ترور یاران قدیمی برای بقای حکومت
جنایت های رضا شاه در حق نزدیکانش بخش دوم
نصرت الدوله فیروز؛ شاهزاده بد اقبال قجری
2234 بازدید
فیروز میرزا فیروز مشهور به نصرت الدوله در سال ۱۲۶۴ شمسی از عزت ملک پنجمین دختر مظفرالدین شاه قاجار و نوه دختری امیرکبیر متولد شد. پدر فیروز، عبدالحسین فرمانفرما نام داشت. [1]
دوران کودکی را در تبریز گذراند و از پنج سالگی تحصیلات مقدماتی شامل زبان فارسی، عربی، قرآن و شرعیات، حساب و هندسه و زبان فرانسه را تا حدی فرا گرفت. [2] در چهارده سالگی که پدرش به خارج از ایران، نجف، تبعید شد، در مدرسه فرانسویها در بیروت ثبت نام کرد. سرانجام مظفرالدین شاه پس از پنج سال در زمان صدارت عینالدوله با بازگشت فرمانفرما به ایران مشروط بر ترک دسیسههایش موافقت کرد؛ اما چون یک سال از تحصیلات فیروز میرزا باقی مانده بود، در بیروت ماند و پس از اخذ دیپلم به ایران بازگشت. مادرش از مظفرالدین شاه خواست فرزندانش فیروز میرزا و عباس میرزا را مورد لطف و توجه خود قرار دهد. از این رو فیروز میرزا، نصرتالدوله و عباس میرزا (سالار لشکر) لقب گرفت[3] و نصرتالدوله حاکم ایالات کرمان و بلوچستان گردید. در این ایام فجایع بسیاری به او نسبت دادند. [4]
ازدواج و تحصیلات
در بیست سالگی با دختر عمهاش، دفترالملوک ازدواج کرد. کرمان آن روزها در تب و تاب مشروطه بود. محمد علیشاه تازه به تخت نشسته، خواهرزادهاش را به تهران احضار کرد. فیروز میرزا که همراه داییاش در باغ شاه اقامت داشت، شاهد به توپ بستن مجلس و وقایع باغ شاه بود. در این میان پدرش، عبدالحسین، اخبار باغ شاه را با استفاده از وی به انگلیسیها گزارش میداد، بدون آن که وی چیزی از این موضوع بداند. در بیست و یک سالگی برای آشنایی با علوم جدید راهی دانشکده حقوق سوربن شد و پس از لیسانس، دروسی چند از دکترای حقوق را در رشته حقوق بین الملل گذراند. [5]
ورود به سیاست
نصرت الوله زمانی که 26 ساله شد تحت حمایت پدرش وارد عالم سیاست گردید و اولین سمت دولتی اش سمت معاونت وزارت عدلیه بود. در مرداد ۱۲۹۵ محمدولیخان تنکابنی از رئیس الوزرایی بر کنار و در شهریور همان سال وثوقالدوله جایگزین او شد و نصرتالدوله ۲۸ ساله در کابینه وی بار دیگر وزیر عدلیه و سپس وزیرخارجه شد. این واقعه دیگر بار در ۱۲۹۷ نیز تکرار شد.[6]وی در جریان امضای قرارداد ننگین ۱۹۱۹ که ایران را عملا تحتالحمایه انگلیس کرد، اولین نقش مهم سیاسی خود را در کابینه وثوقالدوله ایفا نمود. وی چهل هزار لیره از انگلیسیها و شصت هزار لیره از درآمد نفت اعتبار گرفت. ازجمله اسناد این مطلب اعتراف سر دنیس رایت سفیر پیشین انگلستان در کتابی با عنوان «انگلیسیها در میان ایرانیان» است.[7] مهدی بامداد نیز دراین باره مینویسد: نصرتالدوله با شصت هزار پوند اعتبار به حواله کرد شرکت نفت جنوب، همراه احمدشاه به اروپا رفت و ضمن سیاحت و خوشگذرانی با پولهای باد آورده، همچنان با انگلیسیها در ارتباط بود و پس از اطلاع از تلاش آنان برای راهاندازی کودتا در ایران با جلب نظر آنان بویژه با قرارهای اطمینانبخش لرد کرزن کوشید، نقش اول زمامداری دولتی قوی را عهدهدار شود؛ اما پس از رسیدن به تهران متوجه شد، سید ضیاء بر اوضاع مسلط شده است. [8]
نصرت الدوله با «افتضاح جمهوری» و شماری دیگر از حوادث، با همکاری لورن نقش مهم و بنیادینی در تحکیم پایه های سلطنت پهلوی و شخص رضاشاه ایفا کرد. در مجموع پنج بار مقام وزارت را بهدست آورد. در کابینه وثوق الدوله دو بار وزیر عدلیه و یک بار وزیر امور خارجه شد، در کابینه سردار سپه مدتی وزیر عدلیه بود و سپس وزیر مالیه شد. از طرفی، سه دوره نمایندگی مجلس را هم در کارنامه خود یدک میکشید. از اینرو نصرت الدوله خود را از هر جهت شایسته پست رییس الوزرایی میدانست.
پس از اینکه جنگ جهانی اول روزهای آخر خود را سپری میکرد و ناامنی و فقر اقتصادی در ایران به وضوح دیده میشد، احمدشاه، صمصام السلطنه را برکنار و وثوق الدوله را مامور تشکیل کابینه کرد. پس از تشکیل کنفرانس صلح ورسای، دولت ایران تصمیم گرفت برای حل مشکلات ناشی از جنگ به هر ترتیبی که ممکن باشد هیاتی را به کنفرانس مزبور اعزام کند. در حالی که مشاورالممالک و اعضای هیات در فرانسه بهدنبال چانهزنی و گرفتن سهمی برای ایران بودند، وثوق الدوله، نصرت الدوله را از وزرات عدلیه به وزارت امور خارجه معرفی کرد. نصرت الدوله بیش از هر چیز به خاطر قرارداد ۱۹۱۹ به شهرت رسید زیرا به عنوان وزیر امور خارجه یکی از سه امضاکنندهٔ قرارداد بود. [9]
نصرت الدوله فیروز برای تصویب و اجرای قرارداد ۹ اوت ۱۹۱۹ (بر اساس این قرارداد تمامی امور کشوری ولشکری ایران زیرنظرمستشاران انگلیسی وبا مجوز آنان صورت میگرفت. براثر مخالفتهای داخلی و خارجی و مغایرت آن با قانون اساسی مشروطه، این قرارداد هرگز به اجرا درنیامد.) بیش از کارگزاران دولت انگلیس فعالیت میکرد و تمام آرزوهای خود را در اجرای این قرارداد میدید و یقین داشت پس از اجرای این قرارداد پس از شاه در راس قدرت قرار خواهد گرفت و چه بسا به لطف انگلیسها بتواند جای شاه را هم بگیرد.
او در سفری که با احمدشاه به لندن داشت تمام سعی خود را بهکار گرفت تا بتواند نشان زانوبند که نشانی بزرگ در انگلیس است را برای احمدشاه بگیرد و آنچنان در این امر اصرار ورزید که لرد کرزن، وزیر امور خارجه انگلیس از رفتار او عصبانی شد. وقتی لرد کرزن و طراحان سیاست انگلیس در ایران با بطلان قرارداد ۹ اوت ۱۹۱۹ مواجه شدند فکری جدید کردند و آن قبضه حکومت ایران با انجام یک کودتا بود. از اینرو کاندیدای مسلم و بدون شک کرزن، نصرت الدوله فیروز بود. [10]
گردانندگان سیاست انگلیس در تهران در مجموع میانه خوبی با نصرت الدوله نداشتند و خود بهفکر رهبر سیاسی کودتا بودند. سرانجام به اصرار هاوارد قرعه بهنام سیدضیاءالدین طباطبایی، مدیر روزنامه رعد افتاد و ژنرال ریموند آیرونساید هم رضاخان را برای عاملیت نظامی در نظر گرفت و برنامه تنظیمشده بامداد روز سوم اسفند ۱۲۹۹ به مرحله اجرا درآمد.
