نفوذ و تأثیرگذاری مستقیم وغیرمستقیم احزاب و تشکلهای سیاسی در ایران
2141 بازدید
نفوذ و تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم احزاب و تشکلهای سیاسی در جامعه ایرانی از اواخر قرن نوزدهم آغاز شد. پیروزی انقلاب مشروطیت و تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی متعاقب آن، بیش از پیش، حضور و نقشآفرینی احزاب و تشکلهای سیاسی را در ایران محسوستر ساخت. در طول دوران موسوم به مشروطیت، که آغاز دوران سلطنت رضاشاه پایانبخش آن بود، احزاب و گروههای سیاسی پرشماری در ایران تأسیس شده و متأثر از فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر کشور، در فرایند شکلگیری حوادث و رخدادهای جامعه ایرانی نقشی ایفا کردند.
در طول دوران سلطنت 16 ساله رضاشاه که دیکتاتوری بیسابقهای بر کشور حکمفرما شد، حضور و فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی در ایران در واقع کاملاً از میان رفت. در دوران دوازده ساله پس از سقوط رضاشاه (1332-1320) شاهد تشکیل و فعالیت کمّی بیسابقه صدها حزب و تشکل سیاسی با گرایشهای سیاسی گوناگون در ایران هستیم. پس از کودتای تأسفبار 28 مرداد 1332 و سرکوب مخالفان و منتقدان حکومت و آغاز دور جدید دیکتاتوری پهلوی، حضور و فعالیت احزاب و گروههای سیاسی مستقل از حاکمیت، سالبه به انتفاء موضوع شد. در تمام سالهای پس از کودتا تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، فعالیت و حضور قانونی و مسالمتآمیز احزاب و گروههای سیاسی مستقل و منتقد حاکمیت کاملاً غیرممکن بود. در این برهه تقریباً 25 ساله کارها همه به دست شخص شاه بود و احزاب سیاسی حکومت ساخته، نیز نمایش حضور و فعالیت سیاسی میدادند. [1]
از اواخر سال 1356، با گسترش روزافزون فضای سیاسی –انقلابی، تا چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی (و تا اوایل دهه 1360) عصر جدیدی از تشکیل و فعالیت روزافزون و گسترده احزاب و تشکلهای سیاسی درعرصه سیاسی و اجتماعی کشور پدیدار شد.
دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درخشانترین دوره تاریخ ایران از نظر آزادی فعالیت احزاب سیاسی است؛ این دوره در عین حال که از نظر آزادی فعالیت سیاسی بسیاردرخشان است، از نظر نحوه عمل و اقدام سیاسی احزاب و استفاده نکردن درست از مفهوم آزادی دوره بسیار تلخ و تأسفبار است.
صدها حزب و دسته و گروه سیاسی نه تنها برای تقویت نهال نوپای آزادی حاصل از خون شهیدان کاری نکردند، بلکه تاریخ ایران در چند ساله پس از انقلاب مشحون از تجربه بسیار تلخ و زننده سوءاستفاده از آزادی و قربانی کردن منافع ملی در پای خودخواهیهای ناچیز و پست گروهی و حزبی است .
به این بخش حساس و عبرتآموز تاریخ ایران هنوز، آنطور که باید و شاید، پرداخته نشده است و شاید به همین سبب نسل جوان ما اطلاع کاملی از خیانتهای احزاب سیاسی در این دوره نداشته باشد.
در سال 1360 و پس از فاجعه هفت تیر و ورود تعدادی از احزاب و گروههای سیاسی به فعالیتهای براندازانه و همسو با سیاستهای بیگانه، نظام مجبور شد در برابر احزاب دست به اقدامات قاطعتری بزند. در نبود سازمانهای اطلاعاتی و آزادی مطلقی که تا آن زمان گروههای سیاسی داشتند، این کاری بسیار سخت و دشوار بود؛ به ویژه که کشور درگیر جنگ تحمیلی بسیار سهمگینی نیز شده بود. اما به یاری خدا وحمایت همهجانبه و قهرمانانه مردم ،سرانجام کارگروهکهای دستساز مفسد فیصله پیدا کرد؛ و پرمدعاترین و خائنترین این گروهکها به دامن دشمن خارجی یعنی رژیم بعثی صدام حسین پناه برد. از این برهه تا اواسط دهه 1370 در حضور و فعالیت گسترده احزاب و گروههای سیاسی (در کشور) نکثی پیش آمد.
از واپسین ماههای دوران ریاست جمهوری آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، و به ویژه از آغاز رقابتهای انتخاباتی دوره هفتم ریاست جمهوری اسلامی ایران (در اوایل سال 1376) برهه جدیدی از تأسیس و حضور فعال احزاب و تشکلهای سیاسی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران پدید آمد. این روند، به رغم برخی نوسانات، کماکان ادامه دارد.
در مقاطعی از دوران تقریباً یکصدوبیست ساله اخیر تاریخ ایران، دهها حزب و گروه سیاسی ایرانی هم، به دلایل عدیده، که مهمترین آن مخالفت با حاکمیتهای وقت بوده است، در خارج از کشور تأسیس و یا به فعالیت خود ادامه میدادند. برخی از احزاب و گروههای سیاسی هم که توسط اتباع کشورهای (عمدتاً همجوار) دیگر تشکیل میشد، به دلایل گوناگون و به انحاء مختلف، در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران نقشهای مستقیم و غیرمستقیم و در عین حال کم یا زیادی ایفا میکردند. دامنه فعالیت برخی از این احزاب به درون مرزها و قلمروهای ایران هم کشیده شده و عمدتاً افرادی از ایرانیان در آنها عضویت یافته و یا تحت تأثیر نقشآفرینی آنها در حوادث و تحولات جاری و ساری در کشور نقشهایی ایفا میکردند.
احزاب و گروههای سیاسی، در مجموع کارنامه درخشان و حتی قابل قبولی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران نداشتهاند. از برخی استثنائات بسیار معدود و محدود که بگذریم، هیچگاه احزاب و تشکلهای سیاسی قدرتمند و کارآمد، که در عین حال با شناخت از جامعه ایرانی در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نقش سودمند و راهگشایی ایفا کنند، در ایران شکل نگرفتهاند. اکثریت رهبران، مؤسسان و کارگردانان احزاب و تشکلهای سیاسی (در برهههای مختلف) از دانش سیاسی – حزبی لازم و کافی برخوردار نبودهاند. بیشتر این تشکلهای علیالظاهر حزبی – سیاسی هیچگاه در حد و قواره یک حزب، به مفهوم واقعی و شناخته شده آن در علوم سیاسی و اجتماعی دنیای جدید، ظاهر نشدهاند.
بسیاری از این احزاب به مثابه گروههای فشار مدتی نه چندان طولانی، در آشفته بازار سیاسی کشور ظاهر شده و اساساً در راستای نقض و پایمال ساختن حقوق و علایق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی گام برداشته و به مثابه عامل مهم و تعیینکنندهای در پیشگیری از توسعه سیاسی طبیعی جامعه ایرانی عمل کردهاند. خیل گستردهای از احزاب و تشکلهای سیاسی، خواسته یا ناخواسته و نیز مستقیم و غیرمستقیم، در راستای خواست و منافع کشورهای سلطهجوی بیگانه در ایران تشکیل و فعالیت کردهاند. بسیاری از این احزاب، عملاً در از میان رفتن فضای باز و آرام سیاسی و گسترش تشنجات و بحرانهای سیاسی معطوف به شکلگیری مجدد انسداد سیاسی (در برهههای مختلف) سهم قابلتوجهی ایفا کردهاند. به ویژه در برهههای مهم و سرنوشتساز که فرصتهای مغتنمی برای شکلگیری نظم سیاسی دمکراتیک و مردمسالار در کشور پدید آمد، تندرویها، افراطکاریها و سوء عملکرد احزاب و گروههای سیاسی نقش قابل توجه و اساسی را در از دست رفتن این فرصتها داشتهاند. ضمن این که این احزاب و تشکلهای سیاسی، هیچگاه در میان لایههای عمیقتر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی جامعه ایرانی شأن و نفوذی پیدا نکرده و مورد اعتماد و اعتنای مردم ایران قرار نگرفتند.
[1] نک: شاهدی مظفر، سه حزب ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، چاپ اول ، تهران ، سال 1387
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات