یک فاجعه فراموش نشدنی

روایت از حادثه روز منا در ایام حج سال ۱۳۹۴


یک فاجعه فراموش نشدنی

فاجعه منا، یکی از حادثه‌های عجیب و در عین حال دردناک بود که در حج تمتع سال ۱۳۹۴ اتفاق افتاد. در این فاجعه که علت آن بسته شدن یکی از گذرگاه‌ها اعلام شد، حدود ۷ هزار حاجی مفقود یا کشته شدند. در این جریان حاجیان از ۳۹ کشور درگیر بودند. در ادامه روایت بخشی از این جریان را از  صفحه ۳۰۶ کتاب دیپلماسی مقاومت - خاطرات محمدرضا باقری سفیر و معاون اسبق وزارت امور خارجه آورده‌ایم. این کتاب را انتشارات ایران منتشر کرده است. 

 

خیابان ۲۰۴

 از حدود ۴۴۵ کاروان، حدود ۳۳ کاروان با هدایت پلیس سعودی وارد خیابان 204 شدند.. خاطرم هست که به اتفاق چند تن از همکاران معاونت در مسیر خیابان 204 حرکت می‌کردیم. سنگ‌های مخصوص رمی جمرات من داخل یک بطری خالی آب و در کیف روی دوش آقای خم‌پیجی، یکی از همکاران معاونت بود که در کنار من حرکت می‌کرد. چند قدم آن طرف‌تر شهید رکن آبادی همکار دیگرم با تعدادی از دوستان و همکاران در حال حرکت بودند. به آقای خم‌پیجی گفتم سنگهای من را بدهید. او تعارف کرد که عجله نکنید همراهم می‌آورم و در محل رمی به شما خواهم داد. اصرار کردم که حتماً آنها را بدهند.

 

بی‌خبر از همه‌جا

پس از دریافت بطری حاوی سنگها، در یک لحظه هم آقای خم‌پیجی و هم شهید رکن آبادی و دیگر دوستانی را که تقریباً در یک ردیف در حال حرکت بودیم را گم کردن و خود را در محل رمی جمرات تنهای تنها  دیدم. با خوشحالی از اینکه سنگهایم را گرفته‌ام نیت کردم و اعمال روز اول رمی را انجام دادم و بعد از ساعتی بدون اطلاع از اینکه پشت سر من در خیابان 204 چه حادثه‌ای رخ داده است، وارد چادر شدم. هنوز سراغ گوسفند قربانی را نگرفته بودم که خبر کشته شدن جمع کثیری از حجاج را شنیدم...

 

مرگ‌های جان‌کاه

عکسها و فیلم‌های گرفته شده از صحنه حادثه دل همه را به درد آورده بود. گفته می‌شد که برخی از حجاج به لحاظ تنگی نفس، تشنگی و خستگی جان باخته‌اند و یا در حال جان دادنند. ساعتهای سختی را پشت سر گذاشتیم و مرتباً از شهادت حجاج برایمان خبر می‌آوردند... آقای محمدی، روحانی بعثه که مسائل شرعی و فقهی را بازگو می‌کرد و سابقه چندین حج و عمره را داشت، می‌گفت مرا هم مانند جان باختگان دیگر داخل کیسه مخصوص اموات کردند و قبل از کشیدن زیپ آن دستم را از کیسه بیرون کردم و با صدای بلند گفتم من زنده هستم اگر فریاد نزده بودم مرا هم به سردخانه می بردند...

به ظاهر یک تغییر ساده

همه ساله حجاج ایرانی از دو مسیر خیابان‌های جوهره و سوق العرب به سمت جمرات می‌رفتند ولی آن سال پلیس آنها را به سوی خیابان 204 هدایت کرد که در آنجا حادثه به وقوع پیوست. گفته می‌شد حجاج برخی از کشورهای آفریقایی که زودتر رمی خود را انجام داده بودند از مقابل حجاج ما در خیابان 204 وارد این مسیر شدند و به لحاظ تنگی مسیر و ادامۀ ورود حجاج از دو طرف و در عین حال گرما و ضعف و خستگی یک دومینوی انسانی رخ داد و حجاج روی هم افتاده و جان باخته‌اند. برخی هم گفتند که به دلایلی از جمله عبور یکی از شخصیت‌های، سعودی خروجی خیابان 204 را از انتها بسته بودند.