یحیی دولتآبادی درباره کودتای رضاشاه مینویسد: «نصرت الدوله در اروپا میداند در تهران کودتا خواهد شد و تصور میکند نظر به دوستی که با انگلیسیها دارد میتواند زمامدار مملکت بشود و شاید تا یک اندازه بیخبر نباشد که رفیق او مدیر روزنامه رعد (سید ضیاالدین طباطبایی) هم در حال دست و پا زدن برای خویش است، ولی نمیتواند تصور کند که دست وی به زمامداری برسد و میکوشد زودتر خود را به تهران برساند، ولی پیمودن راه طولانی از طریق بصره و بغداد به واسطه ترس عبور از روسیه دست او را از رسیدن به دامان مقصود کوتاه کرده و به حریفش فرصت و مجال دادهاست.»
نصرت الدوله فیروز که در آن ایام از بغداد عازم ایران بود با تاخیر زیادی به تهران رسید و از زمان ورود او سه روز از کودتا گذشته بود و در همان روز نصرت الدوله فیروز بازداشت و به زندان قصر نزد پدر، برادر و سایر رجال زندانی منتقل شد.
خیلی زود دوران صد روزه نخستوزیری سیدضیاءالدین به پایان رسید و او برکنار و تبعید شد. چند روز بعد زندانیان سیدضیاء آزاد شدند و به ملاقات شاه رفتند. در آن زمان هیچکس به اندازه نصرت الدوله حس انتقامجویی از سیدضیاء و عوامل اجرایی آن را نداشت. از طرفی او از دست وزیر امور خارجه انگلیس و سفیر این کشور در تهران عصبانی بود که چطور روزی گزینه آنها برای جایگزینی احمدشاه بود، ولی در ادامه با بیاعتنایی آنها در گوشه زندان جای گرفت. از اینرو نصرت الدوله قبل از افتتاح مجلس عدهای از رجال زندانی و روزنامهنگاران را به باغ فرمانیه دعوت کرد و در سخنان پرشوری درخواست کرد که از اقدام علیه عوامل کودتا به هیچ وجه کوتاهی نکنند. در همین جلسه بنا بر این گذاشته شد که پس از افتتاح مجلس، اعتبارنامه دوستان سیدضیاء رد شود.
اعتراضات و کنایههای نصرت الدوله و دوستانش تنها به عملکرد سیدضیا نبود، بلکه قزاقها و عوامل نظامی و حتی احمدشاه را هم شامل میشد. در این بین، رضا خان پهلوی سردار سپه کاملاً متوجه این تحرکات بود، اما بهدلیل اشتغالاتی که در مسیر امنیت کشور داشت صلاح را در سکوت دید، اما وقتی متوجه شد قیام و شورشهایی در قسمتهای مختلف کشور به راه افتاده است اعلامیهای صادر کرد و خود را عامل کودتا معرفی کرد و به شدت تهدید کرد که اگر مطبوعات علیه کودتا مطلبی بنویسند، تنبیه خواهند شد. سردار سپه میدانست که نصرت الدوله پشت پرده این تحرکات است، اما بهدلیل اینکه او نمایندهای با نفوذ و از دوستان نزدیک مدرس بود و ضمناً سردار با فرمانفرما روابط دوستی و کاری داشت برای تنبیه به سراغش نرفت.
یکی از کارهای مهم نصرت الدوله تاسیس مدرسه عالی حقوق در دوران وزارت عدلیه بود و نیز او بود که پیشنهاد صدور شناسنامه برای افراد جامعه را او ارائه کرد. بطوریکه در تاریخ سوم اسفند ۱۲۹۵ به پیشنهاد نصرت الدوله وزیر عدلیه، تصویبنامهای درباره ثبت احوال از نظر دولت گذشت که مقرر شد از تاریخ ۱۵ آذر ۱۲۹۸ برای گرفتن تعرفه انتخابات، گذرنامه، جواز حمل و نقل، اقامه دعوی و گرفتن حواله پولی، از اشخاص مطالبه به قولی سجل احوال بشود.
نقش نصرتالدوله فیروز در مجلس چهارم
نصرتالدوله وقتی پا به مجلس چهارم گذاشت، چون از پشتیبانی کامل مدرس برخوردار بود ترس و واهمهای در دل راه نداد، ولی تا زمانی که اعتبارنامهاش تایید نشده بود خیلی وارد بحث و صحبت نمیشد. در ابتدای مجلس بهعنوان منشی اول هیات رییسه انتخاب شد و توانست نظر موتمن الملک را نسبت به خود جلب کند، ولی، چون کار منشی وقتگیر بود پس از تصویب اعتبارنامهاش کنارهگیری کرد و در تمام مسائل اصولی کشور اظهارنظر میکرد. پس از اینکه تیمورتاش، نایب رییس مجلس در کابینه مشیرالدوله وزیر عدلیه شد، نصرت الدوله توانست سمت نایب رییسی مجلس را از آن خود کند. نصرت الدوله تا مهرماه ۱۳۰۱ این سمت را برای خود حفظ کرد و از این تاریخ داوطلب نیابت ریاست نشد.
نقش نصرت الدوله در مجلس پنجم
نصرت الدوله پس از تصویب اعتبارنامهاش به دقت وضع سیاست مملکت را از مدنظر گذرانید. به هم خوردن واقعه جمهوری، قهر سردار سپه، تظاهرات شدید نظامیان و تهدید مجلس شورای ملی و بازگشت سردار سپه از رودهن و بالاخره عقبنشینی کامل احمد شاه، همه دال بر این بود که عمر سلطنت قاجاریه خیلی زود به اتمام خواهد رسید و سلطنت ایران نصیب سردار سپه (رضاخان) خواهد شد. از اینرو نصرت الدوله تصمیم گرفت به سردار سپه نزدیکتر شود. نصرت الدوله به همراه تیمورتاش و داور تلاش خود را بهکار میگیرند تا نمایندگان مجلس پنجم را برای رسیدن رضاخان به سلطنت اداره کنند تا او پادشاه ایران شود.
در ادامه رضاخان سعی کرد به سیدحسن مدرس نزدیک شود و از اینرو به او گفت شما میتوانید دو پست کابینه را تعیین تکلیف کنید. مدرس هم، شکرالله خان صدری را برای وزارت داخله و شاهزاده نصرت الدوله را برای وزارت عدلیه معرفی کرد.
عضویت نصرت الدوله فیروز در مجلس ششم و تصاحب وزارت مالیه
انتخابات دوره ششم و مبارزات انتخاباتی بدون سر و صدا در بهار ۱۳۰۵ آغاز و پایان گرفت و مجلس در ۱۹ تیرماه ۱۳۰۵ با نطق رضاشاه افتتاح شد. در این دوره هم نصرت الدوله فیروز از کرمانشاه به وکالت مجلس رسید. در این دوره مجلس که با رییس الوزرایی مستوفی توام شد حاشیه و اعتراضات بالا گرفت و مجلس به سراغ استیضاح دولت مستوفی رفت، اما پس از چانهزنی بنا شد مجلس از استیضاح بگذرد و در قبال آن، انتخاب چهار وزیر در اختیار مجلس قرار بگیرد.
یکی از این چهار نفر، نصرت الدوله بود که وزارت مالیه به او رسید. با این تفاسیر، نصرت الدوله برای پنجمین بار مقام وزارت را بهدست آورد. در کابینه وثوق الدوله دو بار وزیر عدلیه و یک بار وزیر امور خارجه شد، در کابینه سردار سپه مدتی وزیر عدلیه بود و حال هم وزیر مالیه شد. از طرفی، سه دوره نمایندگی مجلس را هم در کارنامه خود یدک میکشید. از سوی دیگر، نصرت الدوله دوست صمیمی علیاکبر داور و سردار معظم خراسانی (تیمورتاش) بود و هر سه در به قدرت رسیدن رضاشاه نقش کلیدی را ایفا کردند بهطوری که از آنها بهعنوان «مثلث سیاسی» یاد میکردند. این افراد برای قدرتمند شدن خود در عرصه سیاسی و جریانسازی بیشتر روی به عَلم کردن حزب «ایران نو» آوردند، از اینرو نصرت الدوله خود را از هر جهت شایسته پست رییس الوزرایی میدانست.
برکناری و توقیف نصرت الدوله
اصولاً رضاشاه نسبت به نصرت الدوله خوشبین نبود و قبول نمیکرد که فیروز نسبت به او سرسپردگی دارد و همیشه نگران او بود و همکاریهای رضاشاه در دوران سردار سپهی و سالهای اول سلطنت برای اجرای مقاصد خاصی بود که فقط نصرت الدوله میتوانست آن مقاصد را انجام دهد.
بدبینی رضاشاه به نصرت الدوله زمانی بنیان گرفت که فرمانفرما، والی کرمانشاه و رضاخان افسر جزء رییس قراولان فرمانفرما بود. نصرت الدوله از جوانی خودخواه، متکبر و بدبرخورد بود. شاید بارها سلام نظامی رضاخان را پاسخ نداده بود و یا به وی تکلیف کرده بود افسار اسب او را بگیرد تا او سوار شود. به هر تقدیر زمانه طوری رقم خورد که نصرت الدوله مجبور شود زیر عَلم سردار سپه سینه بزند تا وارد کابینه شود.
ناروی داور به نصرت الدوله
در ادامه برخی اقدامات تند نصرت الدوله در وزارت دارائی باعث شد عدهای با او دشمن شوند. بهطوری که شبی شاه به مخبرالسلطنه رییس الوزرا میگوید حاجتی به نصرت الدوله نداریم چه عیب دارد از خدمت معاف باشد، ولی وجود تیمورتاش مانع از عملیاتیشدن این تصمیم بود. رفتار سرتیپ محمد درگاهی رییس نظمیه در چند ماه اخیر حکایت از این داشت که حوادثی در شرف تکوین است. از برخوردهای درگاهی با نصرت الدوله میشد دریافت که شاه نسبت به نصرت الدوله نه تنها لطفی ندارد، بلکه وی را از دشمنان و ایادی مخرب خود میداند.
پس از ورود به منزل نصرت الدوله، داور گفت امروز بهترین فرصتی است که میتوانیم در کلیات لایحه صحبت کنیم. پس از بررسی در کلیات لایحه و صرف ناهار، داور به نصرت الدوله میگوید باید ساعت دو بعد از ظهر در تکیه دولت حاضر باشیم، زیرا اعلیحضرت هم در برنامه حضور دارند. پس از ورود این افراد در مراسم، مدتی بعد رضاشاه وارد برنامه میشود و به یکباره و با عصابینت دستور بازداشت نصرت الدوله که وزیر مالیه بود را میدهد. خبر دستگیری نصرت الدوله به سرعت در شهر شایع و باعث حیرت مردم پایتخت شد، زیرا رضاشاه روزگاری از گماشتگان و نزدیکان مخصوص عبدالحسین میرزا فرمانفرما پدر نصرت الدوله بود. از همان لحظات نخستین بازداشت نصرت الدوله، نزدیکان او مانند پدر و برادرانش که دو تن از آنها (محمدولی و سالارلشگر) نماینده مجلس بودند تحت نظر پلیس قرار گرفتند و رفت و آمدهایشان کنترل میشد. در همان ایام، سرتیپ محمدحسین خان فیروز رییس ستاد نیروی جنوب و برادر نصرت الدوله از شغل خود منفصل و به زندان تهران منتقل شدند.
پس از اینکه فرمانفرما برای کمک به فرزندش به ملاقات مستوفی الممالک رفت، او از شاه خواست که نصرت الدوله را به پاس خدماتش در وزارت مالیه آزاد کند. شاه هم به این درخواست جواب مثبت داد، ولی آزادی بهگونهای بود که نصرت الدوله در خانه بسر میبرد و حق ملاقات با کسی را نداشت.
در آذرماه ۱۳۰۸ خبری مثل بمب در تهران منتشر شد؛ محمدخان درگاهی رییس کل نظمیه ایران زندانی شد. چندی بعد، سرتیپ کوپال جایگزین درگاهی شد. کوپال در همان روزهای نخست از مامورین محافظ نصرت الدوله و بستگانش کاست و به نصرت الدوله اجازه داده شد که هر وقت خواست به وردآورد (آبادی نصرت الدوله) رفته و در آنجا بماند. به مرور معاشرتهای نصرت الدوله آزاد شد. اما خیلی زود ورق برگشت و نصرت الدوله مورد بازجویی قرار گرفت و تا حدود زیادی امید او و خانوادهاش به آینده بهتر کمرنگ شد.
روز دوشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۳۰۸ جلسه مجلس شورای ملی به ریاست حسین دادگر تشکیل شد. در ادامه جلسه، رییس مجلس اظهار داشت که وزیر عدلیه لایحهای دادهاند که قرائت میشود: «نظر به اصل ۲۵ و ۶۹ و اصل ۷۰ متمم قانون اساسی و نظر به قانون محاکمه وزرا مصوب تیرماه ۱۳۰۷ و نظر به راپرت پارکه دیوان جزا که موارد مستقیماً تقدیم میشود، وزارت عدلیه تقاضا میکند که فیروز میرزا وزیر مالیه سابق به مناسبت ارتشاء مورد تعقیب واقع گردد. داور.»
به این ترتیب بازجویی از نصرت الدوله توسط علی اکبر داور آغاز شد تا اینکه او روز اول اردیبهشت به شعبه اول دیوانعالی تمیز احضار شد و وکلای خود را انتخاب کرد. فردای آن روز، نصرت الدوله از منزل شخصی به زندان نظمیه انتقال یافت و بامداد روز نهم اردیبهشت 1309 محاکمه وی آغاز شد. پس از بحث و جدلهای طولانی بالاخره بهواسطه پروندهای که روزگاری درگاهی برای برای نصرت الدوله تنظیم کرده بود، او را محکوم کردند و به پاس تنظیم این پرونده، درگاهی مورد عفو و اغماض شاه قرار گرفت.
چگونگی قتل نصرت الدوله
نصرت الدوله در مهرماه ۱۳۱۵ از طرف پلیس سیاسی دستگیر و پس از چند روز توقف در زندان تهران در معیت چند مامور به زندان سمنان انتقال یافت. در ماههای اول، رفاه نسبی داشت تا اینکه فرمان قتل او صادر شد در این زمان همه چیز را از او گرفتند و حتی سگ او را با خود به سمنان بردند و با گلولهای مغز آن حیوان را متلاشی کردند. پس از این سختگیریها بالاخره هیات چهار نفرهای که مراقبت و نگهداری نصرت الدوله را به عهده داشتند در ۱۶ دیماه سال ۱۳۱۶ تصمیم به قتل این شاهزاده میگیرند و پس از نوشاندن زهر به نصرت الدوله او را به طرز بیرحمانهای خفه میکنند. بعد از این عمل، دکتر معتمد را بر بالین مقتول میبرند و او هم گواهی فوت نصرت الدوله به علت بیماری قلبی را صادر میکند! نصرت الدوله در زمان قتلش کمی بیش از پنجاه سال داشت و به نوعی رضاخان اجازه عمری طولانیتر را به او نداد. خانواده فیروز پس از مرگش جنازه را از زندان شهربانی سمنان به تهران منتقل و در ابن بابویه به خاک سپردند.[11]
چگونگی این قتل و نحوه اجرای این دستور از زبان کسی که شاهد و ناظر این ماجرا در سمنان بود، شنیدنی است. سید کاظم آقا شریعت پناهی ماجرا را اینگونه تعریف می کند که « شهربانی سمنان تصمیم گرفت که نصرت الدوله فیروز را در سمنان منزل مسکونی بنده تحت نظر نگاه دارد. معلوم می شود که شهربانی سمنان در آن زمان محرمانه با مرکز مکاتبه کرده و حیاط بیرونی منزل ما را برای اقامت نصرت الدوله فیروز مناسب تشخیص داده است. بدون آن که به بنده اطلاعی بدهند یک شب عده ای افسر و پاسبان و مامور آگاهی به خانه بیرونی ما آمدند و اتاق های آن جا را تصرف کردند . رئیس شهربانی وقت سمنان با کمال عذرخواهی سخنانی بیان کرد و گفت : از مرکز دستور داریم که نصرت فیروز را در منزل شما مسکن دهیم و البته چند نفر مامور آگاهی و پاسبان هم برای حفاظت شب و روز در این جا اقامت خواهند داشت.
در آن هنگام، شهربانی سمنان قسمت بیرونی منزل ما را اشغال کرده بود، از اتاق های اندرونی ما دو اتاق هم برای مامورین شهربانی و آگاهی اختصاص داده بودند و بقیه اتاق ها را برای خانواده من باقی گذاشته بودند. در مقابل در بیرونی تعدادی پاسبان و مامورین آگاهی ایستاده بودند و شب و روز کشیک می کشیدند. حدود سه ماه این وضع ادامه پیدا کرد. تا این که چند شب پیش که در اتاق اندرونی خود خوابیده بودم و پاسی از نیمه شب گذشته بود، در اثر سر و صدای زیاد از خواب پریدم، گوش فرا دادم، شنیدم که در اتاقی که نصرت الدوله فیروز سکونت داشت، فعالیت های مشکوکی در جریان است، ساعت حدود 2 نیمه شب بود. افرادی که مامورین شهربانی و آگاهی بودند، در حیاط بیرونی ما در حال رفت و آمد بودند. گاهی آهسته با یکدیگر صحبت می کردند و زمانی هم صدایی شبیه به فریاد ضعیفی به گوش رسید. بعد از آن سکوت سنگینی حکمفرما شد.
معلوم گردید که دیگر در آن اتاق فعالیتی نمی شود. اما مامورین در حیاط نزدیک اتاق نصرت الدوله فیروز در حال رفت و آمد بودند و آهسته صحبت می کردند. سرانجام صبح شد و من خیلی زود از بستر خواب بلند شدم، دیدم که خانم من هم بیدار است. گفتم: خانم شما دیشب بر خلاف شب های قبل از اتاق نصرت الدوله سر و صدایی نشنیدید؟
خانم بنده گفت: چرا و این مساله باعث شد که من تا صبح خواب به چشمم نیاید. ما مشغول صرف صبحانه شدیم. در همان زمان ستوان یکم فولادی به اتاقمان آمد و گفت: شما دیشب راحت خوابیدید؟ گفتم: بلی. فولادی پس از صرف چای و صبحانه هنگامی که داشت اتاق را ترک می کرد، گفت: فردا ما این جا را ترک می کنیم. شما راحت باشید. چون نصرت الدوله فیروز فوت کرده است. و بنده بعدا فهمیدم که آن سر و صدا در آن شب برای آن بوده است که مامورین آگاهی پاسبان ها سرگرم خفه کردن نصرت الدوله فیروز بوده اند.[12]
جمع بندی:
رضا شاه همچنانکه دستور کشتن تیمور تاش را در زندان صادر کرد ، فرمان قتل نصرت الدوله را نیز برای اجرا به شهربانی ابلاغ کرد. این خصلت همه دیکتاتورها است که برای بقای حکومت استبدای خود علاوه بر مخالفان به کسانی که سالها به بقای حکومتشان کمک کرده اند هم رحم نمی کنند . دست انتقام روزگار هم پاسخ جنایات رضا خان را از طریق اربابان انگلیس اش داد. انگلیسی ها که رضاخان را به قدرت رساندند زمانی که تاریخ مصرفش برای آنها به پایان رسید او را به موریس تبعید کردند
رضاشاه در راستای تحکیم موقعیت خود زمانی که احساس کرد نصرت الدوله به خطری علیه تداوم حکومتش تبدیل شده است، دستور کشتن او را صادر کرد.
پی نوشت ها :
[1] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، ج۱، ص۱۶۹، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۷۳.
[2] عاقلی، باقر، نصرت الدوله (از رویای پادشاهی تا زندان شاهی)، ص۷، تهران، نشرنامک، ۱۳۷۳.
[3] همان. ص. ۷-۹ .
[4] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، ج۱، ص۱۶۹، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۷۳.
[5] همان.
[6] همان.
[7] رایت، سر دنیس، انگلیسیها در میان ایرانیان، ص۲۰۷، ترجمه لطفعلی خنجی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۹.
[8] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۱۱۶- ۱۱۷.
[9] https://www.rouydad24.com/fa/news/213135
ایران از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا سقوط رضاشاه/ ایرج رودگرکیا/ نشر پردیس دانش
[10] عبدالله مستوفی، شرح رندگانی من، ص۱۶۷- ۱۶۸، تهران، کتاب فروشی علمی، ۱۳۲۵.
[11] https://www.rouydad24.com/fa/news/213135
به نقل از ایران از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا سقوط رضاشاه/ ایرج رودگرکیا/ نشر پردیس دانش.
[12] https://www.fardanews.com/fa/news/364160
به نقل ار کتاب بنیادهای هویتی سمنان، اثر خسرو عندلیب سمنانی
بخش اول این مطلب را می توانید در نشانی زیر ببینید:
بخش سوم :
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات