تاریخچه تعلیمات و تحصیلات نظامی در ایران: دوره پهلوی ایران
3625 بازدید
موقعیت نظامی ایران در واپسین سالهای حکومت قاجار و در سالهای اولیه سلطنت رضاشاه فعل و انفعالها و تحولهای شگرفی را نشان می دهد. این تحولها همان طور که در تمام ابعادش درخور تحقیق و بررسی است در بعد تعلیمات و تحصیلات نظامی اهمیت بیشتری دارد. زیرا اولاً با توجه به ماهیت نظامی حکومت استبدادی رضا شاهی، آموزشهای نظامی ارزش و اهمیت پیدا می کرد و ثانیاً اقدامها و تحولها در این زمینه مبدأ و منشأ دگرگونیها در دیگر ابعاد نظامی می گردید. گذشته از موارد یاد شده، همچنین فقدان اثر پژوهشی متمرکز در این زمینه، انگیزه قویتری در اقدام به این پژوهش گردید. گرچه در آثار تحقیقاتی موجود در مباحثی به آموزش نظامی پرداخته اند اما در عرصه های تحقیقاتی در تاریخ نظامی به طور همه جانبه و جامع و مانع بدین موضوع پرداخته نشده است. نگارنده امیدوار است که بتواند، هرچند ناقص و نارسا، بخشی از این کمبود را مرتفع کند و برای غنای این تحقیق، راهنمائیهای مفید را بدیده منت می پذیرد.
مقدمه
موقعیت نظامی ایران در واپسین سالهای حکومت قاجار و در سالهای اولیه سلطنت رضاشاه فعل و انفعالها و تحولهای شگرفی را نشان می دهد. این تحولها همان طور که در تمام ابعادش درخور تحقیق و بررسی است در بعد تعلیمات و تحصیلات نظامی اهمیت بیشتری دارد. زیرا اولاً با توجه به ماهیت نظامی حکومت استبدادی رضا شاهی، آموزشهای نظامی ارزش و اهمیت پیدا می کرد و ثانیاً اقدامها و تحولها در این زمینه مبدأ و منشأ دگرگونیها در دیگر ابعاد نظامی می گردید. گذشته از موارد یاد شده، همچنین فقدان اثر پژوهشی متمرکز در این زمینه، انگیزه قویتری در اقدام به این پژوهش گردید. گرچه در آثار تحقیقاتی موجود در مباحثی به آموزش نظامی پرداخته اند اما در عرصه های تحقیقاتی در تاریخ نظامی به طور همه جانبه و جامع و مانع بدین موضوع پرداخته نشده است. نگارنده امیدوار است که بتواند، هرچند ناقص و نارسا، بخشی از این کمبود را مرتفع کند و برای غنای این تحقیق، راهنمائیهای مفید را بدیده منت می پذیرد.
محورهای مورد بحث در این مقاله عبارتند از: استراتژی، سازمان ارتش و سیر تحول آن، نهادهای آموزشی و معرفی این نهادها، سال تأسیس و تاریخچه آنها، برنامه های آموزشی هریک، نقش و دخالت خارجیان در تأسیس و آموزش نیروها، اعزام دانشجوی نظامی به خارج بحث شده است.
اما با توجه به این که نهادهای آموزشی دوره مورد بحث ریشه در گذشته های نه چندان دور دارند و در جریان متحدالشکل کردن ارتش نهادهای آموزشی قبلی یا درهم ادغام شدند و نهادهای جدیدی را به وجود آوردند یا تغییر نام دادند، لذا بحث را از زمان تأسیس آنها شروع کردیم و ناگزیر به اواخر دوره قاجار برگشتیم.
در بهره گیری از منابع به اصیلترین آنها استناد جسته و برای اجتماب از یکجانبه نگری از منابع وابسته به رژیم پهلوی نیز استفاده فراوان شد و در مواقع لزوم مطالب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
استراتژی رضاشاه و انطباق منطقی اهداف، روشها و ابزارهای نظامی
بعد خارجی استراتژی رضاشاه
تعیین استراتژی دوره رضا شاه به صورت جامع و مانع، مجال بیشتری را برای بحث می طلبد، اما بحث در تاریخ تحصیلات نظامی این دوره ضرر است، زیرا برای شناختن مبنای تحولات تحصیلات نظامی کمک می کند.
استراتژی این دوره را می توان با نگرشی به سیاست حاکم و روابط خارجی آن و خط های بالقوه و بالفعل نسبت به این سیاست شناخت. بدیهی است متحدالشکل کردن ارتش و تغییرات و تحولات آن در طی دوران تسلط پهلوی اول در ایران با ملاحظه آن عوامل قابل توجیه خواهد بود.
جغرافیای سیاسی منطقه در سالهای روی کار آمدن پهلوی اول نشان می دهد که انگلستان برای مقابله با انقلاب اکتبر سال 1917 روسیه، برنامه و استراتژی خود را در ایران دقیقاً متفاوت با آن چه تا ان زمان داشتند، تدوین کرده است و درصدد برمی آید تا قدرت را در ایران متمرکز کند و یک دولت مرکزی مقتدر با ارتشی قوی به وجود آورد. واضح است که کودتای سوم اسفند ماه سال 1299 ه ش(1) و استیلای رضاخان بر اوضاع ایران زاده این سیاست تازه انگلیس در ایران بود. این نکته ای است که آگاهان بدان گواهی می دهند. حسین مکی می نویسد: پس از جنگ بزرگ گذشته، سویتها برای ایران خطرناک شد ولی رضاخان قزاق ارتش ایران را مرتب کرد و در برابر آنها عکس العمل شدیدی نشان داد. (2) همچنین هنگامی که رضاخان در جریان کودتا با نیروهایش به مهرآباد تهران رسید، در جواب سه تن از نمایندگان اعزامی احمد شاه گفت: ... مصمم است حکومتی نیرومند پدید آورد که بتواند آماده مقابله با پیشروی بلشویکها باشد و چنین نظر داد که پس از خروج انگلیسیها پیشروی بلشویکها بدنبال خواهد آمد... (3)
دکتر علی اصغر زرگر که رساله دکترای اش را با عنوان تاریخ روابط ایرانه و انگلیس در دوره رضاشاه نوشته و توسط کاوه بیات به فارسی برگردانده شده است با استناد به یادداشتهای هلت از دایره شرقی (14نوامبر 1123/23 ابان 13002) با تحلیلی از فلسفه و رسالت روی کار آمدن پهلوی اول، در حقیقت بخشی از استراتژی این رژیم را ترسیم می کند. وی می نویسد:
قدرت گرفتن رضاخان و اقدامات وی در زمینه تجدید سازمان یک ارتش قوی و تبدیل ایران به یک دولت متمرکز و منظم، اساساً در جهت منافع بریتانیا بود. منافع بریتانیا در ایران، یک دولت مرکزی قدرتمند و با ثبات را ایجاب می کرد که بتواند در برابر رخنه روسیه وشیوع تبلیغات کمونیستی مقاومت کند و نظم و ترتیب را در طرق تجاری و مناطق نفی و نواحی مجاور هندوستان و عراق برقرار داشته و بالاخره فعالیتهای ضد انگلیسی روحانیون و جراید را خاتمه دهد... (4)
اگرچه رضاشاه تا اواخر سلطنتش بر استراتژی مبارزه با گسترش نفوذ کمونیزم باقی ماند اما در واپسین سالهای سلطنت، فقط ابزار مبارزه را تغییر داد. وی در فرایند استراتژی جدید تمایل محسوسی به آلمان هیتلری پیدا کرد. چنانچه ویپرت فون بلوشر از اعضای یک هیئت آلمانی که یک سال پس از شروع جنگ دوم جهانی به ایران آمد و با رضاشاه دیدار و گفتگو کرد در سفرنامه اش می نویسد: رضاشاه در این گفتگو اظهار داشت حکومت مبتنی بر قدرتدر این زمان تنها نوع ممکن حکومت شمرده می شود. در غیر این صورت ملتها به دامن کمونیز می افتند. وی در ادامه افزود: ایران و المان از یکدیگر فاصله بسیار دارند، مع هذا من آرزو دارم که آلمان مقتدر و ارجمند باشد. بلوشر در جواب این حرف رضاشاه گفته است ... به همین ترتیب ما نیز معتقدیم که ایرانی مقتدر برای ثبات و دوام امور آسیا بیشتر مفید است تا ایرانی متزلزل و ضعیف، از این هم گذشته منافع سیاسی ما اقتضا می کند که کار نفوذ انگلیس و روس در ایران بالا نگیرد، زیرا این امر ممکن است به فشار بیشتر این کشورها بر مرزهای ما منجر شود. و ظاهراً این طرز فکر مورد پسند رضاشاه واقع شده و او چند بار گفت بله، بله و باز میزان الحراره مذاکرات یک درجه دیگر بالا رفت.(5) بنابراین ملاحظه می شود که استراتژی خارجی رضاشاه بر ضدیت با شورویها و در جهت مبارزه با نفوذ کمونیزم استوار بود و انگلیسیها نیز برای این منظور او را در ایران روی کار آوردند و توجه او به تقویت وبالندگی نیروهای مسلح و سازماندهی و تجهیز و مدرنیزه کردن آن به همین منظور بود.
اما در این میان شغل نظامی گری و علاقه اش به آن سبب شد که وی با علاقه مفرط بدین هدف جامه تحقیق بپوشاند. در اواخر سالهای سلطنتش، وی چرخش محسوسی به سمت آلمانها نشان داد و این چرخش که در راستای همان استراتژی بود، اغوای وی را در مقابل پیروزیهای چشمگیر آلمانیها در اوایل جنگ جهانی دوم نشان می دهد. التبه این گونه نمک ناشناسی نسبت به خدمتهای ارباب دیرینه اش انگلستان، با عزل وی از سلطنت توسط متفقین پس از اشغال ایران توسط این گروهها پاسخ داده شد که منجر به مرگ فلاکتبارش در تبعید شد!
بعد داخلی استراتژی رضا شاه
رسالتی که رضا شاه برای روی کار آمدنش قائل بود، در صورتی قابل تحقق بود که از ارتش به عنوان ابزاری برای حفظ کنترل خود بر قدرت استفاده کند (6) وی بدرستی دریافته بود که استقلال مملکت در صورتی محقق می شود که موقعیتش در داخل استحکام یابد و این مهم نیز تنها از طریق نوسازی و غربی شدن میسر خواهد شد.(7) که در بعد نظامی نیز بهمین اصل وفادار ماند.
