ماجرایی به نام «هولوکاست»
462 بازدید
درباره زمان و چگونگی پیدایی ماجرای «هولوکاست»، اسناد و یادداشتهای بهجامانده موجود و معتبر حکایت از آن دارند که در اواسط سال ۱۹۴۲ میلادی، بیماری تیفوس در بعضی اردوگاههای متعلق به آلمان، از جمله اردوگاه آشویتس(Auschwits) در لهستان و حتی داخل شهر شیوع یافته بود. خاطرات روزانه دکتر «یوهان پل کرمر» پزشک وقت اردوگاه در همان سال، به صراحت گویای این واقعیت است. به طوری که نوشتهاند: بیماری تیفوس حتی قبل از وقوع جنگ، به صورت مخفی و اعلام نشده در شوروی وجود داشت. این بیماری در همان زمان در اروپای مرکزی نیز مشاهده شده بود. امریکاییها در سال ۱۹۴۳ میلادی در جنوب ایتالیا برای مهار بیماری تیفوس، دچار مشکل و بحران شدند. حتی در آخرین ماههای جنگ، در سال ۱۹۴۵، یک اپیدمی در اردوگاه «برگن - بلسن» شیوع یافت به طوری که آلمانیها قادر به مهار آن نبودند. البته در آن زمان اوضاع عمومی آلمان بسیار از هم پاشیده، اسفبار و غمانگیز بود. هیچگونه مواد غذایی و دارویی به اردوگاه نمیرسید. نیروی هوایی متفقین از ماهها قبل، راهها، جادهها و مسیرهای قطار (راهآهن) را بمباران میکرد. صحنههای وحشتناکی که انگلیسیها پس از دستیابی به اردوگاه دیدند، مربوط به شیوع تیفوس بود. آلمانیها نیز از این امر مستثنی نبودند. بنابراین اقدامات شدیدی برای قرنطینه محل صورت گرفته بود. در شهر آشویتس در برخی کوچهها مردم به کلی در اثر ابتلا به بیماری تیفوس هلاک شده بودند.(۱)
منابع معتبر و مستقل حکایت از آن دارند که آلمانیها برای مهار بیماری تیفوس در اردوگاههای خود، اگر چه به دلیل محاصره زمینی و هوایی از سوی متفقین با انواع و اقسام کمبود امکانات و محدودیتها مواجه بودند، با این حال، با اتخاذ برخی تدابیر و تمهیدات تلاش میکردند حتیالمقدور این بیماری مهلک و مسری را مهار کنند و از بین ببرند. از جمله تمهیدات، استفاده از برخی مواد ضدعفونی کننده از قبیل زیکلون(Zyklon) برای از بین بردن حشرات ناقل بیماری و پاکسازی و سالمسازی محیط اردوگاهها و بلوکها بود. براساس مدارکی که بعدها بعضی محققان در همان سالهای اولیه پس از پایان جنگ، در آرشیو دادگاه نورنبرگ به دست آوردند، این مسأله ثابت شده است که آلمانیها نه فقط اردوگاههای اسیران، بلکه ساختمانهای نظامی و غیرنظامی، آپارتمانها و سربازخانههای خود را نیز از این طریق پاکسازی و سالمسازی میکردند.(۲)
عکسهایی که از سوی متفقین از افراد و اجساد این اردوگاهها تهیه و منتشر شد، مربوط به ضعف و لاغری ناشی از تیفوس بود و کشتاری در میان نبود. انگلیسیها خود نیز در مهار آن دچار مشکلات بسیار شدند، آن چنان که بسیاری از اسیران میمردند. بنابراین، آلمانیها و انگلیسیها نبودند که در «برگن - بلسن» میکشتند، بلکه این تیفوس بود که کشتار میکرد. البته بیماریهای واگیر و مسری دیگری نیز وجود داشتند که همزمان شایع میشدند و سوء تغذیه نیز عامل دیگری در شیوع آنها بود.(۳) البته نه فقط اسیران بعضی اردوگاهها، بلکه حتی مقامات و مسئولان و دستاندرکاران آلمانی اردوگاهها و حتی پزشکان نیز قربانی این بیماری بودند. بر اساس خاطرات روزانه دکتر «یوهان پل کرمر» که در تاریخ ۳۰ اوت ۱۹۴۲، یعنی اواسط تابستان به عنوان پزشک مخصوص وارد اردوگاه آشویتس شد، چهار ماه پیش از آن بود که مقامات آلمانی تلاش میکردند تا بیماری تیفوس را مهار کنند و از بین ببرند.(۴) پزشکانی که در اردوگاه استخدام شده بودند نیز باج خود را به تیفوس پرداختند. دکتر «ماریان سیپلووسکی» از ورشو عهدهدار رسیدگی به اسیران جنگی شوروی بود، که در اثر بیماری تیفوس جان باخت. دکتر «پوپیرش» همکار قبلی دکتر «یوهان پل کرمر»، و دکتر «کیزر» سرپرست کشیک این اردوگاه نیز از همین بیماری جان سپردند.(۵)
بر اساس مدارک موجود، فاجعهای که بر اثر گسترش بیماری تیفوس در اردوگاه برگن - بلسن به وجود آمد، با حملات هوایی امریکا و انگلیس که به طور جدی مانع رسیدن محمولههای دارو وغذا و مهمتر از همه مانع تحویل محمولههای آب آشامیدنی بود، تشدید میشد. از سوی دیگر، آلمان نیز که در واپسین مراحل پایداری قرار داشت، دیگر نمیتوانست در برابر سیل آوارگان بخش شرقی سرزمین خود که به دلیل تهاجم شوروی به صورت گروههای میلیونی از راه میرسیدند مقاومت کند و از عهده آنها برآید. این کشور حتی قادر نبود برای ارتش خود امکانات لازم فراهم و برای مردم عادی مواد غذایی مورد نیاز را تأمین کند. آلمانیها حتی برای وضعیت فاجعهآمیز اردوگاههای مختلف خود که نگهبان و مسئولان آن نیز به علت سرایت بیماری تیفوس با مرگ دست و پنجه نرم میکردند، نمیتوانستند چارهاندیشی کنند. بنابراین «هیملر» به افسران آلمانی اجازه داد با متفقین و به ویژه با انگلیسیها تماس برقرار کنند و به آنها هشدار دهند که در جریان پیشروی خودشان به سوی ورطه خطرناکی از بیماریهای عفونی و مسری روی میآورند. پس از این اقدام، مذاکراتی میان طرفین صورت گرفت و به این ترتیب در اطراف اردوگاه برگن - بلسن در منطقه وسیعی آتشبس اعلام شد. نظامیان آلمانی و انگلیسی از طریق یک توافق دو جانبه وظیفه کنترل و مراقبت از اردوگاه مزبور را بین خود تقسیم و به طور مشترک در این زمینه تلاش کردند.(۶) اسناد و اطلاعات موجود گویای این واقعیت است که انگلیسیها و فرماندهان و مقامات مسئول در جبهه متفقین به خوبی از ماجرای بیماری مهلک تیفوس در اردوگاههای آلمان که موجب کشتار وسیعی شده بود، اطلاعات کافی داشتند.
آنگونه که محققان و مورّخان نیز تصریح کردهاند، شبکههای صهیونی پس از جنگ، از طریق نفوذ و سلطه خود بر محافل سیاسی و مراکز آرشیوی غرب، نه تنها بر واقعیتهای گفته شده، سرپوش گذاردند، بلکه از موضوع استفاده از «زیکلون» به منظور ضدعفونی بلوکهای اردوگاهها در جهت مبارزه و مقابله با بیماری تیفوس سوءاستفاده کرده و از آن به کشتار اسرای جنگی و یا یهودیان به وسیله «اتاقهای گاز» یاد کردند. آنها از طریق تحریف واقعیتها مسائل را به گونهای که امروز در دنیا شایع است وانمود ساختند. همچنین، سوزاندن اجساد مردگان و قربانیان بیماری تیفوس و نیز البسه و اشیای متعلق به آنها، تنها روش علمی تجویزشدۀ مؤثر آن زمان بود که میتوانست از سرایت بیشتر بیماری تیفوس جلوگیری نماید. بنابراین تیمهای پزشکی در اردوگاهها برای جلوگیری از گسترش بیماری مزبور، تنها راه چاره را سوزاندن اجساد مردگان مبتلا به بیماری تیفوس میدانستند. لیکن پس از جنگ، محافل صهیونیستی با تحریف واقعیتها و با شیوهها و شگردهای خاص تبلیغاتی خود، مسأله «کورههای آدمسوزی» را مطرح و ادعا کردند که اسیران یهودی را ابتدا در «اتاقهای گاز» خفه کرده و به هلاکت رساندهاند و سپس در کورههای آدمسوزی سوزانده و خاکستر کردهاند.(۷) بنابراین، اماکنی که بعدها، از سوی کانونهای صهیونیستی و مراکز تبلیغاتی غرب به «کورههای آدمسوزی» معروف شد، در واقع همان مکانها یا مردهسوزخانههایی بودند که آلمانیها، برای پیشگیری از سرایت بیماری تیفوس تدارک دیده بودند و از طریق آنها اجساد مردگان و البسه مبتلایان به بیماری تیفوس را میسوزاندند و خاکستر میکردند. شیوع بیماریهای متعدد و مسری در اردوگاهها و نیز در سراسر اروپای درگیر جنگ، چنین تدارکاتی را در مورد اجساد مردگانِ مبتلا به تیفوس الزامی میساخت.(۸)
البته داستان «اتاقهای گاز» فرضیهها و پرسشهای علمی خاص خود را دارد. به عقیده کارشناسان عالیرتبه در این موضوع، اگر در خصوص اتاقهای گاز با شما صحبت کردند، بپرسید:«یک اتاق گاز چیست؟» «چگونه جایی است؟» «از چه نوع گازی در آن استفاده میکنند؟»، «چگونه گاز را در آن وارد میکنند؟» و به خصوص سؤال کنید:«چگونه میتوان برای خارج کردن اجساد به اتاق گاز وارد شد؟» باید به محل رفت و اتاقهای گاز را از نزدیک دید؛ یا حداقل آثار بازمانده و خرابههای آن را مشاهده کرد. باید چشمها را باز کرد، عکس گرفت و اندازهگیری نمود. باید اسنادی نظیر نقشهها، دستورات، صورت هزینهها را بررسی کرد. از سازندگان آن سؤال کرد و کتابهای تخصصی در مورد گازهای مختلف را مطالعه کرد. باید به ابزار و وسایل مورد استفاده نظیر کورههای سوزاندن اجساد توجه کرد.(۹) افشای تدریجی این واقعیتها از سوی بعضی نویسندگان، مورّخان و محققان مستقل غرب، نویسندگان و مورّخان وابسته به اردوگاه متفقین و کانونهای یهودی را در عرصه جهانی رسوا و شرمنده کرد؛ به طوری که تعدادی از آنها با اعتراف به بخشهایی از واقعیتهای مزبور درصدد تبرئه و تطهیر خود اقدام کردند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پانویسها:
۱- روبر فوریسون؛ اتاقهای گاز (در جنگ جهانی دوم) واقعیت یا افسانه؟ ترجمه دکتر سید ابوالفرید ضیاءالدینی، مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۱۲۹.
۲- همان، صص ۱۹۸-۱۸۷.
۳- همان.
۴- همان، ص ۷۵.
۵- همان، ص ۸۰.
۶- همان، ص ۳۶.
۷- برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک: افسانه قتلعام یهود، زینالعابدین صدیق(ابومحیالدین) نشر هلال، چاپ اول، ۱۳۷۲.
۸- روبر فوریسون، ص ۱۲۷.
۹- همان، صص ۶۳-۶۲.
منبع: پس پردۀ هولوکاست؛ محمدتقی تقیپور؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص ۸۹ تا ۹۴
نظرات