چگونگی تصویب کاپیتولاسیون در ایران


چگونگی تصویب کاپیتولاسیون در ایران

روز چهارم آبان ۱۳۴۳امام خمینی در اعتراض به تصویب لایحه ذلت بار ‌ کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی طی نطق شدیداللحنی فرمودند: «عظمت ایران از بین رفت، استقلال از دست رفت، عزت ماپایکوب شد، مگر ما مستعمره هستیم. مگر ایران در اشغال امریکاست؟»
طرح مصونیت نظامیان امریکایی که در خارج از ایالات متحده خدمت می‌‌کردند، از اوایل دهه ۱۳۳۰ و پس از استقرار نیروهای امریکا در کشورهای عضو ناتو به صورت قراردادهای دو جانبه به اجرا درآمد. به موجب این قراردادها که از متن مشابهی نیز برخوردار بودند، حق قضاوت در مورد نظامیان امریکایی که در این کشورها مرتکب جرم می‌شدند با همکاری و توافق طرفین و با استناد به قوانین معمول در هر دو کشور (ایالات متحده و کشوری که نظامیان امریکایی در آن استقرار یافته بودند) اعمال می‌شد. بدین ترتیب که اگر ایالات متحده مایل به رسیدگی به جرم مورد بحث نبود، کشوری که جرم در آن روی داده، براساس قوانین خود به آن رسیدگی می‌کرد.
اما در ایران عصر پهلوی شرایط به گونه‌ای دیگر بود، به این معنی که هر چه فاصله‌ی رژیم با مردم کمتر می‌شود، میزان وابستگی آن به بیگانگان افزایش می‌یافت. این مسئله موجب پذیرش قراردادهایی شد که حتی در کشورهای عقب نگه داشته شده نیز وجود نداشت. به طوری که اوج وابستگی رژیم پهلوی در برابر بیگانگان را می‌توان در پذیرش قرارداد کاپیتولاسیون در سال 1343 مشاهده نمود که طی آن دولت ایران حق رسیدگی به جرائم جنایتی پرسنل نظامی امریکایی را در قلمرو خود نداشت.
این قرارداد منحصر به فرد که استقلال و حاکمیت سیاسی و قضائی ایران را نقش می‌کرد، نخستین بار پس از شکست ایران درجنگ‌های طولانی با دولت روسیه در سال 1207 (1828 میلادی) در عهدنامه ترکمنچای به ایران تحمیل گردید اما 136 سال بعد، دولت ایالات متحده امریکا، درصدد تجدید قرارداد مشابهی با ایران برآمد که با مخالفت شدید امام خمینی (ره) و روحانیون مبارز مواجه شد. به نحوی که موضعگیری امام خمینی (ره) در برابر کاپیتولاسیون و در پی آن تبعید ایشان، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران به حساب می‌آید. از این رو در بحث حاضر ضمن بررسی ماهیت کاپیتولاسیون و سابقه آن در ایران و جهان، چگونگی تحمیل حق قضاوت کنسولی را در قرارداد ترکمنچای مورد بررسی قرار خواهیم داد. در ادامه به احیای کاپیتولاسیون در عصر پهلوی دوم و مخالفت قاطع امام خمینی (ره) با آن خواهیم پرداخت. همچنین مروری بر تبعید امام به ترکیه و فرجام کاپیتولاسیون خواهیم داشت و در نهایت با نتیجه‌گیری بحث حاضر را خاتمه خواهیم بخشید.

ماهیت و پیشینه کاپیتولاسیون
واژه کاپیتولاسیون (Capitulation) از ریشه‌ی (Capitulate) و به معنای «شرط گذاشتن» می‌باشد. کاپیتولاسیون در لغت به معنای سازش و تسلیم است و برقراردادهایی اطلاق می‌‌شود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دیگر مشمول قوانین کشور خود می‌شوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا می‌شود.در واقع می‌توان کاپیتولاسیون را معاهده‌ای دانست که به موجب آن بیگانگان حق هرگونه اقدامی در کشور دیگر را برای خود تحصیل می‌کنند و از حقوق و مزایای اختصاصی در زمینه‌های قضایی بهره‌مند می‌‌شوند. به همین جهت در زبان فارسی از کاپیتولاسیون به نام‌های «امتیاز قضائی» یا «حق قضاوت کنسولی» نیز یاد شده است.1
در طول تاریخ اکثر قراردادهای کاپیتولاسیون میان دولت‌های اروپایی با دولت‌های آسیایی و آفریقایی بسته شده است، زیرا اروپائیان دادگاه‌ها و مؤسسات قضایی این کشورها را قادر به حمایت کافی از اتباع خود نمی‌دانستند. به همین سبب برخی از مورخین نخستین کاپیتولاسیون را به سال 1453 میلادی و زمان فتح قسطنطنیه توسط بیگانگان نسبت می‌دهند که طی آن موفق به کسب امتیاز حق قضاوت کنسولی از دولت عثمانی شدند. برخی دیگر نیز منشاء کاپیتولاسیون را به سال 1535 میلادی و عقد معاهد‌ه‌‌ای میان فرانسوای دوم پادشاه فرانسه و سلیمان‌پاشا پادشاه عثمانی نسبت می‌دهند که به موجب آن فرانسویان موفق به دریافت امتیاز معافیت از قضاوت محاکم ترک شدند. طی آن معاهده همچنین مقرر گردید که اتباع فرانسه در داخل کشور عثمانی به محاکم فرانسوی که به این منظور تشکیل شده بود، مراجعه نمایند. 2
در ایران نیز برای نخستین بار موضوع کاپیتولاسیون در عصر صفوی مطرح شد که البته هیچ‌گاه تحقق عینی نیافت.در سال 1715 میلادی، رضا بیگ معاهده‌ی ورسای را که در سال 1708 توسط نماینده فرانسه در ایران به امضا رسیده بود تکمیل و امضا کرد. هر چند در این معاهده تمام مواد کاپیتولاسیون مطرح شده بود، اما با توجه به این مطلب که شخص امضاء کننده به هیچ وجه مأموریت امضای چنین معاهده‌ای را نداشته است، معاهده مزبور مورد تصویب پادشاه ایران قرار نگرفت. سرانجام در سال 1733 و در دورانی که شاه سلطان حسین صفوی دچار فتنه افغان شده بود، کنسول فرانسه در شیراز موفق به تحمیل این معاهده بر شاه ایران شد. با این حال هیچ‌گاه دولت فرانسه از این قرارداد استفاده نکرد، زیرا از یک سو فرانسویان در نتیجه انقلاب‌های داخلی مجبور به ترک خاک ایران شدند و از سوی دیگر در قانون سال 1836 فرانسه که مربوط به اجرای احکام کاپیتولاسیون در کشورهای مختلف بوده، نامی از ایران به میان نیامده است. 3
به هر روی در طول ادوار بعد و پس از مرگ آغامحمد خان در سال 1797 و روی کار آمدن فتحعلی شاه در 20 مارس 1898، ثبات و قدرت ایران نیز تحلیل رفت و زمینه برای دخالت بیگانگان فراهم شد. در این زمان حرکت روس‌ها در شمال ایران شتاب بیشتری یافت و تزارها در تعقیب سیاست توسعه طلبانه خویش شروع به دست‌‌اندازی به خاک ایران، خصوصاً ایالات شمالی نمودند که در نهایت با بروز جنگ‌هایی میان دو کشور، وضعیت به وخامت گرایید. بر این اساس دوره اول جنگ‌های ایران و روس به شکست نظامی ایران منتهی شد و موجب انعقاد عهدنامه صلح گلستان و جدایی بخش‌های وسیعی از خاک ایران در سال 1813 گردید. لیکن دولت ایران که در موضع ضعف و ناتوانی قرار داشت، درصدد جلب حمایت فرانسه برآمد، اما عهدنامه صلح تیلیست میان ناپلئون و تزار روس، امیدهای ایران را در جهت حمایت فرانسه در مواقع ضروری به یأس مبدل ساخت. بدین ترتیب مرحله دوم جنگ‌های ایران و روسیه نیز در سال 1826 آغاز شد. و این بار هم به شکست دولت و نظامیان ایرانی و انعقاد قرارداد ترکمنچای در 10 فوریه 1828 انجامید. در نتیجه این قرارداد نیز قسمت‌های دیگری از ایالات شمالی ایران به روسیه تزاری واگذار گردید و به موجب فصول 7 و 8 قرارداد، قانون مصونیت قضایی مستشاران روسیه به ایران تحمیل شد.
