بررسی نظری و تاریخی مواضع نهضت آزادی ایران در برخورد با انقلاب اسلامی (3)


سیروس حاجی زاده*
946 بازدید
نهضت آزادی ایران

بررسی نظری و تاریخی مواضع نهضت آزادی ایران در برخورد با انقلاب اسلامی (3)
همان طور که گفته شد جبهه ملی از هما ن آغاز شکل گیری به سلطنت گرایش داشت. هر چند ملی گرایی را اساس کار و آرمان اصلی خویش قرار داده بود، اما در راستای اهداف شخصی و تامین منابع استعمار و گسترش غرب گرایی و مخالفت با اسلام و عناصر مذهبی گام بر می داشتند. صرف نظر از افراد انگشت شماری که ممکن بود در بنیاد
 
مواضع جبهه ملی در برابر انقلاب اسلامی
همان طور که گفته شد جبهه ملی از هما ن آغاز شکل گیری به سلطنت گرایش داشت. هر چند ملی گرایی را اساس کار و آرمان اصلی خویش قرار داده بود، اما در راستای اهداف شخصی و تامین منابع استعمار و گسترش غرب گرایی و مخالفت با اسلام و عناصر مذهبی گام بر می داشتند. صرف نظر از افراد انگشت شماری که ممکن بود در بنیاد گذاری جبهه ملی و برای رسیدن به اهداف اصولی آن صادقانه تلاش کرده باشند، در نگاه کلی، اساس جبهه ملی باطل و رهبران آن با حاکمیت اسلام و روحانیت مخالف بوده اند. پس از کودتای 28 که کشمکش های درونی و اختلافات و رقابت های رهبران جبهه ملی از عوامل شکست آن محسوب می شد تا سال 1339 تشکیلاتی به این نام در صحنه سیاسی حضور نداشت.
قدرت طلبی های سران جبهه ملی که منجر به طرد مصدق از رهبری این جبهه شد وی را به موضع مخالفت با رهبران جبهه ملی دوم کشانید. حمایت آشکار مصدق از نهضت آزادی به معنای نفی صریح وآشکار رهبران و گردانندگان جبهه ملی بود. به سال 1356، با خیزش مردم مسلمان ورهبری حکیمانه ومدبرانه امام خمینی وبه برکت خون شهیدان در راه مبارزه با استعمار امریکا وسلطنت پهلوی، نوعی فضای باز سیاسی در کشور به وجود آمدوجبهه ملی توانست در چارچوب قانون اساسی تشکیلات خود را دوباره احیا کند. در بحبوحه مبارزات سیاسی مردم و روحانیت، جبهه ملی قدم به صحنه سیاسی نهاد تا بر عصیان و شورش مردم علیه شاه لگام زند و تکوین انقلاب اسلامی و دگرگونی بنیادین رژیم را مهار سازد.
در تابستان 1356 سه تن از رهبران جبهه ملی یعنی کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار طی نامه سرگشاده ای به شاه تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی واعلامیه جهانی بشر را از وی خواستار شدند. البته جبهه ملی در آن زمان سعی داشت برای پوشاندن چهره واقعی خود و برون آمدن از انزوا و همگام شدن با طغیان خشم انقلابی ملت، رهبری امام خمینی را در ظاهر بپذیرد و مدعی پیروی از دستورات امام باشد، ولی در حقیقت، دموکراسی غربی و حاکمیت ملی غیر مذهبی از آرمان های اساسی این جبهه به شمار می رفت و غرب را کعبه آمال و آرزوهای خود می دانست.
امریکا برای ایجاد انحراف در مسیر نهضت اسلامی مردم ایران زمینه های نخست وزیری شاپور بختیار را به عنوان یکی از سران جبهه ملی به وجود آورد تا شاید بتواند سلطنت را از هجوم بنیان کن انقلاب مردم مسلمان نجات بخشد. اما با شکست این ترفند جبهه ملی موذیانه حساب بختیار را از این جبهه جدا کرد و خود را در صف مردم و انقلاب قرار داد وبه دلیل سابقه سیاسی برخی از رهبران آن، این توفیق را یافت تا در دولت موقت به نخست وزیری بازرگان، چند وزارتخانه مهم را زیر نفوذ مستقیم خود قرار دهد. با گذشت زمان و گسترش توطئه های امریکا علیه انقلاب اسلامی، ماهیت جبهه ملی آشکار شد و به تدریج به طیف ضد انقلاب پیوست. جبهه ملی با تحریم بعضی همه پرسی ها وانتخابات پس از انقلاب واظهار مخالفت با ولایت فقیه وخط امام وحاکمیت اسلام و روحانیت و همگامی با دشمنان انقلاب، چهره واقعی خود را به نمایش گذاشت. قدرت های استعمارگر خارجی نیز امید بسته بودند تا حاکمیت به تدریج از کف امام و روحانیت و عناصر مذهبی خارج شده و عناصر ملی وابسته به غرب جایگزین شوند و اهداف استعمارگرانه آنان تحقق یابد.

امام خمینی و جبهه ملی

اوج مخالفت جبهه ملی با حاکمیت اسلام و رهبری امام خمینی در محکوم کردن لایحه قصاص و فراخوانی مردم به راهپیمایی علیه نظام اسلامی جلوه گر می شود که با هوشیاری امام نقاب از چهره سران جبهه ملی فرو می افتد و خشم امت اسلامی گریبانگیر آنان شده و صدور حکم ارتداد از سوی امام خمینی آنان را از صحنه سیاسی ایران بیرون می راند و به انزوا می کشاند.

امام خمینی (ره) در همان سخنرانی که حکم ارتداد جبهه ملی را صادر کردند، فرمودند:
قضیه قصاص در جاهایی از قرآن تصریح شده است. لایحه قصاص همین مسائل قرآن است، در این راهپیمایی که مسلمان را به اصطلاح خودشان دعوت کرده اند که مردم قیام کنند در مقابل قرآن، مردم قیام کنند در برابر احکام ضروریه اسلام، آنهایی که از بعضی جبهه ها هستند تکلیفشان معلوم است. آنها از اول هم، از آن وقتی هم که جمهوری اسلامی تاسیس شد، مساله اسلام پیش آنها مطرح نبوده است.آنچه مطرح بوده، اگر راست بگویند همان ملی گرایی بوده است و من در این هم شک دارم. برای اینکه افرادی که سردسته اینها بودند و به ملی گرایی معروف بودند، ما دیدیم که بر ضد ملت قیام کردند، الآن هم که در خارج هستند، دعوت می کنند که بر ضد این ملت، قدرت ها فعالیت کنند... آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهه ملی می گوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم – حکم قصاص – که در قرآن کریم و ضروری بین همه مسلمین است غیر انسانی است ؟... شما (نهضت آزادی) یک اشتباه بزرگی دارید وآن این است که خیال می کنید که حالا در زمان محمد رضا اگر دو تا اعلامیه برضدش دادید مردم به شما علاقه پیدا کردند، حالا هم اگر چنانچه اعلامیه ضد مثلا دولت بدهید مردم علاقه پیدا می کنند، .... شما حسابتان را بیایید جدا کنید... رادیو بعد از ظهر را ما باز کنیم. گوش کنیم ببینیم که نهضت آزادی اعلام کرده است که این اطلاعیه جبهه ملی کفر آمیز است... من نصیحت می کنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیس جمهور را... دست بر دارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیه ملت و تضعیف روحیه ارتش... شما وکلایی هستید در مجلس، محترمید، متدینید جدا کنید حساب را از مرتدها اینها مرتدند جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است.(1)

نهضت آزادی و سلطنت

با بررسی مواضع نهضت آزادی و شعارهای بی پروای این نهضت در پیروی از مصدق و الگوسازی روشن و نمایان از این شخصیت به اصطلاح ملی، می توان مواضع نهضت را نسبت به رژیم شاهنشاهی تبیین کرد. هر چند که تحلیل ها و تفسیر های انتشار یافته از سوی نهضت پس از انقلاب مدعی این است که نهضت، جریانی ضد سلطنت بوده و با هدف براندازی رژیم شاه شکل گرفته، اما با اشاره به دونکته در مبارزات نهضت آزادی پیش از انقلاب اسلامی نادرستی این ادعا به وضوح نمایان می شود.

نکته اول اینکه در مرامنامه نهضت آزادی برمسلمان بودن، ایرانی بودن، تبعیت از قانون اساسی وپیروی از مصدق به عنوان اصول اولیه تفکر و اندیشه نهضت تاکید شده است. در قانون اساسی رژیم شاهنشاهی به این نکته تصریح شده است که " سلطنت ودیعه ای است که به موجب الهی از طرف ملت به شخص پادشاه تفویض شده است " و" سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت، به وسیله مجلس موسسان به شخص اعلی حضرت شاهنشاه رضا پهلوی، تفویض شده و در اعقاب ذکور ایشان نسلا بعد نسل برقرار خواهد بود. "
مهندس بازرگان به عنوان بنیانگذار نهضت آزادی بر پیروی از همه موارد قانون اساسی تاکید می نمود و هیچ اصل و تبصره ای را استثنا نمی کرد.
تابع قانون اساسی ایران هستیم ولی منافق (نومن ببعض و نکفر ببعض) نبوده، از قانون اساسی به صورت واحد و جامع، طرفداری می کنیم. (2)
گفتنی است که حضرت امام (ره) نیز در آغاز نهضت اسلامی ایران در سخنرانی ها و اعلامیه های خود از رهگذر تاکید بر اجرای قانون اساسی از رژیم شاه انتقاد می کردند، اما از سویی تصریح می فرمودند که قانون اساسی کامل و دقیق نیست و پر واضح است که اتخاذ چنین موضعی در برابر قانون اساسی با موضع نهضت آزادی که تبعیت از همه مواد قانون اساسی را در دستور کار خود قرار داده بود، تفاوت زیادی دارد.
وانگهی " حسن نزیه " به عنوان یکی از بنیانگذاران نهضت آزادی در تشریح مرامنامه نهضت موضوع تبعیت از قانون اساسی را شکافته و به این نکته تصریح می کرد که:
در رژیم سلطنت مشروطه شاه باید بماند و خاندانش نسلا بعد نسل سلطنت کند و تنها عاملی که می تواند این امتیاز را برای یک سلسله سلطنتی حفظ کند، احتراز جدی شاه از قبول مسئولیت و اجتناب دائم او از طرفیت با دولت و مجلس و مردم و خارجی هاست.
مهندس بازرگان نیز به هنگام دستگیری و محاکمه در سال 1342 در دادگاه رژیم شاه چنین گفت:
نظریات ما در مورد سلطنت هم بر رونق و دوام مقام سلطنت خواهد افزود و هم اجازه تولید نیروهای فوق العاده ملی را می دهد... ما واقعا طرفدار و موافق آن – سلطنت – هستیم. (3)
از سخنان صریح رهبران نهضت آزادی و نامه سرگشاده ای که نهضت آزادی به شاه نوشته و برخوردی که با رژیم شاهنشاهی داشت هچنین برمی آید که هر چند نهضت آزادی به مبارزه معتقد بود، اما براندازی و سرنگون کردن شاه از اهداف آن نبوده و این مبارزات جنبه پارلمانی داشته است. (4)
نکته دوم تاکیدی است که همواره نهضت آزادی بر رهبری مصدق دارد و باید دانست که مصدق بنا به اعتراف خودش، هیچ گاه مقابل شاه و سلطنت نبوده است، بلکه پیوسته این شعار را سر می داده که شاه باید سلطنت کند نه حکومت. مصدق در دفاع از خود در دادگاه نظامی رژیم به روشنی ابراز می دارد که مخالف شاه نیست، بلکه خادم اوست. از سوی دیگر نهضت آزادی در اطلاعیه ای که به سال 1342 منتشر می کند، اعلامیه هایی که به ادعای نهضت آزادی از سوی سازمان امنیت رژیم انتشار یافته و نهضت را ضد سلطنت خوانده، تکذیب کرده است. رهایی بازرگان از زندان در پی عفو ملوکانه شاه به سال 1346 و پیوندی که نهضت آزادی با شریعتمداری به عنوان کسی که رژیم سعی داشت از وی برای کمرنگ کردن رهبری امام استفاد کند، از نکات مبهم وتردیدآمیز است که خوانندگان می توانند برای آگاهی بیشتر به کتاب هایی در این زمینه مراجعه کنند. (5)
هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی وپیروزی ملت بر رژیم شاهنشاهی نیز نهضت آزادی دست از سلطنت خواهی و طرفداری از رژیم بر نداشته و در ملاقاتی که بازرگان به همراه یدالله سحابی و محمد توسلی با مأمور سیاسی سفارت امریکا در تاریخ 1356/3/9 داشته – البته اصل ارتباط و پیوند غیر رسمی نهضت آزادی با امریکا سوال برانگیز است –چنین گفته است:
نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است اگر شاه حاضر باشد که تمام موارد قانون اساسی را به اجرا درآورد ما آماده ایم تا سلطنت را بپذیریم. (6)
برخورد نهضت آزادی با نخست وزیری شریف امامی و بختیار نیز در زیر مجموعه مواضع نهضت پیش از انقلاب اسلامی درخور توجه است. در 29مرداد 1357شریف امامی استاد
