روایت مداخله شوروی و انگلیس در تولد پهلوی


روایت مداخله شوروی و انگلیس در تولد پهلوی

تهران، در واپسین روزهای سلطنت قاجار، فقط پایتخت یک کشور بحران‌زده نبود. دو امپراتوری بزرگ، بریتانیا و شوروی، در این شهر برای تصاحب آینده ایران صف‌آرایی کرده بودند. سفارت‌هایشان پرجنب‌وجوش بود. هر دیدار دیپلماتیک، معنایی فراتر از ادب معمول داشت و پشت هر لبخند، رقابتی بی‌صدا در جریان بود.

دودمان قاجار در حال فروپاشی بود. اما قدرت‌های جهانی، سقوط آن را فقط یک تغییر داخلی نمی‌دانستند. هرکدام می‌خواستند ایران به سمت دلخواه آن‌ها بچرخد؛ حتی اگر مجبور می‌شدند با نقاب «بی‌طرفی» دست به مداخله بزنند.

تلاش انگلیس برای به قدرت‌رساندن سلسله پهلوی، تنها برای پایان‌دادن به حکومت قاجار نبود. کودتای رضاخان برای آن‌ها فرصتی تازه ساخت. از یک‌سو راه بستن قراردادهای نفتی به نفع بریتانیا هموار شد و از سوی دیگر، سیاست‌های فرهنگی این قدرت استعمارگر امکان پیاده‌سازی در دل جامعة اسلامی ایران را پیدا می‌کرد.

شوروی هم بی‌کار نبود و از هیچ تلاشی برای نفوذ بر حکومت جدید و تبلیغ آرمان‌های کمونیستی خود بر پیکرة جامعه، مضایقه نمی‌کرد.

روایت این موضوع در صفحات 485 تا 491 از کتاب «رضاخان تا رضاشاه» به رشته تحریر درآمده است. این کتاب توسط موسسة مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده و خواندن آن خالی از لطف نیست.

 

میدان رقابت لندن و مسکو

بجا است موضع دو همسایة جنوبی و شمالی انگلیس و شوروی، در دگرگونی سیاسی اخیر ایران هر چند فشرده بازگفته شود. گفتنی است وزرای مختار دولتین به رسمی نانوشته و پذیرفته شده چند روز پیش از جلسه نهم آبان ١٣٠٤ مجلس شورای ملی از تهران بیرون رفتند. آنان در هر بزنگاهی که به کودتا یا شبه کودتا ختم می‌شد، با دست‌آویز گردش یا کار پایتخت را ترک می‌کردند.[1] یورنف اول آبان راهی اصفهان شد و لورن چند روز بعد به همدان رفت.[2]

موضع بیرونی دولت انگلیس درباره حوادث منتهی به نهم آبان ١٣٠٤ بی طرفی بود. پرسی لورن، وزیر مختار آن دولت در ایران، برای نمایاندن رسمی این موضع‌گیری به وزارت امور خارجه کشورش پیشنهاد کرد بیانیه‌ای بنویسد و بگوید که انگلیس خواهان مداخله و یا درگیرشدن در قضایای داخلی ایران نیست.[3] احتمال دارد این درخواست لورن پس از دیدار حسن مشار وزیر امور خارجه با او به لندن فرستاده شده باشد. مشارالملک «درست ده روز پیش از رأی مجلس [به] لورن.... اطلاع داد که رضاخان قصد دارد کار سلسله قاجار را یکسره کند» [4] و درست پس از این ملاقات بود که دستور حمله سیاسی به احمد شاه و خاندان قاجار صادر شد.[5]

مهمترین مسئله انگلیس در ایران برقراری نظم حفظ امنیت و جلوگیری از نفوذ کمونیسم در مملکت به عنوان کشور حائل بود و رضاخان نشان داده بود که از پس هر دو منظور بر می‌آید؛ هر چند برقراری این نظم و امنیت ستمگرانه و خشونت آمیز باشد. «ایرانی ضعیف کشور حائل مؤثری نبود. به راحتی آلت دست روسیه قرار می‌گرفت [و] بریتانیا به سختی می‌توانست با نفوذ روسیه در تهران رقابت کند.»[6]

 

برای تحقق اهداف قرارداد ۱۹۱۹

آستن چمبرلین، وزیر امور خارجه انگلیس سه چهار روز مانده به خلع سلطنت از قاجاریان در یادداشتی رسمی در کنار رد هر دخالتی در امور داخلی ایران به دولت رضاخان دلگرمی داد که ایران باید مانند سابق مطمئن باشد که در مجاهداتی که برای تأمین سعادت مملکت و ایجاد حیات ملی منظم و تأسیس مؤسسات بهتری درخور عظمت و ابهت تاریخی و احتیاجات یوم حاضر خود دارد دولت انگلیس کاملاً موافقت و مشارکت دارد [].[7]

بونزوم، وزیر مختار فرانسه نیز در آستانة پادشاهی رضاخان ضمن توضیح رهنمودهایی که پرسی لورن، وزیر مختار انگلیس به شاه بالقوه ایران می‌داد، نتیجه گرفت که نمایندة سیاسی انگلیس خوشحالی خود را از اینکه توانسته است به اوضاع مبهم سیاسی ایران خاتمه دهد، پنهان نمی‌کند. او آیندة ایران را به نحوی رقم زد که دولت انگلیس می‌خواست با عقد قرارداد ۱۹۱۹ رقم بزند. [8]

ناظران آمریکایی مقیم ایران نیز بی‌طرفی انگلیس را چیزی بیشتر از شیرین‌زبانی سیاسی نمی‌دانستند. در گزارش‌های سفارت آمریکا آمده است که لورن و رضا پاییز گذشته در خرمشهر به گاه جاکن‌کردن شیخ خزعل از خوزستان معاملة سیاسی کرده بودند [یک سر این بده‌بستان نگهداشت منافع دولت انگلیس در ایران توسط رضاخان و سر دیگر آن رسیدن او به کرسی ریاست جمهوری یا اورنگ پادشاهی بود.] «[...] ظاهراً انگلیس‌ها مواضع واقعی‌شان را به طور محرمانه به شاهزاده فیروز [نصرت الدوله وزیر عدلیه] گفته‌اند که... بریتانیای کبیر با شرایط زیر از نیابت سلطنت و یا حتی پادشاهی سردار سپه حمایت خواهد کرد: اول این که این تغییر باید دائمی باشد؛ دوم این که باید با خواست مردم [مجلس شورای ملی] باشد؛ و سوم این که نظم باید حفظ شود و هیچ لطمه‌ای به منافع بریتانیا وارد نیاید.[9] [...]

 

پشت پردة حمایت شوروی از رضاخان

روزهای مانده به تصویب ماده واحدة خلع سلطنت از احمد شاه و هم‌زمان با آغاز عملیات سیاسی وزارت جنگ برای براندازی قاجار، دستگیری گستردة کمونیست‌ها آغاز شد. در هشتم و نهم مهر ماه ١٣٠٤ حدود صد نفر، که مشکوک به ارتباط با بلشویک‌ها بودند، در تبریز بازداشت شدند. بیشتر دستگیر‌شدگان ارمنی بودند. [...] این احتمال که عوامل دولتی پس از آن که سفارت انگلیس اطلاعاتی از راه‌اندازی آشوب توسط این افراد داد اقدام به بازداشت کمونیست‌ها کرده باشند، بسیار زیاد است. ژنرال کنسول شوروی در تبریز اعتراض خود را به کارگزاری آذربایجان برد و از کتک خوردن شدید یک روس خبر داد و گفت که بیشتر زندان شده‌ها از کارکنان تجارت خانة شوروی در تبریز هستند.[10]

این ماجرا حدود ده روز بعد در مشهد تکرار شد و یازده نفر به جرم تمایل به مرام اشتراکی دستگیر و زندانی شدند و شماری نیز تحت تعقیب قرار گرفتند.[11] [...]

رضاخان، با وجود این کنش‌های ضد‌کمونیستی همواره از امرای لشکرها، که کارگزاران اصلی ایالات و ولایات بودند، می‌خواست که از جلب رضایت کنسول‌های شوروی در حوزه‌های خود دریغ نکنند.[12] دولت شوروی نیز با وجود تجاوزات مرزی و تصرف بخش‌هایی از خاک ایران، بدعهدی در برخی از مواد عهدنامه مودت، دست‌کاری در آب‌های مرزی و گره انداختن در زندگی برخی از مرزنشینان، زورگویی در امر تجارت و شیلات، عرض اندام نظامی با کشتی‌های نظامی در سواحل شمالی و... از ابراز دوستی با دولت رضاخان پهلوی کم نمی‌گذاشت. شوروی در بحبوحة دستگیری کمونیست‌ها اعلام کرد که حاضر است با فروش و هدیه گندم به ایران، کمبود آن را جبران کند.

وزیر پست و تلگراف وقت همان زمان در این باره نوشت که «دولت مجبور شد که چهل هزار خروار از روسیه خریداری نماید. دولت روس هم قبول کرده است به بندر پهلوی خرواری چهارده تومان وارد نماید ... اگر این کار نمی‌شد خیلی خطرناک بود. عملاً ارزاق پنج هزار و پانصد خروار هم دولت روسیه به ملت ایران هدیه دادند و قبول شد از طرف دولت.»[13]

اتحاد جماهیر شوروی با وجود عمل به رویارویی با سیاست‌های امپریالیستی انگلیس در ایران و صدور انقلاب کمونیستی به ایران، در چهار رخداد سرکوب نهضت جنگل، چنگ زدن به مقام ریاست‌الوزرائی، رسیدن به کرسی ریاست جمهوری و بالاخره نشستن بر تخت پادشاهی از رضاخان پهلوی حمایت کرد. چرا؟ اول این که دولت شوروی پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ به این نتیجه رسیده بود که وجود یک دولت مرکزی قوی در ایران راه مبارزه با امپریالیسم انگلیس را هموار خواهد کرد. دوم اینکه روس‌های کمونیست از هر تغییری که با جنبش‌های اجتماعی همراه می‌شد، استقبال می‌کردند، چراکه با نفوذ و تبلیغ می‌توانستند آرمان‌های کمونیستی خود را به پیکر جامعه تزریق کنند. سوم اینکه در تعریف تازه و فلسفی روس‌ها، سلطنت قاجار حکومتی استبدادی و فئودالی بود و عبور از این شیوة حکمرانی یعنی رشد تاریخی ایران، پیروزی بورژوازی ملی بر فئودالیسم و نزدیک تر شدن به سوسیالیسم.

 از این رو بی‌سیم مسکو، خبرگزاری رسمی اتحاد جماهیر شوروی، ده روز مانده به برکندن قاجار از حکومت ایران اطلاعیه‌ای از مبدأ مسکو منتشر کرد. «اخیراً مطبوعات اروپا مصراً اخباری انتشار می‌دهند دایر به این که گویا دولت اتحاد جماهیر شوروی نسبت به حکومت ملی ایران که رضاخان پهلوی در رأس آن قرار گرفته، نظریه منفی داشته و گویا دولت شوروی از شاه ایران که حالیه در اروپا توقف دارد، تقویت می‌کند. انتشارات جراید اروپا ظاهراً این مقصود را تعقیب می‌کنند که دولت شوروی را در این مبارزة سربسته‌ای که در سنوات اخیره در ایران به عمل می‌آید طرفدار شاه قلمداد کرده و روابط کدورت‌آمیزی بین دولت شوروی و حکومت ملی ایران ایجاد کرده و بدین وسیله اجرای سیاست دول امپریالیستی را در ایران تسهیل کنند.[14]

 

[1] این موضوع در بخش «سرّ غیبت» کتاب حاضر توضیح داده شده است.

[2] روزنامه ایران، س ۹ شم‌ ۱۹۳۶ (۱ آبان ١٣٠٤)، ص ١؛ همان، شم‌ ١٩٤٢ (۸ آبان ١٣٠٤)، ص ۲.

[3] سردار سپه و فروپاشی خاندان قاجار، ص 298.

[4]سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ص273.

[5] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، سند شم‌ ٦٥ تا ٦٣ و ٢٢-١٧٧-١٣٠٤.

[6] سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ص ٢٧٦.

[7] اسناد وزارت امور خارجه، سند شم‌ ١٠٦ تا ١٠٤-١٣-٣١-١٣٠٤.

[8] قزاق - عصر رضاشاه پهلوی، ص ٢٤٥.

[9] از قاجار به پهلوی، ص ٣٥٤.

[10] استاد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی سند شم ٩ تا ٤-١٤٨-١٣٠٤.

[11] سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ص٢٧٦.

[12] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شم‌ ٦٥ تا ٦٣ و ٢٢-١٧٧-١٣٠٤.

[13] خاطرات سردار اسعد بختیاری، ص 162

[14] روزنامه ایران، س ،9 شم‌ 1935 (30 مهر 1304)، ص .1