تلاش‌های عباس مسعودی برای زمینه‌سازی جدایی بحرین از ایران


تلاش‌های عباس مسعودی برای زمینه‌سازی جدایی بحرین از ایران

یکی از کسانی که تلاش کرد زمینه را برای دست برداشتن ایران از بحرین فراهم کند، عباس مسعودی بود که از دیرباز روابط «ویژه»‌ای با انگلستان داشت. او که سناتور و مدیر روزنامه اطلاعات بود، برای این منظور در شهریور ۱۳۴۵ به شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج‌فارس سفر کرد. مسعودی پیش از عزیمت به این سفر، با دنیس رایت، سفیر انگلیس در تهران، دیدار کرد و در همین ملاقات نیز با اشاره به مصاحبه شاه با مجله گاردین به امکان چشم‌پوشی ایران از حق حاکمیت بر بحرین اشاره کرد. دنیس رایت در این‌باره می‌نویسد:«[عباس مسعودی] پس از بحث درباره سفر مورد نظرش که نخستین دیدارش از منطقه خلیج‌فارس، غیر از کویت، خواهد بود، وارد بحث درباره هدف از این سفر شد و این که من پیشنهادی درباره چگونگی برخورد با مشکل بحرین دارم. در گفتگو با من، مسعودی یادآور شد که وی با نظر خصوصی ابرازشدۀ شاه هم‌آهنگی دارد (اخیراً شاه به طور خصوصی در روز ۲۷ اوت (۵ شهریور) به کلر هولینگورث از روزنامه گاردین، گفته بود که با توجه به این که نفت دارد به پایان می‌رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر او اهمیتی ندارد. چنانچه به یاد می‌آورید، همان خط سیاسی که شاه سال گذشته در لندن دنبال می‌کرد.) و این که ادعای ایران، حالت ناخوشایندی پیدا کرده است. ولی به خاطر حساسیت افکار عمومی، نمی‌شود آن را رها کرد. مسعودی گفت می‌داند که شاه درباره سفرش به خلیج‌فارس با من[=دنیس رایت] گفت‌وگو خواهد کرد. من گمان می‌کنم که بدون توافق شاه، مسعودی جرأت این تماس با من درباره بحرین را نمی‌داشت. مسعودی همچنین پرسید که آیا دولت علیاحضرت[=انگلستان] برنامه‌ای برای دادن استقلال به بحرین دارد یا نه؟ چرا که در آن صورت، برای دولت ایران نسبتاً آسان‌تر خواهد بود که هم زمان استقلال بحرین را به رسمیت بشناسد. به مسعودی گفتم من شادمانم که او این مسأله را با من در میان گذارد. پیش از این بر این گمان بودم که ایرانی‌ها مایل نبودند تا با مسأله بحرین برخورد کنند و به نظر می‌رسید که آنان هیچ اندیشه‌ای نداشتند که درباره آن باید چه کار کنند؛ به نظر من، مهمترین مسأله، آموزش افکار عمومی برای پذیرش [این مسأله است] که بحرین در حقیقت یک دارایی ارزشمند برای ایران نیست. امکان دیگر این است که هنگامی که خبر تقاضای عضویت پیوسته بحرین در سازمان یونسکو، منتشر می‌شود، می‌بایست مقاله‌های آموزش به جای مقاله‌های پرخاشگرانه در مطبوعات ایران منتشر شوند.»(۱) در پاسخ، عباس مسعودی می‌گوید:«حال حاضر از هر زمان دیگر مناسب‌تر است. زیرا که مطبوعات به طور کامل تحت نظارت دولت است. او افزود که مرحله نخست از عملیات آماده‌سازیِ افکار عمومی ایرانیان از زمانی آغاز شده است که تحت دستورالعمل شاه، هیچ خبری درباره بحرین منتشر نگردیده است.»(۲)

فرهاد مسعودی، فرزند عباس مسعودی، نیز در این‌باره می‌نویسد:«یکی از مهم‌ترین عوامل که همیشه در موقعیت‌های مختلف دستاویز مخالفان دوستی ایران و اعراب قرار می‌گرفت، مسأله بحرین بود. ایران، بحرین را جزء خاک خود می‌دانست در حالی که از مدتها قبل، بحرین نیز مانند سایر امارات عربی به صورت یک شیخ‌نشین مستقل اداره می‌شد. ادعای ایران در مورد بحرین در هر موقعیتی به سوء تفاهمات دامن می‌زد و کسانی که اتحاد و دوستی ایران و کشورهای عربی را مخالف مصالح خویش می‌دانستند، چنان وانمود می‌ساختند که ایران دارای مطامع استعماری است و به خاک اعراب چشم دوخته است. آنها دعوی ایران را نسبت به بحرین که متکی به مدارک و اسناد مختلف تاریخی بود، نشانه مطامع استعماری دانسته و احساسات اعراب را علیه ایران تحریک می‌کردند. مدیر اطلاعات در سفر خود به شیخ‌نشین‌ها که به سال ۱۳۴۵ انجام گرفت، مطالعات دقیقی در مورد بحرین انجام داد و متوجه حقایقی گردید که گرچه خوشایند و رضایت‌بخش نبود ولی به علت آن که از واقعیت‌های انکارناپذیری سرچشمه می‌گرفت، می‌بایست مورد توجه قرار گیرد. او در مطالعات خود به این نتیجه رسید، جمعیت بحرین که در آن زمان ۲۰۰ هزار نفر بود اکثراً از اعراب هستند و ایرانی‌ها که زمانی اکثریت داشتند در جریان وقایع و حوادث و نیز با گذشت زمان به اقلیتی کم نفوذ تبدیل شده‌اند. از سوی دیگر نفت بحرین که موجب رونق بازار آن سرزمین را فراهم ساخته بود رو به کاهش گذاشته و جمع درآمد آن در سال به ۵ میلیون لیره رسیده است. مسأله دیگری که مورد توجه مدیر اطلاعات قرار گرفت، صید مروارید در بحرین بود که از قدیم‌الایام بزرگترین ثروت بحرین محسوب می‌شد. او با نهایت تعجب و تأسف دریافت که به واسطه پیدایش مروارید ژاپنی، بحرین بازار خود را از دست داده و این منبع درآمد به کلی در بحرین به دست فراموشی سپرده شده است، زیرا به علت نداشتن بازار فروش، صید مروارید در بحرین برای غواصان و سوداگران به هیچ‌وجه مقرون به صرفه نبود. عباس مسعودی پس از بازگشت، این مسایل را با صراحت و روشنی مطرح ساخت و این واقعیت تلخ را که برای بسیاری از وطن‌پرستان متعصب، دردناک و غیرقابل پذیرش بود، تشریح کرد. طرح این مسایل که از نظر اولیا و مسئولان امور پوشیده نبود، آن روزها برای مردمی که با مسایل بحرین آشنایی نداشتند، خوشایند به نظر نمی‌رسید. حتی بسیاری از خوانندگان اطلاعات که به بی‌نظری و وطن‌پرستی مدیر آن ایمان داشتند، مایل نبودند این سخنان را از وی بشنوند. اما این واقعیت را نمی‌شد انکار کرد که ادعای مالکیت بحرین، سرزمینی که برخلاف تصور، تمام امتیازات اقتصادی خود را از دست داده، چشمه‌های نفت آن به پایان نزدیک شده، نه تنها سودی عاید ایران نمی‌سازد، بلکه متضمن زیان‌های بی‌شمار است.»(۳)

تحلیل‌های عباس مسعودی یکسره اشتباه و بزرگنمایی و در راستای بی‌اهمیت جلوه دادن بحرین و ترسیم یک سیمای غیر ایرانی از این سرزمین بود. مسعودی در حالی سیمای غیر ایرانی از بحرین ترسیم می‌کند که ۵۰ سال پس از اظهارات مسعودی و ۴۶ سال پس از تجزیه بحرین از ایران، هنوز مشروعیت حکومت آل‌خلیفه به وسیله مردم بحرین پذیرفته نشده است و احساسات ایران‌گرایانۀ مردم بحرین بسیار نیرومند است؛ تا آنجا که در جریان بیداری اسلامی در سال ۱۳۸۹ خورشیدی، ۲۰۰۹ میلادی، و در میدان لؤلؤ منامه، در جریان تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم بحرین نوشته‌هایی با مضمون زنده‌باد ایران به اهتزار درآمد. از سوی دیگر مسعودی چشم بر روی اهمیت راهبردی بی‌نظیر بحرین می‌بندد، و در مورد تمام‌شدن نفت بحرین نیز غلو می‌کند. اکنون، پنجاه سال پس از اظهارات مسعودی، بحرین سالانه ده میلیارد دلار درآمد نفتی دارد. مسعودی نه به عنوان یک ایرانیِ دوستدار استقلال و تمامیت ارضی کشورش، بلکه توجیه‌کننده سیاستهای استعماری انگلیس به صحنه آمده بود. مسعودی معتمد قدیمی انگلیسی‌ها بود. در معرفی‌نامه سفارت انگلیس به وزارت خارجه این کشور درباره عباس مسعودی آمده است:«بدین‌وسیله عباس مسعودی به شما معرفی می‌شود. او در حال اعزام به انگلستان است تا بخش خوب و موفقی از دوران خود را بگذراند. نامبرده یکی از دوستان قابل اعتماد ماست که همواره کمک‌های ارزشمندی را در تهران به ما کرده است. لطفاً تا جایی که ممکن است در زمان اقامت وی در لندن در فعالیت‌هایی که دارد به او مساعدت کنید و با او مذاکره و گفت‌وگو نمایید. من فکر می‌کنم شما موفق خواهید شد که از طریق این شخص با روزنامه‌ها و انتشارات ایرانی و فارسی‌زبان برای ما ارتباطات بزرگی را برقرار کنید. از شایستگی نامبرده در ارتباط‌گیری‌اش با مقامات رسمی غافل نشوید.»(۴)

بر اساس طرح انگلیسی‌ها، حاکمیت بحرین پس از خروج انگلیس باید در اختیار آل‌خلیفه قرار می‌گرفت و ایران نیز باید این موضوع را می‌پذیرفت. مسعودی نیز دقیقاً در این راستا گام برمی‌داشت. گزارش‌های متعدد ساواک درباره اقدامات مسعودی در بحرین حاکی از همراهی و هماهنگی او با سیاست انگلیس است. از جمله در گزارش مورخ ۱۴ آذر ۱۳۴۷ ساواک، به عدم ارتباط مسعودی با ایرانیان بحرین پرداخته شده و آمده است:«به هنگام اقامت سناتور مسعودی نامبرده حتی با یک نفر از فارسی‌زبانانِ مقیم یک کلمه حرف نزده است و کوچکترین سؤالاتی راجع به وضع نکبت‌بار فارسی‌زبانان ننموده است.»(۵) در گزارش دیگر ساواک آمده است:«شنیده می‌شود در زمانی که سناتور مسعودی در بحرین بوده، سیدمحمود علوی (منشی شیخ عیسی‌بن‌سلمان حاکم بحرین)، مطالب و اطلاعات دروغ و عاری از حقیقت، درباره وضع رضایت‌بخش فارسی‌زبانان مقیم، در اختیار سناتور مسعودی قرار داده است.»(۶) و نیز:«آقای مسعودی با عوامل انگلیسی در بحرین تماس‌هایی گرفته که باعث دلتنگی ایرانیان جزیره بحرین گردیده است.»(۷) مسعودی همین نوع ارتباط را با سفیر انگلیس در ابوظبی نیز داشت، چنانچه باز در گزارشی دیگر از ساواک ابراز شده است:«سناتور مسعودی در ابوظبی به سفارت انگلیس رفته و به مدت دو ساعت با سفیر انگلستان ملاقات نموده است.»(۸) عباس مسعودی در گزارش خود از مسافرتهایش به بحرین، این‌گونه تجزیه بحرین از ایران را تئوریزه کرده و نوشت:«من در مسافرت اول خود به خلیج‌فارس و تماس با شیوخ و اهالی، کاملاً درک کردم که تمام مردم ساحل‌نشین خلیج، خاصه اعراب، نسبت به ادعای ایران بر بحرین تعصب شدید دارند و احساسات خود را در حمایت از بحرین مخفی نمی‌دارند و از بلندگوهای مغرض هم بر این ماجرا دامن می‌زنند؛ ایران را استعمارطلب نام می‌برند؛ حملات شدیدی به وسیله رادیو و مطبوعات خود به ایران روا می‌دارند؛ ما را متعدی و متجاوز قلمداد می کنند؛ ملل عرب را نسبت به ما بدبین می‌سازند و در نتیجه همه مردم آن سوی خلیج در مورد دعاوی ایران با نظر استعماری به ما می‌نگرند، و بالاخره تبلیغات خارجی ما را استعمارگر می‌خوانند و تنها مستمسک و بهانه هم ادعای ما بر مالکیت بحرین است. اعراب آن را قطعه‌ای از خاک خود می‌دانند و عربیّت و قومیّت و این‌گونه مسایل را پیش می‌کشند و تخم بدبینی را میان مردم می‌پاشند.»(۹) مسعودی در سخنرانی در شیراز نیز بار دیگر ضرورت چشم‌پوشی از حق حاکمیت ایران در بحرین را تبلیغ کرد. در این‌باره در یکی از گزارش‌های ساواک آمده است:«از نکات قابل توجهِ اظهارات سناتور عباس مسعودی که شب گذشته در میهمانی خصوصی غلامحسین صاحب‌دیوانی در حضور آقای استاندار و تعداد معدودی از رؤسای دوایر استان فارس و ارباب جراید محلی بیان نمودند، اینکه بحرین به طور عجیب سنگر تبلیغاتی ناصر علیه ایران در زمینه این که ایرانیان چشم طمع به سرزمین اعراب دارند، گردیده است. آقای سناتور چنین نتیجه گرفتند که بایستی وضع بحرین روشن شده و دولت با شهامت تمام در مورد بحرین که جز سنگر تبلیغاتی عاید دیگری برای ایران و ایرانیان ندارد، چشم پوشیده یا تصمیم مقتضی بگیرد.»(۱۰)

سناتور مسعودی تنها به ارایه گزارش به مقامات ایرانی اکتفا نکرده بود و در دیدار با مقامات شیخ‌نشین‌های عرب و یا مصاحبه با مطبوعات آنان نیز از عدم حاکمیت ایران بر بحرین و ضرورت استقلال بحرین سخن می‌گفت. چنانچه در دیدار با رئیس دفتر شیخ کویت به وی اظهار داشت:«شاه منافعی در بحرین ندارد و دو سال است که به مطبوعات اجازه نداده است که مناقشه بحرین را برجسته کنند.»(۱۱) مسعودی به نماینده سیاسی انگلیس در دبی نیز گفت: «راه‌حل مهم‌ترین اختلاف ایران و انگلیس در خلیج‌فارس در گرو این مسأله است که هر دو طرف بحرین را به‌گونه یک کشور مستقل بشناسند.»(۱۲) مسعودی حتی در مصاحبه با رسانه‌های عربی نیز به آنان ابراز می‌دارد که ایران ارتباطی با بحرین ندارد. وی در مصاحبه با روزنامه «الاضوا» تصریح می‌کند:«ما بحرین را نمی‌شناسیم، و اضافه می‌کند که اعراب اهالی بحرین را برادران خود می‌دانند؛ در حالی که با موقعیتی که ما در مقابل بحرین داریم، نظر اعراب نسبت به ما مشکوک می‌گردد.»(۱۳) روزنامه الاضوا در تفسیر خود از سخنان مسعودی می‌نویسد:«سناتور عباس مسعودی نایب رئیس مجلس سنا و رئیس مطبوعات ایران، مقالاتی از مسافرت خود به امارات خلیج‌فارس در مجله «تهران ژورنال» منتشر کرده است. سناتور مسعودی در این مقالات از روش تازه و معتدلی که ایران در مورد بحرین اتخاذ خواهد کرد، شرح داده و اضافه می‌کند بر اثر تماس و گفت‌وگو که با یکی از ایرانیان بحرین به عمل آوردم، دریافتم در مورد آنچه در گذشته می‌گفتیم سخت در اشتباه بوده‌ایم. زیرا ما بحرین را استان چهاردهم خود دانسته و دو کرسی برای آن در مجلس تعیین کردیم و در نظر داشتیم مردم کشورمان را تشویق به مسافرت به بحرین کنیم. همچنین از مردم بحرین نیز بخواهیم که از سایر شهرهای ایران دیدن کنند، در حالی که سخت در اشتباه بودیم و آن طور که باید و شاید بحرین و اهالی آن را نمی‌شناختیم. اعراب، اهالی بحرین را برادران خود می‌دانند، در حالی که ما بحرین را از آن خود دانسته و تهدید می‌کردیم که به زور آن را تصرف خواهیم کرد و به خاطر همین موضوع بود که بعدها نظر اعراب نسبت به ما تغییر کرد.»(۱۴) بدین ترتیب مسعودی به طور فعالانه در ترسیم سیاست جدید ایران نسبت به بحرین و صرفنظر کردن ایران از حق حاکمیتش بر این جزیره نقش داشت؛ نکته‌ای که مورد تأکید امیر اسدالله علم وزیر دربار شاه نیز بود. علم در این‌باره می‌نویسد:«شاه نگران بود مبادا پس گرفتن ادعای ایران را، مردم تعبیر به خیانت به کشور و حقوق حقّه آن کنند. شاه اصرار داشت تنها در صورتی می‌تواند با استقلال بحرین و پس گرفتن ادعای ایران موافقت کند که مردم بحرین از راه رفراندوم، صریحاً نظر خود را ابراز دارند. سرانجام به دنبال مذاکراتی غیر رسمی که در آن با تأیید شاه، شادروان عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات نقشی فعال داشت، قرار شد از اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد بخواهند به صورت خصوصی نظر مردم بحرین را جویا شود.»(۱۵)

اما عباس مسعودی چرا به قول علم چنین نقش فعالی را برای تجزیه بخشی از کشورش به عهده گرفت. آیا صرفاً به فرموده و دستور شاه عمل می‌کرد یا به دلیل دوستی با انگلیس‌ها به چنین اقدامی دست زده بود و یا فراتر از اینها منافع شخصی نیز عاید مسعودی می‌شد. نجفقلی پسیان سردبیر روزنامه اطلاعات در گفتگویی خصوصی با هوشنگ طالع نماینده وقت مجلس شورای ملی و از اعضای ارشد حزب پان‌ایرانیست به وی گفته است:«مسعودی برای نوشتن سلسله مقالات درباره بحرین که در راستای سیاست شاه برای آماده‌سازی مردم ایران برای پذیرش جدایی بحرین، نگاشته شد، مبلغ ۱۵ میلیون دلار از شیخ بحرین رشوه دریافت کرد.»(۱۶) اگر این ادعای پسیان را در کنار اسناد ساواک قرار بدهیم، می‌توانیم اظهارات پسیان را تأیید کنیم. در یکی از گزارش‌های ساواک آمده است:«ضیافت شام سفیر شاهنشاه آریامهر در ابوظبی که به افتخار سناتور مسعودی برپا گردیده بود و در آن عده زیادی شرکت داشتند، یک آمریکایی به سناتور مسعودی گفته است: امیدوارم بتوانی پول زیادی از شیوخ به چنگ آوری.»(۱۷) گزارش دیگر ساواک به تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۴۸ شفاف‌تر و روشن‌تر، دقیقاً به مبلغ ۱۵ میلیون دلار حق‌الزحمه آل‌خلیفه به عباس مسعودی برای تجزیه بحرین اشاره می‌کند؛ که این خبر، هماهنگی عجیب و دقیق با ادعای نجفقلی پسیان دارد. در گزارش ساواک آمده است:«در جلسات میهمانی‌هایی که سیدمحمود علوی سکرتر شیخ عیسی به افتخار سناتور مسعودی برقرار نموده بود به مسعودی قول داده‌اند در صورتی که نامبرده اقداماتی به عمل آورد که دولت ایران از ادعای خود بر بحرین چشم‌پوشی کند، رژیم بحرین نیز ده تا پانزده میلیون دلار آمریکایی به وی حق‌الزحمه خواهد پرداخت. گفته می‌شود سناتور مسعودی نیز قول مساعد به شیوخ آل‌خلیفه را داده است و از قرار معلوم عباس مسعودی تا حدی اقداماتی هم به نفع شیوخ آل‌خلیفه به عمل آورده است.»(۱۸)

 

پانویس‌ها:

۱- نیلوفر کسری؛ «گزارش اجمالی روند جدایی بحرین از ایران در مطبوعات»؛ فصلنامه مطالعات تاریخی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۲۸.

۲- همان.

۳- فرهاد مسعودی؛ پیروزی لبخند؛ تهران، ۱۳۵۴؛ صص ۲۵۲-۲۵۴.

۴- ابوذر خسروی و علی‌اکبر علیمردانی؛ استعمار انگلیس و جدایی بحرین از ایران؛ فصلنامه مطالعات تاریخی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۷۴.

۵- همان، ص ۱۷۶.

۶- همان، ص ۱۷۴.

۷- همان.

۸- همان.

۹- مسعودی؛ پیشین، صص ۲۵۷ و ۲۵۸.

۱۰- خسروی و علیمردانی؛ پیشین؛ صص ۱۷۶ و ۱۷۷.

۱۱- کسری؛ پیشین؛ ص ۳۰.

۱۲- همان.

۱۳- خسروی و علیمردانی؛ پیشین؛ ص ۱۷۷.

۱۴- همان.

۱۵- همان، ص ۱۷۸.

۱۶- هوشنگ طالع؛ تاریخ تجزیه ایران، دفتر دوم (تجزیه بحرین)؛ تهران؛ انتشارات سمرقند؛ ۱۳۸۶؛ ص ۱۶۲.

۱۷- خسروی و علیمردانی؛ پیشین؛ ص ۱۷۶.

۱۸- همان.

 

 

منبع: تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی، جلد سوم(بحرین)؛ محمدعلی بهمنی قاجار؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص ۲۵۲ تا ۲۶۱