کارگاه آموزش روش پژوهش در تاریخ شفاهی بخش دوم و پایانی
2715 بازدید
تاریخ شفاهی؛ تبدیل تجربه فردی به تجربه جمعی
بخش نخست گزارش کارگاه روش پژوهش در تاریخ شفاهی درباره «تاریخ شفاهی؛ منبع گردآوری اطلاعات تاریخی از طریق مصاحبه» بود. گزارش بخش دوم و پایانی این کارگاه، در ادامه میآید.
سهیلا صفری، سخنران کارگاه بود. او گفت: موضوع دیگر فرضیه است. کسانی میخواهند جنبه اثباتگرایی موضوعی را کم جلوه دهند که میتوان گفت علوم انسانی از آن به عنوان مدعا یاد میکند. به هر حال فرضیه یا مدعا پاسخ مقدماتی به پرسش اصلی پژوهش است که پژوهشگر با پشتوانه مطالعاتی دقیق و مشاهدهها و تعاملهای آغازین خود، پاسخ کوتاهی به پرسش میدهد. کاربرد فرضیه هم در تحقیقات تحلیلی و تعلیمی است. از طریق فرضیه کسانی هم وارد حیطه نظریهپردازی میشوند. ما سه مقوله داریم به نامهای عمل، هدف و اهمیت که در حقیقت نتیجه و فایده پژوهش است. اهمیت پژوهش، ناظر بر ارزش نظریه پژوهش است. به این معنا که ما با انجام پژوهش مورد نظر چه نکات مبهم علمی را و کدام ابعاد تاریخی موضوعمان را میخواهیم روشن کنیم. بنابراین تا زمانی که درباره اعتبار علمی یک تحقیق صحبت میشود، در واقع از اهمیت آن صحبت میکنیم. اما فایده پژوهش، ناظر بر ارزش عملی است که به شکل پژوهش انجام شده و اینکه چه کاربرد عملی دارد و در چه بخش از جامعه قرار است، مورد استفاده قرار گیرد. بعضی از پژوهشها، پژوهشهای کاربردی به شمار میروند و بیشتر در حوزه علوم طبیعی میگنجند. اما علوم انسانی بیشتر از آن علوم راهبردی یاد میکند تا کاربردی. هدف از پژوهش چیزی جز اثبات فردی یا مدعای اصلی نیست. محقق به عنوان یک آزمون و رابطه علّی و معلولی میخواهد درستی یا نادرستی فرضیه خود را به اثبات برساند. در نتیجه هدف ما از پژوهشمان جز به آزمون گذاشتن مدعایمان نیست.
محقق تاریخ شفاهی روزنامهنگار نیست
یعنی بیان تحقیقات پیشین درباره مسأله پژوهش. در این قسمت پژوهشگر با معرفی و نقد پژوهشهای پیشین ثابت میکند که مسأله جدیدی را مورد تحقیق قرار میدهد. مسأله پژوهش در دو بخش تنظیم میشود. یکی بخش معرفی تحقیقاتی که قبلاً در رابطه با موضوع پژوهش انجام شده و بخش دیگر هم این است که چه تفاوتی بین پژوهش ما و پژوهشهای پیشین وجود دارد. بخش بعدی طراحی سوالهای مصاحبه است. زیرا ما در تاریخ شفاهی هم به مصاحبه میپردازیم. بخش اصلی، طرح سوالهای مصاحبه است. پرسشهای مصاحبه جزو قسمت پویای تاریخ شفاهی و مصاحبه است. زیرا صرفنظر از سوالات کلی و عمومی، از مصاحبهشوندهها نکات جزئی هم پرسیده میشود و این پرسشها در ملاقات با هر فرد تفاوتهایی دارد و بخشی از آنها نیز البته به صورت یکسان است. میتوانیم آنها را تدوین کنیم و این پرسشها کمک میکند تا مصاحبه در چارچوبی متناسب پیش برود. اما دوباره بر اساس تخصص مصاحبهشونده و اشراف بر موضوع و کلاً روند خود مصاحبه سوالات مصاحبه با بقیه مصاحبهشوندگان فرق میکند. از بطن و متن صحبتهای مصاحبهشونده، مصاحبهکننده میتواند سوالهای جدید را مطرح کند. تقسیمبندیهای متعددی درباره مصاحبه وجود دارد. به طور مثال میتوان به مصاحبه ساختارمند و مصاحبه گروهی اشاره کرد. در تقسیمبندی دیگر مصاحبه گسترده و گروهی را داریم. ویژگی کلی که میتوانیم بگوییم همه مصاحبهها در محتوا و درون خود آن را دارند، کاملاً برنامهریزی شده و با سوالهای مشخص طراحی شدهاند و دسته دیگر سوالات از پیش تعیینشده و مشخص نیستند. موضوعات و مضامین مشخص است و سوالها بر اساس موضوعات و دیالوگها بین مصاحبهکننده و مصاحبهشونده مطرح میشود و پیش میرود. در حقیقت متناسب با موضوع، روش، زمان و هدف پژوهش تاریخ شفاهی میتوانیم ترکیبی از دو روش را به کار ببریم تا به بهترین نتیجه برسیم. طراحی درست پژوهش نشان میدهد که از کدام روش بهتر است استفاده کنیم. یک نگاه به تقسیمبندی دیگر که به صورت کاملاً کلی وجود دارد، به عنوان سوالهای پنجگانه مطرح میشود که به صورت کی، کجا، چرا، چه، چگونه است و سلسلهای از پرسشهایی با رویکرد توصیفی و تحقیقی، به کار ما میآیند. اینها هم در طراحی سوال و هم تدوین طرح پژوهشی به اصطلاح جواب میدهد. بهتر است که مصاحبهکننده طرح سوالهای پنجگانه را برای خودش درونی کند. چرا که کاملاً در کیفیت مصاحبه تأثیر میگذارد. مثلاً ممکن است مصاحبهشونده، رخدادی را با زمان یا مکان دقیق توصیف نکند اما اگر ذهن مصاحبهکننده آماده باشد بلافاصله سوالهای کجا، کی را میپرسد و اطلاعاتی را که جمعآوری کرده، دقیقتر مجموع میکند. محقق تاریخ شفاهی روزنامهنگار نیست که در پی افشاگری باشد. محقق تاریخ شفاهی در جستوجوی قیلوقال است و نه در پی لقمههای چربونرم خبری. او در پی فهمیدن پویاییهای زندگی و شاخصهایی است که از آن برای مایهور کردن اندیشههایش استفاده میکند که به طور بینقص بر همگان شناخته شده است. ویژگی کار پژوهشگر تاریخ شفاهی، در نحوه آرایش و ترکیببندی موضوعات و درخورفهم بودن آنهاست. ادراک او از امور اجتماعی و از وقایع جدید و تازهای که کشف کرده، ناشی نمیشود، بلکه از روابط جدید سر چشمه میگیرد. در حقیقت وظیفه اصلی پژوهشگر تاریخ شفاهی این است که به وقایع شناختهشده معنای روشنتری ببخشد. فراموش نکنیم که ما مصاحبهها را به عنوان وسیلهای برای گسستن از پیش داوریها و سوابق ذهنی و توهمات، پیشبینی و پیشنهاد میکنیم. در حالی که روزنامهنگار از شیوه سطحی استفاده میکند که میتواند به تقویت و تحکیم پیشداوریها کمک کند. بنابراین برای تحقیق اهمیت حیاتی دارد که مصاحبهها را با مطالعههای پیدرپی و تحقیق میدانی پربارتر کنیم. گرچه مصاحبه تاریخ شفاهی قبل از هر چیز یک روش گردآوری اطلاعات به معنی کامل کلمه است اما ذهن محقق باید دائماً بیدار باشد، به طوری که صحبتهایش جریان مصاحبه را با عناصر تحلیل که در اختیار دارد، پربارتر کند. تاریخ شفاهی بیان یک تجربه فردی است که باید از این تجربه عبور کرد و آن را به تجربهای جمعی تبدیل نمود.
منابع دست اول: گزارش شاهدان عینی رخدادها
موضوع بعدی که مورد بحث قرار میگیرد، انتخاب مصاحبهشوندگان است. معمولاً در محل تدوین طرح و بنا به کیفیت پژوهشی که محقق انجام میدهد، به افرادی میرسد که برای مصاحبه شناسایی میشوند. اما قطعاً این افراد تعدادشان در طول مصاحبه تغییر خواهد کرد. به صورت کلی سه روش برای استخراج افراد مصاحبهشونده وجود دارد. روش ساده، روش گلوله برفی و روش تئوری. در روش ساده، ما از افراد در دسترس یا داوطلب استفاده میکنیم. در این روش ممکن است افراد آگاهی کمی داشته باشند به همین دلیل معمولاً اطلاعات جزئی به دست نمیآید. در روش گلولهبرفی که از آن به روش شبکهای یا زنجیرهای یاد میشود، اولین افرادی که به روش ساده انتخاب شدهاند و در مصاحبه شرکت کردهاند، افراد ارزشمند و دارای اطلاعات بیشتر را معرفی میکنیم. تعامل با این روش بهتر است زیرا تفاوتی بارز با افراد ساده و روش ساده وجود دارد. روش تئوری مبتنی بر هدف است. یعنی مشارکت به صورت ساده در مصاحبه شروع میشود و بعد با روش گلولهبرفی گسترش پیدا میکند و نهایتاً روش تئوری شکل میگیرد. محقق تاریخ شفاهی میکوشد که هدفمند و با مشخص کردن نوع اطلاعاتی که میخواهد دست به مصاحبه بزند. برای گردآوری اطلاعات، روش کتابخوانی، اسنادی و میدانی وجود دارد. روشهای کتابخانهای استفاده از کتابخانه و مجموعه محتویات آن است که شامل منابع کتابی و نشریهای میشود. روش اسنادی هم مانند روش کتابخانه، استفاده کلی از اسناد و مدارک است و با استفاده از کامپیوتر و میکروفیش است. روشهای میدانی هم شامل مصاحبه، پرسشنامه، مشاهده و آزمون میشود. اسناد تصویری فیلم البته اگر توسط خود محقق جمعآوری شود، به روش میدانی مرسوم است، ولی اگر قرار است به آرشیوها رجوع کرد به آن روش اسنادی و کتابخانهای میگویند. تاریخ شفاهی در مرحله مصاحبه اگر به عنوان یک روش میدانی پیش رفت، یک روش میدانی محسوب میشود و بس. منابع و مآخذ از لحاظ اهمیت و اعتبار به دو دسته تقسیم میشوند. منابع دست اول و منابع دست دوم. منابع دست اول گزارش شاهدان عینی رخدادهاست که توسط کسی که خودش شاهد رخداد بوده و در آن شرکت جسته، روایت میشود. دستهای از نویسندگان نیز خودشان ناظر رخداد بودهاند یا به فراخور اهمیت موضوع، به کمک اسناد و مدارک دولتی یا راویان دیگر، قلم و تاریخشان را ثبت و ضبط کردهاند. در منابع تاریخ، قسمتهایی از آثار نویسندگان و قسمتهایی که خودشان در آن حضور داشتهاند، منابع دست اول محسوب میشود. در دورههای معاصر روزنامهها، شبنامهها، خاطرات، اسناد، مدارک آرشیوی و الکترونیکی و منابع دیداری و شنیداری هم به این منابع دست اول اضافه میشود. منابع دست دوم یا فرعی به منابع تحقیقات و آثاری گفته میشود که مدتها پس از اتفاق رویدادها و با استفاده از منابع دست اول نوشته شدهاند. در این بخش، پدیدآورندگان، خودشان ناظر و شاهد عینی نبودهاند. موضوع مهمی که درباره مصاحبه با منابع وجود دارد، نقد منابع است. نقد منابع هم شامل دو حوزه نقد درونی و بیرونی راوی و نقد درونی و بیرونی روایت میشود. نقد بیرونی راوی شامل بررسی موضوعات هویت فردی و خانوادگی راوی است. همچنین باید در نظر داشت که فاصله زمانی و مکانی بین راوی و روایت وجود دارد و آنها را دقیق ثبت کرد. در حقیقت وضع و شرایط تاریخی راوی برای محقق و پژوهشگر تاریخ شفاهی، اهمیت دارد. نقد درونی روایت شامل این است که راوی چه مقصود و چه هدفی از نقل روایتش داشته. اینکه علایق، انتظارات و نیاز راوی چه بوده که در جای خود اهمیت بهسزایی دارد. نقد بیرونی روایت شامل اصالت روایت میشود که از لحاظ خط، نوع زبان، کاغذ و شیوه تحریر کتاب که آیا با زمانه و فرهنگ راوی تطابق داشته یا نه. نقد درونی روایت شامل فهم واقعی معنای روایت است. اینها کلیاتی بود که تیتروار بازگو کردم و تمامی این موارد قطعاً در حین تحقیق و در حوزه عمل خودش را نشان میدهد و ما را وارد چالشهای جدیدی میکند و گاهی اوقات یافتههایمان را دستخوش تغییر قرار میدهد و راهکارهای جدید را پیش روی ما میگذارد.
پرسش و پاسخ
پس از پایان سخنرانی تعدادی از مدعوین از صفری سوال کردند. یکی از آنها به نام ربابه معتقدی، گفت: «چند مقاله تاریخ شفاهی که بُعد علمی- پژوهشی داشتهاند، در فضای مجازی خواندهام. به درستی تفاوت میان تاریخ شفاهی و مصاحبه را متوجه نشدم؟ چه زمانی ما به مصاحبهای میتوانیم تاریخ شفاهی بگوییم؟ چه وقت میتوانیم از آن به عنوان منبع تاریخ شفاهی یاد کنیم؟ اگر ما در پژوهش تاریخیمان، تحقیقی انجام میدهیم، باید از آن به عنوان یک مصاحبه معمولی یاد کرد یا بخشی از تاریخ شفاهی؟
سهیلا صفری نیز در پاسخ به او گفت: «تاریخ شفاهی باید براساس یک پژوهش باشد. مصاحبه بخشی از آن است و مبتنی بر پژوهش انجام میشود. پژوهش و نگاه تاریخی که ما بر موضوع مصاحبه داریم، مصاحبه ما را تبدیل به یک منبع تاریخی میکند. اگر اینگونه نباشد میشود مصاحبهای که اغلب روزنامهنگاران انجام میدهند. هدفها و کارهایی که در روند مصاحبه انجام میشود باعث خواهد شد که مصاحبه به تاریخ شفاهی تبدیل شود و آن را از بقیه مصاحبهها جدا کرد.»
معتقدی همچنین پرسید: «به تحلیل گفتمان به روش کمی و کیفی اشاره کردید. این دو روش در پژوهش تاریخی منبع مشخصی دارد. آیا در روش تحقیق تاریخ شفاهی به همین ترتیب است؟ و مصاحبه در تاریخ شفاهی در کدام یک از این روشها قرار میگیرد؟» صفری نیز پاسخ داد: «تاریخ شفاهی به شکل کلی در روش کیفی قرار میگیرد. ما در مرحله پژوهش روششناسی میگوییم محقق باید ذهنیت کیفی داشته باشد.» یکی دیگر از حضار نیز اضافه کرد: «تاریخ شفاهی فقط به شکل مصاحبه انجام میگیرد. منبعی که بر اثر مصاحبه تولید میشود تاریخ شفاهی گفته میشود. مصاحبه باید آگاهانه و با رضایت انجام شود.» همچنین در پایان صفری اضافه کرد: «در تعریف تاریخ شفاهی، روش گردآوری دادههای تاریخ از طریق مصاحبه صورت میگیرد. برای تولید یک منبع تاریخ شفاهی ما یک تحقیق پیشینه انجام میدهیم. یک محقق پیشینی مصاحبه را انجام میدهد و کسی به عنوان یک محقق پسینی میآید از منبعی که تولید شده استفاده میکند.»
مصطفی نوری نیز به عنوان تکمله بحث افزود: «توضیحی که شما از لحاظ روششناسی ارائه دادهید، ساختارمند است. از جایی به بعد کاملاً وارد روششناسی تاریخ شدید. بعضی از توضیحات اساساً بحث و روش تحقیقی در تاریخ است و به تاریخ شفاهی ارتباطی ندارد. همان صحبت نقد درونی و بیرونی، راوی و روایت در حوزه تاریخ شفاهی برای من واقعاً جای فکر کردن دارد که آیا ما میتوانیم اینها را به یکدیگر مرتبط کنیم یا نه؟ به نظر من آنچه در روششناسی اهمیت دارد این است که تحقیق تاریخ شفاهی، در بخش تحقیقی ما طرح مسأله و هدف را کاملاً مشخص میکند و باقی در هنگام کار، خودش را نشان میدهد.»
http://oral-history.ir/show.php?page=post&id=9109
سایت تاریخ شفاهی ایران
نظرات