عملکرد شوروی در جنگ تحمیلی
|
|
عملکرد شوروی در جنگ تحمیلی |
نویسنده/به کوشش: نعمت الله ایزدی |
|
|
|
|
عملکرد شوروی در جنگ تحمیلی
نعمت الله ایزدی
انتشارات: اطلاعات
نوبت: اول 1392
قیمت: 7 هزار تومان
هنگامی که در 31 شهریور ماه سال 1359 (22 سپتامبر1980) رژیم عراق تهاجم گسترده نظامی خود را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد ابعاد این تهاجم جز در پارهای موارد کلی برای کسی روشن نبود. ادامه این تهاجم و استمرار آن به مدت هشت سال بسیاری از ابهامات و نارساییهای اطلاعاتی این مسئله را روشن کرد. در بین تمامی کشورهایی که به نحوی در جریان جنگ تحمیلی ایفاگر نقش بودند، مهمترین و نزدیکترین آنها به این جریان (البته به غیر از دو کشور در جنگ) اتحاد جماهیر شوروی بود که در همسایگی ایران قرار داشت و به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روابطش با ایران (اگرچه با فراز و نشیب) همواره و تا زمان فروپاشی ادامه داشت.
نعمتالله ایزدی(1) نویسنده کتاب عملکرد شوروی در جنگ تحمیلی تلاش دارد به نحو صحیح و بیطرفانهای یکی از مهمترین ابعاد خارجی جنگ تحمیلی را آشکار ساخته و با ارائه شواهد و قرائن عملکرد اتحاد شوروی در جریان جنگ تحمیلی، دیدگاه نسبتاً واقعبینانهای از مواضع این کشور در قبال جنگ، به خواننده ارائه دهد و عملکرد این کشور در طول هشت سال جنگ را از جهت انطباق آن با راهبرد شوروی، در کتاب مورد بررسی قرار دهد. نگارنده پس از بررسیهای یاد شده، تلاش کرده مشخص کند آیا آنچه راهبرد کلی شورویها را در جریان جنگ تحمیلی تشکیل میداد، با عملکرد این کشور در جریان جنگ همخوانی و انطباق داشته است یا خیر.
در یکی بررسی اجمالی میتوان دریافت که عملکرد اتحاد شوروی در جریان جنگ تحمیلی همواره یکسان نبود و این کشور اگر چه به نظر میرسید دارای یک راهبرد مشخص و حساب شده در جریان جنگ تحمیلی بوده است لکن روشها و تاکتیکهایی که در هر برهه از جنگ اتخاذ نموده قابل توجه و تعمق است. اتحاد شوروی باید تلاش میکرد که جنگ بین دو کشور در درجه اول سرانجامی جز عدم پیروزی ایران بر عراق نداشته باشد.
اولین مسئله برای طرف ایرانی شکست رژیم عراق بود. کشوری که از سالیان دور متحدی راهبردک برای شوروی در منطقه خلیج فارس محسوب میشد. نویسنده تلاش داشته است برای روشن شدن این مسئله و بویژه بررسی اهمیت آن برای شوروی نگاهی هرچند مختصر به سابقه روابط دو کشور اتحاد شوروی و عراق داشته باشد. این روابط که نقطه آغاز آن در عصر حاضر به سالهای 1936-1935 برمیگردد اگرچه در طول سالیان گذشته فراز و نشیبهای گوناگون داشته اما همواره در سطح خوبی قرار داشته است به طوری که در سال 1972 یک پیمان دوستی 15ساله میان دو طرف به امضاء رسید.
بر اساس این پیمان مقرر شد اتحاد شوروی سالیانه یک میلیارد و پانصد میلیون دلاز اسلحه به عراق تحویل دهد. وجود چنین پیمانی که ادامه آن نیز به دوران جنگ تحمیلی نیز رسید نقش حساس و تعیینکننده شوروی را در تأمین نیازهای تسلیحاتی عراق به خوبی نمایان میسازد. در عین حال نمیتوان گفت اتحاد شوروی صرفاً به دلیل وجود چنین قراردادی ناگزیر از عملکرد خود در جریان جنگ بود بلکه عامل تعیینکننده تر در این زمینه راهبرد شوروی در منطقه بود.
مسئله بعدی که برای شوروی حائز اهمیت بود اثبات برتری سلاحهای روسی نسبت به سلاحهای آمریکایی بود. اگرچه دو کشور شوروی و آمریکا هریک رهبری دو پیمان عمده نظامی موجود جهان یعنی ورشو و ناتو را در اختیار داشتند اما سالها بود که به دنبال پیشرفتهای قابل توجه نظامی برای هردو بلوک امکان بررسی کیفیت این پیشرفتها و به ویژه توان مقابله با دیگری آن هم در یک جنگ تمام عیار فراهم نشده بود. در یک شرایط ویژه مشابه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران این امکان بوجود میآمد که بتوان صحنههای عملی برای این بررسیها پدید آورد. از این دیدگاه میتوان ادعا کرد که شکست عراق در مقابل ایران از نظر شوروی به مفهوم شکست سلاحهای روسی و شرقی در مقابل سلاحهای آمریکایی و غربی بود.
در کنار دو مسئله فوق نویسنده به بررسی عارضه سوم پرداخته و آن پیروزی انقلاب اسلامی در سطح وسیعتر از کشور ایران بود. بدون شک از دیدگاه ابر قدرتها و از جمله اتحاد جماهیر شوروی؛ پیروزی ایران در جنگ تحمیلی میتوانست منجر به گسترش و تسری انقلاب اسلامی در عراق و بدنبال آن کشورهای دیگر منطقه گردد که از این رهگذر جمهوریهای مسلمان نشین شوروی نیز میتوانستند، متأثر گردند.
دیگر مسئله حائز اهمیت برای اتحاد شوروی در مقطع وقوع جنگ تحمیلی، حضور نظامی این کشور در افغانستان و مخالفت صریح و جدی جمهوری اسلامی با این تجاوز آشکار نظامی بود. ایران به عنوان همسایه افغانستان از یک طرف و اشتراکات عظیم فرهنگی و مذهبی بین مردم ایران و افغانستان از طرف دیگر و با آگاهی از اهداف توسعهطلبانه روسها در این منطقه نمیتوانست در مقابل این تجاوز سکوت اختیار کند. بهمین دلیل از آغاز این تهاجم نظامی ایران موضع کاملاً مخالف با آن اتخاذ و در بالاترین سطح رهبری کشور به اقدام شورویها اعتراض نمود. موضوع تجاوز نظامی افغانستان همواره در معادلات دو کشور ایران و شوروی در تمام دوران جنگ تحمیلی از عوامل تعیینکننده به حساب میآید.
پیروزی احتمالی ایران در جنگ تحمیلی همزمان میتوانست چندین عارضه برای اتحاد جماهیر شوروی داشته باشد که وجود هریک از آنها به تنهایی کافی بود که این کشور با تمام قوا برای مقابله با آن تلاش نماید. اتحاد شوروی در جریان این جنگ ناگزیر از اتخاذ راهبرد خاصی بود که هم بتواند ادامه موضعگیریهای این کشور در قبال انقلاب اسلامی ایران باشد و هم حوادث و پیامدهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را دربرگیرد. اتحاد شوروی در این جریان رقبایی نیز داشت که مهمترین آنها آمریکا و در مراحل بعدی کشورهایی نظیر فرانسه و انگلیس قرار داشتند. به همین دلیل ناگزیر از اتحاذ یک مشی دوگانه بود.
روسها میباید در ایفای این نقش خود به هدف مطلوب نایل میآمدند و در این زمینه از هیچ کوششی (چه به طور غیر مستقیم نسبت به دو کشور درگیر جنگ و چه به طور غیرمستقیم و در مجامع بینالمللی) فروگذار نکردند. در کتاب حاضر هدف این است که با ارائه شواهد و قرائن عینی، راهبرد اتحاد شوروی در قضیه جنگ تحمیلی تبیین گردد و ثانیاً عملکرد این کشور در طول هشت سال جنگ از جهت انطباق آن با راهبرد این کشور مورد بررسی قرار گیرد.
نویسنده در پایان کتابش نتیجهگیری نموده است: «به رغم نقش بسیار بالای شوروی در جریان جنگ تحمیلی که بعد از دو کشور اصلی درگیر در جنگ در بالاترین سطح بوده است، این کشور همواره در طول جنگ چه به لحاظ دوجانبه و چه به لحاظ بینالمللی از مهمترین کشورهای تلاشکننده برای پایان دادن به جنگ و خونریزی نیز محسوب گردیده است. تلاشهای این کشور برای پایان دادن به جنگ و خونریزی نیز محسوب گردیده است. همچنین تلاشهای این کشور برای جلوگیری از تحریمهای نظامی و اقتصادی علیه هر یک از دو کشور درگیر در جنگ که البته در عمل بیشتر شامل ایران بوده است نه تنها باب همکاریهای اقتصادی و نظامی شوروی با هر دو کشور را باز نگاه داشته و از این رهگذر منافع اقتصادی فراوانی برده است، بلکه چهره یک کشور حمایتکننده از هر یک دو کشور را نیز برای شوروی در مقایسه با دیگر کشورها نظیر آمریکا به نمایش گذاشته است. به طوری که نه ایران و نه عراق، شوروی را عامل اصلی خارجی جنگ تلقی نمیکردند، بلکه به تناوب به رایزنیهای سیاسی با این کشور نیز میپرداختند».
از نگاه نویسنده کتاب اگر بپذیریم که اتحاد شوروی اگرچه فروپاشید اما بنا به اذعان اکثریت قریب به اتفاق صاحب نظران روسیه فعلی صرف نظر از ایدئولوژی حاکم بر آن در بعد منافع ملی ادامه دهنده راه شوروی به ویژه در سالهای اخیر و پس از روی کار آمد پوتین در مرحله اول و پس از آن بوده است. بررسی نقش و عملکرد آن در قبال جنگ میتواند محدود به آن زمان و تاریخ نشده بلکه مهمتر از آن نگاهی به آینده داشته باشد.
نویسنده اعتقاد دارد در دوران بازنشستگی وی از وزارت امور خارجه فرصتی فراهم شده تا برخی نوشتهها و نانوشتههای دوران فعالیتهای سیاسی و کاری را به تناسب و حتیالامکان بطور منظم و مرتبط تدوین کرده و در قالب گزارشهایی کوتاه منتشر نماید و امیدوار است پرداختن به این موضوع از کسی که بنا به ضرورتهای شغلی در طی سالهای جنگ ارتباط تنگاتنگ با هر دو پدیده یعنی جنگ تحمیلی و اتحاد شوروی داشته است برای دانشپژوهان علوم سیاسی و تاریخ مفید واقع شود».
نویسنده در کتاب 200 صفحهای خود از 41 منبع فارسی و 32 منبع انگلیسی و دیگر منابع از جمله روزنامههای داخلی، خبرگزاری جمهموری اسلامی، خبرگزاری رسمی عراق، قطعنامههای سازمان ملل، مجلات معتبر بینالمللی و در نهایت اسناد و گزارشهای غیرطبقه بندی شده وزارت امور خارجه ایران بهره برده است.
|
تاریخ شفاهی
نظرات