بدین ترتیب پیمان ترکمانچای علاوه بر آنکه حق قضاوت کنسولی را از سوی روس‌‌‌ها به ایران تحمیل کرد، زمینه‌‌های تحمیل قراردادهای مشابهی از سوی دولت‌های انگلیس و فرانسه را نیز فراهم آورد و آنها را به ایجاد نظام کاپیتولاسیون در ایران ترغیب نمود. به طوری که بریتانیا در سال 1854، پس از تجاوز به جنوب ایران و انعقاد قرارداد پاریس (1857)، علاوه بر جدا کردن افغانستان از ایران، امتیاز کاپیتولاسیون را نیز به دست آورد.
براین اساس امتیاز کاپیتولاسیون علاوه بر آنکه اتباع بیگانه را در موقعیتی سودمند قرار می‌داد، به عنوان دستاویزی جهت تضعیف دولت مرکزی ایران نیز قرار می‌گرفت؛ چرا که کنسول‌های خارجی در ایران علاوه بر حمایت از حقوق اتباع خود، از اتباع داخلی ایران نیز پشتیبانی‌های هدفمند و مغرضانه به عمل آوردند. این امر بدین ترتیب روی می‌داد که مقام‌های دولت بیگانه در حوزه مأموریت خود، برخی از اتباع دیگر را به دلیل هم مذهب بودن، طرف معامله بودن یا به هر دلیل دیگر مورد حمایت سیاسی خاص قرار می‌دادند. در برخی موارد نیز در مقابل پرداخت پول و یا تقاضای اتباع یا مقامات ایرانی به آنها تابعیت می‌دادند که در نهایت موجب وابستگی رجال سیاسی کشور به بیگانگان می‌شد. بسیاری از مقامات عصر قاجار و یا پهلوی بدین گونه توسط عناصر سیاسی دولت‌های بیگانه تطمیع می‌شدند.
به هر روی با تمام مزایایی که کاپیتولاسیون برای قدرت‌های بزرگ داشت، تحت تأثیر شرایط جهانی در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوائل قرن بیستم، کشورهای مختلف جهان حق قضاوت کنسولی را از میان برداشتند. در این بین ژاپن نخستین کشوری بود که در سال 1899 کاپیتولاسیون را در کشور خود منسوخ کرد. پس از ژاپن، کشور یونان در سال 1914، کشور مراکش در سال 1920، کشور ترکیه در سال 1923، کشور تایلند (سیام) در سال 1927 و ایران در سال 1928 به مقابله با کاپیتولاسیون پرداختند و آن را لغو نمودند.
نخستین تلاش‌های ایران برای الغای کاپیتولاسیون، هنگام برگزاری کنفرانس صلح پاریس پس از پایان جنگ جهانی اول صورت گرفت. دولت ایران در این کنفرانس خواهان الغای قضاوت کنسولی، از میان رفتن امتیازات خارجی، جبران خسارت‌های وارده در طول جنگ و گسترش مرزهای ایران از شمال تا مناطق ماورای قفقاز، مرو، خیوه، آمودریا و از غرب تا فرات، غرب کردستان، بکر و موصل شد که البته با مخالفت فرانسه، انگلیس و حتی ایالات متحده امریکا مواجه گردید.
با این حال علیرغم مخالفت‌های خارجی، حذف کاپیتولاسیون در ایران به یکی از مواد مهم مرامنامه‌های احزاب ایرانی تبدیل شد، به نحوی که تمام احزاب و گروه‌‌ها خواهان لغو این امتیاز گردیدند. از این رو در سال 1297، تصویب‌نامه‌‌ای در دولت صمصام‌السلطنه صادر شد که در آن قید شده بود معاهدات، مقاولات و امتیازاتی که طی یکصد‌سال اخیر، دولت استبدای روس و اتباع آن از ایران اخذ کرده‌اند، تماماً تحت فشار و جبر و زور و یا به وسیله عوامل غیر مشروعه از قبیل تهدید و تطمیع بر خلاف صلاح و صرفه مملکت و ملت ایران بوده است و با استناد به قانون اساسی و حق مالکیت ایران، الغا می‌گردند. 4
از سوی دیگر پس از انقلاب 1917 روسیه و قدرت‌گیری بلشویک‌ها، نگاه روس‌ها به دنیای خارج و امیال امپریالیستی گذشته تغییر یافت. از این رو در سال 1921 به عقد عهدنامه مودت با ایران پرداخت که طی آن کلیه امتیازات از جمله کاپیتولاسیون که دولت روسیه تزاری از ایران گرفته بود، لغو گردید.
در نهایت قدرت‌گیری رضاخان در ایران سبب شد که یک بار دیگر وزارت امور خارجه ایران در 19 اردیبهشت 1306 در اعلامیه‌ای به لغو کاپیتولاسیون در ایران بپردازد. این اعلامیه که یک سال پس از تاجگذاری رضاشاه انتشار یافت. کلیه عهدنامه‌ها و قراردادهایی که در دوران قاجار، امتیازاتی را برای دولت‌های خارجی در نظر گرفته بود، از درجه اعتبار ساقط می‌کرد. هر چند مکاتبات وزارت خارجه رضاخان با بعضی سفارتخانه‌های اروپائی این امتیاز را برای بعضی از آنها کماکان باقی نگاه می‌داشت.
بدین ترتیب می‌توان جنگ جهانی اول، تأسیس جامعه ملل، الغای کاپیتولاسیون در ترکیه، انقلاب اکتبر 1917 در روسیه، صدور تصویب نامه کابینه صمصام‌السلطنه بختیاری، کودتای سوم اسفند 1299 و عقد عهدنامه مودت میان ایران و شوروی را از جمله عوامل مهم الغاء یا کمرنگ ساختن کاپیتولاسیون در ایران به شمار آورد.

احیای مجدد کاپیتولاسیون در ایران
پایان جنگ جهانی دوم و سر برآوردن دو ابرقدرت به نام‌های امریکا و شوروی، حکایت از دو قطبی شدن جهان داشت که موجب حاضر شدن نیروهای نظامی و مستشاران ایالات متحده امریکا در کشورهای وابسته گردید. در ایران نیز کودتای 28 مرداد 1332 و دخالت مستقیم آمریکا، زمینه‌ ساز حضور همه جانبه نیروهای نظامی، مستشاری و سیاسی گسترده این کشور در ایران شد. بر این مبنا طی سال‌های پس از کودتا تا انقلاب اسلامی، تمامی رفتار و اعمال امریکایی‌ها در راستای وابسته‌کردن ایران به غرب طراحی شد.
