از ادّعای جنگیدن در راه وطن تا همکاری با متجاوزان به کشور
10264 بازدید
خیانت به کشور نتیجه قدرتطلبی فرقه رجوی
پس از آغاز جنگ تحمیلى (به خصوص با روابط و مناسبات مسبوق به سابقه مجاهدین خلق و دولت بعثى عراق) و به دنبال آشکارتر شدن اختلافات بنى صدر و دیگر مسئولان ـ که به امام و روحانیت و حزب جمهورى اسلامى نزدیک تر بودند ـ سازمان، تضاد اصلى را به صورت پررنگ تر، «ارتجاع راست» و روحانیت منسوب به رهبرى انقلاب، معرفى کرد. در آن شرایط، اردوگاه شرق و در رأس آن شوروى، به جهت گرفتار آمدن در بحران اشغال افغانستان به تغییر حکومت و دگرگونى ارگان رهبرى جمهورى اسلامى ایران فکر نمى کردند. به همین دلیل بود که در جریان جنگ نیز عراق نمى توانست صد در صد متکى به بلوک شرق ـ به خصوص شوروى ـ باشد و از این رو بود که به غرب و کشورهای وابسته به غرب در منطقه (به ویژه کشورهاى حوزه خلیج فارس) بیشتر اتکا کرد و حتى کار به جایى رسید که بیشترین صادرات اسلحه فرانسه، به عراق بود.
در این شرایط سازمان در اتحاد با بنى صدر و چرخش سریع به سوى غرب، به سمتى روى کرد که حذف حاکمیت جمهورى اسلامى ایران را ضرورى تلقى مى نمود. عراق هم جاى خود داشت و مهمترین و «آیندهدارترین» حامى سازمان بود. نخستین علایم و اولین جرقه هاى رویکرد سازمان به غرب، در تابستان 1359 توسط رجوى بروز پیدا کرد. در آن زمان، نشانه هاى تشدید تضاد بین ایران و عراق آشکارتر شده ولى هنوز جنگى درنگرفته بود.در این میان، تقویت اتحاد با بنى صدر و از طریق او، جلب رضایت فرانسوى ها ـ به خاطر سمپاتى موجود میان فرانسوى ها و بنى صدر ـ مى توانست روند موردنظر سازمان را تسریع بخشد. رجوى دراین زمان با دو نشریه «اونتیا»ارگان حزب کمونیست ایتالیا و«لیبراسیون» ارگان حزب سوسیالیست فرانسه مصاحبه کرد و صریحا مواضع مخالف خود و سازمانش را با امام خمینى(ره) و «اسلام امام» علنى نمود. او «اسلام مجاهدین» را مترقى و ضدارتجاعى و «اسلام امام» را ارتجاعى بیان کرد و کوشید تا چنین بنمایاند که اسلام سازمان با لیبرالیسم و دموکراسى سازگارتر است.
در ماههاى نخستینِ پیروزى انقلاب اسلامى، هیچگونه تماسى با غرب و حتى کوتاه آمدن نسبت به مواضع ضدغربى، براى سازمان توجیهپذیر نمى نمود؛ یعنى آن قدر که ارتباط پنهان و حتى تعامل اطلاعاتى و جاسوسى با شوروى (از منظرسازمان) طبیعى به نظر مى رسید، چنین ارتباط هایى ـ ولو بسیار رقیق تر ـ با غرب، (از منظر همگان)، غیرطبیعى و ضدارزش تلقى مى شد. سازمان یک استثنا درکارآورده بود که هر از چند گاه اززبان یکى از سران آن بیان مى شد و آن، ناگزیرى این جریان به «اقدام غیرقانونى» یا توسل و رجوع به «وسایل غیرقانونى» در صورت لبریز شدن کاسه صبر ایشان بود. توافق پنهان با فرانسه از آن جمله بود.
روابط سازمان با دولت بعثى عراق
درست در آستانه سقوط نظام پهلوى در 22 بهمن ماه 1357، سازمان مجاهدین خلق ایران ساختمان بزرگ و مجهزى را که متعلق به یکى از مؤسسات وابسته به دربار شاه یعنى «بنیاد پهلوى» بود، اشغال کرد و آن را به عنوان دفتر مرکزى سازمان اعلام نمود. این ساختمان دیوار به دیوار سفارت عراق در تهران قرار داشت. این همسایگى باعث مى شد که ارتباط بین عناصر بعثى و مجاهدین خلق هرگز لو نرود. پس از چند ماه، این ساختمان به وسیله دادگاه انقلاب اسلامى ـ پس از یکى دوماه کشمکش و مقاومت عناصر سازمان - تصرف گردید.گفته مىشد که جز قسمتى از زیرزمین ساختمان که به عنوان آشپزخانه ازآن استفاده مىشده است و نیز قسمت کوچکى از طبقه همکف که مربوط به انتظامات ستاد مجاهدین خلق بود، بقیه نقاط زیرزمین و طبقه همکف به طور کلى مسدود و ورود بدان ممنوع بود.
سازمان مجاهدین خلق و جنگ تحمیلى صدام به ایران
سازمان، در تاریخ 20 شهریور ماه 1359، در حالى که انتشار نشریه مجاهد را از تیرماه قطع کرده بود، طى اطلاعیه اى که در مورد حوادث و تحرکات تجاوزکارانه ارتش بعث عراق و مزدوران آن در مرزهاى غربى کشور انتشار داد، با «محکوم کردن استبداد حاکم بر عراق» چنین اعلام داشت:
سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن ابراز تأسّف شدید از همه خسارات جانى و مالى جنگ هاى غرب کشور و تسلیت به تمامى خلق قهرمانمان، بدین وسیله اعلام آمادگى مى کند تا چنانچه مقامات کشور مجاز نمایند، در دفاع از مرزها و شهرها و هموطنانى که تحت تهاجم استبداد بعثى حاکم بر عراق و یا مزدوران شاه خائن (امثال پالیزبان) واقع شده اند، شرکت کند.
در شرایطى که همزمان با اوج گیرى برخوردهاى نظامى عراق و ایران در مرزهاى غربى و جنوبى کشور، در عرصه داخلى، کماکان سازمان به مثابه یک عامل اصلى تشدید تنش ها و درگیرى هاى داخلى در شهرهاى مختلف کشور محسوب مى گردید، ولى مع الوصف بعد از آغاز تجاوز سراسرى رژیم صدام به ایران در 31 شهریور 59، موضع تبلیغاتى قبلى سازمان مبنى بر آمادگى براى دفاع، مجددا تکرار شد:
سازمان مجاهدین خلق ایران طى اطلاعیهاى به تاریخ اول مهر، ضمن محکوم کردن تجاوزات عراق مجددا براى دفاع از میهن و مردم اعلام آمادگى مى کند. اما این اطلاعیه و اطلاعیه هاى قبلى و بعدى، تا دهم آبان ماه که سازمان یک شماره فوقالعاده مجاهد منتشر ساخت، انتشار و بازتاب چندانى نمى یافت. عملاً هم،دفاتر واعضا و وابستگان سازمان درگیر خطوط تشکیلاتى«افزایش تشنج اجتماعى» بودند و موضوع تهاجم دشمن به کشور، هیچ جایگاه جدّى و مؤثرى در خط مشى سازمان پیدا نکرده بود، چنانکه در آینده هم پیدا نکرد. در مورد چگونگى انعکاس اطلاعیه هاى مذکور در مطبوعات لازم به ذکر است که روزنامه کیهان در تاریخ 22 مهرماه 59 متن تلگرام هواداران سازمان در اهواز به استاندار خوزستان را درج نمود که طى آن به اطلاعیه هاى 20 شهریور و اول مهر اشاره و استناد گشته و مضمون آن بازگو شده بود.
سازمان همچنین، در پنجم مهرماه 1359، طى اطلاعیه اى تأکید کرد:
... در شرایط حسّاس و خطیر کنونى که بر این میهن حاکم است، کلیه نیروها باید متّحدا در دفاع از کشور در برابر تجاوز و تهاجم خارجى عمل کنند.
در شرایطى که لزوم وحدت عام و فراگیر ـ که مجاهدین خلق نیز به آن اذعان داشتند ـ در قبال تجاوز وسیع عراق به خاک ایران بر کسى پوشیده نبود، در عرصه درگیرى هاى سیاسى داخل کشور، سازمان از مواضع واگرایانه خود در قبال نظام و نهادهاى نوپاى آن دست برنداشته و همچنان بر طبل ادّعاهاى خود ـ تشنج آفرینى و متهم کردن نهادهاى نظام به اعمال غیرقانونى ـ مى کوبید. از این رو طبعا ادعاهاى وحدت طلبانه ایشان جدّى گرفته نمى شد. بدین جهت در اطلاعیه بعدى نوشتند:
در شرایط حسّاس وخطیرى که برمیهن مامى گذرد و وحدت ویکپارچگى صفوف تمام اقشار ملّت و کلیه نیروها را براى مقابله با تهاجم و تجاوز خارجى ایجاب مى کند، ما درکمال تأسف شاهد برخى عملکردها و تبلیغات تفرقه افکنانه و ناقض وحدت عمل و فشار بر نیروهاى انقلابى هستیم.
فشارهایى که سازمان از آن سخن مى راند (و اغلب خود نیز در ایجادش نقش اساسى داشت)، راه نداشتن ـ یا راه نیافتنِ ـ عناصر سازمان با هویت تشکیلاتى به جبهه ها بود. بدیهى است که اگر اعضاى سازمان بنا به اقتضائات نیروهاى نظامى، در قالب نیروهاى تحت هدایت فرماندهان ذیربط قرار مى گرفتند، اساسا وجهى براى تمایز و شناخته شدن آنان از دیگران نمى بود که منجر به تضییقات یا محدودیت هاى ادعایى گردد. مشکل از آنجا آغاز مى شود که صحنه حساس و پیچیده جبهه هاى جنگ توسط سازمان به عرصه اى براى مانور تشکیلاتى و تبلیغات گروهى و خودمختارى نیروهاى شبه نظامى سازمان تبدیل مى شد ومشکلات وتشنجات جدید در«جبهه نظامى» کشور علاوه بر «جبهه سیاسى» پدید مى آورد.حدود دو هفته بعد ازا طلاعیه قبلى، اطلاعیه دیگرى صادرشد که ضمن آن چنین آمده بود:
مجاهدین خلق ایران از اینکه مراجعات و اقدامات سازمان جهت رفع این ممانعت ها و مساعدت به نیروهاى سازمان، تاکنون بى نتیجه مانده و پاى تصفیه حساب هاى تفرقه افکنانه گروهى و انحصارطلبى به میدان هاى جنگ و دفاع نیز کشیده شده، بسیار متأسف بوده و از مقامات مسئول درخواست مى کند که در این شرایط حسّاس با رفع این گونه ممانعت ها زمینه را براى انجام وظیفه میهنى و مردمى کلیه نیروها فراهم آورند.
این مطالب درست در زمانى انتشار مى یافت که طبق اسناد درونى سازمان، این تشکیلات تداوم جنگ را در جهت خواست خود برآورد مى کرد، زیرا به باور آنان :
... به لحاظ مسائل داخلى نیز چون مسائل داخلى ایران بیشتر است، اگر جنگ درازمدّت بشود، باعث سقوط رژیم ایران خواهد شد؛ ولى عراق على رغم داشتن یک سرى مسائل داخلى چون قدرت سازماندهى دارد، قادر است که مسائلش را حل نماید...
امّا آنچه که در تبلیغات علنى سازمان به عنوان ممانعت ها و تضییقات مشارکت نیروهاى آن در جنگ ذکر مى شدند و با استناد به آنها، عملاً بر عدم حضور مؤثر در صحنه دفاع تصریح مى شد، چه بود؟ در متن مفصّلى تحت عنوان «گزارش به خلق قهرمان ایران، مجاهدین خلق در جبهه هاى مقاومت» چنین آمده بود:
... مضیقه سازى و ایجاد محدودیت در کلیه کارهاى ما [درجبهه هاى جنگ] صورت گرفته که به شرح زیر خلاصه مى شود:
الفـ در زمینه تسلیحاتى تقریبا درتمام مراجعات بى جواب ماندیم.ما درمقابل درخواست تسلیحات مناسب جهت مقاومت در برابر نیروهاى متجاوز، على رغم آنکه حاضر بوده و هستیم که هرگونه تضمین مورد قبول آقایان را نیز پذیرا شویم، با جواب هاى منفى روبرو گشته ایم. تأسف آورتر آن که در مواردى حتى سلاح هاى محدود خودمان نیز بارها ضبط گردیده است...
ب ـ نوع دیگر کارشکنى، فشار و تهدید و به تعطیل کشاندن مراکز آموزش نظامى ما بوده است...
ج ـ براى حفرخندق هاى ضدتانک نه تنها امکاناتى در اختیار ما نمى گذارند بلکه در مواردى حتى مانع شده اند که افراد ما... خود به این کار اقدام کنند...
د ـ فشار و محدودیت حتى جهت اقداماتى نظیر برپایى چادرهاى امداد و جراحى مجروحین و یا اقدامات پشت جبهه اى مانند ایجاد تعاونى هاى صنفى نیز به شدت اعمال مى شود...
ملاحظه مى شود که بنا به مفاد صریح نوشته رسمى سازمان، تشکیلات سیاسى مزبور انتظار داشته است که امکانات آموزشى، لجستیکى و تسلیحاتى یک ارتش را خود، مستقلاً دارا باشد و در کنار نهادهاى رسمى نظامى مانند ارتش و سپاه، جداگانه به ایفاى نقش بپردازد. واقعا اگر قصد یک سازمان سیاسى و حتى شبه نظامى متعلق به دوران قبل از استقرار نظام، آن مى بود که همراهى و مشارکت فعال در عرصه دفاع از سرزمین و مقابله با تجاوز را داشته باشد، تنها راه آن برخوردارى از یک نیروى نظامى مستقل «شخصى و اختصاصى» بوده است؟ و در آن صورت چه هرج و مرج و اغتشاشى پدید مى آمد. در حالى که طبیعت رفتارسیاسى یک سازمان قانونى و قانونمند ایجاب مى کندکه بدون شرط گذارى و مداخله مستقیم، با تبلیغات و آموزش هاى خود نیروى اجتماعى هوادار یا مخاطب خویش را به سمت سازمان دهى در نهادهاى رسمى نظامى کشور گسیل دارد و جبهه مقاومت ملى و فراسازمانى را تقویت کند. با وجود آشکار بودن ضعف و نادرستى داعیه و استدلال سازمان و تکرار پى در پى تبلیغات مبنى بر اینکه مسئولان نظام به دلیل انحصارطلبى و یا دشمنى با سازمان، مانع مشارکت آن در مقابله با تجاوز دشمن شده است، به نظر مى رسید که «جنگ عراق علیه ایران» هم صرفا یک سوژه جدید در کنار سایر سوژه هاى تبلیغاتى قبلى براى توجیه تشنج آفرینى و زمینه سازى تقابل آتى در برابر نظام، قلمداد مىشده است.
سازمان، با تأکید بر فضاى پرسش گرى افکار عمومى نسبت به موضع آن در قبال جنگ، و اتخاذ ژست مظلومانه، پس از یک دوره 4 ماهه سکوت نسبى تبلیغاتى، در دهم آبان 59 یک شماره فوق العاده نشریه مجاهد در 12 صفحه منتشر ساخت. در این فوق العاده در کنار مطالبى مانند گزارش در مورد حضور نیروهاى سازمان در جبهه ها و ذکر اسامى و مشخصات افرادى به عنوان «شهداى سازمان» در جبهه هاى جنگ، بیانیه تفصیلى سازمان «در رابطه با تجاوز عراق» نیز درج گردید.
در این بیانیه باتأکید بر «محکوم نمودن تجاوز عراق»، «سیاست تجاوزکارانه استبداد بعثى حاکم بر عراق که به دلیل توسعه طلبى هاى ارتجاعى» جنگ راآغازنموده، «شدیدا محکوم» گشته است. در قسمت هاى مختلف این بیانیه «رژیم بعث عراق»، بخشى از «جبهه کشورهاى ارتجاعى منطقه»، «مانعى در مسیر مبارزات ضدامپریالیستى» که در «مسیرى انحرافى به نفع امپریالیسم و صهیونیزم» امکانات و کوشش هاى خلق هاى آزادیخواه ایران و منطقه را هدر مى دهد، و با «هدف هاى ارتجاعى توسعه طلبانه»، بدون «حسن نیّت» و «صداقت»، «در خط امپریالیسم آمریکا قرار گرفته» است، توصیف شده است.
در خاتمه این بیانیه پس از تکرار چند باره مدعاى عدم مساعدت مسئولان کشور به سازمان براى «انجام وظیفه سازمان» در قبال جنگ و طرح متعدد اتهام «انحصارطلبى و تفرقه افکنى و ضدیت با نیروهاى انقلابى» به مقامات رسمى کشور، سعى شده بود که در پوشش پیشنهاد راه حل هایى براى موفقیت کشور در جنگ، مطالبات سیاسى نامشروع و زیاده خواهانه سازمان، تبلیغ و توجیه شوند.
همچنین درتوضیح شرط «در صورت مجاز داشتن» که در اولین اطلاعیه سازمان براى مشارکت در دفاع از کشور ذکر شده بود، مقاله اى تحت عنوان «چرا تجویز شرکت در دفاع را خواستار شدیم؟» در ویژه نامه مجاهد درج شده بود که محتواى آن تکرار چندباره دعاوى و مطالبات تسلیحاتى و تشکیلاتى براى «امکان پذیر شدن» مشارکت سازمان در مقابله با تجاوز عراق، بود. در این مقاله تأکید شده بود که:
... تأیید رسمى حضور نظامى ما مى توانست به ایجاد فضاى سازنده اى براى ما و همه منجر شود... در این میان آن که بایستى تاوان غرض ها و ندانم کارى ها را بپردازد، خلق ستم کشیده ماست.
در بخشى از گزارش سازمان در مورد حضور در جبهه ها نیز چنین اعلام شد:
حرف آخر به امثال این آقایان [ = مقامات مسئول کشور] این است که شما تضییقات را از برادران حاضر ما در منطقه جنگ زده بردارید، آنهایى را که در آنجا با حداقل امکانات مى جنگند تسلیح کنید، مطمئن باشید نیروهاى زیاد دیگرى هستند که در صورت دست برداشتن از انحصارطلبى و در صورت در اختیار قرار دادن امکانات نظامى، به جبهه اعزام خواهند شد.
ماه ها بعد، که ماهیت و اهداف سازمان بیشتر روشن شده بود، رجوى در جواب به رقباى «پیکار»ى، اهداف مجاهدین خلق از اتخاذ چنان مواضعى ـ که به ظاهر مردمى و در جهت دفاع از میهن وانمود مى شده ـ در روزهاى شروع جنگ را، بدین گونه سربسته قدرى توضیح مى دهد:
فکر مى کنم احساسات سراسرى توده هاى مردم در آن هنگام احتیاجى به شرح ندارد و همه مى دانند که کمترین شبهه ایجاد اخلال در جنگ ویا اصلى نمودن (و یا حتى بیان) سایر دردها و مشکلات در قبال آن، از آنجا که احساسات سراسرى را جریحه دار مى نمود، بهترین بهانه را به دست مرتجعین مى داد تا تحت الشّعاع جنگ، افکار عمومى را نسبت به انقلابیون مغشوش نموده و به آنها ضربه بزنند.
علت ابراز علاقه سازمان براى حضور در جبهه چه بود؟! چه اهدافى را ـ جداى از بهره بردارى تبلیغاتى ـ دنبال مى کرد؟! هنوز چند هفته اى از آغاز جنگ نگذشته بود که در یک موردِ کاملاً مشخص، ارتش جمهورى اسلامى ایران رفتار افراد سازمان در جبهه را متناقض با امنیت ملى و اهداف جنگ تشخیص داد و ناگزیر از مقابله با آن گردید. ماجرا از این قرار بود که مجاهدین خلق، از بدو ورود به جبهه ها، شروع به گرفتن عکس و جمع آورى اطلاعات کرده بودند ـ که با اعتراض مقامات ارتشى مواجه شدند. به آنها گفته مى شود که عکس هاى خود را باید قبل از انجام هر کارى، به آنان نشان بدهند تا ببینند به لحاظ امنیتى مسئله اى نداشته باشد.عناصر سازمان با این مسئله مخالفت ضمنى مى کنند و همچنان به کارهاى خود ادامه مى دهند. کار به جایى مى کشد که ارتش مقرّ مجاهدین خلق را محاصره و همه آنها را دستگیر مى کند و مدارک موجود را، که شامل اطلاعات وسیعى درباره وضعیت استراتژیک ارتش و عکس هاى بسیارى از موقعیت جبهه ها و دیگر مدارک بوده است، ضبط مى کند. در پى صدور اطلاعیه دادستانى انقلاب در تاریخ 7/8/59 مبنى بر ممنوعیت انتشار نشریات سازمان که در آن زمان به نام هاى «بازوى انقلاب» و «فریاد گودنشین» منتشر مى شد، به دلیل مواضع منفى آنها در مورد «جنگ تحمیلى»، و «تضعیف روحیه سپاهیان و رزمندگان»، سازمان اطلاعیه مفصلى منتشرساخت که طى آن درباره مواضع خود در قبال جنگ و مقابله با تصمیم دادستانى، چنین اعلام نمود:
... جنگى که از قریب یک ماه و نیم پیش در ابعاد گسترده اى شروع شده همچنان ادامه دارد، نیروهاى متجاوز عراقى پس از اینکه برخى نواحى و شهرهاى ما را اشغال کرده اند در این اواخر شهر آبادان را در محاصره گرفته... شرایط جنگى همچنان بر میهن ما حاکم است... مسئله اى که وجود دارد این است که مجاهدین از همان ابتدا در جبهه هاى مقاومت حضور داشته اند ولى عناصر و محافل و ارگان هاى ارتجاعى سعى مى کردند تا مجاهدین را برکنار از این جبهه ها قلمداد کرده... دادستانى رسما پا به میدان نهاده تا با سوءاستفاده از شرایط جنگ... صداى مجاهدین خلق را خاموش کند تا دیگر هیچ پیام انقلابى به گوش مردم نرسد... دادستانى نباید گمان بکند که مى تواند صداى مجاهدین را خاموش کند... ما به دادستانى توصیه مى کنیم که تصمیم غیرقانونى خود را لغو کند. چرا که مجاهدین خلق هرگز بدین اختناق تن نمى دهند.
روحیه جسارت و ایستادگى در برابر نهادهاى قانونى کشور که در کلیه تبلیغات سازمان، دامن زده مى شد، در مورد جنگ علاوه بر نمونه فوق در سایر مواردى که تخلفات آشکار سازمان نیز کشف مى شد، تکرار مى گشت. از جمله در آبان ماه 59 در مورد کشف یک خانه تیمى سازمان در شهر آبادان خبرى منتشر شد که طبق آن، 30 قبضه سلاح و یک بیسیم مسروقه سپاه براى استراق سمع مکالمات واحدهاى نظامى در آنجا به دست آمد. همچنین از این خانه تیمى «اطلاعات وسیعى راجع به ارتش جمهورى اسلامى که در اشکال مختلف تهیه شده بود، به دست آمد از جمله نقشه مقرّ سلاح هاى سنگین نیروهاى مسلح رزمنده اسلام و علامت گذارى کلیه مناطق عملیاتى جنگى.»
سازمان در واکنش به این خبر بر اساس همان روحیه قانون ستیزى، بدون آنکه توضیحى براى کار اطلاعاتى مشکوک و خودسرانه خود در منطقه جنگى ارائه کند، حاشیه پردازى کرده و خانه تیمى مزبور را «سنگر مقاومت» در برابر تجاوز عراق توصیف کرد و کشف آن را از مصادیق اقدامات حاکمیت انحصارطلب برشمرد و با کنایه و طعنه تأکید نمود که: «خوب بود آقایان به جاى پرداختن به دستگیرى مجاهدین، همّ خود را صرف مبارزه با تجاوز مى کردند.»
همچنین در اطلاعیه رسمى سازمان تحت عنوان «گزارش به خلق و هشدار مجاهدین خلق ایران در مورد دستگیرى نیروهاى جان بر کف مجاهدین خلق در جبهه هاى مقاومت»، حضور نظامى سازمان بدون قرار داشتن تحت پوشش نیروهاى نظامى رسمى کشور و به صورت تشکیلاتى، توجیه شده بود و از موضع یک نیروى نظامى ذیحق و مدّعى، دست بالا گرفته شده بود و نهادهاى قانونى کشور، مطابق معمول تبلیغات مکرر و انبوه سازمان مورد حمله و اتهام قرار داده شد:
... اخیرا به دنبال تمام فشارهایى که در سراسر کشور بر مجاهدین خلق (به مثابه استوارترین موانع سازش و گرایش به غرب) وارد مى آید... فشار و تهاجم بر نیروهاى ما که در سنگرهاى مقدم مقاومت در حال پیکار با نیروهاى اشغالگر هستند فزونى گرفته است... آیا وقاحت بالاتر از این مى توان یافت که در شهرى که همه سلاح بردوش در سنگرها در حال مقاومت هستند ادعاى کشف خانه تیمى بشود... آیا داشتن ابزار و آلات جنگى در صحنه جنگ هم براى مجاهد جرم است... آیا این افراد که مى گویند در میدان جنگ از ما ابزار و ادوات جنگى کشف کرده اند این مسئله را دلیل بر مجرم بودن ما مى شمرند؟... آیا ما پیشاپیش براى هماهنگى بارها و بارها در زمینه هاى طرح هاى دفاعى و تهاجمى با مسئولین صحبت نکردیم؟... انتظار داریم چنانچه گوش شنوایى در مسئولین براى توجه به این سخنان وجود دارد، اقدامات لازم براى ممانعت از این رفتارها که فقط به نفع اشغالگران عراقى است به عمل آورند تا بیش از این منافع خلق، بازیچه قدرت طلبى گروه هاى واپس گرا و تفرقه افکن قرار نگیرد.
سازمان که تنها تشکل سیاسى بود که در قامت رقیب و هم عرض نیروهاى نظامى کشور خود را نشان مى داد و اعلام مى کرد که براى «هماهنگى با سایر نیروهاى نظامى اقدام کرده، و در یک رفتار نادر و در نوع خود منحصر به فرد، اصرار داشت که حضور تشکیلاتى نظامى مستقل در مناطق جنگى داشته باشد، طى نامهاى خطاب به بنى صدر رییس جمهور (و رونوشت به رییس مجلس شوراى اسلامى) مجددا بر دعاوى تبلیغاتى نادرست و غیرقانونى خود پافشارى کرد:
همان طورى که طى نامه هایى خطاب به مقامات مسئول و همچنین طى اطلاعیه هاى رسمى اعلام کرده ایم، نیروهاى سازمان مجاهدین خلق ایران، از اولین روزهاى آغاز تجاوز عراق به میهن ما در کنار مردم و نیروهاى رزمنده و در صفوف مقدم جبهه به دفاع از مرزها و مردم کشور پرداخته اند... این افراد که متأسفانه برخى مقامات مسئول نیز در میان آنها دیده مى شوند... نه تنها على رغم تقاضاهاى مکرر ما براى دریافت سلاح هاى لازم مانع از برآورده شدن چنین خواستى شدند، بلکه به دستگیرى وسیع نیروهاى مجاهدین خلق، در شهرهاى مناطق جنگ زده پرداختند... ما در آغاز جنگ تلاش کردیم تا براى شرکت در دفاع از مردم و میهن مان... تجویز مقامات مسئول را نیز کسب کنیم... که متأسفانه تا به حال این درخواست ما بلاجواب مانده است... مجاهدین خلق ایران به این وسیله و ضمن اطلاع این مطلب مؤکدا از جنابعالى به عنوان فرمانده کل قوا خواستاریم که اقدامات لازم را در جهت توقف فشارها و رفع تضییقات از نیروهاى ما در شهرها و مناطق جنگ زده معمول... فرمایید.
به رغم تصریح و اذعان سازمان مبنى بر عدم «مجوز قانونى» براى حضور نظامى در مناطق جنگى، تا مدت ها، برخورد قانونى مسئولان با تخلفات و جرائم «تیم هاى نظامى» سازمان، سوژه تبلیغاتى سازمان علیه نهادهاى قانونى کشور در شرایط جنگى، محسوب مى شد. همچنین پس از ناکامى سازمان براى «رسمیت بخشیدن» به حضور تشکیلاتى نظامى خود در مناطق جنگى، حتى با توسل به بنى صدر رییس جمهور که در نیمه دوم سال 59 آرام آرام به متحد استراتژیک سازمان بدل شده بود، تبلیغات سازمان در مورد جنگ به اعلام هر از چند گاه «شهادت» نیروهاى نظامى که به خود منتسب مى ساخت، محدود گردید. ضمنا مواضع سیاسى سازمان علیه رژیم بعث نیز به مرور کم رنگ تر شد و غلظت «مقصّر نشان دادن نظام جمهورى اسلامى» در زمینه سازى جنگ، در تحلیل هاى سازمان افزایش پیدا کرد تا آنجا که در خرداد 1360، سه روز قبل از شورش مسلحانه سى خرداد، در موضع گیرى نسبت به بمباران مشکوک و پیچیده تأسیسات هسته اى عراق توسط اسرائیل، تلویحا نظام جمهورى اسلامى هم سو با آمریکا و رژیم صهیونیستى برشمرده شد.
به اعتقاد بسیارى از کارشناسان، این تغییر موضع و آغاز همکارى هاى گسترده نظامى و امنیتى سازمان با رژیم عراق که در ابتدا غیرعلنى بود و به سرعت آشکار شد، اثبات نمود که از ابتدا، موضع سازمان در مورد جنگ، ناصادقانه و فرصت طلبانه بوده است. جالب اینکه بعد از فرار رجوی به پاریس به اتفاق بنی صدر در پنجم مرداد 1360 مقدمات همکاری جدید سازمان مجاهدین خلق با ارتش متجاوز عراق ،آغاز می شود. این در شرایطی بود که عراق همچنان شهرهای مختلف ایران را در اشغال خود داشت. این همکاری بین رجوی و صدام باردیگر چهره نفاق درونی سازمان را در افکار عمومی به نمایش گذاشت. در ادامه به مهم ترین موارد همکاری بین سازمان مجاهدین خلق و ارتش متجاوز صدام به صورت خلاصه اشاره می شود.
همکارى اولیه سازمان با ارتش عراق
از مجموعه اولین اقدامات سازمان، مورد «تخلیه تلفنى»، به دلیل نقش بااهمیت و جامع آن، بالاخص در خدمت به عراق، ـ نمونه وار ـ در اینجا مى آید. تخلیه تلفنى یا جاسوسى تلفنى که با شیوه ها و تکنیک هایى چون زیرپا کشى، استنطاق، تهدید، تطمیع، یکدستى، تجاهل و غیره اقدام به کسب اطلاعات محرمانه مى شود، از ابتداى پس از پیروزى انقلاب تاکنون یکى از مهم ترین روش هاى گردآورى اطلاعات طبقه بندى شده توسط سازمان محسوب مى گردد. نخستین شواهد در مورد تلاش سازمان در این زمینه، مربوط به سال 59 است. طبق رهنمود مرکزیت به برخى از اعضاى سازمان تأکید شده بود که نظام فاقد پیچیدگى لازم است و شما مى توانید از این روش، جهت کسب اطلاعات استفاده نمایید. متن این مدرک درون گروهى که مربوط به فاز سیاسى است ولى در دوره فاز نظامى بدست آمده، به شرح زیر است:
الف: جاسوسی برای دشمن از طریق شنود تلفن
چگونه مىتوان با تلفن از مزدوران ارتجاع اطلاعات گرفت؟
بعضى از مسئولین ارگان هاى مختلف ارتجاع که با مسئله حفاظت برخورد مستقیمى ندارند هنوز نسبت به مسائل حساس نشده اند (به قول معروف هنوز آنتن دار نشده اند) لذا از طریق تلفن مى توان پاره اى اطلاعات را که بعضاً مهم نیز هست از آنها گرفت.
اطلاعاتى که از طریق زیر بدست مى آید مى تواند مورد استفاده قرار گیرد:
1ـ در مورد سوژه هایى که هیچ ردّى از آنها نداریم مىتوان از ارگانهاى مختلف در مورد سوژه اطلاعات گرفت و با ارتباط این اطلاعات مى توان به سرنخ هایى رسید.
2ـ در مورد سوژه هایى که اطلاعات مختصرى از آنها داریم از طریق تلفن این اطلاعات را کامل کنیم. اکنون تجربیاتى که در این زمینه وجود دارد توضیح مى دهیم.
مهم ترین قسمت تلفن محمل آن است. محمل باید خیلى جاافتاده و حساب شده باشد که اصلاً به ذهن طرف نرسد که ممکن است تلفن مشکوک باشد. براى انتخاب محمل باید به پارامترهاى زیر توجه نمود:
قبلاً باید روى محمل فکر کرد و براى تمام سؤال هایى که ممکن است حول و حوش محمل مطرح شده جواب تهیه کرد. ...
سازمان در دوران جنگ، از زمان حضور تشکیلاتى در کردستان عراق و افزایش همکارى هاى متقابل اطلاعات به دست آمده را بیشتر در زمینه اطلاع رسانى به عراق (جهت افزایش اعتماد مقامات امنیتى و سیاسى رژیم صدام و سرویس دهى بیشتر و کسب امکانات مالى و نظامى) خرج مى کرده است. در آن زمان، سازمان قبل از هر چیز در پى آن بود که:
1ـ روند برنامه هاى جارى و طرح هاى درازمدت ارتقاى توان دفاعى کشور را شناسایى نماید.
2ـ از محتواى فرمان هاى فرماندهى کل قوا به سیاست گذاران و مجریان نیروهاى مسلح مطلع شود.
3ـ زمان و انگیزه ورود هیئت هاى نظامى و سیاسى خارجى و نوع مذاکرات و مشخصات و اهداف مأموران اعزامى نیروهاى مسلح به خارج از کشور را پى ببرد.
4ـ با شناسایى تغییر و تحولات پایگاه هاى هوایى و پادگان ها، مأموریت ها و نقل و انتقالات فرماندهان، و تجهیزات و خطوط تولید کارخانجات نظامى، امکان ارزیابى دقیق تر توان دفاعى و تهاجمى را براى رژیم عراق تأمین نماید.
5ـ از زمان و مکان و محتواى مراسم مهم نظامى و کمیسیون هایى که در سطح عالى ستادى تشکیل مى شد، مطلع شود.
6ـ مسائل و معضلات و نارسایىهاى پرسنل و مشکلات ستادى و لجستیکى نیروهاى مسلح را به دست آورد. از آنجا که تخلیه تلفنى نسبت به سایر روشهاى جاسوسى به دلیل سهل الوصول بودن، کم هزینه بودن، کم خطر بودن، سرعت بیشتر در دسترسى و انتقال اطلاعات، امکان دستیابى به همه مراکز و افراد موردنظر، عدم هوشیارى و آموزش کافى در بین بسیارى از مسئولان، و ضعف امکانات فنى در جلوگیرى از این شیوه، از امتیازات منحصر به فردى برخوردار است در سطح وسیعى مورد استفاده سازمان قرار گرفته است. رجوى، بعدها در خارج کشور در یک جمع خصوصى عنوان نموده است: «80 درصد مکالمات تخلیه تلفنى که با داخل کشور داشته ایم موفقیت آمیز بوده است.»
پس از اعلام رسمى حضور کامل سازمان در عراق از سال 1365، که مقدمات علنى آن در ملاقات طارق عزیز نایب نخست وزیر عراق با مسعود رجوى در دى ماه 1361، فراهم شد و روابط اطلاعاتى و نظامى با عراق، «رسمیت تبلیغاتى» یافته بود، بالاترین سطح خدمات رسانى ممکن به ارتش عراق در تداوم علیه ایران، از سوى سازمان انجام شده است. مسعود جابانى عضو سابق سازمان که خود درعملیات نظامى داخل عراق، به شدت زخمى شده است، درباره نوع روابط سازمان و عراق چنین مى نویسد:
کشور عراق، زمین و تدارکات و تجهیزات نظامى و لجستیکى و هزینه ارتش آزادیبخش مجاهدین را تأمین مى کرد و در مقابل، مجاهدین اطلاعات جبهه ها و تحرکات نظامى ایران و شنود بى سیم ارتش ایران رابه دولت عراق مى داد. .. این عراق بود که کاملاً سازمان را در خدمت خود گرفته بود.
محمدحسین سبحانى از مسئولان اسبق اطلاعاتى و امنیتى سازمان درباره نحوه هماهنگى عراق و سازمان در زمینه کسب اطلاعات مى نویسد:
... استخبارات عراق [سازمان اطلاعات نظامى] ازطریق مهدى ابریشمچى، «پرسش هاى اطلاعاتى» مورد نیاز ارتش عراق را در مورد شناسایى محل پلها، تأسیسات آب و برق، کارخانهها و مراکز اقتصادى و نظامى ایران را به مسعود رجوى مىداد و سپس رهبرى سازمان نیازهاى اطلاعاتى «استخبارات» عراق را به «ستاد اطلاعات» سازمان ارجاع مىداد. «ستاد اطلاعات» نیز بعد از کار اطلاعاتى بر روى سؤالات، اقدام به تهیه پاسخ هاى آن مىکرد.
به نوشته سبحانى، «مسئولیت» «ستاد اطلاعات [سازمان] را تاکنون [1383] مهدى افتخارى، هادى روشن روانى، مهدى براعى، مسعود خدابنده، حمید باطبى، زهره حسنى برعهده داشته اند... در «ستاد اطلاعات» جمع آورى اطلاعات نظامى براى عملیات هاى نظامى و تروریستى موردنظر بود.»
در این ستاد «شبکه شنود» وجود داشت که «یکى از منابع جاسوسى و کسب اطلاعات براى رژیم صدام حسین بود و شبکه هاى بى سیمى و مخابراتى ایران را در جبهه هاى جنگ مانیتور و شنود مى کرد. اعضاى سازمان در این بخش پیام هاى رمز فرماندهان ارتش و سپاه را به دلیل آشنایى به زبان فارسى و فرهنگ ایرانى، با رمزگشایى کشف مى کردند. سپس مسئول «ستاد اطلاعات» پیام هاى کشف شده را به مهدى ابریشمچى و نهایتا در اختیار ارتش صدام حسین قرار مى داد. در سال 1366 مسئولیت این بخش با محسن سیاه کلاه از اعضاى مرکزیت سازمان بود.»
مهدى خوشحال عضو سابق سازمان با استناد به اسناد و مدارکى که از همکارى هاى اطلاعاتى سازمان و عراق در اروپا منتشر شده است مى نویسد:
مجاهدین خلق نه تنها به راحتى آب خوردن اطلاعات سرّى کشورشان را در اختیار عراقى ها قرار مى دادند، بلکه رهبرشان براى خوش رقصى نزد افسران اطلاعاتى عراق، نه تنها ایرانى بودنش را منکر مى شد، بلکه صریحا وطن خود را «عراق» و خون خود را هم «عراقى» مى خواند. جمشید طهماسبى یکى دیگر از جدا شدگان سازمان چنین نوشته است:
... مجاهدین خلق تبدیل به عوامل نفوذى ارتش عراق و حزب بعث در ایران شدند، با «خلوص» و «اخلاص» به نفع ارتش عراق و رژیم صدام حسین جاسوسى کردند...
به نوشته اعضا و مسئولان جداشده سازمان،علاوه بر روش هاى مرسوم کسب اطلاعات، سازمان از ارتباطات خانوادگى اعضا و هواداران نیز در بسیارى اوقات بدون اطلاع و موافقت آنان، بهره بردارى نموده و اطلاعات محرمانه نظامى را از داخل کشور گردآورى کرده و به رژیم صدام انتقال مى داد.
ب: جاسوسى سازمان با امکانات صدام
در کنار پشتیبانى نظامى ـ مالى ـ اطلاعاتى و تبلیغاتى رژیم بعثى صدام از سازمان ـ که بخش قابل توجهى از اسناد به دست آمده پس از سقوط صدام حسین به جزییات این مسائل اشاره دارد ـ نظر به اهمیت تخلیه تلفنى، علیرغم مشکلات متنوع عراقى ها، بهترین و گسترده ترین امکانات با دستور شخص صدام حسین در اختیار منافقین قرار مى گرفته است. اسناد موجود حاکى است یکى از وظایف اصلى مقرهاى مختلف سازمان در مناطق همجوار با ایران، تخلیه تلفنى و جمع آورى اطلاعات جبهه و جنگ بوده است. راهاندازى شبکه ارتباطات بین پادگانها و مقرهاى تاکتیکى سازمان در عراق علاوه بر نقش کاربردى در انسجام تشکیلاتى و به تعبیر خود سازمان، اعمال رهبرى رجوى بر سازمان، تأثیر بسزایى در انتقال سریع اطلاعات به دست آمده از جاسوسى ها و تخلیه تلفنى و انتقال به موقع این اطلاعات به سرویس اطلاعاتى عراق داشته است. در نوار جلسه شماره 40 ـ از اسناد افشا شده پس از سقوط صدام ـ که بین عباس داورى و افسران سرویس اطلاعاتى عراق برگزار شده، چنین آمده است:
عباس داورى: در رابطه با پروژه شبکه تلفنى که آخر کار رسیده فعلاً کار ارتباط بین پادگان ها برقرار است و در پادگان مرکزى فعال است اما گویا این تلفن ها خیلى ضعیف است و پارازیت دارد و من فکر مى کنم دارند این را آزمایش مى کنند. ولى فکر مى کنم اگر این مجموعه مسئولین فنى ما در همان پادگان مرکزى با مهندسین هدایتى ما هماهنگى و صحبت کنند، یعنى اگر (مهندسین شما) بروند آنجا و هماهنگ کنند اشکالات مشخص خواهد شد و هم نتیجه بهترى خواهند گرفت. یعنى مسئله ارتباطات تلفنى مورد تأکید و موافقت شخص رییس جمهور (صدام) بوده است. حالا شما این همه زحمت کشیدید و ارتباطات برقرار شد. لازم است که اشکالات جزئى نیز برطرف شود. مخصوصا در رابطه با فرماندهى برادر مسعود که لازم است فرماندهى خود را از این طریق برقرار کنند.
افسر اطلاعاتى عراق: یکى ازنیروهاى شما اخیرا حضور ما رسیده و در زمینه بعضى از موارد صحبتهایى با ما داشته است و قصد دارند یک سرى برنامه ها را پیگیرى نمایند.
عباس داورى: بله برادران فنى ماهستند.حالاکه شما این همه زحمت کشیدید بایدبتوانیم بهرهبردارى کنیم. در ادامه که موضوع جاسوسى از طریق تخلیه تلفنى خارج، از مناطق کردنشین عراق مطرح مى شود رابط سازمان بر اخذ امکانات بیشتر تأکید دارد:
عباس داورى: مسئله دیگر تلفن سلیمانیه به خارج است که ما الآن در آنجا خیلى در مضیقه هستیم. شما یک بار گفتید که امکانش نیست از سلیمانیه مستقیما صحبت شود. اگر این امکان نیست ما چند تلفن دیگر به شما بدهیم تا آنها بتوانند از اپراتور شما استفاده بکنند. افسرسرویس اطلاعاتى عراق: ارقام را مى شود اضافه کنیم. تماس هاى خارجى و اصلى همه نزد شما است. بیش از ادارات و وزارتخانه هاى دولتى در خدمت شما است و به شما مى دهند و باید صبر کنید.
عباس داورى: در مورد ترددهاى اضطرارى در شمال است و یک شماره اى هم در کرکوک مىخواستیم تا صفر آن باز شود.
درباره داورى و نقش وى در روابط با مقامات اطلاعاتى عراق، محمدحسین سبحانى از مسئولان سابق اطلاعاتى سازمان چنین نوشته است:
... عباس داورى با نام تشکیلاتى رحمان اهل تبریز [متولد 1322] و از اعضاى قدیمى سازمان
مى باشد... وى بعد از 22 بهمن 1357 مسئولیت روابط خارجى سازمان را برعهده داشت... و در ردیف افراد انگشت شمارى است که در مدت سه دهه گذشته سازمان خلع رده نشده و تحت برخورد تشکیلاتى قرار نگرفته است. وى از سال 1361 به بغداد رفت و ابتدا تحت مسئولیت محمد حیاتى و سپس تحت مسئولیت مهدى ابریشمچى، معاونت «ستاد روابط» با عراق را برعهده گرفت. عباس داورى از افرادى است که در ملاقات با مقامات سیاسى و امنیتى عراق به همراه رجوى و ابریشمچى حضور داشته است. اخیرا نیز فیلم این ملاقات هاى مخفى توسط شبکه «الجزیره» قطر و شبکه انگلیسى «اسکاى نیوز» پخش شده است که عباس داورى در حال دادن اطلاعات محل پل ها و مراکز اقتصادى و نظامى ایران به مأموران صدام حسین هنگام جنگ ایران و عراق مى باشد.
مهدى ابریشمچى در یکى از جلسات سرى با یکى از افسران استخبارات عراق صمیمیت خود را
این گونه اظهار مى کند که در صورت عدم انجام درخواست وى، اعضاى سازمان را جهت راهپیمایى به درب خانه وى خواهد برد.
مهدى ابریشمچى: اگر یک خط مستقیم براى کوت راه اندازى کنید خیلى خوب خواهد بود. اگر تلفن را راه نیندازى مى گویم مجاهدین بیایند درب منزل شما و راه پیمایى کنند.
افسر استخبارات: در خصوص شبکه ارتباطات ما آماده همکارى هستیم مثلاً ارتباط از ایران به پاریس و... شما در استفاده از اولین بخش از شبکه ارتباطات موفق بودید.
در بخشى دیگر از ملاقات با رابط سازمان، افسر ارشد اطلاعاتى عراق مىگوید:
در خصوص درخواست هاى قبلى از جمله درخواست 100 دستگاه خودرو ما از نظر ادارى با این درخواست شما موافقت داریم فقط پى گیرى در خصوص کسب موافقت ادارات دیگر است که در حال پى گیرى مى باشد. مى دانید که ورود خودرو نیاز به اخذ مجوز از مبادى ذیربط دارد که با توجه به ورود کالاهاى خارجى اخذ مجوز ضرورى است مانند معاملات سابق، 28 خودرو از داخل عراق خریدارى مى شود و 72 دستگاه از خارج خریدارى خواهد شد. در رابطه با تلفن هایى که شما 120 خط تلفن براى بغداد درخواست کرده بودید که با 24 خط آن موافقت شده که باقیمانده خطوط تلفن 96 خط مىباشد. در خصوص مسئله خانه مسکونى که شما 7 آپارتمان و 7 منزل ویلایى و پنج قطعه زمین خالى درکنار این مجموعه [دربغداد] و همچنین 3 دستگاه براى موضوع حفاظت و 2 تا درسلیمانیه خواسته اید که نسبت به این امر موافقت شده است شما با برادررضا (کارمند مخابرات) هماهنگى کنید فقط شروط سابقى که به شما اعلام کرده بودیم در خصوص مسئله اجاره بها و مسئله حفاظت که به عهده شما مى باشد رعایت قوانین ادارى و امنیتى لازم است. دو خط تلفن ویژه درخواست کرده بودید که در این خصوص موافقت حاصل گردید.21 دستگاه مرکزى تقسیم خطوط تلفن درخواست داشتید که با تهیه آن بر اساس وضع موجود موافقت شده است. در خصوص تأمین نیازمندى ها سه یا چهار روز دیگر تماس بگیرید.
جمعبندی:
همانطور که در جریان این مقاله ملاحظه شد روند استحاله تاریخی یک سازمان که خود را پیشرو جامعه میدانست، تحت رهبری فردی قدرتجو و سلطهطلب، چون مسعود رجوی به جایی میرسد که سر بزنگاه تاریخی نه تنها از انجام وظیفه دفاع در برابر دشمن متجاوز خارجی شانه خالی میکند، بلکه در 19 دی 1361 با طارق عزیز معاون نخستوزیر وقت عراق ملاقات کرده و بنیان یک همکاری نظامی و امنیتی با دشمن متجاوز را هفت ماه بعد از آزادی خرمشهر که دشمن ضعیف شده بود، پایهگذاری میکند. در نهایت بعد از چهار سال با امضاى معاهدهاى بین رجوی و طارق عزیز در فرانسه و ظاهراً پس از تحت فشار قرار گرفتن از سوى دولت فرانسه، در 17 خرداد سال 65 رجوی از پاریس وارد بغداد میشود.
این هم یکی از عبرتهای بزرگ تاریخ است که سرنوشت همه کسانی که بجای اتکاء به مردم و مبارزه علیه دشمن خارجی به خاطر کامجویی از قدرت و سیراب کردن شهوت حکمرانی خود به قدرتهای سلطهجو اتکاء میکنند، چیزی جز تباهی و فرو افتادن در دام فریب دستگیرشان نخواهد شد. آنها به اسم دفاع از آزادی و دمکراسی و به نام دفاع از خلق قهرمان، به مردم خود پشت میکنند و ننگ تاریخی حمایت از متجاوزان به کشور را بر پیشانی خود در تاریخ ثبت می کنند . این امر در سایه جدا شدن رهبری سازمان از خدامحوری و روی آوردن به فرقهسازی و در پیش گرفتن راه بیراهه نفاق و التقاط برای توجیه قدرتطلبی اتفاق میافتد. سرانجام اینکه رجوی به عنوان رهبر سازمان تروریستی مجاهدین خلق خود عبرتآموز همه بازیخوردگان تاریخ میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
پانوشتها:
1. هر چند که «عراق تهاجم موشکى به تهران را در چارچوب سیاستهاى شوروى و با هدف تغییر موضع ایران در قبال افعانستان انجام داد، یک مقام رسمى وزارت خارجه آمریکا در همان زمان اعلام کرد: «هر عکسالعمل شوروى را باید در عملکرد فورى رژیم بعث عراق جستجو کرد.» بعدها آقاى دکتر ولایتى وزیر خارجه وقت ایران در مصاحبه با روزنامه کیهان گفت: «در اوج بمبارانهاى عراق به قائم مقام وزارت خارجه شوروى گفتم: چرا به عراقی ها موشک میدهید؟ گفت: شما دست از حمایت مجاهدین افغانى بردارید تا ما هم موشک ندهیم. معامله خوبى نیست؟» آغاز تا پایان، سیرى در جنگ ایران و عراق: صص 194 ـ 195.
2. بشیر، رخدادهاى سازمان مجاهدین خلق، جلد دوم: ص 84؛ با اندکى تصرف و تلخیص.
3. علاوه بر تهدیدهایى مثل احتمال لبنان شدن ایران (که رجوى درمیتینگ امجدیه در تیرماه 59 عنوان کرد و در مصاحبهاى نیز یادآور شد) تعبیراتى از نوع توسل به «وسایل غیرقانونى» نیز توسط افرادى چون مهدى ابریشمچى مطرح مىگشت. (نشریه مجاهد، فوق العاده شماره 2، ویژه انتخابات مجلس شوراى اسلامى: ص 5).
4. در بدو پیروزى انقلاب اسلامى، سازمان یک نهاد را با عنوان «جنبش ملى مجاهدین» ـ به مثابه یک ارگان سراسرى ـ اعلام نمود که دفتر و مرکز آن در محل «بنیاد پهلوى» قرار گرفت. در حال حاضر، ساختمان مزبور محل وزارت بازرگانى جمهورى اسلامى است.
5. متن اطلاعیه 20 شهریور 59. جنگ تحمیلى در تحلیل...: صص 20 ـ 21. این اطلاعیه در فوقالعاده شش صفحهاى نشریه مجاهد که بدون تاریخ در اواخر شهریور 59 به عنوان پاسخ به اتهام مشارکت سازمان در کودتاى نوژه، انتشار یافته بود، در ص 5 درج گردید.
6. نشریه مجاهد، ش فوقالعاده، دهم آبان 1359: ص 3.
7. روزنامه کیهان، 22 مهر 1359: ص 4.
8. متن اطلاعیه 5 مهر 59.
9. متن اطلاعیه 8 مهر 59.
10. متن اطلاعیه 23 مهر 59.
11. جنگ تحمیلى در تحلیل گروهکها، تهران، اداره تحقیقات و بررسیهای وزارت ارشاد اسلامی، شهریور 1362: ص 20.
12. نشریه مجاهد، ش فوقالعاده، دهم آبان 1359: ص 3.
13. افرادى که به عنوان شهداى سازمان در جبهه ها در این نشریه و سایر نشریات مجاهد از آذرماه به بعد معرفى مى شدند یا از اعضاى نیروهاى نظامى رسمى کشور بودند که سازمان مدعى بود آنان هوادار یا عضو بودهاند، و یا کسانى بودند که در اثر بمباران یا تصادف در مسیر مناطق جنگى در حین مأموریتهاى سازمانى کشته شده بودند.
14. نشریه مجاهد، شماره 110، سیام بهمن 1359: ص 8.
15. نشریه مجاهد، شماره فوقالعاده، دهم آبان 1359: ص 3.
16. همان: ص 12.
17. همان: صص 1 و 11.
18. همان: ص 11.
19. همان: ص 3.
20. نشریه مجاهد؛ ش 114 ص 37 مصاحبه مسعود رجوی
21. نشریه مجاهد؛ شماره فوقالعاده بیست و پنجم آبان 1359 صفحات 2 و 7
22. روزنامه جمهوری اسلامی، 1359/8/17؛ ص 1
23. نشریه مجاهد؛ شماره فوقالعاده؛ بیست و پنجم آبان 1359؛ ص 5
24. نشریه مجاهد؛ شماره فوقالعاده؛ بیست و پنجم آبان 1359؛ ص 4
25. همان
26. نشریه مجاهد شماره 99 و 110 و 114 نمونههایی از این تبلیغات در قبال برخورد با عناصر سازمان در مناطق جنگی را تا پایان سال 59 در بر دارد.
27. نشریه مجاهد؛ ش 125، بیست و هفتم خرداد 1360، ص 5
28. بررسى تخلیه تلفنى؛ پایاننامه کارشناسی دانشگاه امام باقر (ع)؛ تابستان 1377: صص 14 تا 22؛ با تلخیص.
29. جابانى، روانشناسى خشونت و ترور: ص 68.
30. سبحانى، محمدحسین، روزهاى تاریک بغداد: جلد1 کلن، کانون آوا، چاپ اول، زمستان 1383: ص 304.
31. همان.
32. همان: صفحات 306 و 307.
33. براى قضاوت تاریخ؛ متن مذاکرات مسعود رجوی با مسئولین اطلاعاتی عراق (در زمان حکومت صدام)؛ انگلستان، ایران اینترلیک، چاپ اول، تابستان 1383: ص 13.
34. همان: ص 45.
35. سبحانى، محمدحسین، روزهاى تاریک بغداد: جلد 1 کلن، کانون آوا، چاپ اول، زمستان 1383: صفحات 304 تا 307.
36. پس از فروپاشى رژیم صدام حسین اسناد منتشره ارتباط منافقین و صدام اعم از صوتى و تصویرى و مکتوب در خارج کشور عرضه شده و بر روى سایتهاى اینترنتى قرار گرفت که بخشى از آنها توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى جمعآورى و نگهدارى شده است. در بخشهاى مختلف کتاب به این موارد استناد شده که از جمله بحث حاضر مبتنى بر آنها نگاشته شده است.
37. پس از سقوط صدام، توسط نیروهاى مردمى و مبارز که به مراکز اطلاعاتى رژیم بعث حمله کرده بودند، بعضى ازنوارهاى ویدیویى ضبط مخفى استخبارات از جلسات فیمابین مقامات عراقى با سران سازمان رجوى، ابریشمچى، داورى و... افشا گردید که از طریق برخى فعالان سیاسى مخالف سازمان و جداشدگان در اروپا منتشر شد. مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى نیز توانست به بخشى از این اسناد و نوارها دسترسى پیدا کند. در این کتاب قسمتهایى از این نوارها پس از ترجمه، براى اولین بار منتشر مىشوند.
38. عباس داورى که از معدود سران سازمان بود که با مقامات ارشد اطلاعاتى و امنیتى عراق مذاکره مىکرد، خود شخصاً در مذاکرات به زبان عربى صحبت مىکرد و در برخى ملاقاتهاى سرّى مسعود رجوى با مقامات عراق یا سایر کشورهاى عربى، صحبتهاى فیمابین را نیز ترجمه مى کرد.
39. سبحانى، محمدحسین، روزهاى تاریک بغداد: جلد 1 کلن، کانون آوا، چاپ اول، زمستان 1383 ص 233.
منبع: سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص 177 تا 197
نظرات