بختیارى‏ها و نفت؛ اولین گام‏ها 1905 - 1903م


 بختیارى‏ها و نفت؛ اولین گام‏ها 1905 - 1903م

     مظفرالدین شاه قاجار در سال 1313ق به دنبال قتل پدرش به دست میرزا رضا کرمانى بر تخت سلطنت نشست. در طول سال‌هاى بعد، دربار قاجار درصدد برآمد تا با اخذ وام از منابع خارجى، به ویژه روسیه و انگلیس نیازهاى مالى خود را برطرف کند. تلاش‌هاى دربار قاجار بالاخره در اواخر سال 1899 و اوایل سال 1900م به نتیجه رسید. اولین قرضه بزرگ از سوى دولت روسیه تزارى به مبلغ 22500000 منات روسى به ایران پرداخت شد. پرداخت این قرضه در اواخر سال 1899 و اوایل سال 1900م، پیروزى بزرگى براى همسایه شمالى به حساب آمد؛ زیرا از این طریق توانست به طور فزاینده‌اى در امور داخلى ایران دخالت کند. انگلستان تا اینجا یک گام از رقیب دیرین عقب مانده بود.

     تلاش‌هاى ویلیام ناکس دارسى[1] ــ سرمایه‌دار تبعه استرالیا ــ براى اخذ امتیاز نفت ازدولت ایران و مساعدت‌هاى سفارت انگلیس در تهران با او، این عقب‌ماندگى را جبران کرد. بدین‌ترتیب که دارسى موفق شد در ماه مى سال 1901م/ ماه صفر سال 1319ق، امتیاز اکتشاف، استخراج و حمل نفت را در همه ایالات ایران، به جز ایالت شمالى به مدت شصت سال و به شکل انحصارى به دست آورد.[2]

    انگلیسى‌ها با این اقدام نه تنها گام عقب‌مانده از روس‌ها را جبران کردند، بلکه فرصت تازه‌اى به دست آوردند تا ضمن کسب یک امتیاز مهم، از نفوذ روس‌ها به مناطق جنوبى ایران و خلیج‌فارس نیز جلوگیرى کنند.[3] به گونه‌اى که این موفقیت در اخذ امتیاز نفت، اولین مرحله از شکست سیاسى اقتصادى روسیه در جنگ با ژاپن محسوب شد. البته چند سال وقت لازم بود تا دولت تزارى شکست مورد بحث را احساس کند.[4]

    بین مواد هجده‌گانة امتیازنامه مربوط به نفت، موادى وجود داشت که به تدریج و در گذر زمان به ایلات و عشایر بختیارى ارتباط پیدا کرد؛ به ویژه ماده سوم و نهم قرارداد که از این قرار بودند:

دولت علّیه ایران کلیه اراضى غیرمزروعى واقع در حوزه امتیاز را در صورت نیاز جهت اجراى عملیات بلاعوض در اختیار مهندسین صاحب امتیاز مى‌گذارد و در صورت احتیاج به زمین‌هاى زراعتى، صاحب امتیاز مى‌بایست بهاى عادلانه‌اى به قیمت روز بابت چنین املاکى پرداخت کند. دولت علّیه ایران به صاحب امتیاز اجازه مى‌دهد تا هرگونه تأسیسات یا مستحدثاتى را که مورد نیاز کارهاى عملیاتى باشد، در منطقه عملیات دایر و ایجاد کند.... دولت علّیه ایران به صاحب امتیاز اجازه مى‌دهد که براى اجراى برنامه‌هاى عملیاتى خود با یک یا چند کمپانى دیگر مشارکت داشته باشد.[5]

     مهندسین و کارشناسان نفتى مأمور از سوى دارسى، ابتدا کار خود را در باب اکتشاف و تولید نفت از مناطق غرب ایران در منطقه‌اى به نام چاه سرخ قصرشیرین و در اواخر سال 1902م آغاز کردند و پس از مدتى موفق شدند تا مقدارى نفت استخراج کنند. به طورى که دارسى بعدا در نامه‌اى خطاب به کتابچى‌خان مؤتمن حضور ــ کمیسر موم و نفت دولت ایران ــ چنین نوشت: «با 25000 لیره مخارج ثابت و معلوم کردم که بهترین روغن [نفت] در آنجا موجود است.»[6] ولى چون مقدار نفت تولیدشده به میزان تجارى نبود، کار متوقف شد. دارسى اذعان داشت که این امتیاز ملاحظات و اهمیت تجارى ندارد...،[7] بنابراین موقع را مقتضى دید که به واسطه [دخالت] مردمان باتجربه، این کار [اکتشاف و استخراج نفت] را عملى سازد...»[8] به همین دلیل گیرنده امتیاز، با کمپانى نفت بیرما (برمه) که شهرت و نتیجه کار آن معروف به آفاق بود، قراردادى را منعقد کرد.[9]

    البته شریک جدید (شرکت نفت برمه) که ریاست آن را لرد استراتکونا[10] بر عهدهداشت، لازم دید که منطقه اکتشاف و استخراج عوض شود:

عقیده کمپانى نفت بیرما این شد که بهترین راه براى مدلل کردن اهمیت حقیقى امتیاز، این است که اصل نفت را در طرف جنوب [محدوده] امتیاز که نزدیک‌تر به ساحل [خلیج فارس و دریاى عمان] است، امتحان کنند.[11]

     به همین دلیل دارسى در نامه‌اى کوتاه خطاب به نماینده دولت ایران و کمیسر موم و نفت، چنین نوشت:

باید به شما اطلاع بدهم که در تهیه [مقدماتى] هستم [تا] قسمتى از اراضى جزو [محدوده] امتیاز خودم را به جهت عمل نفت امتحان کنم و عنقریب در شروین [شاردین در مسجدسلیمان و در محدوده جنوب غربى ایران] به اعمال امتحانى خواهم پرداخت و احتمال دارد بعد در مسجدسلیمان دیلم‌کارى هم بکنم.[12]

     آنگاه دارسى در طى نامه دیگرى شرح اقدامات خود را به دولت ایران نگاشت. او خطاب به مؤتمن‌حضور چنین نوشت:

آقاى عزیز! به هنگامى که در لندن به شرف ملاقات شما نائل شدم، از من سؤال فرمودید که آنچه در باب امتیاز نفت که شما مأمور آن هستید و تاکنون شده، اطلاع دهم. آن وقت به شما بیان کردم که تمام کار در حال تغییر است و فعلاً چیزى نمى‌توانم از بابت امتیاز نفت به شما بگویم. بعدها غیررسما هر موقع شد، آنچه کرده شده و آنچه امید هست بشود، به شما اطلاع مى‌دهم و مقصودم از این کاغذ این است که غیررسمى، آنچه را ما مى‌کنیم، به شما عرضه دارم... چنانچه به شما بیان کرده‌ام، کار قسمت شمالى امتیاز، یعنى قصرشیرین تمام شد و با 25000 لیره مخارج ثابت و معلوم کردم که بهترین روغن در آنجا موجود است....[13]

     آنگاه دارسى در ادامه نامه، شراکت خود را با شرکت نفت برمه توضیح داده و مى‌افزاید:

على‌ایحال، مهندسین به جنوب ایران فرستاده شدند که مشخص کنند بهترین نقاط را براى سوراخ کردن، و از آنجا [کار] شروع شود... اگر نفت در این محل یا محل‌هاى دیگر در جنوب ایران از جنس خوب پیدا شود و مقدار کافى براى تجارت بیرون آید، سرمایه به جهت اولین استخراج کمپانى که اعلى‌حضرت شهریارى اسهام دارند، پیدا مى‌شود و مقدار میل مربع که متعلق به این کمپانى است، شامل بهترین محل کشف‌شده خواهد شد و در ملکیت این کمپانى خواهد بود و....[14]

     به کار بردن عبارت «اگر نفت... در جنوب ایران... [به] مقدار کافى براى تجارت بیرون آید... مقدار میل مربع متعلق به این کمپانى است و... و در ملکیت کمپانى خواهد بود»، نشانگر آن است که کلیه اراضى و زمین‌هایى که احتمالاً در آنها نفت کشف مى‌شد، متعلق به صاحبان شرکت و گیرنده امتیاز فرض مى‌شد.

     با این دیدگاه، مهندسین و کارشناسان دارسى به جنوب ایران اعزام شدند و سرمهندس انگلیسى به نام جرج برنارد رینولدز[15] (مهندسى کم‌حرف، جدى، متکى بهنفس و فارغ‌التحصیل از کالج مهندسى هند) براى بررسى وضعیت وارد مناطق جنوبى ایران شد و به نقاطى که براى کاوش و اکتشاف مدّنظر داشت، سفر کرد. این سفر در حالى انجام گرفت که جان ریچارد پریس[16] که قبلاً در بحث امتیاز لینچ از او نام بردیم، درحال مرخصى بود.[17] رینولدز در این سفر به اردوگاه خوانین بختیارى نزدیک شوشتروارد شد و سفارشنامه‌هاى خود و نسخه‌اى از قرارداد را به زبان فارسى ارائه کرد. در این هنگام، اسفندیارخان[18] سردار اسعد ــ پسر و فرزند ارشد حسینقلى‌خان ایلخانى ــ و محمدحسین‌خان سپهدار[19] ــ فرزند ارشد حاج امامقلى‌خان[20] بختیارى ــ به ترتیب ایلخان و ایل‌بیگ بختیارى بودند. رینولدز در این سفر پیشنهاد کرد که در صورت کمک و همکارى با او از طرف دولت متبوعش انگلستان، همه‌گونه پاداشى داده خواهد شد.[21] براى اطلاع از شرح حال و زندگینامه خوانین به بخش ضمائم مراجعه شود.

     اسفندیارخان با وجود اطلاع از مفاد قرارداد و سهم صدى ـ شانزده متعلق به دولت ایران، در پاسخ رینولدز گفت:

مستخدم شما نمى‌توانیم باشیم که پاداش دریافت کنیم. ولى اگر سهیم و شریک شما شویم و لااقل صدى ـ ده از منافع را به ما بدهید، همه قِسم همراهى و کمک خواهیم نمود و موجبات تأمین شما را فراهم خواهیم کرد.[22]

     آنگاه محمدحسین‌خان سپهدار ایل‌بیگ پیش‌نویس قراردادى را تنظیم و به رینولدز پیشنهاد و ارائه کرد که مواد مندرج در آن، علاوه بر صدى ـ ده از منافع و سود اسهام، بسیار محکم و قانونى و حتى از لحاظ بین‌المللى متقن بود.[23] رینولدز پس از مشاهده درخواست خوانین بختیارى براى واگذارى ده درصد سود خالص سهام، از مناطق بختیارى بازگشت و نامه‌اى به محمدعلى‌خان علاءالسلطنه ــ وزیر امور خارجه ایران ــ نگاشت که به لحاظ اهمیت این نامه را به‌طور کامل نقل مى‌کنیم:

به جناب آقاى علاءالسلطنه 12 صفر 1322/ 16 نوامبر 1904

     آقاى عزیز وقتى که افتخار ملاقات داشتم در دوازدهم شهر حال، از من خواهش کردید که تحریرا بفرستم آنچه را زبانى عرض کردم در باب اشکالاتى که مستر دارسى و اجزاى او دچار مى‌شوند در اجراى کارهاى راجع به عمل امتیازى که دارند از براى به کار آوردن معادن نفط در جنوب ایران. و حالا افتخار دارم موافق آن فرمایش رفتار نمایم.

     بر وفق این امتیاز لازم است که چاه بکنند از براى درآوردن نفط در زمین‌هایى که مالک آنها رؤساى بختیارى هستند و در نقاطى که علامت ة [در حاشیه نامه چاردین، مرمتین (ماماتین)، قلعه دُراهید، مسجدسلیمان، سرگدار] در روى نقشه ملفوف معین شده است و در جاهاى دیگر به مقصود اینکه ترتیبات لازمه را با این رؤسا انجام بدهم، آنها را به تاریخ غره ماه آوریل گذشته در اردوى ایشان نزدیک شوشتر ملاقات کردم و به آنها کاغذهاى سفارشنامه خود را که به زبان فارسى بود، نشان دادم. فقط به شرط شراکت، رخصت مى‌دادند که در زمین آنها چاه کنده شود از براى بیرون آوردن نفط، و شرط شراکت هم این بود که صدى ـ ده از منافع نفطى که در خاک ایشان پیدا مى‌شود، به آنها بدهیم. و قرارنامه و سندى در این باب مى‌خواستند که نوشته به آنها بدهم، پیش از اینکه اجازه کندن چاه از براى بیرون آوردن نفط در خاک خودشان بدهند. با وجودى که اظهار کردم که خواهش آنها موافق با امتیازى که ما داریم، نیست و صدى ـ شانزده به اعلى‌حضرت شاهنشاه باید برسد، گوش ندادند و نتوانستیم این قصدشان را تغییر دهیم. به نظر مى‌آید لازم است به رؤساى بختیارى بفهمانید که اگرچه سطح زمین مال ایشان است، ولى آنچه در زیر زمین است، مال اعلى‌حضرت شاهنشاه هست و داخل امتیازنامه است که اعلى‌حضرت شاه ایران به مستر دارسى مرحمت فرموده‌اند و تکلیف آنها این است که به مستر دارسى از براى اجراى عمل پیدا کردن نفط همه قسم حمایت و رعایت را مرعى دارند و قطع طمع از خیر شراکت نمایند.

     وقتى که رؤساى بختیارى تکلیف خودشان را به طورى که ذکر شد، قبول کردند، فقط آن وقت ممکن خواهد بود که مستر دارسى ماشین‌هاى لازم را از براى کندن چاه جهت درآوردن نفط بفرستد. و بعد از گذشتن این عمل مناسب است که یکى از رؤساى جوان بختیارى را به همراه مهندسى که مباشر کارها است، معین نمایند تا اینکه اگر اختلافى یا اشکالى یا گفت وگویى در بین وکلاى مستر دارسى و لرها پیش بیاید، فورا رفع شود.

     بدیهى است که اگر بنا بر این شود که گماشته‌هاى مستر دارسى نتوانند در ایران به نقاطى که در آنجا کار دارند سفر کنند، و اگر بنا شود که زمیندارها با صاحب امتیاز در منافع آن مدعى شراکت شوند، وضع و حالت صاحب امتیاز خارج از قاعده و بر خلاف طبیعت امتیاز خواهد بود و از براى رفع این بى‌قاعدگى است که مستر دارسى استدعا مى‌نماید که مساعى جمیله خود را در موقع بودن در تهران مبذول بدارید. همان‌طور که شفاها عرض شد، حالا هم عرض مى‌شود، در این کاغذ به هیچ‌وجه قصد شکایت برخلاف کسى [را] ندارم؛ به خصوص خوانین بختیارى که در وقت اقامت من در مملکت ایشان خیلى اظهار محبت کردند.... جرج رینولدز[24]

     اظهار تعجب و تلاش براى ارائه راهى به منظور جلب رضایت خوانین براى همکارى را مى‌توان کاملاً از نامه رینولدز دریافت؛ آنجا که مى‌نویسد: «... به نظر مى‌آید لازم است به رؤساى بختیارى بفهمانید که اگرچه سطح زمین مال ایشان است، ولى...». نگرانى رینولدز و به تبع آن، دارسى و مقامات انگلیسى نیز با بیان این جملات که «... اگر بنا شود که گماشته‌هاى مستر دارسى نتوانند در ایران به نقاطى که در آنجا کار دارند سفر کنند، و اگر بنا شود که زمیندارها با صاحب امتیاز در منافع آن مدعى شراکت شوند، وضع و حالت صاحب امتیاز خارج از قاعده و برخلاف طبیعت امتیاز خواهد بود...» پیداست. از ملاحظه این جملات، هراس نماینده دارسى و مقامات انگلیسى را در این باب که در صورت پیدایش نفت در نقاط مختلف محدوده امتیاز، با مشکلات مشابهى درگیر شوند، به خوبى مى‌توان دریافت.

     این نامه حکایت از آن دارد که نماینده دارسى درصدد بوده تا از طریق اعمال فشار بر دولت مرکزى، از دادن هرگونه امتیاز رسمى یا قبول تعهد در قالب یک قرارداد در برابر قدرت‌هاى محلى و مدعیان احتمالى خوددارى ورزد. با این وصف، دولت انگلیس و سفارت آن کشور در تهران به دنبال این مسئله وارد میدان شدند و آرتور هنرى هاردینگ[25]ــ وزیرمختار انگلیس ــ در نامه‌اى به وزارت امور خارجه ایران نسبت به مشکلات به وجود آمده در راه اکتشاف نفت، چنین نگاشت:

نواب مستطاب اشرف امجد...

     در مذاکرات اخیره، از بابت مسئله حقى که مستر دارسى باید از درآمد خالص امتیاز نفط خود به دولت ایران بدهد، دوستدار صحبت به میان آورد و اظهار داشت که به اجازه نواب مستطاب اشرف والا در این باب مکاتبه خواهد نمود....

     آنگاه هاردینگ به مواد سوم و نهم قرارداد که اجازه اکتشاف در اراضى غیرمزروع را به گیرنده امتیاز نفت مى‌داد و همچنین به ماده دهم قرارداد که سهم دولت ایران را از منافع امتیاز شانزده درصد تعیین مى‌کرد، استناد کرده و افزود:

حال مهندسین کمپانى مى‌بینند که در وقت کار قبل از اینکه به آنها اجازه داده شود که در اراضى غیرمزروعه تفتیش نفط نمایند، [خوانین] آنها را مجبور مى‌کنند که با رؤساى محلیه بعضى نقاط که اراضى مزبوره در آنجا واقع است، قرارى بدهند. نیز [به واسطه] ادعاى مالکیت بر بعضى نقاط که اراضى مزبوره در آنجا واقع است، قرارى بدهند و از بابت ادعاى مالکیت بر بعضى اراضى که از طرف دولت داده مى‌شود، حقى هم به آنها داده شود و در این باب شرطى در امتیاز مزبور نشده است. مثلاً در حوالى شوشتر، خوانین بختیارى مطالبه صدى ـ ده از منافع خالص کمپانى مى‌نمایند که اجازه کار به آنها بدهند. بنابراین حقى که باید صاحب امتیاز بدهد، در عوض صدى ـ شانزده، صدى ـ بیست و شش خواهد بود. در این مسئله شوشتر، مستر دارسى حاضر بود که از قرار صد، دو و نیم براى خوانین حقوق منظور کند. ولى صدى ـ دهى که خودشان مطالب نمودند، طبعا به نظر مستر دارسى تحمیل فوق‌العاده مى‌آمد که علاوه بر آنچه به دولت ایران باید برسد، به آنها بدهد. بنابراین به نظر چنین مى‌رسد که حقانیت این بوده باشد که درباره اراضى غیرذى‌زرع که متعلق به اشخاص متفرقه نیست و نمى‌توان گفت کسى به غیر از اعلى‌حضرت اقدس شهریارى در آنها حق مالکیت دارد، طوایف را مجبور دارند که ترک ادعاى خود را نمایند و هرگاه مشکل یا پرزحمت باشد که علاوه بر حقوقى که باید به دولت بدهد، به رؤساى محلیه و عشایر نیز حقى بدهد، دولت علّیه آن وجه را از حق خود کسر کنند.

     در پایان نامه هاردینگ اطلاعاتى درباره نحوه مالکیت اراضى غیرمزروعى توسط ایالات از وزیر امور خارجه ایران درخواست کرده بود.[26]

    وزیرمختار انگلیس در این نامه ضمن پافشارى بر مجانى بودن اراضى غیرمزروع براى دارسى و شرکاى امتیازات، سهم شانزده درصدى دولت ایران را مورد تأکید قرار داد. از دیدگاه او در اولین مرحله، مجبور کردن طوایف به ترک ادعاى خود، اولویت داشت و چنانچه این امر میسر نمى‌شد و در مراحل بعد وجوهى به طوایف داده مى‌شد، مى‌بایست از میزان حق‌الامتیاز دولت ایران مبلغى کسر مى‌شد؛ امرى که بعدا اتفاق افتاد.

     همچنین به نظر مى‌رسد وزیرمختار انگلیس و گیرندگان امتیاز از آن هراس داشتند که بنابر احتمال وجود نفت در بخش‌ها و نقاط مختلف مرکز و جنوب ایران که محل استقرار قبایل مختلف بود، رؤسا و خوانین هر یک از این قبایل نیز همچون خوانین بختیارى، مطالبه عقد قرارداد و پرداخت سهم مشخصى از درآمد نفت را مى‌کردند که در مجموع براى آنها قابل قبول نبود. بنابراین درصدد بودند تا با وارد کردن فشار به دولت ایران و بهره‌گیرى از نفوذ و قدرت دولت مرکزى و ارائه استدلال براى پاسخگویى به خواسته‌هاى خوانین و رؤساى قبایل، از ادامه چنین روندى جلوگیرى کنند. با وجود این آنها آماده بودند تا با راضى کردن خوانین و رؤساى قبایل از طریق واگذارى بخشى از سود سهام نفت، آن مقدار از سود اسهام واگذار شده را از سهم دولت ایران کسر کنند و مسئولیت این اقدام خود را با استناد به مواد قرارداد دارسى برعهده دولت ایران بگذارند. در جست وجو پیرامون موضوع پژوهش از طریق مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران، پاکتى یافت شد که نامه موجود در آن مفقود شده است، ولى روى پاکت نامه، مظفرالدین‌شاه خطاب به صدراعظم وقت ــ عبدالمجیدمیرزا عین‌الدوله ــ چنین نگاشته است:

وزیر اعظم... در خصوص عمل نفط و خوانین بختیارى عهدنامه را بخواهید، ملاحظه کنید. با وزیر خارجه هم مذاکره نمایید و هر چه صلاح دانستید، به عرض برسانید که از روى بصیرت جواب داده شود. شهر ربیع‌الاول 1322.[27]

     به دنبال آن، عین‌الدوله نیز مطلب را با سردار مفخم محمدحسین‌خان سپهدار بختیارى در میان گذاشت. متن تلگراف عین‌الدوله به سردار مفخم چنین است:

چندى قبل تلگرافى به جناب‌عالى کردم درخصوص اینکه خوانین مطالبه حقى از کمپانى نفط به جهت واگذارى اراضى مورد نیاز کار آنها مى‌نمایند و از سفارت انگلیس در این باب اظهار نموده بودند که این مطالبه برخلاف امتیاز است و از شما سؤال کردم که تلگراف کنید، معلوم شود مطلب چه چیز است و چه مطالبه مى‌نمایند. تاکنون جواب نرسیده است. البته به مجرد وصول این تلگراف، به طورى که تلگراف شده بود، توضیحا تلگراف نمایند تا تعیین تکلیف شود.[28]

سلطان عبدالمجید (میرزا عین‌الدوله)

     این تلگراف در روز سیزدهم ماه رمضان سال 1322ق مخابره شده است. البته پاسخ این تلگراف و یا چون و چراهاى رد و بدل شده بین دولت مرکزى و خوانین را در اختیار نداریم و نمى‌دانیم که آیا پاسخى بدین تلگرافات داده شده است یا نه؟ و اگر جواب مثبت باشد، آنگاه سؤال پیش مى‌آید که پاسخ چه بوده و خوانین چه موضعى داشته‌اند. اما متأسفانه چنین پاسخى را در اختیار نداریم.

     همچنین تلگرافى از سوى کمیسر موم و نفت دولت ایران ــ مؤتمن حضور کتابچى‌خان ــ خطاب به سردار مفخم محمدحسین‌خان سپهدار در همین ارتباط وجود دارد. او چنین ابراز داشته بود:

جناب امراءالعظام سردار مفخم بختیارى

     از قرارى که در سفارت انگلیس اظهار نموده‌اند، از حوالى شوشتر خوانین بختیارى صدى ـ ده از منافع خالص کمپانى نفط را مطالبه مى‌نمایند تا اجازه کار به آنها بدهند و همچنین قبل از اجازه کار و در نقاط دیگر اول آنها را مجبور مى‌کنند که با رؤساى محلیه قرارى بدهند؛ این چه تفصیلى است و این مطالبه و قرارداد به چه قاعده و ترتیب است و در کدام اراضى این حرف [هست؟] در اراضى دولت یا اراضى شخصى خوانین؟ این مطلب را توضیحا تلگراف نمایید. یقین است از مضمون امتیازنامه نفط که از جانب دولت مرحمت شده است، با اطلاع نیستید. ملاحظه [خوانده نشد] و اطلاع خواهید داد حالا آنها در کجا مشغول کار هستند و کارشان به کجا رسیده است؟ تلگراف خواهید کرد.[29]

[کتابچى‌خان] کمیسر موم و نفت

     تاریخ این نامه پس از نامه صدراعظم و مربوط به 23 رجب سال 1322ق است. همان‌گونه که گفته شد، متأسفانه از جواب و واکنش خوانین به پیام‌هاى دولت مرکزى اطلاعى در دست نیست. در این مدت رینولدز به انتظار ورود پریس ــ کنسول انگلیس در اصفهان ــ بود که پس از اتمام مرخصى مى‌بایست بنابر خواسته دارسى و با موافقت وزارت خارجه انگلیس در امر مذاکره بین خوانین و نماینده دارسى دخالت مى‌ورزید. این امر به ویژه از آن جهت که پریس داراى سابقه طولانى و تجربیات ارزنده‌اى بود که در ایام مأموریت خویش در ایران به دست آورده بود، اهمیت داشت.[30]

    در آن ایام اتفاقاتى رخ داد که در شکل‌گیرى مسیر حوادث تأثیر زیادى گذاشت؛ بدین‌ترتیب که اسفندیارخان بختیارى و محمدحسین‌خان ایل‌بیگ بختیارى به فاصله کوتاهى، یعنى دو ماه پس از مذاکره با رینولدز از دنیا رفتند.[31] پس از مرگ این دو تن ازخوانین بختیارى و به دنبال ورود پریس که در اواخر سپتامبر 1905م به اصفهان بازگشته بود، بار دیگر با حضور رینولدز در 13 اکتبر سال 1905م در شلمزار، که در کوهپایه‌هاى زاگرس قرار دارد، مذاکرات انگلیسى‌ها و ایلخان جدید بختیارى ــ صمصام‌السلطنه ــ و غلامحسین‌خان شهاب‌السلطنه ایل‌بیگ (سردار محتشم بعدى) در روزهاى 16 تا 19 اکتبر صورت گرفت که در آن بین، پریس مى‌کوشید تا با وجود مخالفت با درخواست‌هاى على‌قلى‌خان سردار اسعد دوم ــ برادر کوچک‌تر صمصام‌السلطنه ــ که گاهى مطالبات را تا بیست درصد از درآمد خالص سود اسهام شرکت بالا مى‌برد، با خوانین به توافق دست یابد. به ویژه که سردار اسعد تجربه و آگاهى بیشتر و توان چون و چراى زیادترى داشت.[32]

    توافق اولیه حاکى از آن بود که پنج درصد از سود سهام شرکت‌هایى که در منطقه بختیارى فعالیت مى‌کنند، به اضافه مبلغى نقد به خوانین داده شود. ولى این توافق که به وسیله تلگراف به لندن مخابره شد، از سوى دارسى و شرکا رد شد. پیشنهاد بعدى از سوى خوانین بود که تا سقف دویست هزار پوند سود، پنج درصد به خوانین داده شود و از آن مبلغ بالاتر، 5/2 درصد. ولى این بار پریس مخالفت کرد. در خلال مذاکرات غلامحسین‌خان شهاب‌السلطنه با وجود نظر مساعد، به واسطه مرگ یکى از نزدیکان جلسات مذاکره را ترک کرد. پریس غیبت او را شکست بزرگى براى خود ذکر کرده است. على‌قلى‌خان نیز با شیوه‌اى مؤدبانه، خوانین را از امضاى قرارداد و توافق با طرف انگلیسى برحذر داشت.

     پریس براى جمع‌بندى و نزدیک کردن خواسته‌هاى خوانین که تعداد آنها و به تبع آن، نظریاتشان متفاوت بود، تلاش بسیارى کرد، ولى تا این مرحله موفق نشد آنها را به پذیرش سه درصد سهام راضى کند.[33] در این بین، سردار اسعد محل مذاکره را به سوىجایگاه استقرار خویش در جونقان ترک گفت و رینولدز نیز براى ارسال تلگراف از اصفهان و گرفتن دستورالعمل حرکت کرد. سردار اسعد در گرفتن پنج درصد سهام از هر شرکتى که در آن منطقه مبادرت به کار مى‌کرد اصرار مى‌ورزید و رینولدز و پریس نیز چاره‌اى جز قبول نداشتند. اما به هر روى هنگامى که رینولدز در دهم نوامبر 1905 با اختیارات جدید به منظور عقد پیمان بازگشت، متوجه شد که پریس خوانین را به پذیرش سه درصد از اسهام راضى کرده است.[34] پریس به موافقت نسبتا بزرگى دست یافته بود.گارثویت به نقل از او مى‌نویسد:

صراحتا بایستى بگویم که بسیار متعجب شدم که چنین معامله سودآورى را با خوانین انجام دادم. وقتى آنها رقمى حدود دوازده، شانزده و بیست درصد از سود سهام را پیشنهاد مى‌کردند، سه درصد نمى‌تواند رقم قابل ملاحظه‌اى باشد؛ بله تنها سه درصد.

     نکته جالب آنکه پریس در ادامه مى‌افزاید خوانین چیزى از اسهام و این‌طور چیزها نمى‌دانستند.[35] به هر روى با توافق دو طرف، قراردادى به امضا رسید که اولین قراردادبین صاحب امتیاز و خوانین بختیارى بود. سه درصد توافق‌شده نیز در آخر بند دوم قرارداد درج شد.

     قبل از آنکه به بحث و بررسى پیرامون قرارداد بین بختیارى‌ها و انگلیسى‌ها بپردازیم، لازم است روندى را که منجر به عقد قرارداد شد، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. با دقت در محتواى نامه‌هاى رد وبدل شده بین خوانین بختیارى، دولت، دارسى و نماینده دارسى به نکاتى چند مى‌توان پى برد:

     نخست آنکه، دولت مرکزى ایران از درخواست‌هاى خوانین نگران بود و آنچه بر این نگرانى مى‌افزود، شدت گرفتن روند نزدیکى و ارتباط مستقیم بین خوانین بختیارى و انگلیسى‌ها بود؛ امرى که قبل از آن محمدتقى‌خان کنورسى و حسینقلى‌خان ایلخانى جان خود را بر سر آن گذاشته بود. اینک به فاصله کوتاهى از آن ایام، خوانین بختیارى مستقیما و به‌طور رسمى با انگلیسى‌ها وارد مذاکره شده بودند؛ امرى که آغاز آن با مذاکرات مربوط به امتیاز لینچ بود و شاید دولت مرکزى ایران هرگز پیش‌بینى نمى‌کرد که واگذارى امتیاز احداث جاده کاروان‌رو بختیارى به خوانین و آزاد گذاشتن آنها براى عقد قرارداد با اتباع خارجى، راهى را گشود که دیگر بستن و بازگشت از آن به سادگى امکان‌پذیر نبود.

     دیگر آنکه، طبق مواد سوم، هشتم، نهم، چهاردهم و شانزدهم، دولت ایران و دارسى تعهداتى نسبت به یکدیگر داشتند که اقدام خوانین بختیارى در مطالبه سهم معینى از اسهام شرکت‌هاى نفتى این تعهدات را خدشه‌دار مى‌ساخت. به طور مثال، ماده هشتم و شانزدهم دارسى را موظف مى‌ساخت تا حداکثر دو سال پس از عقد قرارداد مبادرت به تشکیل شرکت کند: «صاحب امتیاز مکلف است که بدون تأخیر به خرج خود [براى] اجزاى علمى لازمه، اسباب و آلات و ادوات استخراج [را] به جهت تعمیق و کندن چاه‌ها و امتحانات لازمه بفرستد.» اما اقدام خوانین بختیارى ناقض این دو بند از قرارداد بود و مانع‌تراشى آنها براى جلوگیرى از کار رینولدز و به تبع آن دارسى را باید از این زاویه نگریست.

     همچنین درخواست ده درصد از اسهام نیز با عطف به اینکه سهم دولت ایران شانزده درصد بیش نبود، نکته‌اى نبود که بتوان از آن به سادگى گذشت. ضمن آنکه طبق ماده چهاردهم قرارداد دارسى حفظ امنیت افراد، اسباب و منطقة عملیات اکتشافى طرف انگلیسى با دولت ایران بود و اکنون دولت مرکزى مى‌بایست علاوه بر جلوگیرى از درخواست‌هاى ناقض قرارداد دارسى، امنیت مورد نیاز را نیز تأمین کند. ولى مشاهده واکنش دولت ایران در برابر خواسته‌هاى خوانین از یک سو و دارسى و سفارت انگلیس از سوى دیگر، ضعف و سستى دولت ایران را در کنترل اوضاع نشان مى‌دهد. ضمن آنکه در آن ایام رقابت روس و انگلیس نیز به اوج خود رسیده بود.

     علاوه بر این، دقت در مباحث قبلى، این اتهام را که دولت انگلستان درصدد بود تا قدرت‌هاى گریز از مرکز و قبایل مرکزى را که با آنها در رابطه بود، علیه دولت مرکزى تحریک و تشویق کند، در این برهه و در این مورد خاص از ذهن دور مى‌سازد. تأکید هاردینگ در نامه به دولت ایران، نشانگر آن است که سفارت انگلیس و به تبع آن، دولت آن کشور درصدد بودند تا به جاى پاسخگویى به خوانین، دربار قاجار را درگیر پاسخگویى کنند و البته از تهدید به کاستن سهم دولت ایران در ازاى واگذارى حقى به خوانین بختیارى خوددارى نشد؛ امرى که به دلیل ناکامى دولت در مجاب ساختن و اعمال تعهداتش، طبعا انگلیسى‌ها را در عقد قرارداد با خوانین محق جلوه مى‌داد.

     گذشته از این قضایا، خوانین بختیارى نیز به واسطه قبول سه درصد اسهام از سوى برخى صاحبنظران مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. دانش عباسى شهنى در کتاب تاریخ مسجدسلیمان قبول سه درصد از اسهام را ناشى از فقدان دید سیاستمدارانه مى‌داند، ضمن آنکه پریس نیز معتقد بود که خوانین از اسهام و چیزهایى مشابه آن اطلاعى نداشتند. به عبارت دیگر، آنان نیز به عواقب حقوقى و مالى قضیه به‌طور بایسته نیندیشیده بودند.

     در اینجا خلاصه متن قرارداد بین خوانین بختیارى و دارسى که در 17 رمضان 1323ق/ 15 نوامبر 1905م که از یک سو به امضاى صمصام‌السلطنه، شهاب‌السلطنه، صارم‌الملک و على‌قلى‌خان بختیارى و از سوى دیگر پریس، رینولدز و امین‌الشریعه اصفهانى رسیده است، ارائه مى‌شود:

     فصل اول: شرکاى کمپانى امتیازات و دارسى در هرگونه تفحص و هرگونه جست وجو جهت یافتن نفت و احداث شوارع و راه‌ها و استعمال وسایل لازم و احداث ابنیه موردنظر در خاک بختیارى آزادند و اراضى موردنیاز کمپانى نیز اگر غیرمزروعى باشد، به صورت رایگان در اختیار آنها قرار مى‌گیرد.

     پیرامون موضوع واگذارى اراضى به صورت مجانى، گرچه در متن قرارداد به زبان انگلیسى تصریح شده است که «سران قبیله بختیارى باید کلیه اراضى خود را که گروه اول (کمپانى دارسى و شرکا) جهت کار بدان احتیاج دارند، به طور رایگان در اختیارشان قرار دهند»،[36] ولى در متن فارسى چنین آمده است: «و هر قدر زمین که لازم مى‌شود براى این کار و مقصود، خوانین عظام بختیارى باید [بدهند] ....»[37] بنابراین رایگان بودن زمین از متن فارسى صریحا مستفاد نمى‌شود. البته زمین‌هاى زراعى چه کشت آبى و چه دیم مى‌بایست به قیمت مناسب و عادلانه از سوى کمپانى خریدارى مى‌شد و چنانچه اختلافى در این ارتباط پیش مى‌آمد، مى‌بایست کنسول بریتانیا در محمره و رئیس اردوى تعیین‌شده از سوى خوانین حکمیت مى‌کردند و مادام که کمپانى به کار خویش ادامه مى‌داد و خوانین به وظیفه حراست از افراد و وسایل کمپانى اقدام مى‌کردند، به آنها سالیانه دو هزار لیره پرداخت مى‌شد که 41 آن بلافاصله پس از عقد قرارداد قابل پرداخت بود. البته در فصل دوم قرارداد، چنین پیش‌بینى شده بود که با کشف نفت و فراهم شدن مقدمات انتقال آن، هزار لیره به مبلغ قبلى اضافه شود و این سه هزار لیره، هر سه ماه یک بار به صورت پیش‌قسط پرداخت شود. همچنین در ادامه واگذارى سه درصد اسهام نفت به خوانین نیز پیش‌بینى شده بود. در این ارتباط در متن قرارداد چنین آمده است: «از هر واحد متعدد کمپانى نفت که در خاک بختیارى تشکیل یابد، از هر صد سهم شراکت عمومى متداول، سه سهم شرکت از خوانین گرفته نشود»[38]

    این نکته از موارد ابهام‌برانگیزى بود که بعدها مى‌توانست خوانین بختیارى را محق سازد تا از سهام شرکت‌هاى اکتشاف، حفارى، انتقال و غیره‌اى که به نوعى با اراضى نفتى واقع در سرزمین بختیارى کار داشتند، سه درصد مطالبه کنند؛ امرى که بعدها بروز یافت و در جاى خود بدان اشاره خواهیم کرد.

     در بقیه موارد ششگانه پیرامون پرداخت غرامت از سوى خوانین بختیارى در صورت عمل نکردن به تعهدات، پیش‌بینى‌هایى انجام گرفته بود و البته در صورت بروز اختلاف، سرکنسول دولت بریتانیا در اصفهان به عنوان حَکَم و واسطه رفع اختلاف تعیین شده بود همچنین، ابنیه و وسایل و تأسیسات مربوط به فعالیت شرکت در اراضى بختیارى در پایان مدت امتیاز به خوانین بختیارى تعلق پیدا مى‌کرد.

     به طور کلى، موارد ششگانه قرارداد شامل چهار قسمت بود:

     اول: تعهدات خوانین بختیارى در واگذارى اراضى مورد نیاز، تأمین محافظت از افراد و اموال شرکت و پرداخت غرامت از سوى آنها در صورت بروز سرقت یا سانحه دیگرى که به وظایف خوانین مربوط بود.

     دوم: تعهدات شرکت در پرداخت زمانبندى شده تعهدات مالى خود و واگذارى سه درصد ازسهام هر شرکتى که در سرزمین بختیارى فعالیت کند و همچنین واگذارى ابنیه و تأسیسات به خوانین در پایان امتیاز.

     سوم: پرداخت پیشاپیش دو هزار لیره به طور سالیانه قبل از کشف و انتقال نفت و سه هزار لیره به صورت اقساط سه ماهه در صورت کشف و جریان نفت در خطوط انتقال.

     چهارم: دخالت و حَکَم قرار گرفتن کنسول بریتانیا در محمره و سرکنسول آن کشور در اصفهان در صورت بروز اختلاف. (براساس فصل اول و سوم قرارداد).[39]

    گرچه در ظاهر تعهدات طرفین مشخص و معین بود، ولى با توجه به تغییراتى که مى‌توانست در وضعیت خوانین بروز کند، تعهدات طرف بختیارى نمى‌توانست کاملاً مستحکم و قابل اجرا باشد؛ تغییراتى که بعدها به دنبال اختلافاتى در بین خوانین بختیارى بروز کرد و ما در فصول آینده به آنها خواهیم پرداخت. نکته مهم اینکه از نظر شرکت و به تبع آن دولت انگلیس، هرگونه ثبات و آرامش در وضعیت خوانین مى‌توانست از تغییرات مورد بحث جلوگیرى کند که این موضوع خود زمینه‌اى براى دخالت آشکار دولت بریتانیا در امور داخلى بختیارى‌ها و خوانین آنها به حساب مى‌آمد. همچنین پیش‌بینى قضاوت و حکمیّت دو نماینده سیاسى بریتانیا در اختلافات احتمالى، نشان از میزان حساسیت و دقت دولت آن کشور در امر نفت داشت.

 

[1]1.  William N. Darcy

[2]. شرکت ملى نفت ایران. تاریخچه و متن قراردادهاى نفتى مربوط به ایران. بى‌جا، 1344. چاپ اول. ص 2.

[3]. روس و انگلیس در ایران: 1914-1864م. ص 2.

[4]. همانجا.

[5]. تاریخچه و متن قراردادهاى نفتى مربوط به ایران. صص 2-4.

[6]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسى وزارت امور خارجه ایران. نمره 7، پوشه 8، کارتن 22/1324ق، 21 اکتبر سال 1903.

[7]، 2 و 3. همانجا.

[8]

[9]

[10]2. Lord Strathcona

[11].  همانجا.

[12]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسى وزارت امور خارجه. نمره 6، پوشه 8، کارتن 22/1324ق، 5 صفر 1322ق.

[13]. همان منبع. نمره 7، پوشه 8، کارتن 22/1324ق، 21 اکتبر سال 1903م.

[14]. همانجا.

[15]3. Georg Bernard Reynolds

[16]4. John Richard Preece

[17]5. R. W. Ferrier. The History of the British Petrolium Company. Cambridge, London, 1982, Vol.1. p. 54.

[18]. به بخش زندگینامه‌ها مراجعه شود.

[19] و 8. به بخش زندگینامه‌ها مراجعه شود.

[21]. دانش عباسى شهنى. تاریخ مسجد سلیمان. تهران، هیرمند، 1374. چاپ اول. ص 77.

[22]. همانجا.

[23]. همان. صص 80-81.

[24]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسى وزارت امور خارجه. بدون نمره، پوشه 17، کارتن 24/1322ق، 16 نوامبر 1904/12 صفر 1322ق.

[25]6. A.H. Harding

[26]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسى وزارت امور خارجه. نمره 50، پوشه 8، کارتن 22/ 2324، بدون تاریخ؛ با توجه به محتواى نامه، مى‌بایست تاریخ آن مربوط به ماه صفر سال 1322 بوده باشد.

[27]. همان منبع. نمره 51، پوشه 8، کارتن 22/ 1324ق، ربیع‌الاول 1322ق.

[28]. همان منبع. نمره 56، پوشه 17، کارتن 24/ 1322ق، 13 رمضان 1322ق.

[29]. همان منبع. نمره 55، پوشه 17، کارتن 24/ 1322، 23 رجب 1322ق.

[30]7. The History of the British Petrolium Company. Vol. 1. p. 74.

[31]8. Great Britain, Foreign Office. No 56, Inclosure 2. Preece to Grant Duff. Isfahan, 7 November 1905. F.O. 416/26.

[32]9,3. Ibid.

[34]10. The History of the British Petrolium Company. Vol.1. p. 76.

[35]11. Great Britain, Foreign Office. No 54, Inclosure 2. Preece to Grant Duff. Isfahan, 7 November 1905. F.O. 416/26.

[36]. بایگانى اسناد و تاریخ دیپلماسى وزارت امور خارجه ایران. نمره 59، پوشه 9، کارتن 20/1323ق، 30 شوال 1323ق.

[37]. همانجا.

[38]. همانجا.

[39]12. Great Britain, Foreign Office. No 54, Inclosure 3. Preece to Grant Duff. Isfahan, 7 November 1905. F.O. 416/26.


برگرفته از کتاب نفت و بختیاریها نوشته علیرضا ابطحى منتشره از سوی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران