حسین مهدیان، سرپرست اسبق روزنامه کیهان و از بنیانگذاران دفتر نشر فرهنگ اسلامی:
آغاز بهکار مطبوعات پس از ۶۱ روز اعتصاب با انتشار پیام امام
4 بازدید
حاج حسین مهدیان، یکی از مبارزین قدیمی و مجاهدین نستوه انقلاب اسلامی ایران در حالوهوای ایام ترور شهید نوابصفوی و آغاز جشنهای سیوپنجمین سال پیروزی انقلاب، در گفتگو با خبرنگار آدینه تهران، خاطرات ناگفتههایی از مبارزات شهید نوابصفوی، تسخیر رادیو، پیش از پیروزی انقلاب، اعتصاب مطبوعات و... مطرح کرده است. وی پس از پیروزی انقلاب، ریاست مؤسسه کیهان را برعهدهگرفت و در همین ایام در کنار شهید مهدی عراقی توسط گروه فرقان ترور شد. اما بهتعبیر خودش تقدیر این بود که خداوند زندگی دوبارهای به وی عطا کند و او را وارد عرصه امتحان و ابتلای دشواری بنماید. وی در سالهای آخر عمر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی را گسترش داد و مدیریت چند مؤسسه خیریه را بر عهده داشت.
از سالهای آغازین مبارزه شما شروع کنیم، شهید نواب را چگونه یافتید؟
در شرایطی که نظام شاهنشاهی تلاش داشت تا دین را از سیاست جدا نماید، فعالیتهای شهید نوابصفوی و همراهانش در گسترش ایده و موج بیداری اسلامی بهعنوان یکی از مقدمات و ملزومات حرکت به سمت حکومت اسلامی محسوب میشد. شهید نواب و همراهانش، اولین تشکیلات مبارزه مسلحانه را بنیان گذاشتند. نگرش عمیق فدائیان اسلام به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و گسترش مبارزه مسلحانه توسط این گروه، بنیانهای نظام شاهنشاهی را به لرزه انداخت. سخنرانیهای جذاب و آتشین شهید نواب و همراهانش به گسترش موج بیداری اسلامی در آن شرایط اختناق و خفقان بسیار کمک مینمود. این گروه با توجه به شرایط زمانی موجود، خدمات بزرگی را جهت گسترش اسلام و بیداری اسلامی صورت دادند و بسیاری از موانع موجود در آن شرایط را شکستند. بعدها افرادی مانند شهید مهدی عراقی و حاجصادق امانی، میوههای این شجره طیبه بودند که شهید نواب غرس کرده بود.
آیا خاطره خاصی از روند اعتصاب مطبوعات پیش از پیروزی انقلاب دارید؟
خاطرم هست در آن فضای خفقانآمیز روزنامه کیهان عکسی از حضرت امام خمینی (ره) منتشر کرد که خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت. فردای آن روز ساواک یک سرگرد را به منظور کنترل و نظارت بر آنچه که توسط هیئت تحریریه تنظیم میشد، به کیهان فرستاد. این موضوع باعث شد اعتصاب توسط روزنامههای کیهان، اطلاعات و سایر روزنامهها آغاز شود. به منظور تداوم وضعیت اعتصاب، برخی میگفتند چون وضعیت مالی روزنامهنگارانی که اعتصاب کردهاند، مناسب نیست، باید در این رابطه تدبیری اندیشید. به منظور این کار، بنده و حاجمحمود مانیان صندوقی را به نام «حمایت از اعتصاب مطبوعات» ایجاد کردیم و در راستا از کمکهای مردمی در مساجد با چاپ یکسری قبض استفاده میکردیم. با توسل به این شیوه، اعتصاب توانست ۶۱ روز ادامه داشته باشد.
پس از این مدت تصمیم گرفته شد به منظور اطلاعرسانی از روند انقلاب، مجدداً روزنامهها منتشر شود. ولی قرار شد که قبل از آغاز بهکار مجدد، جلسهای با حضور سردبیران و معاونان سردبیران روزنامهها و همچنین مرحوم شهید آیتالله بهشتی، شهید آیتالله مطهری، مرحوم آقای فلسفی و... در منزل بنده برگزار شود. در این جلسه، مرحوم شهید بهشتی، فلسفه انقلاب اسلامی و حرکت حضرت امام (ره) را بسیار زیبا برای حاضرین تبیین نمودند. پس از اتمام جلسه، بنده به شهید مطهری گفتم: «در حال حاضر که میخواهیم روزنامهها از اعتصاب خارج شوند، بهتر است که این کار با پیام حضرت امام (ره) صورت گیرد.» که ایشان نیز موافقت نمودند و توسط جناب آقای فردوسیپور این مسئله را به امام اطلاع دادند. فردای آن روز ساعت ده صبح، شهید مطهری با بنده تماس گرفتند و پیام امام را جملهبهجمله برای بنده قرائت کردند و بنده نیز بلافاصله این پیام را برای روزنامهها ارسال کردم که به تیتر اول همه روزنامهها تبدیل شد. عملاً بازگشایی مجدد روزنامهها با پیام امام خمینی (ره)، برای همه ما بسیار شیرین و غرورآفرین بود.
جنابعالی در پاریس نیز همراه امام خمینی (ره) بودید؛ آیا خاطره خاصی از آن دوران و حضور گروههای سیاسی در آنجا دارید؟
بله، در پاریس نیز معمولاً گروههای سیاسی خدمت حضرت امام (ره) میرسیدند. یکی از این گروهها مهندس بازرگان و دوستانشان بود. دیدگاه این گروه این بود که شاه سلطنت کند، نه حکومت؛ که حضرت امام (ره)، این تز را نپذیرفتند و بیان داشتند که شاه باید برود.
گروه دیگری که خدمت امام رسیدند، دکتر سنجابی به عنوان رهبر جبهه ملی بود. امام در همان آغاز صحبت بیان داشتند که «جمهوری اسلامی.» دکتر سنجابی و همراهانش جا خوردند و با تعجب گفتند: «مگر میشود؟» و امام بسیار محکم جواب دادند: «بله که میشود.» دکتر سنجابی پس از چند روز فکر و مشورت، مجدداً خدمت امام (ره) رسیدند و امام به ایشان گفتند که نظرتان را بنویسید. وی نیز نظرش را نوشت و دقیقاً همان اصولی که امام (ره) را در آن نوشته، متذکر شدند. امام نوشته را خواندند و چند بار آن را اصلاح فرمودند و به دکتر سنجابی دادند. پس از این ماجرا، بسیاری از خبرگزاریها و روزنامهها با دکتر سنجابی مصاحبه میکردند و وی نیز از این نوشته در مصاحبههایش به کرات استفاده میکرد. در چنین شرایطی، حضرت امام (ره) از طریق دامادشان، بنده را صدا زدند و فرمودند که مواظب باشید از نوشته من استفاده تبلیغاتی نشود.
در پایان اگر خاطرهای از روزهای نخست انقلاب دارید، بفرمایید؟
روز سوم ورود حضرت امام (ره) بود. بنده در مدرسه علوی بودم که شهید عراقی بنده را صدا زدند و گفتند: «یکی از دوستان ما در تسخیر رادیو شهید شده است و اقدامات لازم جهت انتقال ایشان به بهشتزهرا را به نحو احسن انجام دهید.» بنده بههمراه یکی از دوستان آن شهید که فرد بسیار جوانی هم بود، این کار را انجام دادیم و ایشان را به بهشتزهرا انتقال دادیم. قبل از اینکه ایشان به خاک سپرده شود، جوانی که دوست شهید بود، به بنده گفت: «که شما این همهشهید را میبینید، چند مدت دیگر خواهید دید که بر سر پست و مقام چه دعواهایی بشود.» حرف این جوان مرا بسیار متقلب کرد و چند زمانی نگذشته بود که فریاد امام (ره) نیز در جریان بنیصدر و سهمخواهیهای منافقین از این مسئله بلند شد که قبرستانهای ما از شهدا پر است؛ شما از چه کسی را میخواهید.
حضور مهدیان در سفر اول نماز نوفللوشاتو
نظرات