به مناسبت رحلت حضرت ایت الله محمد تقی مصباح یزدی

الفبای رمز آیت‌الله مصباح یزدی و عدم شناسایی توسط ساواک


الفبای رمز آیت‌الله مصباح یزدی و عدم شناسایی توسط ساواک

حوزه علمیه قم پس از 15 خرداد، هم به دلیل تعطیلی سنتی در ماه‌های محرم و صفر و نیز فرارسیدن فصل تابستان، و همچنین سرکوب نهضت که اوج آن با دستگیری امام خمینی و انتقال ایشان به تهران آغاز گشت، در محاق سکوتی تحمیلی بسر می‌برد. منشأ همه خبرها در تهران بود؛ جایی که علمای بزرگ شهرها برای اعتراض به دستگیری امام و شماری از روحانیان گرد آمده بودند. روز سوم تیرماه، وقتی ساواک قم متوجه شد که تلگرامی با امضاء حدود 250 طلبه حوزه علمیه قم در طرفداری از امام خمینی، تهیه، و پس از ارسال، در سطح جامعه نیز پخش شده است، تعجب کرد.

سرکوب‌های دستگاه حکومتی ایجاب می‌کرد که طلاب مبارز، اقدامات خود را از چشم نیروهای امنیتی دور نگاه دارند. فعالیت‌های زیرزمینی در حال شکل‌گیری بود. طبیعی است که زبان اسناد ساواک برای این روزهای شهر قم ساکت باشد. در این اوان سیدمصطفی خمینی که امور جاری پدر زندانی‌اش را انجام می‌داد تحت‌نظر بود و حداقل دو بار به شهربانی و ساواک احضار شد و اخطار گرفت.  تعمیر مدرسه فیضیه ابتدا توسط اوقاف آغاز گشت و سپس به درخواست آقای گلپایگانی به ایشان سپرده شد تا ادامه یابد. تحلیل حکومت این بود که اگر اوقاف مدرسه را بسازد، خواهند گفت دولت خراب کرد، خودش هم دارد می‌سازد.  دولت غیر از تهاجمات نظامی و انتظامی نیمه خردادماه، دست به حمله‌های تبلیغاتی هم زد، و با چاپ و توزیع اعلامیه‌هایی علیه امام خمینی افشاگری کرد! این اعلامیه‌ها در قم هم پخش شد. اعلامیه آقای محمدصادق روحانی اما، تندترین نوشته‌ای بود که در این زمان علیه حکومت و ارکان آن منتشر گردید؛  صدایی بود که از یک دست برمی‌خاست.

درس‌های حوزه علمیه قم، بیستم مهر 1342 آغاز شد. علماء و مراجع در این زمان تهران را ترک کرده به شهرهای محل اقامت خود بازگشته بودند. آقای شریعتمداری در ابتدای شروع درس، سخنان مفصلی درباره حوادث چند ماه اخیر ایراد کرد که به شکل جزوه‌ای منتشر شد.

سیدعلی خامنه‌ای وقتی وارد قم شد، آنچه می‌دید تفاوتی فراوان با آنچه هنگام ترک قم دیده بود داشت. «سکوت و دلمردگی وقیحی در تمام فضای قم حکمفرما بود. علت هم این بود که بعد از قضایای 15 خرداد... کسی که رعب طلبه‌ها را بشکند و به آنها یک امید بدهد در قم وجود نداشت... منتهی نشاط و جوانی طلاب دست‌اندرکار همه چیز را می‌پوشانید.»

خیلی زود با دوستان هم‌رأی خود تماس گرفت، مشورت کرد، پیشنهاد داد، تا نشست‌ها و جلسه‌هایی برگزار شود؛ دور هم جمع شوند، بگویند، بشنوند؛ کاری کنند بذر نهضتی که به دست استادشان کاشته شده، بی‌آب نماند. کارگردانان یکی از این جلسه‌ها که با شرکت‌کنندگان زیادی تشکیل می‌شد آقایان خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، علی‌اصغر مروارید و مهدی ربانی املشی [شاید] بودند. «ما از فضلاء و طلاب و مدرسین دعوت کردیم... جمع بشوند راجع به این که چه باید بکنیم با هم بحث کنیم.»

شمار شرکت‌کنندگان گاه تا 40 نفر می‌رسید. نخستین تجربه بود. افراد زیاد، آراء، پرسش‌ها و حرف‌های زیادی هم در پی داشت. گاه نشستی که سه ساعت زمان برده بود، عملاً بدون نتیجه‌گیری به پایان می‌رسید، اما کارگردانان جلسه را آموخته‌تر و ورزیده‌تر می‌کرد. این نخستین مشق‌های سازمان‌دهی و تشکیلات آقای خامنه‌ای و هم‌ردیفان فکری او بود.

جلسه دیگری که با افراد کمتری برگزار می‌گردید، مایه‌های تشکیلاتی داشت. چیزی شبیه به تأسیس یک حزب، که «منتهی شد به ایجاد یک تشکیلات. یک تشکیلاتی به وجود آوردیم، اساسنامه‌ای هم نوشتیم.»

تعداد اعضاء این نشست یازده نفر بود. معروف شد به جلسه یازده‌نفری. آقایان حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعلی خامنه‌ای، سیدمحمد خامنه‌ای، محمدتقی مصباح‌یزدی، ابراهیم امینی نجف‌آبادی، احمد آذری قمی، علی قدوسی، مهدی حائری‌تهرانی و علی مشکینی اعضای آن بودند. «این جلسه به طور مستمر... تشکیل می‌شد در قم. توی منزل دوستان می‌نشستیم. خیلی با صمیمیت، با شور و هیجان بسیار، با امید خیلی زیاد... [تا] بتوانیم تشکلی درست کنیم؛ اول در سطح حوزه‌ها... بعد به تدریج در سطح امور جامعه.»

پوششی که برای این تشکیلات در نظر گرفتند تجدیدنظر در کتاب‌های درسی حوزه علمیه بود. آقای مصباح یزدی، منشی جلسه بود و صورت جلسه‌ها را می‌نوشت. برای این که موضوعات لو نرود، الفبایی را مبنای نگارش گزارش خود قرار داد و در واقع خطی اختراع کرد. «آقای مصباح تا آخرش هم الحمدلله گیر نیفتاد، از بس که ایشان آرام و با ملاحظه کار می‌کرد.»


به نقل از کتاب شرح اسم (زندگی‌نامه آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای)، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، هدایت‌الله بهبودی، صفحات 155 - 157