حاج آقا نورالله،اسلام رازنده کرد!


جام جم آنلاین
797 بازدید
حاج آقانورا... اصفهانی مشروطه

حاج آقا نورالله،اسلام رازنده کرد!

مرحوم حاج آقا نورالله در طول زندگی سراسر تکاپو و نشاط خویش یک دم از مجاهدت در راه خدا و حفظ استقلال ایران و کیان تشیع باز نایستاد و سرانجام در همین مسیر در جریان رهبری قیام قم به دست رضاخان مسموم شد و شربت شهادت نوشید.

در هشتادمین سالگرد نهضت قم امروز همایشی در اصفهان برگزار می شود. به همین مناسبت دکتر موسی نجفی و موسی حقانی از پژوهشگران عرصه تاریخ معاصر ایران گفتگویی مفصل با مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حسین مظاهری انجام داده اند که گزیده آن پیش روی شماست.

یک نکته جالب و سوال برانگیز در زندگی آقا نجفی و حاج آقا نورالله این است که وقتی اینها حرکتشان را در مشروطه شروع کردند در اصفهان بزرگان دیگری هم مثل مرحوم درچه ای ، جهانگیرخان و مرحوم آخوند کاشی نیز هستند.

در دوره تنباکو هم که اولین بار حکم تحریم قبل از میرزای شیرازی ، توسط آقا نجفی صادر شد، ایشان 47 48سال سن داشتند در صورتی که آن زمان مرحوم سید فشارکی در اصفهان بودند و بسیاری دیگر از بزرگانی که سنشان از ایشان 3020 سال بیشتر بوده و ما در اصفهان نمی بینیم که کسی حکم ایشان را لغو کرده باشد؛ اگر برخی از علما موافقت نکردند، مخالفتی هم نکردند.

در صورتی که در تهران علما 2گروه شدند، مشروطه خواه و مشروعه خواه ، در نجف اشرف هم در مقابل هم 2جریان شدند اما اصفهان در عصر مشروطه چنین گروه بندی هایی ندارد و یک نوع همراهی مشاهده می شود که این وفاق در دوره قیام حاج آقا نورالله بیشتر مشاهده می شود.

جنابعالی خود استحضار دارید که برپایی یک قیام ضددولتی آن هم علیه رضاشاه کار سختی بوده است یعنی این که آدم 300، 400تا عالم دینی و مجتهد و طلبه را بردارد ببرد جلوی سلطان وقت بگذارد این کار سختی است ، چطور مخالفتی نشده ؟ این یک چیز عجیب است حتی زمان خود ما دوره این انقلاب به هر حال برخی از مقدسین می گفتند نمی شود، نکنید، خون از دماغ کسی نیاید، به نظر حضرتعالی تایید علما از اقدامات ایشان ریشه در چه مساله ای دارد؟

...هر دو بزرگوار (آقای آقانجفی و آقای حاج آقا نورالله)، نفوذ مردمی و نفوذ حوزوی خاصی داشتند یعنی هر دو علاوه بر این که در میان مردم یک شهرت بسزایی داشتند (مخصوصا آقای آقانجفی از نظر علم و از نظر عمل ) خواص هم اینها را دو روحانی مبرز می دانستند، یعنی اینها را لایق می دانستند برای پیشتازی و رهبری ، لایق می دانستند برای این که ریاست حوزه یا ریاست روحانیت در اختیار ایشان باشد و چون چنین بود دیگر خواه ناخواه مرحوم حاج آقا نورالله و آقای آقانجفی توانستند در صحنه های سیاسی آن دوره ، خیلی کار بکنند حالا روحانیت یا ساکت بود یا همراه و به هرحال تقابل نبود و وقتی تقابل نبود طبعا آنها توانستند کار بکنند.

در قضایای حضرت امام هم همین جور شد. حضرت امام هم یک نفوذ ویژه در میان روحانیت ، مخصوصا فضلا و طلاب روشن بین داشتند و این نفوذ حضرت امام موجب شد که قد علم بکنند و بتوانند علاوه بر قیام و نهضت ، یک نظامی را معماری و تاسیس کنند. دیگران هم اگر انقلابی بودند همراه شدند، اگر هم فتوایشان این بود که نه ، یا این که صلاحشان نبود ساکت شدند.

حضرت امام به تنهایی توانستند کار عظیمی را بکنند و من خیال می کنم در اصفهان این که مرحوم آقانجفی و مرحوم حاج آقا نورالله توانستند عرض اندام بکنند و راستی هم حکومت های جبار وقت را شکست دادند برای خاطر این بود که این دو بزرگوار در میان مردم و میان خواص ، نفوذ کامل داشتند و دیگران یا تابع بودند یا ساکت.

مثلا در قضایای نهضت تنباکو، هم این دو بزرگوار و هم برادر دیگرشان مرحوم آقای شیخ محمدعلی ثقه الاسلام در مقابل حاکم وقت اصفهان فعالیت عظیمی کردند یعنی ذره ای در مقابل تهدیدهای این پدر و پسر جبار (ناصرالدین شاه و پسرش ظل السلطان) کوتاه نیامدند. ظل السلطان آدم قلدر و نانجیبی بوده و در حکومت هم چون پسر شاه بود اختیارات کامل داشت ولی در عین حال این بزرگان در مقابل اینها ایستادند و مقاومت کردند و شکست دادند.

یا مثلا حکم تحریم آقانجفی علیه سلطه بازار اجنبی در ایران ، اثرات مهمی داشته است. یا تاسیس آن شرکت معروف به اسلامیه از سوی مرحوم حاج آقا نورالله که در حقیقت برای استقلال خواهی و خودکفایی کشور بود و برای این که جلوی بازار اجنبی و تسلط بیگانه ها بر فرهنگ مردم ایران گرفته شود.

یا تاسیس بیمارستان که همین بیمارستان خورشید فعلی که اسمش را عوض کردند به بیمارستان نور به یاد مرحوم حاج آقا نورالله و یا رسیدگی به محرومین و امثال این کارها از نظر فرهنگی و اجتماعی خیلی اهمیت داشته است.

در آن سالها مخصوصا بعد از جنبش مشروطه خواهی ، اذهان و افکار بسیاری از تحصیلکرده های مملکت به طرف غرب و غربی ها رفته بود و آن طبقه روشنفکر در همان زمان در ایران به وجود آمد و به همین سبب این جریان روشنفکری در کشور ما به صورت ناقص و بیمارگونه متولد شد.

چون آنها با پیروی از تمدن بیگانه غربی ، از روی تعصب و جهل به فرهنگ اسلامی و فرهنگ خودی یک نحو عناد پیدا کردند و در واقع شیفته غرب شدند و از فرهنگ ملی تنفر پیدا کردند و هر جایی که شیفتگی و تنفر از روی تعصب و عناد و لجبازی و جهل پیدا شد، کار خراب می شود چون «حب الشی یعمی و یصم» و این یعنی تقلید کورکورانه.

مبارزات همین دو برادر عظیم القدر، در تاریخ بسیار عبرت انگیز و مهم و بعدها هم در زمان ما شخصیتی مثل حضرت امام توانستند با همین نفوذشان اساسا نظام و حکومتی را بر مبنای دین ایجاد کنند.

بنابراین اگر ملاحظه می کنید که در برابر حضرت امام یا آقای حاج آقا نورالله یا آقای آقانجفی ، علمای دیگر اختلاف نکردند، به خاطر عظمت و نفوذ کلمه آنها بود که همه ، آنها را قبول داشتند و یا همراه بودند.

با توجه به درنده خویی ظل السلطان و استبداد قاجاری جایگاه مرحوم آقانجفی ، حاج آقا نورالله و برادرشان حاج شیخ محمدعلی ثقه الاسلام را در قیام تنباکو چگونه ارزیابی می کنید و این مقاومت ریشه در کجا داشت؟

حرکتشان بسیار ارزنده و ضربه محکمی به حکام وقت بود. کاری که اینها انجام دادند دلیل بر این است که هم شجاع بودند و هم با تدبیر، مخصوصا آقای حاج آقا نورالله. البته آقای آقانجفی هم خیلی شجاعتشان خوب بود و حتی مثلا برای من بعض اوقات نقل کرده اند که ظل السلطان می ترسید بیاید پیش ایشان برای این که وقتی می آمد با بی اعتنایی و سخره او را بیرون می کردند و در مقابل ظل السلطان این جور رفتار کردن شجاعت می خواهد یا جمله ای که ناصرالدین شاه گفت که: «من اصفهان را به خاک و خون می کشم شما را هم در مقابل مردم چوب و فلک می کنم.»

دلیل بر این است که یک ذلت و ترسی برای ناصرالدین شاه پیدا شده بود و این ترس را این بزرگواران ایجاد کردند. لذا انصافا کارشان خیلی کار بالایی بوده ولو دشمن نگذاشت آن مشروطه ای که می خواهند به پا بشود.

با آن ارعاب ها و آن قیامهای ضدمشروطه و بالاخره مثل شهادت آقای حاج شیخ فضل الله نوری (که اگر اینها قدرت و امکان داشتند، با آقای حاج آقا نورالله و آقای آقانجفی هم همین کار را می کردند) قدرت نبود یعنی در اصفهان یک تبعیت خوبی از این دو بزرگوار بود هم خواص هم عموم مردم و الحمدلله با شجاعت این آقایان ، کار و مبارزه پیشرفت کرد البته تدبیر و شجاعت به تنهایی نمی تواند کار بکند، علم هم می خواهد. مراتب علمی این دو بزرگوار هم خیلی بالا بوده و مورد تایید و قبول همه اعاظم آن زمان بوده است.

همچنین حضرت امام اگر مرجع نبودند، اگر مقام والای علمی ایشان نبود نمی توانستند این انقلاب را برپا کنند، شجاعت و تدبیر ایشان نمره اول بود، اما آن که حضرت امام را به رهبری برای تشکیل این انقلاب تبدیل کرد، علم و مرجعیت ایشان بود، آقای حاج آقا نورالله و آقای آقانجفی هم این جور بودند که هر دو عالم بودند، آقانجفی یک مرجع بود و از نظر علمی هم هر دو وزین بودند.

تدریس داشتند و باید بگوییم که ریاست حوزه مال اینها بود، دیگران هم ریاست اینها را قبول داشتند و علمشان و شجاعتشان و چیزهای دیگر، آن نفوذ مردمی و نفوذ در میان خواص را ایجاد کرد و موجب شد که الحمدلله برای ایران و برای عالم اسلام خیلی کار کردند یعنی از کسانی که باید در تاریخ بنویسیم و کم نوشته شده و امیدواریم این سمینار شما زنده بکند این چیزها را، این دو بزرگوار و زحمات آنها برای اسلام است و اصلا من عقیده دارم که خاندان اینها یک خاندان عمیق علمی و معنوی بوده ، شما ملاحظه کنید که مرحوم آقاشیخ محمدتقی صاحب هدایه ، که خیلی بالا بوده از نظر فقه و اصول به اندازه ای که الان حاشیه ایشان اصول روز است و این خیلی عجیب است چون معمولا این نوشته های اصول بعد از 40سال ، 50سال ، تقریبا به قول عوام کهنه می شود ولی انصافا الان اصول ایشان ، اصول زنده ای است و من عقیده دارم کار این دو بزرگوار که نوه های آقاشیخ محمدتقی هستند اگر بهتر از آقاشیخ محمدتقی نبود کمتر نبود.

او از نظر علمی و اینها از نظر سیاسی ، اجتماعی اسلام را زنده کردند و اگر کار این دو بزرگوار بهتر نبود لااقل مثل کار جدشان خیلی اهمیت داشت.

تاریخ نشان می دهد که ظاهرا در دوره قاجار ارتباط عمیقی بین حوزه نجف ، سامرا و اصفهان وجود داشته و به نحوی حوزه نجف و در مقطعی سامرا شاید خیلی از مسائل را به حوزه اصفهان و مخصوصا شخصیت های بزرگی که در حوزه اصفهان حضور داشتند ارجاع می دادند یعنی مورد اعتماد بودند و مثلا اگر از اصفهان خبری در خصوص وقایع و مسائل ایران می رسید مراجع عتبات به آن ترتیب اثر می دادند و حکم و فتوی صادر می کردند.

در مورد ابعاد این همکاری و اعتماد، حوزه نجف یا حوزه سامرا نسبت به اصفهان مطلبی به نظر حضرتعالی می رسد؟

بله عرض شد که این به سبب شناختی بود که آنها از این دو بزرگوار و مقامات علمی و اجتماعی و نفوذ حوزوی و مردمی آنها یا کلا از حوزه علمیه اصفهان و علمایش داشتند و این خیلی اهمیت دارد.

چنان که آن شناختی که نجف از تهران و بزرگانی نظیر حاج شیخ فضل الله یا مرحوم بهبهانی یا مرحوم ملا علی کنی و امثال اینها داشتند، موجب اعتماد می شد.

اما اطمینان علمای بزرگ مثل مرحوم آخوند نسبت به حاج آقا نورالله ، وجه دیگری هم داشت و آن این که حاج آقا نورالله از شاگردان آقای آخوند بودند و بسیار مورد احترام و توجه ایشان واقع می شدند.

لکن به قول آن شاعر هزار نکته غیر از حسن باید جمع باشد تا مقبولیت عمومی پیدا بشود، علم فقط نمی تواند، تدبیر فقط نمی تواند، شجاعت فقط نمی تواند باید یک مقام جمع الجمعی پیدا بشود. مثل حضرت امام که عرض کردم ؛ اگر مرجع نبودند، اگر علم فقه و اصولشان بالا نبود، اگر یک عارف کامل ، یک فیلسوف کامل نبودند، نمی توانستند این انقلاب را ایجاد کنند، فقط شجاعت که نمی شده ، خیلی کسان این شجاعت را داشتند مثلا مرحوم آیت الله کاشانی از این حیث خیلی خوب بود اما بالاخره کاری که حضرت امام کرد نتوانستند بکنند می خواستند هم که بکنند، اما نشد بکنند، در حالی که آقای کاشانی انصافا حق به این نظام اسلامی دارد، یک ارادت خاصی هم حضرت امام به آقای کاشانی داشتند، همان طور که آن ارادت از آن طرف هم بود.

از طرف دیگر وقتی شناخت نیست ، اختلاف می شود ولی در مورد مرحوم حاج آقا نورالله و مرحوم آقانجفی ، علمای نجف شناخت کامل داشتند و آن شناخت کامل موجب می شد که تایید می کردند.

بعد هم مرحوم حاج آقا نورالله و مرحوم آقانجفی امتیازهایی داشتند و آن امتیازها موجب شد مسوولیت و ریاست پیدا کردند علما هم می دیدند که راستی اینها جامع کمالات هستند و لذا در مقابل آنها یا ساکت بودند (اگر فتوایشان اقتضا نمی کرد) یا این که طرفدار و مبارز بودند و آنها را همراهی و تایید می کردند.

ما در یک مقایسه تاریخی مشاهده می کنیم که 80سال پیش حاج آقا نورالله قیامی می کند و خیلی مشابهت ها می بینیم بین شخصیت حاج آقا نورالله و حضرت امام که 40سال پیش قیام می کنند.

شما با شخصیت امام خیلی نزدیک بودید و اطلاعات دقیقی دارید لابلای فرمایش های شما به وجه مشابهت هایی بین حاج آقا نورالله و امام اشاره شد. وجه امتیازها را هم اگر صلاح می دانید بفرمایید. چه شد که قیام حاج آقا نورالله به نتیجه نرسید ولی قیام امام به نتیجه رسید؟

آیا شرایط زمانه بود یا ظالمی که روبه روی آنها بود فرق داشت ، یا مردم وضعیتشان جور دیگری بود یا برمی گشت به همان خصایصی که در وجه مشترک شما اشاره کردید که در امام قوی تر بوده و توانسته این قیام را به نتیجه برساند؟

اولا این را باید توجه داشته باشیم که قیام حضرت امام یک خرق عادت بود، این را ما نباید فراموش بکنیم ، حضرت امام نکردند، ما نکردیم ، خدا عنایت کرد ولی به واسطه حضرت امام این خرق عادت انجام شد. از زمان غیبت صغری تا الان همه علما این موضوع ولایت فقیه را قبول دارند و در این خصوص کوشا بوده اند.

من در درسهای ولایت فقیه ، کلمات تعداد زیادی از اعاظم مثل شیخ مفید، شیخ طوسی ، علامه حلی ، شهیدین تا متاخران و معاصران را آوردم که اینها در کتابهایشان مکرر به موضوع ولایت فقیه پرداخته اند و دلشان هم می خواسته این فتوی پیاده بشود، اما نشده به خاطر مشکلات خاص و اقتضائات زمان.

همین مرحوم آقانجفی در تالیفاتشان به بحث ولایت فقیه به طور مفصل پرداخته اند و ایشان هم ولی فقیه را مبسوط الید می دانستند و اصلا بنیان اقدامات و مبارزات ایشان بر همین اعتقاد بوده است.

مرحوم آقای آقانجفی و برادرشان آقای حاج آقا نورالله در زمان مشروطه در اصفهان و توابع ، کارهای اجتماعی و حکومتی می کردند و این به سبب اعتقاد علمی آنها بود که می خواستند به آن نظریه علمی ، عینیت اجتماعی و خارجی ببخشند و تا حدی هم موفق شدند، اگرچه کار آنها مثل کار حضرت امام فراگیر در کل مملکت نشد اما بالاخره ، هم در مقام علمی به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد داشتند و هم در مقام عمل و عینیت اجتماعی این کار را می خواستند تجربه کنند.

ولی حرکت حضرت امام هم اگرچه مثل حرکت این دو بزرگوار مبتنی بر همان نظریه علمی بود لکن توسعه و سعه عجیبی پیدا کرد و به کل مملکت رسید و واقعا یک کار اعجاب انگیز شد و علاوه بر نهضت به حکومت و نظام تبدیل شد. لذا اولا باید بگوییم این کار حضرت امام یک خرق عادت بوده و الحمدلله این حکومت دینی و جمهوری اسلامی ، به دست ایشان ایجاد شد.

و ثانیا این را هم باید توجه داشته باشیم که وقتی برویم در تاریخ می بینیم که امتیازهای حضرت امام بی نظیر یا کم نظیر است ، حقا حضرت امام امتیازهای عجیبی داشتند من تقریبا 40سال با ایشان مرتبط بودم از آن وقتی که ایشان یک مدرسی بودند تا وقتی که مرجع مسلم تقلید شدند تا بعد که توانستند نهضت را برپا بکنند و تا آن زمانی که رهبر مطلق بودند و یک درخشندگی عجیبی در دنیا پیدا کردند.

مثلا حضرت امام از نظر خلوص ، جامعیت علمی ، شجاعت و تدبیر خیلی کم نظیر بودند و می توانیم بگوییم که ایشان در مقام جمع الجمعی و در بعد جامعیت بی نظیر بودند و لذا توانستند این نظام را معماری کنند.

مرحوم حاج آقا نورالله و مرحوم آقانجفی و علمای آن زمان اینها همه خوب و انصافا عالی بودند ولی از جهاتی قابل قیاس با امام نیستند و من خیال می کنم اگر حاج آقا نورالله هم در زمان ما بودند، متابعت از حضرت امام می کردند زیرا حاج آقا نورالله از نظر خلوص و تواضع خیلی بالا بودند.

به هر حال آن دو بزرگوار در زمان خودشان کار کردند و طاغوت آن زمان هم که خیلی مهم بود یعنی طاغوت قاجار و سپس پهلوی از کار آنها ضربه خورد لکن شاید، مقایسه ، خیلی هم ضرورتی نداشته باشد، ما الان در مقام بیان حاج آقا نورالله هستیم نه حاج آقا روح الله.

..مدیریت سیاسی مردم کار سختی است یعنی مردم را در صحنه نگه داشتن. این در امام فوق العاده بود اما این کار در نهضتهای اسلامی کار سختی است ، مردم را در مقابل پادشاه و حکومت نگه داشتن کار مشکلی است و این مدیریت سیاسی به نظر می آید در مرحوم آقا نجفی و حاج آقا نورالله وجود داشته که مردم را نگه می داشتند و چیزی که میرزا شروع کرد خط تکاملیش در اینها خیلی بالا بود.

و همچنین مرحوم حاج آقا نورالله و آقانجفی پایان یک دوره باشکوه هستند که یک پروندهای بسته می شود یعنی پرونده نهضتهای اسلامی و امام آغاز یک دوره باشکوهی است که به حکومت دینی و جمهوری اسلامی ، منجر می شود. این ، دو مقوله است که تاریخ را به هم وصل می کند نظر جنابعالی چیست؟

بله ، این تحلیل درستی است.

البته اگر حاج آقا نورالله زنده بودند و اگر گذاشته بودند، بیشتر از اینها کار می کرد چون هم به دلیل آن سلطه سنگین استبدادی و خفقان خاصی که در زمان رضاخان حاکم شد و به طور عجیبی با اسلام و مظاهر اسلام و حوزه های علمیه و روحانیت و علما مبارزه شد؛ نگذاشتند کار کند و هم خود این بزرگان سرکوب شدند... لذا ملاحظه می کنید که در یک چنین فضایی ، آقای حاج آقا نورالله ، جان مبارک خودش را بر سر مبارزه با طواغیت و اجانب گذاشت و در حقیقت در آن فضای سنگین خفقان و قدرت و حیله و سلطه و استبداد، به ایشان مهلت ندادند ادامه بدهد و به قول شما پرونده این نهضت بسته شد، یعنی پرونده را بستند و اجازه ندادند که دنبال بشود. ریشه کار که رهبری نهضت بود زده شد...

مرحوم حاج آقا نورالله دغدغه حکومت هم داشتند؟

به این شکل فراگیر را من نمی دانم ، آقای دکتر نجفی بهتر از من در این باره وارد هستند، اما من دغدغه حکومت به آن معنا که امام داشتند که باید نظام اسلامی جایگزین نظام شاهنشاهی شود و شاه نباید باشد و در راس حکومت باید ولی فقیه باشد و همه مناصب مربوط به مجتهدین از افتائ و ولایت و قضا در اختیار آنها باشد و خلاصه یک نظام اسلامی به معنای فراگیر، این را در هیچ کسی سراغ ندارم یعنی همان فقهای عظامی هم که ولایت فقیه را می گفتند دغدغه این که حالا به این معنای خاص و فراگیر، به وجود بیاید و در سراسر مملکت گسترش یابد، تشکیل نظام و حکومت جامه عمل بپوشد من الان سراغ ندارم غیر از حضرت امام و این یکی از امتیازهای بزرگ حضرت امام است که شاه باید برود و حکومت اسلامی به جای او بنشیند، این ظاهرا مختص به ایشان است.

با توجه به این که شما 40سال خدمت حضرت امام بوده اید و در حوزه بزرگانی را درک کرده اید نظر حضرت امام و سایر بزرگان حوزه مثلا مرحوم آیت الله بروجردی ، آیت الله گلپایگانی و... نسبت به قیام حاج آقا نورالله و شخصیت ایشان چه بوده؟

همه اینها تا جایی که من می دانم نظر مثبتی به این بزرگوار داشتند. مرحوم حاج آقا نورالله چون مقام علمی والایی داشته اند که تحت الشعاع مقام سیاسی ایشان واقع شده و از شاگردان مرحوم آقای آخوند و مورد احترام ایشان و علمای دیگر بلاد قرار داشتند، لذا در نهایت درجه اعتبار بودند و همه اعاظم از ایشان به نیکی یاد می کردند، بویژه بزرگانی که در زمان نهضت و آمدن ایشان به قم ، شاهد آن جریانات بودند، نظیر حضرت امام و هم دوره های ایشان ، مثل مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی یا آیت الله العظمی اراکی ، مرتبا ذکر خیر داشتند. حضرت امام یک علاقه خاصی به آقای حاج آقا نورالله ابراز می کردند...

و از نظر سیاست و تدبیر و ایستادن در مقابل استعمار، بارها تعریف و تمجید می کردند، سببش هم این بود که علاوه بر این که ایشان همیشه اهل مبارزه و اهل سیاست بودند آن چند مدتی که حاج آقا نورالله قم بودند حضرت امام از نزدیک شاهد آن ماجراها بودند و به هر حال ایشان در درس و در جلسات خصوصی از آقای حاج آقا نورالله تجلیل حسابی می کردند.

 


موسی فقیه حقانی