تأثیر عوامل بازدارنده روابط ایران و اسرائیل در سقوط رژیم پهلوی


تأثیر عوامل بازدارنده روابط ایران و اسرائیل در سقوط رژیم پهلوی

 مقدمه
سرزمین فلسطین به لحاظ ویژگیهای مذهبی، جایگاه ممتازی نزد مردم مسلمان ایران داشته است. دولت ایران از اواخر سده 19 میلادی و در پی مهاجرت جمعی از تجار به فلسطین، اقدام به تأسیس دفتر نمایندگی در آن سرزمین کرد. این مرکز کارپردازی، نخست به مسائل اقتصادی و تجاری بازرگانان ایران رسیدگی می کرد سپس به موضوعات دیگری از جمله کمک به کاروانهای زیارتی، تبلیغاتی، فرهنگی، تهیه اطلاعات و گزارشهای منطقه ای پرداخت.(1)
دولت ایران پس از تشکیل جامعه ملل، به رغم نقش گسترده و فعالیتهای دامنه دار در امر سازمان دهی آن نهاد، چنان که انتظار می رفت درباره مسئله فلسطین به عنوان معضل جهان اسلام، حرکت سازنده ای نکرد.(2)
پس از اعلام موجودیت اسرائیل در سرزمین فلسطین در اردیبهشت 1327 ش مواضع سیاسی حکومت ایران به تدریج تغییر یافت و رژیم پهلوی با هدایت و نفوذ قدرتها به خصوص آمریکا به سمت اسرائیل گردید و از فلسطینیها فاصله گرفت.
این مقاله می کوشد از تأسیس تا سقوط پهلوی، واکنش و بازتابها را نسبت به مسئله فلسطین، موجودیت اسرائیل به خصوص پیوند شاه با اسرائیل را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. به عبارت دیگر به نقش عوامل بازدارنده روابط ایران و اسرائیل در سقوط رژیم محمدرضا پهلوی پردازد.
1- واکنش ایران در برابر تشکیل رژیم صهیونیستی اسرائیل
اقدام سازمان ملل و تحولات جدید در فلسطین، بویژه تشکیل دولت اسرائیل، بازتابهای وسیع و گسترده ای در سراسر جهان و همچنین در ایران به دنبال داشت. گرچه ایرانیان به شدت گرفتار مسائل و مشکلات سیاسی و اقتصادی خود بودند، اما روحانیان و برخی از اقشار مردم ضمن اظهار همدردی با فلسطینیها، ناخرسندی شدید خود را از مسئله فلسطین و زورگوییهای صهیونیستها پنهان نکردند و عالمانی چون شیخ عبدالکریم زنجانی و شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء از مساعی نخست وزیر عراق و سیدمحمد صدر در راه حمایت از فلسطین قدردانی کردند. مقامات عربی نیز مراتب سپاس خود را از ابراز احساسات علما و عشایر ایران در حمایت از رهایی فلسطین از صهیونیستها اعلام داشتند.
البته واکنش آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی شدیدتر بود؛ او در بیانیه ای علیه یهودیان حکم جهاد داد و از عموم دعوت کرد تا برای تظاهرات راجع به قضیه مسلمانان و یهودیها گرد هم آیند.(3)
متن یکی از اعلامیه های آیت الله کاشانی درباره فلسطین که در تاریخ 1326/10/11 صادر شده بدین شرح است:
پس از جنگ جهانسوز دوم گمان می رفت دول بزرگ عالم از آن همه فجایع و آن همه اتلاف نفوس و اموال و خرابی ها و بیچارگی های بشری که تا سال های دراز جبران پذیر نیست، پند و عبرت گرفته و به جبران وقایع گذشته برای ایجاد عدل و داد و کندن ریشه ظلم و فساد و جلوگیری از جنگ جهانی دیگر، تشکیل سازمان ملل متفق داده که از حقوق و آزادی ملل و دول ضعیف حمایت و پشتیبانی نمایند که در انتهای جنگ، به انواع و اقسام مختلف به این تبلیغات عموم ملل را امیدوار می نمودند. ولی متأسفانه از رفتار برخلاف انصاف و مروت سازمان ملل درباره اندونزی، مصر و فلسطین خلاف آن ظاهر شد و امید ملل ضعیف مبدل به یأس گردیده است. معلوم نیست وطن بودن فلسطین برای مهاجران یهودی آلمانی و روسی و آمریکایی و غیره، مطابق کدام منطق و قانون است که رأی به تقسیم آنها می دهند؟ اگر می خواهند یهود را از خود راضی کنند و استفاده هایی که منظور است از آنها بنمایند، در مملکت خود به آنها جا بدهند و آنها را مستقل کنند. در هر صورت، تشکیل دولت یهودی در آتیه، کانون مفاسد بزرگ برای مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زبان آنها تنها متوجه اعراب فلسطین نمی گردد. علی ای حال بر تمام مسلمین عالم است که از هر طریق که می شود، از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین بنمایند.(4)
(خادم الاسلام سیدابوالقاسم کاشانی، 11 دی 1326)
آیت الله کاشانی در 31 خرداد 1327، در اجتماع بزرگ مردم تهران در مسجد سلطانی(مسجد امام)، خطاب به مردم اظهار داشت:
... بعضی از دول، بدون مجوز قانونی فلسطین را که از مراکز مقدسه اسلام و محل مسجد اقصی که قبله اول مسلمین است و سالیان دراز، وطن و مسکن مسلمانان به شمار می رفت و بر آن حکومت می کردند و طی صدها سال جنگهای صلیبی و دادن میلیونها کشته نتوانسته اند این سرزمین مقدس را از دست مسلمین به درآورند و اکنون وطن یهودیانی که از نقاط مختلف عالم به آنها مهاجرت کرده، شناخته اند. در صورتی که حکومت اسلامی از قدیم الایام بر فلسطین حق ثابت است، دست تعدی دراز نموده و با چنگالهای آلوده به فساد و ظلم خود، خانمان برادران مسلمان را در هم ریخته و خون آنان را بی رحمانه بریزند.(5)
وی در خاتمه با اعلام گشایش شماره حسابی به نام اعانه فلسطین از مردم مسلمان ایران خواهان همه گونه کمکهای مادی و معنوی شد.
در همان هنگام بیانیه ای نیز از جانب فدائیان اسلام در حمایت از مسلمانان فلسطین صادر شد:
هو العزیز
نصرمن الله و فتح قریب: خونهای پاک فداییان رشید اسلام در حمایت از برادران مسلمان فلسطینی می جوشد. پنج هزار نفر از فداییان رشید اسلام عازم کمک به برادران مسلمان فلسطینی هستند و باکمال شتاب [خواهان اجازه] دولت [به منظور] حرکت سریع به سوی فلسطین [هستند] و منتظر پاسخ سریع دولت می باشد.
از طرف فداییان اسلام، سیدمجتبی نواب صفوی.(6)
واکنشهای روحانیان عالی مقام و مردم آگاه در قالب بیانیه و برگزاری تجمعهای پرشور ادامه یافت. در خرداد 1327، روزنامه دنیای اسلام در ضمیمه فوق العاده اش مطالبی را با عنوان «بیانیه آیت الله آقای حاج آقا حسین بروجردی، میتینگ روز جمعه اتحادیه به پاپ» به قلم سیدابوالقاسم مرعشی منتشر کرد.(7) خلاصه بیانات حضرت آیت الله بروجردی به شرح زیر است:
«خداوندا تو را در خوشیها و گرفتاریها ستایش می کنم و سپاسگزاریم و به درگاه تو از گرفتاریهای برادران پاکستانی و فلسطینی شکایت می نماییم و این گرفتاریهای برادران فلسطینی همان است که در کتاب کریم به ما خبر داده:
«لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدن اقربهم موده الذین آمنوا الذین قالوا انا نصاری ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا و انهم لایستکبرون» یعنی یهودیها و مشرکین دشمن سختی هستند برای مسلمانها ولی نصارا مهربان تر هستند؛ زیرا که نصارا دانشمندان و کشیشان دارند و از حق سرپیچی نمی کنند. چقدر جای تأسف و تعجب است از کردار یهود. همان یهودی که چهارده قرن زیر پرچم اسلام جان و مال و دینشان محفوظ و محترم بود، اینک تلافی می کنند خدمات اسلام را آنان به کشتن مردم نیکوکار و ریختن خونهای پاک نونهالان مسلمین به اقسام کشتنها و هتک می نمایند ارض مسلمانان را. خراب می کنند عبادتگاه و خانه های ایشان را. ... و از سایر ممالک انتظار داریم جمع شوند و در حق یهود نفرین نمایند و در حق برادران مسلمان ما دعا کنند که در این میدان جنگ فاتح و پیروز گردند.»(8)
اتحادیه مسلمین نیز با دعوت از نمایندگان دولتهای اسلامی در ایران و آیت الله بهبهانی و عده زیادی از نمایندگان مجلس و مدیران جراید و خبرنگاران به منظور پشتیبانی مسلمانان ایران از دولتهای عربی نسبت به قضیه فلسطین میتینگ باشکوه و بی سابقه ای در خرداد 1327 برگزار کردند. در گزارش این تجمع آمده است:
«برحسب دعوت قبلی اتحادیه مسلمین، روز جمعه گذشته از ساعت 9/30 دقیقه صبح، وزاری مختار و کاردارهای سفارت خانه های دولتهای اسلامی در اتحادیه مسلمین حضور به هم رسانیدند. در ساعت 9/45 دقیقه حضرت آیت الله بهبهانی هم تشریف فرما شده و عده زیادی از نمایندگان مجلس و مدیران و خبرنگاران روزنامه ها هم حاضر شده بودند. در مقابل اتحادیه مسلمین، متجاوز از شش هزار نفر ایستاده بودند. مقارن ساعت 10 برنامه سخن رانی به زبان عربی و فارسی به وسیله آقای دکتر موسی حکمت خوانده شد و بلافاصله، مجلس با قرائت قرآن افتتاح گردید. سپس آقای نصرت الله نوریانی- مدیر روزنامه آئین اسلام- بیانیه اتحاد را که مبنی بر اظهار تشکر از حضور نمایندگان سیاسی دولتهای اسلامی بود، قرائت کرده و اظهار نمودند که تاکنون دو هزار نفر برای شرکت در نبرد فلسطین تنها در اتحادیه مسلمین اسم نویسی کرده اند و بعد آقای شهید رشیدی خلاصه بیانیه را به زبان عربی ایراد کردند و پشتیبانی کامل مسلمانان ایران را از دولتهای عربی نسبت به قضیه فلسطین اعلام داشتند. در تمام مدت، سخن رانی به وسیله بلندگوهایی که در داخل و خارج نصب شده بود، پخش می شد و ابراز احساسات حاضرین هر دقیقه بیشتر می گردید. ساعت 10/45 دقیقه مجلس پایان یافت و حضرت آیت الله بهبهانی و نمایندگان سیاسی دولتهای اسلامی در میان ابراز احساسات عمومی، مجلس را ترک گفتند.»(9)
هم چنین آیت الله سید محمد بهبهانی، طی تلگرافی به پاپ اعظم واتیکان، ضمن اعلام تأثیر عمیق از خبرهای اسف انگیز فلسطین در محافل روحانی و ملی کشور و اظهار تنفر از تجاوز یهود به جان و مال مسلمین، از پاپ تقاضا کرد «به ملل مسیحی تذکر دهند که از این جمعیت یهود که دست تعدی به جان و مال مسلمین مظلوم دراز کرده اند، پشتیبانی ننموده و عواطف چند صد میلیونی مسلمین را برای خاطر یک مشت یهود فتنه جو جریحه دار ننمایند.»(10)
علاوه بر این، در ضمیمه فوق العاده روزنامه دنیای اسلام، عنوان برجسته دیگری نیز مبنی بر تحریم خرید و فروش کالاهای یهودی ها خودنمایی می کرد که در ذیل آن آمده است:
طبق خبری که از قم رسیده، کلیه حجج اسلام مقیم حوزه روحانیت قم تصمیم قطعی دارند که اگر یهودیها در فلسطین دست از جنگ علیه اعراب برندارند، خرید و فروش اجناس آنها را تحریم کنند و به عموم مسلمین توصیه نمایند که از خرید هر نوع جنس از یهودیها و فروش کالاهای خود به آنها خودداری نمایند.(11)
دامنه هیجانات عمومی به صحنه مجلس شورای ملی نیز کشیده شد. محمدعلی مسعودی- نماینده مجلس- ضمن غیرعادلانه خواندن سیاست آمریکا و شوروی در شناسایی دولت تازه تأسیس یهود، از دولت و وزارت امور خارجه ایران خواست که موضع خود را در قبال اوضاعی که در فلسطین حکم فرماست، روشن ساخته گزارش اقدامات خود را در سازمان ملل به اطلاع نمایندگان مجلس برساند. وی هم چنین از دولت پرسید که با توجه به اعلام آمادگی عده زیادی از ایرانیان به منظور شرکت در جنگ علیه یهودیان در فلسطین، این دولت چه اقدامات و تسهیلاتی را در این زمینه به عمل خواهد آورد.
حسین مکی نیز از تأخیر در طرح لایحه تمدید فعالیت بازرگانی خارج انتقاد کرده عدم تسریع در تصویب آن را به سود یهودیانی دانست که با سرمایه خود از اسرائیل پشتیبانی می کنند. امیر تیمور- نماینده دیگر مجلس شورای ملی-پیام آیت الله بهبهانی را خطاب به نمایندگان مجلس قرائت کرد:
... چون مقام مقدس شورای ملی، مرکز رسمی ملت ایران است، لازم می آید این اظهار تنفر نسبت به اقدامات یهودیان علیه مسلمانان در سرزمین فلسطین و همدردی ملت ایران را به نام عموم ملت ایران خاصه مقام روحانیت اعلام و اعلان فرمایند.(12)
عباس اسکندری- دیگر نماینده مجلس- نیز ضمن ایراد شمه ای از روابط تاریخی ملت ایران با یهود، پایمالی حقوق اعراب را به بهانه واهی حق تاریخ یهود بر فلسطین، به منزله استعمار و استثماری دانست که در لباس طرفداری از ملت یهود جلوه گر شده است. وی اظهار داشت که اگر مبنای قضاوت سازمان ملل متحد در اینکه روزگاری یهودیان در فلسطین می زیسته اند، ملاک تصرفات ملل قرار گیرد و اصل مرور زمان نادیده گرفته شود، می بایست نقشه جغرافیایی جهان به کلی دگرگون شده ممالک متحده امریکا نیز تحویل سرخپوستان شود. اسکندری تمامی این اختلافات را ناشی از رویه سازمان ملل دانست و ضمن اینکه درباره خطر تصمیماتی در خصوص آینده ایران هشدار می داد، اظهار داشت:
باید به این مجمع تذکر داد و به آنها گفت که حق ندارید بدون اراده و اجازه ساکنین و اهالی منطقه ای، خاک آنها را تقسیم کنید، ما نباید هیچ تقسیمی را قبول کنیم؛ چون این تقسیم؛ تقسیم دیگری را در پی خواهد داشت.(13)
موسی نوری اسفندیاری- وزیر امور خارجه-در پاسخ به سؤال نمایندگان مجلس مبنی بر روشن شدن موضع ایران در برابر مسئله فلسطین، طرح پیشنهادی نصرالله انتظام-نماینده دائم ایران در سازمان ملل- مبنی بر تشکیل حکومت فدراتیو را مطرح و از آن به عنوان موضع ایران یاد کرد. این در حالی است که در گزارس نصرالله انتظام به صراحت آمده بود که هیچ کشوری حتی خود دولت ایران هم از طرح پیشنهادی پشتیبانی نکرده بود. موسی نوری اسفندیاری در ارتباط با موضوع در مجلس گفت:
آقایان نمایندگان محترم و جمیع هم وطنان که به آرامش فلسطین علاقه مند می باشند، باید این نکته را بدانند که از تابستان گذشته تاکنون نمایندگان ما در سازمان ملل متحد برای احتراز از وقوع حوادث ناگوار کنونی به سهم خود، آنچه را که در قوه داشته اند، به کار بسته و از هیچ کوششی خودداری ننمودند. در کمیسیون رسیدگی به کار فلسطین که مرکب از نمایندگان یازده دولت و از جمله نماینده ایران بود، با اینکه اکثریت اعضای آن بر له تقسیم فلسطین رأی دادند، ولی نماینده ما جناب آقای انتظام با این نظر مخالفت نموده و به اتفاق دو نفر از نمایندگان دیگر تشکیل حکومت فدراتیو برای فلسطین طرفداری نمودند.(14)
از دیگر مسائلی که پس از تأسیس دولت اسرائیل بسیار مورد توجه قرار گرفت، تبلیغات و فعالیت شدید سازمانهای یهودی برای مهاجرت یهودیان به سمت فلسطین اشغالی بود. در این میان، آژانس یهود نقش اصلی را در انتقال یهودیان سراسر جهان ایفا می کرد. ایران هم یکی از کانونهای اصلی فعالیت آژانس یهود محسوب می شد. با وجود تدابیر اتخاذ شده از سوی دولت برای جلوگیری از تبلیغات و فعالیتهای سازمانهای یهودی، بویژه آژانس یهود واکنش نه چندان شدید اقشار و گروه های مختلف، یهودیان هم چنان در ایران فعال بودند و یهودیان کشورهای همسایه، غیرقانونی به ایران می آمدند. سازمانهای یهودی فعال در ایران، نه تنها در ورود و خروج غیرقانونی یهودیان دست داشتند، بلکه به لطایف الحیل یهودیان ایرانی را برای کوچ فلسطین ترغیب می کردند. در اثر تبلیغات و مساعدتهای یهودیان فلسطین، شماری از یهودیان ایرانی نیز کشور را به قصد زندگی در سرزمینی رؤیایی ترک کردند. هرچند که گروهی از آنها پشیمان شده می خواستند به ایران باز گردند.(15)
افزون بر اینها، حتی برخی روزنامه ها درباره فعالیت یکی از نمایندگان هیئت هاگانای (16) صهیونی در تهران و دیدار آن هیئت با عده ای از بازرگانان و رجال برجسته یهودی مقیم تهران، فلسطینی به یهودیان ایران برای انجام تبلیغات به نفع صهیونیست ها و جلوگیری از عملیات مخالف مصالح یهودیان فلسطین نیز از دیگر موضوعات مورد بحث روزنامه ها در اوایل تابستان 1327 بود.(17)
پس از تصویب و تقسیم فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تلگرافی از سوی موشه شرتوک- وزیر امورخارجه دولت موقت اسرائیل-خطاب به وزیر امورخارجه ایران ارسال شد:
با کمال احترام به استحضار جنابعالی رسانده و تمنا دارم به اطلاع دولت خودتان برسانید که شورای ملی دولت یهود و اسرائیل مرکب از اعضای ارگان نمایندگی یهود منتخب در فلسطین به مناسبت انقضای قیومیت انگلیس و بر اساس قطع نامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد 29 نوامبر 1927، در تاریخ 14 ماه مه تشکیل یافته، استقرار یک دولت یهود مستقل را در فلسطین اعلام نموده است که به نام دولت اسرائیل نامیده خواهد شد.
شورا تصمیم گرفته تا تاریخ تشکیل ارگان دولتی که طبق قوانین اساسی از طرف مجلس شورای ملی که تا اول اکتبر 1947اعضای آن انتخاب خواهند شد، به نام مجلس شورای ملی انجام وظیفه نماید. شورای نام برده به عنوان دولت موقت اسرائیل انجام وظیفه خواهد نمود و ارکان اجراییه آن، دولت موقت اسرائیل را تشکیل خواهند داد. شورای مذکور اعلام می دارد که مرزهای کشور اسرائیل برای مهاجرت یهودیها از کلیه کشورهای جهان باز خواهد بود و برای توسعه و ترقی کشور، هم چنین رفاه عمومی ساکنین آن اهتمام خواهد ورزید و اصول آزادی، صلح و هم چنین، مساوات کامل اجتماعی و سیاسی کلیه اتباع این سرزمین بدون تمایز نژاد، مذهب و جنسیت در این کشور برقرار خواهد بود. هم چنین آزادی عقاید مذهبی و تعلیم و تربیت و زبان را تضمین نموده و مصونیت اماکن متبرکه و اشیای مقدسه کلیه مذاهب را محترم خواهد شمرد و اصول منشور ملل متحد را رعایت خواهد نمود. هم چنین شورا اعلام می دارد که دولت اسرائیل آمادگی خود را برای همکاری با سازمانها و ارکان ملل متحد برای اجرای تصمیمات متخذه در قطع نامه مورخ 9 نوامبر 1947 مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلام داشته و اقدامات لازم را جهت اجرای اصلاحات اقتصادی برای کلیه مردم فلسطین فراهم خواهد ساخت. شورا به کلیه ساکنین عرب کشور اسرائیل اعلام داشته که برای تشکیل محیط صلح و صفا متحد شده، بدین ترتیب با سیستم خود در راه توسعه یک محیط زندگی و داشتن نمایندگی های دمکراتیک در سازمانهای موقتی دولتی و دوایر آن مشارکت نمایند. هم چنین شورا با پیشنهاد صلح به کل کشورهای هم جوار، ساکنین آنها را دعوت به همکاری با دولت اسرائیل برای تأمین رفاه عموم نموده است. از طرفی، دولت موقت اسرائیل از دولت ایران تقاضا دارد حاکمیت اسرائیل و دولت موقتی آن را به رسمیت بشناسد. امیدوارم که شناسایی دولت اسرائیل بزدوی انجام پذیرد.
ما خاطرات زوال ناپذیر در هزار ساله وقایع تاریخی کوروش بزرگ را که دولت و ملت یهود را مجدداً در فلسطین برقرار نمود، از یاد نبرده که دولت ایران با این شناسایی، رسوم و بزرگ منشی قدیم خود را تجدید نموده و مراجعت ملت یهود را به کشور اصلی خود با شناسایی دولت اسرائیل که ایجاد رابطه دوستی بین کشورهای خاور نزدیک را فراهم خواهد نمود، حسن استقبال نماید.(18)
حکومت ایران پس از مدتی در پاسخ به تلگراف وزیر امور خارجه دولت موقت اسرائیل، عباس صیقل را به بهانه نظارت بر املاک اتباع ایرانی که فلسطین اشغالی را در سال 1326 ترک کرده بودند، به فلسطین اعزام کرد.(19) در واقع، اعزام صیقل به اسرائیل برای ایجاد ارتباط و زمینه سازی شناسایی اسرائیل صورت گرفت.
2- شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران
رژیم شاه که برای اعزام داوطلبان حامی فلسطینیها بویژه موجهای ضد اسرائیلی که از سوی آیت الله کاشانی و نواب صفوی برای نبرد با اسرائیل ایجاد شده بود، از خود واکنشی نشان نداده بود با تغییر موضع خود نسبت به مسئله فلسطین و فاصله گرفتن از حمایت مردم فلسطین، جهت گیری سیاست خود را به سمت نزدیکی به اسرائیل و شناسایی آن سوق داد. با توجه به جایگاه ویژه فلسطین نزد مردم مسلمان ایران و جهان و آوارگی گسترده مردم فلسطین، شناسایی اسرائیل مستلزم ایجاد زمینه ای مناسب بود. در پرتو برخی از تحولات داخلی و خارجی هم چون تبعید آیت الله کاشانی به لبنان، سفر طولانی شاه به آمریکا در آبان 1338 و کسب اطلاع از نفوذ فوق العاده محافل یهودی در امریکا، روابط نامساعد ایران با برخی از کشورهای جهان عرب و نگرانی از تهدید آنها و همچنین به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی ترکیه به عنوان اولین کشور اسلامی در 28 مارس 1949، زمینه های شناسایی اسرائیل فراهم گردید.
محمد ساعد مراغه ای -نخست وزیر وقت ایران- با انتشار بیانیه ای که در 24 اسفند 1328 در رسانه های همگانی بازتاب یافت، شناسایی دو فاکتوری اسرائیل را اعلام کرد. این شناسایی ابهامات و سئوالاتی در اذهان افراد آگاه به مسائل سیاسی و حساس نسبت به تحولات فلسطین به وجود آورد. در این میان، شایعه پرداخت رشوه از سوی مقامات اسرائیل به محمد ساعد مطرح بود. ویلیام شوکراس در کتاب آخرین سفر شاه درباره شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران، موضوع دریافت پول را فاش می سازد و با استفاده از بایگانی اسناد اسرائیل، می نویسد:
... شناسایی دو فاکتوری اسرائیل تصمیم شخص شاه نبوده است. (در این موقع شاه چندان قدرتی نداشت) اسرائیل شناسایی دو فاکتوری خود را با پرداخت رشوه قابل توجهی به محمد ساعد - نخست وزیری وقت ایران- به دست آورد. مذاکرات را از جانب اسرائیل یک امریکایی که هنوز در پرونده فقط با نام «آدم» شناخته می شود و با موساد همکاری داشته است، رهبری می کرد. او ضمناً یک تاجر ایرانی را می شناخت که با نخست وزیر دوست و «شریک تجارتی» بود. از طریق این شخص، نخست وزیر مطالبه چهارصد هزار دلار کرد تا موافقت هیئت وزیران را جلب و شاه را متقاعد سازد که شناسایی دو فاکتوری اسرائیل خدمت به منافع ایران است. این تقاضا منجر به بحث پر شر و شوری در وزارت [امور]خارجه اسرائیل گردیده نه تنها فراهم کردن این مبلغ هنگفت برای دولت نوبنیاد بسیار دشوار بود، بلکه بسیاری از مقامات اسرائیلی به شدت استدلال می کردند که اسرائیل نباید حیات خود را با پرداخت رشوه و اشاعه فاسد آغاز کند. ولی «آدم» به ابتکار خودش، قسط اولیه پول را که 124 هزار دلار بود، به تاجر مزبور و نخست وزیر پرداخت.
نتایج این کار آنی بود: به طوری که نخست وزیر به سرعت درباره لزوم تفکیک بین سیاست و مذهب با روحانیون به مذاکره نشست؛ تغییراتی در اعضای کابینه اش داد تا رأی موافق را تأمین کند؛ و با شاه به گفت و گو پرداخت.
از قراری که به اسرائیلیها گزارش دادند، شاه گفته بود: «اگر نخست وزیر و وزیر امور خارجه موافق شناسایی اسرائیل هستند، من حرفی ندارم». بنابراین، مبلغ چهارصد هزار دلار پرداخت شد و این تماسهای اولیه و رشوه ها سی سال بعد منجر به همکاری سیاسی و نظامی و امنیتی بین ایران و اسرائیل گردید.(20)
سیدمحمد بطحانی، مدیرمسئول مجله هفتگی زبان ایران و هند، از شهر بمبئی در هندوستان در پایان نامه ای طولانی خطاب به دکتر محمدمصدق می نویسد:
جناب آقای نخست وزیر، راجع به شناسایی کشور اسرائیل مدارکی در دست چاکر هست که آقای ساعد- نخست وزیر وقت- به وسیله آقای ممقانی مبلغ هفتصد هزار ریال گرفتند که اگر مایل شدید و مورد لزوم جنابعالی قرار گرفت، ممکن است دستور فرمایید، یا به ایران آمده مدارک را تقدیم کنم یا آنچه مقدور باشد، برای جنابعالی تقدیم دارم.(21)
علاوه بر این نویسنده کتاب ارتباط خطرناک هم به رشوه گرفتن محمد ساعد در قبال شناسایی اسرائیل تأکید ورزیده، می نویسد:
... این عمل دوستانه شناسایی اسرائیل از سوی سرزمین کوروش کبیر که یهودیان باستان را از اسارت بابلیان رهانده است، طی سالهای اخیر مورد تفسیرهایی خیلی احساساتی قرار گرفته است. اما دلیل واقعی این شناسایی اصل چنین نیست و بر عکس، بسیار پیش افتاده و بی لطافت است. نخست وزیر ایران در آن هنگام محمدساعد بود. مانند بسیاری از دیگر رهبران سیاسی جهان، ساعد نیز شریکی «بی سر و صدا» در اطراف خود داشت که او را در پیشبرد امور دولتی یاری می کرد: یک امریکایی که در آرشیوهای دولتی اسرائیل از وی تنها با عنوان «آدام» یاد شده است وی به سراغ این شریک که از بازاریان تهران بود، رفت و با او تماس گرفت. آدام که از طرف اسرائیلیها حرف می زد، می خواست بداند شناسایی اسرائیل توسط ایران برای اسرائیل چقدر تمام می شود؟ پاسخ ساعد به این پرسش بسیار کوتاه و صریح بود: چهارصد هزار دلار.
در آن هنگام این مبلغ برای اسرائیل رقمی عظیم به حساب می آمد و برای مدتی کابینه اسرائیل را به بحث درباره خود مشغول کرد. برخی افراد صادق در وزارت امور خارجه اسرائیل به استفاده از روشهای مبتنی بر فساد و پرداخت رشوه برای افزایش نفوذ اسرائیل اعتراض کردند. اما به هر حال آدام به ابتکار خودش کار را دنبال کرد و مبلغی معادل 124 هزار دلار به بازاری شریک ساعد پرداخت نمود. ساعد به چانه زدن ادامه داد. او هم چنین فوراً به سراغ رهبران قدرتمند مذهبی رفت تا موضوع لزوم تفاوت گذاشتن بین مسائل سیاسی جهانی و مذهب را با آنان مورد بحث قرار دهد. وی سپس هیئت دولت را گرد آورد تا از همکاری آنان اطمینان یابد و از شاه نیز اختیار گرفت. اسرائیلیها که بر تردیدهای اخلاقی خود فائق آمده بودند، مابقی مبلغ را نیز به موقع پرداخت کردند و رابطه ای که سی سال به درازا انجامید، آغاز شد.(22)
هرچند مسئله شناسایی اسرائیل با پرداخت رشوه، هنوز پاسخ روشنی نیافته بود، ما صرف نظر از مبلغ مشخص آن، با توجه به مطالب طرح شده و سئوال برخی از نمایندگان مجلس از محمد ساعد و هم چنین نیاز شدید اسرائیل برای خروج از انزوا، فساد و رشوه خواری رایج در رژیم شاه، می توان پرداخت رشوه را در برابر تحصیل شناسایی اسرائیل، امری نزدیک به واقعیت دانست.
3- بازتابهای داخلی و خارجی درباره شناسایی اسرائیل
الف) بازتاب داخلی
به نظر می رسد که زمان تصمیم گیری درباره شناسایی اسرائیل در دولت ساعد و انتشار خبر آن در مطبوعات، با محاسبه انجام گرفته بود؛ زیرا اولاً، تصمیم شناسایی اسرائیل در زمان فترت مجلس انجام پذیرفت. ثانیاً، اعلام خبر شناسایی در اواخر سال انتشار یافت که در ایران به مناسبت آغاز سال جدید با تعطیلی نسبتاً طولانی همراه بود. ثالثاً، رهبر اصلی مبارزات علیه اسرائیل و حامی مردم فلسطین یعنی آیت الله کاشانی در این زمان در خارج از کشور در تبعید به سر می برد و این مسئله برای رژیم شاه بسیار حائز اهمیت بود. رژیم شاه واکنش شدید ایشان و ایجاد موج مردمی در حمایت از فلسطین و حتی آماده شدن برای نبرد با اسرائیل را مدنظر قرار داده بود و می دانست که اگر کاشانی در این مقطع در ایران بود، عکس العملی به مراتب شدیدتر از گذشته نشان می داد.
بنابراین، شناسایی اسرائیل در داخل کشور با واکنش فوری و شدیدی مواجه نشد. تا اینکه در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت چهره ای اعتراض آمیز و انقلابی از خود نشان داد. مسئله دیگری که در عدم واکنش سریع و گسترده بی تأثیر نبود، طرح نظریه جدایی دین از سیاست بود که در حوزه های علمیه کم و بیش نفوذ پیدا کرده بود و بزرگان حوزه، تمایل چندانی به دخالت در امور سیاسی بویژه در بعد داخلی نداشتند.
انتشار خبر شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران، واکنش شدید برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا را به همراه داشت. این نمایندگان از زوایای مختلف، تصمیم گیرندگان اصلی کابینه را به زیر سئوال برده خواستار حضور در مجلس و پاسخ گویی پیرامون این موضوع مهم شدند. از آنجا که سئوالات و پاسخهای مطرح شده، می تواند کمک مؤثری به درک موضوع کند، این مباحث به شرح زیر آورده می شود:
* سئوال عبدالصاحب صفایی- نماینده ساری در مجلس شورای ملی-از محمد ساعد: نامه وی که در سال 1328/12/27 خطاب به ریاست مجلس شورای ملی نوشته شده، دارای شش سئوال بدین شرح است:
ریاست محترم شورای ملی
نظر به اینکه روز چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ماه 1328 رادیو و روزنامه ها خبر شناسایی دولت اسرائیل را از طرف دولت ایران منتشر نمودند و چون این خبر متعاقب تعطیل موقتی جلسات مجلس شورای ملی منتشر شده و تا تشکیل مجدد جلسات مجلس، قریب به یک ماه وقت باقی است و از طرفی، سکوت در این موضوع مهم برخلاف وظیفه اسلامیت و سمت نمایندگی است، تمنا دارم دستور فرمایید سئوال زیر را برای پاسخ گویی جهت دولت جناب آقای ساعد ارسال دارند.
1- چه ضرورت داشت دولت تصمیم خود را درباره شناسایی دولت اسرائیل برخلاف احساسات عمومی، قبل از جلب نظر مجلس شورای ملی و یا لااقل مشاوره با کمیسیون خارجه مجلس، به دنیا اعلام کرده و مجلس شورای ملی را در مقابل عمل انجام یافته قرار بدهد؟
2- اگرچه شناختن بالفعل (دو فاکتو) حکومت اسرائیل الزام و تعهدی برای شناختن به حق (دو ژوره) ایجاد نخواهد نمود، مع هذا نظر به علاقه و ارتباط مسلمین ایران با ممالک اسلامی عالم بالخاصه ممالک اسلامی هم جوار که هنوز دولت اسرائیل را به رسمیت نشناخته اند، اقتضا داشت دولت ایران از شناسایی دولت اسرائیل بای نحو کان خودداری نماید. آیا اتخاذ چنین تصمیمی وضعیت مملکت اسلامی ایران را در بین ممالک اسلامی عالم، مواجه با یک جریانهای غیرمطلوبی نمی نماید؟
3- اعلی حضرت همایون شاهنشاهی در مسافرت پاکستان ضمن نطق رسمی، ملل اسلامی را دعوت به همکاری و دوستی فرموده اند. آیا شناسایی اسرائیل، متناقض با دعوت رسمی اعلی حضرت همایونی دولتهای اسلامی به همکاری، تلقی نخواهد شد؟
4- در غیبت وزیر امور خارجه و برخلاف بیانات اعلی حضرت همایونی، چه نفوذ مرموز چه تحریکات غیرمرئی، دولت آقای ساعد را وادار کرده است که اجازه دهد معاون وزارت امور خارجه یک چنین دستوری را به نماینده ایران در سازمان ملل متحد صادر نماید؟ با این وصف، جواب شایعات اینکه مأمورین حکومت اسرائیلی از چندی قبل مشغول تبلیغات و صرف وجوهی شده اند تا دولت ایران را از روش ممالک اسلامی منحرف سازند، چه باید کرد؟
5- آیا اولیای دولت ایران متوجه هستند که در نتیجه فجایع و جنایات تروریستهای یهودی، بیش از هشتصد هزار نفر مسلمان فلسطینی، یک سال و اندی است از خانه و لانه خود آواره اند که با شناسایی دولت اسرائیل، عملاً نمک بر جراحات آنان پاشیده و در نتیجه ناگوارترین اثر در عالم اسلامی ایجاد خواهد نمود و ضمنا با این عمل، فاصله بیشتری بین هیئت حاکمه مسلمین ایران بالخاصه جامعه روحانیت اسلامی پیدا خواهد شد که مسئولیت آن مستقیماً به عهده دولت آقای ساعد است.
6- ممکن است تصور شود با شناختن حکومت اسرائیل، روابط و مبادلات بازرگانی بین ایران و اسرائیل برقرار خواهد شد و از این راه سودی به دست خواهد آمد(چنان که مبلغین یهود این تبلیغ را کرده و می کنند)، اولاً، از یهودی سود بردن کار مشکلی است. ثانیاً، بر فرض احتمال و امکان چنین منفعتی، آیا نتایج و خیمه سیاسی آن از نقطه نظر داخلی و آزردگی عالم اسلام از نقطه نظر روابط بین المللی، ارزش آن را داردکه یک مملکت کهن سال اسلامی مبادی معنوی خود را فدای منافع موهوم و موقتی مادی بنماید؟
چون طبق قانون اساسی، دولت ایران دولت اسلامی است، طبعاً دولت ایران موظف می باشد اصول اسلامی و احساسات مسلمین را در کلیه امور سیاسی رعایت نماید. بنابراین، شایسته نبود بدون مطالعه و مشاوره با مجلس شورای ملی مبادرت به شناسایی دولت اسرائیل کرده باشند.
امیدوارم در جلسه علنی مجلس شورای ملی توضیحات بیشتری در اطراف این سوء سیاست ایراد نمایم. ولی انتظار می رود آقای ساعد برای تسکین احساسات عمومی هرچه زودتر علل و موجبات این شناسایی نابهنگام و غیرمنتظره را اعلام دارند.(23)
عبدالصاحب صفایی
* سوال سیدمحمد تدین- نماینده مجلس سنا: واکنش بعدی از درون مجلس تازه تأسیس سنا برخاست که در آن، محمد ساعد مراغه ای نیز پس از استعفا از سمت نخست وزیری، به عنوان سناتور انتصابی شاه از حوزه رضائیه عضویت داشت. سیدمحمد تدین- سناتور انتخابی سنا از مشهد- سئوال خود را در جلسه دوشنبه 21 فروردین 1329 چنین مطرح ساخت:
ریاست محترم مجلس سنا
تقاضا دارم به کفیل وزارت امور خارجه اطلاع دهید که برای پاسخ دادن به این سئوال در مجلس حضور به هم رسانند. به طوری که در بعضی جراید تهران خواندم، دولت سابق اسرائیل را به رسمیت شناخته است. اولاً، این خبر صحیح است یا خیر؟ ثانیاً، موجبات تسریع در این اقدام چه بوده است؟(24)
شرح گزارش پاسخ دکتر اردلان- کفیل وزارت امور خارجه- و اظهارات تدین در جلسه پانزدهم مجلس سنا در کتاب دیپلماسی پنهان چنین آمده است:
رئیس: آقای کفیل وزارت امور خارجه حاضر هستند که جواب سئوال آقای تدین را بدهند. محتاج به تکرار سئوال که نیست؟
کفیل وزارت امور خارجه: عرض می شود در دو ماه قبل، هیئت وزیران سابق برای حفظ منافع اتباع ایران در فلسطین که صد هزار نفر هستند و بدون سرپرست و بلاتکلیف مانده بودند، تصمیم گرفتند دولت اسرائیل را به طور دو فاکتور یعنی بالفعل بشناسند. هیئت وزیران در آن موقع اتخاذ چنین تصمیمی را مناسب دید.
رئیس: آقای تدین
تدین: اولاً، چو سئوال بنده متوجه آقای کفیل وزارت امور خارجه بود، به عرض آقا می رساند که چرا از ایشان سئوال کردم و از رئیس محترم دولت سئوال نکردم؟ برای این بود که ایشان در کابینه آقای ساعد بودند با همین قید کفالت وزارت امور خارجه و در این کابینه هم هستند؛ طبعاً این سئوال متوجه ایشان است. ثانیاً: سئوالی که بنده کردم، ایشان گویا توجه درستی ندارند و فراموش کردند؛ برای اینکه این جوابی که ایشان دادند، جواب سئوال بنده بود. سئوالم را تکرار می کنم.
سئوال بنده مشتمل بر دو قسمت بود. قسمت اول این بود: به طوری که در بعضی از جراید خوانده بودم، دولت سابق دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته است. آیا قضیه صحیح است یا نه؟ قسمت دوم این بود که علت تسریع در این اقدام چه بوده است؟ درست دقت بفرمایید! با این عجله و شتاب! دلایلی که دولت وقت داشته و جنابعالی آقای دکتر اردلان، کفیل وزارت امور خارجه که قائم مقام وزیر امور خارجه هستید، علتش را خوب بود بیان می فرمودید و حال جواب ندادید. فقط فرمودید که مناسب دیدند. آیا علل مناسب را ما نباید بفهمیم؟ به عقیده بنده که در وزارت امور خارجه نبوده ام، تصور می کنم این مسائلی که فرمودید، اصلش جواب نیست و طفره از جواب است! با یک دیپلماسی جدید بنده سئوال می کنم؛ علت و دلیل اینکه شما تسریع کردید در شناختن دولت اسرائیل، چه بوده است؟ فرمودید: مناسب بود و در مقدمه این قسمت اظهار کردید که بله ما یک عده اتباع داشتیم و در آنجا و برای حفظ اتباع خودمان مقتضی شد که «بالفعل» دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسیم.
اولاً، معلوم نیست که این «بالفعل» تا کی ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین طفره است. حالا بنده اعتراضات خودم را می گویم و تصور می کنم که جواب نخواهید داشت به اعتراضات بنده بدهید مگر اینکه همین طور مجمل و مبهم «مناسب دیدیم!».
عرض کنم در بعضی از جراید خواندم یا در یکی از مجلات بود که می گفت از یکی از سخن گویان وزارت امور خارجه خودمان راجع به شناسایی دولت اسرائیل از طرف دولت ایران توضیحاتی دادند. خوب این هم یک تقلیدی است؛ ما در رادیو هم شنیدیم که سخن گوی وزارت امور خارجه کجا، توضیحاتی داده است. حالا هم سخن گوی وزارت امور خارجه کجا، توضیحاتی داده است. حالا هم سخن گوی وزارت امور خارجه ما در یکی از مجلات حرفهایی راجع به شناسایی زده، دو علت در آنجا ذکر شده است: یکی از اینکه یک عده از اتباع ایران آواره بودند. دولت اسرائیل با آنها خوش سلوکی نمی کرده، بلکه از پذیرفتن آنها امتناع داشته است. دوم اینکه دولت اسرائیل خواسته در حدود چندین میلیون پوند اجناس تجارتی از ایران بخرد و اگر چنانچه دولت ایران، اسرائیل را نمی شناخت، از این دو جهت ضرر وارد می شد؛ یکی اینکه اتباع ایران در آنجا آواره هستند و حتماً می بایست برای حفظ اتباع ایران، دولت اسرائیل را شناخت. یکی هم اینکه باب تجارتی است که یک ده، بیست میلیون پوند ماهی خواهند خرید. این خلاصه آن چیزی بود که بنده در یکی از مجلات یا روزنامه ها خواندم که مستند به سخن گوی وزارت امور خارجه ما بود. در خارج هم که تحقیق کردم، معلوم شد تقریباً همین طور است.
بنده خیلی متأسفم که دولت ایران برای حفظ یک عده از اتباع ما که معلوم نیست چند هزار هستند، می آیند برخلاف مصالح مملکت و اسلام، دولت اسرائیل را می شناسند. اما این مردم بدبخت ایران که گروه گروه از این مملکت خارج می شوند، هیچ در فکر نگاهداری آنها نیستیم، ثانیاً، باب تجارت می خواهند باز کنند. جنس از ما بخرند، چند میلیون پوند؛ بنابراین ما نباید عالم اسلام را جریحه دار کنیم و برخلاف مصالح سیاسی خودمان اقدام کنیم و دولت اسرائیل را بشناسیم، برای اینکه چند میلیون پوند می خواهند جنس از ما بخرند!
آقا! این عملی را که دولت سابق کرده است و خودتان هم مسئولید، یک عملی است که هندوها نکردند و ما مسلمانها و شما مسلمانها کردید! در هفته گذشته در روزنامه اطلاعات خواندم، شاید آقایان دیگر هم خوانده اند جزء اخبار خارجه، که دولت هند، هندو، برای ملاحظه مسلمین پاکستان، دولت اسرائیل را نمی شناسند، اما نمی دانیم برای چه مسائلی است در اینجا و چه موضوعاتی است که اگر مصلحت سیاسی اجازه بدهد، خواهم گفت! در روز روشن، ما بیاییم عالم اسلام را جریحه دار کنیم! اینجا صحبت عالم اسلام است، نه صحبت عالم عرب! در آن نطقی که نسبت به سخن گوی وزارت امور خارجه داده شده، نوشته بود: «ولی بعضی از ممالک عرب مشغول مذاکره هستند. دولت ترکیه هم شناخته است» آقا! دولت ترکیه، دولتی لائیک است، مذهب رسمی ندارد!
اما ما مطابق قانون اساسی، مذهب رسمی داریم! ما مسلمانیم! دولت ترکیه او را شناخته، او را نمی توانید شما وارد عالم اسلام بکنید و چند تا عرب؛ صحبت عرب و عجم نیست، صحبت اسلام و عالم اسلام است.
پاکستان چندین میلیون مسلمان دارد. هند چندین میلیون مسلمان دارد. افغانستان مسلمان، ممالک عربی مسلمان، الجزایر مسلمان، جاوه مسلمان، نمی دانم این چه داستانی است؟ «مناسب دید دولت سابق!» این تناسبی که شما می گویید، این عملی که شما کرده اید، برخلاف اصول عالم اسلام و برخلاف مصالح کشور ایران است! برای اینکه بدانید بنده بی پا حرف نمی زنم، چون تناسبی هم نبوده و هم نمی دانم که تحت تأثیر واقع شده اند.
بنده ایرانی هستم، ما ایرانی هستیم. من ایرانی به دنیا آمده ام و ایرانی هم خواهم مرد. ولی اجازه نمی دهم که شما تحت تأثیر اجنبی ها واقع بشوید. بنابراین، برای اینکه مطالب بهتر و روشن تر شود و جواب هم ندارید و اگر هم بفرمایید، باز هم جوابش را اضافه خواهم کرد؛ از مقام ریاست محترم تقاضا می کنم امر بفرمایید پرونده مربوط به شناسایی دولت اسرائیل که در وزارت [امور] خارجه هست، بفرستند به کمیسیون خارجه اینجا، تا تحت مطالعه قرار داده شود و نتیجه اش به عرض مجلس برسد.(25) سخنان سید محمد تدین- نماینده مردم مشهد- با تأیید برخی از نمایندگان پایان یافت.
زمانی که سید محمد تدین در جلسه پانزدهم مجلس سنا با سخنان پرشور خود کابینه محمدساعد را به خاطر شناسایی اسرائیل بدون مشورت با مجلس به زیر سئوال برد و اردلان به عنوان کفیل وزارت امور خارجه موفق به ارائه پاسخ قانع کننده ای در این زمینه نشد، محمد ساعد که در سنا به عنوان نماینده حضور داشت، در جلسه 30 اردیبهشت 1329 در توجیه عمل خود در به رسمیت شناختن اسرائیل چنین اظهار داشت:
حفظ منافع ایرانیان مقیم فلسطین و لزوم مطالعه از نزدیک امور جاریه دولت جدید التأسیس اسرائیل ایجاب می کرد که دولت مأموری در این نقطه مهم و حساس خاورمیانه داشته باشد. به این جهت، از یک سال قبل مأمور در آنجا تعیین و در پنج ماه پیش هم یک مأمور مطلع و مجرب وزارت امور خارجه به فلسطین اعزام گردید که بیشتر در کارها مراقبت و مواظبت نماید. ولی انجام وظایف محوله برای مأمور ایرانی بدون هیچ نوع رسمیت، مصادف با مشکلاتی شده بود و لازم می آمد یا مأمور، احضار شده و ایرانیها را بدون سرپرست به حال خود واگذارد یا وضعیت مأمور اعزامی روشن شود. د رضمن این بی تکلیفی، به دولت اطلاعات رسید که بعضی از دولتهای عرب با تماس مستقیم و محرمانه با اولیای دولت اسرائیل مقدمات برقراری روابط رسمی و صلح و سازش را مذاکراه می نمایند و بعداً این خبر تأیید شد که نمایندگان طرفین روی کشتی انگلیسی سازش نامه تنظیم و امضا نموده اند... ولی نه از این سازش روی کشتی انگلیسی و نه از دعوت به کنفرانس قاهره (که در 12 مارس 1950 تشکیل شد) ممالک عرب لازم ندانسته بودند دولت شاهنشاهی را مطلع نمایند. با ذکر این مقدمه، نظر به اینکه دولت ایران در مسائل بین المللی همیشه سیاست مستقلی دارد و شایسته برای دولت ایران نبوده و نیست که بعد از اتخاذ تصمیم درباره موضوعی از طرف دیگران بدون اینکه با دولت ایران تماس و مشورتی شده باشد، تابع تصمیمات آنها بشود و اینکه دولت اسرائیل از طرف پنجاه دولت به عضویت سازمان ملل شناخته شده و خود دولت اسرائیل عضویت سازمان را دارا می باشد، موضوع با توجه به گزارش های واصله از مأمورین سیاسی دولت شاهنشاهی در شب 14 اسفند ماه در هیئت دولت مطرح و به اتفاق آراء تصمیم اتخاذ گردید که به آقای انتظام- نماینده دولت در سازمان ملل- دستور صادر شود که با تماس با نماینده دولت اسرائیل، شناسایی بالفعل «دوفاکتو» دولت اسرائیل را اعلام نمایند که وضعیت اتباع ایران در فلسطین و تکلیف مأمور اعزامی در آن کشور معین و روشن شود.(26)
بدین ترتیب، شناسایی اسرائیل به صورت دو فاکتو اجرا شد و ایران سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد و رضا صفی نیا به عنوان نماینده فوق العاده در اسرائیل انتخاب شد.
ب) بازتاب خارجی
شکست نظامی اعراب از اسرائیل در سال 1948، سبب تحولاتی در برخی از کشورهای عربی شد، رژیم غیرنظامی سوریه سقوط کرد و به دنبال آن گرفتار کودتاهای پی در پی شد و بر اثر نارضایتی شدید میان افسران ارتش مصر، رژیم پادشاهی مصر نیز سقوط کرد. بر اثر وضعیت بحرانی خاورمیانه در سال 1328 فعالیتهایی از سوی برخی مقامات کشورهای منطقه از جمله پاکستان، عراق و اردن به منظور نزدیکی به ایران انجام پذیرفت، اما شناسایی اسرائیل از سوی ایران، این تلاشها را بی اثر ساخت.
با انتشار خبر شناسایی اسرائیل از سوی ایران، دستگاه های تبلیغاتی کشورهای عربی به کار افتاد. روزنامه های عربی، محمد ساعد را متهم به دریافت پول برای به رسمیت شناختن دولت اسرائیل کردند که ممکن است با انعقاد قرارداد تجارتی بین دو کشور، نفت ایران با کالاهای صهیونیستی مبادله شود. مطبوعات عربی با دست آویز قراردادن موضوع دریافت رشوه، دولت ایران بویژه نخست وزیر وقت را به باد انتقاد گرفتند و نسبت به گسترش روابط ایران- اسرائیل و تبدیل شناسایی دو فاکتور به شناسایی دوژور -هشدار دادند.(27)
محافل عرب نیز رفتار ایران را همچون خنجری بر پشت کشورهای عرب تلقی کردند. مصر بیشترین واکنش را بروز داد. مطبوعات این کشور، حملات سختی را متوجه ایران ساخته خواستار قطع مناسبات دیپلماتیک بین کشورهای عربی و ایران شدند. روزنامه اخبار الیوم چاپ قاهره در احتمال فراخوانی سفرای دو کشور و عدم شرکت مقامات مصری در مراسم رسمی تشییع جنازه رضاشاه و انتقال آن از مصر به تهران خبر داد. اما سفرای دو کشور، مندرجات مطبوعات را در ارتباط با تیرگی مناسبات ایران و مصر تکذیب کردند. با وجود این، برخی منابع خبر از تیرگی روابط ایران و مصر داده گفتند که دولت مصر نه تنها از پایین کشیدن پرچم خود به مناسبت مراسم تشییع جنازه رضاشاه (در قاهره- آوریل 1950) خودداری ورزید؛ بلکه حتی ملک فاروق مراسم نامزدی خود را برای همان روز تنظیم کرد.(28)
سرکنسولگری ایران در بصره در گزارش خود به وزارت امور خارجه، با ضمیمه ترجمه برخی از تفسیرها و تحلیلهای روزنامه های عربی درباره شناسایی اسرائیل از سوی ایران نوشت:
روزنامه الثغر چاپ بصره در شماره 28 مارس 1950 نقل از اخبار قاهره تحت عنوان «چرا ایران اسرائیل را به رسمیت شناخت؟» نوشت: ایران در تاریخ 15 مارس 1950اعلام نموده که دولت اسرائیل بر اساس امر انجام شده در فلسطین، سفیرکبیر ایران در مصر را خواسته و سئوال کردند چرا ایران از جرگه دولتهای مسلمان به طور عموم و دولتهای عرب به طور خصوص که تصمیم به عدم شناسایی اسرائیل نموده اند، خارج شد. آقای دشتی خاطرنشان ساخت که دولتهای مسلمان، به خصوص دولتهای عرب تقریباً اسرائیل را به رسمیت شناخته اند؛ و الا قرارداد متارکه جنگ با کسی منعقد گردیده است؟ دولتهای عرب و مسلمان با دولت اسرائیل وارد مذاکراتی شده اند و قراردادهای متارکه جنگی را به امضا رسانده اند. آیا مذاکرات آنها با دولت مزبور تقریباً با مرحله شناسایی نمی رسد؟ معزی الیه ضمناً اضافه نمود که علت شناسایی ایران این است که ایران دارای منافع متعددی در فلسطین، مخصوصاً در خود اسرائیل می باشد و حتی بین پناهندگان، عده زیادی اتباع ایرانی وجود دارد. به علاوه، شناسایی اسرائیل این معنی را نمی رساند که ایران همواره در صف اعراب ایستادگی نخواهد نمود. بلکه برعکس، سیاست ایران به طور قطع مؤید دولتهای عرب و مسلمان می باشد. سپس آقای دشتی چنین اظهار داشت:
لازم است انسان بین شناسایی و بین معامله نمودن با ایجاد مناسبات با آن، فرقی قایل شود. نماینده روزنامه الاهرام به آقای سفیر کبیر اظهار داشت از قراری که ملاحظه می شود. ایران اسرائیل را به رسمیت نشناخته؛ مگر پس از تشریف فرمایی اعلی حضرت همایونی شاهنشاه ایران به امریکا و آیا این مسافرت اثری در این شناسایی داشته است یا خیر؟ معزی الیه در پاسخ اظهار داشت که معتقد است اثری داشته، ولی دیرزمانی است که بین دو کشور قبل از مسافرت اعلی حضرت همایونی شاهنشاه ایران به خصوص راجع به اتباع ایرانی مقیم اسرائیل که قسمتی از آنها به لبنان و کشورهای هم جوار پناهنده شده بودند، مذاکراتی جریان داشته است و آنچه برای ایران قابل اهمیت است، این است که اتباع ایرانی مقیم فلسطین به سرکار و خانه خود بازگشت نمایند و به منافع یا املاک آنها صدمه وارد نشود.(29)
روزنامه صوت الناس چاپ بصره در شماره 28 مارس 1950 به نقل از «آخرین ساعت» می نویسد:
وزیر یهودی استوارنامه نماینده ایران در فلسطین را پس از اینکه ایران دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت، دریافت نموده و از نماینده ایرانی پذیرایی کرده است.(30)
واکنش مطبوعات عربی حتی بعد از گذشت چندین ماه از شناسایی اسرائیل، متوقف نشد و عکس العملها همچنان ادامه داشت. روزنامه النصر مورخ 1950/9/18 چاپ دمشق به نقل از مقاله «اسرائیل رشوه می دهد» روزنامه الزمان بغداد نوشت.
روزنامه الزمان بغداد می گوید که اطلاع حاصل نموده است مذاکرات سری اکنون بین ایران و اسرائیل در جریان است که در حدود سه میلیون دینار برای پیشرفت طرحهای بنادر ایران به این کشور قرض بدهند. آنچه معلوم است، ایران کاملاً دولت اسرائیل را در مقابل این فرض خواهد شناخت و اضافه می نماید که این مذاکرات ممکن است نتیجه اش بستن یک قرارداد تجارتی بین دو کشور برای تبادل نفت ایران و کالاهای صهیونی بشود. نیز می گوید که انتظار می رود کشورهای عربی کنفرانس اقتصادی را که می بایست در تهران در ماه نوامبر انعقاد یابد، ملغی سازند.
این خبر در روزنامه المنار هم با این عنوان که «اسرائیل سه میلیون دینار به ایران قرض می دهد که ایران طرح بناهای خود را عملی سازد و انتظار می رود قرارداد بازرگانی برای داد و ستد نفت ایران و کالاهای صهیونی بسته شود» انتشار یافته است.(31)
به طور کلی، شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران سبب تیره شدن مناسبات ایران با جهان عرب شد و حالت خصومت آمیزی نسبت به ایران در کشورهای عربی به وجود آورد.
4-قیام پانزده خرداد، نقطه عطف مبارزه آشکار با اسرائیل
در اوایل دهه 1340، لزوم بازنگری و تجدیدنظر در سیاست خارجی امریکا، مورد توجه جان. اف.کندی رئیس جمهور جدید امریکا قرار گرفت. بخشی از این سیاستها، با عنوان اصلاحاتی در کشورهای وابسته همانند ایران، برزیل و آرژانتین به منظور پیشگیری از جنبشهای آزادیخواهانه مطرح شد. علاوه بر این، تقویت موقعیت اسرائیل در منطقه خاورمیانه از دیگر مسائل موردنظر امریکا به شمار می رفت. از این رو، سیاست مداران امریکا به منظور تحقق اهداف خود همواره مقامات ایران را تحت فشار قرار می دادند.
بنابراین، شاه می بایست از نظر داخلی به اصلاحات مورد نظر امریکا می پرداخت و از جهت خارجی نیز روابط خود را با اسرائیل گسترش بخشیده مشروعیت و رسمیت آن را مجدداً مورد تأیید قرار می داد. با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین 1340، شاه احساس کرد زمان مناسب برای اجرای اصلاحات فراهم آمده است. بنابراین، با انتخاب علی امینی به نخست وزیری درصدد اجرای اصلاحات برآمد. اما پس از مدتی، از افزایش قدرت امینی بویژه به دلیل اعتماد کامل امریکا به او نگران شد و در سفری به امریکا به مقامات آن کشور قول داد که حاضر است خودش اصلاحات را به انجام رساند. بدین ترتیب، علی امینی کنار رفت و اسدالله علم جای وی را گرفت.
طرح مسائلی هم چون مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی، به رفراندوم گذاشتن اصول هفت گانه با عنوان انقلاب سفید، و نفوذ صهیونیستها در امور کشور و در واقع، به خطر افتادن استقلال کشور، سبب شد تا امام خمینی از اواسط سال 1341 رهبری نهضت اسلامی را در مقابله با سیاستهای تحمیلی امریکا به عهده گرفته مبارزه را آغاز کند. ایشان با بهره گیری از موج احساسات ضد اسرائیلی در ایران و با توجه به اطلاعات دقیق از روابط پنهانی شاه با اسرائیل، شدیدترین واکنشها و حملات را به سمت روابط ایران و اسرائیل نشانه رفتند از جمله در سخن رانی تاریخی 13 خرداد 1342 مقارن با عصر عاشورا در جمع روحانیون گفتند:
... روابط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید. این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ ...(32)
در واقع قیام پانزده خرداد نقطه عطف مبارزه امام (ره) با حکومت پهلوی به خاطر روابط شاه با اسرائیل به شمار می رود. ایشان پس از این رخداد، همواره در سخن رانیها و اعلامیه های خود با افشاگری روابط پنهانی رژیم شاه و اسرائیل پرداخته، مقابله با خطر نفوذ اسرائیل در ایران و جهان اسلام را بسیار جدی و پی گیرانه دنبال می کرد.
پیامدهای ناشی از قیام پانزده خرداد 1342 سبب شد که با وجود اصرار مقامات اسرائیل، بویژه دیوید بن گوریون مبنی بر برقراری مناسبات رسمی سیاسی بین دو کشور، شاه ناتوانی خود را نسبت به رسمی شدن روابط به مقامات اسرائیل اعلام کند. با وجود این، سیاست توسعه روابط دو کشور و عادی سازی حضور اسرائیلیها در ایران حاکم بود؛ اما نگرانی شاه از واکنش کشورهای تندرو عربی و مخالفان داخلی هم چنان ادامه یافت. این رو، مقامهای ایرانی همواره می کوشیدند تا همکاری آنها با اسرائیل محرمانه بماند و هرگاه مطبوعات اسرائیلی، خبر ملاقات های دو کشور را منتشر می کردند، با واکنش شدید شاه و دیگر مقامات ایرانی مواجه می شدند.
5- نمونه ای از اعتراض مردم ایران نسبت به اسرائیل
ساواک پس از تسلط تدریجی بر اوضاع کشور و دخالت در ابعاد مختلف روابط ایران و اسرائیل تصمیم گرفت در زمینه ورزشی نیز به گونه ای وارد شود؛ از این رو، کمیسیونی زیرنظر معاون امنیت داخلی و نمایندگان اداره کل سوم، دوم و هفتم تشکیل شد و پس از بررسی موضوع، کمیسیون مزبور نظر خود را بدین شرح ارائه داد:
«شکی نیست که هرچه بیشتر روابط بین ایران و اسرائیل آشکار شود، باعث رنجش بیشتر کشورهای عربی خواهد شد. چون این کیفیت بر رهبران سیاسی کشور پوشیده نیست، میزان روابط با اسرائیل با میزان اخفای این روابط بسته به دیرکتیو اساسی است که از طرف رهبران سیاسی صادر شود. از طرف دیگر، مبادله تیمهای ورزشی یا هنری فقط جزئی از روابط بین ایران و اسرائیل را تشکیل می دهد؛ یعنی این روابط از طریق بعضی وزارت خانه ها نیز برقرار است(مانند وزارت کشاورزی) که تقریباً با شکل آشکار درآمده و ادامه دارد. بنابراین، اگر بناست تصمیمی در زمینه روابط سایر مؤسسات و وزارت خانه ها را نیز شامل شود، و الا فایده ای که انتظار می رود از محدود کردن مبادله تیمهای ورزشی حاصل شود، به دست نخواهد آمد.»(33)
با توجه به نظریه ساواک مبنی بر بی فایدگی ایجاد محدودیت در ورزش و توصیه به آشکارسازی روابط و توجیه عدم دخالت سیاست در امور ورزش از سوی ایران و اینکه ویژگی ورزش پنهان نبودن آن است، این نتیجه را در بر دارد که ورزش می تواند یکی از ابزارهای مناسب برای آشکارسازی روابط ایران و اسرائیل باشد. بنابراین، با در نظر گرفتن تمایل شدید اسرائیلیها برای آشکار و رسمی شدن روابط، برگزاری مسابقات ورزشی با ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. اما آنها از طریق ورزش هم نتوانستند کاری در جهت آشکارسازی روابط به پیش ببرند؛ زیرا مردم مسلمان ایران به این کار رضایت نمی دادند و به محض اینکه موقعیتی ایجاد می شد، نارضاتی خود را ابراز می کردند. برای نمونه می توان به احساسات ضد صهیونیستی مردم در جریان برگزاری مسابقات فوتبال جام باشگاههای آسیایی ایران و اسرائیل در تهران اشاره کرد. ساموئل سگو، در این باره می نویسد:
جدی ترین تظاهرات ضد اسرائیلی به هنگام مسابقات فوتبال آسیایی در تهران روی داد. در استادیوم صد هزار نفری بادکنکهایی که روی آنها علامت صلیب شکسته نقش شده بود، به هوا رفت و جمعیت تماشاچی پیکره ای به شکل موشه دایان را برافراشت و به آن تف انداخت و لگدمال کرد. شاه از شدت احساسات ضد اسرائیلی مبهوت شد و درصدد برآمد تدابیری برای برقراری نظم و آرامش بیابد.(34)
علاوه بر این، راهپیمایی ضد اسرائیلی در تهران، فدراسیون را بر آن داشت تا در هنگام مسابقات فوتبال آسیایی 1351، تیم اسرائیل را از شرکت در بازیها محروم سازد. بنا به استدلال فدراسیون، شرکت اسرائیل موجب تحریم فدراسیون از سوی عده ای از کشورها می گردد. ورزشکاران اسرائیلی که برای شرکت در بازیهای آسیایی 1974 به تهران دعوت شده بودند، به منظور تضمین امنیت جانی، یک روز قبل از موعد مقرر به تهران رسیدند و در خوابگاههای خود مستقر شدند. از خوابگاه آنها به شدت محافظت می شد و تنها به سی نفر غیر اسرائیلی پروانه ورود به خوابگاه داده شد.(35)
پدیده اسرائیل از دیدگاه امام خمینی
از دیدگاه امام خمینی، اگر تأسیس حکومت اسلامی اولویت اول ایشان ایران بود، آزادی بیت المقدس و سرزمین فلسطین، مهم ترین دغدغه فکری و عملی سیاسی ایشان را تشکیل می داد. یکی از اختلافات اساسی امام با رژیم پهلوی درباره نفوذ صهیونیزم در ایران و حضور عناصر اسرائیلی در مناصب دولت پهلوی بود. به عبارت دیگر، می توان در اندیشه ابتدایی و آزادیبخش امام، آزادی ملت ایران و فلسطین را دو ضرورت عینی و اساسی دانست که بسیاری از آثار کتبی و شفاهی و مبارزات سیاسی ایشان، مبین این امر است.(36)
هرچند در برابر تأسیس رژیم صهیونیستی و پس از آن شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران واکنشهای متعددی از سوی بزرگان مذهبی، روحانیت، نمایندگان مجلس و اقشار مختلف مردم بروز یافت؛ اما نقش محوری و اساسی را به عنوان مهم ترین عامل بازدارنده روابط ایران و اسرائیل، امام خمینی ایفا نمودند.
افشای روابط پنهان و آشکار شاه با اسرائیل، مخالفت با کمکهای بی دریغ رژیم شاه به دشمن مشترک مسلمانان از آن جمله بود:
یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است کمک او به اسرائیل است. من همیشه در مطالبم گفته ام که شاه از همان اول که اسرائیل به وجود آمد با او همکاری کرده و وقتی که جنگ بین اسرائیل و مسلمانان به اوج خود رسیده بود، شاه هم چنان نفت مسلمین را غصب کرده و به اسرائیل می داد و این امر خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است.(37)
امام خمینی با درک صحیح و عمیق از پیامدهای ناگوار و خطرناک وجود اسرائیل در قلب جهان اسلام، مبارزه آشکار خود با قیام پانزده خرداد آغاز نمود و به مناسبتهای مختلف، همواره رژیم شاه را به دلیل پیوند با اسرائیل مورد سرزنش و نکوهش قرار می داد.
تأثیر کلام امام خمینی درباره خطر اسرائیلیها به گونه ای بود که مردم انقلابی ایران سعی می کردند نارضایتی عمیق خود را از وجود اسرائیلیها در ایران به اشکال مختلف ابراز دارند. به طور قطع می توان گفت که مهم ترین عامل تشدید بروز شرایط انقلاب و شکاف عمیق بین مردم و حکومت پیوند ایران و اسرائیل بود که در نتیجه آن، همین عوامل بازدارنده سبب گردید که روابط ایران و اسرائیل را تا حدودی محدود سازد و از آشکار شدن آن به رغم اصرار اسرائیل جلوگیری نماید و در نهایت یکی از مهم ترین عوامل اصلی تأثیرگذار در سقوط رژیم پهلوی به شمار آید.
نگاهی کوتاه به واقعیتهای موجود مسئله فلسطین
بررسی ابعاد گوناگون مسئله فلسطین و آنچه که بر این سرزمین مقدس گذشته، ما را به این نتیجه می رساند که مجموعه کشورهای عربی به عنوان یکی از بازیگران مؤثر در صحنه فلسطین به لحاظ نادیده گرفتن فرهنگ اصیل اسلام در ترسیم خط مشی مبارزه با دشمنان اسلام، سوء تدبیر، نبود سیاست مداران ورزیده در عرصه سیاسی، عدم اتخاذ استراتژی واحد در منطقه خاورمیانه در برابر دشمن مشترک، تکیه بیش از حد بر وعده های قدرتهای بیگانه و وابستگی به آنها، جداسازی مسئله فلسطین از دایره جهان اسلام با طرح شعار ناسیونالیسم عربی، خدشه دار کردن اراده مبارزه در رزمندگان فلسطینی با جهت گیری به سمت خط سازش نه تنها نتوانست راه حل مناسبی برای بحران فلسطین بیابند، بلکه برخی اوقات نیز با عملکرد رفتارهای ناسنجیده خود بر پیچیدگی آنها افزودند.
امروز می توان به این حقیقت تلخ اشاره نمود که بعد از گذشت 28 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و به رغم حمایتهای مؤثر و تعیین کننده انقلاب از ملت مظلوم فلسطین، برخی از کشورهای عربی جای رژیم شاه را گرفته اند و جبهه فلسطینی را به نفع اسرائیل تضعیف نموده و به صورت پنهانی با مقامات اسرائیل ملاقات می نمایند و اگر ترس از واکنشهای امت اسلام نبود، در جهت به رسمیت شناختن اسرائیل و روابط آشکار با آن از همدیگر سبقت می گرفتند. اما مبارزین مسلمان فلسطین با الهام از آموزه های دینی و تجربه تلخ تاریخی در طول سالیان گذشته و تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی و به خصوص پیروزیهای اخیر حزب الله لبنان در برابر اسرائیل به این واقعیت دست یافتند که تنها حامی همیشگی آنها خداوند متعال است و با مقاومت خود در برابر اسرائیل به طور قطع و یقین روزی خواهد رسید که در سرزمین مقدس خویش استقرار خواهند یافت.
پی‌نوشت‌ها:
1. ولایتی، علی اکبر، ایران و مسئله فلسطین، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1376، صص 64-61.
2. همان، صص 141-140.
3. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری، تهران، مرکز اسناد ریاست جمهوری، 1377، ص 8.
4. مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1378، ص 337.
5. همان، صص 40-39.
6. همان، ص 337.
7. یزدانی، مرضیه، اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1374، ص 100.
8. همان، صص 2-101.
9. همان، صص 3-102.
10. همان، صص 5-104.
11. همان، ص 103.
12. قانون، مرتضی، دیپلماسی پنهان، تهران، نشر طبرستان، 1381، صص 5-174.
13. همان، ص 176.
14. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری، ص 57.
15. همان، ص 8.
16. «هاگانا» به معنی دفاع، نام یکی از سازمانهای مسلح یهودی در فلسطین به هنگام تسلط انگلیس بوده است. این سازمان زیربنای ارتش فعلی اسرائیل محسوب می شود. مناخم پگین- نخست وزیر رژیم صهیونیستی- در اواخر دهه هفتاد رهبری این گروه را به عهده داشت.(صفاتاج، مجید، ماجرای فلسطین و اسرائیل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380، ص 147)
17. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری، ص 9.
18. نورالدین کیا فضل الله، خاطرات خدمت در فلسطین، تهران، نشر آبی، 1377، صص 62-161.
19. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران، تهران، نشر قوس 1376، ص 409.
20. شوکراس، ویلیام، آخرین سفرشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران نشر البرز، 1369، ص 93.
21. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 190-278-5، ص 3.
22. کاکبورن، اندرولسلی، ارتباط خطرناک، ترجمه محسن اشرفی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371، ص 163.
23. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری، صص 9-77.
24. دیپلماسی پنهان، ص 200.
25. همان، صص 3-200.
26. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1377، صص 6-155.
27. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری، ص 10.
28. دیپلماسی پنهان، صص 2-210.
29. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 157-251، ع، ص 23.
30. همان، ص 24.
31. روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخست وزیری، صص 3-72.
32. فلسطین از دیگاه امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار راه امام خمینی(ره)1373، ص 27.
33. احمدی، عبدالرحمان، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1381، ص 46.
34. سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 392.
35. علیرضا زهبیری، «عوامل مؤثر در شکل گیری رفتار سیاسی ایران در قبال اسرائیل» فصل نامه علمی- تخصصی انقلاب اسلامی، پیش شماره اول، سال اول زمستان 1377، ص 164.
36. روزنامه کیهان، شماره 17819 مورخه سه شنبه 4 آذر 1382 «مقاله صهیونیسم در نگاه امام خمینی(ره)، سعید کریمی، ص 6.
37. فلسطین از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص یک.


کتاب سقوط2: مجموعه مقالات دومین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران: 1387.