دلیل مضاعف ترس از سخنرانی ضدکاپیتولاسیون امام خمینی


دلیل مضاعف ترس از سخنرانی ضدکاپیتولاسیون امام خمینی

در اواخر دهه ۱۳۳۰ و اوایل دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، نارضایتی عمومی از وضعیت کشور حتی به گزارش‌های محرمانه ساواک نیز راه یافته بود. این گزارش‌ها که به محمدرضا شاه ارائه می‌شد، حاکی از ناخرسندی گسترده مردم و حتی نظامیان بود. برای نمونه، در یکی از این اسناد به نقل از یکی از مستشاران آمریکایی به نام مارتین آمده بود:

«اخیرا بنابر آنچه استنباط می‌شود برخی از ارتشی‌ها نسبت به هیأت مستشاری آمریکایی در ارتش، احساسات بدبینانه‌ای پیدا کرده‌اند و به افراد این هیأت به چشم میهمانان ناخوانده و مزاحمی نگاه می‌کنند...»[1]

 

سند دیگری این فضای پرتنش را روشن‌تر می‌کند: «ساعت ۱۰ صبح روز چهارشنبه در اتاق سرگرد شهیدی، معاون آجودانی شهربانی کل بودم. یک نفر سرهنگ دوم، گویا رئیس شهربانی یزد بود، به مرخصی آمده و از موضوعی ناراحت بود، به‌طوری که بلندبلند فریاد می‌کرد که کی از شر این مستشاران خلاص می‌شویم و این مملکت از خر توی خری خلاص می‌شود.»

 

با وجود این نشانه‌های آشکار نارضایتی، دولت پهلوی در اقدامی بحث‌برانگیز، در ۲۱ مهرماه ۱۳۴۲، قانونی به نام «کاپیتولاسیون» یا مصونیت قضایی اتباع آمریکایی را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند. بر اساس اسناد تاریخی، درخواست این قانون از سوی آمریکا و در دوران ریاست جمهوری جان اف. کندی مطرح شده بود. تحلیلگران انگیزه‌های آمریکا از این درخواست را اینگونه برمی‌شمرند:

*   تحقیر حاکمیت ملی ایران

*   تشویق و ترغیب اتباع آمریکایی برای اقامت و کار در ایران

*   تسلط هرچه بیشتر بر بازار ایران

*   وادار کردن مقامات ایرانی به محافظت از شهروندان آمریکایی

*   نمایش برتری نسبت به رقبای جهانی

 

اگرچه پایه‌های این لایحه در زمان دولت علی امینی گذاشته شد، اما نهایتاً در دوره نخست‌وزیری اسدالله علم به نتیجه رسید. پس از آن، حسنعلی منصور، نخست‌وزیر بعدی، تصویب نهایی آن را در هر دو مجلس سنا و شورای ملی پیگیری کرد. جالب اینجا است که در جلسات مجلس، هم رئیس مجلس و هم نخست‌وزیر به طور عمدی اطلاعات کمی در مورد محتوای دقیق این قانون به نمایندگان می‌دادند. در مجلس سنا، هنگامی که یکی از سناتورها به نام دکتر صدیق درخواست توضیح کرد که چون این لایحه «متبادر به ذهن نیست، اگر ممکن است توضیحاتی بدهند» و سناتور دیگری به نام دکتر کاظمی پرسید «... آن مصونیت‌ها و معافیت‌ها را بفرمایید...»، معاون وزارت امور خارجه از دادن پاسخ روشن طفره رفت و با ابهام‌گویی، موضوع را به سرانجام رساند. در نهایت، با یک رای‌گیری سریع و از پیش طراحی شده، لایحه در مجلس سنا تصویب شد.

در گام بعدی، این لایحه به مجلس شورای ملی رفت. از آنجا که اکثریت نمایندگان از حزب ایران نوین (حزب حاکم) بودند، منصور مطمئن بود که لایحه به راحتی تصویب خواهد شد. او با جسارت در مجلس اعلام کرد: «من افتخار می‌کنم این لایحه را تقدیم می‌نمایم»! با این حال، برخی نمایندگان به مخالفت برخاستند و دلایل خود را اینگونه بیان کردند:

*   اگر آمریکا به ایران کمک می‌کند، خود منافع بیشتری از حضور در ایران می‌برد و مستحق امتیاز جدیدی نیست.

*   ده‌ها سال است که مستشاران آمریکایی در ایران فعالند و هیچ حادثه‌ای که نیاز به چنین مصونیتی را توجیه کند، رخ نداده است.

*   اعطای این امتیاز به آمریکا، زمینه‌ساز درخواست‌های مشابه از سوی دیگر کشورها خواهد شد.

*   چگونه می‌توان یک جاسوس یا فرد خاطی آمریکایی را که به اسرار یا امنیت ملی آسیب می‌زند، تحت تعقیب قرار داد؟

*   اگر یک نظامی آمریکایی مرتکب جرمی شود، مردم به کجا باید شکایت ببرند؟

فشار سفارت آمریکا برای تصویب این لایحه به حدی بود که مجلس، اصول و آیین‌نامه‌های قانون‌گذاری را نادیده گرفت. لایحه نه به کمیسیون‌های تخصصی فرستاده شد و نه زمان کافی برای مطالعه به نمایندگان داده شد. در نهایت، این لایحه با ۷۴ رای موافق در برابر ۶۱ رای مخالف به تصویب رسید؛ لایحه‌ای که از سوی بسیاری، "لایحه تحقیر ایران" نام گرفت.

چند روز پس از این واقعه، متن مذاکرات مجلس که در مجله داخلی مجلس منتشر شده بود، به دست آیت‌الله خمینی (امام خمینی) در قم رسید. ایشان با مطالعه این متن، به عمق فاجعه و تحقیر ملت ایران پی برد. این رویداد چنان بر ایشان سنگین آمد که آثار ناراحتی در چهره‌شان آشکار شد. خبر این ناراحتی به سرعت در میان مردم پیچید و بسیاری برای دریافت اطلاعات بیشتر به قم سفر کردند.

صبح روز چهارم آبان‌ماه ۱۳۴۳، مصادف با میلاد حضرت فاطمه (س)، جمعیت انبوهی در خانه امام خمینی و کوچه‌های اطراف گرد آمدند. حدود ساعت ده صبح، امام با چهره‌ای برافروخته از خشم و چشمانی قرمز از بی‌خوابی و اندوه، در مقابل مردم حاضر شدند. سخنانی که بر زبان راندند، اگرچه سرشار از غم بود، اما عزم و اراده‌ای راسخ را نمایان می‌ساخت. ایشان سخنان تاریخی خود را اینگونه آغاز کردند:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

ایران دیگر عید ندارد. من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام، خوابم کم شده است. {گریه‌ی حضار} ناراحت هستم. {گریه‌ی حضار} قلبم در فشار است. {گریه‌ی حضار} با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. {گریه‌ی حضار} ایران دیگر عید ندارد. {گریه‌ی حضار} عید ایران را عزا کرده‌اند. {گریه‌ی حضار} عزا کردند و چراغانی کردند. {گریه‌ی حضار} عزا کردند و دسته‌جمعی رقصیدند. {گریه‌ی حضار} ما را فروختند، استقلال ما را فروختند... عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت...»

این سخنرانی آتش مبارزه را برافروخت و نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی و نفوذ خارجی شد. ساواک در گزارشی درباره مقدمه آن سخنرانی نوشته است:

«آقایان آیت‌الله خمینی و شریعتمداری و مرعشی نجفی در روز 4 /8 /43 در قم مطالبی به شرح زیر در منابر اظهار داشتند که اکنون بین روحانیون شهرستان‌ها مورد بحث و مذاکره می‌باشد.
1- لایحه‌ای اخیراً به مجلس داده شده مبنی بر اینکه هریک از مستخدمین و مامورین دولت ایالات متحده آمریکا در ایران چنانچه مرتکب جنحه و یا جنایت بشوند ولو نسبت به یک فرد اعلای کشور باشد دستگاه قضائی ایران صلاحیت محاکمه آن را نخواهد داشت.
2-  در مجلس شورای ملی لایحه‌ای به عنوان ماده 32 تقدیم مجلس شده با اینکه وکلاء از متن آن به هیچ وجه اطلاع نداشتند همگی امضاء و تائید نمودند.
3- در این منابر شدیداً‌ به دولت آمریکا حمله شده و آن را منفورترین دول دنیا نامیده‌اند و بعد اظهار نموده‌اند که دستگاه دولتی نمی‌تواند بین روحانیون ایجاد اختلاف نماید.
4- در این منابر به کلیه مراجع تقلید و مذهبی نجف و مشهد و رؤسای جمهوری اسلامی خطاب شده که اساس مذهب در خطر است و بدین وسیله اعلام خطر می‌شود.»[2]

آنچه رژیم را تا آن حد ترساند که امام را تبعید کند، تنها متن ضدآمریکایی سخنرانی نبود، جنبه دیگر تشکیلات گسترده‌ای بود که امام خمینی را توانمندتر از برآورد رژیم بود. شهید حاج مهدی عراقی در این خصوص می‌گوید: «  علامیه کاپیتولاسیون حاج آقا را که 250000 اعلامیه بود در عرض دو ساعت، از 10 شب تا 12 شب در، تهران، قم، مشهد، شیراز و اصفهان پخش شد بدون اینکه یک نفر گیر بیفتد.»[3]