آیت‌الله گلپایگانی: پیغام می‌دهیم ولی اصلاً جواب ما را نمی‌دهند


تاریخ سند: 4 شهریور 1348

 

خیلی محرمانه

موضوع: سخنرانى آیت‌‌الله گلپایگانى در خاتمه درس

بسم‌‌ اللّه‌ الرحمن الرحیم
بنا بود از روز 12 ماه درس‌ها را شروع کنیم، ولى به علت آتش‌‌سوزى مسجدالاقصى سه‌‌شنبه و چهارشنبه را تعطیل می‌کنیم تا با برادران مسلمان جهان هم‌دردى خود را اعلام کنیم. در جراید نوشته بودند مسجدالاقصى را آتش زدند، تمام اعراب را خشمگین کردند، ولى تمام مسلمانان جهان خشمگین شده‌‌اند و من در اعلامیه خود نوشته بودم باید مسلمانان جهان عزاى ملى اعلام کنند و مثل زمانى که قبور ائمه را در مکه خراب کردند ملت و دولت ایران همدست شدند و یک روز مثل روز عاشورا تمام ایران تعطیل شد و مردم با دستجات و قمه در خیابان‌ها حرکت کردند، حالا هم یک روز باید تعطیل عمومى کنیم و عزاى ملى اعلام شود، اما در جرائد نوشته بود که عامل اصلى آتش‌سوزى دستگیر شده، ولى مسلّم است که اسرائیل در آتش‌سوزى دست داشته، چون این معلوم است که آن سرزمین تحت اشغال اسرائیل است، و باید اول کارى که مسلمانان بکنند اماکن مقدسه را از دست اسرائیل پس بگیرند. اما اعلامیه که من نوشتم چه ضررى براى دولت داشت و آن سید بیچاره را دستگیر کرده‌‌اید و مسبب اصلى من هستم، بیایید مرا دستگیر کنید. من از قدیم اصلاً داخل سیاست نمی‌شدم ولى در روزنامه‌‌ها بیشتر و تندتر از اعلامیه من نوشته‌‌اند، ولى اعلامیه من سیاسى بوده چون از آنها اجازه نگرفته‌‌ام، و ما آبروى مملکت شما و مملکت خودم[=خودمان] را می‌خواهیم و بعضى از کشورها که بر ضد ما صحبت می‌کنند آنها بدانند که شما با ما هستید (غرض عراق بود) اما در روزنامه فرمان به من فحش داده‌‌اند و من سکوت کردم، آنها از سکوت من استفاده کرده‌‌اند و باز به من توهین می‌کنند. روزنامه فرمان در روزنامه نوشته که چرا شما سکوت کرده‌‌اید و تلگراف نزده‌‌اید، حالا اگر تلگراف می‌زدم و [رژیم بعث عراق] به من می‌گفتند که ما تمام پست‌هاى دولتى کافر و سنى هستند ولى اماکن مقدسه [عراق] را احترام می‌گذاریم، ولى شما که همه مسلمان هستید در اماکن [مقدس] خود سینما ساخته‌‌اید، من چه جواب بدهم یا بگویید در دانشگاه خود دختر و پسر درس می‌خوانند و حتى شبها با هم هستند یا دختران [را به] سپاه دانش برده‌‌اید خودتان بگویید آیا ما جواب داریم بدهیم، و پیغام می‌دهیم براى بالاترها اصلاً جواب ما را نمی‌‌دهند. نمی‌دانم به مقامات بالاتر نمی‌رسد؟ چند روز من مشهد رفتم اطراف منزلمان مأمورهاى سازمان امنیت بود هر وقت می‌خواستم حرم بروم فورى چند مأمور با چرخ دنبال من می‌آمدند، مگر ما نقشه‌‌اى داشتیم ما به غیر زیارت کار دیگر نداشتیم، چرا که ما از آنها اجازه نگرفته‌‌ایم به مشهد رفتیم یا از آنها اجازه نگرفته‌‌ایم اعلامیه داده‌‌ایم. در مملکت خودمان این همه روحانیت را اذیت می‌‌کنند آن وقت می‌خواهید ما به کشور دیگر تلگراف بزنیم. یکى از طلبه‌‌ها چند روز پیش آمد نزد من گفت روزى در آباده شیراز بودم یک دفعه یک مأمور جلوى مرا گرفت اسم شما چیست اهل کجا هستى. گفتم من مال یکى از دهات همین جا هستم مگر آدم نمی‌‌تواند به شهر بیاید آن مأمور گفته بود براى آخوندها ممنوع است. یک چنین کشور آن وقت می‌خواهند ما تلگراف کنیم. اول بیاییم خودمان را اصلاح کنیم بعد دیگران را. در خاتمه صحبت خود گفت اگر گذاشتند و جلوگیرى نکردند عصر جمعه در مدرسه فیضیه بقیه صحبت‌ها را در آنجا می‌کنم، اگر نگذاشتند هم که هیچ.

نظریه منبع: در حالی که آقای گلپایگانی سخنرانی می‌کرد بیشتر طلبه[ها] گریه می‌کردند و اشک از چشمان آنها جاری بود. وقتی صحبت ایشان تمام شد طلبه‌ها می‌گفتند آقا امروز عقده دل را خالی کرد.

نظریه رهبر عملیات: مفاد گزارش صحیح و مورد تأیید است.
نظریه امنیت داخلى: مفاد گزارش صحیح. گلپایگانى مدتى است به علت تضییقاتى که براى وى فراهم می‌گردد در کمال ناراحتى به سر می‌‌برد و روز جارى بدون اطلاع قبلى سخنرانى و گفتنی‌ها را گفت. اصلح است در مورد سخنرانى عصر جمعه وى تصمیمات مقتضى اتخاذ گردد. روحانى
رئیس ساواک [قم]: ناراحتى گلپایگانى به علت بی‌‌اعتنایى در مشهد بود که یک نوع حقارت در خود حس نموده.

 

اسناد بیشتر درباره آیت‌الله‌العظمی ‌سیدمحمدرضا گلپایگانی را در اینجا بخوانید


آیت‌الله گلپایگانی: پیغام می‌دهیم ولی اصلاً جواب ما را نمی‌دهند