اسهام خوانین در شرکتهاى نفتى، شرکت نفت بختیارى و شرکت بهره بردارى اولیه
916 بازدید
پس از کشف نفت در مسجدسلیمان، جنب و جوش تازهاى مناطق نفتى را فرا گرفت و سرمایهگذاران انگلیسى، از جمله دارسى و شرکا و شرکت نفت برمه درصدد برآمدند تا تولید، پالایش، انتقال و حمل نفت را مدیریت کنند. این اقدام به امکانات و برنامهریزى گستردهاى احتیاج داشت و به همین دلیل دارسى کوشید تا براى فراهم کردن زمینه حمل و پالایش نفت با شیخ خزعل ــ شیخ محمره و از رؤساى ایلات عرب کعب ــ وارد مذاکره و گفت وگو شود. دارسى و دیگران درنظر داشتند تا همانگونه که با خوانین بختیارى قرارداد همکارى بستند، با شیخ خزعل نیز به تفاهم و عقد قرارداد مبادرت کنند که در جاى خود، پس از این مبحث بدان خواهیم پرداخت.
اقدام بعدى، مبادرت به تشکیل شرکت نفت بختیارى بود. در 28 مى 1909 رینولدز ــ مدیرعامل محلى شرکت نفت ایران و انگلیس ــ طى نامهاى به غلامحسینخان سردار محتشم به اطلاع او رسانید که از طرف مدیران شرکت در لندن از او خواسته شده است تا خبر تأسیس دو شرکت به نامهاى شرکت نفت ایران و انگلیس[1] و شرکت نفتبختیارى[2] را که این دومى به طور انحصارى در منطقه بختیارى فعالیت مىکرد، به آنهابرساند.[3] هدف از این اقدام آن بود که خوانین بدانند این شرکتها به استناد توافقنامه بینشرکت نفت و خوانین تأسیس شدهاند و بر اساس همان توافقنامه، خوانین بختیارى سه درصد از اسهام منتشره و محاسبه شده شرکتهایى را که ممکن است در منطقه بختیارى فعالیت کنند، دارا هستند. سرمایه شرکت نفت بختیارى سیصدهزار لیره و قیمت هر سهم یک لیره تعیین شد.
رنکینگ[4] ــ کنسول انگلیس در اهواز ــ طى سفرى به منطقه بختیارى متوجه شد کهبرداشت کلى خوانین از نامه رینولدز آن بوده است که شرکت نفت ایران و انگلیس قصد دارد فقط سه درصد اسهام منتشره، یعنى نه هزار سهم به آنها واگذار کند. رنکینگ این سؤال را مطرح کرد که اگر غرض شرکت غیر از این بود، چرا مدیران شرکت میزان سرمایه شرکت نفت ایران و انگلیس را که معادل دو میلیون لیره بود، به سادگى مطرح نکردهاند؟ رنکینگ به استناد بند دوم قرارداد چنین برداشت کرد که رؤساى بختیارى حق شراکت در سه درصد از کلیه اسهام شرکت یا شرکتهایى را که در منطقه بختیارى فعالیت مىکنند، دارا هستند. از نظر او، عبارت گنجانده شده در قرارداد، امکان طفره را براى دو طرف تا حدى امکانپذیر ساخته بود. به این ترتیب که شرکت نفت ایران و انگلیس مىتوانست چنین استدلال کند که تنها سه درصد از اسهام شرکت نفت بختیارى به خوانین تعلق مىگیرد و خوانین نیز مىتوانستند استدلال کنند که آنان حق شراکت در سه درصد مجموع ارقام اسهام معمولى صادره و منتشره از سوى شرکت نفت ایران و انگلیس را دارند.[5]
در گزارش رنکینگ آمده که سرمایه سندیکاى بهرهبردارى اولیه[6] ششصدهزار لیرهبوده که سه درصد سهم خوانین از آن، بالغ بر هجده هزار سهم مىشد که دقیقا دو برابر نه هزار سهمى است که از طریق نامه شرکت نفت به آنها وعده داده شده بود. کنسول انگلیس در پایان خاطرنشان ساخت:
... در حال حاضر، خوانین بختیارى عمیقا درگیر انجام فعالیتهاى عمومى و ملى [حوادث مربوط به مشروطیت، استبداد صغیر و فتح تهران و...] هستند و نمىتوانند حتى اندیشه خود را به چنین امورى اختصاص دهند. ولى مطمئنا زمانى خواهد رسید که آنها دیر یا زود بتواند به مسائل مربوط به خود توجه کنند و آنگاه یکى از آنها که از دیگران آگاهتر است، ممکن است تعبیر دیگرى از عبارت قرارداد نماید یا شاید توسط افرادى که با چنین موضوعاتى سروکار دارند، وسوسه شوند. اگر چنین اتفاقى رخ دهد و آنها در اندیشه بگذرانند که رفتار ناعادلانهاى درباره ایشان شده است، اثر زیانبارى در همه معاملات آتى شرکت و مذاکرات با خوانین به جا خواهد گذارد....[7]
رنکینگ ابراز کوچکترین بهانه از سوى خوانین را به تصور اینکه در راستاى منافع حقیقى خود فریب خوردهاند، اسفناک دانست؛ به ویژه اگر شرکت نفت ایران و انگلیس بعد از طفره رفتن و ناسپاسى درصدد چارهجویى برمىآمد. او در پایان نامه ضمن اینکه نظر سر جورج بارکلى ــ وزیر مختار انگلیس در تهران ــ را درباره دیدگاههاى خود جویا شد و اطلاعات بیشترى درخواست کرد، خاطرنشان کرد براى شرکت نفت ایران و انگلیس بهتر بود از ابتدا در ارتباط با امکان اعتراض از سوى خوانین توافق کند و سه درصد از ششصد هزار سهم عادى شرکت بهرهبردارى اولیه را با سخاوت و نه از روى عداوت واگذار کند. دلایل او براى این اقدام عبارت بودند از:
الف. لزوم توجه به دورنماى رابطة خوانین با شرکت نفت در آینده
ب . نیاز به داشتن ذهنیت خوب و دیدگاه مثبت خوانین نسبت به شرکت در شرایط عدم حضور گارد هندى نفتى در منطقه
ج . عملکرد موفق نگهبانان و محافظان جدید بختیارى پس از امضاى قرارداد جدید بین دکتر یانگ، رینولدز و سردار محتشم.[8]
از دیدگاه رنکینگ، این دلایل شرکت را به اتخاذ رویهاى توأم با انصاف و دقت ملزم مىساخت. بار دیگر پاى پریس[9] به میدان کشیده شد. او در نامهاى به چرچیل[10] خوانینبختیارى و بختیارىها را در شرکت نفت بختیارى و شرکت بهرهبردارى اولیه سهیم دانست:
... من اعلامیه شرکت را براى شما مىفرستم؛ [ آنگاه] شما متوجه خواهید شد که بختیارىها در ششصدهزار لیره سرمایه شرکت بهرهبردارى اولیه و همچنین چهارصد هزار لیره سرمایه شرکت نفت بختیارى سهیم هستند که از هر دوى آنها سه درصد از 000,750 سهم را کسب مىکنند... هیچ جایى براى طفره رفتن از حقوق ایشان [بختیارىها] وجود ندارد. البته آنها در مورد شرکت اصلى که قرار است محدوده کارش تمام ایران را دربرگیرد، نمىتوانند ادعایى داشته باشند. در توافق با ایشان اینگونه طرح شد که قرار است آنها سه درصد از سرمایه صادره به عموم در هر شرکتى [را] که در آن ناحیه [بختیارى] اقدام به بهرهبردارى از منابع نفت کند، به دست آورند.[11]
اگر به عبارت سه درصد از سرمایه صادره به عموم دقت شود، متوجه خواهیم شد که شرکت نفت بختیارى داراى چهارصد هزار لیره سرمایه بود که سیصد هزار لیره آن را به صورت سرمایه صادر به عموم منتشر کرده بود. همچنین، شرکت بهرهبردارى اولیه داراى ششصدهزار لیره سرمایه بود که 000,450 لیره آن را به صورت سرمایه صادر به عموم منتشر کرده بود. بنابراین، در واقع جمع سرمایه صادره به عموم شرکت نفت بختیارى و شرکت بهرهبردارى اولیه 000,750 لیره بود که پریس در نامه چرچیل به آن اشاره کرد و سه درصد از این 000,750 لیره مىبایست به بختیارىها تعلق مىگرفت.
در همین راستا بارکلى نیز در گزارش به سر ادوارد گرى ــ وزیر امور خارجه انگلیس ــ ضمن اشاره به نگرانى سروان لوریمر ــ سرکنسول انگلیس در اهواز ــ از اینکه مبادا منافع بختیارىها فراموش شود، تردید خود را نسبت به موضوع به اطلاع او رسانید. سر بارکلى از سر ادوارد گرى خواست به شرکت نفت ایران و انگلیس سفارش کند براى جلوگیرى از سوءتفاهمات آتى، کاملاً به خوانین تفهیم کنند که در چه شکلى از ارتباط با شرکتهاى مختلف به وجود آمده، قرار دارند.[12]
وزیر امور خارجه انگلیس نیز نگرانىها و تردیدها را به شرکت نفت ایران و انگلیس انتقال داد و گوشزد کرد. در پاسخ او، والاس[13] ــ معاون شرکت نفت ایران و انگلیس ــضمن اظهار بىاطلاعى از امکان وجود تردید یا سوءتفاهم در مورد موضوع تعداد اسهامى که باید به خوانین بختیارى و بختیارىها واگذار شود، به بندى از قرارداد 1905م استناد کرد که بر مبناى آن، بعد از تشکیل یک شرکت یا بیشتر جهت بهرهبردارى نفت در منطقه بختیارى و پس از جریان نفت در درون لولهها، طرف [انگلیسى] متعهد مىشد به بختیارىها سه درصد از اسهام معمول مصوب را که مىبایست تمام و کمال پرداخت شود، واگذار کند... آنگاه والاس، ترجمه جان ریچارد پریس را نیز از همان بند ذکر کرد، که بر اساس آن بعد از تشکیل شرکت نفت در منطقه بختیارى و پس از جریان نفت در لولهها از هر صد سهم عمومى یک شرکت یا شرکتهایى که در منطقه بختیارى تشکیل مىشد، سه سهم به خوانین بختیارى داده مىشد و آنها حق مطالبه وجه سه درصد اسهام را ندارند....[14]
در ادامه، والاس مطلب مهمى را عنوان کرد که توافقنامه 1905م فقط به زبان فارسى تنظیم شده است و به اطلاع وزارت امور خارجه انگلیس رسانید که دو شرکت در منطقه بختیارى به کار مشغول مىشوند:
1. شرکت بهرهبردارى اولیه با مسئولیت محدود که با سرمایهاى معادل ششصدهزار سهم یک لیرهاى شروع به کار مىکرد که از یک نوع اسهام آن (عادى) پانصدهزار سهم منتشرشده و همان وقت قابل پرداخت بود. این شرکت حق ایجاد بلوکهایى بالغ بر یک میل مربع زمین را، که از سوى شرکت انتخاب مىشد، داشت و تمام آن در منطقه بختیارى واقع شده بود.
2. شرکت نفت بختیارى با مسئولیت محدود نیز با چهارصد هزار لیره سرمایه، اسهامى مجاز یک لیرهاى از نوع عادى که سیصدهزار سهم از آن منتشر شده و در حال تماما قابل پرداخت بود. این شرکت نیز حق بهرهبردارى از منابع نفتى را در منطقه بختیارى به جز یک میل مربع زمینى که از سوى شرکت بهرهبردارى اولیه براى استفاده و عملیات انتخاب مىشد، داشت.[15] البته میزان اسهام منتشره از سوى شرکت بهرهبردارىاولیه از زمان محاسبه پریس از 000,450 لیره به پانصدهزار سهم افزایش یافته بود.
با توجه به مطالب فوق، شرکت نفت ایران و انگلیس، میزان اسهام خوانین بختیارى را در شرکت نفت بهرهبردارى اولیه بر اساس سه درصد از صد درصد، پانزده هزار سهم و در شرکت نفت بختیارى نه هزار سهم اعلام کرد.
همچنین، قرار بر این بود که اگر اسهام بیشترى از این دو شرکت توزیع و پرداخت شود، خوانین و اربابان بختیارى محق باشند که در صورت جریان نفت در لولهها سه درصد از اضافه توزیع را نیز دریافت دارند.[16]
رنکینگ در گزارش دیگرى خطاب به سر جورج بارکلى، بار دیگر فصل سوم قرارداد 1905م مربوط به میزان شراکت خوانین را در اسهام شرکت یا شرکتهاى نفتى منطقه را مورد بحث قرار داد و چنین اظهار کرد:
سهم خوانین نه از روى یک شرکت یا شرکتها، بلکه بر اساس مقدار اسهام معمول منتشره که کاملاً و تماما پرداخت شده، بایستى حساب شود... خلاصه اینکه معلوم مىشود که خانها یک بحث کاملاً موجه بر اساس جملهبندى مربوط به فصول قرارداد را در ادعاى سه درصد از کل اسهام معمولى (عادىِ) منتشره دارند....[17]
بارکلى دیدگاهها و نظریات رنکینگ را براى وزیر امور خارجه انگلیس فرستاد و به اینکه قادر به تعبیر و تفسیر ماده دوم قرارداد 1905م بین دارسى و خوانین نیست، اذعان کرد.[18] سر ادوارد گرى در پاسخ از بارکلى خواست تا نسبت به تهیه نسخهاى به زبانانگلیسى از متن قرارداد فارسى مابین خوانین بختیارى و دارسى اقدام مىکند. بارکلى نیز در راستاى این امر، از عباسقلىخان مترجم و جرج چرچیل ــ دبیر شرقى سفارت انگلیس در تهران ــ خواست تا قرارداد را از فارسى به انگلیسى ترجمه کنند. درخواست بارکلى عملى شد و بارکلى نسخهاى از ترجمه قرارداد را به زبان انگلیسى به همراه نسخه قبلى که براى گرانت داف ــ کاردار سفارت انگلیس در تهران ــ در سال 1905م تهیه شده بود، براى ادوارد گرى فرستاد و چنین نگاشت:
با مقایسه دو ترجمه، اختلاف زیادى مشاهده مىشود. در این راستا، بخش امور شرقى سفارت بدین واقعیتِ کاملاً صریح دست یافته است که ترجمه انجام شده در آن زمان [1905م] در اصفهان بسیار آزاد و مبتنى بر مفهوم بوده است؛ در حالى که ترجمه جدید حتىالامکان ترجمه لغت به لغت است.[19]
ترجمه قسمتى از بند دوم قرارداد که به بحث مربوط مىشود، چنین بود:
پس از استخراج نفت در منطقه بختیارى و جارى ساختن نفت در لولهها، به خوانین سه سهم از هر صد سهم عادى هر شرکت یا شرکتهاى نفتى تشکیل یافته در منطقه بختیارى، داده خواهد شد و هزینه سه سهم چنین شرکتى از خوانین درخواست نخواهد شد و آنها [شرکت یا شرکتها] حق مطالبه ارزش آن سه سهم را نخواهند داشت....[20]
در نسخه اولیه یا نسخه فارسى قرارداد نیز چنین آمده بود:
... و نیز بعد از تشکیل کمپانى نفت در خاک بختیارى و جارى شدن نفت در لولهها، از هر کمپانى واحد یا متعدد که تشکیل یافت در خاک بختیارى، از هر صد سهم شرکت متداولى عمومى، سه سهم شرکت [متعلق] به خوانین عظام بختیارى باشد و قیمت سه سهم شرکت را از خوانین نگیرند و حق مطالبه سه سهم را ندارند....[21]
بدینترتیب، ابهام موجود در تعبیر و تفسیر قرارداد و تعیین میزان اسهام خوانین بختیارى و همچنین، وضعیت اراضى و نحوه خرید و فروش و واگذارى این اراضى تا حد زیادى برطرف شد.
با استناد به قرارداد 1905م و اعلام شرکت نفت ایران و انگلیس مبنى بر تشکیل شرکت نفت بختیارى و تعیین محدوده عمل آن شرکت و شرکت بهرهبردارى اولیه در منطقه بختیارى، خوانین درخواست کردند تا به محض آماده شدن اسهام آنها، آن اسهام از طرف کنسول انگلیس در اختیارشان قرار گیرد. پاسخ شرکت این بود که آنها حق تقاضاى تحویل اسهام را تا هنگام جارى شدن نفت ندارند؛ زیرا احتمالاً به هجده ماه تا دو سال زمان براى احداث و لولهگذارى خطوط انتقال نفت نیاز بود. علاوه بر آن، از دیدگاه شرکت واگذارى اسهام خوانین، قبل از فراهم شدن مقدمات احداث خطوط انتقال نفت امرى غیرعاقلانه بود، به ویژه اینکه بر اساس گزارش مأموران انگلیسى در محمره، خوانین سعى داشتند اسهام خود را در تهران به فروش برسانند.
چارلز گرینوى[22] ــ مدیرعامل شرکت نفت ایران و انگلیس ــ خواستار آن بود که درصورت مساعد بودن نظر وزارت امور خارجه انگلیس، به شدت با درخواست خوانین مقابله شود و پیشنهاد کرد تا پیامى به این مضمون براى وزیرمختار انگلیس در تهران فرستاده شود:
به خوانین اطلاع دهید که با توجه به شرایط قرارداد، اسهام [آنها] تا هنگامى که نفت در خطوط انتقال نفت به جریان نیفتاده است، یعنى هجده ماه الى دو سال دیگر، قابل تحویل نخواهند بود. ما اطلاع یافتهایم که خوانین سعى دارند اسهام خود را در تهران به فروش برسانند که این امر... مطلوب نیست....[23]
بدینترتیب، خواسته خوانین براى دریافت اسهام، براى مدتى منتفى شد و همانطور که در ادامه بحث خواهیم دید، انگلیسىها و شرکت نفت از این اوراق اسهام براى واداشتن خوانین به گردن نهادن به برخى خواستههاى خود استفاده کردند و بعدها نیز این اسهام از سوى شرکت نفت ایران و انگلیس خریدارى شد که در جاى خویش، نحوه واگذارى و اسناد مربوط به آن مورد بحث و بررسى قرار خواهد گرفت.
کار حفر چاههاى جدید و تولید نفت به تدریج سرعت گرفته، نفت تولیدشده در انبارها ذخیره مىشد و مناطق نفتى به طور مرتب مورد بازدید مأموران سیاسى انگلیس، به ویژه کنسول بریتانیا در محمره قرار مىگرفت. در یکى از همین بازدیدها بود که او با شیوع شایعهاى مبنى بر حسابسازى و تقلب در خرید وفروش نفت براى کاهش سهم خوانین و دولت ایران مواجه شد. بدینترتیب که رنکینگ در طى گزارشى به بارکلى گزارش داد طى دیدار اخیر خود از مناطق نفتى شنیده است که نفت تولیدشده در منطقه بختیارى و مسجدسلیمان که به وسیله شرکت بهرهبردارى اولیه و شرکت نفت بختیارى استخراج مىشود، به بهاى بالایى به شرکت نفت ایران و انگلیس واگذار مىشود و محاسبات مالى طورى تنظیم مىیابد که تعادل و توازنى بین اعتبارات و درآمدها و بدهىها به وجود مىآید. بدینترتیب، آشکار مىشود که شرکتهاى مورد بحث هیچ سودى به دست نیاورده، اسهام شرکتهاى مزبور نیز هیچ سودآورىیى نخواهد داشت و هرگونه سودى از این طریق، به وسیله شرکت نفت ایران و انگلیس جذب مىشود. رنکینگ در این گزارش در موفقیت و ثمربخشى این اقدامات در برابر رؤساى خوانین بختیارى که نفت در اراضى آنها تولید مىشد و آنها نیز خود را جزو سهامداران شرکتهاى نفتى مورد بحث به حساب مىآوردند، اظهار تردید کرد.[24]
بارکلى در واکنش نسبت به این گزارش، ضمن ارسال نسخهاى از گزارش رنکینگ براى سر ادوارد گرى به تأکید درباره لزوم فراهم کردن شرایط مطلوب محاسبه سود اسهام خوانین بختیارى در دو شرکت بهرهبردارى اولیه و بختیارى در مذاکراتش با پریس اشاره کرد و نوشت:
من نمىتوانم باور کنم که شرکت نفت ایران و انگلیس آنقدر کوتهبین باشد که مطلب موردنظر رنکینگ را تأیید کند. در آن صورت، خوانین بختیارى را از انگیزه اصلىشان [کسب سود] در فراهم کردن تسهیلات لازم براى اقدامات شرکت باز مىدارد....[25]
او شدیدا متذکر شد که این کار اثر نامطلوبى بر روابط انگلیس و خوانین خواهد گذاشت.[26] ادوارد گرى، دیدگاه بارکلى و گزارش رنکینگ را براى شرکت نفت ایران وانگلیس ارسال کرد و شرکت نفت نیز در پاسخ، این گزارش را شایعهاى مغرضانه خواند: «با قاطعیت باید گفت این شایعات بىاساس بوده و ترویج چنین شایعات مغرضانهاى بهطور فزایندهاى براى منافع شرکت زیانبار است....»[27]
چارلز گرینوى ــ مدیرعامل شرکت ــ در ادامه پاسخ چنین توضیح داد که شرکتهاى بهرهبردارى اولیه و شرکت نفت بختیارى در راستاى تطابق با شرایط قرارداد با خوانین تشکیل شدهاند تا به استحصال نفت در منطقه بختیارى بپردازند:
بدیهى است که نفت تولیدشده آن شرکتها نمىتواند به دلایل تجارى در آن منطقه پالایش گردد... لهذا این شرکتها هم مثل 99 درصد دیگر شرکتهاى نفتى باید نفت خام تولیدى خود را به هر کس که آن را خریدارى نماید، بفروشند....[28]
گرینوى اذعان داشت که شرکت نفت ایران و انگلیس با صرف هزینه زیادى مبادرت به احداث یک خط لوله نفت از منطقه بختیارى به مناطق ساحلى کرده است تا در پالایشگاهى که در ساحل ایجاد مىشود، نفت را تصفیه کند.
او مبناى قیمتگذارى را براساس قیمت نفت در سایر نقاط دنیا و به قیمت عادلانه خواند و افزود که مبلغى که شرکت نفت ایران و انگلیس به شرکتهاى تولیدکننده مىپردازد، سود و منفعت رضایتبخشى براى آنها در برخواهد داشت و این امر شامل حال شاه و خوانین نیز که سهامداران آن شرکتها هستند، مىشود.[29]
البته الول ساتن ــ نویسنده انگلیسى ــ در کتاب خود با عنوان نفت ایران شایعه مطرح شده از سوى رنکینگ را تأیید مىکند. او علاوه بر حسابسازى در مسئله تولید و فروش نفت توسط دو شرکت نفت بختیارى و بهرهبردارى اولیه، هرگونه احداث ابنیه و بنا و ایجاد تأسیسات را نیز جزئى از این روند غیرقانونى حسابسازى به زیان دولت ایران و سهامداران ذکر مىکند. او مىنویسد:
... [شرکت بهرهبردارى اولیه] به عنوان تولیدکننده اولیه، نفت خود را به قیمتى کمتر از هزینه تولید به شرکت نفت بختیارى مىفروخت و تنها وظیفه شرکت نفت بختیارى نیز این بود که نفت خریدارىشده را به قیمت عادى، دوباره به شرکت نفت ایران و انگلیس بفروشد. نتیجه این محاسبه، کاهش حقالسهم دولت ایران بود....[30]
البته این امر تنها مربوط به نفت نبود؛ زیرا شرکت نفت ایران و انگلیس تمام هزینههاى ساختمانى سازمان خود را به حساب شرکت بهرهبردارى اولیه مىگذاشت و به این ترتیب، در ظاهر سود شرکت حتى تا نقطه زیان نیز کاهش مىیافت.[31]
متأسفانه، الول ساتن در اثبات ادعاى خود هیچ سند و مدرکى ارائه نمىدهد و بنابراین تا این بخش از بحث نمىتوان درباره صحت و سقم ادعاى او مبنى بر تأیید تقلب و حسابسازى شرکت نفت ایران و انگلیس ارزیابى دقیقى داشت، به ویژه اینکه امکان دستیابى و محاسبه دفاتر خرید و فروش نفت در آن ایام وجود ندارد. مگر آنکه شرکت نفت بریتانیا روزى بخواهد اسناد و مدارک اولیه خود را منتشر سازد که این انتظار، به انتظارى برآوردهنشدنى مىماند.
به هر روى، ادعاى ساتن را نیز در اینگونه حسابسازىها نمىتوان رد کرد. به ویژه اینکه انجام چنین کارى، دشوار و یا غیرممکن نبود. بحث میزان اسهام خوانین بختیارى و نحوه تحویل آن ادامه یافت تا اینکه بالاخره در 18 اگوست 1911م/ 1328ق، یعنى شش سال پس از عقد قرارداد بین خوانین بختیارى و سندیکاى امتیازات، میزان اسهام آنها در شرکتهاى فعال در منطقه بختیارى مشخص شد. این امر هنگامى رخ داد که احداث خط لوله نفت در شرف اتمام بود و شرکت نفت ایران و انگلیس در نظر داشت پس از اتمام کار، نفت تولیدشده را در خط لوله احداث شده به جریان اندازد. بحث پیرامون اراضى موردنیاز براى احداث این خط لوله در جاى خود آمده است.
شرکت نفت از کل اسهام نفتى متعلق به خوانین بختیارى، نیمى را به نام نجفقلىخان صمصامالسلطنه و حاج علىقلىخان سردار اسعد ــ پسران حسینقلىخان ایلخانى ــ از خاندان ایلخانى، و نیم دیگر را به نامهاى غلامحسینخان سردار محتشم و نصیرخان سردار جنگ ــ فرزندان حاج امامقلىخان ــ از خاندان حاجىایلخانى، ثبت کرد. بدینترتیب که مجموع سرمایه به جریانافتاده و توزیعشده به نام شرکت نفت بختیارى بالغ بر 000,389 لیره ذکر شد که با درنظر گرفتن حق دریافت سه درصد از سود سرمایه خوانین، تعداد اسهام آنها در مجموع، 11670 سهم بود که بر آن اساس، 5835 سهم براى هر یک از دو گروه از شرکاى خاندان ایلخانى و حاجىایلخانى تعیین شد.
همچنین، میزان سرمایه در گردش شرکت بهرهبردارى اولیه که به شکل اسهام منتشره در اختیار سهامداران قرار گرفته بود، 500920 سهم یک لیرهاى اعلام شد که بر اساس حق دریافت سه درصد از سود سرمایه در گردش خوانین، 15540 سهم به آنها تعلق مىگرفت که 7770 سهم به هر یک از دو گروه شرکاى خاندان ایلخانى و حاجىایلخانى مىرسید. بدینترتیب، مجموع اسهام خوانین بختیارى در شرکت نفت بختیارى و شرکت بهرهبردارى اولیه تعداد 27210 سهم تعیین شد که از این تعداد به هر یک از دو خاندان، 13605 سهم تعلق گرفت. قرار بر این بود که اجلاسى با حضور کنسول بریتانیا در محمره، خوانین بختیارى و دکتر یانگ به نمایندگى از سوى شرکت تشکیل شود و دکتر یانگ اوراق اسهام را به کنسول تحویل دهد. او نیز به نوبه خود، اوراق اسهام خوانین را تحویل داده، هر یک در ازاى ارائه مدارک رسید کتبى دریافت دارند.[32]
با مشخص شدن میزان اسهام خوانین، گام دیگرى در ارتباط رو به تزاید بین خوانین بختیارى و شرکت نفت ایران و انگلیس و نمایندگان سیاسى آن کشور در ایران برداشته شد. اما برخلاف توافق اولیه براى تشکیل یک اجلاس مشترک به منظور تحویل اسهام خوانین در اگوست 1911، بیش از یک سال گذشت، ولى اوراق اسهام تحویل داده نشد؛ زیرا دکتر یانگ به عنوان نماینده سیاسى شرکت از تحویل و ارائه این اوراق خوددارى ورزید و تلاش کرد تا از این حربه (عدم تحویل اوراق اسهام)، براى فشار به خوانین سود جوید. براى مثال، وى در گزارش دسامبر 1912م که به دفتر مرکزى شرکت نفت در لندن ارسال کرده است، به روشنى این اقدام خود را توضیح داده است که چگونه براى وادار کردن آنها به پاسخگویى ادعاى رعایا و کشاورزان محلى که اراضى آنها به شرکت نفت ایران و انگلیس فروخته شده بود، از تحویل اوراق مربوط به اسهام خوددارى کرده است:
... کاپیتان گرى فکر نمىکرد که ما بتوانیم اسهام را به خاطر رعیتها پنهان نگه داریم... این بهترین فرصت براى ماست که خوانین را مجبور کنیم که باید از طریق گفت و گوى سیاسى به مصالحه برسیم... من اسهام را براى مدت بیشتر از یک سال نگاه داشتم؛ در حالى که مىدانستم آنها [خوانین] آن را براى وثیقه یا فروش و تبدیل به پول احتیاج دارند....[33]
این اقدام براى تحت فشار قرار دادن خوانین، تنها یک تصمیم شخصى از سوى دکتر یانگ نبود، بلکه با هماهنگى رؤساى او در لندن انجام گرفت؛ زیرا هنگامى که کاپیتان گرى به اطلاع دکتر یانگ رساند که به او دستور رسیده است، اسهام خوانین را به دلیل درخواست خوانین به بانک شاهى تحویل دهد، دکتر یانگ پاسخ داد اسهام در لندن است؛ زیرا او تاکنون درباره آن اسهام طرح و برنامه مشخصى داشته است و از کاپیتان گرى خواست با توجه به دستورالعملهاى ادارى که براى دکتر یانگ صادر شده است، از پیگیرى قضیه خوددارى ورزد.[34] به همین دلیل واگذارى اسهام تا مدتى به تعویق افتاد.
[1]67. Anglo-Persian Oil Company
[2]68. Bakhtiari Oil Company
[3]69. Great Britain, Foreign Office. No 515, Inclosure 1. Consul Ranking to Sir G. Barclay, Extract of a Letter in Persian and signed by Mr. G.B. Reynolds, general manager Anglo. Persian Oil Company to the Sardar Muhtasham. 28 May 1909. F.O. 416/41.
[4]70. Ranking
[5]71. Ibid. Consul Ranking to Sir G. Barclay. camp Isfahan, 18 July 1909. F.O. 416/41.
[6]72. Feirse Expolitation Company
[7]73. Ibid.
[8]74. Ibid.
[9]75. Preece
[10]76. Churchill
[11]77. Ibid. No 515, Inclosure 2. Mr Preece to Mr. Churchill. F.O. 416/41.
[12]78. Ibid. Sir G. Barclay to Sir Edward Grey, Gulhak. 29 July 1909. F.O. 416/41.
[13]79. Wallace
[14]80. Ibid. No 568, Anglo Persian Oil Company to Foreign Office, Winchester House, Old Broad Street. London, 3 September 1909. F.O. 416/41.
[15]81,2. Ibid.
[17]82. Ibid. No 14, Inclosure 1. Consul Ranking to Sir G. Barclay. camp Isfahan, 4 August 1909. F.O. 416/42.
[18]83. Ibid. No 14, Sir G. Barclay to Sir Edward Grey. Gulhak, 18 September 1909. F.O. 416/42.
[19]84. Ibid. No 129, Sir G. Barclay to Sir Edward Grey. Tehran, 25 October 1909. F.O. 416/42.
[20]85. Ibid. Inclosure in No 129, Agreement between Mr. Darcy and Bakhtiari Khans. F.O. 416/42.
[21]86. Ibid.
[22]87. C. Greenway
[23]88. Ibid. No 157, Anglo Persian Oil Company to Foreign Office, Winchester House, Old Broad Street. London, 2 February 1910. F.O. 416/43.
[24]89. Ibid. Inclosure in No 8, Lieutenant Ranking to Sir G. Barclay. Ahwaz, 7 May 1911. F.O. 416/46.
[25]90. Ibid. No 8, Sir G. Barclay to Sir Edward Grey. Tehran, 9 June 1911. F.O. 416/46.
[26]91. Ibid.
[27]92. Ibid. No 153, Anglo Persian Oil Company to Foreign Office, Winchester House, Old Broad Street. London, 21 July 1911. F.O. 416/49.
[28]93,4. Ibid.
[30]. نفت ایران. ص 43.
[31]. همانجا.
[32]94. Great Britain, Foreign Office. No 327, Anglo Persian Oil Company to Foreign Office, Winchester House, old Broad Street. London, 18 August 1911. F.O. 416/52.
[33]95. Ibid. Inclosure in No 386, Memorandum on the governorship of Bakhtiaristan, the cultivators and the loan. F.O. 416/54.
[34]96. Ibid.
برگرفته از کتاب «نفت و بختیاریها» منتشره از سوی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات