شیخ بهاءالدین محلاتی، بزرگ‌­مردی از خطه فارس


محمدحسن رجبی
1344 بازدید
آیت الله بهاء الدین محلاتی

شیخ بهاءالدین محلاتی،  بزرگ‌­مردی از خطه فارس

محلاتی، شیخ بهاءالدین، از علمای برجسته مبارز و مجاهد شیعه ایران در قرن چهاردهم هجری. وی فرزند شیخ محمدجعفر محلاتی بود و در رجب 1314 ق در شهر نجف اشرف به دنیا آمد. او در مدرسه شریعت شیراز که به سبک مدارس جدید تأسیس شده بود، با لباس روحانی به تحصیل پرداخت. این اقدام شیخ محمدجعفر محلاتی سبب گردید تا اقشار مذهبی نیز از این مدرسه و مدارس جدید که توسط ایرانیان مسلمان ساخته شده بود، استقبال نمایند.

بهاءالدین در مدرسه­ی شریعت و به مدت شش سال مقدمات فارسی و عربی را فراگرفت و در مدت هشت سال با اشتیاق تمام دروس سطح فقه و اصول را نزد پدر، میرزامحمدصادق مجتهد و استادان دیگر خواند. مدتی نیز حکمت و فلسفه را از استاد بزرگ این فن، حاج سیداسماعیل کازرونی آموخت و تا بیست سالگی از محضر همه علماء و مدرسان بزرگ شیراز استفاده نمود.

در ذیقعده 1333 ق که پدرش به علت اشغال بوشهر توسط انگلیسی­ها و به منظور کمک به رزمندگان تنگستانی فتوای جهاد صادر کرد، وی به همراه پدر و هفتصد تن از مجاهدان داوطلب فارس به برازجان رفت و تا تخلیه بوشهر توسط انگلیسی­ها به مدت ده ماه در آنجا ماند.

شیخ بهاءالدین در 1342 ق به همراه خانواده­اش برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف رفت و از درس استادان بزرگی چون آقا سید ضیاءالدین عراقی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی و علامه محمدحسین نائینی استفاده کرد و به درجه اجتهاد نائل شد و در 1349 ق به درخواست پدرش به شیراز بازگشت و ریاست حوزه علمیه فارس را بر عهده گرفت و در مدرسه مقیمیه به تدریس درس خارج پرداخت و شاگردان مبرزی تربیت کرد و وعاظ را برای وعظ و تبلیغ به روستاها و شهرها اعزام می­کرد. همچنین جلسه بحث و بررسی دینی با فرهنگیان و دانشگاهیان تشکیل می­داد.

در 1327 به همراه جمع کثیری از علمای سراسر کشور به زیارت حج رفت و در مدینه منوره با بسیاری از علمای اهل سنت راجع به وحدت اسلامی گفتگو کرد که از جمله­ی آنان حسن البنّا، رهبر «جمعیت سیاسی اخوان­المسلمین» بود. وی در راه بازگشت به ایران به نجف اشرف رفت و با مراجع و علمای آنجا دیدار نمود.

آیت­الله محلاتی، عالمی آگاه به مسائل سیاسی زمان خود بود. وی همچون پدرش حاضر نشد تا با رضاشاه که چند بار به فارس آمده بود ملاقات کند. در 1329 که آیت­الله کاشانی طی فتوایی بر وجوب ملی شدن صنعت نفت کشور تأکید نمود، آیت­الله محلاتی نیز طی فتوایی، آن اقدام را تأیید نمود.در بخشی از فتوای آیت­الله محلاتی آمده بود: «... واگذار کردن معادن نفت جنوب به انگلیسی­ها برای دسایس آنها در این کشور اسلامی و ضعیف ساختن، بلکه نابود کردن قوای سیاسی و اقتصادی و دینی در این کشور، راه وسیعی را باز نموده است. بنابراین قراردادهای تحمیلی سابق بین کشور ایران و کمپانی نفت، چون علاوه بر اینکه به دست حکومت­های جابره که شرعاً و واقعاً ولایتی بر اهالی مسملان و ملت مظلوم این کشور نداشته­اند، به ضرر فاحش و برخلاف مصلحت مسلمانان بوده و لغو و بی­اثر است، اکنون هم تهیه وسایل برای کوتاه کردن دست اجانب از سوءمداخله در کار مسلمین و اعاده­ی عظمت و استقلال تام کشور اسلامی ایران عزیز از اهم تکالیف هر مسلمانی است. بنابراین واجب است مسلمانان در انتخاب و برقرار ساختن یک حکومت ملی که مقررات موضوعه­اش همین مقررات اسلام باشد، سعی و مجاهده کنند تا آن حکومت، نفت را از دست شرکت غاصب و دولت اجنبی مستخلص ساخته و طبق دستورات دینی خود به استخراج و بهره­برداری آن بپردازد و حیات اهالی این کشور را تجدید نماید...».

در مهرماه 1341 که دولت عَلَم «لایحه انجمن­های ایالتی و ولایتی» را تصویب کرد، با مخالفت مراجع قم و در رأس آنها امام خمینی (ره) روبرو گردید. علماء و روحانیون فارس نیز دو اعلامیه در حمایت از امام و مراجع قم صادر کردند که آیت­الله محلاتی نقش عمده­ای در تهیه آنها داشت. در 6 بهمن همان سال که شاه لوایح شش­گانه خود را طی یک رفراندوم غیرقانونی به تصویب رساند، آیت­الله محلاتی و بیست­وچهار تن دیگر از علمای فارس طی یک اعلامیه، حمایت کامل خود را از امام و سایر مراجع قم در محکومیت رفراندوم اعلام داشتند.

پس از دستگیری امام در 15 خرداد 1342، آیت­الله محلاتی روز 17 خرداد را تعطیل عمومی اعلام کرد و از عموم مردم خواست در مسجد نو اجتماع کنند تا حقایقی را به اطلاع آنان برساند. رژیم شاه از ترس قیام عمومی مردم فارس، در نخستین ساعات بامداد روز 16 خرداد، آیت­الله محلاتی، برادر و پسرش و تعداد دیگری از روحانیون متنفذ شیراز را دستگیر و شبانه به تهران منتقل ساخت و در سلول­های انفرادی زندانی کرد. مردم شیراز که از دستگیری و حبس امام و علمای شیراز به خشم آمده بودند تظاهرات اعتراض­آمیزی به راه انداختند که به درگیری با مأموران پلیس انجامید و بر اثر آن شمار بسیاری از مردم شهید و مجروح شدند.

مراجع و علمای قم، نجف، مشهد، تبریز، و ... با صدور تلگراف­هایی، دستگیری و بازداشت آیت­الله محلاتی را محکوم کرده و خواستار آزادی بدون قید و شرط او شدند. در روز 29 تیرماه 1342 بسیاری از علماء و روحانیون دستگیر شده آزاد گردیدند. ولی امام خمینی و آیت­الله محلاتی و آیت­الله قمی همچنان در بازداشت به سر می­بردند. سرانجام در روز 15 فروردین 1343 آنان نیز آزاد شدند و آیت­الله محلاتی در میان استقبال پرشکوه مردم به شیراز بازگشت.

پس از دستگیری مجدد امام خمینی در روز 13 آبان 1343 و تبعید ایشان به ترکیه، آیت­الله محلاتی به همراه تعدادی از علمای فارس طی اعلامیه­ای، اقدام رژیم را «برخلاف اصول و مقررات عموم ملل مترقی جهان» دانستند و از آن اظهار نفرت نمودند. در نامه­ی دیگری نیز که شخصاً برای امام نوشت، با تمسک به آیه­ی شریفه قرآن کریم، پیروزی حق و نابودی باطل را که وعده الهی است قطعی دانست.

در خرداد ماه 1346 که دولت اسرائیل، حملات غافلگیرانه به کشورهای مصر، سوریه و اردن نمود، موجی از همدردی با کشورهای عرب درگیر در جنگ در سراسر کشور پدید آورد. آیت­الله محلاتی نیز به همین مناسبت در 2 تیر آن سال اعلامیه­ای صادر کرد که در قسمتی از آن آمده بود: «اکنون ... اسرائیل غاصب، دست تعدی و تجاوز به سوی مسلمین و کشورهای عرب مسلمان دراز کرده، برادران اسلامی ما را به خاک و خون می­کشد، لذا بر همه مسلمانان واجب است که از هر گونه مساعدت مادی و معنوی نسبت به اعراب مسلمان دریغ نورزند و هر نوع معامله و ارتباطی که منشأ تقویت اسرائیل بشود یا در آمادگی آنها برای مبارزه و پیکار با کشورهای عربی دخالت داشته باشد، حرام و در حکم مبارزه با اسلام است. همچنین تأسیس روابط حسنه با دشمنان اسلام و مسلمانان، محکوم به حرمت و مخالفت با خداوند متعال محسوب است».

در اواخر 1356 که اسرائیل به لبنان حمله کرد و عده زیادی از شیعیان و فلسطینی­ها را به خاک و خون کشید، بار دیگر آیت­الله محلاتی با صدور اعلامیه­ای، اقدام وحشیانه رژیم اسرائیل را محکوم کرد و از عموم مسلمانان خواست تا به یاری «مظلومان شجاع و مبارز لبنانی» بشتابند و به همین مناسبت شماره حسابی نیز در بانک بازرگانی شیراز افتتاح کرد.

با اوج­گیری انقلاب اسلامی در 1357، رژیم شاه دیوانه­وار درصدد سرکوب قیام مردم ایران برآمد. از این رو در پنجم ماه مبارک رمضان آن سال به مسجد جامع نو شیراز که محل اجتماع مردم انقلابی بود، حمله کرد و بر اثر آن گروهی از مردم کشته و مجروح شدند. آیت­الله محلاتی طی اعلامیه­ای، «اعمال وحشیانه، ضد اسلامی و ضد انسانی رژیم [شاه]» را در کشتار مردم بی­گناه و بی­دفاع شیراز محکوم نمود و روز هفتم ماه رمضان را روز عزا و تعطیل عمومی اعلام داشت. پس از آن نیز طی اعلامیه­هایی حادثه آدم­سوزی سینمارکس آبادان و کشتار مردم دیگر شهرهای ایران، استقرار دولت آشتی ملی شریف­امامی و فاجعه خونین 17 شهریور 1357 را به شدت محکوم کرد. در یکی از این اعلامیه­ها آمده بود: «... اکنون که ملت ایران از مظالم و خبائث حکومت فردی به ستوه آمده است، روحانیت شیعه، مردم را علیه استبداد رهبری کرده و تا واژگون نمودن حکومت فردی که در دنیای امروز در نزد تمام ملل، اعم از شرق و غرب محکوم است، از پای نخواهد نشست و تا روزی که کاخ ظلم و استبداد در ایران واژگون و بر ویرانه­های آن ایرانی مستقل، شکوفا، با حکومتی با شورای زعمای مسلمین، منطبق بر موازین شرع مقدس اسلام که ضامن تمامی آزادی­های فردی و عدالت اجتماعی است بنا ننماید و رشد و نبوغ خود را در سایه تعالیم عالیه قرآن به جهانیان عرضه ندارد، به مبارزه حق­طلبانه خود ادامه خواهد داد».

پس از روی کار آمدن دولت نظامی در 14 آبان 57، وی آن دولت را «محکوم و مطرود» دانست. به مناسبت فرارسیدن تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 1357)، آیت­الله محلاتی نیز مردم را به شرکت گسترده در راهپیمایی اعتراض آمیز ملی فراخواند.

آیت­الله محلاتی علیرغم کهولت سن و بیماری، با صدور اعلامیه­ و شرکت در راهپیمایی­ها، مردم را به حضور فعال در عرصه­های انقلاب دعوت می­کرد و پس از پیروزی انقلاب نیز همچنان پاسدار دستاوردهای آن بود.

وی در نیمه اسفند 1359 دچار حمله قلبی گردید اما بلافاصله تحت معالجه قرار گرفت و به مدت سه ماه تحت درمان بود، اما بار دیگر دچار حمله قلبی شد و در نیمه شب سوم مرداد 1360 در هشتاد و پنج سالگی در شیراز درگذشت. به همان مناسبت شهر شیراز تعطیل عمومی شد. پیکر آن مرحوم در میان اندوه و ماتم صدها هزار تن از عزاداران تشییع و در کنار مرقد حضرت علی­بن حمزه (ع)، در آرامگاه خانوداگی به خاک سپرده شد.

به مناسبت درگذشت ایشان، امام خمینی پیام تسلیتی خطاب به فرزند ایشان صادر کردند و از شخصیت علمی و سیاسی او بدین گونه تجلیل نمودند. «آن بزرگوار در طول زندگی پربرکت خود یکی از اسطوره­های روحانیت و پشتوانه­های نهضت اسلامی بودند و در خدمت به اسلام و مسلمین و پیشرفت انقلاب اسلامی، پیشقدم و در رژیم منحط سابق، شاهد حبس و رنج و همچون سایر علمای اعلام متعهد، مورد اهانت و در راه اسلام و اهداف مقدس آن کوشا بودند ...».

مجالس ختم متعددی نیز در شیراز و سایر شهرهای استان فارس و دیگر شهرهای کشور برگزار گردید. از آثار او می­توان از رهنمای حق نام برد که چندین بار به چاپ رسیده است.

منبع: مردی بزرگ از خطه فارس، 95، 103-221.

محلاتی، شیخ محمد جعفر، از علمای برجسته مجاهد و ضد استعمار ایران در قرن چهارم هجری. وی فرزند شیخ محمدحسین محلاتی بود و در 1284 ق در شیراز به دنیا آمد. پس از گذراندن مقدمات و سطح در شیراز در 1309 ق برای تکمیل تحصیلاتش به سامراء رفت و به مدت سه سال از محضر میراز حسن شیرازی استفاده کرد و بعد از درگذشت میرزا، در 1320 ق. عازم نجف اشرف گردید. در آنجا از درس آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی و حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی استفاده کرد و به درجه اجتهاد نائل شد و در 1330ق. به زادگاهش، شیراز، بازگشت.

وی به خاطر فضل و دانش و زهد و تقوایش مورد توجه عموم قرار گرفت و به تدریس و اقامه جماعت و تفسیر قرآن پرداخت. علاوه بر آن در ماه مبارک رمضان منبر می­رفت و مرافعات، محاکمات و معاملات نیز در حضورش انجام می­شد و فقراء و مستمندان را دستگیری می­کرد.

اندکی پس از آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای انگلیسی به بندر فاو در جنوب عراق و بندر بوشهر در جنوب ایران، مراجع و علمای شیعه هراق بر ضد اشغالگران انگلیسی فتوای جهاد صادر کردند و علمای فارس نیز به تبعیت از آنان، فتوای جهاد دادند. مردم بوشهر پس از اطلاع از فتاوای جهاد مراجع، برای دفاع از استقلال و شرف ملی خود به مقابله با نیروهای انگلیسی شتافتند و پانصد تن از جوانان برومند تنگستانی به رهبری رئیس­علی دلواری در برابر انبوه لشکریان انگلیسی و به قصد بیرون راندن آنان از بوشهر به مقاومت پرداختند و ضربات کوبنده­ای بر دشمن وارد کردند؛ اما چند هفته بعد از آغاز نبرد، رئیس­علی در ذیقعهد 1333 ق. به شهادت رسید که ضربه­ای سنگین بر روحیه مجاهدین وارد شد. جعفر محلاتی که به دنبال فرصت مناسبی برای اعلام صدور جهاد بود، در مراسم ختم رئیس­علی دلواری اعلام جهاد بر ضد نیروهای انگلیسی را صادر کرد که در همه مساجد شیراز خوانده شد و بی­درنگ صدها داوطلب، آمادگی خود را برای رفتن به جبهه­های نبرد و کمک به دلیران تنگستانی اعلام کردند. آنها پس از چند روز تمرین و آمادگی نظامی در یک گروه هفتصد نفری که در رأس آنان شیخ جعفر محلاتی قرار داشت در روز 9 ذیقعده 1333 ق. شیراز را به قصد برازجان ترک کردند و در راه کازرون نیز عده­ای دیگر به آنان پیوستند.

از همان هنگام که محلاتی تصمیم به شرکت در نبرد ضدانگلیسی گرفت، مقامات متعدد دولتی با ارسال پیک و تلگراف و به گمان خود، از سر خیرخواهی درصدد برآمدند تا محلاتی را از آن کار بازدارند، اما وی به این فشارها و تهدیدات وقعی ننهاد و تنها شرط خود را عقب­نشینی انگلیسی­ها و تخلیه بوشهر از نیروهای انگلیسی دانست.

با انتشار خبر جهاد محلاتی، نیروهای ژاندارمری بوشهر که تعداد آنان به سیصد تن می­رسید به همراه فرمانده رشید خود سرهنگ اخگر با اسلحه و قورخانه، به مجاهدان پیوستند. کدخدایان بندر ریگ، بندر دیلم و حیات داودی نیز فرمان جهاد را لبیک گفتند  و جز معدودی از عوامل انگلیسی در منطقه، همه مردم تحت فرمان جهاد آیت­الله محلاتی و شیخ محمدحسین برازجانی درآمدند.

نیروهای انگلیسی که از شرکت روزافزون مجاهدان در جبهه­های نبرد اطلاع یافتند، تصمیم گرفتند پیش از درگیری، بوشهر را تخلیه کرده و حکومت آن را به یکی از ایرانیان وابسته واگذار کنند و بدین ترتیب بهانه جنگ را از مجاهدان بگیرند. لذا آنان بوشهر را تخلیه کرده و در چند فرسخی شهر اردو زدند، اما شیخ جعفر محلاتی و شیخ محمدحسین برازجانی و همه مجاهدان تنگستانی شرط متارکه جنگ و بازگشت را تخلیه­ی کامل بوشهر و نواحی آن، از نیروهای انگلیسی می­دانستند و بر این نظریه بودند که تا آنان به کشتی­های خود سوار نشده و عزیمت نکنند جنگ خاتمه نخواهد یافت. لذا حدود ده ماه در برازجان اقامت کردند.

در طول آن مدت فرماندهان مجاهدان منظماً با آیت­الله محلاتی و شیخ محمدحسین برازجانی ملاقات و مذاکره کرده و اخبار جنگ و جبهه را به اطلاع آنان می­رساندند.

بدین ترتیب با پایمردی و رشادت محلاتی و مجاهدان، نیروهای انگلیسی به طور کامل بوشهر را ترک کردند و مجاهدان نیز پس از اطمینان کامل از خروج انگلیسی­ها و با توجه به فرارسیدن ماه مبارک رمضان، پس از ده ماه برازجان را ترک کردند و آیت­الله محلاتی به شیراز بازگشت. چند سال بعد که رضاخان به قدرت رسید و پایه­های سلطنت استبدادی خود را تحکیم نمود. چند بار به فارس رفت و درخواست کرد تا با آیت­الله محلاتی دیدار و ملاقات نماید اما وی حاضر به دیدار با او نشد و این امر موجب محبوبیت بیشتر او در میان مردم گردید.

آیت­الله محلاتی پس از سال­ها مبارزه و مجاهدت، سرانجام در 7 ربیع­الاول 1358 ق. در هفتاد و دوسالگی در شیراز درگذشت. پیکر او با احترام فراوان و در میان اندوه و ماتم مردم شیراز تشییع و در مقبره مخصوص در کنار مرقد امامزاده علی­بن حمزه علیه السلام به خاک سپرده شد. 


بزرگ‌­مردی از خطه فارس، 61-101.، کتاب علمای مجاهد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی