک شخص میدهند».[۶] از مسائل جالب در مطالعات تاریخی اینست که علت رفتارها و کردارهای آدمیان چیست، چه انگیزه‌ها و تفکرات و عواطفی مایه‌ی رخ دادن رخدادها شده اند. در واقع آدمیان نقش مهمی در ایجاد و انجام رخدادها و رفتارها در بستر تاریخ دارند؛ به عبارت دیگر موضوع روانشناسی رفتارها و فرایندهای ذهنی انسان است و هنگامی که این تعریف در بستر تاریخ قرار می‌گیرد به دنبال اینست که در تحلیل رخدادهای تاریخی، عوامل رفتاری و ذهنی و نقش ویژگیهای شخصیتی را دریابد و از این رهگذر به فهم بهتر و چندجانبه تاریخ و مسائل آن نزدیک‌تر شود. اهمیت این دسته از مطالعات میان‌رشته‌ای[۷] از آن جهت است که به ما کمک می‌کند علت بسیاری از رخدادها را چندجانبه و چندبعدی ببینیم و از یافته‌های رشته های مختلف مانند روانشناسی در فهم بهتر و دقیقتر تاریخ بهره ببریم. از طرف دیگر سودی که این مطالعات برای روانشناسی دارد آن است که روانشناسان را به مصادیق عینی نظریه های شخصیت آشنا می کند و به آزمون نظریه های شخصیت در بستر تاریخ و جامعه کمک می‌کند.

اولین تئوری پردازی‌های رسمی درباره شخصیت و رفتار سیاسی با آثار فروید در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰میلادی آغاز شد. فروید یک اثر در شرح حال لئوناردو داوینچی (۱۹۱۰) [۸] و اثری دیگر با همراهی ویلیام بولیت ،سفیر پیشین آمریکا، درباره‌ی شرح حال روانکاوانه ی وودرو ویلسون،رئیس جمهور آمریکا [۹] ( ۱۹۶۶ ) نوشت. فروید در اثر نخست چنین نتیجه گرفته که در شخصیت داوینچی گرایش های جنسی سرکوب شده‌ای وجود داشته که در نقاشی‌های او بروز کرده است.[۱۰] در اثر بعدی فروید و بالیت تاثیرات عقده ادیپ در شخصیت ویلسون را بررسی کرده‌اند.[۱۱] لاسول و مریام دو تن از پدران روانشناسی سیاسی هستند که تاثیر مهمی در این زمینه داشتند به ویژه لاسول که دو کتاب مهم ((آسیب شناسی روانی و سیاست[۱۲])) و ((قدرت و شخصیت[۱۳])) را به ترتیب در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۸ منتشر کرد. لاسول معتقد بود که سیاستمداران ممکن است در پی قدرت سیاسی به عنوان نوعی مکانیسم جبران برای مسائل دیگر باشند.[۱۴]

در ایران توجه به مطالعات میان‌رشته‌ای بین تاریخ، علوم سیاسی و روانشناسی بیشتر شده است و پژوهش های چندی انجام شده است که به آنها اشاره می‌شود: در پژوهشی از برزگر، شخصیت آقامحمدخان قاجار برپایه‌ی رویکرد آدلر تحلیل و بررسی شده است. در این مطالعه نقش ِ اختگی و عقده‌ی حقارت‌‌[۱۵] در شکل گیری شخصیت آقامحمدخان قاجار بررسی شده و چنین نتیجه گرفته می‌شود که سبک زندگی [۱۶] بنیانگذار قاجاریه درست مطابق با رویکرد آدلر در روانشناسی شخصیت است.[۱۷]

«رفتارهای آغا یا آقامحمدخان مطابق نظریه آدلر از ((احساس حقارت)) و در مراتب بعدی ((عقده حقارت)) نشأت می‌گرفت. او کوشید تا برای غلبه بر این حقارت اجتماعی که برخاسته از نقص بدنی بود برتری خود را به اشکال مختلف به اثبات برساند».[۱۸] برزگر نتیجه می‌گیرد که احساس حقارت و کمبود نه تنها باعث نمی‌شود که آقامحمدخان دست از تلاش وکوشش برای رسیدن به پادشاهی بردارد بلکه او را جری‌تر و مصمم‌تر می کند تا براحساس خواری و حقارت خود چیره شده و با رسیدن به پادشاهی کمبودهای اجتماعی و حس احترام خود را جبران کند. [۱۹] برزگر در پژوهشی دیگر تحت عنوان ((نظریه هورنای و روانشناسی سیاسی ناصرالدین شاه؛از کودکی تا عزل نوری)) به بررسی شخصیت ناصرالدین شاه و تحولات آن در طول سالهای پادشاهی با تکیه بر روان کاوی هورنای [۲۰]، یکی از نوفرویدی ها، می‌پردازد و چنین نتیجه می‌گیرد که تحولات روانی شخص ِ ناصرالدین شاه در رویدادها و تحولات عصر قاجار نقش به سزایی دارد. نتیجه گیری برزگر آنست که ناصرالدین شاه در دوره‌های متفاوت زندگی سیاسی اش، به ترتیب شخصیت های مردم‌گریزی[۲۱]، مهرطلبی و مردم‌گرایی[۲۲]، و سلطه طلبی[۲۳] داشته است[۲۴]. قدرت و اختیارات بی‌حد ومرز شاه موجب می‌شد که خلقیات و ویژگی‌های فردی شاه به سرعت و به شدت بازتابی در سیاست پیداکند و تفکیک بین زندگی خصوصی و زندگی سیاسی وی را ناممکن سازد...بُعد ِ به شدت عاطفی و بُعد ِ هوس آلودگی شاه موجب شده بود که زنان حرمسرا در بسیاری از عرصه ها در سیاست هم به نوعی رفتارهای شاه را تحت تأثیر قرار دهند».[۲۵]

در پژوهشی از طاهری، شخصیت محمدرضاشاه پهلوی در آیینه ی رویکرد کارن هورنای بررسی و تحلیل شده است: «عوامل ناهمگون محیطی و اجتماعی دوران کودکی محمدرضاشاه، و نگرش سلطه گرایانه و فقدان حمایت و محبت در زندگی منجر به شکل گیری روان رنجوری[۲۶] و اضطراب اساسی وی شد و شخصیت نابهنجار متاثر از گذشته باعث شد تا در دوره ی حکومت، با خودشیفتگی، تملق دوستی و عقدۀ خودبزرگ بینی، به دنبال سلطه بر دیگران باشد» ودرپایان چنین نتیجه گرفته می‌شود که این ضعف شخصیتی در او باعث شد تا نتواند از ویژگی‌های داخلی و خارجی حکومتش در آستانه ی انقلاب ۵۷ بهره گیرد و این موضوع به فروپاشی سلطنت پهلوی انجامید.[۲۷] جاوید و سفیدان در پژوهشی تحت عنوان ((نگرشی روانشناختی به شخصیت آقامحمدخان قاجار))، نقش عامل وراثت، ایدئولوژی حاکم برجامعه‌ی ایران آنزمان و تجربیات تلخ اختگی و اسارت در شیراز بر شکل‌گیری شخصیت آقامحمدخان قاجار و رفتارها و کردارهای سیاسی او را بررسی و تحلیل کردند‌.[۲۸] این تحقیقات از جهت پیشینه نظری تحقیقات میان‌رشته‌ای روانشناسی تاریخی در ایران شایان توجه و بررسی است. با این وجود، در این زمینه‌ها هنوز تحقیقات کم است و جادارد که محققان بیشتری به این موضوعات و تحلیل‌های میان‌رشته‌ای در ایران بپردازند. به همین علت در پژوهش حاضر به تحلیل شخصیت ماشاالله خان کاشی از زاویه‌ی ترتیب تولد آدلر پرداخته شده است. در زمینه‌ی موضوع این مقاله، نگارنده به هیچ مقاله‌ی مشابهی که به تحلیل ماشاءالله خان کاشی از زاویه‌ی ترتیب تولد آدلر پرداخته باشد دست نیافت و شاید بتوان گفت که این مقاله نخستین مقاله‌ای است که به تحلیل روانشناختی یکی از شخصیت‌های نایبی در عصر مشروطه در ایران می‌پردازد و یا حتی نخستین مقاله‌ای که به طور اختصاصی به بررسی ترتیب تولد یک شخصیت تاریخی در ایران پرداخته است.

پرسش‌های اساسی این مقاله بر پایه‌ی این مسائل میگردد:

۱-آیا ارتباطی میان شخصیت ماشاءالله خان کاشی و ترتیب تولد او وجود دارد؟

۲-در صورت وجود ارتباط ،این ارتباط چه تاثیری بر تداوم قدرت سیاسی-نظامی نایبیان در دهه‌های پایانی عصر قاجار دارد؟

این پژوهش برپایه‌ی روش تحلیلی-توصیفی و از نوع مطالعات کتابخانه‌ای و تطبیق دیدگاه ترتیب تولد آدلر بر داده‌های تاریخی ِدرباره‌ی ماشاءالله خان کاشی می‌باشد.

نظریه آدلر و اهمیت ترتیب تولد

آدلر رویکرد خود در روانشناسی را روانشناسی فردی نام‌گذاری کرد چرا که «باور محکمی به انگیزه‌های منحصر به فرد افراد انسانی و اهمیت جایگاه ِ متناسب و ادراک شده‌ی هر شخص در جامعه داشت».[۲۹] آدلر معتقد بود «احساس حقارت سرچشمۀ تمام تکاپوی ماست که از تلاشمان برای جبران این احساس ناشی می‌شود.احساس حقارت همگانی است و در اثر درماندگی و وابستگی کودک به بزرگسالان شکل می‌گیرد».[۳۰]

«وقتی افراد به شکلی شکننده احساس بی‌پناهی می‌کنند یا رخدادهایی برایشان پیش می‌آید که آنها را ناتوان می کند، احتمال دارد که احساس حقارت کنند. اگر این احساسات بسیار شدید شوند‌ ممکن است عقده‌ی حقارت شکل بگیرد».[۳۱] سبک زندگی در سیستم فکری آدلر اشاره دارد به اینکه«هر فرد به دنبال تطابق با محیط است و به شیوه‌ای منحصر به فرد، برتری خود را شکل می‌دهد».[۳۲] آن مفهوم کلیدی از اندیشه‌ی آدلر که موضوع بحث ماست اندیشه‌ی ترتیب تولد می‌باشد. از دیدگاه آدلر یکی از عوامل اثرگذار بر سبک زندگی و شخصیت هرفرد ترتیب تولد همان فرد در خانواده می‌باشد. هرترتیب تولدی باعث ایجاد محیطی خاص و در نتیجه سبک زندگی منحصر به فرد در خانواده می‌شود که این در شکل‌گیری شخصیت فرد در آینده اثرگذار است. به باور آدلر «این مهم است که به یاد داشته باشیم که هیچگاه دو کودک، حتی آنهایی که در یک خانواده به دنیا آمده اند در یک وضعیت یکسان رشد نمی‌کنند. حتی داخل یک خانواده اتمسفری که هر کودک را احاطه می‌کند نسبتا یکتاست».[۳۳] نکته‌ی جالب توجه درباره ی آدلر اینست که او بیشترمهمانان شام و شنوندگان سخنرانی‌های خود را با تشخیص درست اینکه برپایه ی رفتارشان چه ترتیب تولدی دارند شگفت زده می‌کرد.[۳۴]

فرزند اول

آدلر سه موقعیت را برای ترتیب تولد یاد می‌کند: فرزند اول، فرزند دوم و فرزند آخر. «غالبا دیده می‌شود که مقام رهبری در میان خانواده هنوز در اختیار فرزند اول است که همین امر در شرایط گوناگون، رشد روانی او را مساعد می‌نماید...طبق یافته‌های آدلر، فرزندان اول غالبا خصوصیات محافظه‌کارانه‌ای دارند که در پناه آن می‌توانند از طرفداران انضباط و استبداد گردند».[۳۵]

فرزندان اول در خانواده ابتدائا قدرتمندند ولی همینکه فرزند دوم وارد خانواده می‌شود قدرت مطلق‌شان را از دست می‌دهند. این موضوع بر شخصیت آنها در بزرگسالی تاثیر عمیقی می‌گذارد همانجور که آدلر می‌گوید: «نمونه‌های تاریخی نشان می‌دهند که چنین کودکانی تقریبا همیشه از یک ناکامی در زندگی بزرگسالی‌شان رنج می‌برند».[۳۶] آدلر معتقد بود که «فرزندان ارشد خانواده اغلب گذشته‌نگر هستند و دیدی بدبینانه و حسرت بار به آینده دارند. از آنجا که مزایای قدرت را در زمانی تجربه کرده‌اند و آن را فراگرفته اند، این حالت در تمام دوران زندگی در آنها میماند«.[۳۷] از نظر آدلر فرزندان اول می‌توانند قدرت را تا اندازه ای بر فرزندان دیگر خانواده اعمال کنند اما به طور معمول به عنوان فرزند اول ِخانواده از آنها انتظار بیشتری می‌رود و بیشتر دچار قدرت والدین می‌شوند. «نتیجه تمام این جریانها این است که فرزندان اول میل به نگهداری برتری و اقتدار دارند. آدلر دریافت که آنها به سازمان‌دهنده هایی بسیارخوب، با وجدان و وسواسی نسبت به جزئیات تبدیل می‌شوند و نگرشی اقتدارطلبانه و محافظه‌کارانه می‌یابند».[۳۸]

همچنین آدلر معتقد بود که ممکن است در فرزند اول حس ِ شدید ناامنی و دشمنی با دیگران پدید آید. از ویژگی‌های فرزند اول دشمنی ناخودآگاه نسبت به دیگران است.[۳۹] «آدلر دریافت که افراد منحرف، مجرم، و روان‌رنجور اغلب فرزندان اول خانواده هستند».[۴۰]

ماشاءالله خان کاشی و نایبیان

پس از انقلاب مشروطیت و در اواخر دوره قاجاریه «به علت ضعف زمامداران وقت، اداره حکومت در کل کشور دچار خلل و سستی شده بود. در گوشه و کنار ایران و شهرهای مملکت هر کس شاهد قدرت طلبی و قدرت نمایی بعضی از افراد ذی نفوذ محلی بود که هریک به نوعی داعیۀ حکومت منطقه خود را داشتند تا جایی که بعضی از داعیان حکومتهای محلی با دسته‌های مشابه خود در نقاط دیگر این سرزمین ارتباطی مشترک و پنهانی داشتند تا بتوانند بهتر به مقاصد خود نایل شوند».[۴۱] یکی از این گروه های محلی، دار و دسته ی نایبیان به سردستگی نایب حسین کاشی بودند.

نایب حسین کاشی، در ابتدا«مدت چندین سال ظاهرا در خدمت قراسورانی بین راهها و یا به باجگیری‌های مختصر از کشاورزان اطراف شهر و گرفتن سرباریهای اجناسی که دهاتی‌ها برای فروش به شهر میآوردند، زندگی می‌نمود»[۴۲]. در ابتدا تعدیات و کردارهای او برای مردم غیرقابل تحمل نبود اما کم کم که پسران او بزرگتر شدند و دور و بر او را گرفتند کارش بالا گرفت تا جایی که « به پست دولتی هم دست تجاوز دراز کرده و به مرور زمان نفوذ خود را تا یزد و خور و بیابانک توسعه بخشیده تا جایی که دولت از روی ضعف،قراسورانی قم تا یزد را به پسرش ماشاالله‌خان سپرده )) [۴۳] و به عرصه‌ی سیاست هم وارد شدند.

پسران نایب حسین در خانواده ۹تا بودند :۱- یار ماشاء الله خان ملقب به سردار جنگ،فرزند اول و ارشد

۲-یارمهدی امین لشگر

۳-یار مصطفی حافظ لشگر

۴-یارعلی شجاع لشگر

۵-یاراکبرشاه لشگر یا اکبرشاه

۶-یار حسن منصور لشگر

۷-یار محمد سیف لشگر

۸-یار رضا معین لشگر

۹-یار امیر ملقب به امیر لشگر یا امیرجنگ.[۴۳]

پسر بزرگتر ِ نایب حسین ماشاءالله خان کاشی بود که در حدود سال‌های ۱۲۵۲ ش زاده شد. در مکتب جز خواندن و نوشتن نیاموخت و «بر اثر لیاقت و جسارت و شجاعت و کاردانی توانست نخست در کنار پدر و سپس به تنهایی اهرم قدرت نایبیان را به دست گیرد».[۴۴] کم کم پس از پدر مسئولیت اداره‌ی دستگاه تفنگچیان نایبی را برعهده گرفت. «نایب حسین که دهمین دهه‌ی زندگی پرجوش و خروش خود را می پیمود، اداره‌‌ی امور حلقه‌ی نایبی را یکسره به فرزند خود، یارماشاءالله سردار جنگ سپرد».[۴۵] در کاشان شورشی عمومی در گرفت که در اثر طغیانهای نایب حسین و دار و دسته ی او بود. «از طرف دیگر نیز برای رفع شرارت نایب حسین و کسانش که بیدادگری آنها از حد حوصله و تحمل مردم گذشته بود، کلیۀ طبقات اهالی شهر و دهات، دست از کار و کسب خود برداشتند با شور و هیجان عمومی در مدرسۀ شاه اجتماع نمودند. پیشوایان بزرگ روحانی و روسای رسته های شهری و دهاتی، هم عهد گشتند و سوگند یاد کردند تا وقتی که به کلی رفع شر نایب حسین و پسرانش نشده، به کسب و کار و خانه های خود بازنگردند».[۴۶]

روحانیون و پیشوایان بزرگ شهر در این اجتماع حکم به مهدورالدم بودن نایب حسین و پیروانش داده پس از این رخداد، عده ای از مردم خشمگین به خانه‌های نایب حسین و پسرانش در پشت مشهد حمله کرده تا آنها را از بین ببرند. هنگامی که به خانه‌های آنان رسیدند اثری از آنان نیافتند و خانه‌هایشان را ویران کردند. نایب حسین به قم گریخته بود و ماشاءالله‌خان هم مخفیانه به تهران گریخت. هنگامی که به تهران رسید، کاشانیان تهران او را غافلگیر کرده و تسلیم دادگستری کردند و وی را به زندان انداختند. «چندی بعد ماشاالله خان محکوم به اعدام شد؛ اما شب اعدام با تدبیر پدر و یاری چند زندانی از بند گریخت و خود را به قم رساند»[۴۷]. ماجرای طغیان و آشوب نایبیان و سردسته‌ی آنها نایب حسین و ماشاءالله خان تا سالهای سال به درازا کشید. این ناامنی ها تا سال۱۲۹۸ شمسی ادامه داشت، سالی که ماشاءالله خان و پدرش نایب حسین به دستور دولت وثوق الدوله دستگیر و سپس در میدان توپخانه‌ی تهران اعدام شدند.

در طول این طغیان دولت‌های بسیاری از قاجارها در مرکز برسرکار بودند، نیروهای بسیاری بر سر آنها در کاشان و مناطق مرکزی ایران گسیل شد اما نتوانستند از پس آنها برآیند. «مانند نایب حسین و ماشاءالله خان کاشی که متجاوز از بیست سال با دولت مرکزی (تهران) یاغی و دولت‌های وقت نمی توانستند دفع و رفع نمایند، یکی همراهی و حمایت کردن انگلیسیها نسبت به ماشااله خان و امثال آن در ایران، و دیگر بی عرضگی یا طماعی دولت‌های وقت، تنها کابینه‌ای که ماشاءاله خانها از آن وحشت داشتند کابینۀ مستوفی الممالک بود».[۴۸]

تفنگچیان ماشاءالله خان در طول این سالها به رهبری ماشاءالله خان سرکرده‌ی خود به تجهیز و ابقای نظامی-سیاسی خود می‌پرداختند و همیشه مناطقی را تحت اختیار و کنترل خود داشتند. در اوایل سال ۱۳۳۷ه.ق وثوق الدوله نخست وزیروقت، پس از سرکوبی راهزنان نامی به سراغ نایب حسین و دار و دسته اش رفت و برای تعیین تکلیف آنها، ماشاءالله خان را به تهران خواست[۴۹]. و او هم عذر و بهانه آورد تا اینکه سرانجام ماشاءالله خان برای مذاکره با وثوق الدوله به پایتخت آمد. پس از چندی او را دستگیر کرده سوارانش را خلع سلاح کرده حکم اعدام برای او صادر شد و او و پیشکارش پهلوان رضا در تاریخ ۷ شهریورماه ۱۲۹۸ شمسی در میدان توپخانه‌ی تهران به دار آویخته شد[۵۰]. سپس نیز پدرش نایب حسین کاشی در همان ماه شهریور اعدام شد.

تطبیق ترتیب تولد آدلر بر شخصیت ماشاءالله خان کاشی

در قسمت‌های پیشین گفته شد که از دید آدلر ترتیب تولد‌های گوناگون به شکل‌های مختلفی بر شخصیت افراد در خانواده تاثیر می‌گذارد. فرزند اول در دیدگاه آدلر شامل ویژگی‌های زیر می‌باشد:

۱-میل به نگهداری برتری و اقتدار

۲-سازمان دهنده‌هایی بسیارخوب،باوجدان و وسواسی نسبت به جزئیات

۳-نگرشی اقتدارطلبانه و محافظه‌کارانه

۴-حس ِ شدید ناامنی و دشمنی با دیگران

۵-افراد منحرف، مجرم و روان‌رنجور اغلب فرزندان اول خانواده ها هستند.

درادامه تک به تک این ویژگی‌ها در شخصیت ماشاءالله خان کاشی برپایه‌ی منابع معتبر تاریخی بررسی میشود:

میل به نگهداری برتری و اقتدار

ماشاءالله خان کاشی سردسته‌ی نایبیان شده بود. کسی که حداقل ده سال تفنگچیان نایبی را اداره می‌کرد و نگذاشت تا نیروهای دولتی آنها را درهم بشکنند، خود نشان دهنده‌ی میل به نگهداری برتری و اقتدار در شخصیت اوست. در ابتدا از کتاب تاریخ اشرار کاشان نوشته‌ی ملاعبدالرسول مدنی همعصر نایبیان نقل می‌شود. میگوید: «...در دنیا با نهایت عجله،در زمان کمی ترقّی فوق العاده کرد، و به همین جهت بود که تمام اهالی را از عالی و دانی،دون و همه را ذلیل و زبون خود کرده و دولتی ها را به وعده‌های ناموزون به چیز کمی بازی داده تمام ادارات ازترس و طمع خام،خدمتگزار او بودند، در اینجا مطیع و در مرکز کارگزار و به پول کمی آنها را فریفته و پخته، و برای مرکز راپورت خوب می دادند...»[۵۱] و در جایی دیگر:

«بالجمله ماشاءالله خان مدیر و سردار اداره اشرار بود و آنچه به نظرش می آمد از لوازم جلب موجبات مقاصد و منافع و سلب منافیات مآرب و موانع،با نهایت چابکی و چالاکی فراهم می آورد...مانند گردآوردن لوازم ریاست و طغیان و بنای خانه های عالی بنیان، و تشیّد قلعه های محکم...و تزویج دوشیزگان نیکوصورت و تحصیل اسبهای بادیه پیما و خدمت کاران خوش سیما و جمع جواهر و گنج ذخائر و گردآوردن سوارهای ترک و وصلت با غالب خانواده های بزرگ و شریک کردن اهل عمامه و تجار و کسبه و خوانین در امور نامشروع...و افنای اشخاصی که گمان مغایرت و از عهده مقاومت برآیند مانند کشتن...و تهدید بعضی به پیغام و بعضی را به گرفتن و حبس کردن...»[۵۲]. به نظر می‌رسد که این ویژگی‌ها نشانی از برتری طلبی و اقتدارطلبی در شخصیت سردار کاشی به عنوان فرزند اول دارد. در کتابی دیگر به نام حماسه‌ی طغیان از امیرهوشنگ آریانپور این چنین درباره ی ماشاءالله خان گفته می‌شود: «اما یارماشاءالله در عین برخورداری از هوش و ذکاوت، پیوسته دستخوش جاه طلبی و برتری جویی بود...پیوسته با لباس‌های آراسته‌ای که او را از سایرین ممتاز می‌ساخت، ظاهر می‌شد». می بینیم که برتری و متمایز بودن حتی در نوع لباس پوشیدن ماشاءالله خان بروز می‌کند و خود را نشان می‌دهد. او لباسهایی می‌پوشید که باعث تمایز او از دیگران می‌شد.[۵۳] یکی از موارد دیگر که نشان از برتری‌طلبی در شخصیت سردار جنگ کاشی دارد اینست که او تمایل داشت که زندگی شهری داشته باشد و در تهران با بزرگان و اشراف حکومت مرکزی در پیوند باشد بر خلاف پدرش نایب حسین که با این تصمیم مخالف بود و «اعتقاد داشت که نایبیان بایستی به صورت ایلی زندگی کنند، و حتی به مسقط الرأس طایفه ی نایبی در لرستان بازگردند و یک ((ایل کاشانی)) تشکیل دهند».[۵۴] نراقی در کاشان در جنبش مشروطۀ ایران می‌گوید:

«...در صدد فراهم ساختن وسایل زندگانی آبرومندی به صورت اعیان و اشراف مرکز برآمد که لااقل مانند رؤسا و خوانین بزرگ بختیاری دارای شخصیت ممتاز و عنوان و مقام دولتی گردد...منظور و آرزوی نهایی او این بود که بدون چون و چرا وبا همین دم و دستگاهی که در کاشان دارد، مختار و آزاد باشد. با داشتن مقام برجستۀ دولتی، در تهران زیست کند تا بتواند از راه وصلت با خانواده های متنفذ و اشرافی جای خود را در میان آنها بازکند. همچنانکه پس از ورود به تهران نیز علاوه بر ازدواج با بانوی بیوه ای از خاندان لسان الملک سپهر، جدا سرگرم به گفتگو و تهیه مقدمات جشن برای ازدواج با شاهزاده خانمی از طبقات ممتازه بود که اجل پیش دستی کرده مهلت به او نداد[۵۵]». همه‌ی اینها ما را با شخصیتی روبرو می‌کند که جاه‌طلب است، برتری جو وخوشی جو است، میل به نگهداری اقتدار و قدرت در سطح بالا دارد و می خواهد خود را به شکلی برتر از دیگران نگهدارد و به مقامات بالا در زندگی اجتماعی-سیاسی خود برسد.

سازمان دهنده‌هایی بسیارخوب، باوجدان و وسواسی نسبت به جزئیات

ملاعبدالرسول مدنی از میزان سازماندهندگی و مدیریت ماشاءالله خان کاشی اینچنین با شگفتی بسیار یاد می‌کند: «عقل متحیر است، کسی که نسب عالی نداشته باشد، بی سواد باشد، اهل سواداعظم هم نباشد و تریاکی، به نحوی که آنی از کشیدن وافور فتوری نجسته، با این ذکاوت و زیرکی و جلادت و تزویر و چابکی و چالاکی و استعداد باشد. در هنگامی که گلوله توپ و تفنگ به طرف شان مانند تگرگ می بارید، زن می‌گرفت و عروسی می‌کرد و پول و جنس می‌برد و نقب می‌ساخت و ذخیره می‌نهاد و ترتیب اردو و نظم امور داخله و خارجه و حکومت و رفاقت و خصومت می‌کرد»[۵۶]. او کمی بعد می‌گوید:

«بالجمله ماشاءالله خان مدیر و سردار اداره اشرار بود و آنچه به نظرش می‌آمد از لوازم جلب موجبات مقاصد و منافع و سلب منافیات مآرب و موانع، با نهایت چابکی و چالاکی فراهم می‌آورد»[۵۷]. کسی که بتواند در آن واحد ترتیب امورات داخلی و خارجی و دفاع و حمله‌ی تفنگچیان را بدهد و زن بگیرد و عروسی کند مسلما تا اندازه‌ی زیادی از قدرت مدیریت و سازماندهندگی برخوردار است. نسبت به جزئیات ریزبین و وسواسی است که توانسته اینچنین امور را اداره کند. نمونه ای دیگر منقول از نراقی:

«...و اغلب اوقات نیز هنگام نمازکردن با اشارۀ سر و دست و چشم و غیره از امر و نهی و دستوردادن خودداری نمی‌کرد»[۵۸]. می‌بینیم که او آنقدر نسبت به جزئیات وسواس و ریزبینی داشته و نسبت به اداره‌ی امور حساس بوده که حتی در هنگام نماز خواندن هم با اشاره‌ی اعضای بدنش، فرمان می‌داده و نمی‌گذاشته امور دستگاه نایبیان به خاطر نماز معطل شود. این به نوعی نشانی از مدیریت و وسواس نسبت به جزئیات است. «با آنکه عامی محض و بی سواد بود، اما بی نهایت با هوش و فراست، زرنگ و پشت هم انداز، حیله باز و موقع شناس...»[۵۹]. نسبت به لفظ باوجدان که در تیتر بالا گفته شده بایستی گفت که به معنای نوعی احساس مسئولیت نسبت به وظایف یا اهدافی که فرد برای خود قائل است می‌باشد؛ چه این اهداف مثبت باشد و چه منفی. از این واژه در کنار سازمان دهنده اینچنین برداشت می‌شود که فرد در مسائل مربوطه زیاد جزئی نگر است و با مسائل برخورد مسئولانه دارد مانند ماشاءالله خان که نسبت به اداره‌ی امور نوعی وجدان داشته که در هنگام نماز از حرکات اعضای بدنش خودداری نمی کرده تا امور نایبیان رتق و فتق شود. آریانپور درباره ی یکی دیگر از ویژگی‌های ماشاءالله خان که نشانی از سازمان دهندگی در شخصیت او میتواند باشد باتعریف و تمجید اینچنین می‌گوید: «در حالی که نایب حسین تلاشی برای نزدیکی به مردم شهر نمی کرد، ماشاءالله خان با بصیرت کامل و مردم شناسی که ازخصایص او بود، با گروه‌های شهر و روستاها، از تاجر، کاسب، بازاری، مسلمان و یهودی و زرتشتی و ارمنی و... ارتباط برقرارمی‌کرد».[۶۰]

نگرشی اقتدارطلبانه و محافظه‌کارانه

اقتدار طلبی که در سطور پیشین گفته شد، مربوط به قدرت‌طلبی و برتری‌جویی میشود. اما محافظه‌کاری که موضوع متفاوتی است در زیر به آن پرداخته می‌شود:

نراقی میگوید: «...ماشاالله خان برخلاف پدر و برادرهایش، لااقل خود را به ظواهر دین و مذهب علاقه‌مند و پابند نشان میداد. چنانکه مخصوصا مقید بود نمازهای ظهر و عصر را همیشه در مجامع و محافل عمومی ادا نماید که مردم شاهد و ناظر آن بوده باشند»[۶۱]. میتوان گفت نماز ظهر و عصر خواندن در محافل عمومی که مردم ببینند و آنهم در شهری مذهبی مانند کاشان، به گونه‌ای اقدامی محافظه‌کارانه است و هدفش موجه جلوه دادن اقدامات نایبیان در مناطق مختلف است. ماشاءالله خان با مذهبی نشان دادن خود در شهر مذهبی کاشان، برای خود به عنوان سردسته‌ی نایبیان، نوعی مشروعیت و تایید مذهبی جلب می‌نمود. چنین محافظه‌کاری بر خلاف منش پدر و برادرهایش بود. در واقع او به عنوان فرزند اول و ارشد در میان فرزندان نایب حسین نگرشی محافظه‌کارانه را در این مورد نشان می‌دهد. در ضمن این محافظه‌کاری در تظاهر مذهبی و مشروعیت طلبی میتوانست در افزایش اقتدار ماشاءالله خان تاثیرگذار باشد.

حس ِ شدید ناامنی و دشمنی با دیگران

ماشاءالله خان کاشی در این موقعیت بالایی که قرار گرفته بود کارهایی انجام می‌داد که نشان دهنده‌ی حس دشمنی با دیگران و احساس ناامنی در شخصیت اوست. کارهایی مانند کشتن مخالفان، حبس و زجر کسانی که با گروه نایبیان قصد مخالفت و ستیزه جویی داشته اند، نفاق افکنی میان گروه‌های مختلف مردم کاشان و بهره بردن از آنها و غیره. به گفته ی مدنی «...خود ((ماشاءالله خان)) نیز که جوهر نفاق بود در القای این صفت استادی به کمال داشت، همواره به دسایس، بین اهالی شهر را کدورت و خصومت می‌انداخت و با جمعی با نهایت الفت برخورد می‌کرد و جمعی دیگر را می‌راند، و وقتی غلبه به واسطه تمایل خودش با یکی می‌شد، روز دیگر کار را منعکس و با مغلوب تمایل کرده او را چیره بر غالب می‌نمود، و با ادارات و حکّام نیز به همین دستور رفتار می‌کرد و راه دخل و دوام خود را پیدا کرده...نظم امور داخله و خارجه و حکومت و رفاقت و خصومت می‌کرد».[۶۲]

مدنی می نویسد: «در صفات دنیویه نفسانیه نظیر نفاق و بی‌حقوقی و بی‌رحمی و حرص و طمع و دروغ و بهتان و بددلی و مردم آزاری و ناسپاسی و... بی‌مانند بود»[۶۳]. کسی که صفاتی مانند نفاق افکنی، دشمنی افکندن بین دیگران و بهره برداری از آن به سود خود، دروغ، مردم آزاری و غیره رادارد نشان از وجود احساس خصومت و دشمنی او با دیگران است. در واقع به دلیل احساس ناامنی که ماشاالله‌خان دارد میان دیگران نفاق می افکند، به دروغ و مردم آزاری متوسل می‌شود و بی‌رحمی و حرص و طمع به خرج می‌دهد. در برخی منابع از نایبیان و عملکرد آنها با عنوان اشرار و شرارت یاد شده است:

«بالجمله ماشاءالله خان مدیر و سردار اداره اشرار بود».[۶۴] و «...در نتیجه‌ی این شرارت‌های کوچک و بزرگ در وحشت و هراس به سر می‌بردند».[۶۵] کسی که به گفته‌ی مدنی، سردار اشرار است و مدیریت امور اشرار و یاغیان را به عهده دارد اساسا نشانی از احساس ناامنی داراست. زیرا اشرار امنیت ایجاد نمی‌کنند بلکه با ایجاد ناامنی می‌خواهند حس بی‌اعتمادی و دشمنی خود با دیگران را ارضا کنند. ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه توسط نایبیان و در نتیجه بهره برداری از آن هم در منابع مورد اشاره قرار گرفته است.[۶۶]

به گفته‌ی مدنی: «...افنای اشخاصی که گمان مغایرت و از عهده مقاومت برآیند مانند کشتن محمدآقا بیک و عربها و دوام دیوان و نایب حسینخان نراقی و نیز آقا علی پسر مرحوم میرزا محمدحسین مجتهد کاشانی... و کشتن برادر دوام دیوان(رشید دیوان) و نصرالله واسدالله پشت مشهدی و... کشتن جماعتی دیگر که مجال ذکر تمام نیست و تهدید بعضی به پیغام و بعضی را به گرفتن و حبس کردن...».[۶۷] کشتن و دستور به حبس و آزار دیگران هم گویای حس ناامنی در فرد است. نراقی می‌گوید:

«...برای پیشبرد مقاصد خود سفاک، خونخوار و بیدادگر بود. او بیش از هفتاد نفر زنهای عقدی و صیغه در باغ و خانه های متعدد شهر و دهات و قصبات گردآورده بود. و باز هم هفته و ماهی نمی‌گذشت که دیگران را به دام بیندازد».[۶۸] آریانپور که دیدگاهی موافق با نایبیان دارد نیز به نوعی حس خصومت ِ نایبیان را که سردسته‌ی‌شان نایب حسین و فرزند بزرگترش ماشاءالله خان بودند آشکار می‌کند: «...در مواردی که دولت به جنگ نایبیان برمی‌خاست و حقوق و مشاغل دولتی آنان قطع می شد، سازمان نایبی مبالغی را که به عنوان حق راه از کاروان ها و مسافران توانگر می‌گرفت و قاعدتا می‌بایست به خزانه‌ی دولت تحویل دهد، به خود اختصاص می‌داد و نیز به وصول مالیات از توانگران و ضبط اموال دولتی و محمولات کاروان‌های متعلق به دولت یا حامیان داخلی و خارجی آن و تصاحب اسب‌ها و اسلحه ی اشراف مخالف خود می‌پرداخت و به قول دولتیان، ((باج گیری)) و ((راهزنی)) می‌کرد».[۶۹]

افراد منحرف، مجرم و روان‌رنجور اغلب فرزندان اول خانواده‌ها هستند

ماشا الله خان «مدیر و سردار اداره اشرار بود».[۷۰] ماشاءالله خان کاشی گروهی از تفنگچیان را اداره می‌کرد که اینان کارشان از دید برخی منابع مانند نراقی و مدنی، قتل و غارت و به دست آوردن غنایم و گسترش دایره‌ی نفوذ و قدرتشان بود. حتی اگر دیدگاه آریانپور پذیرفته شود که اینان دزدی نمی‌کردند بلکه از پولدارها می‌گرفتند و به فقرا می دادند یا اموال مخالفان خود را می‌گرفتند نه مردم عادی اما پیامد این اقدامات برهم زدن امنیت کشور و منافع مالکیت در مناطق تحت سلطه‌ی نایبیان بود و از این رهگذر اقدامی مجرمانه به شمارمی‌آمد. البته هدف در این مطالعه داوری منفی درباره‌ی نایبیان نیست چرا که آنها جایگاه خود را در تاریخ دارند و هر گروه یا بازیگری در تاریخ طرفداران و مخالفان خود را دارد و منظور از مجرم نامیدن آنها، نه داوری منفی درباره ی نیت یا شخصیت آنها بلکه اشاره به نوعی گرایش در آنها به مبارزه با مخالفان و برهم زدن امنیت یا قانون شکنی است چه به سود مردم چه به زیان آنها. مدنی درباره ی کشتن غلامرضا بیک عرب و سه فرزندش به دست نایب حسین و پسرانش می‌نویسد: «اول کاری که کردند غلامرضا بیک عرب و سه پسر جوانش که احتمال طرف شدنی در آنها می‌رفت گرفتند و در سرداب خانه محبوس کردند و به خورانیدن سم آنها را مقتول ساختند، به نحوی که شنیدن ترتیب کشتن آنها حکایتی است جانسوز و جانگداز».[۷۱] به دعوت نایب حسین نایبیان شورایی تشکیل دادند و در این شورا تصمیم گرفتند چند تن از مخالفان و دشمنان خود را بکشند. «با وجودی که آنان از مشاهیر شهر و صاحب زور و پول فراوان بودند، حکم سریعا به موقع اجرا گذاشته شد»[۷۲]. درباره دست‌اندازی به مال و ناموس مردم در منبعی چنین نقل شده: «دار و دستۀ نایبی همیشه ابتدا تقاضای جواهرآلات و بعد ظروف مسی و احیانأ شیئی قیمتی دیگری که به درد آنها بخورد داشتند و اگر دختری که به سن بلوغ رسیده بود و بر و رویی هم داشت بدون جلب رضایت خانواده به زور می بردند و می گفتند ما او را عقد می‌کنیم اما برای چه کسی، معلوم نبود.»[۷۳]. این اقدامات چه باهدفی مثبت چه منفی بوده باشند اقداماتی مجرمانه و برهم زننده‌ی امنیت‌اند که به دست گروه نایب حسین که ارشدشان نایب حسین و ماشاءالله خان بودند به انجام رسیده بود. حتی همکاران و همدستان ماشاءالله خان هم در اقدامات مجرمانه‌ای مانند اینها شراکت داشتند:

«یکی از دستیاران هم عهد و پیمان ماشاءالله‌خان به نام رجبعلی لر، چندی در دهات محوطۀ کاشان با گروهی اشرار تفنگچی‌های خود سرگرم به چپاول و غارتگری و بی ناموسی بود… و به هرکجا وارد می شد، اول به سراغ دوشیزگان وجیه و بانوان خانواده‌های بزرگان و مردمان سرشناس می رفت...چنانکه خود رجبعلی در مدت شش روز توقف در نطنز دوازده دوشیزه راگرفتار و بی‌آبرو نمود. ماشاالله خان که در حقیقت محرک و راهنمای او بود، پهلوان رضا عصار را با پنجاه نفر سوار همراه ومراقب کارهای وی نموده بود تا غنایم مهمی را که رجبعلی از غارتگری و راهزنی‌ها به چنگ می آورد توسط پهلوان رضاتحویل دهد و در مقابل تفنگ و فشنگ دریافت نماید»[۷۴]. نراقی همچنین درباره‌ی ماشاءالله خان می‌گوید:

«...برای پیشبرد مقاصد خود سفاک، خونخوار و بیدادگر بود»[۷۵]. موارد بسیاری در منابع تاریخی وجود دارد که ذکر همه‌ی آنها در این مقال نمی‌گنجد. نیز مواردی که برای اثبات حس ناامنی و دشمنی با دیگران در سطور پیشین بیان شد هم می‌تواند نشانه‌هایی از اقدامات مجرمانه و سرکشانه باشد. آریانپور درباره‌ی خوی سرکش و خشونت طلب ماشاءالله خان و برادرانش و سرکرده‌های نایبی اینچنین می‌گوید: «...ولی اینان هم در صحنه‌ی عمل، خشونت می‌ورزیدند و به ویژه در مقام مجازات دشمنانِ قهار و دوستانِ منافق به سختگیری می‌گراییدند...به عنوان حکومت خودمختار نایبی با دشمنان خود برخورد کنند، و بی پرده به سرکوبی آنان و ضبط اسلحه و اسب‌های آنان بپردازند، و مانند یک حکومت، عمل خود را مجازات و مصادره‌ی قانونی بدانند و حتی بدان تفاخر کنند»[۷۶]. به روشنی در این گفته‌ها، سرکشی و اقدامات مجرمانه و تخطی از قوانین جامعه که باعث ناامنی و زد و خورد طولانی مدت نایبیان با حکومت قاجاری و دیگر گروه‌های اجتماعی میشد قابل مشاهده است.

تاثیر ویژگی‌های ماشاءالله خان بر تداوم قدرت نایبیان

ویژگی‌های فرزند اول که در شخصیت ماشاءالله خان بود به قدرتمندی نایبیان کمک شایانی کرد. نایبیان تحت رهبری سردارجنگ(لقب ماشاءالله خان) رهبری داشتند که ویژگی‌های اقتدارطلبی، محافظه کاری، ارتکاب جرم، حس ناامنی و خصومت با دیگران، قدرت سازماندهی، مدیریت و جزئی‌نگری در وجودش بود و چنین ویژگی‌هایی همراه با نقش عوامل اجتماعی متعدد باعث شد تا دستگاه نایبی بتواند تا سال ۱۲۹۸ شمسی با حکومت قاجار درگیری داشته باشد و قدرت و نفوذ خود را در مناطق مرکزی کم و بیش حفظ کند. هنگامی دستگاه نایبیان آغاز به فروپاشی کرد که سردسته‌ی آنان ماشاءالله خان در شهریور ۱۲۹۸ به دست دولت وثوق الدوله دستگیر و سپس به دار آویخته شد. به دارآویخته‌شدن ماشاءالله خان، نایبیان را از رهبری فردی که فرزند ارشد خانواده با ویژگی‌های منحصر به فرد بود محروم کرد.گرچه کسانی مانند نایب حسین رهبر بزرگ نایبیان تا چندروز پس از اعدام پسرش زنده بودند و در تلاش بودند تا این گروه را از نابودی نجات دهند اما این تلاش‌ها ناکام ماند چون ماشاءالله خان ویژگی‌هایی داشت که در پدر و برادرانش نبود مانند نمازخواندن در محافل عمومی که به مشروع جلوه دادن اقتدار او کمک می‌کرد(محافظه کاری‌های مشروعیت بخش)، قدرت‌طلبی و جاه‌طلبی سردارجنگ که کمتر در دیگران یافت می‌شد. البته چرایی ِ ویژگی‌های ماشاءالله خان را همه نمیتوان به ترتیب تولد نسبت داد؛ عواملی مانند طرز فکر زمانه و فرهنگی که درعصر قاجار بر فرزند ارشد خانواده وارد می‌شد، ویژگی‌های ورزشکاری که در برخی نایبیان بود، فرهنگ و توانایی‌های خانوادگی خاندان نایبیان هم در پرورش ویژگی‌های ماشاءالله خان می‌تواند موثر باشد و نباید مغفول بماند.

نتیجه گیری

عوامل بسیاری بر شکل گیری شخصیت انسان تاثیر می‌گذارند. یکی از این عوامل از دید آدلر، ترتیب تولد می‌باشد. ترتیب تولد فرد، محیط اجتماعی متفاوتی برای هرفرزند نسبت به دیگر فرزندان و نسبت به والدین ایجاد می‌کند و از این رهگذر به ساخت شخصیت فرد کمک می‌کنند و در نهایت در بروز واکنش‌های رفتاری تاثیر می‌گذارند، همانگونه که این تاثیرات بر ماشاءالله‌خان کاشی رخ داد. ماشاءالله خان کاشی که بعدها سرکرده‌ی نایبیان شد خود فرزند ارشد درخانواده بود. این ترتیب تولد و پیامدهای آن، تاثیر بسیاری بر آینده‌ی نایبیان و شکل گیری تاریخ داشت. فرزند اول بودن باعث می‌شد که ماشاءالله خان فردی قدرت طلب، برتری جو، محافظه کار، وسواسی نسبت به جزئیات، مدیر و سازمان‌دهنده خوب، دارای حس شدید ناامنی و دشمنی با دیگران و نیز مجرم شود. همه‌ی این ویژگی‌ها برای دستگاه نایبی سودمند بود و باعث دوام آنها تا سالهای سال می شد. شاید اگر به جای ماشاءالله خان یکی دیگر از برادرانش عهده دار اداره ی امور نایبیان می‌شد از هم میپاشیدند و در نتیجه آینده‌ی کلی ایران به سمت دیگری پیش میرفت چون مسئله‌ی نایبیان با حکومت مرکزی گره خورده بود. منظور این نیست که عامل ترتیب تولد به تنهایی دوام قدرت آنها و اعمال ماشاءالله خان کاشی را می‌تواند تبیین کند بلکه عوامل دیگری در دوام قدرت نایبیان و اعمال سردار کاشی نقش داشته‌اند اما هدف ما تبیین عامل ترتیب تولد است. البته بحث اصلی این مطالعه درباره‌ی خوب بودن عملکرد نایبیان یا بد و زیانبار بودن‌شان نیست.

ماشاءالله خان ویژگی‌های فرزند اول را به مراتب در اداره کردن گروه نایبیان از خود نشان داد و از راه این ویژگیها به شکلگیری ناامنی و طغیان نایبیان و در کل سرنوشت آینده‌ی ایران ِ پایان عصرقاجاری و ناامنی های آن تاثیر چشمگیری گذاشت. البته همه‌ی عوامل را نمی‌توان به فرزند اول بودن او نسبت داد؛ ممکن است عوامل ژنتیک، خلق و خوی طایفه‌ای وعوامل مساعد اجتماعی عصر قاجار هم در پرورش ویژگی‌های یادشده برای او تاثیرگذار بوده باشد اما نگاه ما در این پژوهش نظریه‌ی ترتیب تولد آدلر است.

اهمیت موضوع این مطالعه از این جهت است که به ما کمک میکند تا پرتوی نو بر تاریخ معاصر بیندازیم ونقش عوامل روانشناختی مانند ترتیب تولد را بر شخصیت بازیگران تاریخی و از این رهگذر بر تاریخ سازی درنظر بگیریم.متاسفانه این گونه مقالات در ایران کم نوشته میشود وجای آن دارد که ما به سراغ بسیاری از شخصیت‌های تاریخی کشورمان برویم و بررسی کنیم که دیدگاه آدلر و دیگر شخصیت پردازان روانشناسی تا چه اندازه بر شخصیت آنها صدق می‌کند و درست است.

امید است که خوانندگان گرامی و صاحب نظران با نقد این پژوهش و بررسی کاستی‌ها و مزایای آن به روشن شدن و علمی‌ترشدن بحث‌های تاریخی در کشورمان کمک کنند.

پیشنهادها

پیشنهاد می‌شود پژوهشگران گرامی به بررسی شخصیت نایب حسین کاشی و دیگر فرزندان اوبرپایه‌ی ترتیب تولد آدلر بپردازند و ببینند که ویژگی‌های آنها چقدر با آنچه آدلر درباره‌ی ترتیب تولدهای مختلف گفته است همخوانی دارد و میتوان اعتبار نهاد.

محدودیت‌های تحقیق

در این دسته پژوهش‌ها پژوهشگران باید بدانند که ممکن است برای به دست آوردن ترتیب تولد بعضی شخصیت‌های تاریخی محدودیت منابع و اسناد تاریخی وجود داشته باشد. اگر ترتیب تولد یک شخصیت تاریخی و ویژگیهای او از دید آدلر را با هم همخوان یافتیم بهتر است که برای سنجش درستی یا نادرستی نظریه‌ی مان به تحلیل ترتیب تولد دیگر خواهران یا برادران آن شخصیت یا پدر و مادرش بپردازیم تا از این رهگذر به شفاف‌سازی هرچه بیشتر ادعا و نظرمان کمک کنیم. ببینیم که مثلا آیا ویژگی‌های فرزندان دیگر آن خانواده هم از الگوی ترتیب تولد آدلر پیروی می کند یا نه.

پانویس

۱-بنی جمالی، احمد، ۱۳۸۸، ((درآمدی بر روانشناسی سیاسی رهبران))، فصلنامه علوم سیاسی دانشگاه‌آزاد کرج، شماره۸، ص۵۹.

۲-تبریزی، علیرضا، طباطبایی، محمود، مرجایی، سید هادی، ۱۳۸۵، (( نظریه‌های روانشناختی و رویکردهای تلفیقی مشارکت))، سیاست داخلی، شماره۱، ص۱۴۸.

۳-شهابی، روح الله، احمدزاده، محمدامیر، ۱۳۹۵، ((بهره‌مندی از یافته‌های روانشناختی در تحلیل تاریخی، یک مرور انتقادی))، فصلنامه تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری، دوره۲۶، شماره۱۷، ص۹۱.

۴-Personality

۵-شریعت‌نیا، کاظم و مطلبی، مسعود، ۱۳۹۰، ((روانشناسی سیاسی و ورود به عرصه نظریه‌پردازی در علم سیاست))، فصلنامه مطالعات سیاسی، دوره۴، شماره۱۴، ص۹۳.

۶-Feist and Feist.(۲۰۰۸).Theories of Personality.California: Mcgraw Hill.p۴

۷- Interdisciplinary

۸- Leonardo da vinci and a memory of his childhood

۹- Woodrow Wilson (A Psychological Study)

۱۰- Freud, Sigmund. (۲۰۰۲). Leonardo Da Vinci and A Memory of His Childhood. UK: Routledge

and Kegan Paul Ltd.p۸۲

۱۱-Freud,Sigmund and Bullitt,William. (۱۹۹۹). Woodrow Wilson(A Psychological Study). New York:

Routledge.p۳۸

۱۲-psychopathology and politics

۱۳-power and personality

۱۴- پاتریک هوتون، دیوید،۲۰۰۹م، روانشناسی سیاسی، ترجمه سعید عبدالملکی، تهران، دانژه، ۱۳۹۳، ص۴۸.

۱۵-inferiority complex

۱۶-style of life

۱۷-برزگر، ابراهیم،( ۱۳۸۷)، ((نظریه آدلر و روانشناسی سیاسی آقا محمدخان قاجار))، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال چهارم، شماره اول، صص۷-۸.

۱۸-همان،ص۴۲.

۱۹-همان

۲۰-Horney

۲۱-detached personality

۲۲-compliant personality

۲۳-aggressive personality

۲۴-برزگر، ابراهیم، (۱۳۸۹)، ((نظریه هورنای و روانشناسی سیاسی ناصرالدین شاه، از کودکی تا عزل نوری))، پژوهشنامه علوم سیاسی ، سال ششم، شماره۱، ص۳۵.

۲۵-همان، ص۶۷.

۲۶- neuroticism

۲۷-طاهری، مهدی، (۱۳۸۹)، ((روانشناسی سیاسی شخصیت محمدرضا پهلوی با تکیه بر نظریه کارن هورنای))، جستارهای سیاسی معاصر، سال اول شماره ۲پاییز و زمستان ۱۳۸۹، ص۶۵.

۲۸- جودی سفیدان، قادر و کریمی جاوید، ابوالفضل، (۱۳۹۱)، ((نگرشی روانشناختی به شخصیت آقامحمدخان قاجار))، فصلنامه علمی تخصصی خردنامه، سال چهارم، شماره نهم، پاییز ۱۳۹۱، ص۲۱.

۲۹-Friedman,Howard and Schustack,Miriam. (۲۰۱۵). Personality(Classic Theories and Modern

Research). California: Pearson.p۸۱

۳۰-شولتز، دوان، (۱۹۹۰)، نظریه‌های شخصیت، یوسف کریمی و دیگران، تهران، ارسباران، ۱۳۹۴، ص۱۶۸.

۳۱-Friedman,Howard and Schustack,Miriam.Ibid.p۸۲

۳۲-Engler, B. (۲۰۱۳). Personality Theories(An Introduction). New Jersey: Cengage Learning .p۸۹

۳۳-Adler, A. (۱۹۹۷). Understanding Life. Oxford: Oneworld Publications.p۹

۳۴-شولتز، همان، ص۱۵۲.

۳۵-آدلر، آلفرد، (۱۹۶۴)، روانشناسی فردی، حسن شرفشاهی، تهران، پیشگام، ۱۳۶۱، صص۱۳۴-۱۳۵.

۳۶-Adler, A. (۱۹۹۷). Ibid

۳۷-شولتز،همان

۳۸-شولتز،همان

۳۹-Feist and Feist ibid.p۸۷

۴۰-شولتز،همان،ص۱۵۳.

۴۱-نوائی،عبدالحسین و شیره‌جینی، محمدبقایی، (۱۳۷۹)، نایبیان کاشان (براساس اسناد)، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، ص۱۶.

۴۲-نراقی، حسن، (۲۵۳۵) شاهنشاهی، کاشان در جنبش مشروطه ایران، تهران، مشعل‌آزادی، ص۳۱.

۴۳-نوائی و شیره‌جینی، همان، ص۹.

۴۴-یغمائی، منتخب‌السادات، (۱۳۶۸)، حماسه فتح‌نامه نایبی، تهران، اسپرک، صص۵۷-۵۸.

۴۵-آریانپور، امیرهوشنگ، (۱۳۸۸)، حماسه طغیان، تهران، کتاب‌ آمه، ص۱۰۵.

۴۶-همان، ص۱۴۳.

۴۷-نراقی، همان، ص۴۵.

۴۸- رجبی، پرویز، (۱۳۹۰)، کاشان نگین انگشتری تاریخ ایران، تهران، پژواک کیوان، ص۴۸۲.

۴۹- خاطرات اعظام‌الوزاره به نقل از نراقی، همان، صص۱۸۷-۱۸۸.

۵۰-رجبی، همان، ص ۴۸۶.

۵۱-آریانپور، همان،ص۲۶۱.

۵۲-مدنی، ملاعبدالرسول، (۱۳۳۹)ق، تاریخ اشرار کاشان، به اهتمام حسینعلی پورمدنی، کاشان، مرسل، ۱۳۹۶، ص۷۲.

۵۳- همان، صص۷۲-۷۴.

۵۴-آریانپور، همان، ص۱۰۶.

۵۵-همان، ص۱۰۸.

۵۶-نراقی، همان، صص۱۶۱-۱۶۲.

۵۷-مدنی، همان،ص ۷۲.

۵۸-همان، ص۷۳.

۵۹-نراقی، همان، ص۱۶۲.

۶۰- همان، ص۱۵۷.

۶۱-آریانپور، همان، ص ۱۰۶.

۶۲-نراقی، همان،ص۱۶۲.

۶۳-مدنی، همان، صص۷۱-۷۲.

۶۴-همان، ص۷۲.

۶۵-همان، ص۷۳.

۶۶-رجبی، همان، ص۵۴۱.

۶۷-نوائی و شیره‌جینی، همان، ص۱۳.

۶۸-مدنی، همان، ص ۷۴.

۶۹-نراقی، همان، ص ۱۵۷.

۷۰-آریانپور، همان، ص ۴۶۷.

۷۱-مدنی، همان، ص ۷۳.

۷۲-مدنی، همان، ص ۴۰.

۷۳-خسروی، محمدرضا، ( ۱۳۶۸)، طغیان نایبیان در جریان انقلاب مشروطیت ایران، مقدمه و تصحیح از سپهر، تهران، به‌نگار، ص۱۵۹.

۷۴-نوائی و شیره‌جینی، همان، ص ۲۸.

۷۵-نراقی، همان، ص۱۵۲.

۷۶-همان، ص۱۵۷.

۷۷-آریانپور، همان، ص ۴۳۷.


سایت مورخان شبکه علمی تاریخ نگاران ایران