حقوق شهروندی
پیش از دوره قاجار در اندیشه سیاسی ایرانیان، سلطنت ودیعه ای الهی محسوب می شد و ارتباط حکومت و مردم بر پایه الگوی سنتی؛ یعنی شاه و رعیت بود که بر اساس آن شاه سایه خدا بر روی زمین و جان، مال و ناموس رعیت در تسلط او قرار می گرفت که باید امنیت مردم را حفظ می کرد. وظیفه رعیت نیز اطاعت محض از شاه بود. به این ترتیب ارتباط حکومت با مردم بر مداری یکنواخت می چرخید و نوعی ارتباط ارباب- رعیتی با توجه به اندیشه ای...
در دوران سلطنت 57 ساله رژیم پهلوی، حقوق شهروندی هرگز رعایت نمیشد و مردم از هیچگونه جایگاهی در نظام سیاسی و اجتماعی کشور برخوردار نبودند. صرفاً واژه "مردم" به کار برده میشد در حالی که به لحاظ حقوق طبیعی، ملت ایران مترادف با "رعیت" بودند و فراتر از آن حق و حقوقی برای آنان در نظر گرفته نمیشد. و حتی اگر در سخنرانیهای مقامات رژیم پهلوی هم از مردم و دامنه اختیارات آنها صحبت به میان...
در سدههای اخیر، مردم در مقایسه با قرون میانه، همواره نقش تأثیرگذاری نسبت به تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای سیاسی ـ اجتماعی، در جامعه ایرانی داشتهاند. آنها تا پیش از این دوران به دلایلی از جمله ناآگاهی یا فقدان اهرمهای قدرت، بیشتر مطیع اوامر خاندانهای حکومتگر بودند و تنها در بزنگاههایی که ظلم و ستم این خاندانها طاقت آنان را طاق میکرد یا مسائل اعتقادی و دینیشان...