پایان تراژیک نهضت جنگل
1848 بازدید
در پی فتح تهران توسط نیروهای سپهدار تنکابنی و سردار اسعد بختیاری به سال 1327 ق در عمل اعضای لژ بیداری بر سرنوشت و مقدرات کشور حاکم گردیدند. یفرمخان ارمنی ریاست شهربانی را بر عهده گرفت و در پی سازش و توافق دولتمردان فراماسونر با اشراف و بزرگ ملّاکانی چون عینالدوله، تدریجاً نیروهای صادق و مردمیای چون ستارخان و باقرخان خلع سلاح شده و عوامل دولت استعماری انگلیس به همراه مستبدین و مرتجعین ضد مشروطه [که اینک رنگ عوض کرده و تحت لوای مشروطهخواهی پنهان شده بودند] قدرت را به دست گرفتند. هیچ مستبد خونریزی محاکمه و زندانی نشد، اما آیت الله فضلالله نوری که مدافع خلوص دینی نهضت و مخالفت غربزدگی و توطئههای فراماسونها بود، محاکمه گردید و به شهادت رسید. در واقع شیخ شهید قربانی استقلالطلبی و اسلامخواهی خود گردید.
بدینسان و با سیطرهی تام و تمام دستپروردگان لژهای فراماسونری و عوامل دول روسیه و انگلیس [به ویژه این دومی] بر کشور فصل تلخ و سیاه حاکمیت فرماسیون غربزدگی شبهمدرن بر کشور ما آغاز گردید. روشنفکران شبه مدرنیست تندرو نظیر تقیزاده و اعضای حزب اجتماعیون ـ عامیون ترور مخالفین خود را آغاز کردند و در پی شهادت آیتالله فضل الله نوری، سید عبدالله بهبانی ترور گردید و ستارخان در پارک اتابک مورد تهاجم قرار گرفت و مجروح گردید و مرحوم آخوند خراسانی به گونهای مشکوک درگذشت و کشور به کام هرجومرج و استبداد منورالفکران و وابستگان استعمار انگلس فرو رفت.
دولت روسیه با بهرهگیری از درهمریختگی اوضاع، بخشی از خاک ایران را اشغال کرد و مرحوم ثقهالاسلام را به دار زد. با اولتیماتوم دولت روسیه و دخالت سواران یفرمخان ارمنی، مجلس دوم منحل گردید و کشور دچار اشغال خارجی و گرفتار خطر تجزیهی داخلی گردید و رشتهی امور از هم گسست. با شروع جنگ جهانی اول عثمانیها غرب و انگلیسیها جنوب کشور را اشغال کردند. روسیه و انگلیس در پی توافق سال 1907 به دنبال تجزیهی ایران به سه منطقهی تحت نفوذ خود بودند.
هرج و مرج و تشتت حاکم گردیده بود و جنگ و گرسنگی و فشار اربابان، روستائیان را بیچاره و بیخانمان و آواره میساخت. روسها و انگلیسیها آشکارا به مردم ظلم میکردند و در کشور به فرمانروایی میپرداختند. احمدشاه جوان و بیتجربه، فاقد کفایت و درایت سیاسی لازم بود و هیاهوی تبلیغاتی منورالفکران و اعضای لژهای فراماسونری، روحانیون را منزوی ساخته بود. جز مدرس که در همه حال مدافع استقلال و اسلامیت و عزت مردم ایران بود، کمتر رجل صادق و سالمی را میشد یافت. در چنین اوضاع به هم ریخته و پریشانی به سال 1294 ش میرزا کوچک خان جنگلی حرکت سیاسی ـ نظامی خود را آغاز نمود. میرزا فردی مذهبی و معتقد بود که به منظور رهایی روستائیان از ظلم و جور خوانین داخلی و عوامل دولت استعماری روسیه و نیز مخالفت با پیمان استعماری 1919 که در آن وثوقالدوله در ازای دریافت پول، ایران را رسماً تحتالحمایه انگلستان قرار داده بود و نیز به منظور دفاع از استقلال ایران و ملهم از تعالیم اسلامی، قیام سیاسی ـ نظامیای را آغاز نمود. میرزا که از فرماندهان گروهای نظامی مشروطهخواهان بود، از مشاهدهی خیانتهای دولتمردان مشروطه و جفا و ظلمی که به مردم میرفت، ناراحت و خشمگین بود و به همراه تعدادی از همفکران و یاران و دوستانش حرکتی را در دل جنگلهای شمال آغاز کرد. حرکتی که تدریجاً رشد و گسترش پیدا کرد و بالید و بزرگ شد تا به یک جنبش نیرومند به نام «نهضت جنگل» تبدیل شد. میرزا فردی شجاع، صادق و عمیقاً مذهبی بود و به عضویت «انجمن اتحاد اسلام» نیز درآمده بود. او ناامید از رفتار مشروطهخواهان به قدرت رسیده و رنجور از مظالم اربابان و دخالتهای استعماری روسیه و انگلیس تصمیم به قیام گرفت. «روزنامهی جنگل» ارگان نهضت جنگل، اهداف قیام کوچک خان و طرفدارانش را این گونه برمیشمارد:
1ـ خروج کلیه قشون روسیه از ایران؛
2ـ لغو کلیه امتیازاتی که به روسها داده شده است؛
3ـ الغاء کاپیتولاسیون؛
4ـ انجام اصلاحات در کشور؛
در جایی دیگر، روزنامهی جنگل در مورد اهداف بنیانگذاران نهضت جنگل چنین مینویسد: «هدف مؤسسین این قیام، به جز خدمت به اسلام و ایران چیزی نیست. فقط حفظ اساس دین اسلام و اتحاد مسلمانان و اتفاق خدمتگزاران کشوری و لشگری را میجوید.»
وقتی قیام میرزا شروع میشود و بالا میگیرد و همزمان با ورود انگلیسیها به رشت پس از انقلاب اکتبر و سقوط تزاریسم، نهضت جنگل خصیصهی ضدانگلیسی پررنگی پیدا میکند و سرانجام نیز سازش و توافق دولت لنین و استعمار انگلیس موجب قربانی شدن نهضت جنگل گردید.
با نگاهی به مرامنامهی نهضت جنگل درمییابیم که این نهضت مجموعهای از خواستهای عدالتطلبانه و ضداستعماری و ضدبهرهکشی ارباب ـ رعیتی را دنبال میکرده است. علیرغم اعتقاد نیرومند و پایدار میرزا کوچک خان به اسلام و علیرغم صبغهی مذهبی نهضت، پارهای عناصر شبههناک و قابل تأمل نیز در برخی مفاد نهضت وجود دارد که از نفوذ برخی گرایشهای غیرمذهبی در داخل نهضت حکایت میکند. به عنوان مثال بند هجدهم از مادهی چهارم مرامنامهی جنگل به گونهای شبههناک تنظیم گردیده که میتواند مورد سوءاستفادهی سکولاریستها نیز قرار بگیرد و از این گونه موارد بعضاًَ و در پارهای مواضع دیده میشود.
آن گونه که از مستندات و سوابق نهضت جنگل برمیآید، نهضت در مراحل آغازین خود قصد مبارزه با حکومت مرکزی و براندازی رژیم قاجاریه را نداشته است، اما به نظر میرسد از مقطع ورود ارتش شوروی به انزلی (28 اردیبهشت سال 1299 ش) و تشکیل «جمهوری شورایی گیلان» نهضت، صبغهی سراسری و ضدحکومتی فراگیر پیدا میکند. اساساً در بررسی جنبش جنگل باید دو مقطع آغاز و بالندگی نهضت و پس از آن ائتلاف میرزا با کمونیستهای حزب عدالت و ورود ارتش بلشویکی به گیلان را به عنوان دو مرحلهی به هم پیوسته اما متمایز از یکدیگر مورد مطالعه قرار داد.
در خصوص ویژگیهای مرحلهی اول نهضت جنگل میتوان گفت که اولاً نهضت، خصیصهی ضدظلم و عدالتطلبانه و استعمارستیز دارد.
ثانیاً رهبری میرزا کوچک به عنوان فردی مذهبی و معتقد به اسلام به عنوان جنبهی هژمونیک نهضت مطرح است.
ثالثاً اشارهای به شعارهای سوسیالیستی وجود ندارد.
ضعف عمدهی نهضت در این مرحله این است که جنبش فاقد یک هویت فکری و برنامهی فراگیر منسجم سیاسی و تئوریک میباشد و نیروی محرک آن بیشتر مبتنی بر انگیزههای دینی و عدالتطلبانهی فردی و شخصی میباشد. نهضت به دلیل همین ضعف تئوریک، فاقد موازین و معیارهای دقیق گزینشی و یا تمیزگذاری و مرزبندی با دیگر نیروهای سیاسی ـ اجتماعی و فکری است.
برخی پیروزیهای نظامی و حضور فعال و صادقانهی جنگلیها در دفاع از منافع محرومین و نیز خروج ارتش تزاری از ایران و مقاومتهای دلیرانهی جنگلیها علیه توسعهطلبیهای استعماری انگلیسیها، بر وجهه و اعتبار مردمی نهضت و شخص میرزا به شدت افزود و موجب افزایش اقتدار آن گردید. در چنین شرایطی بود که نیروهای ارتش سرخ وارد خاک ایران شدند و دومین مرحله از حیات و بسط نهضت جنگل آغاز گردید.
رویکرد سادهدلانه و خوشبینانهی میرزا به بلشویکها
پس از ورود ارتش سرخ به ایران، میرزا با فرماندهان آن و نیز اعضای حزب تازه تأسیس کمونیست ایران دیدار نمود. میرزا در این دیدار بر استقلال نهضت و پاسداری از حریم هویت اسلامی اصرار ورزید و اگرچه تشکیل دولت ائتلافی با کمونیستها را پذیرفت، اما آن را مشروط به عدم اجرای اصول کمونیزم و نیز عدم انتشار تبلیغات ضددینی کمونیستها و حفظ استقلال نهضت و ایران و عدم مداخلهی دولت شوروی در امور ایران نمود.
بر پایهی این توافقات ابعاد، خواستها و برنامههای نهضت گسترش یافت و سخن از تشکیل «جمهوری انقلابی موقت» در ایران و نیز تأسیس مجلس مبعوثان و انتخاب نوع حکومت توسط مردم ایران به میان آمد. بدینسان در روز 24 رمضان سال 1338 ق اعلامیهای منتشر گردید و طی آن تشکیل حکومت جمهوری به ریاست میرزا کوچک و با عضویت احسانالله خان و خالوقربان اعلام گردید. با اعلام جمهوری و حمایت مردم، نیروهای جنگل به طرف مازندران حرکت کرده و پیروزیهایی نیز به دست آوردند، اما این موفقیتها دوام چندانی نداشت. از این مقطع به بعد است که صبغهی شعارهای سوسیالیستی در اعلامیهها و اعلام مواضع نهضت بالا میگیرد. اساس برنامهی این جمهوری شورایی عبارت بود از اخراج انگلیسیها از ایران، اعلام انحلال سلطنت و مبارزه بر ضد مالکان بزرگ.
اشتباه بزرگ تاکتیکی میرزا در این مقطع [که ریشه در ضعف تئوریک و عدم شناخت عمیق سیاسی او داشت] رخ مینماید و آن اعتماد کردن به کمونیستهای داخلی و بلشویکهای روسی است. فقدان یک هویت تئوریک و منسجم سیاسی ـ اقتصادی موجب گردید که نهضت عملاً در برنامهی اقتصادی ـ اجتماعی بلشویکها منحل گردد. در حالی که بلشویکهای ایرانی فقط اهداف دولت شوروی را دنبال میکردند و لنین از شرکت در ماجرای جنگل، هدفی جز اعمال فشار بر انگلیس و رسیدن به منافع و خواستهای تجاری خود نداشت.
بدینسان و در این میان آنچه قربانی میشد، فداکاریها و مبارزات صادقانه و هویت دیندارانه و استقلالطلبانهی نهضت جنگل و منافع مردم محروم ایران بود.
