از نهضت ملی شدن نفت تا کودتا‌


از نهضت ملی شدن نفت تا کودتا‌

بـعد از انـتخابات مجلس شانزدهم در پاییز 1328 و بهار 1329،با تشکیل فراکسیون اقلیت‌ «ملیون‌»به رهبری دکتر محمد مصدق،فـرصت مناسب دیگری برای طرح مطالبهء دیرین خلع‌ ید استعمار پیر انگلیس‌ از‌ ثروت مـلی نفت و اوج‌گیری مبارزات اسـتقلال خـواهانه و ضد استعماری‌ ملت ایران فراهم آمد.سال 1329 در پی بازگشت آیت اللّه کاشانی از تبعید لبنان و استقبال‌ پرشکوه مردم و گروه های سیاسی ملی و تقویت‌ پایگاه اجتماعی جبهه ملی،قیام عمومی علیه‌ شرکت نفت انگلیس گسترش یـافت. آیت اللّه کاشانی که در بهمن 1327 در 70 سالگی با خشونت و ضرب و شتم،دستگیر و پس از مدتی حبس‌ در‌ قلعه فلک الافلاک خرم‌آباد به لبنان‌ تبعید شده بود،در اول بهمن 1327 طی اعلامیه شدید اللحنی خواستار«لغو امتیاز»نفت شـده‌ بـود.(1) وی در بیانیه‌ای از تبعیدگاه،علت واقعی‌ بازداشت‌ و تبعید خود را همین موضوع و اقدام‌ علیه سیاست استعماری انگلیس ذکر کرد.(2)جبهه ملی از بدو تأسیس با همکاری و حمایت نیروهای مذهبی از جمله فداییان اسلام(3)به‌ سـخن‌گوی اکـثریت‌ مردم‌ تبدیل شد.به تعبیر غلامرضا نجاتی،در تمام مبارزات سیاسی-ملی‌ سالهای 1327 و 1328 و 1329«جمعیت فداییان اسلام»شرکت فعال داشت و«نیروی‌ عامل و متحرک جبهه ملی را تشکیل داد‌.»(4)

آیت‌ اللّه‌ کاشانی و«جبههء مـلی»بـه رهبری‌ دکتر‌ مصدق‌،در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی،خواستار ملس شدن صنعت نفت شدند و این خواسته مورد حمایت‌ گروههای کثیر مردم و تنی چند‌ از‌ علمای‌ برجسته نظیر آیت اللّه العظمی خـوانساری(از مـراجع‌‌ ثـلاث‌ قم)،آیت اللّه بهاء الدین مـحلاتی،آیـت اللّه عـباسعلی شاهرودی،آیت اللّه سید حسن‌ چهار سوقی،آیت اللّه شیخ‌ باقر‌ رسولی‌،آیت اللّه سید محمود روحانی قمی،آیت اللّه شیخ‌ محمد‌ رضا کلباسی،آیـت اللّه حـاج شـیخ مهدی نجفی،آیت اللّه فقیه سبزواری و گروه کثیری از روحـانیون فـعال و مبارز‌ مانند‌ حاج‌ سید حسن خادمی و حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، حاج سید مصطفی‌ سید‌ العراقین و...قرار گرفت(5)و شـوری عـجیب در سـراسر ایران پدیدار شد. آیت اللّه العظمی بروجردی نیز از‌ نهضت‌ نفت‌«ضـمنی ولی آشکارا»حمایت می‌کرد و به علمای‌ تهران نامه نوشت که نباید‌ با‌ این‌ حرکت مخالفت کنند.(6)رزم آرا،نخست وزیر،ایـن کـار را غـیر عملی خوانده مردم‌ را‌ از‌ خطرات آن ترساند؛و در 13 اسفند 1329 مخالفتش را با ملی شدن‌ صـنعت نـفت‌،در‌جلسه کمیسیون نفت مجلس،تکرارکرد،تا آنجا که به دلیل اقتدار و موقعیت‌‌ ویژه‌اش‌ به‌ بـزرگ‌ترین مـانع تـحقق خواست ملی مبدل گردید.وی سرانجام سه روز بعد،در مسجد‌ شاه‌،به ضرب گـلولهء یـک عـضو«فداییان اسلام»به قتل رسید.(7)

پس از دستگیری‌ خلیل‌ طهماسبی‌ به اتهام قتل رزم آرا،«یک اعلامیه از طـرف نـواب صـفوی‌ [رهبر فداییان اسلام‌]صادر شد‌ که‌ در بالای آن«هو العزیز»نوشته شده بود.این اعلامیه خـطاب‌ بـه‌ شاه‌ صادر‌ شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور می‌داد که باید فرمان آزادی قـاتل رزم آرا را‌ صـادر‌ نـماید‌.»(8) آیت اللّه کاشانی در مصاحبه‌ای نظرش را چنین ابراز داشت:«این عمل‌ به‌ نفع ملت‌ ایران بـود و ایـن گلوله و ضربه عالی‌ترین و مفیدترین ضربه‌ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان‌‌ ملت‌ ایـران وارد آمـد.قـاتل رزم آرا باید آزاد شود؛ زیرا این اقدام‌ او‌ در راه خدمت به ملت ایران و برادران‌ مسلمانش‌ بوده‌ است»(9)بنا بـه خـاطرات سید محمد واحدی‌ از‌اعضای برجسته فداییان‌ اسلام و حاج مهدی عراقی، رهبران جـبهه مـلی بـرای جلوگیری از‌ اقدامات‌ رزم آرا و حتی احتمال‌ کودتا‌ توسط‌ وی،از‌ فداییان‌ اسلام‌ درخواست می‌کنند که رزم آرا از‌ سر‌ راه نهضت ملی بـرداشته‌ شـود.(10)در جـلسه با نواب صفوی؛ بقایی‌،فاطمی‌،نریمان،آزاد،حائری‌زاده،سنجابی، شایگان و مکی‌ از طرف جـبهه مـلی‌ حضور‌ پیدا می‌کنند و دکتر فاطمی تأکید‌ می‌کند‌ که من اصالتا از طرف خودم هستم و وکالتا از طرف مـصدق(چـون کسالت‌ داشت‌)وایشان گفته‌اندهرتصمیم که‌ دراین‌ جلسه گرفته شود‌«بـرای‌ خـودمن هم لازم‌ الاجراء‌ است.» (11) نواب صـفوی‌ طـی دو جـلسه طولانی به شرط اجرای احکام اسلام در‌ صـورت‌ بـه قدرت رسیدن جبهه ملی، پیشنهاد‌ اعدام‌ انقلابی رزم‌ آرا‌ را‌ پذیرفت و جبهه ملی نیز‌ مـتعهد شـد که در صورت موفقیت، خواسته‌های فـداییان اسـلام را عملی نـماید.(12)هـمچنین نـواب‌ صفوی‌ در این مورد با آیت اللّهـ‌‌ کـاشانی‌ نیز‌ ملاقات‌ و گفتگو‌ کرد و آیت اللّه‌ کاشانی‌ هم قول داد که«بگذارد مـرحله اول رزم آراء بـرود،بقیه کارها درست می‌شود.»(13)در‌ سندی‌ کـه‌ متن بازجویی از خلیل طـهماسبی در سـال‌‌ 1334‌ را‌ نشان‌ می‌دهد‌، وی‌ صریحا بـه جـلسات مزبور با رهبران جبهه ملی و آیت اللّه کاشانی‌ اعتراف کرده است ولی از اشخاص فقط نـام بـقایی و مکی و کاشانی و فاطمی را ذکر کـرده اسـت‌‌ و نـسبت به بقیه بـا عـنوان وکلاء اقلیت که نـامشان در خـاطرم نیست،پاسخ داده است.(14)در دادنامه دادستان ارتش مورخ 18/10/34 علیه فداییان اسلام پس از بازداشت‌ گسترده‌ به دلیـل‌ سـوء قصد ناموفق به حسین علاء،بـه سـابقه ترور رزم آراء بـا مـعاونت«بـعضی از نمایندگان اقلیت‌ در دوره شانزدهم مـجلس شورای ملی»اشاره شده است(15‌)و پای‌ آیت اللّه کاشانی،بقایی، حائری‌زاده،مصدق و شایگان نیز به مـیان کـشیده شد ولی با اعدام نواب صفوی،خـلیل‌ طـهماسبی و چـند تـن از فـداییان‌ اسلام‌ پرونده بـسته شـد و در مورد‌ دیگران‌ هم موضوع پی‌گیری‌ نشد.(16) در این باره هیکل روزنامه نگار شهیر مصری می‌نویسد:

بعدا شوهر اشرف‌[پهلوی‌]به مـن گـفت وقـتی که خبر ترور رزم آرا را به‌ شاه‌ دادند،گـیج شـد.او‌ نـمی‌توانست‌ بـاور کـند کـه نخست وزیرش بدین طریق از صحنه محو شده باشد.شاه بعد از شنیدن‌ خبر گفت:«نمی‌توانم باور کنم،نمی‌توانم باور کنم،نمی‌دانم چه کار بکنم»؛و سپس ادامه‌ داد‌: «من کـاملا تنها هستم؛هیچ‌کس مشکلات مرا درک نمی‌کند.هرکسی علیه من در حال توطئه‌ چینی است؛بعضی از آنها سنجیده این کار را می‌کنند و بعضی ناآگاهانه.اما این من‌ هستم‌ که‌ ناچارم‌ تاوان پس بدهم.»(17) فـردای قـتل رزم آرا،روز 17 اسفند 1329 کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن‌ صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد.(18)

«درهمان‌روزی که رزم‌ آرا‌ به‌ قتل رسید،امیراسد اللّه علم شتابزده به سفارت انگلیس رفت و از جانب شاه با مـقامات سـفارت ‌‌راجع‌ به دولت آینده مشورت کرد:دولت آینده آیا باید قوی باشد یا بی‌آزار‌»؟!(19‌) انگلیسیها‌،به رغم میلشان به سید ضیاء الّدین طباطبایی،رضایت دادنـد کـه‌ دولتی روی کار بیاید‌ که نـقشی بـیابینی بازی کند.شاه و مشاورانش،حسین علاء را که به گفته‌‌ آبراهامیان،«مورد قبول جبهه‌ ملی‌ بود»،(20)و«وزیرانش را به توصیهء مصدق انتخاب‌ می‌کرد»،(21)به‌عنوان محلل بـرگزیدند(22)تـا مخالفت کمتری برانگیخته بـاشند.سـرانجام در روز 24 اسفند 1329،در پی تظاهرات عظیم مردم در‌ خیابانها،مجلس شورای‌ ملی به اتفاق آرا،اصل ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد.مجلس سنا نیز در 29 اسفند-به اتفاق آرا-اصل مذکور را تأیید نمود.در روز‌ 5 اردیبهشت‌ 1330 کمیسیون نـفت قـانون 9 ماده‌ای طرز اجرای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرد و مجلسین نیز در روزهای‌ بعد آن را تأیید نمودند؛حسین علاء نیز از‌ نخست‌ وزیری استعفا کرد و سمت سابقش،وزارت‌ دربار،را مجددا بـرعهده گـرفت.

در محافل سـیاسی آن زمان شایع شده بود که سید ضیاء به نخست وزیری خواهد رسید؛که‌ ناگهان‌ جمال‌ امامی،از نـمایندگان مخالف مصدق،و واسطهء دربار پیشنهاد کرد مصدق‌ نخست وزیر شود.«از 90 نـفر عـده حـاضر در جلسه خصوصی‌[مجلس شورا]79 نفر به دکتر مصدق رأی تمایل‌ دادند‌.» (23‌) مصدق خود در مورد پذیرش‌ پیشنهاد‌ نخست‌ وزیری، در تـقریرات‌ ‌زنـدانش،چنین می‌نویسد:

...کابینهء[علاء]جنبهء محلّل داشت و زمینه را برای نخست وزیری سید ضیاء الدّین طـباطبایی مـهیّا مـی‌کرد تا‌ بیاید‌ و مسئلهء‌ ملی شدن نفت را به سبک خود منتفی‌ سازد‌.به همین دلیل مـتولیان مجلس‌ به این امید که من-نظیر دورهء چهاردهم-نخست وزیری را نخواهم پذیـرفت،در‌ جلسهء‌ خصوصی‌،به زمـامداری ن ابـراز تمایل کردند؛در حالی که در همان‌ موقع سید ضیاء الدّین در دربار منتظر بود تا فرمان به نامش صادر شود.اما من که نهضت‌ را‌ در‌ خطر می‌دیدم،رأی تمایل‌ را بلافاصله با شرط تصویب قانون طـرح‌ اجرای‌ ملی شدن صنعت نفت پذیرفتم.(24)سفارت انگلیس پیش‌بینی می‌کرد که مصدق«در زمان کوتاهی شکست‌ خواهد‌ خورد‌ و لاجرم نیست خواهد شد».(25)

 اجرای قانون ملی شدن نفت

مسلّم بود‌ که‌ دیگر‌ نـمی‌توان دولت ایـران را از تحقق ملی شدن نفت باز داشت.در آغاز نخست‌ وزیری‌ دکتر‌ مصدق،هیئتی از جانب شرکت نفت به ریاست«بازیل جکسون»به ایران‌ آمد؛مذاکرات‌ به‌ نتیجه‌ای نرسید و هیئت انگلیسی باز گـشت.«انـگلیسیها در خرداد 1330 فرمول«نوعی ملی‌ شدن‌»را‌ تصدیق کرده بودند.یک ماه بعد نیز هیئت نمایندگی شرکت نفت به‌ ریاست استوکس‌،اصل‌ ملی شدن را از جانب دولت انگلستان و شرکت نفت به رسمیت‌ شـناخت.در‌ مـذاکرات‌ بعدی‌ که امریکاییها نیز مداخله داشتند اصل ملی شدن تأیید شده بود... [دکتر مصدق و همکارانش‌]فرمول و پیشنهائهای‌ انگلیسیها‌ و آمریکاییها را زیر پوشش«نوعی‌ ملی شدن»مغایر با قانون ملی کردن‌ مـی‌دانستند‌ و مـعتقد‌ بـودند که باید ایستادگی کرد و حـتی بـرای‌ مـدتی از صدور و فروش نفت به خارج و تحصیل‌ عواید‌ آن‌ چشم پوشید.»(26)«اورل هریمن» نمایندهء تام الاختیار امریکا نیز با موافقت‌ دکتر‌ مصدق بـرای مـیانجیگری بـه ایران آمد.«حزب توده»که در این زمان جـنبش مـلی را رقیب‌ خود‌ می‌دانست،تظاهرات بزرگی به راه انداخت و دکتر مصدق را به‌عنوان«عامل امپریالیسم‌ امریکا‌»مورد حمله قرار داد.نتیجهء تظاهرات 25‌ کـشته‌ و 250‌ زخـمی بـود.(27)نشریات وابسته به«حزب‌ توده‌»حملات خود را به دکتر مـصدق‌ تشدید کردند.

پس از«هریمن»یک هیئت‌ انگلیسی‌ به ریاست«ریچارد استوکس»در‌ مرداد‌ 1330 به‌ تهران‌‌ آمد‌؛که با دست خـالی بـه انـگلستان‌ بازگشت‌.انگلیسیها،که در تلاشهای دیپلماتیک ناکام شده‌ بودند دست به تـحریکهای مـختلف‌ در‌ داخل می‌زدند.رهبر نمایندگان مخالف مصدق‌،جمال‌ امامی،که با‌ سفارت‌ انگلیس رابطه داشت،«ضد کـمونیستی‌ دو‌ آتـشه و مـحافظه‌کاری طرفدار غرب بود و مؤثرترین شیوهء مبارزه با کمونیسم را توسل به‌ سرکوب‌ و اخـتناق مـی‌دانست.»(28)

«در شـهریورماه‌،که‌ شرکت‌ نفت تکنیسین‌های خود‌ را‌ خارج و تأسیسات نفتی را‌ تعطیل‌ کرد، دولت انگلیس هم نیروی دریـایی خـود را در خـلیج‌فارس تقویت و علیه ایران به‌ شورای‌ امنیت‌ سازمان ملل شکایت کرد.»شکایت‌ انگلیس‌ به شـورای‌ امـنیت‌،فرصت‌ مغتنمی بود تا از‌ ایران در یک مجمع جهانی دفاع شود و تبلیغات انگلیسیها خـنثی گـردد.«مـصدق،در مهرماه،برای‌ اقامهء‌ دعوا د ر شورای امنیت به نیویورک رفت‌،برای‌ دستیابی‌ به‌ کمک‌ مـالی بـانک جهانی‌ به‌ تلاش‌ ناموفقی دست زد و با متهم کردن انگلیس به مداخله در سیاست داخـلی ایـران،هـمهء کنسولگریهای‌ این‌ کشور‌ را تعطیل کرد.بدین ترتیب،در اواخر‌ پاییز‌ 1330‌،مصدق‌ در‌ یک‌‌ انقلاب بزرگ دیپلماتیک درگـیر شـده بود.»(29)

کاتم در ورد موضع امریکا در قبال دولت مصدق چنین می‌نویسد:

