تاریخچه پلیس جنوب
874 بازدید
سایکس، سرپرسی مولزورث (sir persi molzwert sayks)، ۱۹۴۵ - ،۱۸۶۷ سپاهی و مستشرق انگلیسی. هنگامی که در هند خدمت می کرد، با زبان فارسی آشنایی یافت. از ۱۸۹۳ مسافرت ها و ماموریت های او در ایران و بلوچستان آغاز شد. در ۱۸۹۴ کنسولگری کرمان و بلوچستان ایران و در ۱۸۹۹ کنسولگری سیستان را تاسیس کرد. در جنگ آفریقای جنوبی با بوئرها جنگید. در ۱۹۰۵ در خراسان و در ۱۹۱۵ در ترکستان چین سرکنسول بود. در ۱۹۱۶ مامور تاسیس پلیس جنوب گردید و تا ۱۹۱۸ در ایران خدمت می کرد. در ۱۹۲۰ از کار کناره گرفت و به انگلستان بازگشت.سایکس، به واسطه تالیفات متعددش راجع به ایران و سایر ممالک آسیایی، از محققین و مستشرقین برجسته به شمار می رود. از آثار اوست: تاریخ ایران (۱۹۱۵)، تاریخ کرمان، ۱۰ هزار میل در ایران (،۱۹۰۲ ترجمه فارسی تحت عنوان سفرنامه ژنرال سر پرسی سایکس، تهران، ۱۳۳۶ ه ش)، افتخار عالم تشیع (۱۹۱۰)، در واحات و صحاری آسیای مرکزی (،۱۹۲۰ با همکاری خانم سایکس)، تاریخ افغانستان (۲ مجلد، ۱۹۴۰) و تاریخ اکتشافات جغرافیایی (۱۹۳۴).
دنباله گزارش: تاریخچه تشکیل «پلیس جنوب»
یک قوه متجاوز خارجی
سرانجام پلیس جنوب با تفصیلی که دیدیم تشکیل شد ولی چون موافقتنامه کابینه «سپهسالار» که به استناد آن نیروی مزبور تشکیل یافته بود به تصویب مجلس نرسیده بود تشکیل قشون مزبور در ایران هم امری غیرقانونی محسوب می شد بالنتیجه دولت ایران آن را به رسمیت نشناخت و هر قدر هم انگلیسی ها سعی کردند تا رسمیت آن را به دولت های ایران بقبولانند ممکن نگردید و حتی نیرنگ هایی هم که در این راه به کار زدند تا شاید اتخاذ سندی کرده باشند کارگر نیفتاد، چنان که در شیراز به فرمانروای ایالت آنجا فشار آوردند که دراستقرار امنیت فارس از قشون جنوب تقاضای کمک کند و چون «فرمانفرما» آن تقاضا را نپذیرفت تیرشان به سنگ خورد و نیز از همان بدو تشکیل «پلیس جنوب» باب مکاتبه را در خصوص قشون مزبور با دولت ایران گشودند و می خواستند در خلال این مکاتبات شاید اتخاذ سندی کنند و به استناد آن رسمیت آن را به دولت ایران بقبولانند تا در قبال آن مخارج پلیس جنوب را به گردن دولت ایران بیندازند اما خوشبختانه دولت های وقت ایران نه تنها کوچکترین سند و مدرکی به دست ندادند بلکه همیشه نسبت به تشکیل سازمان مزبور اعتراض می کردند.
ولی عامه ملت از این مکاتبات و ارسال مرسولات اطلاعی نداشت و اطلاعات مردم و جراید منحصر به اخباری بود که از گوشه و کنار جسته ـ گریخته به دست می آوردند تا این که دولت مستوفی الممالک طی اعلامیه مورخ ۶ جمادی الاولی ۱۳۳۶ (۲۹ دلو ۱۲۹۶ و ۱۷ فوریه ۱۹۱۸) خود جریان اوضاع را به اطلاع ملت رسانید. بعد از ارسال نامه سفارت انگلیس که مفاد آن در ضمن ابلاغیه وزارت امور خارجه مندرج است چندین بار دیگر مذاکرات به عمل آمد تا این که سفارت انگلیس مراسله ای به تاریخ ۲۸ جمادی الاولی (۱۱ مارس ۱۹۱۸ و ۲۰ حوت ۱۲۹۶) در تعقیب مذاکرات مزبور به دولت ایران تسلیم نمود که متن آن این است: «به طوری که اولیای دولت ایران مسبوق هستند دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان همیشه اوضاع ایران را در تحت نظر و توجه صمیمانه داشته و در این اواخر همواره موافقت خود را در موضوع استقلال ایران اظهار داشته اند.
سفارت انگلیس برحسب دستورالعمل دولت خود اخیراً چندین دفعه با دولت علیه ایران مذاکرات دوستانه نموده و تنها چیزی که خواهش شده این بود که حسیات دوستانه خود را نسبت به مصالح دولت انگلیس به طوری که باید، محل مورد توجه قرار دهند.
«برای حفظ ایران از تجدید اتفاقاتی که ازعملیات پائیز و زمستان ۱۹۱۵ به حصول پیوست و امروز نیز همان مخاطرات بخوبی مشهود است جلوگیری نماید و بالاخره نظر به مصالح فوق العاده دولت همجوار انگلستان در جنوب، به ملاحظه هرج و مرجی که به واسطه فقدان قوه منظم ممکن است به ظهور برسد دولت علیه ایران «قشون جنوب» را به طوری که حال تشکیل یافته تا آخر جنگ رسماً بشناسد. در مقابل دولت اعلیحضرت پادشاه انگستان حاضر هستند که مساعدت مالی وافری به دولت نموده و برای ایجاد قوای متحدالشکلی پس از اتمام جنگ برای مملکت که بالاخره قشون جنوب هم منضم بدان گردد در تحت نظر صاحب منصبان خارجه که در خصوص ملیت آنها بعد از این باید بین دولتین موافقت حاصل شود، کمال مساعدت بنمایند.»
جواب وزارت امور خارجه ایران
وزارت امور خارجه ایران در تعقیب این نامه اعلامیه دیگری برای عموم مردم صادر کرد که در روزنامه ایران مورخه ۲ جمادی الاخره (مطابق با ۱۵ مارس ۱۹۱۸ و ۲۴ حوت ۱۲۹۶) منتشر شد. وزارت خارجه در طی این اعلامیه خود به مذاکرات فیمابین دولتین ایران و انگلیس که بعد از تاریخ صدور اعلامیه در میان بوده اشاره کرده بود و نیز متن نامه اخیر سفارت انگلیس را هم که ما متن آن را در بالاتر نقل کردیم در ضمن اعلامیه خویش گنجانیده بود و یادآور شده بود که «این پیشنهادات هنوز به حال خود باقی و تاکنون از طرف اولیای دولت علیه پذیرفته نشده است.»
در تاریخ نهضت ایران تالیف آقای حلاج نوشته شده است:«در هشتم جمادی الاخره همان سنه یعنی یک هفته بعد، کابینه مستوفی الممالک در قبال یادداشت مذکور فوق، پروتست نموده و پلیس جنوب را در پرده عبارات، یک قوه متجاوز خارجی خواند» اما مؤلف مزبور ماخذ این خبر خود را به دست نداده اند و ما نمی دانیم تاچه اندازه به این خبر که بسیار مهم است می توان اعتماد داشت بخصوص که می دانیم در همین تاریخ کلیه جراید تهران به دستور دولت توقیف شده بودند فقط روزنامه ایران منتشر می شده و در آن هم چنین چیزی یافت نمی شود.
واگذاری پلیس جنوب
عده ای از صاحب منصبان انگلیسی و ایرانی «اس ـ پی ـ آر» (پلیس جنوب) از راست به چپ : نایب دوم ابوالحسن خان میرحسینی - نایب سوم محی الدین کرمانی - نایب اول منصور خان عرب - نایب سوم حسین فرهاد -کاپیتان کمپبل معاون هنگ دوم پیاده پلیس جنوب در کرمان - نایب سوم سهراب گواری - کاپیتان جمل فرمانده پیاده پلیس جنوب در کرمان - نایب سوم شاهرخ ابراهیمی - افسریار گرگعلی غفوری - نایب اول محمد خان کاشی آجودان هنگ -
نایب دوم ضیاء الدین بمی
جنگ بین المللی تمام شد و بنابر مواعید و قول هایی که همواره دولت انگلستان می داد، دیگر می باید پلیس جنوب به اختیاردولت ایران گذارده می شد اما انگلیسی ها می خواستند قشون جنوب را وقتی تسلیم نمایندکه دولت ایران کلیه مخارجی راکه آنها برای برپاداشتن آن تشکیلات از بدو تشکیلش متحمل شده بودند بپردازد و چون دولت ایران تشکیل «پلیس جنوب» را عملی خودسرانه و به مقتضای مصالح تشکیل دهندگان تلقی می کرد حاضر به قبول این شرط نمی شد، انگلیسی ها هم بالنتیجه از تسلیم نیروی مزبور خودداری می کردند. طولی نکشید که قرارداد معروف میان ایران وانگلیس انعقاد یافت (۹ اوت ۱۹۱۹ مطابق با ۱۲ ذیقعده ۱۳۳۷) و به موجب ماده سوم آن قرار شد قشون ایران متحدالشکل شود و پلیس جنوب هم بدان منضم گردد.
اگر قرارداد مزبور قطعیت می یافت علاوه بر سایر نیات و مقاصد انگلیسی ها که صورت می گرفت بار مخارج سنگین تشکیلات جنوب هم از دوش دولت انگلستان برداشته می شد، اما مساعی «کابینه وثوق الدوله» که بوجود آورنده قرارداد بود دراین که یا قرارداد را به صحه شاه برساند و یا به ملت ایران بقبولاند به جایی نرسید و بالاخره سقوط کرد و کابینه بعدی هم که به ریاست «مشیرالدوله» روی کار آمد قرارداد را موقوف الاجرا گذارد. بالنتیجه مخارج سازمان «پلیس جنوب» همچنان به گردن دولت انگلستان باقی ماند و این مسئله موجب اعتراضات نمایندگان مجلس انگلستان نسبت به رویه دولت گردید چنان که در یکی از جلسات اوایل ماه اوت ۱۹۲۰ (مطابق با اواسط ذیقعده ۱۳۳۸ و اوایل اسد ۱۲۹۹) که همین اعتراضات شده بود دولت انگلیس درجواب اعتراضات «رابرت سیسیل» نماینده مجلس اظهار داشت: «کمیسیون نظامی که بر حسب معاهده ایران و انگلیس تشکیل یافت دستور و رای داد که قشون ایران در تحت یک اونیفورم و متحدالشکل تشکیل یابد و دولت ایران مخارج آنها را متحمل شود لیکن دستور مزبور بموقع اجرا گذارده نشد و به همین جهت مسئولیت مخارج پلیس جنوب هنوز به عهده ما می باشد.»
تمام فعالیت ها و مساعی انگلیسی ها که می خواستند با شرایطی موافق و به مقتضای سیاست و منافع خود زمام «پلیس جنوب» را در دست دولت ایران بگذارند در این ایام بی اثر ماند و کابینه مشیرالدوله که از کابینه های پاک آن ایام می بود بالاخره تا روزی هم که سقوط کرد (۱۵ صفر ۱۳۳۹ مطابق با ۲۶ اکتبر ۱۹۲۰ و ۵ آبان ۱۲۹۹) به قبول پیشنهادات دولت انگلستان تن در نداد و ماموران دولت هم در جنوب ایران کاملاً مراقب بودند که در تماس ها و ارتباط هایی که با فرماندهان پلیس جنوب می یابند مدرک و سندی مبنی به رسمیت آن نیرو ندهند چنان که دکتر مصدق السلطنه که در ۱۹ مهر ماه سال ۱۲۹۹ به ایالت فارس انتخاب شده بود در تلگرافی از دولت مشیرالدوله در خصوص وضع تلقی و رفتار خود نسبت به پلیس جنوب کسب تکلیف کرد و متعاقب آن به پلیس جنوب رسمیت نداد و با آنها مکاتبه نکرد و برای این که آنها در مراسم سلام های رسمی حضور نیابند تا مبادا حضور خود را دلیل بر رسمی بودن سازمان خویش تلقی کنند اجرای مراسم را که در آن ایام در تمام اعیاد مذهبی انعقاد می یافت، تعطیل نمود.
بعد از سقوط کابینه مشیرالدوله، سپهدار اعظم (فتح الله اکبر) مامور تشکیل کابینه جدید شد و او نیز قشون جنوب را به رسمیت نشناخت.
بدین ترتیب قشون جنوب تا خاتمه دوره کابینه «سپهدار رشتی» هم که در پایان آن کودتای سوم اسفند پیش آمد به رسمیت شناخته نشد.
ولی چون کودتای سوم اسفند وقوع یافت و سیدضیاءالدین طباطبایی رئیس الوزرا شد، کاری را که انگلیسی ها بارها با مساعی و نیرنگ های خود می خواستند صورت دهند و اولیای بیدار ایران زیر بار نمی رفتند، حکومت کودتا آن را انجام داد
روزنامه ایران، شماره 3964 به تاریخ 9/4/87، صفحه 21
نظرات