«واقعیت یا توهمِ لغو کاپیتولاسیون در دوران رضاخان»


گفت‌وشنود سمانه صادقی با علی‌اکبر رنجبر کرمانی
1832 بازدید
کاپیتولاسیون تاریخچه ایران سال 1297 شمسی

«واقعیت یا توهمِ لغو کاپیتولاسیون در دوران رضاخان»

لغو کاپیتولاسیون ۲ سال پیش از کودتای رضا خان روی داد

رئیس‌الوزرای ایران، نجف قلی‌خان صمصام السلطنه که مرد ملی وطن دوستی بود، با موقع شناسی بر اساس اعلامیه لنین در سال ۱۲۹۷ شمسی، دو سال قبل از کودتای رضاخان قرارداد ترکمنچای و تمامی امتیازات ناشی از آن از جمله کاپیتولاسیون را ملغی اعلام کرد، یعنی کاپیتولاسیون را در واقع، نجف‌قلی خان بختیاری لغو کرد نه رضاشاه پهلوی!

روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، مصادف است با موسمی که از آن به لغو کاپیتولاسیون توسط رضاخان تعبیر می‌شود. واقعیت یا توهمِ این رویداد را در گفت‌وشنودی از استاد علی‌اکبر رنجبر کرمانی تاریخ‌پژوه معاصر جویا شدیم. آنچه پیش‌روی دارید، متن کامل این مصاحبه است. امید آنکه مقبول آید.

بد نیست ابتدا به پیشینه کاپیتولاسیون در ایران پیش از دوره پهلوی اشاده بفرمایید؟

کاپیتولاسیون را در علم حقوق بین‌الملل حق قضاوت کنسولی معنا کرده‌اند و آن بدان معناست که هر گاه کشوری در یک کشور دیگر دارای این حق شد، اتباع کشور دارای حق قضاوت کنسولی اگر در کشور متوقف فی‌ها جرمی مرتکب شوند، کشور متوقف فی‌ها حق رسیدگی ندارد و مأموران سیاسی کشور دارای حق قضاوت کنسولی بر اساس قوانین کشور خودشان به جرم مجرم رسیدگی می‌کنند. مثلاً در زمانی که روسیه در ایران دارای این حق بود، هر تبعه روس که در ایران جرمی مرتکب می‌شد، دولت ایران نمی‌توانست مجرم را دستگیر و محاکمه کند و به مجازات برساند. بنابراین واضح است که کاپیتولاسیون خدشه‌ای آشکار به استقلال و حاکمیت و سیادت ملی یک کشور است.

کدام کشور نخستین بار حق قضاوت کنسولی در ایران را به دست آورد؟

اولین کشوری که در ایران حق قضاوت کنسولی به دست آورد، روسیه بود. ایران در زمان فتحعلی شاه در نبردی بزرگ با روسیه از آن کشور شکست خورد و در عهدنامه ترکمنچای که بین کشور شکست خورده ایران و کشور فاتح روسیه بسته شد، حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون هم برای روسیه در یکی از بند‌های آن گنجانده شد.

دومین کشوری که در ایران دارای حق قضاوت کنسولی شد دولت انگلستان بود. در اینجا هم یک جنگ و یک شکست باعث کاپیتولاسیون شد. ایران در زمان ناصرالدین شاه در محاصره هرات شکست خورد. یعنی انگلیس‌ها پس از آنکه نزدیک بود ایران هرات را دوباره بگیرد، در جنوب ایران نیرو پیاده کردند و رسماً به ایران اعلان جنگ دادند. کار به معاهده پاریس بین ایران و انگلستان کشید و ایران از حق حاکمیت خود بر هرات دست برداشت و نیرو‌های انگلیسی هم از جنوب ایران خارج شدند. بر اساس معاهده پاریس انگلستان هم دارای حق کاپیتولاسیون شد. البته در معاهده پاریس صراحتاً از کاپیتولاسیون سخنی به میان نیامده بود، اما در یکی از بند‌های معاهده پاریس اساس مناسبات و معاهدات ایران و انگلیس بر اساس دولت کامله‌الوداد تعریف شده بود. وقتی دو کشور قرارداد کامله الوداد می‌بندند، معنایش این است که هر حقی ایران به هر کشوری بدهد خود‌به‌خود انگلستان هم دارای آن حق می‌شود و بنابراین، چون روسیه در ایران حق قضاوت کنسولی دارد انگلستان هم دارد.

کاپیتولاسیون تا چه حد دست دولت‌های روس و انگلیس را در ایران باز کرد؟

با کاپیتولاسیون در ایران نه تنها مأموران سیاسی این دو دولت بلکه حتی اتباع عادی آن‌ها نیز دست ظلم و تعدی به ایرانیان دراز می‌کردند و حتی بسیاری از ایرانی‌های بدسگال و خودفروخته نیز خود را تبعه روس یا انگلیس می‌کردند و به پشتگرمی این دو دولت به مردم و دولت ایران زور می‌گفتند. بعد از این دو دولت، ایالات متحده امریکا هم عهدنامه دوستی با ایران بست و آن هم بر اساس کامله‌الوداد و بدین ترتیب امریکا هم دارای این حق یا امتیاز شد. همه کشور‌های اروپایی از حق قضاوت کنسولی در ایران برخوردار بودند؛ البته بر اساس همان قرارداد کامله‌الوداد.

رضاخان با وجود گرایش به انگلستان از چه روی به لغو کاپیتولاسیون پرداخت؟

کاپیتولاسیون را در حقیقت رضاشاه پهلوی لغو نکرد. در اطراف این پادشاه تبلیغات دروغ زیادی شده و می‌شود. از قبیل سازندگی و نوسازی ایران، دانشگاه، راه‌آهن خیلی چیز‌های دیگر که هر کدامش را وقتی بشکافید می‌بینید که دروغ است و ماوقع آن نیست که می‌گویند. باری، یکی از همین تبلیغات که خیلی هم تکرار می‌شود همین کاپیتولاسیون است. در حقیقت کاپیتولاسیون را رضاشاه پهلوی لغو نکرد. زمینه لغو کاپیتولاسیون را در ایران، اگر راستش را بخواهید، لنین فراهم کرد؛ بله لنین رهبر انقلاب بلشویکی روسیه! وقتی در روسیه انقلاب شد و کمونیست‌ها به قدرت رسیدند، لنین تمام قرارداد‌های ظالمانه تحمیلی از سوی رژیم روسیه تزاری بر ملل ضعیف از جمله ایران را لغو کرد. پس از آنکه لنین لغو امتیاز‌های استعماری تحمیلی از طرف روسیه تزاری بر ملل ضعیف را ملغی اعلام کرد، رئیس‌الوزرای ایران، نجف قلی‌خان صمصام السلطنه که مرد ملی وطن دوستی بود، با موقع شناسی، بر اساس همین اعلامیه لنین در سال ۱۲۹۷ شمسی، دو سال قبل از کودتای رضاخان قرارداد ترکمنچای و تمامی امتیازات ناشی از آن از جمله کاپیتولاسیون را ملغی اعلام کرد. یعنی کاپیتولاسیون را در واقع، نجف قلی‌خان بختیاری لغو کرد نه رضاشاه پهلوی؛ البته همانطور که گفتم زمینه اصلی‌اش را لنین فراهم کرد. وقتی صاحب اصلی حق قضاوت کنسولی این حق را از دست داد، دیگران هم که این حق را بر اساس دولت کامله‌الوداد به دست آورده بودند از دست دادند. مثل دومینو؛ اولی که ریخت بقیه هم ریختند.

اما چرا می‌گویند که رضاخان پهلوی کاپیتولاسیون را لغو کرد؟

داستانش از این قرار است که اگرچه کاپیتولاسیون در ایران از نظر حقوقی و نظری لغو شده بود، اما در عمل این قرارداد مرحله به مرحله لغو شد. در زمان نخست‌وزیری سیدضیاءالدین طباطبایی، برای تحکیم و تقویت مناسبات ایران و روسیه پس از انقلاب اکتبر، قرارداد دوستی بین ایران و روسیه شوروی منعقد شد. بر اساس این قرارداد کاپیتولاسیون در مورد اتباع معمولی روسیه در ایران لغو شد ولی برای نمایندگان سیاسی روسیه و سفارتخانه روسیه برقرار ماند. با اینکه کاپیتولاسیون را نجف قلی‌خان بختیاری رسماً ملغی اعلام کرده و این مطلب به دول خارجی دارای روابط با ایران هم اعلام شده بود، ضمن آنکه آن دولت‌ها مخالفتی با این اعلام دولت ایران نکردند، اما دولت‌های اروپایی می‌گفتند ایران قانون مدنی و آیین دادرسی مدون ندارد و در صورت اختلاف یک تبعه خارجی در ایران با یک ایرانی یا ارتکاب جرم یک امریکایی یا فرانسوی یا انگلیسی در ایران، معلوم نیست با وی بر اساس چه قانونی رفتار خواهد شد، لذا این حق را تا روشن شدن این ابهامات برای خود محفوظ می‌دانستند.

موضوع تدوین قانون مدنی و آیین دادرسی در ایران که آن هم به رضاشاه نسبت داده می‌شود از مدت‌ها قبل از رضاشاه عده‌ای فقیه مثل مرحوم شهید آیت‌الله مدرس و حاج سیدنصرالله و دیگران و عده‌ای حقوقدان مشغول تدوین و تنظیم آن بودند که خارج از موضوع بحث است، اما در سال ۱۳۰۶ قانون مدنی ایران تدوین و تنظیم شد و در واقع بهانه از دست کشور‌های اروپایی در آمد و رضاشاه هم در فرمانی به میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک، رئیس‌الوزرا از وی خواست با توجه به اینکه الان ایران دارای قانون مدون است مقدمات لغو عملی کاپیتولاسیون را فراهم آورد. یک سال بعد، رئیس‌الوزرای وقت، حاج مخبرالسلطنه هدایت لغو کاپیتولاسیون را در مجلس شورای ملی رسماً اعلام کرد.

پیامد‌های لغو کاپیتولاسیون از سوی رضاخان چه بود؟

در حقیقت درختی که نهالش در چند سال قبل کاشته شده بود در زمان رضا شاه به بار نشست و او از میوه‌اش برخوردار شد. لغو کاپیتولاسیون در اوایل سلطنت رضاشاه واقع شد و از نظر تبلیغاتی هم خیلی به کار وی آمد. فراموش نکنید مردم ایران که نزدیک یک قرن زیر ظلم و تعدی اتباع روس و انگلیس بودند و عموم وطن‌خواهان کاپیتولاسیون را که یادگار شکست ایران در جنگ با روسیه بود منافی استقلال ایران می‌دانستند و از لغو آن خشنود بودند و این خیلی به نفع رضاشاه تمام شد که داشت برای آنان کار می‌کرد. آثار این تبلیغات هنوز هم باقی است. علاوه بر این مردم و اهل سیاست می‌دانستند که این شاه را انگلیس در ایران سر کار آورده و با لغو کاپیتولاسیون این حقیقت را می‌شد تا حدودی کمرنگ کرد.

آیا کشور‌های غربی لغو کاپیتولاسیون از سوی رضاخان را جدی گرفتند یا خیر؟

کشور‌های غربی نمی‌توانستند لغو کاپیتولاسیون را نپذیرند. همانطور که گفتم آن‌ها حق قضاوت کنسولی را بر اساس کامله‌الوداد به دست آورده بودند و، چون اولین کشوری که این حق را به دست آورده بود از این حق دست برداشت، بقیه هم خودبه‌خود و دومینوئی این حق را از دست داده بودند. تنها بهانه‌شان هم که نبودن قانون در ایران بود برطرف شده بود. دولت انگلیس هم با پذیرفتن لغو کاپیتولاسیون به تحکیم موقعیت رضاشاه کمک می‌کرد.

زمینه‌های احیای کاپیتولاسیون از سوی محمدرضا پهلوی در سال ۴۳ چه بود؟

اوایل دهه ۴۰ شمسی روابط ایران و امریکا وارد فاز جدیدی شد و در حقیقت حلقه وابستگی ایران به امریکا محکم‌تر شد. ایران البته از مدت‌ها قبل از عده‌ای از مستشاران نظامی امریکا استفاده می‌کرد، اما از آغاز دهه ۴۰، چون قرار بود ارتش ایران به ویژه نیروی هوایی آن در جهت حفظ منافع امریکا و نقشی که قرار بود به ایران در منطقه محول شود، توسعه پیدا کند و تقویت شود، عده زیادی مستشار نظامی وارد ایران شدند. این مستشار‌ها در خدمت دولت ایران بودند و از دولت ایران حقوق می‌گرفتند. اما دولت امریکا از دولت ایران خواست این مستشار‌های نظامی که در خدمت دولت ایران و حقوق بگیر دولت ایران بودند، مشمول مقررات کنوانسیون وین شوند. این درخواست ابتدا در دولت امینی مطرح شد و او با امروز و فردا کردن از این کار طفره رفت.

علت طفره رفتن علی امینی از مطرح کردن خواسته امریکایی‌ها در مجلس چه بود؟

امینی با اینکه خیلی به امریکایی‌ها نزدیک بود، اما مرد زرنگ و باهوشی بود و تا حدودی نبض جامعه دستش بود و می‌دانست عواقب خطرناکی دارد. کمی بعد امینی رفت و اسدالله علم روی کار آمد و او هم قانون مصونیت مستشاران نظامی را تقدیم مجلس سنا کرد که برکنار شد و حسن علی منصور نخست‌وزیر شد. منصور و تیمش همه از تکنوکرات‌های مورد پسند امریکا بودند. از اولین کار‌های منصور بردن درخواست امریکا به مجلس شورای ملی بود.

درخواست امریکا از دولت ایران چه بود؟

این بود که مستشاران نظامی امریکایی در خدمت دولت ایران مشمول مقررات کنوانسیون وین شوند.

بهتر است کمی در رابطه با کنوانسیون وین توضیح دهید.

کنوانسیون وین که در سال ۱۳۴۰ ایران آن را امضا کرده بود و بعداً در سال ۱۳۴۱ مجلس شورای ملی آن را تصویب کرد اساساً یک پیمان بین‌المللی و از مقوله حقوق بین‌الملل است و روابط دیپلماتیک کشور‌ها با یکدیگر را تنظیم می‌کند. اینکه سفیران و سایر اعضای هیئت نمایندگی یک کشور در کشور میزبان چه حقوق و تکالیفی و چه مصونیت‌هایی دارند و... در این پیمان تعریف شده است. این کنوانسیون دوجانبه است، یعنی اگر امریکا به اعضای نمایندگی ایران در خاک خود مصونیت‌هایی را داد عین همان مصونیت‌ها را اعضای نمایندگی امریکا در ایران خواهند داشت و خلاصه به «اعضای هیئت نمایندگی» یک کشور مربوط می‌شود. حالا امریکایی‌ها آمده بودند و می‌خواستند همان مصونیت‌هایی که برای اعضای نمایندگی سیاسی‌شان طبق کنوانسیون وین برقرار بود، برای مستشاران نظامی‌شان هم برقرار باشد. مستشاران نظامی امریکا در ایران عضو هیئت نمایندگی سیاسی امریکا نبودند. حتی کارمند دولت امریکا هم نبودند. آن‌ها در واقع «کارمند و حقوق بگیر» دولت ایران بودند و امریکا با زیاده‌خواهی و از موضع ارباب از ایران این را می‌خواست.

گویا تصویب لایحه کاپیتولاسیون بسیار عجولانه و در بی‌خبری رخ داده است؟

منصور در مهرماه ۱۳۴۱ این لایحه را به مجلس برد. در همان جلسه تقاضای سه فوریت کرد و پس از تصویب سه فوریت و پس از هشت ساعت سخنان مخالف و موافق «نمایندگان!» لایحه را تصویب کردند و مستشاران نظامی امریکا را مشمول مصونیت‌های مندرج در کنوانسیون وین کردند. مصونیت‌هایی که مخصوص اعضای هیئت نمایندگی سیاسی کشور‌ها بود.

طرز مطرح کردن لایحه و عجله دولت برای این کار بسیار عجیب و غیرمنتظره بود و در خاطرات رجال سیاسی آن دوره مخصوصاً اعضای بالای وزارت امور خارجه و بعضی از نمایندگان وقت مجلسین از این کار شدیداً انتقاد شده است. این کار در افکار عمومی ایران و در میان سیاستمداران مخالف و حتی بعضی از وابستگان رژیم با مخالفت و انتقاد شدید روبه‌رو شد. حتی یکی از سیاسیون مخالف، جزوه‌ای منتشر کرد با عنوان «هست یا نیست؟» و این کار را نوعی کاپیتولاسیون قلمداد کرد.

اولین اعتراضات در خصوص تصویب لایحه کاپیتولاسیون و باز گذاشتن دست دولت‌های امریکا و انگلیس در ایران چگونه صورت گرفت؟

مخالفت اساسی و اصلی را امام خمینی (ره) کرد. او در چهارم آبان در سخنرانی عمومی خود این کار دولت را «پایمال کردن عظمت ایران و ارتش ایران» خواند و به شخص شاه نیز حمله کرد و متذکر شد طبق این قانون شاه ایران از یک سگ امریکایی هم کمتر است و... البته قریب به این مضمون. همین سخنرانی موجب شد امام خمینی در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید شود و با این تبعید دور جدیدی از مبارزات سیاسی در ایران آغاز شد که به یک انقلاب بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ جهان و سرنگونی رژیم پهلوی و کوتاه شدن دست امریکا از ایران و غرب آسیا انجامید.


روزنامه جوان سوم اردیبهشت 1399