شایان ذکر است که ایالات متحده امریکا اولین دسته از نیروهای نظامی خود را تحت عنوان میسیون نظامی در آذر 1321 با مصونیت‌های قضایی وارد ایران کرد. همچنین در دوران حکومت سهیلی قراردادهای دیگری در زمینه استخدام مستشاران امریکایی به بهانه اصلاح سیتسم اداری ارتش منعقد شد که هر یک از آنها در برگیرنده امتیازات خاصی برای خانواده‌ها و وابستگان نظامیان امریکایی بود. اما نقطه اوج امتیاز دهی‌ها، به دوران نخست‌وزیر حسنعلی منصور و امیر‌اسدالله علم باز می‌گردد.
درواقع پس از آن که علی امینی ـ که خود از سوی امریکایی‌ها برای اجرای اصلاحات ارضی برگزیده شده بود. ـ از درخواست اعطای مصونیت به مستشاران نظامی امریکایی سرباز زد، اسدالله علم در سال 1341 جانشین وی شد که البته او نیز به سبب پشت سر گذاشتن واقعه‌ی 15 خرداد 1342 و برگزاری انتخابات مجلس بیست و یکم، موقعیت طرح و اجرای کاپیتولاسیون را به دست نیاورد. با این حال در تاریخ 13 مهر 1342 تصویب نامه‌ای از سوی دولت علم صادر شد که به موجب آن، دولت موظف می‌گشت که هنگام تقدیم قرارداد بین‌المللی وین مربوط به مصونیت‌های دیپلماتیک به مجلسین، ماده واحده‌ای مبنی بر برخورداری اعضای هیئت‌‌های مستشاری امریکا در ایران از امتیازات و مصونیت‌های مربوط به کارکنان اداری و فنی را نیز به آن منظم نمایند. 5
بدین ترتیب تصویب‌نامه‌ی دولت علم در حالی صادر شد که وزارت خارجه ایالات متحده نیز در مارس 1962، خواستار برخورداری پرسنل نظامی امریکا از امتیازات و مصونیت‌های اعضای اداری و فنی مشروح در پیمان وین مورخه 18 آوریل 1961 شده بود. زیرا به موجب پیمان وین، هیئت‌های سیاسی در کشور پذیرنده از مصونیت تعقیب جزائی و برخی دعاوی مدنی و اداری برخوردار می‌شدند. بر این اساس محل اقامت، اسناد و مکاتبات مأموران سیاسی مصون و مورد حمایت قرار می‌گرفتند و مأموران سیاسی را به هیچ عنوان نمی‌شد مورد تعقیب یا بازداشت قرار داد.
به هر روی حسنعلی منصور پس از آنکه در 17 اسفند 1342 مأمور تشکیل کابینه گردید، لایحه‌ای را که کابینه علم در 13 مهر 1342 تهیه کرده بود در تاریخ 21 مهر 1343 برای تصویب به مجلس شورای ملی تسلیم کرد. در این بین سفر محمد‌رضا شاه درتیر 1343 به امریکا نیز تأثیر به سزایی در تصویب این طرح داشت، زیرا در این سفر علاوه بر اعطای کمک‌های نظامی امریکا، مسائل مربوط به وضع مقررات قضایی و مصونیت نظامیان امریکا نیز مطرح شد؛ به نحوی که پس از بازگشت شاه به ایران، لایحه مزبور در مجلس سنا طرح و تصویب گردید.
بر این اساس در سوم مرداد 1343، مجلس سنا که جلسه فوق‌العاده‌ای برای بررسی چند لایحه تشکیل داده بود بود، با اکثریت 62 رأی از مجموع 70 رأی نمایندگان حاضر، لایحه کاپیتولاسیون را نیز به تصویب رساند. مطابق این لایحه به دولت اجازه داده می‌شد که رئیس و اعضای هیئت‌های مستشاری نظامی ایالات متحده آمریکا که در استخدام دولت شاهنشاهی بودند، از مصونیت‌ هایی که طبق قرارداد وین شامل کارمندان اداری و فنی می‌گردید، برخوردار شوند. 6
حسنعلی منصور که با تحریف حقایق سعی در بی‌اهمیت جلوه دادن این لایحه داشت، پس از قرائت ماده واحده اظهار داشت که «استدعای فوریت می‌کنم برای اینکه بشود امشب چون یک مطلب کاملاً ساده و عادی است تصویب شود.» بدین ترتیب سناتورها نخست به فوریت لایحه و تنها پس از نیم ساعت بحث و بررسی به ماده واحده فوق در ساعت 12 شب رأی مثبت دادند. 7
بدین ترتیب لایحه‌ای تصویب شد که از یک سو ایران را هر چه بیشتر به ایالات متحده آمریکا وابسته می‌ساخت و از سوی دیگر ناقض صریح حاکمیت ملی و اصل هفتاد و یکم متمم قانون اساسی مشروطه بود که اذعان می‌داشت، «دیوان عدالت عظمی و محاکم عدلیه مرجع تظلمات عمومی هستند.» شایان ذکر است که علت پیوند دادن کاپیتولاسیون با قرارداد وین، وحشت هیأت حاکمه از خشم ملت ایران بود. در واقع عمال رژیم می‌کوشیدند با بهره‌گیری از جنبه بین‌المللی قرارداد وین، مردم را فریب دهند.
همچنین رژیم پهلوی، یازده روز پس از تصویب قانون معافیت نظامیان امریکایی از شمول مقررات قضائی ایران، موفق به اخذ یک وام دویست میلیون دلاری از یک بانک امریکایی و با تضمین دولت آمریکا شد. این وام که به منظور خرید تسلیحات از آمریکا به دولت ایران اعطا شده بود، از سوی محافل سیاسی به پاداش آمریکا به خاطر تصویب قرارداد کاپیتولاسیون تعبیر شد. 8

واکنش امام خمینی (ره) در برابر کاپیتولاسیون
دولت که از هنگام تصویب لایحه، تلاش خود را جهت بی‌خبر نگاه داشتن مردم به کار گرفته بود، از انتشار مذاکرات مجلس شورای ملی و چاپ روزنامه رسمی ـ که عین مذاکرات را درج می‌کرد ـ، خودداری ورزید. با این حال امام خمینی (ره) که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی امریکایی،‌ انگلیسی و اسرائیلی و عملکرد زیانبار و اسارت‌آور آنها در کشور آگاه بود، چند روز پس از تصویب لایحه کاپیتولاسیون توسط یکی از کارمندان مجلس شورای ملی از ماجرا اطلاع یافت و با مطالعه متن صورت مذاکرات مجلس، به جزئیات آن واقف شد. 9
امام (ره) که مبارزات خود را براساس نفی سبیل که نفی کننده هرگونه سلطه خارجی بر جامعه مسلمانان است. استوار ساخته بود، به موجب آیه‌ی شریفه «لن یجعل‌الله للکافرین علی‌المؤمنین سبیلا» «خداوند هرگز نه در گذشته و نه در آینده برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نگذاشته و باز نخواهد نمود.» 10، مخالفت خود با کاپیتولاسیون را آغاز نمود. زیرا اصل نفی سبیل علاوه بر آنکه از نص صریح قرآن جاری شده بود، در عرصه عملی نیز بارها جلوه‌های خاص خود را نشان داده بود. به عنوان مثال می توان به فتوای تاریخی میرزای شیرازی در تحریم تنباکو اشاره نمود که از نمونه‌های برجسته‌ی به کارگیری نفی سبیل ملی در تاریخ معاصر ایران است. به هر روی امام نیز براساس همین اصل اعلام کرد که «ما هم می‌خواهیم نباشد سلطه غیر، ما اصل گفتنمان این است که امریکا نباید باشد، نه امریکا تنها، شوروی هم نباید باشد، اجنبی نباید باشد، منطق ما این است و فریاد ما هم همین است.»11 در واقع امام خمینی (ره) با اهتمام جدی بر این اصل، هر نوع روابط و قرارداد بین‌ المللی که منجر به نقض این اصل و نادیده انگاشتن آن گردد را بی‌اعتبار دانسته و به تحریم چنین معاهداتی می‌پرداخت؛ زیرا به قول ایشان «یک اصل از اصول مهم و سیاسی قرآن این است که مسلمین نباید تحت سلطه کفار باشند، خدای تبارک و تعالی برای هیچ یک از کفار سلطه بر مسلمین قرار نداده است و نباید مسلمین این سلطه کفار را قبول کنند.» 12
بدین ترتیب امام (ره) با اعلام این خبر که در روز 20 جمادی‌الثانی (برابر با 4 آبان) در منزل خود سخنرانی خواهد کرد، بلافاصله مراجع و علمای قم (نجفی مرعشی، میرزا هاشم آملی، مرتضی حائری، و علامه طباطبائی) را به تشکیل جلسه هفتگی فراخواند و با ارسال تلگرام و پیک‌هایی علمای سایر شهرهارا نیز در جریان امر قرار داد. ساواک که از جلسه منزل امام آگاه شده بود، در گزارشی پیش‌بینی نمود که امام (ره) موضوع مصونیت اتباع خارجی را در آن جلسه مطرح خواهد کرد.
رژیم شاهنشاهی که از سخنرانی‌ها و افشاگری‌های امام خمینی (ره) هراس داشت، نماینده‌ای به شهرستان قم اعزام کرد تا ضمن دیدار با امام (ره)، ایشان را از تصمیم خود منصرف سازد. با این حال امام (ره) حاضر به دیدار این نماینده نشد و به ناچار او با فرزند امام (حاج آقا مصطفی) دیدار کرد و پیام حکومت را به شرح زیر بازگو نمود: «... آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت می‌کند، پول می‌ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن، به مراتب خطرناک‌تر از حمله به شخص اول مملکت است. آیت‌الله خمینی اگر بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت امریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک‌ است و با عکس العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی حمله به شاه چندان مهم نیست.»13
علیرغم پیام مؤکدی که از سوی رژیم برای امام خمینی (ره) ارسال شد، ایشان بدون توجه به این تهدیدها اعلام کرد که در 20 جمادی‌الثانی، روز میلاد حضرت زهرا (س)، که برابر با 4 آبان ماه است، سخنرانی‌خواهد کرد. امام (ره) موضوع کاپیتولاسیون را از آن اموری می‌دانست که عزت اسلام را خدشه‌دار می‌کرد. امام (ره) معتقد بود است که «تمام آزادیخواهان دنیا قبول دارند که ما برای آزادی می‌جنگیم، ما هدفمان یک هدف ارتجاعی نیست،‌ ما هدفمان این است که از زیر یوغ استعمار امریکا و اسرائیل بیرون بیاییم...» 14
بدین ترتیب در حالی که رژیم می‌ کوشید با برگزاری پر زرق و برق جشن چهارم آبان 1343 ـ مصادف با چهل و پنجمین سالروز تولد شاه، مسأله کاپیتولاسیون را به دست فراموشی بسپارد، امام خمینی (ره) صبح آن روز در حالی که بسیار برافروخته و خشمگین به نظر می‌رسید، در حضور هزاران نفر از مردم قم و تهران که از ساعاتی پیش در منزل امام (ره) و کوچه‌های اطراف آن اجتماع کرده بودند، بیانات تاریخی خود را ایراد کرد و شاه و آمریکا را به شدت مورد حمله قرارداد. امام (ره) سخنان خود را پس از نام خدا با آیه استرجاع (اناالله و انا الیه راجعون) شروع نمود که نشان دهنده مصیبت بزرگی بودکه براسلام و مسلمین وارد آمده است. همچنین ایشان تأثر قلبی خود را از این مصیبت ابراز داشت و اعلام عزای عمومی کرد: «بسم‌الله الرحمن الرحیم ـ انا الله و انا الیه راجعون (گریه حضار) من تأثرات قلبی خود را نمی‌توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است. از روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدم خوابم کم شده (گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است، من با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم، چه وقت مرگ پیش بیاید (گریه شدید حضار)، ایران دیگرعید ندارد، عید ایران را عزا کردند، عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند، ما را فروختند، استقلال ما را فروختند باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم، این چراغانیها را منع می‌کردم، می‌گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سر خانه‌ها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند! عزت ما پایکوب شد عظمت ایران از بین رفت (گریه حضار) عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.»
پس از این مقدمه، امام (ره) به شرح لایحه کاپیتولاسیون که در مجلس به تصویب رسیده بود، پرداخت: «قانونی به مجلس بردند که در آ‌ن اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به ‌آن که تمام مستشاران نظامی امریکا با خانواده‌هایشان با کارمندان فنی‌شان، با کارمند اداریشان، با خدمه‌شان و با هر کس که به آنها بستگی دارد از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. دولت سابق این طرح را تصویب کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویبنامه را چندی پیش به مجلس سنا برد و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کرد و باز نفسشان در نیامد، چند روز پیش این تصویبنامه را مجلس شورا بردند در آنجا صحبتهایی شد بعضی از وکلا مخالفتهایی کردند لیکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند. دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد.»
امام (ره) در ادامه بیانات خود به نتایج سیاسی ـ اجتماعی کاپیتولاسیون پرداخت و آن را با ذکر مثال‌هایی برای مردم بازگو نمود: «اگر یک خادم امریکایی،‌ با یک آشپز امریکایی مرجع تقلید شما را در واسط بازار ترور کند، زیر پای خود منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد دادگاههای ایران حق محاکمه او را ندارد! باید پرونده به آمریکا برود و در آنجا اربابها تکلیف را معین کنند! ملت ایران را از سگهای امریکایی پست‌ تر کردند! اگر کسی یک سگ آمریکایی را با اتومبیل زیر بگیرد او را بازخواست می‌کنند. حتی اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مورد بازخواست قرار می‌گیرد، ‌ولی چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، ‌کسی حق تعرض ندارد. چرا؟برای اینکه می‌خواستند وام بگیرند. آمریکا خواست که این کار انجام شود. بعد از چند روز یک وام دویست میلیون دلاری از آمریکا تقاضا کردند، در ظرف پنج سال به منظور هزینه‌های نظامی به دولت ایران وام بدهند ودر ظرف ده ماه سال 300 میلیون دلار پس بگیرند یعنی صد میلیون دلار از ایران در ازاء این وام سود بگیرند، مع‌ذلک ایران برای این دلارها خودش را فروخت، استقلال را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلم ایران را در دنیا از وحشی‌ها عقب مانده‌تر معرفی نمود!»
امام خمینی (ره) با بیان این مطلب که مجلس و دولت هیچ رابطی به ملت ندارند، عامل این ننگ و فضاحت را مجلس و دولت دانست: «ما با این مصیبت چه کنیم؟ روحانیون با این مصائب چه کار کنند؟ عرض خود را به کدام مملکت برسانند. سایر ممالک خیال می‌کنند این ملت ایران است که این قدر خود را پست نموده، نمی‌دانند که این دولت ایران است، این مجلس ایران است، این مجلسی که ارتباطی به ملت ندارد،‌این مجلس سرنیزه است، این مجلس چه ارتباطی به ملت دارد؟ ملت ایران به این وکلا رأی نداده است. بسیاری از علمای طراز اول و مراجع، انتخابات را تحریم کردند و ملت از آنان تبعیت کرده رأی ندادند، لیکن زور سرنیزه اینان را آورد و بر کرسی نشانید.»
امام (ره) درادامه تأکید کرد که اگر روحانیون در مجلس بودند اجازه نمی‌دادند امریکا، انگلیس و اسرائیل بر سرنوشت کشور مسلط شوند و عمال خود را بر ملت تحمیل نمایند و یک دست نشانده امریکایی (نخست‌وزیر)، چنین «غلطی» بکند: «اینها دیدند که با نفوذ روحانی نمی‌توانند هر کاری را انجام دهند می‌خواهند نفوذ روحانی را از بین ببرند! آنها به خوبی دریافتند که اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد این ملت یک روز اسیر انگلیس و روز دیگر اسیر امریکا باشد، اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه کند، نمی‌گذارد کالاهای اسرائیل آن هم بدون گمرک در ایران فروخته شود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد اینها خود‌سرانه چنین قرضه سنگینی را بر ملت ایران تحمیل کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد در بیت‌المال چنین هرج و مرجی واقع شود، اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌‌گذارد هر دولتی هر کاری که خواست انجام دهد، اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد مجلس به این صورت مبتذل درآید، با سرنیزه درست شود، تا چه فضاحتی به بار آورد. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد دختر و پسر در آغوش هم کشتی بگیرند ـ چنانکه در شیراز شده است. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد دختران عفیف مردم در مدارس زیر دست جوانها باشند و زن‌ها را به مدرسه پسرانه و مردها را به مدرسه دخترانه بفرستند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشند نمی‌گذارد، عده‌ای به اسم وکیل بر ملت ایران تحمیل شده، بر سرنوشت مملکت حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد یک دست نشانده امریکایی این غلطها را بکند، از ایران بیرونش می‌کنند. نفوذ روحانی مضر به حال شما خائن‌هاست،‌ نه مضر به حال ملت... شما گمان کردید که با صحنه‌سازی می‌توانید میان روحانیون اختلاف بیندازید...»
امام (ره) همچنین نسبت به خطر این قانون ننگین به ارتشی‌ها، سیاسیون، بازرگانان، مراجع، علما و فضلا هشدار داد: «آقایان اعلام خطر می‌کنم، ای ارتش ایران! من اعلام خطر می‌کنم، ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می‌کنم، ای بازرگانان! من اعلام خطر می‌کنم، ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می‌کنم، ای فضلا، ای طلاب، ای حوزه‌های علمیه،‌ای نجف، ای قم ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می‌کنم، خطر دارد معلوم می‌شود... در مجلس گفتند نگذارید پرده‌ها بالا برود. معلوم می‌شود برای ما خواب‌‌هایی دیده‌اند از این بدتر چه خواهند کرد؟ از اسارت بدتر چیست؟ اینها چه خیالی دارند...»
در این بین امام (ره)، شاه را نیز مورد خطاب خود قرار داد و چنین اظهار داشت: «نظامی‌های امریکا و مستشاران نظامی آمریکا برای شما چه نفعی دارند؟ ! اگر این کشور اشغال آمریکاست پس چرا از ارباب‌ها بالاترشان می‌برند. اگر نوکرند با آنها مثل سایر نوکرها عمل کنید؟... اگر مملکت ما اشغال آمریکاست اعلام کنید،‌پس ما را از این مملکت بیرون بریزید...»
در ادامه امام (ره) یک بار دیگر مجلس فرمایشی و انقلاب سفید شاه را محکوم و تحریم نمود: «چه می‌‌خواهند بکنند؟ این دولت به ما چه می‌گوید؟ این مجلس با ما چه کرد؟ این مجلس غیر‌قانونی‌، این مجلس مجرم، این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که به ادعا دم از استقلال و انقلاب می‌زند و می‌گوید ما از انقلاب سفید آمده‌ایم! من نمی‌دانم کجاست این انقلاب سفیدی که این قدر روی آن جار و جنجال راه انداخته‌اند؟ خدا می‌داند که من مطلعم و رنج می‌برم، من مطلعم از این دهات و شهرستانهای دور افتاده و از این قم عقب مانده‌، من مطلعم از گرسنگی مردم و از وضع نابسامان زراعت و فلاحت مردم. برای این مملکت فکری کنید، این قدر قرض روی قرض نیاورید، این قدر نوکر نشوید. البته دلار نوکری هم دارد! دلارها را شما بگیرید استفاده کنید،‌ نوکری را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل یک امریکایی‌ رفتیم کسی حق ندارد به امریکایی‌ها بگوید بالای چشم شما ابروست!»
امام (ره) که بازگو نمودن عمق فاجعه را عمل به تکلیف شرعی می‌دانست، ضمن اعلام مجاز نبودن سکوت در برابر چنین قانونی، از علمای قم، نجف، ملت‌های مسلمان، رهبران اسلامی و رؤسای جمهور کشورهای اسلامی استمداد کرد که به داد ملت مظلوم ایران برسند: «آن آقایانی که می‌گویند باید خفه شد و دم نیاورد آیا در این مورد هم می‌گویند باید خفه شد؟ در اینجا هم ساکت باشیم و دم بر نیاوریم؟! ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟! استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟! والله گناهکار است کسی که داد نزند،‌ والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزد (فریاد احساسات حضار) ای سران اسلام، به داد اسلام برسید، ای علمای نجف! به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام (گریه شدید حضار) . ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهوری ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! به داد ما برسید. ای شاه ایران! به داد خودت برس!»
امام خمینی (ره) در ادامه بیانات خود به نقش استعماری و سلطه‌طلبانه قدرت‌های بزرگ پرداخت و مواضع خود را در برابر آنها روشن ساخت: «ما چون ملت ضعیفی هستیم و دلار نداریم باید زیر چکمه آمریکا برویم؟ آمریکا از انگلیس بدتر، ‌انگلیس ازآمریکا بدتر،‌ شوروی از هر دو بدتر، همه از هم پلیدترند، لیکن امروز سرو کار ما با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند، این معنا را بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است که چنین ظلمی به ملت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است. دولت آمریکا این مطلب را بداند که او رادر ایران ضایع و مفتضح کردند.»
امام (ره) همچنین به بی‌خبری مردم و ناآگاهی نمایندگان مجلس که همگی دست نشانده‌ی شاه نیز بودند، اشاره کرد و آنها را به خیانت نسبت به مملکت متهم نمود: «از پیمان وین یک ماده را ذکر نکرده‌اند، ماده 32 اصلاً ذکر نشده است. من نمی‌دانم آن ماده چیست؟ نه تنها من نمی‌دانم بلکه رئیس مجلس هم نمی‌داند، وکلا هم نمی‌دانند که آن ماده چه می‌باشد، مع‌الوصف طرح را قبول و امضاء کردند طرح را تصویب کردند. گرچه عده‌ای اظهار کردند که ما نمی‌دانیم ماده 32 چه می‌باشد. ممکن است آنها امضا نکرده باشند. آن عده دیگر از وکلا که امضا کردند، بدتر از اینان بودند اینان مشتی جهال‌اند... امروز تمام گرفتاری ما از آمریکاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست، این وکلا هم از امریکا هستند، این وزرا هم از امریکا هستند، همه دست نشانده آمریکا هستند، اگر نیستند چرا در مقابل آن نمی‌‌ایستند داد بزنند.؟... وکلای مجلسین آنهایی که با این امر موافقت نمودند خیانت کردند،‌ وکلای مجلس سنا این پیرمردها خیانت کردند، وکلای مجلس شورا آنهایی که به این امر رأی دادند به کشور خیانت کردند. اینها وکیل نیستند، دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند، اگر هم بودند من عزلشان کرم. از وکالت معزول‌اند و تمام تصویب‌نامه‌‌هایی که تاکنون گذرانده‌اند بی‌اعتبار است. به حسب نص قانون، طبق اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین در مجلس نظارت نداشته باشند، قانون هیچ اعتباری ندارد... ما این قانون را که به اصطلاح خودشان گذرانیده‌اند قانون نمی دانیم، ما این مجلس را مجلس نمی‌دانیم، ما این دولت را دولت نمی‌دانیم،‌اینها خائن‌اند، خائن به کشورند.» 15
پس از این سخنرانی، امام (ره) اعلامیه‌ای منتشر کرد و اقدام ننگین و اسارت بار دولت و مجلس را پیرامون تصویب لایحه کاپیتولاسیون افشا و محکوم نمود و آن را «سند بردگی ملت ایران» و «اقرار به مستعمره بودن ایران و ننگین‌ترین و موهن‌ترین تصویب‌نامه غلط دولت‌های بی‌حیثیت » نامید و نوشت: «اکنون من اعلام می‌کنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد. مخالف رأی ملت‌ مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند،‌ وکلای سرنیزه هستند. رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبی‌ها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند تکلیف ملت تعیین خواهد شد... بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند، بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود... این دولت را ساقط کنند، وکلائی که به این امر مفتضح رأی دادند از این مجلس بیرون کنند... بر فضلا و مدرسین حوزه‌های علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که این سکوت را بشکنند ... بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند... بر دانشجویان [ایرانی] ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته ساکت ننشینند.» 16
علیرغم آنکه سخنرانی و اعلامیه امام (ره) در شب پنجم آبان 1343 درتهران و برخی از شهرهای کشور پخش شد و تعداد زیادی از آن در خانه‌ امریکاییان ساکن تهران انداخته شد، با این حال تا 9 روز پس از سخنرانی و اعلامیه ایشان، هیچ یک از مراجع و علمای بزرگ ایران و عراق اعلامیه‌ای در محکومیت کاپیتولاسیون و حمایت از امام صادر نکردند. گرچه پنج روز پس از این سخنرانی، جلسه هفتگی علما در منزل امام تشکیل شد. ولی پس از آن نیز اعلامیه‌ای از سوی علمای شرکت کننده منتشر نگردید. سکوت و بی‌تفاوتی مراجع و علمای بزرگ ایران و عراق در برابر مسأله کاپیتولاسیون مبین آن بود که آنان تمایلی به درگیری و رویارویی مجدد با رژیم شاه ندارند. به ویژه آن که دولت جدید با شعار سازش و تفاهم با روحانیت آغاز به کار کرده بود. از این رو تبعیت از امام به مفهوم شروع مبارزه ای تازه با دولت جدید بود که ظاهراً سعی می‌نمود از درگیری با روحانیت بپرهیزد. ازاین گذشته شاید عواقب ناگوار کاپیتولاسیون و بعد ضد ملی و ضد دینی آن ـ بر خلاف لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی ـ برای مراجع و علمای روشن نبود و لذا چندان واکنشی بر نیانگیخت. از سوی دیگر وقفه چند روزه در انتشار اعلامیه از سوی فضلای حوزه علمیه قم ـ که غالباً از رهروان امام (ره) بودند ـ بیانگر این امر است که در آن ایام اتفاق نظر کامل حتی در میان دوستان و وفاداران امام به راحتی میسر نبوده است:
تنهایی امام (ره)در مبارزه علیه رژیم شاه را جلال آل احمد چنین شرح داده است: «بی‌حرکتی روحانیت در مورد حضرت خمینی (ره) رهبر روحانی وقت، چنان شدید بود که حتی جامعه اصلی روحانیت از دلبستگی به او سر باز زد... گویا در ایران همیشه همین طورها بوده است. یعنی در مقابل سکون و سکوت مسلط بر مؤسسات و آدمها و مغزها، ناگهان یکی به قصد ایجاد تحرکت سر بر می‌دارد و این سربرداشتن چنان تند و ناگهانی می‌شود یا می‌نماید که شرایط وجودی آن که جنبیده، ‌از دست می‌رود و زیر پایش خالی می‌شود ... اما عاقبت‌ها: اعدام، تبعید...» 17

تبعید امام (ره) و ادامه مخالفت‌ها
پس از اتمام رویدادهای فوق در روز 9 آبان، حسنعلی منصور نخست‌وزیر ایران طی بیاناتی که در مجلس سنا ایراد کرد، سخنان‌آیت‌الله [خمینی (‍ره)] را تحریک‌آمیز و تأسف‌انگیزدانست. وی از قانون مصونیت سیاسی مستشاران نظامی و دیگر آمریکاییان مأمور خدمت در ایران دفاع کرد و گفت: «چون ممکن است اعمال نفوذ بعضی از اعضای ستون پنجم که عده‌ای از آنها شناخته شده‌اند، تأثیری داشته باشد، این بود که لازم دانستم این مسئله را موشکافی کنم. اشاعه اکاذیب، منحصر به عده معدودی است. ملت ایران تمام رشته‌‌های ناامنی را گسیخته است و دولت ایران با دادن مصونیت سیاسی به چند مستشار امریکایی، کوچکترین زیانی به حقوق ملت ایران نمی‌رساند... نه تنها ارتش ایران، بلکه ملت و دولت و مجلسین ایران در مواقع ضروری و لازم جوابگوی دشمنان داخلی و خارجی مملکت خواهند بود (تصدیق سناتورها) ملت ایران، یک دل و یک جهت پشتیبان دولت خدمتگزار است...» 18
اقدام شدید امام (ره) از سوی رژیم شاه بدون پاسخ نماند و نه روز پس از این سخنرانی به دستور مستقیم امریکا قرار شد که امام از ایران تبعید شود. 19 لذا در نیمه شب 13 آبان ماه 1343، صدها کماندو منزل امام را در قم محاصره و ایشان را در حالی که مشغول نیایش بودند، به دور از چشم مردم دستگیر کردند.
همسر امام (ره) در خاطراتش راجع به نحوه دستگیری امام چنین نقل می‌کند که: «یک شب دیدم که ریختند پشت در خانه، من در ایوان بودم، با آنکه دیوار بلند بود، یکی رفته بود بالای دیوار، آقا طرف دیگر حیاط بودند و من این طرف حیاط، دوباره دیدم یک نفر دیگر پرید بالای دیوار، صدا کردم: آقا ناگهان در بین خانه ما و بیرونی را با لگد زدند. آقا صدای مرا شنیدند، بلند صدا زدند: در را شکستید، من دارم می‌آیم. یکدفعه یکی دیگر هم پرید بالای دیوار و من دیگر ترسیدم. نزدیک سحر بود. آقا آمدند بیرون و داد زدند: در شکست! بروید بیرون، من می‌آیم. همین که دیدند آقا از اتاق بیرون آمده‌اند و به طرف من می‌آیند، از دیوار پایین پریدند.» 20
امام را از در منزل تا سر خیابان با ماشین فولکس واگن بردند و سپس با ماشین شورلت به همراه چند مأمور محافظ به سرعت از میان صدها کماندو که میدان و خیابان نزدیک منزل امام را اشغال نموده‌ بودند، راهی تهران کردند. سپس ایشان را به فرودگاه مهر‌آباد بردند و با هواپیمای باری که از روز قبل به دستور شاه آماده شده بود، به همراه دو مأمور امنیتی به تبعیدگاهش (ترکیه) فرستادند.
امام خمینی(ره) ماجرای تبعید خود را چنین شرح داده است: «مأموران پس از آنکه مرا گرفتند، به داخل اتومبیل بردند و به سرعت خیابانهای قم را پشت سر گذاشتند و به سمت تهران به راه افتادند؛ ولی پیوسته با نگرانی به پشت سر خود و این طرف و آن طرف نگاه می‌کردند و وقتی من پرسیدم از چه می‌ترسید و نگران هستید؟ گفتند: می‌ترسیم مردم ما را تعقیب کنند و به دنبال ما بیایند، چون مردم شمار ا دوست دارند... والله من نترسیدم؛ ولی آنها می‌ترسیدند، آنقدر می‌ترسیدند که اجازه ندادند برای نماز صبح پیاده شوم و گفتند: می‌‌ترسیم مردم برسند و نمی‌توانیم چنین اجازه‌ای بدهیم؛ و از این رو من ناچار شدم همانگونه که بین دو مأموردر اتومبیل نشسته بودم، نماز خود را نشسته بخوانم... مرا مستقیم تا فرودگاه آوردند. هواپیما آماده بود. داخل هواپیما که رفتیم،‌ دیدم یک قسمت را پتو انداخته‌ بودند و تا اندازه‌ای برای نشستن منظمش کرده بودند، ‌معلوم شد این هواپیما باری است. آنها گفتند چون هواپیمای مسافربری نبوده است، ما خواستیم شما را با این هواپیما ببریم تا این کار به سرعت انجام شود. من گفتم نخیر، به خاطر اینکه نمی‌خواستید من در میان جمعیت باشم. که بروم.» 21
همان روز رادیو و مطبوعات کشور خبر دستگیری و تبعید امام رادر یک جمله به اطلاع مردم ایران رساندند: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی (ره) و تحریکات مشارالیه، بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شده، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید.» 22
بدین ترتیب امام خمینی (ره) که به هنگام تصویب لایحه کاپیتولاسیون یک تنه در مقابل آن ایستاده و مردم را به مقاومت علیه آن دعوت کرده بود، برای رژیم پهلوی راهی جز تبعید باقی نگذاشت. شاه که از تبعید امام، از یک سو به دنبال رهایی از مخالفت‌های قاطع ایشان و از سوی دیگر در پی کاهش نفوذ و شهرت و اعتبار امام و فراموش شدن ایشان از سوی مردم بود، در نهایت نتیجه‌ای معکوس دریافت نمود. زیرا از یک سو تبعید امام، ‌خشم مردم و سایر علما را برانگیخت و از سوی دیگر ایشان را به عنوان شخصیت طراز اول و مهمترین مخالف رژیم معرفی نمود. به طوری که پس از تبعید امام (ره)، درتهران، قم و بسیاری از شهرها بازارها تعطیل شد،‌ تظاهرات بر علیه رژیم انجام گرفت، تلگراف‌های زیادی به ترکیه و سفارت آن کشور در تهران زده شد و اعلامیه‌های فراوانی در میان مردم منتشر گردید. همچنین در قم، مشهد، تهران، و برخی از شهرستان‌ها درس‌های حوزه‌های علمیه و نمازهای جماعت نیز به عنوان اعتراض به مدت 15 الی 30 روز تعطیل شد. در این بین علمای ایران و نجف نیز با صدور تلگراف و اعلامیه، ضمن تقبیح تبعید امام خمینی(ره)، پشتیبانی خود را از اهداف ایشان اعلام داشته راه و شیوه‌ او را ستودند. آیت‌الله نجفی مرعشی، سید‌هادی میلانی،‌ سید‌محمد‌رضا گلپایگانی، سید‌ابوالقاسم خوئی، ‌سید‌حسن قمی، ‌سید‌علی بهبهانی و ... از جمله عالمانی بودند که با مخابره تلگراف و ارسال نامه به این اقدام دولت اعتراض کردند. به عنوان نمونه آیت‌‌الله نجفی مرعشی، رژیم پهلوی را چنین مورد خطاب قرار داد: «هیأت حاکمه بداند که جرم بسیار مرتکب شده و تاریخ جهان این جنایت را هرگز فراموش نخواهد کرد... آیا ننگن نیست که اجانب مصون باشند و آیت‌الله خمینی (ره) را به بیگانگان بسپارند.» 23
در سطوح پایین‌تر حوزه نیز، برخی از روحانیون همانند سید‌هادی خسروشاهی، علی‌اکبر ناطق نوری، فضل‌الله محلاتی، طاهری اصفهانی وربانی املشی ضمن محکوم کردن تبعید امام، دست به افشاگری علیه رژیم زدند؛ به نحوی که بسیاری از آنان دستگیر، محاکمه و محکوم گشتند. 25
به هر روی مخالفت علما و مردم نتیجه داد و محل تبعید امام و فرزند ارشد ایشان (حاج‌آقا مصطفی که در روز بعد از دستگیری امام، نخست دستگیر و به زندان قزل‌قلعه انتقال داده شد و سپس به ترکیه تبعید شده بود) پس از گذشت یازده ماه از ترکیه به نجف تغییر یافت.
رژیم شاه که در خصوص انتقال امام (ره) به نجف اشرف با دولت عراق به مذاکره نشسته بود، شرط کرده بود که آن دولت از امام استقبال رسمی نکند و تبلیغاتی نیز به انجام نرساند. در مقابل، دولت ایران نیز متعهد شده بود امام را به عنوان تبعیدی به عراق نفرستد و دخالتی در مدت اقامت ایشان نکند. 25
تحلیل ساواک از انتقال امام (ره) به نجف اشرف این بود که از یک سو فضای غیر سیاسی و راکد حوزه علمیه نجف و از سوی دیگر وجود مراجع سرشناس در آن، موجب انزوا و افول تدریجی روحیه انقلابی و سیاسی ایشان خواهد شد و اسباب خاموشی اعتراضات داخلی مردم ایران را فراهم خواهد ساخت. در این بین علیرغم آنکه شرایط غیر‌سیاسی نجف، دشواری‌های زیادی را برای امام فراهم ساخت و تا مدتی ایشان را از ادامه فعالیت‌‌های سیاسی باز داشت؛ اما ایشان ارتباط خود را با محافل روحانی، حوزه‌های علمیه، زائرین، دانشجویان و افراد برجسته انقلابی حفظ کردند و علاوه بر طرح مباحث روزانه و تبیین حکومت اسلامی در کلاس‌های درس خود، به مناسبت‌های مختلف نیز اطلاعیه‌های متعددی صادر نمود و انقلاب اسلامی ایران را تا سرمنزل مقصود هدایت کرد.

فرجام کاپیتولاسیون
حسنعلی منصور که در مراسم آغاز به کار خود به عنوان نخست‌وزیر، طی نطقی با تمجید از اسلام از آن به عنوان «یکی از مترقی‌ترین و برجسته‌ترین ادیان جهان» یاد کرده بود و بر «مراحم و عطوفت خاص شاه» نسبت به مقامات روحانی تأکید نموده بود، کمتر از سه ماه پس از تبعید امام در صبح روز اول بهمن به اتهام به تصویب رساندن لایحه کاپیتولاسیون، در مقابل مجلس شورای ملی هدف گلوله محمد بخارایی ـ یکی از اعضای هیأت‌های مؤتلفه اسلامی ـ قرار گرفت. بدین ترتیب حسنعلی منصور در حالی که با بحران شدید اقتصادی و سیاسی دست به گریبان بود، پس از یازده ماه حکومت و تصویب یکی از ننگین‌‌ترین قراردادهای تاریخ، برای همیشه از عرصه سیاسی ایران کنار رفت.
پس از قتل منصور، علی‌رغم کوشش‌‌هایی که برای حفظ امنیت مقامات مملکت به عمل آمده بود، در روز 21 فروردین 1344 (10 آوریل 1965) سرباز وظیفه رضا شمس‌آبادی از افراد گارد سلطنتی که مأمور نگهبانی کاخ مرمر بود، محمد‌رضا شاه را هنگامی که از اتومبیل در مقابل سرسرای کاخ پیاده شد، به رگبار مسلسل بست. اگر چه شاه با شتاب خود را به داخل ساختمان رسانید، ولی دو تن از درجه‌داران اسکورت او، مورد اصابت گلوله شمس‌آبادی قرار گرفته و کشته شدند.
در این بین امریکایی‌ها نیز از پیامدهای کاپیتولاسیون مصون نماندند. آمریکایی‌‌ها که پس از اخذ حق قضاوت کنسولی، آزادانه با به راه انداختن کازینوهای قماربازی یا مشروب‌خواری به آداب و رسوم جامعه ایرانی اهانت می‌کردند، به طور فزاینده‌ای هدف عملیات شناسایی و حمله قرار گرفتند. به نحوی که تنها بین سال‌های 1971 تا 1975، 31 مورد بمب‌گذاری و تهدید به انفجار بمب، علیه تأسیسات و سازمان‌های آمریکایی در ایران انجام شد. 26
بدین ترتیب ترور حسنعلی منصور که پس از شاه عامل اصلی تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام شمرده می‌شد، به همراه تیراندازی به شاه که خود را رهبر انقلاب سفید می‌نامید، بیش از هر چیزنشانه نارضایتی شدید مردم و ناپایداری رژیم پهلوی بود که سرانجام به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. قابل ذکر است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، قانون مصوب 21 مهر ماه 1343 راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیت‌ها و معافیت‌های قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ 23 اردیبهشت 1358 به طور رسمی لغو گردید. 27

نتیجه‌گیری
رژیم پهلوی که بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 روز به روز بیشتر از دست انگلیس به چنگال آمریکا فرو می‌رفت و موجودیت خود را هر چه بیشتر در گرو حمایت بیگانگان و بویژه آمریکا می‌دید، در سال 1343 لایحه حق قضاوت کنسولی را برای مستشاران امریکایی که هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد، به تصویب رساند.
تصویب لایحه کاپیتولاسیون که پس از برگزاری رفراندوم شاه و تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی صورت می‌گرفت، با موضع‌گیری قاطع و انتقادهای شدید امام خمینی(ره) روبرو شد. و با آگاهی بخشی ایشان به سطح جامعه گسترش یافت. در این بین سخنرانی تاریخی امام که شاه، دولت و مجلس را مورد انتقاد و حمله مستقیم قرار می‌داد و آنها را فاسد ود ست نشانده آمریکا و اسرائیل می‌خواند، دارای آثار و نتایج فراوانی بود.
اگر چه اعتراض‌های علنی منجر به تبعید امام به ترکیه و سپس عراق شد و فضای ترور و وحشت استبدادی را بر جامعه حاکم ساخت، با این حال می‌توان چنین اذعان داشت که تجربه کاپیتولاسیون برای نهضت امام خمینی (ره) تعیین کننده بوده است. زیرا مبارزه مستقیم امام علیه کاپیتولاسیون، از یک سو حکایت از روحیه سلطه‌ستیزی امام براساس نفی سبیل داشت و از سوی دیگر نقطه آغاز طرح حکومت اسلامی ـ به طور رسمی و علنی از سوی ایشان به شمار می‌آید.

پی‌نوشت‌ها:
1. داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ج3، ص 134.
2. علی‌اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، 1372، ص 36.
3. همان، ص 37.
4. همان، ص 36.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: نشر پیکان، 1380، ص 308.
6. ماده واحده: با توجه به لایحه شماره 18 ـ 2291 ـ 57 ـ 21/11/1342 دولت و ضمائم آن که در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده به دولت اجازه داده می‌شود که رئیس و اعضای هیئت‌های مستشاری نظامی ایالات متحده در ایران که به موجب موافقت‌نامه مربوط در استخدام دولت شاهنشاهی می‌باشند از مصونیت‌ها و معافیت‌هایی که شامل کارمندان اداری و فنی موصوف در بند (واو) ماده اول قرارداد وین ـ که در تاریخ هیجدهم آوریل 1961 مطابق با 29 فروردین 1340 به امضا رسیده است ـ می‌شود برخوردار نماید.
7. پیشین، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 310.
8. علیرضا امینی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران: صدای معاصر، 1381، ص 292.
9. حمید روحانی،‌ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره) تهران: واحد فرهنگی بنیاد شهید، 1364، ص 708.
10. قرآن کریم، سوره نساء، آیه 141.
11. امام خمینی (ره)، صحیفه نور، ج 2، ص 139.
12. امام خمینی (ره)، صحیفه نور، ج16، ص 37.
13. پیشین، ‌حمید روحانی، ص 711.
14. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 64.
15. برای مطالعه‌ی متن کامل سخنرانی امام رجوع کنید به: جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی،‌ جنگجویان 2، صص 109 ـ 116.
16. امام خمینی، صحیفه نور، ج، ص 149 ـ 153.
17. جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ج2، تهران: خوارزمی،‌1357، صص 56 ـ 57.
18. رجوع کنید به: روزنامه اطلاعات،‌9 آبان 1343.
19. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد حسین فردوست)، تهران: انتشارات اطلاعات، ص 516.
20. حسن کشوردوست، ماه تابان، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)، ص 107.
21. همان، صص 110ـ 112.
22. روزنامه اطلاعات، شماره 11531، 13/8/1343، ص 1.
23. علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مؤسسه خیریه و فرهنگی امام رضا (ع)، ج4، صص 29 ـ 27.
24. همان، ج 5، ص 96.
25. پیشین، جلال‌الدین مدنی،‌ج2، ص 124.
26. جیمز بیل، عقاب و شیر، ترجمه، مهوش غلامی، تهران: انتشارات شهراب، 1371، ج1، ص 308.
27. روزنامه کیهان،‌24/12/1358، ص 2.