مقایسه رضا و محمدرضا پهلوی در خصوص اعزام محصل به خارج


 مقایسه رضا و محمدرضا پهلوی در خصوص اعزام محصل به خارج

منظور من این است که رضاخان، در مقایسه با پسرش، از نظر اجتماعی و اقتصادی اشتباه کمتری کرد. آیا راهنمایی میشد یا خصلت خود او بود؟ به اعتقاد من مسلما خصلت او رل مهمی در این امر داشت. این تفاوت خصلتها در زندگی خصوصی این دو نفر نیز دیده میشد: رضاخان هیزم مصرفی بخاری اش را وزن میکرد و محمدرضا در ظرف یک روز میلیون ها تومان را صرف هزینه های تجملی زن و فرزندان و اعضاء نزدیک خانواده اش می کرد. رضاشاه پول کمتری در خارج ذخیره کرد، در حالیکه محمدرضا شاه پول بسیار زیادی به خارج انتقال داد و ایران را چپاول کرد. رضاخان وقتی می خواست محصل به خارج اعزام کند ۱۰۰ نفر یا ۲۰۰ نفر اعزام می کرد و آنهم برای رشته های مورد لزوم، در حالیکه در زمان پسرش هزار هزار به خارج می رفتند و اکثرا در رشته های نالازم تحصیل می کردند. آنها یا در خارج می ماندند و یا اگر به ایران باز میگشتند غربزدگی خود را ارزانی می داشتند. این پدیده وسعت فوق العاده ای گرفت. رضا فقط به یک کشور مسافرت کرد و آن ترکیه بود و تنها از چند رئیس کشور دعوت کرد، آن هم از منطقه و با حداقل تشریفات و هزینه کم، در حالیکه محمدرضا هر سال به چند کشور مسافرت میکرد و با هزینه های هنگفت حتی از دورترین کشورها نیز میهمان دعوت میکرد. رضاخان تجملات تشریفاتی و پرهزینه مانند جشنهای ۲۵۰۰ ساله نداشت. اگر بر اساس مدارک موجود هزینه های این دوره سلطنت محمدرضا را محاسبه کنند، تصور میکنم نتیجه و رقم به دست آمده را هیچ فرد ایرانی باور نکند! محمدرضاشاه بلایی بر سر عایدات نفت آورد که احتیاج به بیان ندارد.

 
رضاشاه خاطراتی از خود به جای نگذارد؛ گو اینکه با ارزش بود زیرا مسائل سری زمان او بیشتر بود و برای نسل حاضر مطالعه ی آن مفید. اما محمدرضا چند کتاب از خود به جای گذارد و تشویق میکرد که خبرنگاران و نویسندگان درباره اش بنویسند و آنها که نوشتند پول های گزاف نصیبشان میشد. او پس از خروج از کشور نیز مصاحبه های متعدد انجام داد و باز هم کتاب و خاطرات به چاپ رساند؛ در حالیکه در زمان او همه، همه چیز را می دانستند و در این کتابها و خاطرات مطلبی بیان نشد که فایده ای برای تاریخ داشته باشد. او آنچه را که همه می دانستند و حتی خیلی کمتر از آن را در خاطرات خود تکرار میکرد.

 
رضاخان فساد زیادی کرد، از جمله در غصب املاک مردم، به نحوی که با سقوط او مردم نفس راحتی کشیدند و شادی ها کردند؛ ولی در مقام مقایسه با پسرش باید به او رحمت فرستاد! اطراف رضا و محمدرضا، هر دو را حلقه ای از مردم بیوطن احاطه کرده بودند که هیچ انگیزه دیگری جز استفاده از پول آنها نداشتند. این مردم بیوطن شیوه خاص زندگی خود را داشتند و شب ها پس از اینکه با ویسکی و شراب لب تر میکردند، با طنازان اروپایی و آمریکایی راز و نیاز می نمودند. این دوران مملو است از سوء استفاده های مالی کلان، چه به وسیله ی اشخاص متنفذ، چه اشخاص نزدیک به محمدرضا و فرح و نخست وزیر و وزراء. در بخش صنایع سوء استفاده مالی گسترش زیاد پیدا کرد و افرادی از هیچ به همه چیز رسیدند، در حالیکه حتی سرمایه اولیه نیز از آن آنها نبود و از بانک ها وام های کلان می گرفتند؛ مانند مقدم (نساجی کرج) ، رضائی(نورد اهواز)، میراشرافی مدیر روزنامه آتش (در اصفهان) و امثالهم که زیادند. محمدرضا به حدی نقطه ضعف داشت که مردم ایران نتوانستند راهی جز طرد او پیدا کنند و به همین دلیل هیچ کشوری آماده نبود او را قبول کند؛ حتی کشورهایی که حاضر شدند سوموزا را بپذیرند.

 
برگرفته از خاطرات ارتشبد حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات، مهمترین و بالاترین ارگان اطلاعاتی رژیم پهلوی (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،جلد اول، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صفحات ۱۲۲)

 پی نوشت: در مورد شخصیت های تاریخی با یک صفحه مطالعه نمیشود اظهار نظر کرد! حسین فردوست در زمان رضا طفلی بیش نبوده و اکثر آموزش ها و دوره هایی که دیده و ذهن او را نسبت به مملکت داری باز کرده، پس از سلطنت محمدرضا انجام شده، فلذا قسمتی از تطهیر رضا میرپنج توسط او را به حساب جهلش بگذارید!