دو سند پیرامون کودتای ناکام سرلشکر قرنی


دو سند پیرامون کودتای ناکام سرلشکر قرنیگزارش دیدار رئیس ساواک با رئیس سیا در ایران درباره قرنی

در اسفند ۱۳۳۶، تلاش سرلشکر قرنی برای انجام یک کودتا علیه رژیم پهلوی به وضوح مشخص گردید. اگرچه تا کنون درباره قرنی زیاد نوشته شده است اما برای درک کامل ابعاد این موضوع، لازم است به مستندات بیشتری دسترسی پیدا کنیم و ابعادی از آن همچنان مکتوم است. 

مارک گازیوروسکی، نویسنده آمریکایی که در راستای اهداف سیا قلم می‌زند، بر این باور است که قرنی به این نتیجه رسیده بود که تنها راه حل مشکلات فزاینده کشور، تشکیل دولتی است که بتواند سلطه طبقۀ فرادست سنتی را پایان دهد، محمدرضاشاه پهلوی را به عمل کردن به عنوان یک پادشاه مشروطه وادار کند و اصلاحات گسترده‌ای را پیاده‌سازی نماید.

برای گرداندن این دولت، قرار بود دکتر علی امینی که سفیر ایران در ایالات متحده بود، نخست وزیر شود، ارسنجانی، قائم مقام نخست‌وزیر؛ قرنی، وزیر کشور و بزرگمهر، رئیس اداره تبلیغات گردند.

اقدامات قرنی زمانی افشا شد که ساواک، به ارتباطات یکی از اعضای این گروه با ویلیام رانتری، معاون وزیر خارجۀ ایالات متحده مشکوک شد و فعالیت‌های قرنی و بسیاری از همفکرانش تحت نظر قرار گرفت. در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۳۶، قرنی دستگیر شد و به دنبال آن، سایر همکاران و دوستانش نیز بازداشت و بازجویی شدند و امینی نیز به تهران فراخوانده شد و حزب آزادی نیز منحل گردید.

برغم مستنداتی که به دست شاه رسیده بود، شاه تصمیم گرفت به انکارهای مکرر مقامات آمریکایی درباره هرگونه ارتباط با قرنی تکیه کند و هیاهوی مربوط به این ماجرا و ادعاهای مربوط به ارتباطاتش با آمریکا را کاهش دهد و موضوع را کم‌اهمیت جلوه دهد. به همین دلیل، بسیاری از دستگیرشدگان آزاد شدند و قرنی نیز در خرداد ۱۳۳۷ محاکمه و به اتهام «مستور داشتن جریانات از مقامات بالادست» و «لغو دستور» به سه سال حبس محکوم گردید، اما بعد از گذشت دو سال آزاد شد.

قریب سه سال بعد، با فشار آمریکا امینی در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ نخست وزیر و مسئول اجرای برخی طرح‌های آمریکا شد اما قرنی حاضر به پذیرش پیشنهادهای شاه نشد، به مبارزان پیوست و ارتباط خود را با آیت‌الله میلانی تشدید کرد. به همین جرم، در سال ۱۳۴۲ مجددا دستگیر شد و سه سال به زندان افتاد و تا پایان رژیم پهلوی، تحت نظر شدید ساواک باقی ماند. 

قرنی از ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ ریاست ستاد مشترک ارتش را پذیرفت و در دوره ۴۴ روزه مسئولیتش، نقش مهمی در تثبیت انقلاب اسلامی داشت. پیشگیری از کودتا توسط وفاداران به شاه در ارتش، ممانعت از انحلال ارتش و سرکوب گروهک‌هایی که جنگ داخلی را آغاز کرده بودند، از جمله اقدامات او بود؛ او سرانجام سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ توسط گروهک فرقان ترور شد؛ تروری که همچون کارنامه او،  ابعاد ناخوانده بسیاری دارد. این نخستین ترور یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی بود و به موجب نائل شدن به درجه رفیع شهادت، درجه سپهبدی به او اعطا گردید.

سند نخست، گزارشی از ملاقات سرلشکر تیمور بختیار، رئیس وقت ساواک با سرهنگ گراتیان یاتسویچ، رئیس دفتر سیا درایران‌ است. کسی که تنها چند ماه قبل، در ۱۷ مهر ۱۳۳۶ به عنوان دبیر اول‌ سفارت آمریکا وارد تهران شد و طی ۶ سال  اقامت خود، سمت‌های پوششی مأموریت‌ اطلاعاتی خود را دنبال کرد. یکی از این موارد، برکشیدن حسنعلی منصور در ساختار قدرت بود.

سند ساواک ۱۳ بهمن ۱۳۴۲ گزارش داده است: «وزیر مختار سفارت آمریکا، یاتسویچ که از مستأجرین حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین است و با او سروسری دارد علنا گفته است که من منصور را به نخست وزیری خواهم رساند» کاپیتولاسیون مشهورترین ماموریت منصور برای آمریکا و آخرینش باز کردن پای شرکتهای  نفتی به ایران بود.

سند دوم، متن حکم دادگاه قرنی است که آشکارا تلاش شده است از طرح هرگونه اتهامی به آمریکا پرهیز گردد.



حکم دادگاه درباره سرلشکر قرنی که فاقد نشانی از آمریکا است