تراژدی مرگ حیدرعمو اوغلی


ناصر عظیمی
1822 بازدید
حیدرعمو اوغلی نهضت جنگل

تراژدی مرگ حیدرعمو اوغلی

اشاره: 

روز 12 آذر ماه سالروز کشته شدن حیدرعمواوغلی مبارز مشهور مشروطیت است که در جریان نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جان خود را از دست داد. 

حیدرخان عمواوغلی نزد تمام مبارزان مشروطه به خوبی شناخته شده ونفوذی کم نظیرداشت. چنان که می دانیم یک سال پس از گذشت انقلاب جنگل به گیلان آمد. برخلاف تفکر رایج ،حیدرعمواوغلی به هیجوجه بلشویک(لنینیست) به مفهوم دقیق کلمه نبود.اگر بخواهیم شاخص ومعیار بلشویک بودن را درانقلاب جنگل برای شناخت هویت سیاسی مقابل او معرفی کنیم باید دوشخصیت برجسته ی جناح بلشویکی این انقلاب یکی آوتیس میکائیلیان(سلطان زاده)رهبرحزب کمونیست ایران(عدالت) و تئوریسین بلشویکهادر تحولات تابستان1299خورشیدی و دیگری سیدجعفرپیشه وری (عضوحزب و اولین وزیر(کمیسر)کشور دولت بلشویکی درانقلاب جنگل) رانام ببریم که اتفاقا هردو شخصیت فوق درمقابل حیدرقرارداشتند وحیدر عمواوغلی هیچگاه در طول انقلاب جنگل نه فقط با آنهادر اجرای اصول وتئوری لنینیسم درانقلاب جنگل  همکاری به عمل نیاورد بلکه اسنادی غیر قابل انکاری وجوددارد که حیدرخان درست درمقابل این رهبری وتئوری های آن درانقلاب جنگل ایستاده بود و درخفا برای مقابله با آنها با کوچک خان همراهی وهمنوایی می کرد وچنانکه می دانیم در خرداد1300خورشیدی درست زمانی  به گیلان آمد که تئوری های بلشویکی (لنینی )سلطان زاده وپیشه وری در چارچوب کمونیسم جنگی و همراهی وهمگامی با سیاستهای صدور انقلاب به شرقِ دولت انقلابی شوروی به طور کامل باشکست روبرو شده وتشکیلات حزب از گیلان به باکو منتقل شده بود. چنانکه می دانیم سلطان زاده نیزحیدر عمواوغلی را کمونیست نمی دانست ومعتقد بود که او یک ناسیونالیست(ملی گرا) است.احتمالا این خشم سلطان زاده به عنوان یک ارمنی وبرچسب ناسیونالیستی به حیدرعمواوغلی نمی توانست بی ارتباط باپیوستن او به ارتش عثمانی در جنگ اول جهانی باشد.فراموش نمی کنیم که این ارتش درآن زمان (والبته هم اکنون نیز)متهم است که درآوریل1914بنابه گفته ارمنیان ،این قوم رادرکشورترکیه قتل عام کرده است.به احتمال زیاداز نظر آوتیس میکائلیان  پیوستن حیدر به ارتش ترکیه عثمانی آنهم درزمانی پس از به قول ارمنیان «کشتار ارامنه»به منزله ارجحیت دادن قومیت وناسیونالیسم بر دیگر مسائل مهمتر سیاسی واجتماعی تلقی شده است. با این حال سلطان زاده هفت سال پس از واقعه ی کشته شدن حیدردر یک اظهار نظر غیر مسئولانه وغیر اخلاقی وبدون ارائه ی هیچ سندی وصرفاً براساس شنیده های خود، قتل حیدر را با صراحت تمام به کوچک خان نسبت داده است :« کوچک خان قبل از فرار با حیدرخان اختلاف پیدا کرده وحیدر ورفقایش را تیر باران نمود.او پس از انجام این عمل بیرحمانه، اقدام به فرارنمود»(سلطان زاده 1383ص129).  

حیدرخان عمواوغلی 64روز بعداز دستگیری

 چنان که می دانیم حیدر عمو اوغلی در روز7 مهر ماه سال 1300 خورشیدی در واقعه ی ملاسرا دستگیر شد بود[1]. حیدرخان پس از دستگیرشدن درملاسرا یکراست به زیده برده شد وحسن خان آلیانی او را به تفنگچیان‌مورد اعتماد از طایفه ی آلیانی ها سپرد تا در روستای«میان رز» یا «مینارز»که درنزدیکی ماکلوان(نگاه کنید به نقشه ی 2) واقع شده،زندانی کنند. دکترشاهپور آلیانی باسه آلیانی به نامهای شعبان سیاه(خانوانه‌ای)که به گفته ی او بعد از انقلاب اسلامی 1357 زنده بوده،رجب علی (خانوانه ای )و الله قلی میان‌رزی درباره ی کشته شدن حیدرخان کفتگوکرده است .این سه نفر کسانی بودندکه حسن خان آلیانی، حیدر را به دست آنها سپرده بود تا نگهداری کنند. روایتی که دکتر شاهپور آلیانی از زبان آنها در ماجرای کشته شدن حیدر نقل می کند چنین است:«حیدرخان را بنا به فرمان حسن خان درزیده تحویل گرفتیم وبه«‌میان‌رز» بردیم.ایشان سفارش کرده بودند که با او همانند یک مهمان وانسان رفتار کنیداما مواظب باشید که فرارنکند.اگر بگریزد خودتان مجازات خواهید شد.پس از دستگیری حیدرخان تمام منطقه ی گیلان مخصوصا فومنات ،حتی کوه و دره‌های آلیان به وسیلة قزاق‌ های رضا شاه وافراد]سردار[ مقتدرتالش وقوای برهان السلطنه تارمی، اشغال شد.حیدرخان درهمان جا بازداشت بود که میرزا وگائوک درفاصلة چند متری او پناه گرفته بودند[2].او]حیدر[ابتدا سعی می کند که آن دو نفر]نگهبان[را بفریبد اما موفق نمی شود.به آنان می گوید:«نهضت شکست خورده است ومیرزا ومعین رعایا دیگروجود ندارند.قزاق ها مارا پیدا می کنندوهرسه را می کشند.آنان جواب می دهند:این جا آلیان است وقزاق ها دراین جا جایی ندارند. تا ما این جا هستیم خطری ماراتهدید نمی کند.وقتی نتوانست آنان رابفریبد ،تصمیم به فرارگرفت.باراول دستگیر شدامادرفراردوم هدف تیرقرارگرفت وکشته شد.»(شاهپورآلیانی ،پیشین،ص152).دکتر شاهپور آلیانی واقعه ی کشته شدن حیدرعمواوغلی را که درتاریخ ایران چه با اوموافق باشیم وچه مخالف نقش بزرگی داشته به همین مختصراکتفا می کند.درحالیکه او بامنابع به قول خود دست اول گفتگو کرده ومی توانست راوی بهتری باشد. معلوم است که آن سه نفر روایت تفصیلی تری درطول بیش از دو ماهی که اورا دراختیار داشتند برای دکتر شاهپور آلیانی روایت کرده اند ویا می توانستند روایت کنند که انتشارهمه ی روایت آنها شایداز نظرایشان به صلاح نبوده است.به گفته ی دکتر آلیانی حیدر به هنگام فراردوم مورداثابت نگهبانان خود قرارگرفته وکشته می شود.اما درنوشته ی دکتر آلیانی مواردی است که به طور غیر مستقیم نشان می دهد که حسن خان در پشت این قتل بوده است.او می نویسد:« نویسندگان برحسن خان خرده می گیرند که موجب مرگ حیدرخان شده است.اگر به درستی بیندیشند درمی یابند که او مستحق مرگ بود..»(آلیانی ،ص152 تاکیدازماست). صدورحکم مرگ برای انسان دیگری بدون اثبات جرم دردادگاه صالح دست کم با معیارهای امروزی توجیه پذیر نیست .

فراموش نکنیم که تروریستم صرف نظرازاین که چه نامی برخودگذاشته باشد، دست کم از منظر حقوقی به این سبب که به قربانی خود اجازه ی دفاع ازاتهامات خود در محکمه ای عادلانه نمی دهد وغیاباً دریک محفل غیر حقوقی برای قربانی حکمِ قتل صادرمی کند،مرتکب عملی می شود که دست کم با معیارهای امروزی به هیچوجه قابل توجیه نیست. از همین منظر است که نمی توانیم با این  گفته ی دکترآلیانی موافق باشیم، آنجاکه ترور وقتل حیدر را حتا با معیارهای امروزی نیز مباح می داند.می خواهم با عرض پوزش نکته ای را به یاد دکتر آلیانی بیاورم. در بیوگرافی کتابش می خوانیم که او به هنگام نوشتن کتاب(درسال1379)، حدود چهل سال در کشور آلمان زندگی کرده است. بنابراین باید به خوبی بداند که دردادگاه شهرنورنبرگ چه گذشته است. در20نوامبر 1945بلافاصله پس از خاتمه جنگ جهانی دوم،تعداد21تن از رهبران حزب نازی آلمان متهم به برافروختن جنگی بودندکه درآن بیش از 50میلیون نفرانسان کشته و  ده ها میلیون خانواده متلاشی وخسارات بی شماری به بار آمده بود.آنها به رغم آشکاربودن جرم این رهبران نازی نزد تمام جهانیان ابتدافقط متهم بودند وبنابراین برای اثبات این اتهام دادگاهی تشکیل شدکه یازده ماه طول کشید ودرآن حتاجنایتکاران نازی نیز فرصت دفاع از خودیافتند(نگاه کنید به :محاکمات نورنبرگ،جان داونپورت1386).می خواهم از منظرانسانی یادآوری کنم که حیدرچه با او موافق باشیم وچه مخالف حتا درچارچوب تشکیلات جنگل یک متهم بود ونه کسی که جرم او ثابت شده و آن گونه که دکتر آلیانی گفته است مستحق مرگ باشد.به ویژه این که می دانیم اتهام ترور وکشتن سران جنگل توسط حیدردرخانه ی ملاسرا درسطوح بالای تشکیلات جنگل تنها از حسن خان آلیانی شنیده شده است وچنانکه خودِدکتر آلیانی درچند جای کتابش یادآوری کرده است ،هیچگاه این اتهامِ حسن خان مورد قبول کوچک خان یعنی کسی که گویا هدف اصلی این ترور بود،واقع نشد وچنانکه می دانیم به همین دلیل بود که واقعه ی ملاسرا راحسن خان خود بدون همراهی کوچک خان رهبری وهدایت کرد. این ها اطلاعاتی است که برای نحستین بار دکترآلیانی در اختیار ما گذاشته است.بنابراین اتهامی که حسن خان واردکرده است مبنی براین که  حیدر توطئه ترور رهبران جنگل از جمله کوچک خان را در روز واقعه داشته است،نمی تواندپذیرفتنی باشد.زیرا همانطور که فخرایی گفته است ،حیدرعمواوغلی اندکی قبل ازاین واقعه(به احتمال زیاد در اواسط شهریور) از کمیته پنج نفره ی انقلاب درخواست کرده بود که صحنه ی انقلاب گیلان راترک نماید:« او[حیدرخان]پیشنهاد کناره گیری‌اش را مطرح ساخت وگفت راضی تراست که به تبریز برود وازآنجاشخصا بتهیة مقدمات به‌پردازدو نتایجی که از انقلاب منظور نظراست بدست آورد.اما کمیته[و کوچک خان به عنوان رئیس کمیته] بااین پیشنهادموافقت نکرد و وجودش رادرگیلان ضروری تر میدانست»(فخرایی1357ص366 ). واقعیت آن است که به نظر می رسد حتا خود حیدر خان نیز نمی دانست چه اتفاقی افتاده است واحتمالاً تصور نمی کرد که حمله ممکن است از طرف جنگلیان باشد. زیرا آن گونه که محمد علی گیلک گفته است ، حیدرخان پس ازحمله به خانه ی ملاسرا و فرار، خود را به پست مرزی جنگلیان در پسیخان می رساند واز جنگلیان درخواست کمک می کند:« مرحوم عمواوغلی بدون آنکه به گلوله اعتناء کند یااندکی فکرکرده وتصمیم بگیرد، طرفی از راه جنگل را انتخاب کرده و از همان طرف بنای دویدن گذاشت. وقتی جنگل راتمام کرده به جاده رسید،کنارجاده پُستی ‌از افراد جنگل را مشاهده نمود بازهم بدون آنکه فکرکند بطرف پُست رفت واز افراد پست اسب خواست تا به رشت برود.آنجا اورا شناخته دستگیرش نمودند».

دکتر آلیانی در خصوص این که چراکاس آقا حسام یعنی راوی اصلی خبر ترور جنگلیان توسط حیدرخان دراین باره هیچ توضیحی درسالهای بعد نداده است دلایلی آورده است که قانع کننده نیست. او دراین باره می نویسد:«اما چرا کاس آقا خیاط به کارهای خود اقرارنکرد و حقایق را نگفت؟ علت این بود که زمان قدرت رضا شاه جای این حرف ها نبود وبعد از آن نیز مدتی کمونیست ها گیلان را اشغال کرده بودند وکسی جرات نداشت چنین مطلبی را بیان کند»(آلیانی ص137).  بدین ترتیب باید گفت حتادر صورت پذیرفتن حرفهای حسن خان وکاس آقا حسام او تنهایک متهم بودومتهم رانمی توان «مستحق مرگ» دانست وخارج از چارچوب قانون ودادگاه حکم به قتل شخص داد. دکترآلیانی به خوبی می داند که اگر هرکسی بنابر ادله ای که شخصاً اقامه می کند مجاز باشدکه هستی دیگران را بگیرد،درآن صورت چگونه می توان جامعه ای متمدن داشت.بیهوده نیست که بنا بر تجربه ی بشر، امروزه درتمام قوانین اساسی دنیا هرگونه مجازاتی را تنها به دادگاه وقانون واگذار کرده اند. از جمله در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیزدر اصل سی وششم تصریح شده است:«حکم مجازات واجراء آن باید تنها ازطریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد»(تاکید از ماست).

درهرحال منابع محلی که نگارنده با آنها صحبت کرده از قول میوه علی آشوری وشعبان خانوانه ای دو نگهبان حیدر نقل کردند که آنها گفته اند «ما حیدررابه دستور حسن خان 64روز درطبقه ی زیرین خانه ای نگهداری کردیم وسپس با دستوری که به ما داده شده اوراکشتیم». می خواهیم دراینجا روی درستی عدد64 روز تاکید کنیم وازاین زاویه به درستی گفته های دیگر نگهبانان برسیم.

چنانکه پیش تر گفته شد ،ظهرروز7مهر1300 خورشیدی حیدر به وسیله ی میرزا احمد واقعی (دامادحاجی اکبرآلیانی که به کوشش حسن خان آلیانی جای اسماعیل جنگلی (خواهرزاده ی کوچک خان )را به عنوان منشی اوگرفته بود)،دستگیر ومستقیما به زیده برده شد.اگر آن گونه که دکترآلیانی از قول نگهبانان می گویداو مستقیما به زیده ومیان رز برده شده باشد، باید درروز8 یا 9 مهربه نگهبانان درروستای میان رز تحویل شده باشد.از این تاریخ تا 11 آذرکه دیگر خبر مرگ میرزا کوچک خان و همراهان او یعنی گاوک ومیرزا نعمت الله (داماد حسن خان)به اطلاع عموم رسیده بود، دقیقا62یا63روز می گذشت.حسن خان به گفته ی دکتر آلیانی پس از این که خبر مرگ داماد خود میرزا نعمت الله را(که خبر مرگ او دست کم یک یا دوروز زودتر از مرگ کوچک خان به آلیان رسیده بود)،دریافت می کند به دنبال او تا محل واقعه  رفته وپس ازبازگشت به آلیان به خانه ی حسن بک آلیانی می رود ودر آنجا ظاهراً به دلیل مقصر قلمداد شدنش در قتل خواهر زاده اش میرزا تعمت الله ،موردتعرض لفظی مرد با نفوذ ایل یعنی حسن بک(دایی میرزا نعمت الله)قرارمی گیرد(آلیانی ،ص118).دکتر آلیانی توضیح نمی دهد که اعتراض دایی میرزا نعمت الله و شخصیتی مورد احترام وپرنفوذ درایل آلیان به حسن خان چه بوده است.فقط می گوید که حسن خان در مقابل اعتراض حسن بک، سکوت می کند وهمین سکوت او موضع حسن بک را تعدیل می نماید.درهرحال منظور این است که حسن خان احتمالا باید در 12یا 13آذر به خانه ی حسن بک رفته وبه خاطر مرگ میرزا نعمت الله واتهامی که به او دراین رابطه وارد شده بود درشرایط روحی بسیار سختی قرارگرفته باشد. به ویژه این که حالااو به طور آشکاری متهم شده بودکه درمرگ میرزا نعمت الله یعنی کسی که محبوبترین فرد ایل پس ازحسن خان محسوب می شد،مقصر بوده است.این زمان همان روزهایی است که 64روزی که نگهبانان گفته اند به پایان می رسد. به عبارت دیگر از 8 یا 9 مهرماه که حیدر به نگهبانان در میان رز سپرده می شود تا 12 یا 13 آذر درست همان 64 روزی است که افراد محلی در میان رز به نگارنده گفته اند. بدین ترتیب کشته شدن حیدر باید به فاصله ی یک یا دو روز از کشته شدن کوچک خان باشد که در روز 11آذر 1300 خورشیدی کشته شده بود.

این عکس خانه ای را در پایکوهای روستای«میان رز»درآلیان نشان می دهدکه حیدرخان عمواوغلی درآن 64روز توسط شعبانعلی خانوانه ای معروف به سیاشعبان ومیوه علی عاشوری نگهداری می شد.خانه درسالهای اخیر برروی بنای همان خانه ی اولیه وبا همان سبک معماریِ نخستین بازسازی شده است.«میرزا ابراهیمی» برادرزاده ی رحمان بک ابراهیمی به نگارنده گفت که عموی او رحمان بک سرپرست نگهبانان به اوگفته است که حیدرامامقلی(نام محلی حیدر)درطبقه ی پایین ساختمان (درب آبی) به مدت64روز زندانی بود. نگارنده در تاریح دوازده فروردین سال 1387 این خانه را دیده است(عکس از مسعود صالحی87/1/12).

نگارنده در روستای میان رز متوجه این نکته شد که میان رزی های کهنسال حتا نام حیدر عمواوغلی را به درستی تلفظ نمی کردند.به عنوان مثال پیرمرد کهنسالِ میان رزی «میرزا ابراهیمی» یعنی برادر زاده ی رحمان بک ابراهیمی( سرپرست نگهبانان حیدر) پس از سالها هنوز هم حیدر عمواوغلی را«حیدر امامقلی»می نامید. بنابراین این  گفته ی دکتر آلیانی که «آلیانی های دلاور وشجاع وبا ایمان برای احقاق حق یک ملت وحفظ فرهنگ خود ]...[را ازبین بردند و شری را از اشرارکم کردند» به نظرمی رسد برصواب نیست. زیراآلیانی ها شناختی از او نداشتند تا کینه ای از او به دل گرفته باشند. بعلاوه این قتل را بدون دلیل و برهان محکمه پسند به گردن مردم آلیان انداختن شاید اخلاقاً درست نباشد.

فراموش نمی کنیم که کتاب دکترآلیانی صرفنظر از تدوین وویرایش نامناسبش دارای اطلاعات بسیار ارزشمندی از درون ناحیه‌ای است ‌که کانون تشکیلات جنگل درمهمترین دوران خود درآن استقرار یافته بود وحاوی داده های فراوانٍ دست اول باجزئیات زیاداست‌ که با تلاش بسیار توسط نویسنده فراهم شده وتا کنون درهیچ منبع دیگری دیده نشده است وصادقانه بگویم که برخی ازایده های این نوشته با اتکا به این داده ها شکل گرفته است.از این رو این دگراندیشی نگارنده به هیچوجه نافی کوشش زیاد وارائه اطلاعات ذیقیمتی که تنها او ازوقایع روزهای آخر جنگل برای نحستین بار به دست داده نیست بلکه انتظاردارد دکتر آلیانی حقایق بیشتری ارائه کند واگر بخواهد هنوز هم می تواند با بیان حقایق بیشتربه تاریخ جنگل کمک نماید.به گفته ی شاعر تنها صداست که می ماند! آنهم صدای حقیقت.  

پی نوشت ها :

[1] - برای تفصیل واقعه ی ملاسرا نگاه کنید به مقاله ی نگارنده که در بالا معرفی شد.

[2] - بر پایه ی تحقیق میدانی نگارنده، کوچک خان  وگاوک در1200متری جنوب محلِ زندانی شدن حیدر و در یک غارطبیعی توسط حسن خان آلیانی پنهان شده بودند.


سایت انسان شناسی وفرهنگ