ما صلح پایدار را فقط در سایه مجازات تجاوزگر میدانیم
سخنرانی تاریخی آیتالله خامنهای در مجمع عمومی سازمان ملل متحد
آیتالله خامنهای جنگ تحمیلی دفاع مقدس سازمان ملل متحد شورای امنیت سازمان ملل متحد رژیم بعث عراق قرارداد 1975 الجزایر
متن حاضر، بخشی از سخنرانی تاریخی آیتالله سیدعلی خامنهای، رئیسجمهور وقت جمهوری اسلامی ایران، به تاریخ ۳۱ شهریورماه ۱۳۶۶ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد است که به مسائل مربوط به جنگ تحمیلی اشاره دارد:
بزرگترین، دردناکترین و فاجعهآمیزترین خصومت دشمنان ما، به راه انداختن جنگ تحمیلی بود. تحریک حس جاهطلبی یک همسایه، تشویق او به حمله و دلگرم کردن او به پشتیبانی و کمک. امروز دیگر پس از گذشت هفت سال همه به روشنی میتوانند یقین کنند که حمله ارتش عراق در ۳۱ شهریور ۵۹، یعنی نوزدهماه پس از تشکیل جمهوری اسلامی، که با ده لشگر و صدها فروند جنگنده، از زمین و هوا و دریا انجام شد، بهجز توسعهطلبی و انضمام بخشی از ایران به عراق، چیزی که بارها در کتب و مطبوعات عراقی یا غیر عراقیِ جیرهخوار به آن تصریح شده، شکست انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی را هم هدف گرفته بوده است. آنها بارها هر دو هدف را به صراحت گفته و خود را افشاء کردهاند. نتایج بزرگی که عراق از پیروزی این حمله میتوانست به دست آورد، غیر از تثبیت وضع داخلیاش، ظهور در صحنه منطقه و حتی در عرصه عربی به عنوان یک قدرت فائقه بود، و این برای بی سر و پایانِ حاکم بر عراق چیز زیادی است، و نیز دستیابی به مرز قابل توجهی در حوزه بسیار مهم خلیجفارس. با این پیروزی که ناگریز میباید شکست ایران و تجزیه آن و سقوط نظام جمهوری اسلامی را همراه داشته باشد، قدرتهای سلطهاندیش نیز به هدف بزرگی میرسیدند: حذف نظامی که با ظهور خود معادلات سیاسی - اقتصادی منطقه را عوض کرده و دست استکبار - مخصوصاً امریکا - را از کشور بزرگ ایران کوتاه کرده بود. برای امریکا و بعضی دیگر، در صورت شکست ما، آب رفته به جوی برمیگشت و همان داستان همیشگی نفوذ اقتصادی و سیاسی و غیره تکرار میشد.
ما اول غافلگیر شدیم، این را اعتراف میکنیم. سرگرمی به مسائل بیشمار انقلاب در داخل کشور و عدم تجربه کافی، آن را بر ما تحمیل کرد؛ ولی ویژگیهای انقلاب به دادمان رسید. ظرف چند ماه، مردم و نیروهای مسلح با حضور و تلاش معجزهآسای خود حماسه بزرگی آفریدند و بخش مهمی از سرزمینهای مغصوب آزاد شد. ولی فاجعهای که در این مدت اتفاق افتاده بود حقیقتاً غیرقابل وصف است؛ چه شهرهای آبادی همچون خرمشهر، آبادان، هویزه، قصرشیرین که با خاک یکسان شد، و تنها شهر دزفول مورد اصابت ۱۷۳ موشک زمین به زمین قرار گرفت. چه روستاهای آبادی که از آن حتی دیوار نیمهخرابی برجای نماند؛ چه کارخانههایی که به آهنپارههایی تبدیل گشت، و چه مزارعی که در آن نشانی از آبادی نماند، و چه آثار گرانبهای فرهنگی که مورد آسیب قرار گرفت، و از همه عزیزتر چه جانهای گرامی و انسانهای بیگناهی که به قتل رسیدند. ارتکاب جنایات جنگی، از حمله وحشیانه به مناطق مسکونی و غیرنظامی تا کشتار بیرحمانه هزاران کودک و زن بیدفاع و به اسارت گرفتن مسافران عادی در جادههای اشغالی در هفتههای اول جنگ، و زیر پا گذاشتن تعهدات و مقررات بینالمللی و بهکارگیری حجم گستردهای از سلاحهای شیمیایی و بمباران کشتیهای تجاری، هواپیماهای غیرنظامی و مسافربری، قطارهای مسافران عادی، از جمله کارهای همیشگی و شناخته شده عراق در طول این جنگ است.
ملت ایران در اولین وهلهای که پس از تلاشهای آغازین جنگ توانست حوادث را مورد تدبّر و جمعبندی قرار دهد، به حقیقتی تلخ دست یافت، و آن اینکه بنیان امنیتی که با اعتماد بر قول و قرار عنصری متجاوز و آتشافروز نهاده شده باشد، بسی سست و بیاعتبار است، و اعتماد به چنین امنیتی سادهلوحانه و غیرمنطقی است. رئیس رژیم عراق صریحاً اعلام میکرد که قرارداد قبلیاش با دولت ایران در سال ۱۹۷۵، معروف به قرارداد الجزایر، چون در هنگام ضعف عراق بوده، اکنون لازمالاجرا نیست؛ قرارداد را پاره کرد و پس از روزهای معدودی حمله را آغاز نمود. این برای ملت ما، درسی تلخ و آموزنده بود. از آن لحظه ملت بیدار و انقلابی ما تصمیم خود را گرفت و هدفهای خود را مشخص کرد. این هدف تنها بازپس گرفتن زمینهای اشغالی یا گرفتن غرامت جنگی نبود - هر چند که این هر دو حق مسلّم ملت ایران بود و هر چند که بسی خسارتها قابل جبران نبود - بلکه هدف مهمتر تنبیه متجاوز و برچیدن بساط تجاوز بود. با طرح مسأله تنبیه متجاوز، ما نه فقط تکیهگاه مطمئنی برای امنیت ملی خود جستجو میکردیم، بلکه این برای همه منطقه متضمن امنیت و ثبات بود و هست. اگر یکبار متجاوزی به دلیل تجاوز از سوی خانواده بینالمللی مجازات شود، میتوان مطمئن شد که دستکم تا سالیانی این انگیزه - که همواره در عناصر شریر و فرصتطلب قابل جستجو است - فرو خواهد نشست، و منطقه و یا شاید جهان مصیبتهای یک جنگ متجاوزانه و بیدلیل را تحمل نخواهد کرد. «دادگاه نورنبرگ» توانسته است بیش از چهل سال صلح و امنیت اروپای جنگخیز را تضمین کند؛ چرا نباید از آن تجربه استفاده کرد؟
قدرتهای بزرگ حتی در هنگامی که هزاران کیلومتر مربع از خاک ما در زیر چکمههای اشغالگران متجاوز بود، با استفاده از ابزار فوقالعاده نیرومند تبلیغات، ما را زیر فشار قرار میدادند که آتشبس را بپذیریم؛ در مقابل این وعده که کمیتهای تشکیل خواهد شد که ترتیب بازگشت متجاوز به مرزهای بینالمللی را بدهد؛ این بدان معنا بود که ما بخشی از وجود خود را، بخشی از شرف خود را در زیر دست و پای دشمن رها کنیم و به امید بازگرداندن آن به دریوزگی این یا آن کمیته بینالمللی برویم. برای یک ملت بزرگ و پرافتخار و انقلابی هیچ اهانتی از این بالاتر نیست. بیهوشترین انسانهای عالم هم برای ردّ چنین پیشنهاد ظالمانهای، سرگذشت غمانگیز و خونبار ملت فلسطین را به عنوان دلیلی بزرگ و زنده در پیش روی خود دارند. اگر آتشبسهای تحمیلی و وعدههای فریبنده و پوچ توانسته است ملت فلسطین را به حق واضح و مسلّم خود برساند، هر ملت دیگر را هم خواهد رساند. ما امروز هم که بیشترین بخش از سرزمینهای اشغالی را با مجاهدت قهرمانانه ملت خود و با نثار هزاران جان عزیز آزاد کردهایم - و البته هنوز بخشهایی از آن از جمله «نفتشهر» در تصرف ارتش متجاوز است - مهمترین هدف خود را تنبیه متجاوز میشماریم و امروز با نگاه به سرمایه عظیم و غیرقابل جبرانی که جنگ تحمیلی از ما گرفته، بیش از همیشه به آن اهمیت میدهیم، و هر دستاورد دیگری را بدون آن برای ملت خود خسارت میدانیم. ما که بار سنگین جنگ تحمیلی هفتسالهای را بر دوش داریم، از هر کسی به صلح تشنهتریم؛ اما صلح را، صلح پایدار را، فقط در سایه مجازات تجاوزگری که گناه تجاوز را با گناهان فراوان دیگر در جنگ همراه کرده، قابل دسترسی میدانیم و بس. امروز نیز مانند سال ۱۹۷۵، عراق در موضع ضعف است و این را همه دنیا میداند. صلحی که امروز از سوی آن رژیم قبول شود، چند سال بعد، آنگاه که وی به خود گمان قدرت ببرد، در یک لحظه دود خواهد شد و منطقه را دوباره آتش جنگ فرا خواهد گرفت. تنها تضمین برای آینده آن است که متجاوز مجازات شود.
نظرات