از یادداشتهای رضاشاه چنین برمی اید که بلافاصله بعد از کودتا با توجه به لزوم تقویت ارتش به منظور سرکوبی متمردین نقاط مختلف کشور و برانداختن ملوک الطوایفی به فکر تجهیز ارتش ایران با هواپیما افتاده و بعد از این که وزیر جنگ شد دستور خرید هواپیما را صادر کرد درباره این موضوع درکتاب یادداشتهای رضاشاه آمده است:
... چهارم اردیبهشت سال 1300ش. فرمان وزارت جنگ من صادر شد. در این وقت قبائل و عشایر دست به قیامهای مسلحانه ای زده و ارتباط خود را با تهران قطع کرده بودند. از طرفی میرزا کوچک خان اعلام جمهوریت آزادیخواهانه را در گیلان انتشار داده بود و دیگران نیز هر کدام به نوبه خود دست به سرپیچی زده بودند. نه مالیات می دادند و نه اطاعتی می کردند. از این رو... برای سرکوب کردن آنان بایستی ارتش را مجهز می ساختم... (8)
همچنین طبق گواهی یکی از منابع وابسته، رضا شاه قبل از رسیدن به سلطنت یعنی در زمانی که رئیس الوزرا و سردار سپه بود و به قلع و قمع طوایف و عشایر مسلح و استقرار امنیت در سرتاسر کشور مشغول بود، دچار گرفتاری عجیبی شد و بامشکل فقدان اسلحه ومهمات موجه شد. وی سرلشکر اسماعیل خان شفائی را به مسکو فرستاد و او نتوانست سلاحها و تجهیزات مورد لزوم را از آن جا تهیه کند، لذا راه آلمان را در پیش گرفت و سرانجام پس از شش ماه موفق شد به مقدار لازم فشنگ و تفنگ و مسلسل از آلمان به ایران بفرستد. شفائی که چند ماه بعد به ایران بازگشت رضا شاه به او گفت اسماعیل خان آن تفنگها و فشنگهای تو مرا نجات داده وبرنامه های اولی من عملی گردید. (9)
بنابراین ملاحظه می شود که در عرصه داخلی، نیروی نظامی ابزاری مؤثر در سرکوب قیامها و شورشهای اقصا نقاط کشور بود و یکی از کارهای رضا شاه در تحولها و اقدامهای نظامی همین مورد بود. ومسئله شورشها در اوائل سلطنت رضا شاه، سالها از مشکلهای مهم به شمار می رفت.
سازمان نظامی ارتش ایران و روند تطور آن
بی تردید مروری بر سازمان نظامی ایران در سالهای استیلای رضا خان بر اوضاع سیاسی - نظامی ایران و سیر دگرگونی آن در دوران سلطنت وی، وضع آموزشهای نظامی را در افق روشنتری قرار خواهد داد. بخصوص که آموزشها و نهادهای نظامی در فرایند این تحولها دستخوش دگرگونیهایی شده اند. بدین منظور مختصراً سازمان نظامی ایران از مشروطیت تا شهریور ماه سال 1320 مورد بررسی قرار می گیرد.
بعد از انقلاب مشروطیت، قشون ایران از دسته های مختلفی تشکیل می شد که هر دسته آن را افسران یک دولت خارجی(انگلیس،روس، سوئد و ایران) اداره می کردند(10) دولت انگلستان این وضع را خلاف منافع و مصالح خود تشخیص داد و پس از انقلاب بلشویکی سال 1917، به فکر ایجاد ارتش متحدالشکل افتاد. تا مانع نفوذ تفکر آنها از یک سو و نفوذ نظامی شان از طرف دیگر گردند. تا سال 1297/1918م دولتهای ایران مخالف این تصمیم و نظر دولت انگلیس بودند اما در اینسال کابینه وثوق الدوله با گرفتن 130 هزار لیره به عنوان حق امضاء یا ... رشوه با انعقاد قرارداد معروف سال 1919م مذاکرات میان دو کشور را به پایان رسانید و امال و نیات انگلیسیها را درباره نظام ایران در قالب ماده سوم آن قرارداد ساخته و پرداخته نمود. (11)
یکی از دو قسمت مهم این قرارداد بخش نظامی آن بود که در فصل سوم این قرارداد درج شده است. دو طرف موافقت کرده بودند که:
دولت انگلیس به خرج دولت ایران صاحب منصبان و ذخایر و مهمات سیستم جدید را برای تشکیل قوه متحدالشکلی که دولت ایران ایجاد آن را برای حفظ نظم در داخله و سرحدات در نظر دارد تهیه خواهد کرد؛ عده و مقدار و ضرورت صاحبمنصبان و ذخایر و مهمات مزبور توسط کمیسیونی که از متخصصین انگلیسی و ایرانی تشکیل خواهد گردید و احتیاجات دولت را برای تشکیل قوه مزبور تشخیص خواهد داد معین خواهد شد. (12)
همچنین بخش مختصری از این فصل قرارداد، به مدارس نظام اختصاص یافته بود. بخش دیگر آن با عنوانهای تعلیمات نظامی و تربیت نظامی در اصلهای 13 تا 15 آن فصل مشتمل بر طرح جامعی است برای ایجاد یک رشته مدارس مقدماتی و عالی نظامی که براساس آن کادر آموزشی، مدت دوره های آموزشی، تعداد شاگردان هر دوره، شرایط پذیرش آنان و بسیاری از دیگر جزئیات به دقت تعیین شده اند. (13)
همچنین استخدام افسران انگلیسی برای هنگهای تازه تأسیس و افواج تعلیم یعنی هنگهای آموزشی هر ناحیه نظامی... توصیه شده است. تعداد آنان برای مدارس نظام 7 افسر و 10 درجه دار انگلیسی در نظر گرفته شده بود. کمیسیون نظام توصیه کرده بود که افسران مورد نیاز انگلیسی با کنترات 4 ساله استخدام شوند و پس از انقضای این مدت تعدادی از افسران تعلیم دیده ایرانی جایگزین آنها گردید.(14)
اما در واقع ملاحظات کمیسیون نظامی قرارداد سال 1919 در باب انحلال ژاندارمری عمدتاً از داوریهای سیاسی تأثیر پذیرفته بود و نه واقعیتهای انتظامی کشور. زیرا تحولهای بعدی نیز خلاف آن را اثبات می کند. نکته قابل توجه دیگر فقدان هرگونه بررسی برای برنامه ریزی در گزارش کمیسیون نظام برای ایجاد یک نیروی دریایی است... (15) همچنین در زمینه تشکیل یک نیروی هوایی از گزارش کمیسیون نظام برمی آید که کل تشکیلات این نیرو چه از لحاظ انسانی و چه از نظر تجهیزات می بایست به خرج دولت ایران از بریتانیا اخذ شود (16) قشون متحدالشکل جدید ایراننیز در تأسیس نیروی هوایی خود، مسیری متفاوت در پیش گرفت. برخلاف تشکیلات پیشنهادی کمیسیون نظام که یک دایره هواپیمایی در آن منظور نشده بود، بعد از تشکیل نیروی هوایی این مشکل با استفاده از امکانات آموزشی و خریداری تجهیزات لازم از دو کشور شوروی و فرانسه حل شد.(17)
قرارداد سال 1919 با مخالفتهای شدید ملت، جرائد و حتی احمد شاه(18) مواجه شد. انگلیسیها برای این که شاه در غیاب مجلس برقرار داد صحنه بگذارد، دعوتها کردند، ضیافتها راه انداختند، جشنها برپا نمودند و نطقها ایراد کردند اما در نهایت به جایی هم نرسیدند.
در خلال یکی از همین ضیافتها، لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلستان طی نطقی گفته بود ایران ناگریز است این قرارداد را بپذیرد... من همه وقت طرفدار این عقیده بوده ام که ایران باید از خود دارای قوای متحدالشکل واحدی باشد... (19)
به هر حال گذشته از روندی که قراداد سال 1919 طی کرده اما در تحولهای نظامی بعدی قهراً تأثیر داشته است. کودتای سوم اسفند سال 1299 که خود منشأ دگرگونیهای چشمگیر نظامی در ایران گردید بی تأثیر از آن نبود. بنابراین تا پیش از کودتا، ایران دارای ارتش منظمی نبود و واحدهای منظم آموزش دیده مرکز به ترتیب ذیل زیر نظر مستشاران خارجی قرار داشتند:
1. لشکر قزاق که فرماندهان آنها روسی بودند، شامل 8756 نفر ایرانی و 76 افسر ارشد روسی و 66 افسر جزء روسی و 202 نفر ایرانی تحت امر وزارت جنگ بود با مخارج سالیانه 19 میلیون و 150 هزار ریال که از طرف بانک شاهنشاهی تادیه می شد.
2. ژاندارمری دولتی با 8400 نفر ژاندارم زیر نظر افسران ایرانی وعده بسیار کمی از افسران سوئی تحت امر وزارت کشور قرار داشت و با مخارج سالیانه 35 میلیون ریال اداره می شد.
3. بریگاد مرکزی شامل دو افسر خارجی و 126 افسر ایرانی و 2142 نفر سرباز با مخارج سالیانه 9 میلیون ریال.
4. تفنگچیان جنوب ایران(اس.پی.آر)(20) یا پلیس جنوب 5400 سرباز ایرانی و 190 افسر انگلیسی و 256 افسر جزء انگلیسی و هندی را در برمی گرفت و مخارج سالانه آن 25 میلیون ریال بود.(21)
چند روز پس از کودتای سوم اسفند سال 1299 سرهنگ رضاخان، سازمان بریگاد مرکزی و اردوی فوق العاده گارد نصرت و قسمتهایی از وزارت جنگ یکی پی از دیگری در قزاقخانه ادغام شدند. در روز 18 دی ماه سال 1300 ژاندارمری با مدرسه قزاقخانه(22) یکی شده و نیرویی به نام قشون ایران را تشکیل دادند. همان موقع مدرسه نظام وزارت جنگ با مدرسه قزاقخانه ادغام شده و مدارس نظام را بوجود آوردند. در روز 23 اسفند ماه سال 1300، سرهنگ امیر احمدی به دستور سردار سپه، مأمور ایجاد تحول در سازمان نظامی غرب کشور شد. در نهایت با این اقدامها و تمهیدها بود که رضا خان سردار سپه، موفق به یکپارچه کردن نیروی نظام کشور شد و نام آن را ارتش نوین ایران گذاشت. بدین ترتیب کاری را که انگلیسیها پس از تلاشهای فراوان و با تحمیل قراداد سال 1919 م. موفق به انجام آن نشدند رضاخان سردار سپه بدان تحقق بخشید. البته قضاوت در این باره که آیا اقدام رضاخان خدمت به منافع و مصالح ملی بوده است یا نه، مجال پژوهش جداگانه ای را می طلبد، اما قرائنی وجود دارد که بر اساس آنها شاید بتوان گفت این اقدام در راستای منافع و مصالح انگلستان بود؛ اولاً سردار سپه در جریان این یکپارچه سازی نیروی نظامی، افسران و درجه داران پلیس جنوب را با اقدام نمایش گونه و با تنزل دو درجه رتبه، در این ارتش جای داد. منابع وابسته به خاندان پهلوی این اقدام وی را به بلند نظری سردار سپه نسبت داده اند. ثانیاً انگلستان در مقابل این اقدام و از بین رفتن پلیس جنوب عکس العملی نشانداد.
بی تردید روی کار آمدن دول بلشویکی پس از انقلاب ماه اکتبر سال 1917 در روسیه، انگلستان را به عکس العمل واداشت و این دولت تشکیل یکدولت مرکزی قدرتمند با ارتشی یکپارچه را برای مقابله با توسعه نفوذ دولت شوروی در ایران کاملاً در راستای منافع خود می دانست. لذا رضا خانبا این پشتوانه، موفق به سرکوب آسان قیامهای اقصا نقاط کشور و انجام کودتا می شود و سپس بی دغدغه خاطر به یکپارچه کردن ارتش اقدام می کند.
در خرداد ماه سال 1302 با اعزام تعداد 60 تن از افسران برای تحصیل در رشته های مختلف نظامی به فرانسه و روسیه، اولین قدم در تأسیس نیروی هوایی نیز برداشته شد. در اواخر سال 1303 ش. بر اساس قانونی فرماندهی کل قوای ایران به رضاخان سردار سپه تفویض شد و در واقع آخرین موانع موجود از پیش پای رضا خان برای دست زدن به اقدامهای نظامی اش برداشته شد. به هر حال در این سالها، سازمان قطعی ارتش را وزارت جنگ، ارکان حرب کل قشون، تقسیمات ارتش و امنیه کل مملکتی تشکیل می دادند.
وزارت جنگ زیر مجموعه ای مانند شورای عالی قشون و مدارس نظام را در برداشت. ارکان حرب کل قشون از 13 قسمت تشکیل می شد: 1.دفتر، 2.تنظیمات (سجلات، محاکمات و سربازگیری)، 3. عملیات (تنسیقات، اطلاعات، آموزش و پرورش، نقشه برداری، امور هوایی و دریایی)، 4. مباشرات کل قشون (تدارکات، محاسبات، تفتیش کارخانه ها، خدمات فنی، مطبعه و مخازن قشون)5. صحیفه، 6. بیکاری کل قشون 7. انطباعات (شعبه مجله - دارالترجمه - کتابخانه)، 8. دایره موزیک، 9. نقیله قشون (شعبه فنی - مصادر کار - ساختمان - نعلبند خانه - ایخی - چراغ برق - اسکورت عشایر)، 10. اداره مالیه کل قشون، 11. خزانه داری کل قشون، 12. قورخانه کل قشون (تفنگ سازی، فشنگ سازی، باروت کوبی - ریخته گری - ارابه سازی - میدان تیراندازی - مدرسه فنی)، 13. بی سیم قشون (با مراکز مشهد، تبریز، کرمان، شیراز، کرمانشاهان و بوشهر ارتباط داشت).(23)
اما از نظر تقسیمات، ارتش به پنج لشکر مرکز به فرماندهی سردار سپه، شمالغرب، به فرماندهی سرلشکر عبدالله طهماسبی، جنوب به فرماندهی محمود آبرم، لشگر شرق به فرماندهی حسین خزاعی، لشکر غرب به فرماندهی احمد امیر احمدی و یک تیپ مستقل قسیم شد. این لشکرها از تیپهای مختلفی از قبیل تیپهای پیاده، سواره، توپخانه و مختلط تشکیل می شدند.(24)
پس از برچیده شدن ژاندارمری، تشکیلاتی به نام امنیه کل مملکتی به فرماندهی سرلشکر سردار رفعت (علی نقدی) تشکیل گردید که به 6 ناحیه مرکز، جنوب، شرق(سه بهادران) غرب، شرق (چهار بهادران) و شمالغرب تقسیم می شد.(25)
در سال 1305/1926م. یعنی کمی بعد از تاجگذاری رضا شاه، براثر بررسیهای سرتیپ جهانبانی رئیس ارکان حرب کل قشون که تحصیلکرده اروپا بود تغییراتی در سازمان ارتش داده شد و ستاد ارتش را به 9 اداره و چهار رکن تقسیم کردن و در لشگرها نیز تغییراتی به وجود آوردند. همچنین با بررسی مقررات نظام وظیفه ترکیه، فرانسه و روسیه، قانون نظام وظیفه را به تصویب مجلس رسانده و اجرا کردند. در سالهای نخست با قرعه کشی سرباز زیر پرچم انتخاب و برای دیدن آموزش مقدماتی در گردانهای چهارم هر هنگ به نام گردان احتیاط جمع آوری می شدند و آنان را پس از شش ماه بین سایر واحدها تقسیم می نمودند. در این سالها همچنین حقوق نظامیان تغییر کرد و در سال 501312 ریال به مواجب ستوانها افزوده شد و حقوق تا سال 1320 ثابت بود.(26)
اما سازمان لشگرها و تیپها از سال 1306 تا سال 1320 همیشه در حال تغییر و تبدیل بود و هر سال این تغییرات به وجود می آمد که اگر به جزئیات این تغییرها بپردازیم از موضوع اصلی غافل خواهیم شد. بنابراین به اختصار فقط به جایگاه آموزشگاههای نظامی می پردازیم.
در تغییرات سال 1306 آموزشگاههای گروهبانی در تیپهای دوم پیاده، گارد سواره و توپخانه به وجود آمد. و در سال 1307 در تمام تیپها یک آموزشگاه گروهبانی برای کادر ثابت و یک آموزشگاه کادر احتیاط گروهبانی و در هر هنگ نیز آموزشگاه سرجوخگی احتیاط بوجود آمد.(27)
بدین ترتیب در بحث سازمان نظامی دوره پهلوی اول به چند جریان اصلی و مهم پی می بریم. یکی ارتباط ناگسستنی سازمانهای نظامی این دوره با سالهای واپسین سلسله قاجار و یکپارچه شدن آنها در سالهای قبل از سلطنت رضاشاه. دیگری وجود افراد بیگانه و الگوها و مصالح بیگانگان در این تحولهاست. همچنین تا حدودی به چگونگی و روند این دگرگونیها و جایگاه آموزشگاههای نظامی پی بردیم. البته نگرش موشکافانه به این بحث در نوشتار مستقلی ممکن می شود. آن چه تاکنون در این مقوله گفته شد فقط کمک می کند که بحث مربوط به مباحث تحصیلات و تعلیمات نظامی آسانتر فهم شود.
بدیهی است پا به پای سازمان نیروی زمینی، در نیروی دریایی و هوایی نیز تغییراتی به وجود می آمد. با تشکیل نیروی دریایی در سال 1307، چند نفر افسر برای تحصیل در رشته کشتیرانی به ایتالیا اعزام شدند. در آغاز تشکیل نیروی دریایی، سازمان آن دارای سه رکن اصلی بود:
1. فرماندهی و ستاد،2. بهداری، 3. آموزشگاه مهناوی ناو هما که در سال 1896م. در انگلستان ساخته شده بود محل آموزشگاه مهناوی بود که تا سال 1320 از آن به همین منظور استفاده شد.(28)
پس از تشکیل نیروی دریایی جنوب، در دریای خزر هم سازمان دریایی تشکیل گردید. در مجموع نیروی دریایی رضاشاه در ماجرای تهاجم متفقین به ایران در شهریور سال 1320 براحتی از هم پاشید.
اگرچه نیروی هوایی این دوره با اعزام نخستین کاروان دانشجویان هوایی به روسیه و فرانسه بوجود آمد، اما اولین اقدامهای ناموفق مربوط به تشکیل این نیرو، پس از پایان جنگ جهانی اول در مذاکراتی با نماینده کمپانی یونکرس المان انجام گرفته بود. اولین هواپیما در سال 1296 با حضور احمد شاه و رجال مملکتی در میدان مشق فرود آمده بود. تا سال 1309 کمپانی مزبور مؤسساتی در تهران، اصفهان، مشهد و اغلب شهرهای مهم ایران بنیاد نهاد. در 15 بهمن سال 1305 نخستین خلبان ایرانی با هواپیمای خود در فرودگاه قلعه مرغی بر زمین نشست.(29)
همچنین در سال 1309 عده دیگری از افسران برای تکمیل کادر هوایی به روسیه و فرانسه اعزام شدند تا آموزش ببینند. در سال 1313 اداره هوایی به نیروی هوایی تبدیل گردید و دارای ستادی شد که تا سال 1317 یک سرهنگ بلژیکی ریاست آن را بر عهده داشت. در سال 1314 کارخانه شهباز در ایران تأسیس شد و سه سال بعد اولین هواپیما را در ایران ساخت. از سال 1314 سازمان هنگهای مرکز شهرهای تبریز، اهواز و مشهد با دو گردان و یک گروه ارتباط تشکیل شد. و در نهایت در حادثه سوم شهریور ماه سال 1320 این نیرو نیز بدون هیچ گونه مقاومتی در مقابل دشمن از بین رفت. (30)
نهادهای آموزشی و سیر تحول آنها
مراکز و نهادهای آموزش نظامی زمان پهلوی اول، از دو قسمت تشکیل می شدند: قسمت اول آنهایی بودند که با ادغام آموزشگاههای برجای مانده از قبل بوجود آمدند و قسمت دوم شامل مراکزی بودند که در این زمان بنیان نهاده شدند. بدیهی است بدون توجه به هریک از این دو بخش بحثی جامع و مانع نخواهیم داشت.
الف - آموزشگاههای قبلی و تحول آنها
1. آموزشگاههای قزاقخانه: در سال 1282/1904م سرهنگ چرنوزبف(31) برای نخستین بار آموزشگاهی را دایر کرد که دارای دو کلاس AوB و پنج کلاس متوسطه بود. در سال 1288/1910م. آموزشگاه توسعه یافت که با روش مدرسه کارسکی کربوس روسیه اداره می شد و از دو بخش متمایز تشکیل می گردید:
الف- بخش اشرافزادگان (بالا که اولاد افسران بودند)
ب- بخش تربیت یافتگان (پایین که اولاد قزاقها بودند)(32) فرماندهان آنها روسی بودند و از استادان ایرانی نیز استفاده می کردند. تا سال 1292/1914م. با درجه استواری، و از آن پس با درجه ستوان سومی فارغ التحصیل داشت. بعضی از مقامهای نظامی دوره پهلوی فارغ التحصیل این مدرسه بودند.
در سال 1288/1910م. ژنرال پرنس ولادبکسی مدرسه دیگری برای فرزاندان قزاقها تأسیس کرد... که فارغ التحصیلان آن با درجه گروهبانی به صف انتقال می یافتند. (33)
همچنین در قزاقخانه آموزشگاه دیگری وجود داشت که گروهبانها و افراد باسواد را می پذیرفت و پذیرفته شدگان پس از پایان بردن یک دوره نه ماهه آموزش، با درجه گروهبانی با استواری وارد نظام می شدند. این مدرسه اوچینی کامان نام داشت.(34)
مجموعه این آموزشگاهها در بهمن ماه سال 1300/1922م. با مدرسه نظام مشیرالدوله ادغام شدند و مدارس نظام را تشکیل دادند.
2. مدارس نظامی ژاندارمری: پس از استخدام سرهنگ یالمارسن سوئدی برای سرپرستی و تشکیل ژاندارمری در سال1289/1990م. آموزشگاهی به نام کانداافسیه به ریاست سهراب خان ارمنی تأسیس شد.(35) دوره های این مدرسه چهار ساله بود. یک سال بعد آموزشگاه دیگر ژاندارمری به نام مدرسه صاحبمنصبان درباغشاه تأسیس شد که ماژور فلکد(36) رئیس آن بود. دوره آموزش این مدرسه شش ماهه بود و دانشجویان به محض ورود با درجه آسپیران(استواری) پذیرفته می شدند و پس از اتمام تحصیل با درجه ستوان دومی و ستوان یکمی و حتی سروانی وارد نظام می شدند.(37)
یک آموزشگاه هم با نام آنتانداس(کارپردازی) به ریاست کلنل نیکلن(38) تأسیس شد که از دو کلاس کارپردازی و انبارداری تشکیل می شد. دوره آن دو ماهه و شبانه روزی بود. کادت مدرسه دیگری بود که در اواخر عمر ژاندارمری تأسیس شد که زود هم برچیده شد.
مدرسه وکیلی از دیگر مؤسسه های آموزشی ژاندارمری بود که با چندین دوره آموزشگاه گروهبانی و با برنامه های عملی بسیار سختی در یوسف آباد تشکیل گردید. و سرانجام مدرسه دیگری با تعداد ناچیزی محصل در دو دوره به ریاست سرهنگ شیخ پس از جنگ جهانی اول بنا نهاده شد که محصلان دوره دوم آن، پس از متحدالشکل شدن ارتش با افسران دوره دوم دانشکده افسری فارغ التحصیل شدند. کلیه احتیاجات دانش آموزان آموزشگاههای ژاندارمری را دولت تأمین می کرد و هر ماهه 150 ریال مواجب آنان بود.(39)
3. مدرسه نظام وزارت جنگ: این مدرسه در سال 1296/1916م. توسط مشیرالدوله (حسن پیرنیا)، وزیر جنگ وقت و به تقلید از مدرسه سن سیر فرانسه تأسیس شد. نام آن ابتدا مدرسه احمدی بود که بعد به مدرسه نظام مشیرالدوله تغییر یافت. ادغام این مدرسه با مدرسه قزاقخانه، مقارن با دوره های سوم و چهارم آن بود. این ادغام پس از کودتای سال 1299 انجام شد و مدارس نظام بوجود آمد و در مرداد ماه سال 1302 فارغ التحصیلان آن با درجه ستوان سومی، اولین دوره دانشکده افسری ارتش را به پایان رساندند.(40) اکثر استادان آن ایرانی بودند و در بینشان یک استاد خارجی به نام سروان پرنس کامنسکی که استاد سواره نظام بود، وجود داشت. در بین آموزشگاههای نظامی آن روز تهران، تنها دانشکده ای که در تابستان عملیات اردویی و تیراندازی و مانور داشت این دانشکده بود. دانشجویان آن همدیگر را با شماره می شناختند.(41)
4. آموزشگاههای نظامی دیگر: آموزشگاههای دیگر عبارت بودند از: مدرسه نظام شوکتیه، مدرسه نظام جنگل و آموزشگاه گروهبانی.
مدرسه نظام شوکتیه را امیر شوکت الملک در قائنات برای آموزش واحدهای سواره نظام، توپخانه و پیاده، به وجود آورد. وی درجه داران باسواد و داوطلبان خارج از واحدهایش را که خود می شناخت، برمی گزید و در محلی خارج از سربازخانه آموزش می داد و این عده پس از یک سال به درجه افسری ارتقاء می یافتند.
مدرسه نظام جنگل را میرزا کوچک خان برای تربیت کادر افسران تحصیل کرده به وجود آورد و برای آموزش آنان از ستادان خارجی چون ژنرال کاریکالوللی و کاوک و از افسران ایرانی و عثمانی استفاده می کرد اما هنوز دوره این دانشکده تمام نشده بود که نهضت جنگل سرکوب شد.
اما آموزشگاه گروهبانی فقط برای یک دوره در بریگاد مرکزی پاگرفت و سپس برچیده شد.
بدین ترتیب کثرت و تنوع آموزشگاههای نظامی در سالهای مقارن با ظهور سلسله پهلوی، بیانگر تشتت بین قدرتهای نظامی در کشور است. اما با استقرار دیکتاتوری پهلوی اول در آنها عمدتاً استحاله ای بوجود آمد و ماهیت نظامی حکومت سبب شد که سرمایه گذاریهای بیشتری در مؤسسات نظامی به عمل آید. با توجه به این که خطری از طرف همسایگان و داخل این نظام را تهدید نمی کرد، کاری بیهوده و خیره سرانه بود و می توانست عامل کند شدن برنامه های عمرانی در کشور باشد.
ب - آموزشگاههایی که دوره پهلوی اول تأسیس شد
سیاستهای نظامی گری پهلوی اول و یکپارچه شدن نیروهای نظامی و تشکیل شدن سه نیروی زمینی و هوایی و دریایی سبب گردید که تعداد فارغ التخصیلان نظامی کشور نیز بتدریج در طی این دوره افزایش یابد. و دقیقاً همان سیاستی که در مورد نیروهای نظامی بکار می رفت در مراکز آموزشی نیز آثار و تبعات آن پدیدار می شد. بدیهی است با نگرشی به این نهادها اطلاعات بیشتری ارائه خواهد شد.
1.دانشکده افسری: این دانشکده با ادغام مدرسه قزاقخانه، مدرسه نظام مشیرالدوله و مدرسه بیطاری ژاندارمری در یکدیگر در سال 1300/1920م. به وجود آمد.(42) در مهرماه سال 1301 دانشجویان سال آخر به علت این که در اعطای درجه افسری آنان تعلل شده بود، دست به اعتصاب زدند. اما به دستور رضاخان سردار سپه، زندانی شدند و حتی در نظر بود که محرکان آنها را اعدام کنند اما سرتیپ امان الله میرزا، رئیس ارکان حزب قشون از رضاخان تقاضای عفو آنها را کرد و با توجه به این که این دانشجویان اغلب فرزندان افسران ارشد و امرای طرف توجه سردار سپه بودند از اعدام آنها صرفنظر شد.(43)
دانشکده افسری دارای سه مدرسه صاحبمنصبی(44) متوسطه و ابتدایی بود. در مرداد ماه سال 1302/1922م. جشن فارغ التحصیلی دوره اول برگزار گردید و تعداد 19 تن از دانشجویان با درجه ستوان سومی به پیاده نظام انتقال یافتند اما در 24 مهرماه، دانشجویان دوره دوم با رتبه ستوان دومی در رشته های پیاده، توپخانه، سوار و مهندسی به واحدهای مرکز انتقال یافتند.(45)
2.آموزشگاه ستوان: این آموزشگاه که مدرسه نیابت نیز خوانده می شد، در سال 1303 در دانشکده افسری تأسیس شد. دوره آن یک سال بود و دو دوره دانشجو از آن فارغ التحصیل شدند. در مهرماه سال 1305 تعطیل شد و دوباره دو سال بعد شروع به فعالیت کرد. دوره تحصیلی آن از سال 1305 تا سال 1314 دو سال بود. سپس رسته های امور مالی و توپخانه هم به درسهای آن اضافه و دوره های آن سه ساله شد و تا سال 1320 به این روال فعالیت می کرد. دانش آموزان آموزشگاه بعد از اتمام تحصیل با درجه ستوان سومی به قسمتهای مختلف ارتش وارد می شدند.(46)
3. آموزشگاه احتیاط: این آموزشگاه نیز در سال 1310 در دانشکده افسری به منظور آموزش مشمولان دیپلم ولیسانس تأسیس شد که بعدها ضمیمه دانشگاه نظامی گردید. هر دوره آن شش ماه طول می کشید.(47)
4. دانشگاه جنگ: براساس حکم عمومی شماره 2245 ارتش و به دستور رضاشاه در اول مرداد ماه سال 1314، دانشگاه جنگ تأسیس و امان الله خان جهانبانی به فرماندهی آن گماشته شد و با استخدام افسران فرانسوی کار خود را آغاز کرد. در مهرماه همان سال دوره فرماندهی را تشکیل دادند که تا مهرماه سال 1320 در شش دوره، 96 نفر فارغ التحصیل داشت. در سال 1322، این دانشگاه تعطیل شد و در سال 1326، دوباره فعالیتش را از سرگرفت.(48)
5. آموزشگاههای نیروی هوایی: همزمان با تشکیل آموزشگاه خلبانی به منظور تربیت مکانیسین هواپیما، آموزشگاه فنی نیز در دوشان تپه تأسیس شد و در اول مرداد ماه سال 1317 نخستین هواپیمای ساخت ایران در حضور رضاشاه به پرواز درآمد. این برنامه تا سال 1318 با ساختن تعداد دیگری هواپیماهای شخصی و جنگی ادامه یافت.(49) اما از آن به بعد خبری از ادامه کار آن نرسیده و معلوم نیست چرا به کار خود ادامه نداد.
همچنین به نوشته محمد نخجوان مدرسه هواپیمایی به دستور رضاخان سردار سپه شکل گرفت. اما در منابع دیگر در مورد این مدرسه اطلاعاتی وجود ندارد. نخجوان متن ماده 2 حکم عمومی شماره 212 قشون را چنین آورده است:
سرهنگ نمره 1970 سیف الله خان صاحب منصب ارکان حرب کل به ریاست مدرسه هواپیمایی مأمور می گردد. تهران مورخ 11 جوزا 1301 وزیر جنگ و فرمانده کل قوا - رضا (50)
در اول دی ماه سال 1312، مدرسه دیده بانی با دوره های یک ساله دائر شد و از اسفند ماه سال 1313 به دانشکده دیده بانی تغییر نام یافت و تا قبل از شهریور ماه سال 1320 جمعی از افسران احتیاط در آن آموزش دیده و فارغ التحصیل شدند.
از سال 1310 مدرسه معلم خلبانی در نیروی هوایی تأسیس گردید و تا سال 1315 به کار خود ادامه داد. در سال 1314 نیز یک باب مدرسه برای آموزش معلم خلبان در مهرآباد به وجود آمد. همچنین در سال 1316 به منظور تأمین افزارمند مورد نیاز برای انجام وظیفه در امور فنی کارخانه های شهباز، آموزشگاه افزارمندی تأسیس گردید. و از تاریخ 12 مرداد ماه و اول شهریور ماه سال 1317، نام هنرستان خلبانی به آموزشگاه خلبانی و هنرستان نظامی به آموزشگاه فنی تغییر یافت.(51)
یکی از نقاط ضعف برنامه ریزیهای آموزشی و از کاستیهای نهادهای آموزشی این دوران در زمینه نیروی هوایی است. سرتاسر تاریخ این نیرو، مشحون از وابستگی و نقش محوری داشتن دول و عناصر خارجی در آموزش و تربیت کادر این نیرو است. بجای آن که به باروری تأسیسات، مراکز آموزشی فنی و پروازی و صنعتی آن با کمک نیروی داخلی توجه شود، عمدتاً چشم به دست بیگانگان می دوختند و به این دلیل اقدامهای انجام شده در این زمینه بسیار کمرنگ و ناچیز می نماید.
همچنین در زمان رضاشاه مراکز آموزشی دیگری از قبیل آموزشگاه دامپزشکی (در سال 1300)، پزشکی و معین پزشکی(1309) و موسیقی تأسیس شدند و آغاز به کار کردند که با توجه به اهمیت کم آنها از توضیح بیشتر خودداری می شود.
آخرین نکته ای که باید به آن چه گفته شد، افزود: این است که رضاشاه در نظر داشت برای تجهیز نیروی هوایی از دولت آمریکا کمک بخواهد. بدین منظور در تاریخ 26 دی ماه سال 1301 به وساطه سفیر خود در واشنگتن برای خرید چند فروند هواپیما و تعلیم عده ای خلبان و مکانیسین با دولت آمریکا وارد مذاکره شد ولی دولت وقت آمریکا از پذیرش این درخواست به این دلیل که طرفدار خلع سلاح می باشد عذر خواست زیرا نمی خواهد به افزایش سلاح در کشورهای جهان یاری کند. گرچه دولت ایران متقلابلاً اعلام داشت که منظورش از خریدن طیارات ایجاد امنیت داخلی است و هیچگونه قصد خصمانه ای نسبت به همسایگانش ندارد، در عین حال دولت آمریکا بنابر ملاحظات سیاسی با فروش هواپیما به ارتش ایران موافقت نکرد.(52)
برنامه های آموزشی
مدرسه نظام وزارت جنگ از سه کلاس تشکیل می یافت که برنامه آموزشی و درسهای آنها با هم تفاوتهایی داشتند. در کلاس تهیه، معلومات کلاس ششم متوسطه به ویژه درس ریاضی تکمیل می شد و آموزشهای مقدماتی نظامی مثل تاریخ نظامی، جغرافیای نظامی، خدمات صحرایی، تاکتیک، سنگرسازی و سلاح شناسی ارائه می شد. شاگردان این کلاس که برای ورود به دو کلاس نظامی دیگر آماده می شدند در آموزشهای صف جمع، خدمات صحرایی عملی، رزمی و تیراندازی با دو کلاس دیگر شرکت می کردند. در کلاس اول و دوم فقط آموزشهای نظامی داده می شد و برنامه این کلاسها از روی برنامه مدرسه نظام سن سیر فرانسه اقتباس شده بود. و درسهای آن عبارت بودند از: تاکتیک عمومی کامل، مطالب سوق الجیشی تاکتیک، رزم پیاده، رزم سواره، رزم توپخانه، خدمات صحرایی کامل سنگرسازی، استحکامات دائمی و نیمه دائمی، تکمیل تاریخ و جغرافیای نظامی ایران و جهان، نقشه کشی عملی و سلاح شناسی به طور کامل. همچنین در روزهای سه شنبه به درسهای عملی در زمینه آموزشهای رزمی می پرداختند و در تابستانها دو ماه را در اردو می گذراندند. و در روزهای معینی آموزشهای لازم را ضمن کار عملی با توپخانه و سواره نظام فرا می گرفتند.(53)
اما در مدرسه دیویزیون قزاق که درسهای آن مطابق درسهای مدارس ابتدایی بود. افراد مشقهای نظامی را بدون سلاح نیز می آموختند. در دوره دوم آن، که دارای شش کلاس بود تقریباً مثل مدرسه متوسطه به افراد آموزشهایی داده می شد با این تفاوت که در دو کلاس آخر شاگردان درسهای نظامی را نیز فرا می گرفتند. شاگردان این دو کلاس در مدرسه نظامی نیز شرکت می کردند.(54)
از مهرماه سال 1302/1922 م. که مدارس فوق به دانشکده افسری تبدیل گردیدند، در چند ماه اول طبق روال قبلی برنامه آموزشی اجرا می شد و از صبح تا عصر برنامه داشتند. اما بعد دو کلاس دانشکده شبانه روزی گردید و شاگردان فقط شبها و روزهای جمعه مرخصی داشتند. در هفته سه روز پس از صرف صبحانه در ساعت 5/6 تا 7 صبح سلاح و تجهیزات می گرفتند و تا ساعت 10 صبح برای عملیات تاکتیکی و صحرایی به خارج از شهر می رفتند.
در دومین دوره دانشکده، تعلیمات نظری و عملی سخت تر و کاملتر گردید و توپخانه، تاکتیک، پیاده، سنگرسازی و استحکامات و نقشه برداری درسهایی بودند که استادان ایرانی آموزش دیده در فرانسه و استادان خارجی به شاگردان تعلیم می دادند. و در طول دوره به اجرای عملیات تمرینی می پرداختند. فارغ التحصیلان این دوره در روز 15 مهرماه سال 103/1923 م. طی مراسمی از دست سردار سپه گواهی نامه خود را گرفتند.(55)
از آذرماه سال 1313/1933م. در دانشکده افسری دوره های تکمیلی که معادل دوره عالی کنونی به حساب می اید، تشکیل گردید. این دوره ها برای افسران رسته های پیاده، سواره نظام، توپخانه، مهندسی، مخابرات ومالی تا سال 1320/1943م. ادامه یافت که آخرین دستاوردهای دانش نظامی مربوط به هر رسته در اختیار دانشجویان قرار داده می شد.(56)
در مهرماه سال 1314/1934م. در دانشگاه جنگ نیز دوره فرماندهی گشایش یافت که تا مهرماه سال 1320 و در شش دوره تعداد 96 نفر فارغ التحصیل داشت. همچنین مستشاران فرانسوی با همکاری افسران ایرانی دوره ای با عنوان دوره ستاد که در مدت دو سال پایان گیرد، طراحی کردند که نخستین دوره آن در مهرماه سال 1315/1935م. گشایش یافت و تا مهرماه سال 1322، جمعاً 161 نفر فارغ التحصیل داشت.(57)
بنابراین ملاحظه می شود با وجود این که در محتوای آموزشی و برنامه های درسی تا حدودی پا به پای تحولات نهادها و مؤسسات آموزشی نظامی، تغییر داده می شد، اما بیش از آن که ابتکار عمل در دست استعدادهای داخلی باشد، در دست بیگانگان بود. و در کارها نیز بدون دخل و تصرف از نمونه فرانسوی تقلید می کردند و به عوض آن که قدرت خلاقیت و ابداع خود را به کار اندازند تا برنامه های آموزشی مطابق نیازهای داخلی تدارک دیده شود چشم و گوش بسته از مدرسه سن سیر فرانسه اقتباس می کردند.(58)
یکی از نکات قابل توجهی که در محتوای آموزشی - نظامی در این دوره از اهمیت برخوردار است، آموزشهای عقیدتی بود. از پایین ترین مرحله آموزشی تا بالاترین حد آن به القائات عقیدتی که بتواند پایه های نظام شاهنشاهی را محکم کند، می پرداختند. قره باغی، یکی از نظامیان بلند پایه رژیم پهلوی دوم که بخشی از تحصیلات نظامی اش را در زمان رضاشاه گذرانده است، در مورد چگونگی این نوع آموزشها می نویسد:
در مهرماه [سال ] 1315 وارد دانسکده افسری در تهران شدیم... از همان شروع تحصیل در دبیرستان نظام تبریز، از کلمه شاهنشاه در ذهن من همیشه استقلال و عظمت ایران مجسم می شد. تا این که در دانشکده افسری آئین سربازی را آموخته و شعار خدا، شاه، میهن را هدف زندگی سرباز خود دانستم. (59)
گرچه بخش اول سخن وی جای تأمل دارد و چه بسا در سایه کلمه شاهنشاه در مواردی نیز ذلت و خفت و وابستگی و ستمگری را به ارمغان آورده است، اما در عین حال از مجموع سخن وی می توان به بخشی از محتوا و متن برنامه های آموزش عقیدتی دوره پهلوی اولپی برد. و اگر بخواهیم تفسیری از این شعار داشته باشیم. باید گفت کلمه خدا را مستمسکی برا تداوم حکومتشان بر ملت و نظامیانی قرار داده بودند که 98 درصد آنان را شیعه مذهب تشکیل می دادند. و کلمه شاه در حقیقت سمبل بتی قرار داده شده بود که باید از وی کورکورانه اطاعت می شد و واژه میهن نیز برای دمیدن روح وطن پرستی در نظر گرفته شده بود، بدین معنی که حفظ کشور بر جای مانده از آبا و اجداد 2500 سال پیش درخور فداکاری و جانفشانی به وسیله نظامیان است. به ویژه واژه اخیر در ایام خطر بیش از پیش به اذهان نظامیان القاء می شد. چنان چه ابوالحسن تفرشیان یکی از افسران مارکسیست که در ایام جنگ حهانی دوم به استخدام ارتش درآمد در خاطرات دوره دانشکده افسری خود می نویسد: با نوع تربیتی که در آن روزها در دانشکده افسری دیده بودم، احساسات میهن پرستی خیلی گرم داشتم... (60)
نکته دیگر قابل توجه در این دوره؛ نارسائیها و کاستیهای موجود در امر آموزش است. با آن که در راستای بهبود امور آموزشی اقدامهایی شده بود و کتابهای درسی و ائین نامه هایی تدوین یافته بود، در عین حال با توجه به کمبود وسائل و امکانات اکثر سربازان و درجه داران بی سواد بودند، به این دلیل اجرای برنامه های وسیع آموزشی و طرحریزی تمرینات صحرایی و مانورها غیرممکن بود، لذا تلاش اصلی در امر آموزش عمدتاً در اموزشهای رزم انفردای و گروهی و دسته ای و تیراندازیهای صرف، خلاصه می شد. طرحهای عملیاتی اغلب بر مبنای حالات پدافندی پی ریزی می شد و محدودیت تحرکت در یگانهای نیروی زمینی، جابجا کردن یگانها را از محل استقرارشان با مشکل مواجه می ساخت و سبب می گردید که سالهای متمادی یگانها در پادگانهایشان و در محلهای مجاور آن به آموزشهای محدود بپردازند.(61)
همچنین نارسائیهای دیگری مانند کمبود امکانات نیروی هوایی و نآگاهی پرسنل نیروی زمینی از نحوه همکاری با نیروی هوایی، محدودیت یگانهای زرهی و نااشنایی سربازان با چگونگی عملیات هماهنگ با آن و کمبود وسائل اردوئی که دلیلی بر عادت ندادن سربازان به زندگی در شرایط دشوار بود، وجود داشت،(62)
برای رفع این نارساییها قدمهای جدی برداشته نمی شد. التبه بعضی از این نارسائیها ریشه در مسائل و مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشت. اما آن بخش از نارسائیهای مقطعی نظامی نیز برطرف نمی گردید.
نقش و دخالت خارجیان
یکی از حساسترین مباحث تاریخ تعلیمات و تحصیلات نظامی در دوره پهلوی اول را نقش و تأثیر افراد و دولتهای خارجی در آموزشهای نظامی ایرانیان رقم می زند که در نگرش کلی در تار و پود تاریخ نظامی این دوره، ردپای آنان مشاهده می شود. به هر حال چه در مقوله اعزام دانشجوی نظامی به خارج در فنون و رسته های مختلف و چه در مقوله استخدام و دعوت خارجیان به داخل برای تأسیس، تدریس و مدیریت نهادهای آموزشی نظامی، آنان دخالت داشتند. بی شک بدون تعمق و تأمل در این بحث، نمی توان ارزیابی صحیح از این موضوع بدست داد.
تا قبل از تکیه زدن رضاخان بر اریکه وزارت جنگ، سپس نخست وزیری و در نهایت پادشاهی و تسلط بر اوضاع سیاسی - نظامی کشور، سیاست وی در قبال حضور نظامیان خارجی در ایران، مبتنی بر حذف آنان بود که کاملاً با سیاست دوران سلطنت وی تفاوت داشت. وی در این ایام بنا به ملاحظات سیاسی که قصد تصاحب آخرین مراز قدرت و چیره شدن بر رقبای سیاسی خود را داشت به این سیاست موضعی و مقطعی توسل جست.
همچنان که در مبحث سازمان نظامی ایران از نظر گذشت قبل از دستیابی رضاخان به فرماندهی کل قوا، در کشور نیروهای مختلف نظامی مانند پلیس جنوب، ژاندارمری و قزاق وجود داشت و انگلیسیها، سوئدیها و روسها بر این نیروها نظارت و فرماندهی داشتند و متصدی امور آموزشی آنان بودند. همان طور که از محتوای کلام لردکرزن بر می آید این سه نیرو در رقابت با هم بودند.(63) گرچه ردپایی از فعالیتهای آلمانیها هم در ایران نمایان است اما بحدی ناچیز و کمرنگ است(64) که در حد دخالت قابل تصور نیست و این که پروفسور سپهر ذبیح از اعزام افسران ایرانی به آلمان در زمان رضا شاه سخن به میان آورده است،(65) مورد تأیید منابع ایرانی نیست اما قبل از آن چنین کاری انجام می شد.
رضا خان سردار سپه خلع ید از خارجیان و تشکیل قشون متحدالشکل در کشور را از لوازم تسلطش بر امور تشخیص داد و در این راستا گام برداشت که در نقش خارجیان شاغل در آموزشهای نظامی نیز تأثیر داشت. چنان که خود وی در این زمینه گفته است:
... سوم حوت[روزی که وی کوتا کرد] در واقع مبدأ تاریخ حیات جدید قشون فعلی ما می باشد. استخلاص قشون از دست خارجیان و استقلال بخشیدن به آن به منزله روح مملکت است، عبارت از فلسفه نهضت سوم حوت 1299 و آمال دیرینه ما بود... (66)
اما اقدامهای رضاشاه در دوران سلطنتش در زمینه به کارگیری خارجیان در آموزشهای نظامی در سایر امور، نشان می دهد که وی این اقدام را در راستای رقابتهایش برای کسب قدرت انجام داده است نه با هدف استخلاص قشون از دست خارجیان .
در مهرماهسال 1302 و در اولین دوره دانشکده افسری بعد از کودتا - که به دوره پهلوی معروف بود - از افسران تحصیلکرده ایرانی در مدرسه سن سیر و فونتن بلوی فرانسه مثل سرتیب غلامعلی انصاری و سروان سعید نظام(که در جنگ جهانی اول جزو ارتش فرانسه بود) استفاده شد. و در سال 1303 از وجود ژنرال گاراگاراتلی که به گرجی خان معروف بود، استفاده شد.(67)
در جریان پایه گذاری نیروی هوایی در سال 1310 سرگرد نورکیس(68) و سروان اکمان(69) سوئدی نقش اساسی داشتند و به تعبیر یکرنگیان پایه محکمی برای نیروی هوایی گذاردند (70) که خود جای تأمل دارد. و در سال 1310 در جریان تبدیل اداره هوایی به نیروی هوایی و تشکیل ستاد آن یک افسر بلژیکی به نام بیورت(71) به ریاست آن منصوب گردید که تا سال 1317 در این سمت باقی ماند. در سال 1311 بیمارستان شماره 2 ارتش زیرنظر معلمان و پرستاران سوئدی اداره می شد.
بنابراین ملاحظه می شود که از وجود افراد خارجی در حدی فراتر از ارائه خدمات در خیطه تخصصشان استفاده می کردند و آنها را در پستهای نظامی قرار می دادند حال آن که این روش مغایر با استقلال نظامی کشور است که رضاخان ادعای تأمین و کسب استقلال را، به عنوان رسالت کوتایش عنوان کرده بود و این امر در تاریخ قبل از آن نیز منشأ ضلالتها و ناکامیهایی بوده است.(72)
اول بهمن ماه سال 1312، چهار معلم سوئدی که به استخدام نیروی هوایی درآمده بودند به تهران آمدند و در مدرسه خلبانی مشغول خدمت گردیدند. آن چهار تن عبارت بودند از: 1. نائب اول فردریک یوهانس 2. نائب دوم استیک سوندگرین 3. نائب دوم کنارکرینوس 4. نائب سوم هانریک اسکولین. به دستور رضاشاه این چهار تن با ارتقاء یک درجه مشغول خدمت گردیدند و از مزایای درجای اعطائی بهره مند شدند.(73)
مرتضی طلوعی می نویسد: نائب خلبان اسکولین به علت این که در اثر اشتباهی دچار سانحه ای گردیده و هواپیمایش 75% آسیب دیده بود، در تاریخ 8 مرداد ماه سال 1313 به دستور رضا شاه از ادامه خدمت معاف گردید. و نیز به علت بی ترتیبی در کار سایر خلبانان سوئدی در تاریخ 12 تیرماه سال 1313، رضا شاه به ادامه خدمت آنان خاتمه داد.(74) در منابع دیگر درباره این قضیه اظهار نظر نشده است.
همچنین گویا چهار نفر از خلبانان بلژیکی (یک افسر و سه درجه دار) برای تعلیم خلبانی در نیروی هوایی استخدام شدند و با یک درجه ارتقاء در آبان ماه سال 1313 مشغول کار شدند. این چهار تن عبارت بودند از: 1. سلطان گیوم (با درجه یاوری) 2. معین نائب ژریس (با درجه نائب سومی) 3. معین نائب واندام (با درجه یاوری) 4. معین نائب پیتو (با درجه نائب سومی ) براساس مدارک موجود سه خلبان بلژیکی دیگر نیز به اسامی بوشن، فرهول در اواخر سال 1313، به خدمت نیروی هوایی ایران در آمدند.(75)
در سال 1312، نیز عده ای از افسران ارتش فرانسه به عنوان مربی و معلم نظامی استخدام شدند تا به آموزش دانشجویان ایرانی بپردازند. اعضای این هیئت عبارت بودند از 1 - سرهنگ کالور(76) (افسر سواره نظام، رئیس هیئت و معلم سواره نظام)، 2 - سرگرد دولاکور(77) (افسر پیاده نظام، معلم پیاده نظام و تاکتیک) 3 - سرگرد رنوار(78) (افسر توپخانه و معلم آن) 4- سرگرد بودینا(79) (معلم نقشه برداری) از میان این افراد، سرگرد رنوار پس از انقضای مدت قرارداد دوساله اش در سال 1314، به فرانسه بازگشت(80)
با تأسیس دانشگاه جنگ در سال 1314 هیئت دیگری از مستشاران فرانسوی برای ارائه آموزشهای نظامی در ایران، استخدام شدند. در منابع موجود، دو لیست متفاوت از اعضای این هیئت ارائه شده است. در یکی تعداد آنها 7 نفر و در دیگری 6 نفر با اسامی و مسئولیتشان ذکر شده است.(81) این افراد به عنوان فرمانده، مدیر درسها و معلم پیاده نظام، توپخانه، مهندسی، مالی، مخابرات، تاکتیک و زره پوش مشغول کار شدندو تا سال 1318 در ایران بودند.(82)
اعزام دانشجو به خارج
کشورهایی چون روسیه، ایتالیا و سوئد، مراکزی بودند که دانشجویان نظامی ایران به آن مراکز اعزام می شدند و در رسته های مختلفی آموزش می دیدند. متأسفانه از چند و چون محتوای آموزشی و نکات مثبت و منفی آموزشهای آنها در کشورهای یاد شده اطلاعاتی در دست نیست اما با استفاده از اطلاعات موجود به نکات درخور توجهی در زمینه های علل و انگیزه های اعزام، مدت آموزش و روند این کار و همچنین تأثیر این اقدام در وضعیت نظامی کشور می توان دست یافت.
اولین نکته پیرامون این مسئله این بود که اعزام محصل نظامی به خارج تا چه اندازه ضروری است؟ در این زمینه نظرهای مختلفی ارائه شده است:
1.به منظور دستیابی به تکنیکهای نظامی ارتشهای مدرن یعنی ارتشهای کشورهای غربی.(83)
2.ارتقاء سطح معلومات و اطلاعات نظامی افسران و احتراز از استخدام مستشاران کشورهای خارجی (چون سردار سپه در فکر استخدام افسرانی از آلمان بود. به دلیل اظهار مخالفت با انگلیس)(84)
3.نیاز تشکیلات جدید و وسیع قشون به افسران زیاد و تأمین بخشی از آنها با اعزام محصلان نظامی به خارج.(85)
آرای فوق به ظاهر موجه و مستدل به نظر می آید و هر کدام نیز جداگانه دلیلی بر دست زدن به این اقدام می تواند باشد تا چنین کاری ذاتاً ناپسند و نسنجیده جلوه گر نشود. اما قرائنی مانند استخدام کارشناسان نظامی مختلف در داخل کشور تا حدودی این نظرات را خدشه دار می کند. همچنین قرائن دیگری نشان می دهد که این اقدام فراتر از مسائل طرح شده است و تا حدود زیادی وجود تنش بین سردار سپه (وزیر جنگ) و قوام السلطنه(نخست وزیر وقت) در اعزام اولین دسته دانشجویان به خارج مؤثر بوده است.
داستان از این قرار است که طرح ضرورت متحدالشکل شدن نیروهای نظامی و عزل ژنرال گلروپ رئیس ژاندارمری از طرف سردار سپه، قوام را به عکس العمل واداشت و او به استخدام افسران خارجی و تقویت و تکمیل کادر ژاندارمری پرداخت(86) و لایحه تقدیم مجلس کرد، سردار سپه برای مقابله با این لایحه، کم بودن بودجه قشون و فقر مالی کشور را بهانه قرار داد و پیشنهاد کرد که بهدلیل حائز اهمیت بودن موضوع، بهتر است از استخدام خارجیها صرفنظر شده و به اعزام عده ای محصل به اروپا اکتفا شود.(87)
قوام با این پیشنهاد موافق نبود، اما در این میان کابینه اش سقوط کرد(29 دی ماه سال 1300ش). در زمان صدارت مشیدالدوله، سردار سپه موفق شد رأی خود را بر کرسی نشانده و لایحه اعزام 60 نفر محصل به اروپا را بجای لایحه استخدام مستشاران خارجی به تصویب برساند.(88)
بنابراین ملاحظه می شود که اعزام اولین گروههای دانشجویان نظامی به خارج، قبل از آن که از نیازهای کشور ناشی شود از جنگ قدرت دو تن از رقبای سیاسی حاکم ناشی شد. بنابراین در خرداد ماه سال 1301/1921م. 60 تن از افسران ارتش که عمدتاً از فارغ التحصیلان مدرسه نظام مشیرالدوله بودند به فرانسه اعزام شدند، تا در رسته های پیاده، سواره، توپخانه، مهندسی، هواپیمایی و امور مالی دانش بیاندوزند.(89) در دومین اعزام سه نفر به روسیه رفتند. سال این اعزام را برخی اسفند ماه سال 1302 و برخی اسفند ماه سال 1303 ذکر کرده اند. آنان که از دانشجویان مستعد و آشنا به زبان روسی بودند، پس از ازمایشهای لازم روانه روسیه شدند تا در آموزشگاه خلبانی سپاستوپل و لنینگزاد تحصیل کنند.(90)
با بررسی اوضاع نظامی کشور در آن روزگاران بر می آید که انگیزه و عجله سردار سپه از اعزام این سه نفر،ناشی از وقوف وی به اهمیت و نقش نیروی هوایی و هواپیماها در سرکوب قیامهای داخلی کشور است که عمدتاً در مناطق عشایری جنوب کشور در جریان بود. منابع وابسته به پلویها نیز این نکته را تأیید می کنند. به عنوان مثال یکرنگیان می نویسد:
ارتش ایران که برای بسط امنیت سرکوبی اشرار و گردنکشان را شروع کرده بود و احتیاج زیادی به طیاره برای پخش اعلامیه ها یا احیاناً بمباران داشت ناچار برای مناطق حساس و اشرار سر سخت در برابر نبرد گزاف روزانه از این طیارات یونکرس با خلبانهای آلمانیش برای شرکت در رزمها استفاده می نمود. (91)
وی در ادامه می افزاید: سردار سپه که متوجه اهمیت نیروی هوایی و تأثیر آن در جنگها بود برای تشکیل یک بنگاه هوایی ایرانی دست به یک اقدام اساسی زد و ضمن خرید چند فروند هواپیما به اعزام دانشجو نیز پرداخت.
در روسیه از مرکز آموزشی دیگری نیز به نام اکوردو کار نیز نام برده شده است که محصلان نظامی اعزامی از ایران در آنجا آموزش نظامی می دیدند. از جمله تیمور تاش در رشته نظام در آن جا آموزش دیده بود.
در این میان نکته حائز اهمیت و قابل توجه، تأثیرات فرهنگی و سرمایه گذاری بیگانگان در جذب و وابسته کردن این افراد بوده است. بی شک در سالهای بعد، این افراد متصدیان عالی رتبه سیاسی و نظامی کشور را تشکیل می دادند و ناهنجاریهای ظاهر شده در رفتارهای سیاسی - نظامی آنان مسلماً تا حدودی ریشه در تأثیرات دوران تحصیل در کشورهای خارج دارد. به ویژه شوروی که دوران تب و تاب ایدئولوژی مارکسیستی و صدور آن به اقصا نقاط جهان را طی می کرد، دانشجویان خارجی را نیز تحت تأثیر قهری خود قرار می داد.
مرحله دیگر دوران اعزام محصلان نظامی به خارج بعد از تصویب لایحه قانونی اعزام محصل به خارج شروع می شود. براساس ماده اول این لایحه، دولت مکلف می شد اعتبارات ذیل را برای اعزام دانشجو به خارج برای تکمیل تحصیلات در علوم و فنونی که از طرف دولت معین می شود در بودجه سنواتی ذیل منظور کند. درسال 1307 یکصد هزار تومان، سال 1308 دویست هزار تومان، سال 1309 سیصد هزار تومان، سال 1310 چهارصد هزار تومان، سال 1311پانصد هزار تومان، سال 1312 ششصد هزار تومان... بنابراین با تصویب این لایحه تعداد 110 نفر از دانشجویان در 23 مهرماه سال 1307 از طریق بندر انزلی راهی اروپا شدند.
در میان این دانشجویان اعزامی کسانی نیز برای آموزشهای نظامی به شوروی فرستاده شدند و در سال 1309 به ایران برگشتند.
در تاریخ 25 اردیبهشت ماه سال 1312 برای اولین بار پس از خرید هواپیما، 12 نفر از کارکنان نیروی هوایی ایران مرکب از دو نفر خلبان، پنج نفر افسر فنلی، دو نفر میکانسین و سه نفر از هنرجویان ممتاز مدرسه میکانیکی برای تکمیل تحصیلات خود و دیدن آموزش در رشته خلبانی و فنی هوایی و کسب تخصص بیشتر به انگلستان اعزام شدند.(92) اما خلبانانی که پس از اتمام تحصیل به ایران برمی گشتند بیشتر در عملیات نظامی برای بمباران هوایی شورشها و قیامهای عشایر بی دفاع به کار گرفته می شدند. منابع وابسته به پهلوی برای این به اصطلاح دلاوریها و رشادتهای آنان داد سخن داده و به ثبت آنها پرداخته اند. اما این دلاوران خیالی در مقابل تهاجم نیروهای بیگانه در جریان جنگ جهانی دوم براحتی تسلیم شدند و رشادتی از خود نشان ندادند.!
اعزام دانشجوی نظامی به خارج برای فراگیری علوم و فنون دریایی نکته حائز اهمیت دیگری است که باید بدان پرداخت. رضاشاه در این زمینه نیز خود را نیازمند به بیگانگان یافت و دانشجویانی را بین سالهای 1305 تا 1308 به ایتالیا اعزام کرد. این دانشجویان بعد از فراغت از تحصیل در سال 1310، تعداد شش فروند از ناوهای خریداری شده را به همراه خود به آبهای ایران آوردند.(93) اما این روابط دوستانه با دول متحدین موجبات بدبینی و سوء ظن شوروی و انگلستان را فراهم می آورد.
بخش دیگری از دانشجویان اعزامی ارتش به خارج را پزشکان داوطلبی تشکیل می دادند که جزو هیئتهای اعزامی پنج ساله ارتش به اروپا می رفتند و با هزینه دولت تحصیل کرده و بعد از بازگشت به ایران در اداره بهداری ارتش مشغول به کار می شدند.
نتیجه
واپسین سالهای حیات سلسله قاجار و دوران استیلای پهلویها در ایران تا شهریور 1320 در تاریخ نظامی ایران در تمام ابعاد و جوانبش ایامی پرتکاپو، پرتحول و پرحادثه بود. اوضاع سیاسی نظامی این سه دهه حساس از تاریخ ایران، ایجاب می کرد که نیروی نظامی نقش آفرین باشد. و چنین ضرورتی اقتضا می کرد که نیروی نظامی از آموزشهای پیشرفته بهره مند شود. لذا چه در سالهایی که نیروهای متنوعی چون قزاق، ژاندارم و پلیس جنوب وجود دارد سرپرستان آن به آموزشهای کافی و وافی نیرویشان همت گماشته اند و چه از زمان تشکیل نیروی یکپارچه بدین مهم پرداخته اند.
رضا خان سردار سپه از بدو تصدی فرماندهی کل قوا تا شهریور ماه سال 1320 به موازات تغییر و تحول در سازمان ارتش به آموزشهای نظامی و نظامیان نیز توجه فوق العاده ای داشت. استراتژی این رژیم در بعد داخلی که سرکوبی جنبشها و قیامها و در بعد خارجی مقابله با نفوذ و گسترش کمونیزم بود چنین تحولی را می طلبید. وی در راستای سیاست کور نظامی گریش عجولانه و بی ملاحظه افراد خارجی را برای آموزش نظامیان ایران فرا خواند ومناصب عالی نظامی را به آنان بخشید و برای فراگیری علوم و فنون نظامی در تمام رسته ها، بدون تأمل در آفات ناشی از این اقدام، به کشورهای شوروی، انگلیس و ایتالیا فرستاد، اما در طول سلطنت وی تنها کاربرد این نیروی سازمان یافته و آموزش دیده در سرکوب عشایر شورشی ایران تجلی پیدا کرد زیرا تا جنگ جهانی دوم هیچ خطر خارجی بالفعلی تاج و تخت وی را تهدید نمی کرد و در جریان جنگ دوم و تهاجم متفقین به ایران این نیروها بدون مقاومت تسلیم شدند.
اعزام دانشجویان نظامی به خارج و گماشتن افسران استخدام شده خارجی برای آموزش نظامیان ایران تبعات منفی بالقوه ای در ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی در پی داشت که در ارزیابیهای کلان از این حکومت پدیدار می شود. بی شک افراط در نظامی گری از شتاب برنامه های عمرانی کشور می کاست.
تحولهای به وجود آمده آثار و نتایج خود را در تمام ابعاد و زمینه های نظامی بر جای گذاشت. سازمان نظامی بی وقفه دچار تحول شد، به عده و عده نیروهای نظامی افزوده گشت. نیروهای سه گانه تشکیل شد. دانشکده و آموزشگاههای مختلفی به وجود آمد که در ابعاد گوناگون به آموزش تعلیمات نظامی پرداختند. و در نهایت این دوره از نظر تاریخ نظامی ایران به ویژه در بعد آموزشهای نظامی، مقطعی پرتحول، پر نتیجه و فعال، با تبعات مثبت و منفی بود.
پاورقیها:
(1) تاریخهای مورد استفاده در این تحقیق براساس هجری شمسی است. مگر مواردی که تاریخ میلادی ذکر شود.
(2) حسن مکی: زندگی من سلطان احمد شاه. مؤسسه انتشارات امیرکبیر. چاپ سوم تهران 1357.ص 289.
(3) حسین مکی: تاریخ بیست ساله ایران، ج5، تهران 1362. ص 246.
(4) علی اصغر زرگر ؛تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، انتشارات پروین، معین، چاپ اول، تهران 1372. ص 86.
(5) ویپرت فون بلوشر؛ سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ اول، تهران 1363،ص 321.
(6)Ikbal, Ali sha sirdar, Eastward to persia. London 1937.p.180 - 189.
(7) همان.
(8) یادداشتهای رضاشاه، 1350،ص33 و 34.
(9) اجمالی از تاریخ زمامداری رضاشاه، ص 33.
(10) پلیس جنوب را انگلیسیها، ژاندارمری را سوئیها و نیروی قزاق را روسها اداره می کردند.
(11) :جهانگیر قائم مقامی؛ سیر تحولات نظام در ایران تا سال 1301، چاپ اول چاپخانه علمی،(تهران 1326)،ص 162تا 165.
(12) حسین مکی، زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه قاجار، ص 37.
(13) کاوه بیات، قرارداد 1919 و تشکیل قشون متحد الشکل در ایران ، مجموعه مقالات تاریخ معاصر ایران، کتاب دوم، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی چاپ اول، (تهران 1369)،ص 132 تا 133.
(14) همان ص135.
(15) همان،ص138
(16) امیر حسین یکرنگیان؛ گلگون کفنان، گوشه ای از تاریخ نظامی ایران، انتشرارات علمی، (تهران 1336) ص 138.
(17) مرتضی طلوعی؛ تاریخ نیروی هوایی شاهنشاهی، ستاد فرماندهی نیروی هوایی، ص؟؟؟؟
(18) مکی، همان، ص 28.
(19) :قائم مقامی، همان، ص 166.
(20)S.P.Rمخفف South persian Refles.
(21) قائم مقامی، همان، ص 166، همان، ص 4 - 293. - حیدر قلی بیگلری؛ خاطرات یک سرباز، ستاد بزرگ ارتشتاران، اداره روابط عمومی ص 8 تا 12.
(22) این مدرسه در عمارت قزاقخانه واقع در مرکز تهران تأسیس شد که ابتدا دارای 4 کلاس وسیع بود که عمدتاً فرزندان صاحبمنصبان و منتقدین تهران در آن تحصیل می کردند. اوت کفا روسی معلم پیاده نظام آن بود گویا یک روحانی معلم شرعیات و سه نفر ایرانی و دو نفر وکیل قزاق نیز مربی مدرسه بودند (امیراحمدی؛ خاطرات اولین سپهبد ایران، غلامحسین زرگری نژاد، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، چاپ اول 1373).ص546.
(23) یکرنگیان، همان، ص 301تا 302.
(24) همان، ص 302تا 303.
(25) همان،ص،304
(26) همان، ص 306 تا 308، پروفسور سپهر ذبیح می نویسد: در سال 1922م [1302ش] بودجه نظامی تصویب شده بالغ بر 40 درصد بودجه کل می شد و در سال 1925 [1305ش] یک ارتش متحد الشکل 40000نفری به وجود آمد. در سال 1930 [1310] نیروی نظامی به 80 هزار نفر رسیدو در سال 1941[1320] به تعداد کل 125 هزار تن افزایش یافت. (Sepehr 8 Zabih:The Iranian Military in revoluion and war,p3.شاپور رواسانی نیز در کتاب دولت و حکومت در ایران راجع به بودجه نظامی این دوره مطالبی دارد و در ص 122.
(27) همان ، ص 309
(28) همان.
(29) همان، ص 272تا 274.
(30) همان، ص 276.
(31)Tcherne zouboff.وی فرمانده بریگاه قزاق بود.
(32) سپهبد محمد کاظمی، سرهنگ منوچهر البرز و سرهنگ علی وزیر، تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی شاهنشاهی ایران، (تهران 1355)، ص 159.
(33) یکرنگیان، همان، ص 238 تا ص 239.
(34) همان.
(35) استادان آن عبارت بودند از ماژورکسنت Conte ماژور پطرسنPetersonماژور شولد براند Kiolbrand و ماژور کلیمستدGlimsted غیر از استادان ایرانی چهار نفر از افسران سوئدی در آن تدریس می کردند.
(36)Folke.
(37) یکرنگیان، همان، ص 240.
(38)Nikolin.
(39) :بیگلری؛ همان.
(40) بیگلری، همان، ص 28 - 24.
(41) یکرنگیان، همان، ص6 - 245.
(42) در ماده 8 حکم شماره 1 عمومی قشون آمده است: سرهنگ عزیزالله خان به ریاست کل مدارس قشونی منصوب و به فوریت کلیه مدارس نظامی را متحدالشکل و در عمارت مسعودیه برقرار داشته، نظریات خود را راجع به تشکیلات جدید مدرسه رابرت خواهند نمود. تهران - مورخه 14 جدی 1300وزیر جنگ و فرمانده کل قشون رضا.
(43) :بیگلری؛ همان، ص 26 - 25.
(44) مدرسه صاحبمنصبی تا سال 1314 ش شامل رسته های پیاده، سوار، توپخانه و مهندسی بود از آن پس دوره عالی و در سال 1318 ش دوره هواپیمایی نیز بدان افزوده شد. (تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی،ص 162.)
(45) بیگلری، همان، ص 26.
(46) تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی، ص 164.
(47) یکرنگیان، همان، ص 255.
(48) تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی، ص 170.
(49) الول ساتن؛ رضا شاه کبیر یا ایران نو، ترجمه و تألیف عبدالعظیم صبوری، ص 258.
(50) سپهبد محمد نخجوان؛ تاریخ ارتش شاهنشاهی ایران، تهران 1314، ص 219.
(51) مرتضی طلوعی؛ همان، ص 76 تا 79.
(52) طلوعی؛ همان، ص 37.
(53) حیدر قلی بیگلری؛ خاطرات یک سرباز، ص 10 و 11.
(54) :بیگلری؛ همان، ص 25 - در مدرسه گروهبانی قزاقخانه برنامه آموزشگاه ابتدایی و مدرسه صاحبمنصبان ژاندارمری آئین نامه ها و آموزش عملی داده می شد (یکرنگیان، همان، ص 239) 3،همان، ص 26. همچنین در هفته یک روز به مدت دو ساعت برای آموزش عملی توپخانه به تیپ توپخانه می رفتند. نیز برای آموزش سوارکاری آنها را 4 ساعت در هفته در اختیار هنگ سوار قرار می دادند.
(55) همان؛ ص 28تا 32.
(56) تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی، ص 172.
(57) تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی، ص 170.
(58) وابستگی نکته ای است که محققان دیگر نیز بدان توجه دارند یان ریشار می نویسد: به وابستگی ایران در خارج برای فراگیری هنر نظامی گری جای هیچ تردیدی نبود، اما از آن جا که این وابستگی خوب پذیرفته شده بود، زیر سرپوش نهادهای محلی قرار گرفته و از اختیارات کامل برخوردار بود یان ریشار، ایران و اقتباسهای فرهنگی، ص 67.
(59) ارتشبد قره باغی؛ اعترافات ژنرال (خاطرات ارتشبد قره باغی آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و عضو شورای سلطنت محمدرضا پهلوی)، نشر تی، تهران 1365. ص2.
(60) ابوالحسن تفرشیان، قیام افسران خراسان، انتشارات اطلس، چاپ اول 1368. ص 10.
(61) تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی، ص 181.
(62) همان.
(63) ملک الشعرای بهار، تاریخچه احزاب سیاسی، ج1.
(64) پس از پایان جنگ جهانی اول کمپانی یونکریس آلمان به ایران نماینده فرستاد و پس از یک سلسله مذاکره با دولتهای ایران موفق نشد مراکز هوایی و آموزشگاه خلبانی ایجاد کند.
(65)Spehr Zabih: ,p.3.
(66) یکرنگیان، همان، ص 33. سردار سپه طی نطقی به مناسبت سالگرد کودتایش در سوم اسفند 1303 ش این ادعا را کرده است.
(67) انصاری استاد توپخانه، نظام استاد پیاده وگاراتلی استاد عملیات صحرایی بود.
(68)Norkiss.
(69)Ekman.
(70) یکرنگیان، همان، ص 276.
(71)Bivert.
(72) برخی از منابع وابسته به پهلویان از رضاشاه به عنوان مخالف سرسخت استفاده از مستشاران خارجی در نیروهای مسلح یاد کرده اند مثلاً در یکی از آنها نوشته شده که رضا شاه هرگز نظر خوبی به بیگانگان و مستشاران آنها در ایران نداشت . اجمالی در تاریخ دوره زمامداری... رضا شاه... نشدند قسمت تبلیغات و انتشارات شهربانی کل کشور، 1329.ص6.
(73) طلوعی، همان، ص 87.
(74) همان.
(75) همان.
(76)Calderoau.
(77)Delacourt.
(78)Renoir.
(79)Baudina.
(80) تاریخ پنجاه ساله نیروی زمینی، ص 162.
(81) ژنرال ژاندر Gander(فرمانده دانشگاه جنگ و رئیس هیئت) 2-سرهنگ روابر Roye 3-سرهنگ پشو Pachau4-سرهنگ کنستانت Constant. 5-سرگرد بوسک Bodc 6-سرگرد سیمون Somon 7-سرگرد شودان یاردChoiynard در لیست دوم اسامی سرهنگ هانره Hanre ، سرگرد فاور Faver، سروان رابینوRabino و سروان دولاشلهDelachoule نیز آمده است.
(82) همان، ص 170.
(83) یان ریشار؛ایران و اقتباسهای فرهنگی شرق از مغرب زمین، مجموعه مقالات ترجمه ابوالحسن سرو قد مقدم، معاونت فرهنگی آستان قدس، چاپ اول 1369، ص 53.
(84) یکرنگیان، همان، ص 257.
(85) ابراهیم خواجه نوری؛ بازیگران عصر طلائی، چاپ دوم، (تهران 1357)، ص 74.
(86) قائم مقامی؛ ص 190.
(87) همان؛ ص 191.
(88) همان؛ ص 191. مرتضی طلوعی در کتاب تاریخ نیروی هوایی شاهنشاهی ایران، 13 خرداد ماه سال 1302 را به عنوان تاریخ عزام ولین دسته از افسران ایرانی برای تکمیل تحصیلات نظامی به فرانسه ذکر کرده است که در میان آنها یک نفر برای آموزش خلبانی در نظر گرفته شده بود، وی می افزاید در سال بعد ده نفر محصل ایرانی برای آموزش خلبانی به روسیه فرستاده شدند (مرتضی طلوعی؛ تاریخ نیروی هوایی شاهنشاهی، ستاد فرماندهی نیروی هوایی، ص 8 - 37).
(89) نخجوان؛ همان، ص 217.
(90) یکرنگیان،همان، ص274.
(91) یکرنگیان؛ همان، ص 274.
(92) طلوعی؛ همان، ص 86.
(93) نخجوان؛ همان، ص 209 و عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ تاریخ روابط خارجی ایران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم (تهران 1364).ص 398
فصلنامه بررسی های نظامی - شماره 18. بازنشر در سایت پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
نظرات