بزرگ لژ فراماسونری در ایران با شعار دولت آشتی ملی، پست نخست وزیری را برعهده گرفت. او دو ماه فرصت خواست تا اوضاع را آرام کند. شریعتمداری که سعی می شد از رهگذر تبلیغات شاهنشاهی و رسانه ای بیگانه به قطب مبارزه مردم تبدیل شود به شریف امامی فرصت داد و او را تایید کرد.
شریف امامی با اصلاحات جزئی و فریب کارانه ای مانند رسمی کردن تاریخ شمسی به جای تاریخ شاهنشاهی و تعطیل کردن برخی مراکز فساد و قمارخانه ها، وعده انحلال ساواک و برقراری آزادی و امنیت تلاش کرد تا نظر مردم را جلب کند و از ناآرامی ها بکاهد.
وعده برگزاری انتخابات آزاد از سوی شریف امامی باعث شد که نهضت آزادی مفتون شده و خود را برای انتخابات آماده سازد. بازرگان در این زمینه می گوید:
عقیده نهضت آزادی ها و سایرین این بود که انتخابات یک مائده الهی است. دولت وقتی به مرحله ای رسیده که می گویند می خواهیم آزادی انتخابات بدهیم چه بهتر از این ؟ اول کاری که ما می کنیم به دولت خواهیم گفت که اگر راست می گویی و انتخابات آزاد است باید اجازه دهی که ما باشگاه داشته باشیم. یا می دهد یا نمی دهد، اگر داد این باشگاه وسیله ای می شود که ما دور هم جمع شویم. اگر نداد همانجا مچش را می گیریم و می گوییم پس تو دروغ می گویی، وقتی که باشگاه داد آن وقت می گوییم، خیلی خوب آزادی انتخابات است اجازه بده ما کاندیدا بدهیم و وقتی ما کاندیدا بدهیم مردم مسلما به کاندیدا ملیون رای خواهند داد. ملیون یعنی مثلا مخالفین و آن وقت روی کاندیداها می توانیم حرف بزنیم دیگر چیست که آدم نگوید.(7)
نهضت آزادی از حمایت خود از شریف امامی درس نگرفت و با وجود آنکه روحیه سازش ناپذیر امام خمینی (ره) را می شناخت، برای پیاده کردن اهداف خود بازرگان به فرانسه رفت وتلاش کرد که امام را به در پیش گرفتن سیاست گام به گام متقاعد سازد و شاه را به شرطی بپذیرد که سلطنت کند نه حکومت. این پیشنهاد از سوی امام رد شد. با وجود این نهضت آزادی از دولت بختیار نیز استقبال کرد. برخی از رهبران نهضت آزادی تلاش های زیادی کردند تا امام را به پذیرش بختیار – که خود از نیروهای ملی بود همسنگر وهمفکر رهبران نهضت قلمداد می شد –وادار کنند و حتی رادیو نیز خبر پذیرش بختیار از سوی امام خمینی (ره) را پخش کرد ؛ اما امام در اعلامیه ای در تاریخ 7بهمن 1357چنین می گویند:
آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را با سمت نخست وزیری، من می پذیرم دروغ است. بلکه تا استعفا ندهد او را نمی پذیرم. حضرت آقایان به ملت ایران ابلاغ فرمایند که توطئه ای در دست اجراست و از این امور جاریه گول نخورید. (8)
طبق اسناد لانه جاسوسی حمایت نهضت آزادی از بختیار تا جایی پیش می رود که به بختیار کمک می کنند تا کابینه اش را جمع و جور کند بدین سان در طول سال های پیش از انقلاب همواره در سازش و کنار آمدن با رژیم سعی نموده و به شکلی ساده لوحانه، حوادث را تحلیل می کرده است. (9)
با پیروزی انقلاب اسلامی و انتخاب بازرگان به سمت نخست وزیر دولت موقت از سوی امام و تکیه زدن برخی از بنیانگذاران و رهبران نهضت آزادی بر منصب مهم و کلیدی کشور، فرصت مناسبی در اختیار آنان بود تا با تصحیح مواضع و نگرش خود و درک واقعیت های انقلاب، خاطره ای خوب از خود بر جای گذاشته و به اسلام و ملت مسلمان خدمت کنند.اما نه تنها این فرصت را از دست دادند، بلکه با موضع گیری های نامناسب در برابر حوادث و رویدادهای انقلاب اسلامی به کنج انزوای سیاسی فروغلتیدند.

پی‌نوشت‌ها:
* کارشناس ارشد اندیشه های سیاسی در اسلام
1. صحیفه اما م، ج14، ص449.
2. اسناد نهضت آزادی، ج1، ص17.
3. مهدی بازرگان، مدافعات در دادگاه غیر صالح تجدید نظرنظامی، ص116.
4. حسین کی استوان، موازنه منفی، ج اول، ص147.
5. رک: سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران، عروج.
6. اسناد لانه جاسوسی، شماره 23، ص، 18.
7. "مصاحبه حامد الگار با بازرگان " نشریه نصر، ارگان انجمن اسلامی دانشجویان امریکا وکانادا.
8. صحیفه امام، ج5، ص536.
9. اسناد لانه جاسوسی، ش27، ص34.


نشریه 15 خرداد شماره 7