کمونیستهای همپیمان میرزا، اندک زمانی پس از این توافقات، به کودتا و بدعهدی دست زدند (22 شوال 1338 ق) و یاران میرزا را دستگیر نمودند. آن دسته از یاران میرزا که انگیزههای خالصانه و دینی نداشتند، یا به دولت مرکزی تسلیم شدند و یا به همدستی با مارکسیستها پرداختند. همانگونه که انتظار هم میرفت، کمونیستها در پیشبرد برنامههای ضددینی خود با مقاومت مردم روبهرو گردیده و مدتی بعد ناگزیر از عقبنشینی و کوشش برای برقراری پیمان مجدد با میرزا گردیدند. حکومت کمونیستی به رهبری احسانالله خان، مردم را تحت فشار شدید قرار داده بود، میرزا به جنگل رفته بود و مردم بیزار و خسته از حکومت کمونیستی در جستوجوی رهایی بودند.
اندکی بعد با آمدن حیدرخان عمو اوغلی به رشت [عمو اوغلی از کمونیستهای آذربایجان بود که معتقد به ائتلاف با میرزا بود] زمینهی آشتی مابین احسانالله خان و میرزا برقرار گردید. اما اینبار حزب کمونیست شوروی و شخص لنین دست به خیانت زدند. شوروی در پی رسیدن به توافق با انگلیس و پیشبرد اهداف خود، همهی شعارهای عدالتطلبانه و ضداستعماری را فراموش کرده و دست از حمایت از نهضت کشید و به میرزا نیز توصیه کرد تسلیم نیروهای رژیم قاجاریه گردد.
در پی این خیانت بزرگ دولت شوروی، نیروهای دولتی به سرکردگی رضاخان به قوای جنگل حمله کردند، احسانالله خان به شوروی گریخت، خالو قربان تسلیم نیروهای دولتی شد، دکتر حشمت نیز به اماننامهی دولتیان اعتماد کرد و تسلیم شد، اما اعدام گردید و میرزا تنها ماند و در تلاش برای تجدید قوا و سازماندهی مجدد، در کوهستان گرفتار برف و سرما گردید و توسط عوامل خانهای محلی کشته شد.
حماسهی جنگل پایانی تراژیک و تلخ یافت. در عبرتآموزی از نهضت جنگل، این مورد را میتوان مطرح نمود:
اولاً میرزا مردی انقلابی و عدالتخواه و صادق و مذهبی بود. اما او اصول راهنمای مدون و منسجم تئوریک که مأخوذ و ملهم از روح دیانت مقدس اسلام باشد در اختیار نداشت. در واقع ضعف تئوریک و برنامه یک مشکل جدی نهضت جنگل بود.
ثانیاً میرزا اگرچه اعتقادات عمیق اسلامی داشت، اما تحت تأثیر شعارهای فریبنده و جوّزدگیهای سیاسی، تا حدودی تحت تأثیر برخی شعائر سوسیالیستی قرار داشت و به ویژه به دلیل سادهدلی و خوشبینی، اعتماد بیاساسی نسبت به مارکسیستها ابراز میداشت.
ثالثاً میرزا در شناخت دولت بلشویکی شوروی و سیاستهای منفعتطلبانهی لنین نیز دچار اشتباه گردید و با پیوندزدن جریان نهضت با عملکرد دولت بلشویکی، عملاً موجب خدشهدار شدن اصالت دینی و استقلال نهضت و کاهش حمایت مردمی از آن گردید.
رابعاً عبرت بزرگ و مهم حماسهی جنگل برای مردم کشور و رزمندگان انقلابی حزبالله در مبارزه علیه سلطهی جهانی این است که برای تداوم پیروزمند یک حرکت انقلابی دینی، حفظ خلوص اعتقادی و پرهیز از هر نوع لغزش و التقاط از یک سو و تکیه کردن به نیروی عظیم حمایتهای مردمی از سوی دیگر امری ضروری است. در این میان هر نوع خوشبینی و سادهدلی نسبت به اهداف و عملکردهای دولتهای بیگانه میتواند بسیار تلخ و فاجعهبار باشد.
سایت باشگاه اندیشه
نظرات