«از دیپلماسی ایالات متحده در نـخستین سـال زمـامداری مصدق‌ و نیمهء اول دورهء حکومت وی‌ چنین برمی‌آید که بسیاری از مقامهای امریکایی،موافق ناسیونالیستها بوده‌اند.گـفته مـی‌شد کـه‌ امریکا با اعمال فشار فراوان بر بریتانیا مانع از مداخله نظامی آن‌ کـشور‌ در ایـران شده و انگلستان‌ را به مذاکره با مصدق تشویق کرده است.از دیگر نشانهای سیاست مساعد امریکا نسبت بـه‌ ایـران،تمدید مهلت اقامت هیئت نظامی امریکایی درایران‌ واجرای‌ برنامه اصل چهاربـا کـمک‌ 23 میلیون دلار سالانه بود.» (30)

انتخابات مجلس هفدهم در راه بـود و هـمهء نـیروهای سیاسی غنیمت می‌طلبیدند.به‌ رغم‌ همهء مـحدودیتها و زمـینه‌ها ور یشه‌های‌ تقلّب‌ و اعمال نفوذ،انتخابات به نحوی برگزار شد که همهء نیروها در مـجلس نـماینده داشتند. آبراهامیان می‌نویسد:

«در شهرهای بـزرگ،جـبهه ملی بـیشتر کـرسیها را‌ صـاحب‌ شد.در تهران که‌ مجموع‌ آراء دو برابر انـتخابات پیـشین بود،جبهه ملی همه دوازده کرسی را به دست آورد.ولی در اکثر حوزه‌های دیگر استانها بـویژه نـواحی روستایی،مخالفان موفق‌تر بودند...مصدق بـا پی‌ بردن‌ به ایـنکه جـناح‌ مخالف،اکثریت قابل‌توجه کرسیهای اسـتانی را بـه دست خواهند آورد،پس از اینکه انتخاب‌ شوندگان به حد نصاب لازم رسیدند(79 نماینده)،انتخابات را متوقف کـرد...از‌ 79‌ نـماینده، 30‌ نفر،یا وابستهء به«جـبههء مـلی»بـودند و یا موضعی بـسیار نـزدیک با آن داشتند...49 نمایندهء دیـگر‌،کـه بیشتر از زمین‌داران بودند،(31)به دو فراکسیون سلطنت طلب‌ و طرفدار‌ انگلیس‌ تقسیم‌ می‌شدند.»(32)

نجاتی نیز مـی‌نویسد:

«نـتیجه انتخابات دوره هفدهم برخلاف انتظار دکتر مـصدق بـود.همه مـخالفان ‌‌دولتـ‌ در مـجلس‌ شانزدهم که با دربـار بستگی داشتند،از شهرستانها انتخاب شده بودند‌.»(33‌) دکتر‌ مصدق طی پیامی رادیویی گفت:«مداخلات بعضی از مـأمورین دولتـی و ثروتمندان متنفذ محلی در شهرستانها‌ و آزادی بی‌سابقه انـتخابات مـوجب گـردید بـعضی از انـجمنهای نظارت‌ سوءاستفاده کـنند.»(34)مـع‌ الوصف«وی در عین‌ حال‌ اظهار اطمینان کرد که هشتاد درصد نمایندگانی‌ که به مجلس می‌روند،نماینده حـقیقی مـلت خـواهند بود.»(35)

پس از دو ماه کشمکشها و درگیریهای فراوان در مجلس بـر سـر تـصویب اعـتبارنامه‌های‌ نـمایندگان‌ و رسـمیت یافتن مجلس هفدهم،53 نفر از 66 نماینده حاضر رأی تمایل به ادامه‌ نخست وزیری دکتر مصدق دادند.(36)

استعفای مصدق،انتصاب قوام،قیام سی تیر

مصدق از مجلس تفاضای‌ شش‌ ماه اخـتیارات تام کرد و از شاه خواست که«وزارت جنگ»را -با همهء اختیارات-به وی بسپارد؛شاه نپذیرفت و مصدق«روز 25 تیر بدون اطلاع دوستان، همکاران،مشاوران یا وزیران‌ کابینه‌ استعفا کرد...»(37)و حتی«برای مردم یک پیـام رادیـویی‌ نفرستاد.»(38)همایون کاتوزیان تأکید و اضافه می‌کند:«ظاهرا می‌خواسته است نفس راحتی‌ بکشد.روز بعد خبر کناره‌گیری مصدق و انتصاب قوام‌ به‌ نخست وزیری اعلام گردید.همه‌ حیرت‌زده شدند.»(39)دکتر مصدق بـعدها در«خـاطرات و تأملات»می‌نویسد:

«اکنون اعتراف می‌کنم که راجع به استعفا خطای بزرگی مرتکب شدم.چنانچه قوام السلطنه‌ آن‌‌ اعلامیه‌ کذایی را نمی‌داد و با مخالفت‌ صـریح‌ مـردم‌ مواجه نمی‌شد و دولت خود را تشکیل مـی‌داد و قـبل از اینکه دادگاه‌[لاهه‌]اعلام رأی کند دولتین ایران و انگلیس روی این نظر که اختلاف‌ در‌ صلاح‌ دولتین نیست دعوای خود را از دیوان لاهه‌ پس‌ می‌گرفتند و کار به نفع دولت انگلیس تـمام مـی‌شد و زحمات هیئت نمایندگی ایـران بـه هدر می‌رفت.»(40)

فرایند این مخالفت‌ و استعفا‌،عامل‌ تازه‌ای را در جریان مبارزات ملت ایران وارد کرد:داخل‌‌ شدن شاه به میدان جنگ.آبراهامیان در تحلیل خود از این مسئله می‌نویسد:

پس از پنج ماه کشمکش های‌ پارلمانی‌،در‌ 25 تـیرماه 1331 مـصدق بناگاه با استفاده از حق‌ قانونی نخست‌ وزیر‌ در تعیین وزیر جنگ،کشمکش را به یک بحران مهم ملی تبدیل کرد. هنگامی که شاه‌ فرد‌ موردنظر‌ مصدق را نپذیرفت،(41)وی بدون توجه به نمایندگان و بـا نـوشتن‌ استعفا نامه‌ای‌، مـستقیما‌ به‌ مردم متوسل شد. مصدق در استعفانامهء خود به این موضوع اشاره‌ کرده بود که‌ چون‌ به‌ وزیـر جنگ مورد اعتمادی نیازمند بود و شاه هم فرد موردنظر را نپذیرفت، اسـتعفا مـی‌دهد‌ تـا‌ اعلی حضرت فرد مورد اعتماد و مجری سیاستهایش را به نخست وزیری تعیین‌ کند‌.برای‌ نخستین‌ بار یک نـخست ‌ ‌وزیـر آشکارا از شاه به دلیل نقض قانون اساسیب انتقاد می‌کرد‌،(42‌)دربار را به دلیل مـقاومت در بـرابر مـبارزه ملی محکوم می‌نمود،و جسارت می‌کرد‌ تا‌ مشکل‌ قانون اساسی را مستقیما برای ملت مطرح سازد.(43)

شـاه و نمایندگان هوادارش در مجلس،در‌ برآورد‌ میزان جدّی بودن نهضت ملی و نفوذ رهبران آن،دچار اشـتباهی بزرگ شدند‌.در‌ 26‌ تیر 1331 مـجلس در غـیاب نمایندگان عضو «جبههء ملی»،به نخست وزیری احمد قوام(قوام‌ السلطنه‌)رأی‌ تمایل داد و شاه نیز فرمان‌ نخست وزیری او را صادر کرد.شاه‌،در‌ این فرمان،قوام را با لقب«جناب اشرف»مخاطب‌ ساخته بـود که به دنبال حوادث آذربایجان‌-عملا‌-پس گرفته شده بود.قوام پس از دریافت‌ فرمان،اعلامیهء شدید اللّحن‌ و تندی‌ صادر کرد.«دو تن از زیردستان قوام‌ به‌ سفارت‌ انگلیس‌ اطلاع داده بودند که او خیال‌ دارد‌ مثل یک دیـکتاتور عـمل کند و بسیاری از مخالفانس را به زندان‌ بیندازد و مجلس‌ را‌ منحل سازد.»اعلامیهء قوام حاکی‌ از‌ قصد او‌ بود‌ ولی‌ به جای ترساندن‌ مخالفان،آنها را‌ تحریک‌ کرد.(44)تعبیراتی چون«وای بر حال کسانی که در اقدامات مـصلحانهء‌ مـن‌ اخلال نمایند و در راهی که در‌ پیش دارم مانع بتراشند‌ یا‌ نظم عمومی را بر هم‌ زنند‌.این‌گونه‌ آشوبگران با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد»و یا‌«به‌ عموم اخطار مـی‌کنم کـه دورهء‌ عصیان‌ سپری‌ شده است و روز‌ اطاعت‌ از اوامر و نواهی حکومت‌ رسیده‌‌ است»،(45)مردم را خشمگین‌تر ساخت.

خبر انتصاب قوام و مخالفت قاطع آیت اللّه کاشانی‌ و فراکسیون‌ جبهه ملی در مجلس شورا با‌ وی‌،تـهران را‌ در‌ نـاآرامی‌ و تـظاهرات اعتراض‌آمیز فرو برد‌ و از همان‌روز 26 تـیر بـین مـردم و قوای نظامی برخوردهای پراکنده‌ای رخ داد.وحدت و هماهنگی مردم‌ در‌ برابر دربار،که‌ بازتابی از اتحاد‌ رهبران‌ مذهبی‌ و سیاسی‌ بود‌،برگ دیگری بر‌ قهرمانیهای‌ مـردم ایـران افـزود.روز26 تیر یک روز پس از استعفای مصدق،اعلامیه شدید اللحن و قـاطع‌ آیـت‌ اللّه‌ کاشانی خطاب به‌ ملت در مخالفت با‌ قوام‌ و حمایت‌ از‌ دولت‌ دکتر‌ مصدق انتشار یافت.در این اعلامیه که صلابت‌ انـقلابی و عـزم مـلّی در آن بارز بود،چنین آمده بود:

احمد قوام باید بداند:در سـرزمینی که مردم رنجدیدهء‌ آن،پس از سالها رنج و تعب،شانه از زیر دیکتاتوری بیرون کشیده‌اند نباید رسما اختناق افکار و عقاید را اعلام و مـردم را بـه اعـدام‌ دستجمعی تهدید نماید.من صراحتا می‌گویم:بر‌ عموم‌ برادران مسلمان لازم اسـت کـه در این‌ جهاد اکبر کمر همت بربندند و برای آخرین مرتبه،به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند کـه‌ تـلاش آنـها در به دست آوردن قدرت‌ و سیطرهء‌ گذشته محال است.(46) در این باره همایون کاتوزیان می‌نویسد:

کاشانی ضـمن نـشر و تـوزیع پاسخی به قوام،از او با جملات تحقیرآمیز یاد کرد و از مردم‌ خواست‌‌ در برابر او پایداری به‌ خـرج‌ دهـند.قـوام پیشنهاد سازش داد و به کاشانی پیغام داد نیمی از پستهای‌ کابینه را در اختیار او قرار می‌دهد به شرطی کـه بـا دولت‌ وی‌ همکاری کند.اما پیام‌ رسانان‌ او- دکتر علی امینی و حسن ارسنجانی-از نـزد آیـت اللّه دسـت خالی بازگشتند.شاه وزیر دربار را با همان مأموریت نزد کاشانی فرستاد،اما او هم نـتیجه‌ای نـگرفت و اوضاع را‌ بدتر‌ کرد،چون‌ کاشانی از طریق علاء به شاه پیغام داد«اگر در بازگشت دولت دکـتر مـصدق تـا فردا اقدام نفرمایند دهه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار‌ خواهم‌ کرد.»(47‌)

در روز 28 تـیر قـوام«برای اعاده امنیت»از شاه تقاضای اختیارات فوق العاده کرد؛ولی در‌ واقع اشرف و عـلیرضا-خـواهر و بـرادر شاه-«عملا زمام قدرت نظامی و انتظامی‌ کشور‌ را‌ در اختیار گرفته بودند و با فرامینی که صادر مـی‌کردند،سـرکوبی مـردم را از نیروهای انتظامی‌ خواستار بودند‌».(‌‌48‌)

ازاولین ساعات بامداد 30 تیر1331 تهران درمحاصره نیروهای نـظامی وانـتظامی‌ وتانکها‌ و زرهپوشها‌  قرار گرفت ولی مردم بی‌محابا به حرکت درآمدند.اصناف و بازاریان،کارگاهها، مغازه‌ها و حجره‌های خود را‌ از روز پیـش بـستند و از صبح 30 تیر به همراه دیگر مردم،از‌ بازار به سوی مجلس‌ به‌ راه افـتادند.کـارمندان دولت،کارکنان راه آهن و رانندگان وسایل نقلیهء عمومی‌ دسـت از کـار کـشیده به تظاهر کنندگان پیوستند.دانشجویان دانشگاه تـهران و دانـش‌آموزان کلیهء مدارس نیز به صف مردم درآمدند و مقاومت‌ هر زمان بیشتر اوج می‌گرفت.هـمهء نـیروها به قیام‌ پیوسته بودند؛پس از آیـت اللّه کـاشانی و«جبههء مـلی»کـه از هـمهء مردم خواسته بودند تا در روز 30 تیر بـه اعـتصاب‌ دست‌ زنند،«حزب توده»نیز-هرچند دیر،و در صبح همان‌روز-مردم را به‌ اعـتصاب عـمومی و راهپیمایی سراسری فرا خواند.مطابق نـوشته نجاتی به نقل از مـطبوعات آن زمـان،بسیاری از هواداران‌ حزب‌ توده نـیز پیـش از فراخوانی حزب و«به ابتکار خود به صفوف‌ مردم پیوسته بودند و با تجارب و آزمـودگی کـه در زد و خوردهای خیابانی داشتند،در نبرد بـا نـیروهای انـتظامی شرکت‌ کردند‌.»(49)حـقیقت ایـن است که مردم در پیـشاپیش گـروههای سیاسی‌ قرار داشتند و آنها را به دنبال خویش می‌کشیدند.30 تیر تبلور وحدت و هماهنگی مردم و نـیرهای عـمدهء سیاسی بود.(50‌)

نبرد‌ نیروهای‌ شاه بـا مـردم،در نیمه‌ راهـ‌ مـجلس‌،قـریب پنج ساعت به طـول انجامید.«پس از پنج ساعت تیراندازی،فرماندهان نظامی که از میزان وفاداری نیروهایشان نگران بودند دستور‌ دادند‌ تـا‌ افـراد به پادگانها باز گردند و شهر را در‌ اخـتیار‌ تـظاهر کـنندگان قـرار دهـند.یک کمیتهء پارلمـانی بـررسی کنندهء حوادث سی تیر،در آن هنگام،اعلام کرد که خونین‌ترین‌ برخوردها‌ در‌ چهار محلهء شهر روی داده است:بازار بـویژه بـازار فـرش‌ فروشان،عطاران و آهنگران-که مردم‌ با فـریاد«یـا حـسین»بـه شـدت بـا ارتش درگیر شده بودند؛مناطق کارگر‌ نشین‌[جنوب‌]شرق‌ تهران‌‌ بویژه اطراف تأسیسات راه آهن و کارخانه‌ها؛مسیر دانشگاه تا مجلس؛و میدان‌ بهارستان‌ که از قدیم محل گردهم آیی تظاهر کنندگان بـود.»(51)اعلام شد که 29 تظاهر کننده‌ در‌ تهران‌ کشته‌ شدند که از جملهء آنها چهار کارگر،سه راننده،دو صنعتگر‌،دو‌ شاگرد‌ مغازه،یک دستفروش، یک خیاط،یک دانش‌آموز و یک آرایشگر بودند.(52)

دوره دوم دولت‌ مـلّی‌

قـوام‌ استعفا کرد و گریخت.شاه هم،زیر فشار قیام مردم،مجددا فرمان نخست وزیری دکتر‌ مصدق‌ را صادر کرد.طرفداران قوام خانه‌نشین شدند و مردم پیروزی قیام 30 تیر را‌ جشن‌‌ گرفتند‌.«در شب سـی و یـکم تیرماه خبر اعلام رأی دیوان دلاوری لاهه مبنی بر عدم‌ صلاحیت‌ آن‌ دادگاه در رسیدگی به شکایت دولت بریتانیا راجع به مسئلهء نفت به‌ تهران‌ رسید‌ و ایـن رأی،کـه‌ حقّانیت مردم ایران را در مبارزه بـا اسـتعمار به ثبوت می‌رساند،پیروزی‌ مردم‌ را تکمیل کرد.»(53)

از 63 نماینده حاضر در جلسه مجلس شورای‌ ملی‌ پس‌ از 30 تیر،61 نفر به نخست وزیری‌ دکتر مصدق رأی تمایل دادند.در مـجلس‌ سـنا‌ نیز‌ از 41 سناتور حاضر در جـلسه،33 نـفر رأی‌ تمایل دادند و حکم‌ نخست‌ وزیری توسط شاه صادر گردید.(54)

وی،کابینه جدید و برنامهء 9 ماده‌ای اصلاحاتش را به مجلس معرفی‌ کرد‌.برنامهء او شامل: اصلاح قوانین انتخاباتی،مالی و اقتصادی و پولی،اصلاحات اداری،قضایی‌،اصلاح‌ قـوانین‌ مـطبوعاتی،و اصلاح خدمات آموزشی و بهداشت و ارتباطات‌ بود‌.(55‌)  لایحه اختیارات قانونگذاری شش ماهه-که همان‌ زمان‌ و بعدها موضوع مناقشات و افاتی در درون نهضت ملی گردید-در فضای بعد از‌ 30‌ تیر و افزایش اقتدار دولت دکتر‌ مصدق‌ در جلسه‌ 12‌ مـرداد‌ هـمراه با طـرح اعلام مفسد فی‌ الارض‌ بودن قوام و مصادره اموال‌ وی،تصویب گردید.(56) همایون کاتوزیان می‌نویسد:

«به‌ فاصله‌ یک مـاه لایحه تفویض اختیارات از‌ مجلس سنا و شورا گذشت‌ و به‌ توشیح شاه رسـید. قـدرت بـه‌«جناب‌ دکتر محمد مصدق نخست وزیر»تفویض شده بود.دولت اجازه یافت در قوانین‌‌ انتخاباتی‌ مجلس و انتخابات شهرداری تـجدیدنظر ‌ ‌نـموده‌،نظام‌ مالی‌ و پولی را اصلاح‌ کند‌،در دستگاه اداری و نظامی‌ اصلاحاتی‌ صورت دهد و دامنه اصلاحات به دسـتگاه قـضایی،بـهداشت و آموزش و پرورش همگانی کشانیده شود.در‌ دی‌ماه‌ 1331 بار دیگر مجلس،تفویض اختیارات‌‌ را‌ برای یک‌ سال‌ دیگر‌(و بـه دنبال بحثی داغ‌ در مجلس و خارج از آن)تمدید نمود.»(57)

آبراهامیان تأکید می‌کند که بعد از سـی‌ تیر‌«مصدق پیروزی خـود را بـا حمله‌های‌ شدید‌ علیه‌‌ شاه‌،ارتش‌،اشراف زمین‌دار و مجالس‌ سنا‌ و شورای ملی دنبال کرد...از هر اقدامی علیه‌ روزنامه‌های توده‌ای که دربار را«مرکز فساد،خیانت‌ و جاسوسی‌»معرفی‌ می‌کردند خودداری‌ کرد.در واقع، سرانجام، خـود‌ مصدق‌ هم‌ دربار‌ را‌ به‌ دخالت در سیاست متهم کرد و یک کمیته‌ ویژهء پارلمانی را مأمور نمود تا مسائل قانونی میان کابیه و شاه را بررسی کند.در گزارش این‌ کمیته آمده بود‌ که قانون اساسی سـرپرستی و ادارهـء نیروهای مسلح را در صلاحیت دولت قرار داده است نه شاه.بدین ترتیب،شاه در اردیبهشت 1332 همهء قدرت و اختیاراتی را که از شهریور 1320‌ به‌ خاطر آن جنگیده بود و دوباره به دست آورده بود،از دست داد.»(58)همچنین‌ وی در مورد اقدامات بعدی مـصدق چـنین می‌نویسد:

«مصدق با افسران ارتش هم به شدت‌ برخورد‌ کرد...پانزده درصد از بودجه نظامی را کاهش‌ داد...136 نفر از افسران ارتش،از جمله پانزده ژنرال را از ارتش بیرون کرد‌ و با‌ گماردن تنی‌ چند از افـسران‌ مـورد‌ اعتماد به پستهای مهم،حکومت نظامی را علیه مخالفان سیاسی خود به کار برد...حمله علیه مخالفان غیر نظامی نیز شدید بود...با گذراندن‌ قانونی‌ از مجلس شورای ملی‌‌ مبنی‌ بـر کـاهش دوره مـجلس سنا از چهار سال به دو سـال،آن را مـنحل کـرد.همچنین،شورای ملی‌ نمایندگان مخالف در مجلس شورای ملی جرئت مقاومت پیدا کردند،همه نمایندگان‌ وابسته‌ به‌ جبهه ملی یکباره استعفا دادنـد...در واقـع،مـجلس هفدهم را منحل کردند.مصدق در مرداد 1332،برای مشروع سـاختن ایـن انحلال-با پشتیبانی حزب توده-خواستار برگزاری‌ همه‌پرسی ملی‌ شد‌.زیرا به‌ نظر او در چنین مواردی تنها مردم حق قـضاوت داشـتند...چـون قوانین‌ برای مردم است و نه برعکس‌،آنها می‌توانند در مورد قـانون اظهار نظر کنند و در صورت تمایل‌  آن‌ را‌ تغییر دهند. مصدق، حقوقدان کاملا آشنا به قانون اساسی که آن را با دقـت و ظـرافت بـسیاری‌ علیه ‌‌شاه‌ به کار برده بود،اکنون بدون توجه به هـمان قـانون،به نظریه اراده‌ عمومی‌ متوسل‌ می‌شد. اشرافی آزادیخواهی که در گذشته روی سخنش اغلب با طبقه متوسط بـود،اکـنون بـه‌ طبقات پائین‌ متوسل می‌شد.اصلاح‌طلب میانه رویی که سلب حق رأی از بی‌سوادان‌ را تـوصیه کـرده بـود‌ اکنون‌‌ برای جلب رضایت و تحریک توده‌ها تلاش می‌کردند.برای اطمینان از پیروزی در همه‌پرسی، صندوقهای رأی مـثبت و مـنفی در مـکانهای‌[جداگانه‌]گوناگونی قرار داده شد.»(59)

کودتای 28 مرداد؛توطئه مشترک انگلیس و امریکا

انگلیسیها‌،تلاش داشتند امریکاییها را هم مـتقاعد کـنند که وجود مصدق باعث سلطه و استیلای کمونیستها بر ایران خواهد شد.امریکا نـیز هـماهنگیهایی نـشان می‌داد که از نمونه‌های‌ آن،پیام مشترک«چرچیل»-«ترومن‌»به‌ مصدق بود که پیشنهاد می‌کردند مـوضوع پرداخـت و میزان غرامت به شرکت نفت،به حکمیت بین‌المللی واگذار شود؛که با مـخالفت ایـران و پافـشاری انگلیس بر ادامهء اقداماتش علیه ایران،دولت ایران‌ روابط‌ خود را-در همهء زمینه‌ها-با انگلیس قطع کـرد.«قـطع رابطه با انگلیس،به روابط ایران و امریکا هم لطمه زد و پیروزی حزب‌ جـمهوری‌خواه در انـتخابات ریـاست جمهوری نوامبر 1952‌ زمینه‌ را برای همکاری نزدیک‌تر انگلیس و امریکا آماده‌تر ساخت و اندیشهء توسل به کودتای نـظامی را قـوت بـیشتری بخشید.»(60)

 

دربار و ایادی استعمار در به هم زدن جبههء متحد ملت موفق‌ شدند‌ و در‌ ایـن مـیان نقش کسانی‌ چون‌ دکتر‌ مظفر‌ بقایی کرمانی و برخی اطرافیان مشکوک دکتر مصدق و همچنین برخی از اطرافیان آیـت اللّه کـاشانی بارزتر بود.

با تمهیدات دشمنان نهضت ملی‌،و زمینه‌سازی‌ مطبوعاتی‌ همچون فرمان بـه مـدیریت‌ شاهنده،شاهد به مدیریت‌ بقایی‌،آتش بـه مـدیریت مـیر اشرافی و مانند آن،که همگی در دشمنی‌ با مـردم و نـهضت ملی هم پیمان شده بودند‌،متّحدان‌ سابق‌،رودرروی همدیگر قرار گرفتند؛ روزنامه‌های طرفدار دولت مـانند بـاختر امروز‌ به مدیریت دکتر فـاطمی،تـوفیق،نیروی سـوم بـه‌ مـدیریت خلیل ملکی،شورش به مدیریت کـریم‌پور شـیرازی،جبهه آزادی‌ و مطبوعات‌ وابسته‌ به‌ حزب توده نیز از موضع حمایت از دولت دکتر مـصدق‌ بـه‌ حملات شدید و تحریک کننده علیه‌ آیـت اللّه کاشانی و سایر منتقدان و مـخالفان دولت دسـت می‌زدند و آنان را‌ همدست‌ دربار‌ و عـامل‌ انـگلستان توصیف می‌کردند.(61)تا آنجا که از ابتدای بهار 1332‌ مطبوعات‌ طرفدار‌ دولت، هماهنگ و در کنار مطبوعات چـپگرا و تـوده‌ای(62)بر شدت حملات خود بـر مـخالفان‌ مـی‌افزودند‌ و چنین‌ بود کـه بـخشهای مهم و تعیین‌کننده‌ای از بدنهء جـامعه،سـر در گم و مأیوس شدند تا‌ کودتای‌ امریکایی-انگلیسی 28 مرداد به ثمر رسد.

داستان کودتا مـعروف‌تر از آن اسـت‌ که‌ در‌ اینجا نیاز به شرح داشـته بـاشد.کودتا،پس از فـرار شـاه از ایـران،در‌ دو‌ مرحله(25 و 28 مرداد)-که در پی هـم«پیشامد»کرد و مرحلهء نخستین آن‌‌ شکست‌ خورد‌-روی داد و فضل اللّه زاهدی با فرمانی که از پیش نوشته شـده بـود،به‌ نخست‌ وزیری‌ رسید.

تحلیل کـودتا،از زوایـای گـوناگون

تـحلیل زمـینه‌های وقوع کودتا و ارزیـابی نـقش‌ و میزان‌ تأثیر‌ برخی اشخاص و جریانها در این‌ واقعه،از دیدگاههای متفاوت صورت پذیرفته است و معمولا با جانبداری‌ از‌ یـک‌ جـناح و مـطلق‌انگاری مواضع و عملکرد آن تلاش می‌شود تا همه تـقصیرها مـتوجه جـناح‌ دیـگر‌ شـود. بـرخی با نگاه مصدق محوری همه اشتباهات و خیانتها را به پای آیت اللّه کاشانی و جدا‌ شدگان‌‌ جبهه ملی گذارده و کسانی نیز با نگاه کاشانی محوری،از ابتدا ماهیت‌،نقش‌ و عملکرد دکتر مـصدق و هم فکران وی را‌ زیر‌ سؤال‌ برده و آنان را مسئول زمینه‌سازی و موفقیت کودتا‌ بر‌ می‌شمارند.البته در هردو نگاه،انگلیس و امریکا طراح و برنده ماجرا بر شمرده می‌شوند‌ و مقصران‌ را نیز در اردوگاه آنان‌ قرار‌ می‌دهند. بدیهی است که تحلیل‌ یکسو‌ نگرانه و افراطی آنان که وقایع و اشخاص را سیاه و سفید ترسیم‌ می‌کنند و با‌ اغماض‌،از قصورها و تقصیرهای بارز و آشکار جناح‌ مطلوب خویش عبور مـی‌کنند‌،نـمی‌تواند‌ بیانگر همه ابعاد واقعه باشد‌،و باب‌ مناقشات و اختلافات را با حدّت و شدّت بیشتری باز می‌گذارد.بویژه آنکه اهداف و اغراض‌ سیاسی‌ و مسلکی و حزبی باقیمانده از دورانـ‌ نـهضت‌ ملی‌ در نسبت با‌ شرایط‌ روز،کـماکان بـا تعضب‌ و حرارت‌ احیاء شده و تداوم‌ یافته‌اند.در این مقال نمی‌توان و بایسته نیست که نسبت به نگرشهای‌ متعارض‌ موجود در باب‌ کودتای 28 مرداد‌ به‌ داوری نشست‌.پیچیدگیها‌ و ابـهامات‌ نـاشی از تاریخ نگاریهای‌ مرامی و مـسلکی و حـزبی چنان دامنه مباحث را گسترده می‌سازد که شاید نتوان در آینده‌ای نزدیک‌ به‌‌ خاتمه این اختلافات و جدلها امید داشت‌.حتی‌ تحقیقات‌ و تحلیلهای‌ مدعی‌ نگرش صرفا علمی‌‌ و آکادمیک‌ نیز نتوانسته‌اند خود را از دایره عـلایق و دلبـستگیهای پیش داورانه خارج سازند.تا آنجا که پژوهشگران‌ خارجی‌ نیز‌ بسته به موضع و وابستگیهای سیاسی آشکار و نهان‌ خویش‌ در‌ این‌‌ وادی‌ قدم‌ نهاده‌اند.

از این‌رو تنها می‌توان کلیاتی تقریبا مورد توافق را در زمـینه کـودتا به‌عنوان مـخرج مشترک‌ دیدگاههای موجود ارائه نمود.و البته کماکان این حق برای هرکس محفوظ‌ است که مطابق‌ عقاید و آراء و سلایق فـکری و سیاسی خویش،به‌گونه‌ای،یا ترکیبی از گونه‌های مشابه،در تحلیل موضوع،گرایش داشـته بـاشد.

مـضافا اینکه صرف‌نظر از چگونگی توصیف و تبیین وقایع،طبیعی‌ است‌ که«داوری ارزشی» درباره نقش آفرینان نهضت ملی شدن نـفت،‌ ‌امـری است غیرقابل اجتناب و متناسب با«نظام‌ عقیدتی و ارزشی»داوری کننده،اساسا خارج از محل چـون و چـرا و مـجادله است‌.در‌ این‌ مورد،اختلاف در جزئیات امور و وقایع اهمیتی ندارند و عمدتا مبادی و غایات مواضع و عملکردها در مـعرض سنجش قرار می‌گیردند تا به حکمی کلّی‌ منتهی‌ گردد؛سپس مهم آن است‌‌ کـه‌ بنیادهای نظری و بینشی ایـن‌گونه سـنجشها تا چه میزان نزد مخاطب،مقبول باشند.

لیک از حیث پدیده‌شناسی،جمع‌بندی مشترکی از رویدادها و تحولات منجر به کودتا‌ بدون‌‌ اشاره به موارد مناقشه‌انگیزی‌ چون‌ لوایح اختیارات و انحلال مجلس هفدهم،می‌توان به ایـن‌ شرح ارائه داد:

1- در اکتبر 1951/آبان 1330 دولت«کلمن اتلی»رهبر حزب کارگر،سقوط کرد و «وینسون چرچیل»به نخست وزیری رسید‌.سران‌ دولت«حزب کارگر»با«دخالت مستقیم در ایران مخالف بودند،و میل داشتند مشکل را از راه‌های آشتی جـویانه حـل نمایند.»(63)طرح کودتا در دولت«حزب محافظه‌کار»به‌طور جدی پی‌گیری‌ شد‌.

2- بخشی از‌ نخبگان حاکم در ایران،که منافع و موقعیت خود را در خطر می‌دیدند و از ترس‌ مردم ساکت بودند‌،به تشویق عوامل انگلیس و امریکا تدریجا امـیدوار شـدند و به میدان آمدند‌.

3- در‌ صفوف‌ نهضت ملی تفرقه و تشتت روی داد و برخی از مهم‌ترین رهبران درجهء دوم‌ نهضت(مکّی،بقایی،حائری‌زاده و...)از ‌‌دولت‌ جدا شدند.در این میان،اختلافات بین دکتر مصدق و آیت اللّه کاشانی-رهـبران‌ نـهضت‌ ملی‌-لطمهء زیادی وارد کرد.

4-شکست«حزب دمکرات»در انتخابات ریاست جمهوری امریکا روی کارآمدن«حزب‌‌ جمهوری خواه»،که به‌طور سنّتی بیش از«حزب دمکرات»در دفاع از منافع‌ سرمایه‌داران و کمپانیهای بزرگ به‌ شیوه‌ مـداخله آشـکار و خـشونت‌بار عمل می‌کرد،در نزدیکی و هماهنگی‌ انـگلیس و امـریکا فـوق العاده مؤثر بود.(64)

5-استفاده از حربه خطر کمونیزم با بهره‌گیری از تبلیغات سیاه و جنگ روانی شبکه بدامن در بستر‌ اشتباهات تاکتیکی دولت در قبال نیروهای چـپ و اقـدامات خـائنانه و دسیسه‌گرانه حزب‌ توده نیز واجد اهمیت و نقش تـعین کـننده‌ای بود.(65)

در اینکه«حزب توده»یکی از عوامل مؤثر در شکست جنبش‌ ملی‌ ایران بود تردیدی نیست، چرچیل و ادین،نخست وزیر و وزیـر امـور خـارجهء انگلیس،برای نگران ساختن افکار عمومی‌ در امریکا این نظریه را تـبلیغ می‌کردند که ادامهء زمامداری مصدق،موجب نیرومندتر‌ شدن‌ حزب‌ توده و توسعهء نفود کمونیستها در ایران خواهد شد.دکتر مـصدق نـیز از حـزب توده به‌عنوان‌ «مترسک کمونیسم»استفاده می‌کرد؛با این تفاوت که دخـالتهای شـرکت نفت و بریتانیا را‌ در‌ ایران موجب فقر و فساد و عامل پیشرفت حزب توده و گسترش نفوذ کمونیستها می‌دانست.(66) در همان زمـان بـا اقـدامات کمیته رسیدگی به عملیات عناصر ضد امریکایی به ریاست سناتور مک‌‌ کـارتی‌،فـضای‌ ضـد کمونیستی شدید و گسترده‌ای در‌ افکار‌ عمومی‌ و نخبگان امریکا ایجاد شده‌ بود.در واقع تقارن«مک کـارتیسم»بـا مـاههای آخر نهضت ملی،فرصت مناسبی برای کارآمدی‌ تبلیغات انگلیسیها‌ در‌ مورد‌ خطر کمونیزم در ایران،فـراهم آورده بـود.(67‌) سپهر‌ ذبیح در مورد سیاست دولت دکتر مصدق در قبال حزب توده چنین می‌نویسد:

«موضوع دیـگری کـه در سـقوط رژیم‌ دکتر‌ مصدق‌ مؤثر افتاد عبارت بود از طرز برخورد وی با حزب‌ توده...ابهام و تـردید زیـادی در سیاست مصدق نسبت به حزب توده و دولت شوروی‌ (حامی حزب توده)وجود داشت‌.دکـتر‌ مـصدق‌ یـک سیاستمدار بورژوا-لیبرال بود،شخصا هیچ‌گونه علاقه‌ای به تودی‌ایها نداشت‌،حتی‌ در چند مورد در گذشته،بـه مـبارزه با توده‌ایها پرداخت.از جمله،هنگامی که توده‌ایها از‌ قرارداد‌ نفت‌ شمال،جانبداری مـی‌کردند.بـا ایـن‌ حال،به نظر برخی از سیاستمداران ایرانی‌ چنین‌ می‌رسید‌ که حکومت مصدق به هیچ اقدام قـاطعی بـرای پاسـخ گویی به مبارزه‌طلبی حزب توده‌ دست‌ نزد‌.پر واضح است که قدرت حـزب‌ تـوده در دوران دکتر مصدق به اوج خود‌ رسید‌،در حالی که این حزب هنوز غیر قانونی به شمار می‌رفت.حـزب تـوده‌ در‌ کارمندان‌ دولت،ارتش و قشر بزرگی از قضات دادگستری رخنه کرد، به‌طوری که وقتی یـک سـال‌ بعد‌،شبکه نظامیان حزب توده کشف شـد،حـتی رهـبران بسیار دیر باور جبهه ملی‌ نیز‌،از‌ فـعالیت حـزب توده به وحشت افتادند.»(68)

انگلیسیها،در جلب پشتیبانی دولت امریکا،کوششهای موفقیت‌آمیزی‌ برای‌ قدرتمند نـشان‌ دادن حـزب توده به عمل آوردند.عـوامل آنـها،در شورای‌ رهـبری‌ حـزب‌ تـوده و دیگر نهادهای آن، نفوذ کردند؛حتی مـوفق بـه سازماندهی گروههای«بدلی»به نام حزب‌ توده‌ شدند‌ و برای‌ ترساندن امریکاییها و نـگران سـاختن مردم ایران،به خصوص روحانیون و قـشرهای مذهبی‌،آنها‌ را به تـظاهرات ضـدّ ملی و ضدّ مذهبی واداشتند.شـبکه وسـیع گروهها و تشکلهای اجتماعی و کارگری حزب توده‌ در‌ کنار مطبوعات متعدد و تأثیر گذار وابسته بـه آن بـا کارآیی و موفقیت، طرحهای‌ تشنج‌ آفـرین و بـحران سـاز علیه نهضت مـلی را‌ بـه‌ اجرا‌ در می‌آوردند.البته حـزب تـوده با ایفای‌ نقش‌ دوگانه،تا قبل از قیام سی تیر در موضع کاملا مخالف دولت دکتر‌ مـصدق‌،و پسـ‌ از آن به مرور‌ به‌عنوان‌ مدافع و در‌ ماههای‌ آخـر‌ در قـالب مؤتلف و مـتحد دولت دکـتر‌ مـصدق‌، ظاهر شد.دقیقا بـرعکس نقش آفرینی افرادی مانند بقایی،زاهدی،شمس قنات‌آبادی‌،مکی‌‌ و...که در دولت اول دکتر مصدق‌ از حامیان و متحدان ویـ‌ و جـبهه‌ ملی بودند،اما ازسی‌ تیر‌ بـه‌ بـعد درصـف مـخالفین قـرارگرفتند و در کودتا مـشارکت و یـا سکوت کردند‌.

6-تندرویها‌ و تشنج آفرینیهای احزاب و مطبوعات موافق‌ و مخالف‌ دولت‌ در کنار سایر‌ زمینه‌ها‌ و عوامل موجود،در تـضعیف‌ تـوان‌ جـنبش ملی نقش بارز و آشکاری داشت.ادبیات‌ تـحریک‌آمیز مـطبوعات و اقـدامات خـشونت بـار گـروههایی مانند‌ حزب‌ ملت ایران،حزب‌ زحمتکشان،سپس نیروی‌ سوم‌ و حتی حزب‌ ایران‌ که‌ در اغلب مواقع در‌ واکنشهای نسنجیده و گاه مشکوک علیه اقدامات مخالفین بویژه حزب توده،صورت مـی‌گرفت،بهانه‌های فراوانی‌ جهت‌ تداوم‌ تنش آفرینی و ایجاد انفعال در بخشهای‌ وسیعی‌ از‌ مردم‌ برای‌ دسیسه‌گران فراهم‌ می‌ساخت‌.

7-به‌ نتیجه نرسیدن مذاکرات مربوط به نفت و لا ینحل ماندن آن و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از عدم‌ صـدور‌ نـفت‌ و مسدودسازی ذخایر ایران در انگلیس و خودداری شوروی‌‌ از‌ پرداخت‌ مطالبات‌ ایران‌ نیز‌ از عوامل مؤثر در تضعیف نهضت ملی و زمینه‌سازی کودتا محسوب می‌شوند.

8-برخی خطاهای بارز در انتصابهای سیاسی و اداری و نظامی توسط دولت،اشتباهات تاکتیکی و عـدم قـاطعیت در عملیات‌ ضد کودتای دولت در خلال 25 تا 28 مرداد 32 نیز از اهمیت برخوردارند.بع تعبیر نجاتی«در آن سه روز سرنوشت ساز که آینده سیاسی ایران تعیین‌ می‌شد،مسئولین‌ مـملکت‌ و رهـبران احزاب سیاسی در انجام وظایف خـطیری کـه به عهده داشتند غفلت کردند...فرصتهای گرانبهایی از دست رفت.»(69)همو درباره روز 28 مرداد چنین‌ می‌نویسد:

«مردم شهر تهران‌،که‌ چند بار توطئه‌های علیه نهضت مـلی را بـا قیام خود و پشتیبانی از دولتـ‌ مـصدق خنثی کرده بودند،صبح روز 28 مرداد،بدون رهبر‌ و فرمانده‌،شاهد تردید و تزلزل‌ رهبران نهضت‌ ملی‌ و خیانت و سهل انگاری چند تن از فرماندهان نظامی و رؤسای سازمانهای‌ انتظامی بودند.پیروزی سریع کودتاچیان در روز 28 مرداد نـه تـنها برای ملت ایران‌ بلکه‌ برای‌ کرمیت روزولت و سردمداران‌ کودتا‌،باور کردنی نبود.»(70)

 

پانوشتها:

(1)-مکی،حسین،استیضاح حسین مکی،بقایی،حائری‌زاده از دولت ساعد،تهران،امیر کبیر،چ 3،1357 ش،ص 8.

(2)-دهنوی،م،مجموعه‌ای از مکتوبات،سخنرانیها و پیامهای آیت اللّه کـاشانی،تـهران،چاپخش‌،ج 1،1361‌ ش،صـ‌ 57.

(3)-عراقی،مهدی،ناگفته‌ها،تهران،رسا،1370 ش،صص 41-38؛نجاتی،غلامرضا،جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332،تهران،شـرکت انتشار،1366 ش،ص 90.

(4)-جنبش ملی...،ص 90‌.

(5)-حسینیان‌،روح اللّه‌،بیست سال تکاپوی اسلامی شیعی در ایـران،تـهران،مـرکز اسناد انقلاب اسلامی،1381 ش،صص‌ 104-100،به‌ نقل از مطبوعات سال 1329 و روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت نـفت؛‌ ‌تـرکمان، محمد،نقدی بر مصدق و نبرد قدرت،تهران،رسا،1371 ش،صص 28 و 32 و 65-45‌.

(6)-‌‌نقدی‌ بر...،ص 28؛بیست سـال...،صـص 100 و 101.

(7)-ایـرانی،ناصر،بحران دموکراسی در ایران‌،تهران‌،مرکز‌ نشر دانشگاهی،1371 ش،صص 83-82.

(8)-هیکل،محمد حسنین،ایران:روایتی کـه ناگفته ماند،ترجمه‌ حمید احمدی،تهران،الهام،چ 3،1363 ش،ص 112.

(9)همو،ایران کوه آتشفشان،ترجمه سـید محمد‌ اصفیای،تهران،بـی‌نا،1358‌ ش،ضـمائم‌،ص 184.

(10)-ناگفته‌ها،صص 77-72؛خواندنیها7س 16،شمـ 17(9/8/1334).باتوجه به زمان انتشار خواندنیها برخی مطالب خاطرات واحدی با ابهام و کنایه ذکر شده است؛خوش نیت،سید حسین،سید‌ مجتبی نواب صفوی،اندیشه‌ها و مبارزات‌ و شهادت او،تـهران،منشور برادری 1360 ش،ص 51.

(11)-ناگفته‌ها،ص 72.در خاطرات واحدی آمده است که«حائری‌زاده گفت من به نمایندگی از دکتر مصدق آمده‌ام.»

(12‌)-همان‌،صص 75-72.بیست سال...،صص 109-108 و ص 304.

(13)-ناگفته‌ها،صص 77-75.

(14)-بیست سال...،صص 307-305،گل محمدی،احمد،جمعیت فـدائیان اسـلام به روایت اسناد،ج 2،تهران‌،مرکز‌ اسناد انقلاب اسلامی،1382،صص 669-666.

(15)-سفری،محمد علی،قلم و سیاست،ج 1،تهران،نامک،1371 ش،صص 422-421.

(16)-همان،ص 422.

(17)-ایران:روایتی...،صص 113-112.

(18‌)-جنبش‌ ملی...،ص 126.

(19)-بحران دمکراسی...،ص 82.

(20)-آبراهامیان،یرواند،ایران بین دو انـقلاب،تـرجمه گل محمدی-فتاحی،تهران،نی،1377 ش،ص 327.

(21)-همان جا.

(22)-تقریرات مصدق در زندان‌،تهران‌،سازمان‌ کتاب،1359 ش،ص 121.تعبیر«محلل‌»برای‌ کابینه‌ علا توسط مصدق‌ نیز به کار رفته است اما وی آن را مقدمه نخست وزیـری سـید ضیاء توصیف می‌کند در حالی‌ که‌ برخی‌ دیگر باتوجه به‌ ارتباطات جبهه ملی با وی‌،آن‌ را زمینه‌ساز حکومت مصدق می‌دانند.ناگفته‌ها،صص 87 و 95.

(23)-قلم و سیاست،ج 1،ص 445.

(24)-تقریرات...،ص 121.

 

(25)-بحران دموکراسی‌...،ص 84‌.

(26‌)-جنبش ملی...،صـص 161-160.

(27)-بـحران دمـوکراسی...،ص 84؛ایران‌ بین دو انقلاب،ص 393.

(28)-بحران دمـوکراسی...،ص 85.

(29)-ایـران بـین دو انقلاب،ص 330.

(30)-کاتم،ریچارد،ناسیونالیسم‌ در‌ ایران‌،ترجمه احمد تدین،تهران،کویر،چ 3،1383 ش،ص 267.

(31)-روزنامه دنیا در‌ 4 خرداد‌ 1331 مشاغل نمایندگان دوره هفدهم را ذکر کرده است که طـبق آن پانـزده نـفر از آنان‌ ملاک‌ و زمین‌دار‌ بوده‌اند.به نقل از قلم و سـیاست،ج پ،ص 585.

(32)-ایـران بین دو انقلاب‌،صص‌ 332‌-331.

(33)-جنبش ملی...،ص 219.

(34)همان جا.به نقل از روزنامه کیهان،مورخ‌ 1 فروردین‌ 1331‌.

(35)-همان جا.

(36)-قلم و سیاست،ج 1،ص 606.

(37)-کاتوزیان،هـمایون،مـصدق و نـبرد قدرت،ترجمه‌ احمد‌ تدین،تهران،رسا،1371 ش،ص 233.

(38)-همان جا.

(39)-همان جـا.

(40)-خاطرات‌ و تألمات‌ مصدق‌،به کوشش ایراج افشار،تهران،علمی،چ 10،1381 ش،ص 259.

(41)-دکتر مصدق در استعفای‌ خود‌ خطاب به شاه تصریح مـی‌کند کـه درخـواست وی آن بوده که«پست وزارت‌ جنگ‌ را‌ فدوی‌ شخصا عهده‌دار شود».به نـقل از جـنبش ملی...،ص 222.

(42)-در استعفانامه مصدق هیچ‌ اشاره‌ و یا استدلالی به نقض قانون اساسی نشده است.

(43)-ایران بین دو‌ انـقلاب‌،ص 333‌.«چـون در نـتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده،پیشرفت کار در این‌ موقع‌‌ حساس‌ ایـجاب مـی‌کند کـه پست وزارت جنگ را فدوی-شخصا-عهده‌دار شود و این‌ کار‌ مورد تصویب شاهانه واقع‌ نشده،البـته بـهتر آن اسـت که دولت آینده را کسی تشکیل دهد‌ که‌ کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویّات شاهانه را اجـرا کـند.با وضع‌ فعلی‌ ممکن نیست مبارزه‌ای را که ملت ایران‌ شروع‌ کرده‌ است،پیـروزمندانه خـاتمه دهـد.25 تیرماه 1331‌ -فدوی‌ دکتر محمد مصدق.»به نقل از جنبش ملی...،ص 222.

(44)-بحران دموکراسی...،ص 87‌.

(45‌)-این اعلامیه در اکـثر مـطبوعات‌ آن‌ روز چاپ‌ شد‌؛جنبش‌ ملی...،ص 223.

(46)-مطبوعات 26 تیر‌ 1331‌؛جنبش ملی...،صص 226-225.

(47)-مصدق و نبرد قـدرت،ص 234.

(48)-سـمیعی‌،احـمد‌،سی و هفت سال،تهران،شباویز،چ 4،1367‌ ش،ص 26.

(49)-جنبش ملی‌...،ص 227‌.

(50)-بحران دموکراسی:ص 87؛ایران‌ بین‌ دو انقلاب،ص 334.

(51)-ایران بین دو انـقلاب،ص 335.

(52)-هـمان جا،به‌ نقل‌ از تهران مصور،24 تیر‌ 1332‌.

(53‌)-سی و هفت سال‌،ص 27‌.

(54)-قلم و سیاست،ج 1،صـص‌ 642‌ و 646.

(55)-بـحران دمـوکراسی،ص 87.

(56)-قلم و سیاست،ج 1،ص 651.

(57)-مصدق و نبرد قدرت،ص 244‌.

(58‌)-ایران بین دو انقلاب،ص 336.

(59‌)-همان‌،صص 3377‌-336‌.

(60‌)-بحران دموکراسی...،ص 88.

(61‌)-بررسی نقش مـطبوعات در بـسترسازی کـودتای 28 مرداد،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،تهران،1384 ش، صص‌ 19‌-18 و 44 و 99 و 102 و 115-111‌؛بیست‌ سال‌...،صص‌ 204‌-203.

(62)-در‌ مورد‌ تـغییر وضـع مطبوعات توده‌ای در قبال نخست وزیر،ریچارد کاتم می‌نویسد:«بعد از 30 تیر حمله‌ به‌ مصدق‌ در نشریه‌های حزب تـوده مـتوقف گردید.»به‌ نقل‌ از‌ ناسیونالیسم‌ در‌ ایران‌...،ص 280.

(63)-ا.بیل،جیمز،شیر و عقاب،ترجمه فروزنده بـرلیان،تـهران،فاخته،1371 ش،ص 103.

(64)-بحران دموکراسی...،صص 165-164.

(65)-شهبازی،عبد اللّه،ظـهور و سـقوط سـلطنت پهلوی‌،ج 2،تهران،اطلاعات،چ 16،1382 ش،صص 186-178.

66)-جنبش ملی...،صـص 176-175.

(67)-هـمان،صص 176-175.

(68)-ذبیح،سپهر،ایران در دوران مصدق،ترجمه رفیعی مهرآبادی،تهران،عطایی‌،چ 3،1381‌ ش،ص 207.

(69)-جنبش ملی...،ص 415.

(70)-هـمان،ص 439.


فصلنامه مطالعات تاریخی- شماره 8 تابستان 1384 صفحه 30 تا صفحه 47