در تبیین فلسفه مبارزات امام؛
تفاوتهای مبارزاتی امام خمینی: پیش و پس از دهه 1340
1314 بازدید
برخلاف برخی از تصورات که آغاز مبارزات امام خمینی را دهه 1340 میدانند، فعالیتهای اعتراضی ایشان از دهه 1320 آغاز گردید؛ هرچند شکل مبارزات امام در این دهه متفاوت از مبارزاتش در دهه 1340 و بعد از آن بود
مخالفت با حکومت محمدرضا پهلوی، از همان زمان تأسیس پهلوی دوم در قالب افراد و گروههای مختلف سیاسی آغاز شد، اما بدون شک در میان این افراد و گروهها، مبارزات سیاسی امام خمینی از عمق و قدرت تأثیربخشی بالاتری برخوردار بود. برخلاف برخی از تصورات که آغاز مبارزات امام خمینی را دهه 1340 و تحولات آن میداند، واقعیت آن است که فعالیتهای اعتراضی ایشان از دهه 1320 آغاز گردید؛ هرچند شکل مبارزات امام در این دهه متفاوت از مبارزاتش در دهه 1340 و بعد از آن بود؛ بااینحال امام خمینی اهداف و فلسفه خاصی از مبارزات خویش داشت و در نهایت مبارزاتشان در هر حیطه، با نتیجه خاصی همراه بود که در ادامه به آن پرداخته شده است.
آغاز فعالیتهای مبارزاتی امام خمینی در دهه 1320
رهبری یکی از ارکان مهم هر انقلاب است که مردم «بر پایه قبول نظریاتش به او معتقد میشوند و دعوتش را به خاطر منطقی که در اصالت پیام و حقیقت اندیشهاش مییابند میپذیرند.»1 ازاینرو میتوان گفت مبارزات و فعالیتهای رهبران با اهداف خاصی شکل میگیرد. بر این اساس مبارزات سیاسی امام خمینی نیز از همان آغاز با اهداف مشترک و در عین حال روشهای متفاوتی همراه بود. چنانکه «تجارب سیاسی ایشان از مـبارزات گـذشته، ابـتدا بـا نـوشتن کـتاب کشفالاسرار ــ پس از شهریور ١٣٢٠ش، علیه سیاستهای ضددینی و ضد فـرهنگی رضاشاه ــ بروز کرد»2 و به عبارتی، فلسفه مبارزات ایشان در این دوره بر محوریت سیاستهای داخلی رضاشاه در حوزه مسائل دینی متمرکز بود. تلاش امام خمینی در این دوره بیشتر معطوف به زدودن آثار و نتایج سیاستهای ضد دینی و ضداسلامی رضاشاه بود که با انتقال قدرت به فرزندش، همچنان ادامه داشت. در این دوره گرچه موضوع حکومت نیز مورد توجه امام قرار داشت، بنا به دلایلی ارجحیت او مسائل دینی و فرهنگی بود، اما این مبارزات در دهه 1340 ماهیت و روش متفاوتی پیدا کرد.
مبارزات امام خمینی در دهه 1340 و فلسفه آن
مبارزه امام خمینی در دهه 1340 در مخالفت جدی ایشان با قانون کاپیتولاسیون آغاز شد؛ البته پیش از آن نیز امام با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به مخالفت پرداخته بود، اما قانون کاپیتولاسیون از نظر امام عاملی مهم در وابستگی کشور به بیگانگان بود؛ ازاینرو «پس از طرح قانون کاپیتولاسیون توسط حسنعلی منصور در مجلس، امام خمینی مجددا به عنوان رهبر بلامنازع مردم ایران ایـن قـانون را مـغایر بـا استقلال کشور اعـلام کـرد».3 درواقع میتوان گفت فلسفه اصلی مبارزات امام خمینی در این دوره، سیاستهای حکومت در موضوع سلطه بیگانگان بود. به عبارتی، «با شروع قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی، هدف اولیه امام سرنگونی رژیم نبود، چنین خواستی احساس نمیشد. در اعلامیهها نیز هدف یادشده به چشم نمیخورد. اول کار حرف ایشان این بود که اینها خلاف شرع است، خلاف اسلام است. هدف لغو تصویب نامه بود»4
درواقع مبارزه با استعمار و وابستگی به بیگانگان، یکی از محورهای اصلی مبارزات امام خمینی و مردم را تشکیل میداد؛ ازاینرو محوریت سخنرانی ایشان در روز 4 آبان که بعد از تصویب کاپیتولاسیون شکل گرفت نیز بر مسائلی چون سلطه بیگانگان و موضوع استعمار تأکید داشت. سخنانی چون «هدف، مستقل نمودن کشور و قطع ایادی و سلطه خارجی و داخلی متکی به خارج و نیز قطع سلطه سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی است.»5 و یا «من از خداوند تعالی استقلال کشور و آزادی ملت را خواستار و کوتاهی دست اجانب و ستمکاران را امیدوارم.»6 نمونههایی روشن در تأیید این موضوع است. بااینحال هدف مبارزه با سلطه بیگانگان، بهتدریج جای خود را به مبارزه با ماهیت وجودی حکومت پهلوی میدهد و زین پس فلسفه مبارزات سیاسی امام خمینی، نه موضوع سیاستهای داخلی، بلکه تمامیت سیاسی حکومت بود.
مبارزات امام خمینی در اواخر دهه 1340 و فلسفه آن
امام خمینی بعد از تبعید به نجف اشرف، محور مبارزات خود را تغییر داد و شخص شاه و حکومت را مبنای مبارزه قرار داد. امام به واسطه مخالفت آشتیناپذیر با رژیم شاه بهتدریج به مهمترین رهبر مخالف رژیم مبدل شد و «هیچ راه حلی جز برکناری شاه او را راضی نمیکرد».7 در رابطه با علل تغییر دیدگاه و فلسفه مبارزات امام خمینی در این دوره نمیتوان با قطعیت به یک عامل مشخص اشاره نمود، اما آنچه مشخص است این است که امام به خوبی متوجه عمق وابستگی محمدرضا پهلوی به آمریکا و عدم سازشپذیری او با مخالفان گردیده بود؛ موضوعی که حکایت از تهدید حکومت و قرار گرفتن آن تحت سلطه بیگانگان قرار داشت و به زعم امام خمینی در کوتاهمدت میتوانست استقلال کشور در ارکان مختلف را با خطر جدی مواجه نماید. امام و مردم به درستی، عمق وابستگی شاه به آمریکا و خطرات بالقوه آن در آینده را درک نموده بودند.
امام خمینی بعد از تبعید به نجف اشرف، محور مبارزات خود را تغییر داد و شخص شاه و حکومت را مبنای مبارزه قرار داد. ... در رابطه با علل تغییر دیدگاه و فلسفه مبارزات امام خمینی در این دوره نمیتوان با قطعیت به یک عامل مشخص اشاره نمود
البته درک امام خمینی و مردم تبلور درستی از واقعیت بود. وابستگی محمدرضا پهلوی به غرب بهخصوص آمریکا تا حدی بود که بسیاری از مسائل داخلی و خارجی کشور با سیاستهای آمریکا پیوند خورده بود؛ چنانکه تحول اوضاع داخلی و خارجی ایران بستگی به این داشت که حکومت جمهوریخواهان یا دموکراتها در آمریکا بر سر کار باشند. هروقت جمهوریخواهان زمام امور را در دست داشتند، رژیم پهلوی احساس راحتی میکرد و به قدرتنمایی و خشونتش در داخل کشور میافزود، اما همین که دموکراتها روی کار میآمدند کمی احساس خطر میکرد و میکوشید خودش را با سیاست دموکراتها تطبیق بدهد و در داخل کشور فضای باز سیاسی بهوجود آورد.8 همین موضوع باعث شد امام خمینی نیز در قبال محمدرضا پهلوی سیاست سازشناپذیری را در پیش گیرد. «امام خمینی در مقابله با رژیم استبداد سلطنت و با استعمار مسلط، سازشناپذیر بود و به علت زعامت مذهبی و قاطعیت در نظر طبعا در رأس نیروی مخالف حکومت ظاهر شد و مرجعیت او مورد توجه عموم ملت قرار گرفت و لذا فراگیر شد و با تکیه بر اصل جدا نبودن دین از سیاست اقدام به واژگون نمودن رژیم باطل و ضد دین سلطنت نمود و این هدف را علنا و رسما اعلام میداشت و پایگاه محکم او در تودههای وسیع مردم بود.»9 مبارزات امام فارغ از فلسفه و اهداف آن، نتایج مهمی برای مبارزات مردم و مخالفان حکومت دربرداشت.
نتایج مبارزات امام خمینی
مبارزات امام، ضمن تقویت مبارزات ضدامپریالیستی، به گسترش و شکلگیری ابعاد تازهای از اسلام انقلابی منجر گردید. اسلام انقلابی مفهومی گسترده در عصر مدرن میباشد که یکی از وجوه آن مبارزه با استعمار و عقبماندگی است. این جریان یا گفتمان سیاسی، یکی از علل عقبماندگی مسلمانان را دخالت استعمارگران در امور داخلی این کشورها دانسته و بنابراین با گرایشی ضدغربی به دنبال کاهش و یا قطع وابستگی به کشورهای استعماری میباشد؛ ازاینرو امام خمینی با ترسیم دولتی مبتنی بر اسلام با محوریت ضد استعماری و تفکیکناپذیری دین و سیاست، باعث گسترش تدریجی این جریان سیاسی گردید. این موضوع ضمن آنکه زمینه مشارکت فقها و روحانیون را در آینده شکل داد، باعث محوری شدن مذهب نیز گردید. به عبارتی جنبش امام خمینی به ارتباط مذهب و سیاست رنگ و بوی تازهای داد و با تغییر در این رابطه، به انقلاب اسلامی بعد مذهبی بخشید. امام با بیان اینکه راه رهایی هر ملتی از چنگال استعمار، مذهب است10 بسیاری از مسائل سیاسی را با مذهب تلفیق نموده و راه برونرفت از آن مشکلات را مذهب معرفی کردند. این موضوع نه تنها باعث تقویت و گسترش جنبشهای اسلامی در میان مردم و بهخصوص دانشجویان گردید، بلکه باعث شد تا فاصله حکومت با گروههای مذهبی بیشتر گردد و همین موضوع به تقویت اسلام انقلابی و مبارزات اسلامی منجر شد.
سخن نهایی
امام خمینی فلسفه مبارزات خود را به اقتضای شرایط و مصلحت مردم و کشور قرار داده بود؛ ازاینرو تا زمانی که حکومت، عامل تهدید استقلال سیاسی کشور نبود، مبارزات و فعالیتهای سیاسی امام در حوزه سیاستهای داخلی حکومت پهلوی همچون امور سیاسی، دینی و فرهنگی قرار داشت، اما بهتدریج و تحت تأثیر برخی از تحولات داخلی و خارجی که به تهدید استقلال سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور منجر شد، رسالت امام نیز تغییر کرد. این تحول بهخصوص بعد از آنکه شاه، عزم خود را در عناد و دشمنی با مخالفان حکومت به نمایش گذارد، تأثیر فراتری در اندیشههای امام خمینی و تغییر دیدگاههای سیاسی ایشان داشت؛ تحولی که در نهایت سیاست سازشناپذیری او با محمدرضا پهلوی را رقم زد و باعث شد تا امام به هیچ راهحلی جز برکناری شاه راضی نگردد.
پی نوشت :
1. منوچهر محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، تهران، امیرکبیر، 1382، ص 45.
2. موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران بررسی مؤلفههای دین، تجدد و مدنیت در تأسیس دولت ـ ملت در گستره هویت ملی ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، ص 504.
3. همان، ص 509.
4. هدایتالله بهبودی، شرح اسم: زندگینامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای (1357-1318) تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، ص 55.
5. روحالله خمینی، صحیفه امام، ج 3، ص 468.
6. همان، ج 2، ص 137.
7. آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه دکتر منوچهر راستین، تهران، هفته، 1363، چ دوم، ص 116.
8. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، صص 151- 152.
9. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چ هفدهم، صص 271- 272.
10. روحالله خمینی، همان، ج 3، ص 422.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات