سرکوب قیام جنگل طی سال های 1923-1921


محمد قلی مجد
1814 بازدید
میرزاکوچک‌خان جنگلی

سرکوب قیام جنگل  طی سال های 1923-1921

در ماه‌های جولای ـ آگوست 1921 مذاکرات گسترده‌ای میان دولت قوام‌السلطنه و میرزاکوچک‌خان صورت گرفت. انگرت گزارش می‌کند که دو طرف توافق کردند آن افرادی که در تابستان سال 1920 از گیلان گریختند اجازه بازگشت یابند و ارتباط تلگرافی مجدداً برقرار شود. گفتگوها ادامه یافت و دولت هیأت ویژه‌ای را به رشت اعزام کرد: «آنچه که واقعاً در گیلان و مازندران می‌گذرد بر کسی آشکار نیست. به نظر می‌رسد که شورشی‌ها تحت فرماندهی سه رهبر به سر می‌برند که هیچ گاه با یکدیگر متحد نمی‌شوند. مهمترین این افراد کوچک‌خان و همراهان او هستند که از پل کسما تا نزدیکی رودبار در سراسر جنگل استقرار یافته‌اند. دومین رهبر خالوقربان است که به نظر می‌رسد کنترل شهر رشت و مناطق میان امام‌زاده‌ هاشم و پل کسما را دست دارد. نفر سوم، احسان‌‌الله‌خان است که کنترل شهرهای لاهیجان، لنگرود و رودسر را در استان مازندران بر عهده دارد.» علاوه بر این ساعد‌الدوله، پسر سپهسالار تنکابنی، « شورشیان محلی بولشویک در تنکابن را رهبری می‌کند.» شماری از نیروهای قزاق تحت امر رضاخان به تاریخ 9 اکتبر 1921 روانه گیلان شدند. در ابتدا، ساعد‌الدوله شکست خورد: «نفوذ پدر جان او را نجات داد، اما خبرها حاکی از آن است که شجاع‌السلطان کشته شد و در همین حین احسان‌الله‌خان نیز به روسیه گریخت.» ساعد‌الدوله در سال 1925 کشته شد و اندکی بعد پدر او سپهسالار نیز خودکشی کرد.  کوچک‌خان در غرب گیلان در منطقه‌ای به نام رودخان شکست خورد و رشت در پانزدهم اکتبر فتح شد. در روزهای نوزدهم و بیستم همین ماه جنگلی‌ها تلاش کردند رشت را مجدداً اشغال کنند، اما حملات آنها دفع شد و تلاششان عقیم ماند. در بیست و سوم اکتبر استحکامات جنگلی کوچک‌خان سقوط کرد و خود او نیز به تالش گریخت. 
انگرت در مراسله خود به تاریخ 25 اکتبر 1921 می‌نویسد: «مفتخرم به ضمیمه این مراسله ترجمه تلگرامی که از طرف وزیر جنگ ایران و فرمانده کل قوا، سردارسپه، که به تاریخ 22 اکتبر 1921 به رئیس‌الوزرا مخابره شده است را برای شما ارسال کنم. در این تلگرام جزئیات عملیات‌های نظامی که منجر به بازپس‌گیری رشت شد، تشریح شده است. با اینکه قسمت اعظم استان گیلان از لوث اشرار پاک‌سازی شده است، اما به گفته شخص وزیر جنگ، قسمت‌های غربی استان همچنان تحت اختیار کوچک‌خان و دار و دسته او می‌باشد. تا زمانی که این شورشیان کاملاً متفرق نشده باشند، بیم آن می‌رود که نیروهای دولتی ایران را با مشکلات جدی مواجه کنند.» تلگرام رضا به قوام‌السلطنه که بلافاصله آن را در اختیار انگرت نیز قرار داد، از این قرار است: «پیش از این شما را از ورود خود به رشت و محاصره خالوقربان در امام‌زاده هاشم، با خبر کردم. من در پانزدهم اکتبر به این منطقه رسیدم. شورشیان جنگلی در آن روز از تمام جهات به شهر حمله می‌کردند. پیشروی آنها به قدری بود که می‌توانستند تمام شهر با به غارت ببرند. من دقیقاً به موقع وارد شهر شدم و مردم ستم دیده شهر ناله و شیون کنان برای دیدن من از خانه‌های خود خارج شدند. آنها به شدت از شورشیان به خشم آمده بودند. علی‌رغم اینکه نیروهای تازه از راه رسیده قزاق بسیار خسته بودند، به ایشان دستور دادم به مناطق حومه شهر که شورشیان بدانها متعرض شده بودن، یورش برند. پس از اینکه قزاق‌ها تلفات سنگینی بر شورشیان وارد ساختند، آنان مجبور به عقب‌نشینی شدند و در نتیجه شهر نجات یافت. زمانی که آتش توپخانه ما، توپخانه جنگلی‌ها را ساکت کرد، به نیروهای خود دستور دادم در اطراف شهر اتراق کرده و به استراحت بپردازند. از آنجا که متوجه شدم جنگلی‌ها اذهان مردم را آلوده ساخته‌اند و می‌دانستم که دولت مرکزی همواره می‌کوشد برای تحقق سعادت و امنیت، نظم بر سراسر مملکت حاکم باشد، به نیروهای خود دستور اکید دادم که دست از پیشروی کشیده و آرامش فعلی را حفظ کرده و مانع وارد شدن آسیب بیشتر به رشت و مردم آن شوند. جنگلی‌ها از رویکرد مصالحه‌جویانه ما استفاده کرده و نیروهای خود را در اطراف شهر مستقر کردند؛ لذا نیروهای قزاق محاصره شدند. من بیش از این نمی‌توانستم اوضاع آشفته و محنت‌بار مردم را تحمل کرده و در برابر پافشاری آنها برای سرکوب شورشیان مقاومت کنم، بنابراین به دفاع از شهر پرداخته و ظرف سه ساعت مواضع ایشان را در پسیخان و پیله بازار مورد حمله قرار داده و شورشیان را وادار کردم به اعماق جنگل عقب‌نشینی کنند. این جنگ به شورشیان اثبات کرد دوران غارت‌گری به سر آمده است و اکنون زمان آن فرا رسیده است که می‌بایست به فرامین دولت مرکزی گردن نهند. علی‌رغم طغیان رودخانه نزدیک شهر، قزاق‌های پیروز، از پسیخان عبور کرده و جمعه بازار را که در 14 ورستی* غرب رشت واقع شده است، به تصرف خود درآوردند. پیشقراولان شجاع خود را در آن روستا مستقر ساخته و خود به شهر بازگشتم. سپس خبر رسید که نیروهای اعزامی به ماسوله، فومن، یعنی دژ مستحکم میرزاکوچک‌خان را فتح کرده‌اند. به اطلاع حضرت‌عالی می‌رساند که اکنون تمام مناطق استان گیلان به همت دلاوران قزاق تحت کنترل ماست. تنها بخش‌های غربی مناطق جنگلی همچنان در دست یاران میرزاکوچک‌خان باقی مانده است. به مدد نقشه استراتژیکی که به تازگی طراحی کرده‌ام، امید آن می‌رود در آینده‌ای نزدیک جنگل‌ها را نیز از لوث وجود این جنگلی‌های خائن پاک کنیم. با مدنظر قرار دادن نگرانی‌های اعلی حضرت همایون شاهنشاه، تمام کسانی که در این شورش دست داشته و از فرامین حکومتی سرپیچی کردند، از کار برکنار خواهم کرد. به ایشان نشان خواهم داد که استقلال و سعادت مملکت بسته به انقیاد و اطاعت محض ایشان است. از آنجا که ایستگاه تلگراف به تازگی در این شهر تأسیس شده است، پیش از این نمی‌توانستم دائماً با مرکز در ارتباط باشم. ساعد‌الملک، فرماندار جدید گیلان وارد رشت شده است.»  در مراسله‌ای به تاریخ 30 اکتبر 1921 انگرت می‌نویسد: «عطف به مراسله شماره 749 که به تاریخ 25 اکتبر 1921 ارسال شد، مفتخرم به همراه این مراسله ترجمه اعلامیه‌ای که وزیر جنگ ایران پس از بازپس‌گیری رشت و سرکوب کردن بلشویک‌های محلی و دیگر آشوبگران منطقه منتشر ساخت، ضمیمه سازم. این اعلامیه در 28 اکتبر 1921 در روزنامه ایران منتشر شد.» در بخش‌هایی از این اعلامیه «بلند بالا» می‌خوانیم: «دوستان هموطن من؛ من علاقه و محبت خود را نسبت به شما از دست نداده‌ام و آن چیز که همواره مایه تسلی خاطر من بوده است، رها ساختن شما از چنگال یاغیان و غارتگران بوده است. پروردگار و وجدانم هر دو شاهد من هستند... ناله و شیون شما باعث شد به کمک شما بشتابم و اکنون به شما این خبر را می‌دهم که دشواری‌های شما از میان رفته و به دستور دولت، امنیت شما به مدد شمشیر من تضمین خواهد شد. من سربازی هستم که زندگی خود را وقف خدمت به سرزمین مادری خود کرده است؛ سربازی که حفاظت از استقلال این کشور را به عنوان ایده‌آل و اصل مهم زندگی خود پذیرفته است؛ سربازی که به هیچ پشتوانه و رهبر دیگری به غیر از پرچم شیر و خورشید اعتقاد ندارد و اطمینان دارد در تمام مراحل خدمت خود پیروز و موفق است؛ زیرا هر یک از تکالیفی که به انجام می‌رسانم، تکلیفی مقدس است. من هرگز منفعت شخصی را بر منفعت عموم ترجیح نداده و هرگز امنیت مردم فدای خواسته‌های خود نکرده‌ام. به همین دلیل است که من اطمینان دارم در تمام عملیات‌های خود پیروز خواهم بود. روح ایرانی حامی و حقیقت راهبر من خواهد بود. پروردگار را شاکرم که به مدد الطاف خالصانه او به یکی از اهداف خود رسیدم. من قدم به استان شما نهادم و در همین زمان ارتش من مایه ترس و وحشت غارتگران شده و جان ایشان را در معرض خطر قرار داد. به منظور تأمین امنیت شما، از هیچ خطری رویگردان نخواهم بود و در هزینه کردن تمام نیروهای خود تردید نخواهم کرد. اما تمام مردم گیلان می‌بایست بدانند برخی از همشهریان ریا کار و خائن خود اسباب بسیاری از حوادث ناگواری که تا کنون رخ داده است را فراهم آورده‌اند... و اکنون که دستان قدرتمند نیروهای دولتی شورشیان و یاغیان را دفع کرده است، این وظیفه شما تمام مردم گیلان است که با تمام اسباب و وجود خود به ما کمک کنید. شما می‌بایست گذشته را سرمشق آینده خود قرار دهید و از آزادی که قادر متعال به شما ارزانی داشته است، حداکثر بهره را ببرید... در پایان، پروردگار را شاکرم که ورود مرا به این شهر، مایه تضمین امنیت اموال و یکپارچگی شما قرار داد؛ و عاجزانه از او خواستارم در امری که همواره مشتاق بدان هستم، یعنی خدمت رساندن به هم میهنانم در هر کجای این مرز و بوم، پیروز گرداند. رضا؛ وزیر جنگ.» 
رضا در 4 نوامبر به تهران بازگشت، اما قزاق‌های تحت امر وی همچنان در آن منطقه باقی ماندند. در اواسط ماه نوامبر، کوچک‌خان دوبار در نزدیکی دوال کوه و طوالش شکست خورد و به کوه‌های خلخال و ماسال پناه برد. در 3 دسامبر 1921، کوچک‌خان و همراهان او گرفتار کولاک شده و از سرما یخ زدند. در 10 دسامبر سر بریدة کوچک‌خان در تهران در معرض دید عموم قرار گرفت: «و به این ترتیب به یکی از پر دردسرترین حوادث تاریخ ایران پایان داده شد.»  انگرت در 3 فوریه 1922 می‌نویسد: «مفتخرم که به ضمیمه این مراسله رونوشت نامه‌ای که از طرف دکتر دیویدسون فریم به اینجانب نوشته شد، ارسال کنم. وی یکی از اعضای هیأت پزشکی اعزامی از امریکا در رشت است که در تاریخ 27 ژانویه 1922 با ارسال نامه‌ای به اینجانب، اطلاعاتی در مورد اوضاع و احوال کلی رشت در اختیار بنده قرار داد.» پس از «آزاد سازی» رشت، اوضاع این شهر چندان مساعد نبود: «در واقع کوچک‌خان قهرمان این جنگ بود... باید به خاطر داشت که کوچک‌خان و بلشویک‌ها هر دو با مدرسه و آموزش موافق بودند و تلاش می‌کردند از مردم فقیر دستگیری کنند. علی‌رغم درد و محنتی که این جنگ بر مردم این منطقه تحمیل کرده است، بسیاری هنوز کوچک‌خان را قهرمان اصلی این ماجرا می‌دانند. نارضایتی مردم به جاست و دلایل بسیاری برای شکایت علیه رژیم فعلی وجود دارد. مهمترین آنها از این قرار است 1) فساد فرماندار علنی شده است. این رسوایی موجب نفرت و خشم تمام مردم منطقه شده است. 2) رویکردی متحجرانه و بی‌تفاوتی فرماندار به پیشرفت به ویژه در بخش آموزشی. 3) تبعیض قائل شدن علیه جوانان وطن‌پرست واقعی و پیشرو... لازم به ذکر است که رشت تاکنون دو جنبش انقلابی را به خود دیده است؛ یکی در سال 1909 که منجر به عزل شاه شد* و دومی قیام کوچک‌خان که نه به دست نیروهای دولتی ایران، بلکه به دست بلشویک‌های روسی درهم شکسته شد. به نظر من چنانچه در سال 1919 انگلستان وارد ماجرا نمی‌شد و دخالت نمی‌کرد، کوچک‌خان موفق به استقرار دولتی لیبرال‌تر در ایران می‌شد؛ البته نه با حمله مستقیم به تهران بلکه با تبلیغ و تحریک در میان لیبرال‌ها به این مهم دست می‌یافت.» 


برگرفته از کتاب قاجار تا پهلوی منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی