نقش امام خمینی در مدیریت بحران گروگان‌گیری در لانه جاسوسی آمریکا بخش سوم


نقش امام خمینی در مدیریت بحران گروگان‌گیری در لانه جاسوسی آمریکا بخش سوم

7. تشکیل کنفرانس جنبش‌های آزادیبخش جهان در ایران

در کوران افزایش فشار علیه ایران، دانشجویان با تأیید و هدایت امام خمینی به سه ابتکار مهم اقدام کردند.

اول برگزاری اجلاس جنبش‌های آزادیبخش در تهران تا بتوانند از طریق آنها صدای دانشجویان را به اقصی نقاط جهان برسانند.

دوم دعوت از حدود پنجاه آمریکایی مخالف دولت و همراه با حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تا با سفر به ایران از نزدیک با مسائل ایران و وضعیت گروگان‌ها آشنا شوند.

سوم دعوت از کاردینال‌ها و اسقف‌های مسیحی به منظور برگزاری مراسم کریسمس و ژانویه برای گروگان‌ها و نشان دادن آنها به مردم جهان که در وضعیت مطلوبی هستند تا تبلیغات منفی علیه دانشجویان خنثی شود. در این باره آقای باطبی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می‌گوید:

مسئولیت واحد روابط عمومی را آقای نعیمی‌پور به عهده داشت. یکی از کارهایی که واحد روابط عمومی انجام داد، این بود که کمیته دعوت از جنبش‌های آزادیبخش را سازماندهی کرد. ترکیبش را پیشنهاد کرد. شورای مرکزی تصویب کرد و این کمیته فعالیتی داشتند و آقایان عبدی، محرابی، محمودزاده و خانم سجادی و دوستان دیگر در کمیته فعالیت می‌کردند. دانشجویان از جنبش‌های آزادیبخش، برای شرکت در این کنفرانس در دی‌ماه 1358 دعوت به عمل آوردند. دو نفر از دوستان آقایان عباس عبدی و حمید ابوطالبی به نمایندگی از دانشجویان به الجزایر رفتند تا از نهضت‌های آزادیبخش دعوت کنند. در آن زمان الجزایر پایگاهی برای نهضت‌های آزادیبخش محسوب می‌شد.71 

همچنین خانم ابتکار در کتاب خود توضیح داد:

یکی از رخدادهای به یادماندنی بازدید گروهی از دانشجویان پانامایی بود که با پناهندگی سیاسی شاه در کشور خود مخالف بودند. آنها برای مسافرت به ایران هزینه سفر را جمع‌آوری کرده و ده روز در کشورمان ماندند. برای برگزاری کنفرانس جهانی نهضت‌های آزادیبخش از میان این جنبش‌ها، 23 گروه دعوت شدند تا در همایشی که از 14 تا 20 دی‌ماه 1358 (4 تا 10 ژانویه 1980) برگزار می‌شد شرکت کنند. از این میان در نهایت 16 گروه به تهران آمدند و سایرین با ابراز تأسف به ما اطلاع دادند که نمی‌توانند در این کنفرانس شرکت کنند.72 

پیام امام هم‌زمان با حضور نمایندگان نهضت‌های آزادیبخش در تهران منتشر شد. امام در این پیام نوشتند:

تلگراف برادران محترم در پشتیبانی از ملت مظلوم ایران در قیام برای احقاق حق خود از دولت آمریکا موجب تشکر گردید. شما می‌دانید که خیانتکاری که در طول حکومتش ایران را به تباهی کشیده و ملت شریف ما را در عزای فرزندان رشید خود نشانده و ذخایر کشور ما را به تاراج برده است اکنون در پناه دولت آمریکا به سر می‌برد. از حقوق مسلم یک ملت است که جانی تبهکار را به محاکمه دعوت کند. و از حقوق مسلم بین‌المللی است که تبهکار باید در محل تبهکاری‌اش محاکمه شود. آقای کارتر با زور سرنیزه تمام حقوق انسانی را نقض می‌کند؛ و درمقابل ملتی که می‌خواهد حقوق خویش را مطالبه کند، به توطئه و ارعاب، دخالت نظامی و محاصره اقتصادی، پرداخته است. در منطق آقای کارتر جواب درخواست به حق یک ملت را باید با قدرت و قوای نظامی داد. و در این منطق، منطق قرون‌وسطایی و حکومت جنگل بر تمام ارزشهای انسانی و قوانین بین‌المللی حکومت دارد. این است منطق همه زورمندان و مستکبران در مقابل ملتها و توده‌های ستمدیده. قدرت‌هایی که با تعلیمات انسانی - آسمانی مهار نشده است چشمها را کور و عقل‌ها را آفت‌زده می‌کند. یکی از اشتباهات بزرگ آقای کارتر و امثال او آن است که عمق نهضت اسلامی عصر حاضر و نسل معاصر را نشناخته‌اند. آنان با افکار جنون‌آمیز قدرتمندان و بیماری روحی مستکبران، به نهضت‌های معاصر و ملت‌های از قید اسارت روحی رها شده می‌نگرند. و این اشتباهی است فتنه‌انگیز. باید ملتهای اسلامی، با وحدت ایمانی و قدرت الهی، آنان را برای همیشه از این اشتباه بیرون آورند. باید شرق و جمیع مستضعفان و ابرقدرتها و تمام مستکبرین خود را بیابند و خود گمشده را پیدا کنند. آنان از اسارت تبلیغات بلندگوهای شیطانی بیرون آمده و قدرت خدایی توده‌ای خویش را دریابند، و اینان به زبونی واقعی خود در مقابل ملتهای بپاخاسته واقف شوند، تا آرامش، دنیا را فراگیرد و دست ستمگران از جنایات کوتاه شود. برادران شجاع من که برای آزادی وطن‌های خود قیام کرده‌اید، ملت‌های خود را هشدار دهید و مغز‌ها را از آثار تبلیغات چند صد ساله و خودباختگی در مقابل غرب و مستکبرین شستشو دهید؛ و به نهضت ما که نهضت اسلامی و مستضعفین است بپیوندید؛ که امروز اسلام عزیز در مقابل کفر، و منطق در برابر زور واقع شده است. نهضت ما اسلامی است قبل از آنکه ایرانی باشد؛ نهضت مستضعفین سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقه‌ای خاص متعلق باشد. ای مسلمانان جهان، و ای مستضعفین بپاخاسته، و ای دریای بی‌پایان انسان‌ها، بپاخیزید و از کیان اسلامی و ملی خویش دفاع کنید.

اسرائیل بیت‌المقدس را از مسلمین گرفت، و با مسامحه دولت‌ها مواجه شد. اکنون، چنانکه آثارش ظاهر شده است، آمریکا و شاخه فاسد آن اسرائیل، در صدد است که مسجدالحرام و مسجدالنبی را قبضه کند. باز هم مسلمانان نشسته و تماشاگرند و بی‌تفاوت! برخیزید و از اسلام و مرکز وحی دفاع کنید و از این هیاهوها نهراسید، که امروز اسلام به شما محتاج است و شما در قبال خداوند متعال مسئول هستید. به خداوند تعالی اتکال نمایید، و با وحدت کلمه به پیش روید. ما به پیروی از اسلام بزرگ، از جمیع مستضعفین حمایت می‌کنیم؛ و از شما و هر سازمانی در جهان که برای نجات کشور خویش بپاخاسته است پشتیبانی می‌کنیم. ما از مبارزات برادران فلسطینی و مردم جنوب لبنان در مقابل اسرائیل غاصب کاملاً پشتیبانی می‌نماییم. و به خواست خدای تعالی بر دشمنان بشریت و اسلام پیروز خواهیم شد و امید است که نصر خدایی و فتح مسلمانان نزدیک باشد. از خداوند تعالی سلامت و سعادت همه را خواستارم. والسلام علیکم و رحم‍ة‌الله و برکاته.

روح‌الله الموسوی الخمینی73

جالب آنکه در این شرایط منافقین هم قصد داشتند از نشست سازمان‌های آزادیبخش در راستای اهداف خود بهره‌برداری کنند که با اقدام به موقع دانشجویان، این حرکت فرصت‌طلبانه آنها خنثی شد:

ما به هیچ‌وجه از مجاهدین خلق نماینده‌ای برای این کنفرانس دعوت نکردیم و اساساً آنها را به داخل سفارت هم راه نمی‌دادیم. حتی در روز افتتاحیه کنفرانس جنبش‌های آزادی‌بخش در هتل محل برگزاری آن از ورود آقایان مسعود رجوی و آقای موسی خیابانی اینها جلوگیری کردند. ما به بچه‌های محافظ تیم آن کنفرانس دستور داده بودیم که به هیچ‌وجه آقایان را راه ندهند ما نه دعوت کرده بودیم و نه اجازه می‌دادیم اینها بیایند. بالاخره ضوابطی داشتیم، به نظر می‌رسد پس از آن درباره این موضوع جنجالی بپا کردند.

گفتیم اگر مقامات فلسطینی می‌خواهند با شما (مسعود رجوی) ملاقات کنند پس از کنفرانس ملاقات کنند. کمااینکه هنگامی که یاسر عرفات به ایران آمد، خود آقای رجوی به ملاقات یاسرعرفات رفت. ما نیز هنگامی که مطلع شدیم آقای یاسر عرفات می‌خواهند برای دیدار با ما به سفارت آمریکا بیاید، به دلیل اینکه از سوی دانشجویان و یا آمریکاییان تحت فشار قرار نگیرد با دانشجویان در هتل دیدار کرد.74 

روشن بود که دانشجویان تحت هدایت امام خمینی مانع از آن شدند که هدف اصلی نشست سازمان‌های آزادیبخش در تهران، تحت تأثیر اختلاف‌های داخلی قرار گیرد.

8. برگزاری مراسم کریسمس برای گروگان‌ها

برای برگزاری مراسم کریسمس (پایان سال 1979) واسلون کافین، عالیجناب تامس گابلتو و پدر ویلیام هاورد از شورای کلیسای مسیحی دعوت شده بودند. اسقف هیلاریون کاپوچی نیز برای شرکت در مراسم ابراز تمایل کرده بودند. با شناختی که از مبارزات طولانی او علیه ستم رژیم صهیونیستی داشتیم گرم‌ترین دعوت‌ها را از اسقف اعظم فلسطین به عمل آوردیم.75 

این اقدام در واقع موجب شد تا علاوه بر آنکه تصاویر برگزاری عید کریسمس در جمع گروگان‌ها به جهان نشان داده شود، فضای مثبتی از رأفت اسلامی و برخورد مناسب با گروگان‌ها در اذهان عمومی شکل بگیرد. اما جالب است که آمریکایی‌ها در چنین شرایطی هم باز به دنبال جمع‌آوری اطلاعات از طریق دو کشیش آمریکایی بودند. گری سیک در این باره می‌نویسد:

در روز کریسمس (پایان سال 1979) دو کشیش آمریکایی اجازه یافتند با گروگان‌ها دیدار کنند و مراسم ویژه این روز را برای آنها به جا بیاورند. این دو کشیش پس از بازگشت به آمریکا، وضعیت روانی گروگان‌ها را بسیار بد توصیف کردند. آنها همچنین اظهار داشتند که تعداد گروگان‌هایی که در سفارت مشاهده کرده‌اند کم‌تر از آن رقمی است که مقامات آمریکایی تصور می‌کنند. به گفته آنها هفت نفر از گروگان‌ها حاضر نبودند. تقریباً از همان روز اول اشغال سفارت هیچ اطلاعاتی در مورد این هفت نفر به دست نیامده بود و احتمال داده می‌شد که آنها کشته یا با سختی مجروح گردیده باشند. به دنبال انتشار خبر گم شدن هفت گروگان آمریکایی صدای اعتراض بسیاری از سوی جامعه بین‌الملل بلند شد. دولت ایران در مقابل این اعتراضات، اذعان کرد که از تحولات درون سفارت بی‌خبر بوده است. وزیر امور خارجه ایران صادق قطب‌زاده در یک کنفرانس خبری اظهار داشت من نمی‌دانم چند گروگان در دست دانشجویان است و هر چه برای اطلاع‌یابی از این موضوع تلاش کرده‌ام بی‌نتیجه بوده است. نکته جالب این بود که واشنگتن اطلاعات خود را در خصوص اوضاع داخلی سفارت از دانشجویان دریافت می‌کرد. خطوط تلفن سفارت هنوز وصل بود و وزارت خارجه آمریکا از این طریق می‌توانست اطلاعاتی را درباره آنجا به دست آورد. معمولاً هر شب چند تن از کارمندان وزارت خارجه که به زبان فارسی آشنایی داشتند به سفارت زنگ می‌زدند و سعی می‌کردند به نوعی با دانشجویان بحث و گفتگو نمایند. این مکالمات عمدتاً نتیجه‌بخش نبود، امّا گاهی اطلاعاتی از زبان دانشجویان درز می‌کرد. یکی از دانشجویان در مکالمه‌ای به طور تلویحی اظهار داشت که ما پنجاه گروگان را در سفارت نگه داشته‌ایم. این رقم دقیقاً مطابق با آن چیزی بود که وزارت خارجه آمریکا برآورد کرده بود. بدین ترتیب مشخص گردید که تمامی گروگان‌ها زنده هستند و در سفارت نگهداری می‌شوند. جالب است که وزارت خارجه آمریکا از دانشجویان تندرو اطلاعات بیشتری به دست می‌آورد تا از وزارت امور خارجه ایران یا شورای انقلاب.76 

9. دیدگاه امام خمینی درباره محاصره اقتصادی و اخراج دانشجویان ایرانی از آمریکا

از همان ابتدای ماجرای گروگان‌گیری، آمریکا تلاش کرد با استفاده از اعمال تحریم اقتصادی، مردم و مسئولین به ویژه امام خمینی را به تجدیدنظر در مسیری که انتخاب کرده بودند وادار سازد. غافل از آنکه امام با درایت و پیش‌بینی صحیح از تحولات آتی بر بی‌اثر بودن تحریم‌ها تأکید داشت. برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، مراحل تحریم‌ها و اعمال فشارها علیه ایران را در خاطرات خود چنین توضیح می‌دهد:

در 11 نوامبر 1979 (20 آبان 1358) یادداشت شدیداللحنی از رئیس‌جمهور دریافت کردم که می‌گفت وقتی آمریکایی‌ها را از ایران بیرون آوردیم، میل دارم تمام دانشجویان ایرانی که در دانشکده‌ها به صورت تمام وقت ثبت‌نام نکرده‌اند، اخراج شوند. به بن (دادستان کل) بگو تا وسایل لازم را برای اجرای این قانون ایالات متحده فراهم آورد. به رئیس‌جمهور گزارش دادم که دیوان عدالت با وجود مفرهای قانونی، اخراج دانشجویان ایرانی را مشکل می‌داند، و سپس فوراً به بن سری ویلتی دادستان کل تلفن زدم تا یادداشت رئیس جمهور را برایش بخوانم... در 10 نوامبر یک روز قبل از یادداشت کتبی رئیس‌جمهور خطاب به من پیرامون اخراج تمام دانشجویان ایرانی، آغاز اخراج تمام ایرانیانی را که به طور غیرقانونی در ایالات متحده می‌زیستند اعلام کردیم. دو روز بعد رئیس‌جمهور دستور داد تا خرید نفت از ایران متوقف شود، دولت ایران نیز در مقابل فروش نفت به ایالات متحده را تحریم کرد. در پاسخ به گزارش‌های موجود حاکی از آمادگی دولت ایران برای بیرون کشیدن سپرده‌های موجود در بانک‌های آمریکایی، رئیس‌جمهور دستور داد تا تمام دارایی‌های رسمی ایران در آمریکا بلوکه شود. این اقدام طی یک فرمان اجرایی در 14 نوامبر (23 آبان 1358) اعلام شد و در مورد تمام دارایی‌های موجود در بانک‌های ایالات متحده و شاخه‌ها و شعبات خارجی اعمال گردید. دولت ایران 23 نوامبر 1979 (2 آذر 1358) اعلام کرد که بدهی‌های خارجی خود را پرداخت نخواهد کرد. سپس علیه شاه در دادگاه عالی دولتی نیویورک دست به اقامه دعوی زد و خواهان 5/56 میلیارد دلار خسارت شد. در اجلاس چهارم دسامبر شورای امنیت ملی رئیس جمهور تصمیم گرفت تا مجازات‌های اقتصادی بیشتری علیه ایران صورت بگیرد. تیم‌هایی از مقامات وزارت خارجه و خزانه‌داری مأمور شدند تا با یکدیگر مشورت کرده و اقدامات خود را با متحدانمان هماهنگ کنند. این طرح در نهایت در 7 آوریل 1980 به اعلام قطع روابط دیپلماتیک و تحریم اغلب صادرات و معاملات مالی با ایران منجر گردید.

ما همچنین علیه دیپلمات‌های معتبر ایرانی در ایالات متحده دست به اقدام زدیم، به سفارت ایران در واشنگتن دستور داده شد تا کارکنان خود را از 60 نفر به 15 نفر کاهش داده و تعداد کارکنان چهار کنسولگری خود را در سراسر ایالات متحده به نصف برساند.

در 15 دسامبر 79 (24 آذر 1359) دادگاه بین‌المللی عدالت به اتفاق آرا اعلام کرد که گروگان‌گیری تجاوز به قانون بین‌المللی محسوب می‌شود، و بدین ترتیب آزادی آنها را خواستار گردید. این تصمیم دیوان بین‌المللی عدالت به تلاشهای ما نیروی محرکه بیشتری بخشید. در 27 دسامبر 79 (6 دی 1358) دادگاه استیناف ایالات متحده آمریکا تصمیم رئیس‌جمهور در مورد اخراج ایرانیانی که در آمریکا به طور غیرقانونی بسر می‌برند را تأیید کرد (یک دادگاه کوچکتر تصمیم مذکور را غیرقانونی خوانده بود).

بنابراین در سوم ژانویه 1980 (13 دی 1358) سرویس مهاجرت و تابعیت جستجو برای یافتن 9000 ایرانی را که در مورد محل زندگی خود گزارش نداده بودند، آغاز کرد. دو روز بعد وزارت خارجه به کادر دیپلماتیک ایران 72 ساعت مهلت داد تا به «سرویس مهاجرت و تابعیت» در این مورد گزارش بدهد.77 

سایروس ونس در خاطرات خود به جزئیات دیگری اشاره می‌کند:

روز نهم نوامبر (18 آبان 1358) ارسال کلیه لوازم یدکی و تجهیزات نظامی به ایران متوقف گردید. روز سیزدهم نوامبر خرید نفت از ایران تحریم شد. روز چهاردهم نوامبر (23 آبان 1358) کلیه دارایی‌های ایران در بانک‌های آمریکایی و شعبات خارجی آن ضبط و مسدود شد. ما در اجرای تصمیم اخیر در روزهای نخست تردید داشتیم، ولی در ساعات اولیه صبح روز 14 نوامبر اطلاع یافتیم که ایران در نظر دارد به منظور تضعیف دلار کلیه سپرده‌ها و موجودی‌های خود را از بانک‌های آمریکایی بیرون بکشد. ساعت چهار صبح روز چهاردهم نوامبر ویلیام میلر وزیر خزانه‌داری مرا از خواب بیدار کرد و گفت تصمیم دولت ایران در این زمینه علنی شده است. ما توافق کردیم که تصمیم ضبط دارایی‌های ایران در بانک‌های آمریکایی بی‌درنگ به موقع اجرا گذاشته شود. کارتر در آغاز بحران گروگانگیری قصد قطع کامل روابط دیپلماتیک را با ایران داشت ولی من این اقدام را ضروری نمی‌دانستم، زیرا قطع روابط دیپلماتیک علاوه بر اینکه خط ارتباط ما را با ایران در آینده به کلی قطع می‌کرد این تصمیم را به وجود می‌آورد که ما قصد دست زدن به عملیات نظامی در ایران را داریم و جان گروگان‌ها بیش از پیش در معرض خطر قرار می‌گرفت.78 

روایت گری سیک نیز در این باره خواندنی است:

کارتر در اقدامی دیگر، به منظور آوردن فشار بر ایران در روز 14 نوامبر دارایی‌های ایران را در ایالات متحده بلوکه کرد. در روز 9 نوامبر چنین شایع شد که دولت ایران قصد دارد دارایی‌های خود را از بانک‌های ایالات متحده خارج کند. از این رو بلافاصله طرحی برای بلوکه کردن دارایی‌های این کشور تهیه شد. در صبح روز 14 نوامبر، یعنی زمانی که بنی‌صدر دستور خارج کردن دارایی‌های ایران را از بانک‌های آمریکایی صادر کرده بود این طرح به امضای رئیس‌جمهور رسید. این طرح اگر چه با اهداف سیاسی تهیه شده بود، اما پیامدهای حقوقی مالی و فنی نیز به دنبال داشت، یکی از پیامدهای حقوقی این طرح، مربوط به شعب بانک‌های آمریکایی خارج از این کشور بود. بر اساس طرح مذکور، این شعب نیز می‌بایست از تحویل دارایی‌های ایران به مقامات انقلابی این کشور خودداری می‌کردند. از سوی دیگر، به دلیل این که این شعب در کشورهای دیگر قرار داشتند، باید بر اساس قوانین همان کشورها فعالیت می‌کردند. بدین گونه مسئله تعارض قوانین پدید آمد و این امر بهانه‌ای برای ایران شد تا با مراجعه به دادگاه‌های بریتانیا، فرانسه، آلمان و کشورهای دیگر طرح دولت آمریکا را برای بلوکه کردن دارایی‌های خود زیر سئوال ببرد. بخش بزرگی از دارایی‌های ایران در یکی از شعب «بانک آمریکا» در لندن قرار داشت. در هفته‌های اول این نگرانی وجود داشت که دادگاه‌های لندن با اعلام نافذ نبودن قوانین داخلی آمریکا بر بانک‌های آمریکایی لندن، به حق ایران در تحویل دارایی‌های خود از این بانک‌ها رأی دهند. هنگامی که دارایی‌های ایران پس از آزادی گروگان‌ها در ژانویه سال 1981 آزاد شد، تمامی این دارایی‌ها سر جای خود بود و در مورد هیچ‌یک از دعاوی که هنوز روی کاغذ باقی مانده بودند و تصمیمی گرفته نشده بود. به هر حال تصمیم دولت آمریکا برای بلوکه کردن دارایی‌های ایران به خوبی اجرا شد.79 

جالب آنکه اختلاف‌نظر اروپایی‌ها با آمریکا درباره تحریم‌های اقتصادی علیه ایران بار دیگر این تجربه بزرگ را برای ایران داشت که وقتی پای منافع اقتصادی در میان باشد، آنها که در شعار موضع مشترکی، وقتی منافعشان در خطر باشد به راحتی شعارها را نادیده می‌گیرند. در این مورد برژینسکی در خاطرات خود به خوبی این اختلاف‌نظر و دلایل آن را توضیح می‌دهد:

بلافاصله پس از رأی چهارم دسامبر شورای امنیت ما اقدامات برای جلب پشتیبانی متحدین خود به منظور مجازات اقتصادی ایران را به عمل آوردیم. کارشناسان سیاسی و مالی ما برای تهیه مقدمات این امر به اروپا اعزام شدند. اما متحدین اروپایی ما با وجود ابراز همدردی و سمپاتی نسبت به ما، اعمال مجازات‌های سیاسی و اقتصادی شدید درباره ایران را مصلحت ندانستند و بعضی قویاً در مقابل آن ایستادگی کردند. هر چند ما می‌توانستیم با پافشاری بیشتر در این مورد نتایجی بگیریم، ولی من احساس می‌کردم که آنها هنوز آمادگی یک اقدام جدی را در این زمینه ندارند و نمی‌خواهند منافع سیاسی و اقتصادی خود را در منطقه خلیج فارس به خطر بیندازند. روز 18 دسامبر 1979 (27 آذر 1358) پس از مراجعت من از اروپا، کارتر پیشنهاد تسلیم قطعنامه‌ای را به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تحریم فروش تجهیزات نظامی و منع اعطای اعتبارات مالی و قطع ارتباطات هوایی و دریایی و تحریم صدور کالاهای بازرگانی به استثنای دارو و مواد غذایی به ایران تأیید کرد. به علت پیش‌آمد وقایع و رویارویی ما با شوروی در این مسئله، این بار امیدی به پشتیبانی دولت شوروی از قطعنامه پیشنهادی خود نداشتیم؛ ولی به فرض اینکه دولت شوروی و دوستانش در شورای امنیت به این قطعنامه رأی نمی‌دادند، تأیید آن از طرف اکثریت اعضای شورای امنیت مبنای حقوقی اعمال مجازات‌های اقتصادی علیه ایران محسوب می‌شد و هنوز کم و بیش امیدوار بودم که متحدین ما با تأیید این قطعنامه از طرف حداقل 9 کشور عضو شورای امنیت در اعمال مجازات‌های اقتصادی علیه ایران به ما بپیوندند.

در ده روز آخر ماه دسامبر ما برای جلب موافقت اعضای شورای امنیت با قطعنامه اعمال مجازات‌های اقتصادی علیه ایران فعالیت شدیدی کردیم. کارتر یک پیام خصوصی برای برژنف فرستاد تا پشتیبانی شوروی را از این قطعنامه جلب کند. برژنف پاسخ منفی داد. خودداری شورای امنیت از تصویب قطعنامه پیشنهادی ما و اعمال مجازات‌های اقتصادی فوری درباره ایران منعکس کننده اختلاف‌نظرهای ما با کشورهای متحدمان بود. اروپایی‌ها و ژاپن و سایر کشورهای دوست ما در عین حال که از امکان اقدام نظامی ما علیه ایران بیم‌ناک بودند نمی‌خواستند منافع اقتصادی و نفتی خود را در خلیج فارس به خطر بیندازند.80 

در این مرحله می‌توان گفت، موضع‌گیری امام تأثیر بسیار تعیین‌کننده‌ای برای مدیریت بحران داشت. زیرا از یک سو به مردم روحیه می‌داد و با استفاده از انگیزه‌های مذهبی به آنها نوید پیروزی می‌داد که این امر خود تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر آرامش بخشی در میان اکثریت جامعه داشت و از سوی دیگر دشمن را به بی‌تأثیر بودن یا کم اثر بودن سیاست‌هایی که در پیش گرفته است، واقف می‌کرد. امام در اکثر سخنرانی‌های خود در فاصله نیمه آبان ماه 58 تا سال 59 در هر مرحله بر بی‌تأثیری تحریم‌ها و تهدیدهای آمریکا تأکید دارد از جمله:

گاهی افاضه می‌شود از یک جبهه‌ای که دخالت نظامی و گاهی گفته می‌شود که محصور کنید از حیث اقتصاد، حصار اقتصادی. ما نه از اقدام نظامی می‌ترسیم و نه از محاصره اقتصادی. اما از او نمی‌ترسیم برای اینکه ما شیعه یک ائمه‌ای هستیم که آنها شهادت را استقبال می‌کردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال می‌کند. ... ما یک ملتی هستیم که به این گرسنگی خوردن‌ها عادت کرده‌ایم. ما سی و پنج سال، یا پنجاه سال می‌گویید ما در این گرفتاریها بودیم و عادت داریم به این گرسنگی خوردن‌ها. ما روزه می‌گیریم، ما یک وقت غذا می‌خوریم. اگر بنا باشد که آنها محاصره اقتصادی بکنند، فرضاً که بتوانند و همه ملت‌ها تابع ایشان بشوند، و حال آنکه این خیالی است خام، و همچو چیزی تحقق پیدا نمی‌کند. فرضاً که تحقق پیدا بکند، ما همان جو و گندمی که خودمان در مملکت خودمان کشت می‌کنیم، اقتصاد می‌کنیم، و برای خودمان همان مقدار کافی است. ما در هر هفته یک روز گوشت می‌خوریم. گوشت خوردن خیلی چیز خوبی هم نیست. و یک وعده هم ممکن است غذا بخوریم. ما را از این چیزها اینها نترسانند. اگر امر دایر بشود بین اینکه آبروی ما حفظ بشود یا شکممان سیر بشود، ما ترجیح می‌دهیم که آبرویمان حفظ بشود، شکممان گرسنه باشد.81 

در جایی دیگر امام در مصاحبه با خبرنگاران آمریکایی می‌فرمایند:

کارتر گاهی ما را از (اقدام) نظامی، گاهی ما را از جهات (تحریم) اقتصادی می‌ترساند و خودش هم می‌داند که این طبل میان‌تهی است که دارد می‌زند و نه همچون عرضه نظامی دارد و نه از او گوش می‌کنند. باز این اشتباه روی همان بیماری که این ابرقدرتها دارند، یک اشتباه است که گمان می‌کند که تمام کشورها مثل یک انگشتر در دست اوست که اگر یک وقت گفت که مثلاً گندم نفروشید به ایران، تمام کشورها دستشان را به سینه می‌گذارند و تعظیم می‌کنند و می‌گویند چشم! و ایشان فهمید این را که حتی در کشور خودش هم از او اطاعت نکردند. وزیر کشاورزی خودش هم گفت که امری است غیرصحیح. و ما چه احتیاجی داریم به گندم آمریکا.82 

10. نظر امام درباره مداخله نظامی و تبعات آن برای ایران

امام خمینی با اتکاء به اندیشه حق‌جویی و تکیه بر قدرت لایزال الهی، با قاطعیت در برابر عملیات جنگ روانی آمریکا و رسانه‌های گروهی حامی غرب می‌ایستد و قاطعانه اعلام می‌کند:

امروز روزی نیست که کسی اتکا به سرنیزه بکند. دنیا عوض شده. حالا اگر سابق بود، پنجاه سال پیش از این بود، سی سال پیش از این بود، اتکا به سرنیزه یک مسئله‌ای بود. اما وقتی که دنیا عوض شده است، ملتها یکی بعد از دیگری دارند بیدار می‌شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بیرون می‌روند. در یک همچو موقعی دیگر جای صحبت اینکه ما مداخله نظامی می‌کنیم (نیست)، یک وقت بگوید مداخله نظامی می‌کنیم، یک وقت بگوید نه ما مداخله نظامی نمی‌کنیم، همین طور مشوش هی صحبت کردن، برای همان است که چشمشان باز است اما کورند، نمی‌بینند. اینها همانی است که خدا به چشمها و گوشها و عقلهای آنها غل انداخته. نه از باب اینکه او ابتدا [غل انداخته] خود اینها وسیله فراهم کرده‌اند تا غشاوت واقع شده است بر عقلهایشان و بر چشمهایشان و بر گوشهایشان و این یک کمکی است برای مستضعفین. این طور راه را گم کردن یک کمکی است به مستضعفین. اگر قبل از این قضایا یعنی قبل از اینکه این مرد را ببرد به آمریکا و به اصطلاح خودش بخواهد پرستاری از یک مفلوکی بکند، بعض از ممالک با ما متحد بودند، یعنی از ملت‌ها حالا بسیاری از ملتها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پیدا می‌کند و می‌رود توی ملتها. ملت‌هایی که ببینند که ملت ایران در مقابل یک قدرت بزرگ ایستاده و پیش برده، یک قدرت شیطانی را که همه قدرت‌ها دنبالش بودند یک ملتی ایستاده و ایستادگی کرده و پیش برده، سایر ملت‌ها هم گرفتارند دیگر. آنها هم همین گرفتاری‌هایی که ما داریم آنها دارند.83 

علاوه بر این امام با تأکید بر منطق شهادت و نهراسیدن مردم مسلمان از کشتن و کشته شدن در راه خدا به کارتر و همکارانش نشان می‌دهد مردم ایران را که از منطق امام حسین(ع) پیروی می‌کنند، نمی‌توان از اقدام نظامی ترساند. امام خمینی در این باره می‌گوید:

من باید بگویم؛ ما نه از اقدام نظامی می‌ترسیم و نه از محاصره اقتصادی. اما از او نمی‌ترسیم برای اینکه ما شیعه یک ائمه‌ای هستیم که آنها شهادت را استقبال می‌کردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال می‌کند. فرضاً که آقای کارتر بتواند نظامی بیاورد اینجا، با اینکه نمی‌تواند همچو کاری بکند، دخالت نظامی بکند، نمی‌تواند بکند، فرض می‌کنیم که خیر، تفاهم کنند این ابرقدرت‌ها که به ایران نظامی بفرستند، ما سی و پنج میلیون جمعیت داریم که اینها بسیاری‌شان، بسیار زیادشان، آرزوی شهادت می‌کنند. ما با این سی و پنج میلیون به میدان می‌رویم. بعد که ما همه شهید شدیم، خودتان با ایران هر کاری می‌خواهید بکنید، از این ما نمی‌ترسیم، ما مرد جنگیم، ما مرد مبارزه هستیم. ما جوانهایمان با مشت معارضه و مبارزه کرد با تانکها و توپها و مسلسلها. ما را آقای کارتر از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستیم ولو نداشته باشیم ابزار مبارزه. لکن بدن داریم در مقابل اینکه ما را بزنند، و این را عمل خواهیم کرد.84 

زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر در خاطرات خود در توجیه برنامه آمریکا درباره ایران، مراحل اقدام‌های نظامی پیش‌بینی شده را اینچنین شرح می‌دهد:

تهدید علنی آیت‌الله خمینی در مورد محاکمه افراد ما، انتخاب راه‌حل نظامی را ضروری ساخت و یک اجلاس ویژه شورای امنیت ملی در 20 نوامبر 1979 برای تمرکز بر روی موضوع فوق تشکیل گردید. رئیس جمهور از کمپ‌دیوید به سوی واشنگتن پرواز کرد و در این جلسه چندین پیشنهاد و اقدام را که به او توصیه گردیده بود مورد تصویب قرار داد. این اقدامات عبارت بود از اعزام یک ناو هواپیمابر دیگر به منطقه، اعزام تانک‌هایی به منظور حمایت از هواپیماهایمان در صورت آغاز یک حمله وسیع به داخل ایران و استقرار چند هلی‌کوپتر در جزیرة دیه‌گو گارسیا. روز جمعه 23 نوامبر (2 آذر 1358) اجلاس مهمی از شورای امنیت ملی در کمپ دیوید برگزار گردید. معاون رئیس‌جمهور، براون، ونس، جودی پاول، هامیلتون جردن، ژنرال جونز، استانفیلد ترنر و من (برژینسکی) با هلی‌کوپتر به کمپ‌دیوید رفتیم... در جریان این اجلاس، رئیس‌جمهور راه‌حل‌ها را برای ما ترسیم کرد. او مراحل عمل را به طور صعودی پشت سر هم ردیف کرده بود و عبارات زیر را در مورد آنها به کار می‌برد:

1. محکوم کردن 2. تهدید 3. قطع روابط 4. مین‌گذاری سه بندر 5. بمباران آبادان 6. محاصره کامل محل‌های نظامی نیز شناسایی و برنامه‌ریزی شده بود، تا بر این اساس به ما توانایی اقدام را بدهد، اما در همان زمان پس از یک بحث پرهیجان به این نتیجه رسید که ما باید به ایرانیان هشدار بدهیم که محاکمه آمریکایی‌ها منجر به دست زدن به یک عمل تلافی‌جویانه از سوی ما خواهد شد.85 

اما آقای اصغرزاده روایت دیگری از این ماجرا دارد:

امام در صحبت‌هایشان این انگیزه را به دانشجویان می‌دادند، کمااینکه مسئله محاکمه گروگان‌های آمریکایی هیچ‌وقت به عنوان دستور جدی دانشجویان مطرح نبود. در جلسات مطرح می‌شد که آیا ما اساساً می‌توانیم چنین کاری بکنیم. از گروگان‌ها بازجویی و سپس آنها را محاکمه کنیم. دانشجویان کاملاً در این مورد تحت تأثیر شخص امام بودند. حضرت امام بود که در حقیقت بیان موضع می‌کرد. وقتی که با آمریکا در مورد حل مسئله یا واکنش‌های امام نسبت به اقدامات کاخ سفید مطالعه کنیم... می‌بینیم امام است که بحث محاکمه گروگان‌ها را مطرح می‌کنند. بعد از مدتی هم این موضوع فروکش می‌کند. محاکمه گروگان‌ها نه در دستور دانشجویان قرار دارد و نه در فرمایشات امام هست. در خیلی از این بخشهای محاکمه گروگان‌ها، جنبه تبلیغاتی و یا جنگ روانی که ایجاد می‌شد طرفین برای اینکه عقب نمانند بالاخره یک چیزهایی را مطرح می‌کردند.86 

11. اقدام‌های پیشگیرانه امام خمینی برای مقابله با حمله نظامی احتمالی

امام خمینی برای مدیریت بحران ناشی از احتمال حمله نظامی دو جریان هدایتی را در پیش می‌گیرند. اول سفارش‌های لازم را به دانشجویان مسلمان برای مقابله با نقشه‌های آمریکایی‌ها می‌دهند تا آنها اقدام‌های احتیاطی را به عمل آورند.دوم آنکه در سخنرانی‌های عمومی علاوه بر آنکه جامعه را به هوشیاری و وحدت دعوت می‌کنند، بر فراگیری فنون دفاعی و نظامی تأکید دارند؛ و در همان حال برای روحیه دادن به جوانان با قاطعیت اعلام می‌کنند، آمریکا به اقدام نظامی دست نمی‌زند، اگر هم بزند شکست خواهد خورد. در این باره آقای میردامادی می‌گوید:

دو سه بار خیلی شدید این شایعه مطرح شد که آمریکایی‌ها برای آزادی گروگان‌ها می‌خواهند حمله کنند. در یک مورد به یاد دارم، امام توسط حاج‌احمدآقا پیغام دادند: «به این دانشجوها اعلام بکنید که اطراف سفارت را مین‌گذاری کنند، به طوری که اگر حمله کردند هر اتفاقی بر سر گروگان‌ها افتاد، مسئولیت آن به عهده آمریکایی‌ها است». ما بر اساس صحبت‌های امام، خط را گرفتیم و تهدید کردیم در صورت حمله نظامی، یک نفر از اینها را نمی‌گذاریم زنده برگردد.87 

در همین رابطه آقای زحمتکش مسئول کمیته عملیاتی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می‌گوید:

با توجه به رهنمودهای امام با کمک ارتش تعدادی مین‌های منور گرفتیم... و به وسیله آنها دور تا دور دیوارهای داخل لانه را تله‌گذاری کردیم، تله منور گذاشتیم همه را سیم کشیدیم و مین‌های مختلف منور به شکل کاملاً پوشیده کار گذاشتیم. در اقدام دوم حفاظتی، ما حدس زدیم ممکن است در محیط‌های خالی و محیط‌های باز آمریکاییان بخواهند هلی‌برد کنند و نیروهایشان را وارد لانه بکنند. بنابراین دو کار کردیم یک میله‌هایی درست کردیم به ارتفاع حدود 4 متر و این میله‌ها را در محوطه‌های باز به فاصله کم از یکدیگر کاشتیم. کار دوم در بالای ساختمان روبروی لانه که متعلق به آمریکایی‌ها بود و آنجا ساکن بودند، تیربار نصب کردیم و آن را استتار کردیم. اقدام سوم تشکیل گروه ضربت بود... اینها آمادگی داشتند، اگر در هر نقطه‌ای مشکلی پیش آمد با سلاح‌های پیشرفته‌تر به آن نقطه حمله کنند. اقدام چهارم، انتقال چند نفر از گروگان‌های مهم‌تر (5 نفر) به نقطه‌ای در بیرون از لانه بود.88 

سخنرانی امام در این باره:

باید ما همه قوایمان را مجتمع کنیم برای نجات دادن یک کشور، باید اگر مسائلی برای ما پیش بیاید هر چه هم سخت باشد تحمل کنیم. باز من تکرار می‌کنم که بدانید شما با یک قدرتی مواجه هستید اگر غفلت بشود، مملکتتان از بین می‌رود، غفلت نباید بکنید. غفلت نکردن به این است که همه قوا را و هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید، هر چه تظاهرات دارید بر ضد آمریکا بکنید.  قوای خودتان را مجهز بکنید و تعلیمات نظامی پیدا کنید و به دوستانتان تعلیم دهید، به همه اشخاصی که همین طوری راه می‌روند تعلیمات نظامی بدهید. مملکت اسلامی باید همه‌اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد. یکی از ابواب فقه باب رمی است، باب تیراندازی است، آن وقت تیراندازی بوده، حالا هم تیراندازی هست به یک طور دیگری.»89 

در واقع امام خمینی دقیقاً بر اساس تیزبینی خود به مردم این نوید را می‌دهد که باید در برابر توطئه‌ها هوشیار باشند و دقت کنند که تجهیزات کافی برای مقابله با دشمن را داشته باشند و از توطئه آنها غافل نشوند در همین حال امام با قاطعیت می‌فرمایند آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند چرا که ملتی که شهادت دارد از دشمن هراسی ندارد و این آمریکایی‌ها هستند که باید از حمله به ایران بترسند. امام در سخنرانی دیگر می‌فرمایند:

شما می‌بینید که الآن مرکز فساد آمریکا را جوانها رفته‌اند گرفته‌اند، و آمریکایی‌هایی هم که در آنجا بوده گرفتند، و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، و جوانها هم مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. بی‌خود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی [کند]، مگر آمریکا می‌تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر آمریکا می‌تواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می‌کند دخالت نظامی بکند.

نترسید، نترسانید. همین تعبیری که جوان‌های ما از روی احساسات جوانی کردند که اگر چنانچه آمریکا بخواهد دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد، اصلاً این «اگر»ش را هم نباید بگویند. آمریکا عاجز از این است که دخالت نظامی در اینجاها بکند. اینها یک مسائلی در پیششان است، یک مطالبی در پیششان است که روی آن مطالب گرفتاریهایی دارند، نمی‌توانند این کارها را بکنند. اگر آنها می‌توانستند دخالت نظامی بکنند، شاه را نگه می‌داشتند. با تمام قدرتشان، قدرت‌های تبلیغی [تلاش] کردند که نگهش دارند و ملت ما اعتنا نکرد به آن. و نه تنها او، همه قدرت‌ها پشت سر هم ایستاده بودند که نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند. برای اینکه ملت، یک چیزی را که می‌خواهد، نمی‌شود مقابل ملت بایستد کسی و چه بکند، هیچ ابداً. این مطلب را از جوان‌های ما پیش نیاورند؛ این مطلب را که دخالت نظامی [است]. آنها همیشه دخالتهایشان، دخالت‌های شیطانی است؛ توطئه است. آنها اگر بخواهندیک کاری هم بکنند، وادار می‌کنند جوان‌های ما را آنها تظاهر بکنند و در تظاهر، عمال آنها بیایند درگیری بکنند با اینها و یک غائله راه بیندازند که ما نتوانیم یک محیط آزاد پیدا بکنیم. یک محیط آرام پیدا بکنیم و مسائلی را که می‌خواهیم طرح بکنیم، و می‌خواهیم ایجاد بکنیم، بتوانیم. آنها از این راه شیطنت‌ها پیش می‌آیند.90 

امام در موضع‌گیری جالبی برای تحقیر آمریکا در مصاحبه با حسنین هیکل، نویسنده مصری می‌فرمایند:

اما قضیه تشرهای آقای کارتر. نمی‌دانم شما این مثل را می‌دانید. من حیفم می‌آید که مثل بزنم به شیر، که می‌گویند وقتی که مقابل یک دشمن می‌ایستد هم فریاد می‌زند و هم از آن طرفش چیزی بیرون می‌آید و هم دمش را حرکت می‌دهد. فریاد می‌زند برای اینکه طرف را بترساند. می‌ترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر می‌شود. دمش را حرکت می‌دهد برای اینکه میانجی پیدا کند. آقای کارتر را من حیفم می‌آید که بگویم شیر، لکن یک موجودی است که همین کارها را دارد می‌کند. این هیاهو و این فریادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامی، و دخالت نظامی، اینها کهنه شده است و لهذا یک دفعه یک چیزی می‌گوید فوراً بعدش یک چیزی دیگر می‌گوید خلاف آن. اینها همان فریادهایی است که آن حیوان می‌زد برای اینکه بترساند طرفش را. الآن ملت‌های اسلامی و ملت‌های غیراسلامی هم توجهشان به اینجاست و دلهایشان با ماست. شما این را بدانید که اگر چنانچه سرنیزه سادات از روی مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست. برای اینکه ما اسلام را می‌خواهیم، مصر هم اسلام را می‌خواهد. ما می‌خواهیم یک حکومت اسلامی باشد، ملت مصر هم همین را می‌خواهند ما می‌خواهیم یک ملت اسلامی باشد... ما هم بنا نداریم بترسیم. یک قومی می‌ترسند که برایشان مردن یک مسئله باشد. شما یک مقداری باشید توی این مردم. همین‌هایی که اینجا الآن فریاد دارند می‌زنند. یک مقداری توی اینها باشید ببینید که اینها منطقشان چیست؟ اینها می‌گویند که ما می‌خواهیم که شهید بشویم. ... یک چنین ملتی را آقای کارتر از (اقدام) نظامی می‌ترساند؟! از نظامی باید خودش را بترساند که به آن دنیا اعتقاد ندارد. مایی که معتقدیم که از اینجا که برویم به یک جای بهتر می‌رسیم چرا باید بترسیم؟ پس ما از نظامیشان نمی‌ترسیم. ما مهیا هستیم، تا آن اندازه که می‌توانیم مقابله کنیم. اگر نتوانستیم شهید می‌شویم. کاری نیست این. اولیای ما هم همین‌طور بودند. لکن من به شما می‌گویم که اصلاً این اسلحه پوسیده است.91 

12. عملیات طبس و شکست آمریکا در اجرای آن

برژینسکی طراحی و اجرای حمله به طبس را این‌گونه تعریف می‌کند:

تصمیم تلاش برای نجات گروگان‌ها از طریق زور، در ظرف سه هفته‌ای تبلور پیدا کرد، که تقریباً از 21 مارس 1980 (1 فروردین 1359) شروع شده و به تصمیم‌گیری نهایی در 11 آوریل 1980 (22 فروردین 1359) ختم گردید. در پایان مشورت‌هایمان پیرامون استراتژی دیپلماتیک، رئیس‌جمهور یک هیأت شناسایی و اکتشافی را مأمور کرد تا عازم ایران شده و طرح‌های ما برای یک مأموریت سوخت‌گیری مجدد در پایان ایران (طبس) و نیز انتقال تیم نجات هواپیمای سوخت‌گیری شده به هلی‌کوپترها را تسریع کند.

گزارش مأموریت نجات گروگان‌ها، محصول پروسه یک طرح‌ریزی طولانی بود. ماجرا از ششم نوامبر آغاز شد. یعنی یک روز پس از گروگان‌گیری. لزوماً سه راه انتخاب پیش روی ما قرار داشت:

1. ادامه مذاکرات برای همیشه، حتی در صورتی که ایرانیان تمایل به توانایی سازگاری از خود نشان ندهند. در این مورد البته امید هم می‌رود که در نهایت آنها به پذیرش شرایط تحقیرکننده تن دردهند.

2. دست زدن به عملیات وسیع نظامی علیه ایران، به عنوان یک عامل تنبیهی. در اینجا نیز ممکن است ایرانی‌ها با یک روش وحشیانه و یا احیاناً قتل گروگان‌ها به این عملیات پاسخ داده و حتی شاید از شوروی‌ها خواهان کمک نظامی گردند.

3. سرانجام انتخاب سناریوی مأموریت نجات گروگان‌ها، که هر چند مسلماً پرخطر است اما بسیار هم امیدبخش و دلگرم‌کننده می‌باشد.

به مرور زمان، همگی ما مطمئن شدیم که طرح نجات گروگان‌ها از پیچ‌وتاب کمتری برخوردار است و احتمال موفقیت آن افزایش می‌یابد. با توجه به این مسئله بود که رئیس‌جمهور در 22 مارس 1980 (2 فروردین 1359) به گزارش کامل پیرامون مأموریت نجات گوش داد و سپس اعزام گروه شناسایی را به ایران تأیید نمود.92 

رؤسای ستاد مشترک تصور نمی‌کردند که این کار را بتوان در ماه نوامبر (1979) که سفارتخانه مملو از انبوه مردم بود، انجام داد. پس از چهار ماه طرح‌ریزی، آنها اطمینان دادند که طرح موفقیت‌آمیز است. راجع به آمریکایی‌هایی که در تهران هستند ما مکرر در مکرر به آنها گوشزد کردیم که از نقطه‌نظر ایمنی در تهران نمانند. بیشتر آنها، آن طوری که به من گزارش شده، معلم، تاجر و یا آمریکاییانی هستند که به ازدواج ایرانیان درآمده‌اند. ما مسئول دیپلمات‌های خود هستیم. ولی دیگر مسئول هم‌میهنان خود در ایران نیستیم که علی‌رغم اخطارهای متوالی هنوز اقامت در ایران را بر ترک آن ترجیح داده‌اند.

اگر طرح عملی شد، دوستان ما در سراسر جهان نفس راحتی خواهند کشید که ماجرا پایان پذیرفته است و دیگر به اعمال محاصره اقتصادی نیازی نیست. کشورهای مسلمان هم ممکن است یکی - دو اعلامیه به خاطر حفظ وحدت اسلامی خود صادر کنند، ولی همانطور که من می‌دانم و شما هم می‌دانید، آنها خمینی را تحقیر می‌کنند و از طرفی از او می‌ترسند و از پشت به وی نیشخند می‌زنند. بزرگ‌ترین ترس، در سراسر بحران، این است که ما با روسیه در مقابل هم قرار بگیریم. در صورتی که ما به اقدامات نظامی دست بزنیم مثلاً به منظور مجازات، به حمله هوایی متوسل شویم. سواحل ایران را مین‌گذاری کنیم و یا اینکه محاصره دریایی خود را اعمال نماییم. شانس این مقابله بسیار بیش از آن است که وارد شویم، افراد خود را نجات دهیم و خارج شویم.

در جلسه 16 آوریل 1980 (27 فروردین 1359) رئیس‌جمهور کارتر توضیحاتی دربارة عملیات نجات داد. ما از مدتها قبل تاکنون در کمال حسن‌نیت با ایرانیانی که علاقه به حل آن نشان می‌دهند درباره بحران کنونی مذاکره کرده‌ایم ولی گویا آنان اراده انجام این کار و یا حداقل جرأت انجام آن را ندارند. اگر لازم باشد در این مورد یک پیش‌بینی به عمل آورم این است که ماهها و بلکه سال‌ها طول خواهد کشید تا [امام] خمینی به مبارزان دستور دهد گروگان‌ها را از محوطه سفارت آزاد کنند. این برای گروگان‌ها، خانواده آنان و برای منافع و منزلت کشور ما قابل تحمل نیست.93 

گزارش محرمانه دو صفحه‌ای مأمورین سازمان CIA در 16 مارس 1980 (26 اسفند 1358) به رئیس سازمان CIA؛ صفحه دوم آن به شرح زیر است:

درصد تلفات گروگان‌های سفارت در جریان هر یک از پنج مرحله عملیات اصلی نجات به شرح زیر برآورد شده بود:

الف) ورود افراد به داخل کشور و موضع‌گیری جهت عملیات (صفر درصد) در این مرحله که پوشش هیچ‌گونه تلفاتی نباید در نظر گرفته شود.

ب) نخستین مرحله حمله (بیست درصد)

فرض این است افرادی که مأموریت عملیات پوشش FSR و FFS (حروف اول کلمات رمزی است که در طرح حمله برای رهایی گروگان‌ها بکار رفته بود) و غیره هستند بلافاصله تلفاتی بر آنها وارد شود.

ج) مرحله موضع‌گیری و شناسایی (بیست و پنج درصد)

تلفات پرسنل اداری قبل از سرکوب کردن هر نوع مقاومت با فرض بر اینکه گروگان‌ها در نقاط سفارت پراکنده باشند، مسئله جنبه دشوارتری به خود می‌گیرد.

د) تخلیه و بردن گروگان‌ها تا محل استقرار هلیکوپترهای RH53 (پانزده درصد)

با در نظر گرفتن تلفات ناشی از تیراندازان ورزیده و ماهر که چه از داخل و چه در خارج از سفارت انجام شود و همچنین در صورت کار گذاشتن مین‌های At و Apers

ه‍ ) انتقال گروگان‌ها به وسیله هلیکوپتر تا محل استقرار هواپیماهای C-130 (صفر درصد)

با توجه به مراقبت در مورد امنیت و بی‌خطری محل اجتماع گروگان‌ها.

پیش‌بینی تلفات گروگان‌ها به رقمی در حدود 60 درصد، از نظر سرویس‌های امنیتی CIA و همچنین پلیس نظامی M.P روی هم رفته برآورد قابل قبول و رضایت‌بخشی بود.94 

سایروس ونس وزیر وقت خارجه با هوشمندی خاص خود با حمله طبس مخالفت کرد و به عنوان اعتراض استعفا کرد. اما به درخواست کارتر تا پایان عملیات از افشای ماجرای استعفا خودداری کرد.

در مخالفت با دست زدن به عملیات نظامی در ایران علاوه بر اینکه جان گروگان‌ها را به خطر خواهد انداخت ممکن است منافع ما در منطقه خلیج فارس را هم به خطر بیندازد و ایران را به بلوک شوروی سوق دهد. من اضافه کردم که به فرض اینکه ایران برای مقابله با ما به شوروی متوسل نشود، آیت‌الله خمینی این قدرت را دارد که با تهییج پیروان خود و بهره‌گیری از حس شهادت‌طلبی شیعیان جنگ مقدسی علیه ما راه بیندازد و چه بسا که از عملیات نظامی آمریکا برای متحد ساختن جهان اسلام علیه غرب استقبال نماید.95 

صدور پیام آرامش‌بخش برای مردم و هشداردهنده برای آمریکا

امام خمینی با صدور پیامی قاطع و همه‌جانبه، با دوراندیشی حرکت شکست‌خورده آمریکا را تحلیل و با استناد به امداد الهی هشدارهای لازم را به کارتر داد. این پیام از نگاه نگارنده یکی از زیباترین پیام‌های امام خمینی در شرایط بحرانی کشور است که نشان‌دهنده این واقعیت است که این ابرمرد بر کوهی از توکل به امداد الهی و حمایت مردمی تکیه زده است:

ملت رزمنده ایران، دخالت نظامی آمریکا را شنیدید و عذرهای کارتر را نیز شنیدید. این جانب که کراراً گفته‌ام کارتر برای وصول به ریاست جمهوری حاضر است به هر جنایتی دست بزند و دنیا را به آتش بکشد، شواهد آن یکی پس از دیگری ظاهر شده و می‌شود؛ و اشتباه کارتر در آن است که گمان می‌کند با دست زدن به این مانورهای احمقانه می‌تواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری رویگردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند. کارتر باز احساس نکرده با چه ملتی روبروست و با چه مکتبی بازی می‌کند. ملت ما ملت خون و مکتب ما جهاد است. این شخص انسان‌دوست! برای رسیدن به چند سال ریاست و جنایت، جان گروهی را تباه کرد، که محتمل است برای کم جلوه دادن جنایتش، هشت نفر را اقرار کرده باشد، در صورتی که طبع واقعه شهادت می‌دهد که دهها نفر جان خود را در راه شهوات او از دست داده‌اند و دهها نفر هم در کویر لوت سرگردان و در معرض مرگند. ادعای اینکه همه مسافران هواپیما را برده‌اند، مخالف گزارشاتی است که به ما داده‌اند. کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسی آمریکا در تهران حمله کرده بودند اکنون از هیچ یک از آنها و از پنجاه نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسی خبری نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بی‌تفاوت نیستند. کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج می‌کند. کارتر باید بداند که این عمل احمقانه او در ملت آمریکا چنان اثری خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده و از اداره یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است. کارتر باید بداند که ملت 35 میلیونی ما با مکتبی بزرگ شده‌اند که شهادت را سعادت و فخر می‌دانند و سر و جان را فدای مکتب خود می‌کنند. و کارتر باید بداند که تمام سازوبرگ‌های مدرن جنگی که آمریکا به ایران برای پایگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است، اکنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و سایر قوای انتظامی است و بلای جان اوست. اکنون که شیطان بزرگ دست به کار احمقانه زده است، ملت شریف و رزمنده ما باید به امر خدای تبارک و تعالی با تمام توان خود و با اتکال به قدرت خدای متعال مهیا شود و آماده نبرد با دشمنان خود گردد. نیروهای انتظامی، ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران به حال آماده‌باش باشند، و سپاه بیست میلیونی که خود را مجهز نموده‌اند امروز برای فداکاری اسلام مهیا باشند که در موقع لزوم از کشور اسلامی خود دفاع کنند؛ و از این مانور احمقانه که به امر خدای قادر شکست خورد، هراسی به خود راه ندهند که حق با ما و خدا پشتیبان ملت مسلمان است. اینجانب به کارتر اخطار می‌کنم که اگر دست به امثال این کار ابلهانه بزند، کنترل این جوانان مسلمان و مبارز و غیوری که نگهبان جاسوسان جاسوسخانه هستند برای ما و دولت امکان ندارد و مسئول جان آنان، شخص اوست. و من اخیراً باید تذکر دهم که در قضایای کردستان که گروههای منحرف چپ و مخالف با اسلام به آشوبگری برخاسته‌اند، و در قضایای دانشگاه‌ها که گروه‌های چپ آمریکایی در آن مکان‌های مقدس دست به آشوب زده‌اند، و آشوب‌گرهای دولت غیرقانونی عراق در مرزهای ایران با حمله کارتر و دخالت نظامی در ایران رابطه ملموسی دارد، و در این موقع حساس اگر این گروه‌های منحرف در دانشگاه‌ها و یا خارج از آنها دست به آشوب بزنند، ملت رابطه مستقیم سران آنان را با آمریکای جهانخوار خواهد فهمید و تکلیف خود را با آنان روشن خواهد کرد و اغماض و عفو، راه مخالف سیاست اسلامی خواهد بود. و اینجانب به همه جوانان نصیحت می‌کنم که به ملت بپیوندند و از کشور خود دفاع کنند و مکتب‌های انحرافی را کنار گذارند که وحدت صفوف به مصلحت همه است. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و قطع ید مفسدین و جباران را خواستارم.96 

13. قطع مناسبات ایران با آمریکا

ونس با تأیید کارتر در اوج ناامیدی و پریشانی، پانزده روز قبل از حمله ارتش آمریکا به طبس، دستور قطع روابط آمریکا با ایران را صادر می‌کند. گری‌سیک در این باره می‌نویسد:

در جلسه رسمی 7 آوریل 1980 (18 فروردین 1359) شورای امنیت ملی آمریکا، بیانیه‌ای به شرح زیر به پیشنهاد ونس وزیر امور خارجه، علیه ایران به تصویب رسید:

1. ایالات متحده روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع شده می‌داند و از این رو، تمامی دیپلمات‌ها و کنسول‌های ایران باید هر چه زودتر خاک آمریکا را ترک کنند.

2. صادرات تمامی کالاها از ایالات متحده به ایران ممنوع می‌باشد، به جز مواد غذایی و دارویی، آن هم در کمترین سطح ممکن.

3. وزارت دارایی آمریکا در نظر دارد تحقیقی را در خصوص دارایی‌های ایران در ایالات متحده انجام دهد و همچنین به بررسی دعاوی ایالات متحده علیه ایران بپردازد (این اقدامات در واقع مقدمه‌ای برای انتقال مالکیت دارایی‌های ایران به دولت ایالات متحده بود).

4. تمامی روادیدهایی که برای اتباع ایرانی صادر شده است، باطل خواهد شد و از این پس، تنها با توجه به مسائل بشردوستانه و منافع ملی آمریکا برای اتباع، روادید ورود به آمریکا صادر خواهد شد.

به هر ترتیب، مقرر شد بیانیه ونس بدون تغییر تسلیم کاردار ایران در آمریکا شود، از این رو در همان روز (7 آوریل 1980) علی آگاه، کاردار ایران، به همراه معاونش به وزارت خارجه فراخوانده شدند تا ضمن تقدیم این بیانیه به آنها، از آنان خواسته شود به همراه سایر دیپلمات‌های ایرانی، روز بعد، از آمریکا خارج شوند.97 

این اقدام آمریکا در واقع هشداری بود برای مسئولین ایرانی که احتمال حمله نظامی آمریکا را تقویت شده ارزیابی کنند و این درس تاریخی برای آیندگان هم باقی بماند. امام خمینی با اتخاذ موضعی خردمندانه پیام بسیار جالبی در این مورد صادر می‌کنند:

ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و آمریکا را دریافت کردم و اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین‌المللی با یک چپاولگر عالم‌خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می‌گیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید آمریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه - یعنی خاتمه دادن به چپاولگری‌ها - کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام‌حسین به زودی انجام گیرد و ملت‌های شریف اسلامی به این انگل‌های خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد؛ و به دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرت‌ها خصوصاً آمریکا نمایند. من کراراً گوشزد نموده‌ام که رابطه ما با امثال آمریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است. شما ای ملت عزیز! که برای رضای خداوند متعال، با بانگ «الله اکبر» بر دشمنان خود چیره شدید و آزادی و استقلال را به دست آوردید، با اتکال به خداوند تعالی و حفظ وحدت کلمه مهیا باشید برای رودررویی دشمنان اسلام و دشمنان مستضعفین؛ شما به خواست خدای تعالی پیروز هستید و بر مشکلات غلبه خواهید کرد.98 

پیام امام به پاپ

عالیجناب پاپ ژان پل دوم؛ مکتوب آن عالی‌جناب بر اساس نگرانی از تیرگی بین کشور اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا واصل گردید. از حسن نیت آن جناب قدردانی می‌کنم و خاطر محترم را متوجه می‌کنم که ملت شریف مجاهد ما این قطع روابط را به فال نیک گرفته و برای آن جشن عظیم به پا کرده و چراغانی‌ها و پایکوبی‌ها نمودند. از دعای شما به درگاه خداوند متعال برای ملت مبارز ما شکرگزاریم، متذکر می‌شود که جناب شما از انگیزه‌های تیرگی‌های دیگر و مشکلات خطرناک بزرگتر که مرقوم داشته‌اید نگران نباشید که ملت اسلامی ایران از مشکلاتی که در این قطع روابط به وجود آید استقبال می‌کند و از خطرهای بزرگتر که مرقوم شده است، هراس ندارد و آن روز برای ملت ما خطرناک است که روابطی نظیر روابط رژیم خائن سابق تجدید شود و باامید به خدای متعال تجدید نخواهد شد. من از جنابعالی با نفوذ معنوی که بین ملت مسیح دارید می‌خواهم که دولت آمریکا را از عواقب ستمگری‌ها و زورگویی‌ها و چپاولگری‌ها بترسانید. آقای کارتر را که با شکست نهایی مواجه است نصیحت کنید که با موازین انسانی با ملت‌هایی که می‌خواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هیچ قدرتی در جهان نباشند، رفتار کند و از تعلیمات حضرت مسیح سلام‌الله علیه پیروی نماید و خود و دولت آمریکا را بیش از این در معرض رسوایی قرار ندهد. از خداوند متعال سعادت مستضعفین جهان را خواستار و قطع ایادی ستمگران را امیدوارم.99 

14. امام و افشای نامه محرمانه کارتر

اشاره امام خمینی در پیام مربوط به حمله آمریکا به طبس به عذرخواهی کارتر، به نامه معروفی بازمی‌گردد که کارتر تصور می‌کرد می‌تواند از طریق اذعان به اشتباهات گذشته، امام را به صدور دستور آزادی گروگان‌ها ترغیب کند. جیمی کارتر، پس از شکست مذاکرات، به توصیه ونس نامه‌ای محرمانه برای امام ارسال می‌کند. روایت ونس از این نامه که در همان زمان ارسالش تکذیب شد، قابل توجه بسیار است:

پس از رأی 12 ژانویه 80 (22 دی 1358) شورای امنیت ما علائمی از تهران دریافت داشتیم که حاکی از واکنش بعضی از رهبران ایران در قبال تجاوز شوروی به افغانستان و تمایل آنها برای اقدام جدیدی از طرف ما به منظور گشودن راه مذاکره و قانع ساختن آیت‌الله خمینی در این زمینه بود. لذا کارتر یادداشت یا بیانیه‌ای به شرح زیر صادر کرد:

1. عزیمت فوری و سلامت کلیه کارکنان سفارت آمریکا و سایر آمریکاییان به گروگان گرفته شده از ایران شرط مقدماتی پذیرش کلیه موارد دیگر است.

2. ایالات متحده آمریکا شکایات بسیاری از ایرانیان را درباره اعمال رژیم سابق درک می‌کند و با آن اظهار همدردی می‌نماید. ایالات متحده آمریکا آماده انجام مذاکرات مقدماتی برای تشکیل یک دادگاه یا مجمع جهانی برای طرح این شکایات می‌باشد به نحوی که اطمینان حاصل شود پس از آزادی گروگان‌ها این محکمه برای استماع شکایات ایران تشکیل خواهد شد. ایالات متحده حاضر به همکاری در تشکیل دادگاه‌هایی که گروگان‌ها در آن مورد استفاده قرار بگیرند نخواهد بود. ایالات متحده حاضر است در تشکیل دادگاه یا کمیسیون موردنظر از طریق سازمان ملل متحد همکاری نماید. این دادگاه یا کمیسیون پس از رسیدگی به شکایات ایران، گزارشی تهیه خواهد کرد. دولت ایالات متحده آمریکا در چهارچوب قوانین خود، قوانین بین‌المللی و منشور ملل متحد با این کمیسیون همکاری خواهد نمود.

3. دولت ایالات متحده آمریکا تسهیلات لازم را برای هر اقدام قانونی از طرف دولت ایران در دادگاه‌های آمریکا به منظور رسیدگی به دارایی‌های شاه سابق ایران و تشخیص اینکه آیا این دارایی‌ها متعلق به خزانه ایران است به عمل خواهد آورد. دولت ایالات متحده در اجرای این امر به دادگاه‌های آمریکا ابلاغ خواهد کرد که دولت ایران را در طرح این دعاوی ذیحق می‌داند و از مقامات قضایی آمریکا می‌خواهد که در جمع‌آوری اطلاعات لازم درباره این دارایی‌ها از مؤسسات مالی و سایر منابع همکاری لازم را به عمل آورند.

4. به محض اینکه گروگان‌ها صحیح و سالم آزاد شدند دولت ایالات متحده آمریکا دارایی‌های مسدود شده ایران را آزاد خواهد کرد و تسهیلات لازم را برای برقراری روابط متعارف بازرگانی بین دو کشور به عمل خواهد آورد، مشروط بر اینکه ایران نیز به تعهدات لازم برای حل دعاوی و تأمین خواسته‌های مشروع بانک‌های آمریکایی و مدعیان دیگر عمل کند، دولت ایالات متحده آماده تعیین نمایندگانی برای حل این مسائل می‌باشد.

5. دولت ایالات متحده آمریکا آماده تعیین نماینده‌ای برای مذاکره با نمایندگان دولت ایران درباره تهدیدهای ناشی از تجاوز اخیر شوروی به افغانستان و اتخاذ تدابیری برای اقدام مشترک آمریکا و ایران به منظور مقابله با آن است. ایالات متحده آماده است اقدامات لازم را برای تقویت امنیت ایران به عمل آورد و ارسال تجهیزات و وسایل یدکی سلاح‌های آمریکایی را به ایران از سر بگیرد.

6. دولت ایالات متحده آمریکا آماده است تا در زمان مقتضی طی بیانیه‌ای این موارد را مورد تأکید قرار دهد که تمایل مردم ایران را در انتخاب حکومت موردنظر تأیید می‌نماید. دولت ایالات متحده آمریکا، دولت جمهوری اسلامی ایران را به عنوان حکومت قانونی ایران به رسمیت می‌شناسد. دولت ایالات متحده مجدداً تأکید می‌نماید که مردم ایران باید نوع حکومت دلخواه خود را تعیین کنند.100 

امام خمینی با دستور انتشار این نامه از طریق رادیو، در عمل به مردم ایران و جهان نشان داد، چگونه با مقاومت هوشمندانه در برابر دشمنان می‌توانند آنها را وادار کنند به مواردی که به هیچ‌وجه آماده انجام آن نیستند تن در دهند. البته پس از انتشار این نامه آمریکا برای آنکه مانع رسوایی بیشتر خود شود رسماً نوشتن و ارسال چنین نامه‌ای را تکذیب کرد و آن را جعلی نامید؛ اما با انتشار آن بر همگان روشن شد که آمریکا نمی‌خواسته رئیس‌جمهورش بیش از این در موضع ضعف قرار گیرد.

تحلیل پیر سالینجر در این مورد قابل توجه و عبرت‌آموز است:

در حالی که او (کارتر) به هیچ‌وجه چنین نامه‌ای را ارسال نداشته بود، حتی تا حال حاضر هم هیچ‌کس با قاطعیت نمی‌تواند بگوید که چگونه و به چه ترتیبی چنین (نامه‌ای) اختراع شد (در حالی که ونس در خاطرات خود ارسال نامه را تأیید می‌کند) ولی در این مورد چندین فرضیه را می‌توان تصور نمود. ابتدا و قبل از هر چیز اذهان متوجه ویلالون می‌شود به این توضیح که: تقریباً 80 درصد (این نامه) از نظر متن و محتوا مشابه و نظیر پیامی است که دولتی برای دولت دیگر ارسال داشته که ویلالون در تاریخ 25 مارس از ایالات متحده آمریکا [تحویل گرفته و] برای دولت ایران فرستاده است. پیام مزبور که احتمالاً توسط هامیلتون جردن به رشته تحریر درآمده هدفش مانند یک بالن آزمایشی بوده و منظور این بوده است که چه لحن و عباراتی از ناحیه کارتر می‌توانسته است وضعیت بحرانی را از بن‌بست خارج نموده و منجر به آزادی گروگانها بشود. از اینکه چنین پیامی وجود داشته جای هیچ‌گونه بحث و تردیدی نیست. به این معنی که متن نامه مذکور به صورت رمز به سفارت سویس واصل شده و توسط مارکوس کایزر کشف گردیده زیرا از همان اوائل بحران روابط ایران و آمریکا سفارت سوئیس در تهران مدارک و مکاتبات سیاسی آمریکا را دریافت می‌نموده است. به قرار اظهار هکتور ویلالون، کایزر کاردار سفارت سوئیس به وی تلفن زده و در مورد پیام با او مذاکره کرده است. سپس خود ویلالون به سفارت سوئیس رفته و رونوشتی از پیام را گرفته و شخصاً آن را به صادق قطب‌زاده وزیر خارجه تسلیم می‌نماید. به علاوه ویلالون به خاطر دارد که متن پیام را به اتفاق قطب‌زاده می‌خوانند و پس از تبادل‌نظر به این نتیجه می‌رسند که متن و لحن نامه کاملاً با نامه شخصی که هامیلتون جردن در 8 روز قبل برای بنی‌صدر نوشته شباهت و هماهنگی کامل دارد. ولی در این میان نه ویلالون و نه قطب‌زاده هیچ‌کدام به این نکته پی نمی‌برند که چرا و به چه علت آمریکایی‌ها اقدام به ارسال پیامی درست مشابه آن چیزی که قبلاً هم عین آن را ارسال داشته‌اند، نموده‌اند. در نهایت ویلالون از قطب‌زاده می‌پرسد که آیا نامه جردن را به آیت‌الله خمینی نشان داده است یاخیر؟ قطب‌زاده جواب می‌دهد: «نه، نشان نداده‌ام» ویلالون می‌گوید: فکر نمی‌کنم که ارسال نامه اول مانند تله و دامی بوده است. خواسته‌اند ببینند که آیا آیت‌الله خمینی آن را جدی می‌گیرد یا نه. قطب‌زاده می‌گوید: شاید هم اینچنین باشد. پس از این گفتگوها قطب‌زاده تصمیم می‌گیرد که نامه را به فارسی ترجمه کرده و آن را به آیت‌الله خمینی برساند. فردای آن روز، در ساعت 6 بامداد ویلالون با زنگ هامیلتون جردن که در واشنگتن بود از خواب بیدار می‌شود. اظهارات تلفنی جردن در واقع هرگونه ابهام و تردیدی را زایل می‌نمود. به این معنی که جردن به ویلالون می‌گوید که دولت آمریکا از مقامات سفارت سوئیس در تهران درخواست کرده بودند که از ارسال پیام صرفنظر شود ولی این دستور با تأخیر زیادی ارسال شده و موقعی به سفارت سوئیس واصل می‌شود که پیغام مزبور به دست ایرانی‌ها رسیده بود. اصل پیام که از طرف دولت آمریکا و واشنگتن صادر شده از نظر ایرانیها به صورت پیامی که خود کارتر با امضا یا بدون امضا برای امام ارسال داشته است، تلقی می‌گردید. با این ترتیب امام از خودش می‌پرسد چه دلیلی دارد که آن را به صورت نامه‌ای انتشار ندهیم؟ انعکاس این پیام از نظر احمد خمینی و بدون شک پدرش آیت‌الله خمینی مبتنی بر دو (اعتراف) قاطع بود. مورد اول عبارت از این است که اختلاف و منازعه‌ای که بین ایالات متحده آمریکا و ایران درگرفته در کیفیات و اوضاع و احوالی به وجود آمده که دولت فعلی هیچ‌گونه درگیری و مداخله‌ای در آن نداشته است. قسمتی از پیام چنین می‌گوید: «من علاقه‌مندم به اطلاع برسانم که دولت من وارث وضعیت بین‌المللی بسیار حساس و ثمره سیاست‌های متضادی در شرایط و اوضاع و احوال خاصی بوده که در نتیجه ما را به ارتکاب اشتباهاتی در گذشته سوق داده است». در واقع مندرجات پیام حاکی از اعتراف به قصور و اتهام نمی‌باشد، ولی قویاً مشابه اعلام و اظهار معذرت‌خواهی نسبت به اشتباهاتی است که دولت‌های قبلی مرتکب شده‌اند. هامیلتون جردن در این مورد سوگند خورده بود که دولت آمریکا هرگز چنین اظهاری نکرده است. دومین مسئله‌ای که از نظر ایرانیها واجد فواید بی‌شماری می‌باشد حاصل و چکیده آن متوجه نتیجه عمل جوان‌ها بوده است، به این عبارت: من به خوبی استنباط می‌کنم که تصرف و اشغال سفارت‌خانه ما در کشور شما عکس‌العملی از ناحیه جوانان ایرانی است که به خوبی برای ما قابل درک است. نامه موصوف این طور ادامه می‌دهد: «ایالات متحده آمریکا آمادگی کامل دارد که واقعیات ناشی از انقلاب ایران را بپذیرد، این نکته برای من نقطه امید و همچنین هدفی متعالی است زیرا در نهایت امر به نظر من هر دو کشور هدف واحدی را تعقیب می‌نمایند که عبارت است از: صلح برای همه جهان و عدالت و برابری برای همه. به مجرد آنکه گروگان‌ها در اختیار و تحت نظارت دولت قرار گیرند: ما حاضریم که با اتخاذ رویه و روشی دوستانه و منطقی و عقلانی نسبت به مسائل متعددی که مبتلابه هر دو کشور می‌باشد اقدام نمائیم.

بر طبق فرضیه دیگری، نامه توسط ویلالون نوشته شده بود و یا حداقل اینکه از پیام رونوشت برداشته شده بود که البته هدف و منظورش هم قابل تحسین و ستایش بود. برای اینکه بن‌بستی را که مذکرات با آن مواجه بود از میان بردارد.101 

هامیلتون جردن، رئیس کارکنان کاخ سفید در این باره به جزئیات بیشتری اشاره دارد:

گفت‌وگوی کارتر با بورگه درباره وضعیت گروگان‌ها (پس از چهار ماه)... «تنها چیزی که ما می‌خواهیم بازگشت گروگان‌ها است و پس از گذشت یک زمان مناسب، برقراری روابط مجدد با ایران بر پایه احترام متقابل و علائق مورد توافق طرفین. ایران علاقه‌مند است که من و ایالات متحده را گیج و گم کند که قبلاً این کار را کرده است و شاید هم علاقه‌مند است افرادی بی‌گناه را به خاطر کارهای شاه مجازات کند. آنها می‌خواهند دعوای خود علیه ما و شاه را در معرض افکار عمومی بگذارند و ما هم که به آن رضایت داده‌ایم دیگر چه می‌خواهند؟ چه کسی می‌تواند جای آنها صحبت کند؟ بنی‌صدر؟ اگر من می‌دانستم که آنها چه می‌خواهند شاید آمادگی بیشتری داشتم ولی عدم تصمیم‌گیری ما این معنی را در ذهن آنان متبادر کرده است که ما تلویحاً به آنها اجازه مجازات مردم خود را داده‌ایم و به وضع کنونی جنبه دوام بخشیده‌ایم. آمریکایی‌ها زیاد فروتن و صبور نیستند آنها مردمان مغروری هستند.»102 

کارتر در پیامی کوتاه که در اختیار بورگه قرار می‌دهد تا به مقام‌های ایرانی بدهد، می‌نویسد:

1. ایالات متحده علاقه‌مند است هر چه زودتر اسیرشدگان بدون صدمه و آسیب آزاد گردند.

2. هر موقعی که علائق طرفین بر آن تعلق گیرد، دولت آمریکا آماده برای برقراری مجدد روابط با حکومت فعلی ایران است و ثمره‌های انقلاب ایران را به رسمیت خواهد شناخت.

3. ایالات متحده از ایران می‌خواهد شکایات خود را از طریق دیوان داوری بین‌المللی، سازمان ملل متحد یا از طریق واسطه‌های دیگر مطرح نماید. ج. ک 25 مارس 1980 (5 فروردین 1359)103 

اما پیر سالینجر بدون ذکر منبع اصلی متن نامه را در کتاب خود اینچنین نقل می‌کند:

دو روز پس از پایان کارهای کمیسیون سازمان ملل متحد و بعد از آنکه اعضای آن با تعجیل و شتاب تهران را ترک کردند مذاکرات محرمانه سوئیس یک بار دیگر در هتل پل و پالاس شهر برن با همان تدابیر امنیتی و احتیاط‌های دفاعی اول از سر گرفته شد. طرفین مذاکرات تصمیم داشتند که طی این جلسات محتوا و مندرجات نامه جیمی کارتر به عنوان هامیلتون جردن را که در همان بامداد روز عزیمت مشارالیه به او داده بود به بحث گذاشته و مفاد آن را مورد بررسی قرار دهند.

مندرجات نامه مزبور به شرح زیر بود:

اکنون که برای گفتگو و مذاکره با آقایان بورگه و ویلالون عازم مسافرت می‌باشید خواهشمندم مراتب زیر را به نامبردگان ابلاغ نمایند. لطفاً به ریاست جمهوری بنی‌صدر و قطب‌زاده وزیر امور خارجه اطلاع دهید که ما برای ادامه گفتگو و مذاکرات غیررسمی با وساطت آقایان بورگه و ویلالون آماده بوده و علاقه‌مند هستیم برای وصول به این مقصود دو کشور ایالات متحده آمریکا و ایران بایستی انجام تعهدات متقابل را وجهه همت خود قرار دهند. همچنین عقیده‌مند هستم که جهت دستیابی به این تفاهم دولت جمهوری اسلامی ایران باید احترام و عمل به هر نوع تعهد جدیدی را که بر عهده خواهد گرفت به منصه ثبوت و بروز بگذارد. در نهایت آرزومندم شاهد آن روزی باشم که در راه حل و فصل مشکلات موجود توفیق حاصل، خود و با کشور و ملت ایران روابطی که مبتنی بر اساس احترام متقابل و برابری و مساوات باشد برقرار نمائیم.

با آرزوی سعادت شما - جیمی کارتر104 

تحلیل آقای اصغرزاده در این باره قابل توجه است:

آقای کارتر نامه‌ای را برای امام نوشت و در آن دو موضوع را مطرح کرد، یکی اینکه شاه جنایت کرده است و دوم اینکه من از شما به خاطر اتفاقاتی که در ایران رخ داده است، عذر می‌خواهم. به هر حال مسئله‌ای که در افکار عمومی منعکس شد این بود که کارتر به امام نامه نوشته، پس بنابراین این موضوع که کارتر مستقیماً برای امام نامه نوشته است، ابتکار عمل را به امام می‌داد. حالا امام چه واکنشی را نشان می‌دهد این عمل در صحنه سیاسی امتیاز بود. مهم این است چه کسی از این برگ استفاده کند. کارتر اشتباه استراتژیک مرتکب شد چرا که او می‌توانست بدون اینکه نامه بدهد در مصاحبه مطبوعاتی حرف‌هایش را بزند. نامه دادن وقتی اینجا ارزش داشت که (پنهان) می‌ماند و یک سناریو را طراحی می‌کرد نه اینکه افشا بشود و سودش را کشور دیگر ببرد. امام نیز اصلاً تمایلی نداشت نامه‌ای که نوشته شده را محرمانه نگه دارد. زیرا رسماً خود اعلام کرده بود که هیچ‌کس حق مذاکره ندارد. لذا خیلی طبیعی بود که حالا مردم در واکنش به این نامه به امام بگویند شما که هرگونه ملاقات با آمریکاییان را برای سیاستمداران، دوستان و کسانی که از سوی شما دارند حکومت می‌کنند ممنوع اعلام کردید، چگونه از کارتر نامه گرفتید. آمریکائیها وقتی نامه را نوشتند اشتباه دومشان این بود که فکر می‌کردند نامه افشا نمی‌شود. سومین نکته آنکه می‌خواستند با ارسال این نامه ما را گول بزنند یعنی بگویند این نامه همان چیزی بود که شما می‌خواستید، ما در نامه عذرخواهی کردیم، جنایات شاه را برشمردیم و در آینده می‌خواهیم با ایران رابطه داشته باشیم. در نامه هیچ اشاره به شاه و اموال او نشده بود. تنها اصرار داشت که گروگان‌ها باید آزاد شوند و یکی دو جمله کم‌رنگ درباره اینکه ما می‌دانیم که شما آزرده‌خاطر هستید. یک چنین شیوه عملی که احیاناً اگر موضوع نامه افشا شد آن را تکذیب کنند.105 

15. آزادی یکی از گروگان‌ها، به دلیل بیماری شدید

امام خمینی در جریان آزادی یکی از گروگان‌ها که بیماری صعب‌العلاجی داشت نقش اساسی ایفا می‌کند. پس از آنکه پزشکان گواهی می‌دهند امکان معالجه او در ایران وجود ندارد، امام خمینی با آزادی او موافقت می‌کند تا بار دیگر رأفت اسلامی و رفتار صحیح در برابر بیماران را به جهانیان نشان دهد. آقای بی‌طرف درباره وضعیت جسمانی گروگان «کوئین» و آزادی او می‌گوید:

او دچار تأثرات روحی و مغزی شده بود. ما در سفارت هم هر چقدر مراقبت کردیم روند بیماری‌اش اوج گرفت بعد بردیم بیمارستان شهدا [در تجریش تهران] بستری‌اش کردیم یک تیم پزشکان هم بسیج کردیم مغز و اعصاب و قلب و نمی‌دانم همه معاینه‌اش کردند و گفتند که اگر این بماند ممکن است فوت کند. گفتیم احتمال عمل و اینها در جای دیگر هست که بتوانیم. گفتند چه در خود آمریکا و چه در اروپا بیمارستان‌هایی هست که جراحی می‌کنند ولی ما نمی‌کنیم. نظریه شورای پزشکی را باز منعکس کردیم به امام و امام فرمودند که این را آزاد کنید. بعد بنی‌صدر هنوز بود، خیلی خوشحال بود هر یکی که آزاد می‌شد فوری تماس گرفته بود که باید آزاد بشود و این حرف‌ها و نماینده خودش سلامتیان را برای تحویل گروگان به بیمارستان اعزام کرد. سلامتیان را صبح فرستادند. من خودم بیمارستان شهدا بودم، آمد آنجا از ما تحویل بگیرد؛ من آنجا به او تحویل ندادم به اصطلاح بردمش فرودگاه پای هواپیما چون یک احتمالی دادند که مثلاً این را بعد از اینکه ما آنجا تحویلش دادیم ببرند مثلاً یک جای دیگر یک کاری بکنند. گفتم که نه شما پروازش را مشخص کنید ما می‌آوریمش پای پلکان هواپیما می‌گذاریمش داخل. من در فرودگاه از آقای سلامتیان رسید گرفتم.106 

آمریکایی‌ها حتی این اقدام انسان‌دوستانه ایران را به عنوان ترس از حمله نظامی آمریکایی‌ها تحریف می‌کنند. گری‌سیک در این باره می‌نویسد:

در 11 ژوئیه 1980 (20 تیر 1359) یکی از گروگان‌ها به نام ریچارد کوئین ناگهان آزاد شد. می‌شد. حدس زد که آزادی او مرتبط با شایعاتی است که پیش از آن به گوش می‌رسید، مبنی بر این که یکی از گروگان‌ها مریض است. البته هیچ‌کس انتظار چنین کاری را از ایران نداشت. بعداً معلوم شد که کوئین از بیماری فلج و تصلب اعصاب رنج می‌برده و پزشکان ایرانی پس از مشاهده وضع وخیم او تشخیص داده بودند که نمی‌توانند او را درمان کنند. احتمالاً از بیم این که او بمیرد و آمریکا به تلافی آن به اقدام نظامی دست زند، آیت‌الله خمینی شخصاً دستور داده بود که کوئین را آزاد کنند.107 

16. نقش امام در چگونگی افشای اسناد لانه جاسوسی

یکی از مهم‌ترین رفتارهای مدیریتی و رهبری این جریان، در ماجرای افشای بخشی از اسناد لانه جاسوسی بروز و ظهور پیدا می‌کند؛ چرا که افشای آن اسناد در واقع تعدادی از مسئولین اجرایی کشور را مرتبط با آمریکا نشان می‌داد. در این باره آقای میردامادی می‌گوید:

اولین ملاقاتی که ما (اصغرزاده، بی‌طرف، میردامادی به همراه موسوی خوئینی‌ها) رفتیم خدمت امام (یک الی دو هفته از اشغال می‌گذشت) و مدتی بود که دیگر افشاء اسناد و مدارک و اینها شروع شده بود به درآمدن و اسنادی در رابطه با امیرانتظام به دست آمده بود که امیرانتظام اول اسناد این طور نشان می‌داد که امیرانتظام خیلی صمیمی و با صمیمیت با آمریکایی‌ها صحبت می‌کرد و یک سری مسائل دولت را جلساتی که با اینها می‌گفته مشورت می‌کرده اینها توصیه‌هایی داشتند. در این جلسات به او می‌گفتند که نظرات آمریکا چیست. بیش از حد دیپلماتیک بوده در حقیقت. امیرانتظام آن موقع سفیر ما بود در سوئد. اگر اشتباه نکنم حاج احمدآقا هم نشسته بود. صحبت شد که خوب این را چه کارش کنیم. امیرانتظام رو مثلاً باید دستگیرش کنیم حالا خارج چه کار کنیم. وزیر خارجه هم قطب‌زاده بود. به قطب‌زاده هم نمی‌خواستیم بگوییم... در این باره حاج احمد‌آقا به امام مطلبی گفتند مثلاً سخنگوی دولت موقت بوده و یک مقام این چنین بوده و اینها فکر نمی‌کنید حالا اگر دستگیر بشود بگویند که اینها همه‌شان دولت و همه این حرف‌ها فاسد بودند، جاسوس بودند. امام گفتند نخست‌وزیرش هم اگر تخلف کرد ما با آنها برخورد می‌کنیم. باید دستگیر بشود ما که ضمانت ندادیم هر کس هر کار می‌خواهد بکند.108 

آقای اصغرزاده نیز می‌گوید:

ما گفتیم که یک سری از اسناد هستند که اسامی ایرانی‌ها در آن هستند و ما به این نتیجه رسیدیم که این اسامی ایرانی‌ها بعضی‌هایشان سیاسی است. مطالعات و گزارش‌هایی بوده، ملاقات‌هایی کردند یا از طرف دولت یا از طرف شورای انقلاب قبل از انقلاب اصلاً راجع به انقلاب اینها ملاقات‌هایی کردند عمومی است ولی بخشی‌شان هستند که اینها با اسم رمز دارند این کار را می‌کنند. ما اسم‌های رمز را داریم می‌شکنیم و با اسم رمز داریم می‌رسیم که بعضی از اینهایی که اسم رمز دارند کسانی‌اند که الآن صاحب نفوذ و صاحب‌منصب در کشورند. امام گفتند که افشا کنید ولی لجن‌مال نکنید. گفتیم که لجن‌مال یعنی چه؟ گفت اگر چیزی نیست و اینها رویش تحلیل نگذارند به اطلاع مردم برسد.109 

آقای اصغرزاده نیز که در این ملاقات حضور داشته است درباره هشدار امام درباره تعمیم ندادن موضوع جاسوسی و افشاگری فعالیت سایر سفارتخانه‌ها به منظور اینکه دشمن اصلی یعنی آمریکا تبرئه نشود، نکته مهم دیگری از رهنمودهای امام را اینچنین شرح می‌دهد:

یکی از اسناد در سفارت آمریکا که مثال زدیم برای امام این بود که نشان می‌داد سفارت آمریکا در سفارت هندوستان جاسوس دارد یا از منابع اطلاعاتی سفارت هندوستان بهره‌برداری می‌کند، یعنی می‌گفت که در آن اسناد نشان می‌داد که منابع اطلاعاتی ما در سفارت هندوستان به ما چنین گزارش دادند، آن وقت در سفارت هندوستان چه کار می‌شد. در سفارت هندوستان توسط پزشکان، تکنسین‌های هندی که در سراسر کشور پراکنده بودند از سراسر کشور اطلاعات جمع‌آوری می‌شد برای سازمان جاسوسی هندوستان یعنی سفارت هند توسط اتباع هندی در ایران اقدام به جمع‌آوری اطلاعات می‌کرد و این جمع‌آوری اطلاعات وقتی فشرده می‌شد در سفارت هند، خلاصه‌اش انتقال پیدا می‌کرد به سفارت آمریکا، اینها از آن استفاده می‌کردند.

ما به امام گفتیم خوب این نشان می‌دهد که آمریکاییها اطلاعات را دارند توسط اتباع هندی که در ایران هستند جمع می‌کنند. ما این را می‌خواهیم افشا بکنیم. این نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها هم جاسوس‌اند هم سفارتشان از طریق سفارت هندوستان جاسوسی می‌کند.

خوب امام آنجا برخوردی که کردند خیلی هوشمندانه بود. مثلاً یکی‌اش یک چند نکته گفتند از جمله این که گفتند شما ببینید اصلاً‌ هنرتان باید این باشد که بگویید آمریکا جاسوس است. اینها دیگر سیاسی است. گفت خیلی کاری به دیگران نداشته باشید. سفارت‌ها همه‌شان جاسوسی می‌کنند. سفارت انگلیس، شوروی همه اینها جاسوسی می‌کنند. شما مهم این است که بگویید فقط آمریکایی‌ها جاسوسند اگر یک چیز دیگر بگویید، می‌بازید. شما محکم بچسبید بگویید تنها سفارت آمریکا [جاسوسی می‌کند]. بنابراین اگر بگویید هندی‌ها بعد می‌گفت خوب حالا شما رفتید سفارت آمریکا را گرفتید به همان دلیلی که شما گرفتید، جوانها حق دارند سفارت هند را بگیرند. نمی‌توانید بگویید نگیرید. چون شما دارید می‌گویید جاسوسی دارد می‌کند بعد هم وقتی سفارت هند را بگیرند که دیگر مثل سفارت آمریکا نیست می‌ریزند تمام تکنسین‌های هندی را سرشان را می‌برند در همه نقاط ایران شما نمی‌توانید جلوش را بگیرید. حالا شما وقتی می‌گویید سفارت هند این مردم به این نتیجه می‌رسند که سفارت انگلیس و شوروی که از هند قطعاً جاسوسترند، می‌گیرند. شماها چه جوری می‌خواهید جلوی آنها را بگیرید؟110 

آقای بی‌طرف نیز که در این جلسه بوده است، رهنمود کلی امام خمینی را از طریق آقای خوئینی‌ها اینچنین روایت می‌کند:

[در مورد افشای اسناد لانه جاسوسی] یک صحبت کلی آقای موسوی خوئینی‌ها کرده بودند خدمت امام یعنی اطرافیان رفته بودند ذهن ایشان را نگران کرده بودند که این اسامی را که اینها می‌گویند ممکن هست اسم بعضی از شخصیت‌های انقلابی هم در آن باشد. البته امام حضور داشتند چه آنها آمریکایی بودند.

منتهی گفته بودند ممکن است دانشجوها دقت نکنند و بعد نشود حیثیت و اعتبار یک شخصیتی را دوباره برگردانیم. یک تذکری داده بودند که آقای خوئینی‌ها دقت بیشتری بکنند و مطالعات بیشتری بکنند و فرض کنید که دو تا نکته دو طرف هست؛ این که اسناد مربوط به اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران را منتشر نکنید. چون دشمنان سوءاستفاده می‌کنند.

در بخش نظامی آمریکا دقیقاً هواپیماهای اف-16 و اف-4 با چه استعدادی در چه تاریخی تحویل داده شد و همه این چیزها بود و خیلی هم کامل؛ حالا غیر از آن اسنادی که در خلیج فارس بود. به من گفتند یک مأمور آمریکایی در مهرماه با 7 چمدان سند در حال فرار بود که در فرودگاه بچه‌های کمیته گرفته بودند.

غیر از آن پایگاه اصلی در سفارت هم خلاصه گزارشهای مربوط به بخش دفاعی و اطلاعات نظامی بود که این را قرار شد ما منتشر نکنیم و یکی هم راجع به همین شخصیت‌های انقلاب قرار شد که دقت بشود که این جنبه افشاگری که مردم هم فکر نکنند این هم جاسوس بوده آن حالت را نداشته باشد که در آن زمینه دقت بیشتری شد.111 

ما تصویب کرده بودیم که اطلاعات و اسناد مرتبط با دستگاه‌های مختلف، در اختیار خودشان گذارده شود مانند آن بخشی که متعلق به مسائل نفت، سیاست‌های نفتی، اوپک و مانند اینها بود در اختیار وزارت نفت گذاشتیم. تمام اطلاعات نظامی مانند اطلاعاتی از بعضی مراکز شنود آمریکا در شمال ایران، مراکز شنود در اطراف و یا پایگاه‌های هوایی یا سیستم‌های پیشرفته نیروی دریایی یا نیروی هوایی، این اطلاعات نظامی و طبقه‌بندی شده را در اختیار وزارت دفاع، ستاد مشترک نیروهای مسلح و در اختیار نیروهای انقلابی قرار می‌گرفت. حتی از این اطلاعات فکر می‌کنم در اختیار سپاه قرار ندادیم. بخشی از اطلاعات که راجع به افراد بود را هم در اختیار مراجع قضایی قرار دادیم. آنها باید پیگیری می‌کردند.112

در نهایت افشاگری دانشجویان پیرو خط امام به همان میزانی که مرتبطین با آمریکا را نگران کرد، آحاد مردم را از بابت اینکه افراد مرتبط با آمریکا را می‌شناختند، خوشحال کرد. در این میان سفارش و تأکید امام، بر حفظ آبروی افراد و رعایت موازین اسلامی در افشای سوابق همکاری افراد با آمریکا بود.

17. شروع مذاکرات برای آزادی گروگان‌ها

امام خمینی در بخش پایانی پیام مهم خود برای حج سال 1359 شرایط خود را برای آزادی گروگان‌ها اعلام کرد و تصمیم‌گیری نهایی را مانند هفت ماه قبل از آن به عهده مجلس گذاشت:

بارها گفته‌ام که گروگان‌گیری توسط دانشجویان مسلمان و مبارز و متعهد ما عکس‌العمل طبیعی صدماتی است که ملت ما از آمریکا خورده است. و اینان فعلاً با بازپس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهای آمریکا علیه ایران و ضمانت به عدم دخالت سیاسی و نظامی آمریکا در ایران و آزاد گذاشتن تمامی سرمایه‌های ما آزاد می‌گردند؛ که البته این امر را محول به مجلس [شورای] اسلامی نموده‌ام تا آنان به هر نحو که صلاح می‌دانند عمل نمایند. با اینان در ایران به بهترین وجه رفتار شده است؛ ولی تبلیغات آمریکا و اقمارش از هیچ دروغ و افترا و تهمتی در این مورد فروگذار نکردند، در حالی که آمریکا و انگلیس به فرزندان عزیز ما بدترین اهانت‌ها و شکنجه‌های روحی و جسمی را نمودند و هیچ مقام رسمی در مجامع بین‌المللی از این دوستان عزیز ما دفاع ننمود، و هیچ‌کس آمریکا و انگلیس را در مقابل این رفتار وحشیانه محکوم نکرد. از خداوند متعال آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی را برای تمام ملت‌های دربند آرزومندم.113

اگر ما با آمریکا و یا سایر ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها کنار آمده بودیم، گرفتار این مصائب نبودیم؛ ولی مردم ما دیگر به هیچ‌وجه حاضر نیستند تن به خواری و ذلت دهند و مرگ سرخ را به زندگی ننگین ترجیح می‌دهند. ای کشورهای بی‌طرف؛ شما را به شهادت می‌طلبیم که آمریکا قصد نابودی ما را دارد، کمی به خود آیید و ما را در هدفمان کمک کنید، ما به شرق و غرب و به شوروی و آمریکا پشت کرده‌ایم تا خود، کشور خود را اداره کنیم، آیا حق است تا این چنین مورد هجوم شرق و غرب واقع شدیم؟ با اوضاع فعلی جهان این یک استثنای تاریخی است که با مرگ و شهادت و شکست ما، مطمئناً هدف ما شکست نمی‌خورد.114  

صادق طباطبایی در مصاحبه با نگارنده می‌گوید پیشنهاد‌دهنده مذاکرات محرمانه با آمریکا به حجت‌الاسلام احمد خمینی بوده و از طریق ایشان، موافقت امام خمینی را برای مذاکرات محرمانه با وارن کریستوفر، معاون وزیر خارجه آمریکا به دست آورده است. به گفته آقای طباطبایی، گنجاندن این بخش در پیام حج به پیشنهاد آقای طباطبایی بوده است تا برای آمریکایی‌ها مشخص شود طباطبایی با هماهنگی امام چهار شرط مورد توافق را برای مذاکرات پیشنهاد داده است. اما حجت‌الاسلام موسوی خویینی‌ها در مصاحبه با نگارنده چنین ادعایی را رد می‌کند. ایشان بعید می‌داند امام خمینی در جریان چنین حرکتی قرار گرفته باشد و یا آن را تأیید کرده باشد. البته هانس دیتریش گنشر، وزیر وقت خارجه آلمان در کتاب خاطرات خود برگزاری مذاکرات در شهر بن را تأیید می‌کند؛ اما معلوم نیست آنگونه که آقای طباطبایی می‌گوید این مذاکرات با تأیید قطعی امام خمینی انجام شده باشد. تمام قرائن و شواهد و گزارشی که سالینجر از مذاکرات می‌دهد، حاکی از آن است که تمامی مذاکرات در چهارچوب تعیین شده از سوی امام بوده است؛ اما به دلیل وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روند تحولات به سمتی می‌رود که مجلس شورای اسلامی، مرحوم شهید رجایی، نخست‌وزیر وقت را مسئول پی‌گیری مذاکرات می‌کند.

به هر حال مجلس پس از برگزاری سه جلسه علنی و چند جلسه غیرعلنی، سرانجام درباره این موضوع تصمیم نهایی مبنی بر آزادی گروگان‌ها را می‌گیرد.

بهزاد نبوی از سوی شهید رجایی مسئول مذاکرات نهایی می‌شود که منجر به امضای بیانیه الجزایر و آزادی گروگان‌ها در اول بهمن ماه 1359 می‌شود.

نتیجه‌گیری

با توجه به مواردی که در این مقاله مطرح شد، رئوس نتایج به دست آمده از اقدام‌های امام در ارتباط با کلیدی‌ترین تحولاتی که در جریان 444 روز ماجرای تصرف سفارت آمریکا در تهران مطرح شد، به شرح ذیل قابل دسته‌بندی است:

1. نمایش اقتدار ملی

در این جریان امام خمینی با اتخاذ مواضع انقلابی در برابر آمریکا، توانست اقتدار ملی ایرانیان را در برابر ابرقدرت زمان نشان دهد و ثابت کند آمریکا در عمل هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. این اقتدار ملی جایگاه ایران و میزان تأثیرگذاری ایران را در سطح افکار عمومی دنیا به ویژه در نزد مخالفان نظام سلطه جهانی افزایش داد.

2. تضمین تداوم انقلاب اسلامی

امام خمینی از طریق موافقت با استعفای دولت و جایگزین کردن دولت انتقالی مرکب از اعضای شورای انقلاب و دولت بازرگان، ضمن افزایش روحیه انقلابی در دستگاه اجرایی کشور، نقش خود را به عنوان رهبر انقلاب در تحولات بعدی، بیش از پیش افزایش دادند. در این جریان امام خمینی با رهبری خردمندانه خود نشان دادند تداوم حرکت انقلاب اسلامی بدون مبارزه با استکبار جهانی و ریشه‌های داخلی آن امکان‌پذیر نیست.

3. افزایش وحدت ملی در داخل کشور

امام خمینی از طریق رهبری جریان ضدآمریکایی و ضداستعماری، انگیزه‌ای بسیار قوی برای تشکل و وحدت ملی مردم حول محوریت امام و اسلام به وجود آوردند. تأثیر این وحدت ملی، را در تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در دوازدهم آذرماه 1358 یعنی یک ماه بعد از تصرف سفارت آمریکا در تهران می‌توان مشاهده کرد. قانون اساسی به عنوان سند اصلی که ساختار حکومت جمهوی اسلامی ایران را تعیین می‌کند و به عنوان ضامن وحدت ملی، با رأی اکثریت قاطع مردم به تصویب رسید. بدون شک نمی‌توان تأثیر حادثه سیزده آبان را در توجه بیشتر مردم به این قانون نادیده گرفت. چرا که در همان دوران تبلیغات وسیع ضدانقلاب برای مسئله‌دار کردن جامعه درباره اصل ولایت فقیه و اصول مربوط به مذهب رسمی کشور و زبان رسمی که فارسی اعلام شده بود، زمینه‌های مختلفی را برای ایجاد تردید در افکار عمومی به وجود آورده بود که یکی از عوامل مهم خنثی شدن این تلاش‌ها، جریان مبارزه علیه آمریکا و افشای ماهیت مجریان داخلی سیاست‌های آمریکا در داخل کشور بود. این تحول مهم را در جریان انتخابات ریاست جمهوری در پنجم بهمن 1358 و انتخابات مجلس شورای اسلامی در خردادماه 1359 می‌توان مشاهده کرد. در واقع امام خمینی در این دوران سخت با استفاده از شرایطی که در کشور به وجود آمده بود ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران را با حضور گسترده مردم پایه‌گذاری کرد. بدون شک در شرایطی غیر آن شرایط تاریخی امام خمینی با مقاومت بیشتری از سوی نیروهای ضدانقلاب روبرو می‌شد.

4. منزوی کردن مخالفان انقلاب به ویژه گروه‌های چپ مارکسیست

با اشغال لانه جاسوسی آمریکا، در عمل گروه‌های چپ مارکسیستی که داعیه مبارزه علیه امپریالیسم آمریکا را داشتند و رهبران انقلاب را به سازش در برابر آمریکا متهم می‌کردند، از لحاظ تبلیغاتی خلع‌سلاح شدند و ناچار شدند تاکتیک مبارزاتی خود را تغییر دهند و به صورت موقت هم که شده به موج مردم بپیوندند.

درس‌های امام

1. ویژگی‌های مدیریت امام خمینی در بحران

امام خمینی با اتکا به دستورات الهی و با استفاده از تعالیم ائمه اطهار، محکم و استوار در برابر تهدیدهای بزرگترین قدرت زمان ایستاد و به مردم درس شجاعت و جانفشانی داد تا با قاطعیت به اهداف تعیین شده دست پیدا کرد. در عمل نیز ثابت شد اگر در برابر دشمن قدرتمند محکم و قاطع بایستیم، سرانجام قدرت‌های باطل هستند که در برابر حق مجبور به عقب‌نشینی خواهند شد.

2. تکیه نکردن به سایر قدرت‌ها برای مبارزه علیه دشمن خارجی

درس بزرگتری که امام خمینی برای همه پویندگان راه حقیقت به ارمغان گذاشت، این بود که نباید برای مقابله با دشمن غدّار به سایر قدرت‌ها اتکا کرد؛ چرا که تجربه تاریخی نشان می‌دهد، قدرت‌های بزرگ، هر زمان که منافعشان اقتضا کرده است به راحتی توافق‌های خود را با دیگران نادیده می‌گیرند. این واقعیتی است که بارها و بارها در تاریخ ایران و جهان ثابت شده است. امام خمینی با استفاده از پشتیبانی مردم و توکل بر خدا توانست توان لازم برای تحمل سختی‌های مبارزه علیه نظام استکباری را در میان مردم به وجود آورد. بدون شک حمایت خدا او را در عرصه مدیریت بحران موفق و سربلند کرد؛ چرا که امام به جز خدا چشم یاری به کس دیگری نداشت.

3. صراحت در موضع‌گیری و در جریان قرار دادن مستقیم مردم

طرح مسائل پیچیده به زبان ساده برای مردم، از ویژگی‌های مهم امام خمینی بود که در مدیریت بحران گروگان‌گیری به بهترین شکل به مورد اجرا گذارده شد. علاوه بر این، امام برخلاف جریان حاکم بر سیاست روز دنیا، دیدگاه‌های خود را درباره تحولات به صورت شفاف و صریح و بدون ملاحظات معمول دیپلماتیک مطرح می‌کرد که این شیوه دشمن را در موضع انفعالی قرار می‌داد.

4. اصل قرار دادن مصالح نظام برای اتخاذ تصمیم

خط قرمز امام در این ماجرا، مصالح نظام جمهوری اسلامی بود و به هیچ‌وجه تمایلات گروه‌ها و جریان‌های سیاسی را ملاک عمل قرار نداد و در هر شرایطی اصل را بر تأمین منافع نظام قرار داد و در برابر هر موضوع دیگری اولویت برای امام در این جریان حفظ نظام و تأمین منافع نظام اسلامی در کشور بود. امام خمینی در برابر نگاهی که صرفاً به منافع ملی توجه می‌کرد بر رعایت مصالح اسلام و مسلمین و نظام اسلامی تأکید داشت. در همان حال از ایجاد تعارض بین منافع ملی و مصالح نظام اجتناب می‌کرد.

5. محور قرار دادن مجلس شورای اسلامی برای تعیین تکلیف نهایی

درس بزرگ دیگر امام، سپردن حل و فصل نهایی ماجرا به دست مجلس شورای اسلامی به عنوان نمایندگان مردم بود، تا آنها مسئولیت تاریخی پایان ماجرا را بر عهده بگیرند؛ چرا که از همان ابتدا هم حرکت دانشجویان با انجام تظاهرات گسترده مورد تأیید مردم قرار گرفته بود. نکته ظریف در این ماجرا تعیین اصول چهارگانه توافق نهایی است که امام خمینی به عنوان رهنمود در اختیار مجلس قرار می‌دهد تا نمایندگان مجلس درباره ترتیبات اجرایی و چگونگی شرایط پایانی، تصمیم نهایی را اتخاذ کنند.

پانوشتها

1- سایت بازتاب، عبدی تاوان برخوردش در سفارت را پس می‌دهد. 12/8/1382.

2- سایروس ونس، توطئه در ایران، 1362، انتشارات هفته، صص 64 و 65.

3- صحیفه امام، ج 10، صص 335 و 336.

4- همان، ج 10، ص 360.

5- همان، ج 10، ص 397.

6- طباطبایی، مصاحبه با نگارنده، 24/5/85، نوار شم‍ 2، صص 6-4.

7- صحیفه امام، ج 10، صص 374 و 375.

8- مصاحبه اصغرزاده، 19/9/84، صص 15-14.

9- صحیفه امام، ج 10، ص 393.

10- اصغرزاده، مصاحبه با نگارنده، 23/2/85، ص 9.

11- علی زحمتکش، مصاحبه با نگارنده، 1383، ص 17.

12- میردامادی، مصاحبه با نگارنده، نوار 6، ص 7.

13- اصغرزاده، مصاحبه با نگارنده، 19/9/84، صص 50-46.

14- بی‌طرف، مصاحبه با نگارنده، 20/4/85، ص 5.

15- بی‌طرف، 22/5/85، ص 5.

16- اصغرزاده، 17/10/84، صص 27-26.

17- بی‌طرف، 20/4/85، ص 5.

18- اصغرزاده، 1383، ص 19.

19- صحیفه امام، ج 11، صص 331 و 332.

20- همان، ج 11، ص 270.

21- همان، ج 10، ص 492.

22- همان، ج 10، ص 493.

23- همان، ج 10، ص 494.

24- زحمتکش، مصاحبه با نگارنده، نوار 6، صص 28-27.

25- صحیفه امام، ج 10، صص 518 و 519.

26- همان، 28/8/58، ج 11، ص 86.

27- همان، 27/8/58، ج 11، ص 82.

28- همان، ج 11، ص 264.

29- همان، ج 12، ص 36.

30- همان، ج 11، ص 161.

31- همان، ج 11، ص 75.

32- همان، ج 10، ص 501.

33- اصغرزاده، مصاحبه با نگارنده، 19/9/84، صص 50-46.

34- طباطبایی، مصاحبه با نگارنده، 24/5/85، صص 8-6.

35- یزدی، 12/8/58، ص 3.

36- بازرگان، 1383، صص 95-94 و پانوشت.

37- چهارشنبه 7 نوامبر 1979، 16 آبان 1358.

38- جردن، 1362، صص 32-31.

39- ونس، 1362، ص 71.

40- سالینجر، 1362، صص 91-90.

41- صحیفه امام، ج 10، ص 504.

42- همان، ج 11، ص 13.

43- برژینسکی، اسرار سقوط شاه و گروگان‌گیری، ، نشر جامی، س1362، صص 152-151.

44- سالینجر، گروگان‌گیری در ایران، انتشارات نوین، س 1362، صص 98-97.

45- همان، 1362، صص 98-97.

46- سیک، همه چیز فرومی‌ریزد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، س 1384، ص 308.

47- بنی‌صدر، 1370، صص 25-24.

48- صحیفه امام، ج 11، صص 29 و 30.

49- همان، ج 11، صص 31 و 32.

50- جردن، 1362، ص 66.

51- ابتکار، 1379، صص 114-113.

52- صحیفه امام، ج 11، ص 80.

53- ابتکار، 1379، صص 121-117.

54- سیک، 1384، ص 318.

55- صحیفه امام، ج 11، ص 55.

56- همان، ج 11، ص 136.

57- ونس، 1362، ص 73.

58- والدهایم، کاخ شیشه‌ای سیاست، انتشارات اطلاعات، س 1374، صص 10-9.

59- صحیفه امام، ج 12، ص 15.

60- والدهایم، 1374، ص 12.

61- همان، 1374، ص 18.

62- همان، 1374، صص 21-20.

63- همان، 1374، ص 241.

64- سالینجر، 1362، صص 287-285.

65- والدهایم، 1374، صص 243-241.

66- بی‌طرف، 22/5/85، ص 95.

67- صحیفه امام، ج 12، صص 176 و 177.

68- سالینجر، 1362، صص 295-289.

69- اصغرزاده، 3/10/84، صص 2-1.

70- همان، 3/10/84، صص 24-14.

71- مصاحبه باطبی با دفتر، نوار 8، صص 29-28.

72- ابتکار، 1379، ص 246.

73- صحیفه امام، ج 11، صص 112-110.

74- اصغرزاده، 3/10/84، صص 45-44.

75- ابتکار، 1379، صص 201-200.

76- سیک، 1384، صص 341-340.

77- برژینسکی، 1362، صص 154-151.

78- ونس، 1362، صص 73-72.

79- سیک، صص 313-312.

80- برژینسکی، 1362، صص 154-153.

81- صحیفه امام، ج 11، ص 30.

82- همان، ج 11، ص 91.

83- صحیفه امام، ج 11، ص 336.

84- همان، ج 11، ص 38.

85- برژینسکی، 1362، ص 159.

86- اصغرزاده، 17/10/84، صص 26-25.

87- میردامادی، نوار 6، صص 15-14.

88- زحمتکش، نوار 8، صص 7-3.

89- صحیفه امام، ج 11، ص 122.

90- همان، ج 10، ص 517.

91- همان، ج 11، ص 327.

92- برژینسکی، 1362، صص 171-170.

93- جردن، 1362، صص 288-285.

94- سالینجر، 1362، ص 370.

95- ونس، 1362، ص 86.

96- صحیفه امام، ج 12، ص 256.

97- سیک، 1384، صص 400-398.

98- صحیفه امام، ج 12، ص 233.

99- همان، ج 12، صص 238 و 239.

100- ونس، 1362، صص 86-83.

101- سالینجر، 1362، صص 351-347.

102- کارتر پیامی کوتاه به بورگه داد تا به ایران ببرد.

103- جردن، 1362، صص 117-116.

104- سالینجر، 1362، صص 312-311.

105- اصغرزاده، 3/10/84، صص 20-16.

106- بی‌طرف، 22/5/85، صص 97-96.

107- سیک، 1384، ص 428.

108- میردامادی، نوار 6، صص 13-10.

109- اصغرزاده، 3/10/84، نوار 3، ص 21.

110- همان، 3/10/84، نوار 3، ص 22.

111- بی‌طرف، 22/5/85، صص 118-117.

112- اصغرزاده، 3/10/84، نوار 3، صص 57-54.

113- صحیفه امام، ج 13، ص 214.

114- همان، ج 13، ص 213.


فصلنامه مطالعات تاریخی - شماره 30 - پائیز 1389 - صفحه 10 تا 93