03
اسفند
1399
ریپورترها و تحولات تاریخ معاصرایران ( بخش سوم)
7624 بازدید
شـاپور و اقـتصاد جـهانی
شاپور فقط با محافل بریتانیایی مرتبط نبود بلکه همانطور که دیدیم،از بـدو ورود بـه ایران با مأموران اطلاعاتی و کادر دیپلماتیک آمریکا هم حشر و نشر داشت و همانگونه که در سطور قبل دیـدیم عـضو دائمی وزارت امور خارجه آمریکا بود.این نکته سرشت اوضاع و احوال ایران را در ایـن مـقاطع حساس نیز نشان میدهد و آشکار میسازد کـه نـباید بـه تفکیک مطلق سیاستهای دو قدرت بزرگ سرمایهداری از یـکدیگر و بـه تعارضات مقطعی آنها در مورد نحوه برخورد با مسائل جهانی بیش از اندازهء لازم بها داد.شـاپور حـلقه اتصال سیاستهای بخشی از محافل حـاکمه آمـریکا و انگلیس در ایـران بـود کـه در واقع نمایندگان طبقه سرمایهدار جامعه خـود بـه شمار میرفتند و به عبارتی حداقل در امور کشوری مثل ایران و موضوع نقش ایـران در مـنطقه بین محافلی در آمریکا و انگلیس تفاوت چـندانی وجود نداشت.
حداکثر ایـن مـطلب شاید پذیرفتنی باشد که در سـیاستهای کـوتاهمدت بین دو قدرت اختلاف نظر وجود داشت اما قطعا در زمینه سیاستهای کلان اختلافی اسـاسی نـداشتند و این دلیلی ندارد جز آنـکه سـرمایهداری جـهانی را نباید از یکدیگر تـفکیک کـرد و به بخشی از آن بهایی بـیش از انـدازه داد.
شاپور ریپورتر بدون تردید در ایران باید به عنوان یکی از نمایندگان سرمایهداری جهانی مورد بـررسی و تـجزیهوتحلیل قرار گیرد و در این زمینه تابعیت انـگلیسی و یـا تبار زرتـشتی وی بـه خـودی خود راهگشا نیست.بـرای مثال طبق سندی که در دست است،فردی به نام «چارلز.د.نیکولسون»از کارکنان مؤسسه نمازی در بـندر هـنگکنگ در توصیهنامهای خطاب به کسی دیگر کـه عـلی القـاعده شـاپور طـرف مراجعه او بود نـوشت؛از هـمکاری و جدیّت و نیز تسلط شاپور بر زبانهای فارسی و انگلیسی بسیار تمجید کرد.نکته در این است که شـاپور ریـپورتر بـه عنوان یک مأمور اطلاعاتی در چین از آن مؤسسه بـه عـنوان پوشـش فـعالیتهای خـود اسـتفاده مینمود.روابط برادران ایرانی نمازی با شرکای تجاری دیگر در هنگکنگ که در آن زمان در زمره مستعمرات بریتانیا به حساب میآمد،از دوره قاجار وجود داشت.منظور ما در این سطور آن نیست تـا ارتباط طبیعی و منطقی کاری را که در هرجای دیگری از عالم هم مرسوم است به عنوان امری عجیب و غریب مورد بررسی قرار دهیم؛زیرا در این زمینه هیچگونه اعجابی وجود ندارد.نکته مهم ایـن اسـت که سرمایهداری انحصاری در این دوره در چه اشکالی خود را در نزد ایرانیان نمایش میداد.شاپور که مسئولیت بخش مکاتبات و ترجمه آن مؤسسه را عهدهدار بود و قصد بازگشت مجدد به ایران را داشت،این توصیهنامه را بـرای ادامـه همکاری خود در ایران دریافت کرده بود.80
همکاری شاپور با شرکت«برادران نمازی»تصادفی نیست و این مقوله با مسائل بسیار مهمی ارتباط دارد.برادران نـمازی بـا بسیاری از شرکتهای بزرگ آمریکایی و انـگلیسی مـرتبط بودند و در واقع یکی از حلقههای اتصال شرکتهای چندملیتی شمرده میشدند.به روایت حسن رکنزاده این برادران که ابتدا در شیراز توطن داشتند به هنگکنگ رفتند و در آنـجا بـه تجارت مشغول شدند و کـارشان بـه اندازهای رونق یافت که توانستند چند کشتی تجاری خریداری کنند،این کشتیها بین هنگکنگ و جزایر جنوبی ایران و بصره در حال رفتوآمد بودند.از سوی دیگر برادران نمازی با بمبئی نیز روابط تـجاری و اقـتصادی داشتند.نکته مهم این بود که نمازیها تریاک ایران را به چین صادر میکردند و در هنگکنگ نیز در امر معادن طلا فعالیت میکردند.81
این دوران مصادف با پیروزیهای انقلابیون چین در نبرد علیه نیروهای مـورد حـمایت غرب در آنـ منطقه به رهبری«چیانگ کای چک»بود.اینک ایستگاههای جاسوسی غرب در منطقه،چین را از دست رفته تلقی مـیکردند.به همین دلیل،نگران از گسترش دامنه انقلاب به مناطق دیگر آسـیا،در صـدد بـرآمدند که به هرنحو ممکن مانع گسترش آن گردند.مأموریت مجدد شاپور در ایران مصادف با این مقوله بود کـه بـنا به قول«گازیوروسکی»منجر به تأسیس ایستگاه سازمان سیا در ایران شد.به عـبارت بـهتر بـعد از این جریانات ایستگاه این سازمان در ایران تقویت شد و برای مقابله با تهدیدات احتمالی از طرف شـوروی با کمک نیروهای داخلی ایرانی و نیز با حمایت سایر قدرتهای غربی مثل بـریتانیا سازماندهی گردید.این دوره را بـاید یـکی از مهمترین و اساسیترین دورههای فعالیت شاپور در ایران به حساب آورد.از این دوره تا پایان سلطنت پهلوی شاپور دارای جایگاهی ویژه در تحولات ایران بود و در کنار فعالیت روزمره خود که همانا فعالیتهای اطلاعاتی بود از طریق ارتباط وسـیع با شرکتهای فراملیتی ضمن بازاریابی برای کالاهای آنها در تعمیق نفوذ این شرکتها در ایران نقشی بسیار اساسی را بر عهده گرفت.
مثلا از جمله شرکتهایی که شاپور با آنها ارتباط کاری داشت،باید از شـرکت بـرادران مارکس و اسپنسر نام برد.این شرکت به تولید و صدور مواد غذایی اشتغال داشت و به دلیل اینکه سهامداران عمده آن در زمینه حمایت از دولت اسرائیل بسیار فعال بودند،کار آن در کشورهای عربی ممنوع بود.
ظـاهرا شـاپور قصد داشت شعبهای از شرکت را در ایران تأسیس کند.«مارکوس سیف»رئیس هیئتمدیره این شرکت در نامهای خطاب به شاپور یادآوری کرد که اگر قصد دارد در این زمینه فعالیت نماید،فروشگاه مرکزی در لنـدن ایـن آمادگی را دارد که دو یا سه تن از افرادی را که شاپور معرفی کند به مدت سه تا شش ماه آموزش دهد.این شرکت میخواست شعبهای را در ایران تأسیس کند،به همین جهت فـردی بـه نـام«مستر گلدنبرگ»را که از اعضای هـیئتمدیره بـود بـه ایران اعزام کرد.«مارکوس سیف»بسیار امیدوار بود که این شعبه شکل گیرد؛زیرا اعتقاد داشت که سیاستهای جاری ایران در زمـینه مـسائل جـهانی و منطقهای میتوانست به نفع دولت اسرائیل امتداد داشته بـاشد،امـری که بیش از هرچیزی در صلح و ثبات خاورمیانه تأثیرات فراوان داشت. این نامه که به شکل دستی در لندن به شاپور دادهـ شـد،از جـهات گوناگون حائز اهمیت است: نخست اینکه این نامه نشان مـیدهد که بیشتر شرکای تجاری شاپور در زمره یهودیان بودند که البته این امر تصادفی نیست.در حقیقت از دوران قاجار به بـعد حـلقهها و عـلقههای مختلف اقتصادی یهودیان را با شبکههای گوناگون اطلاعاتی غرب پیوند میداد کـه مـهمترین آن در ارتباط با مسئله هند بود.این مناسبات تا قبل از تشکیل دولت اسرائیل وجه غالب این مناسبات را شـکل مـیبخشید.اهـمیت قضیه در این بود که علایق تجاری و مقولات امنیتی در حوزههای گوناگون به یـکدیگر مـرتبط بـودند و تفکیک و تمایز بین آنها غیر ممکن مینمود.این مناسبات در دوران بعد از تشکیل دولت اسرائیل حول مـحور امـنیت ایـن کشور دور میزد.یعنی اینکه هر فعالیت تجاری و بازرگانی در غایت امر باید در چارچوب منافع اسـتراتژیک صـهیونیسم بین الملل-که نماینده صوری آن در منطقه خاورمیانه دولت اسرائیل بود-تعریف میشد. اهمیت ایـران از مـنظر مـنافع غرب در این حوزه معنا و مفهوم پیدا میکرد.بنابراین در تحلیل حوادث ایران دوره پهلوی نمیتوان ایـن عـنصر تعیینکننده را نادیده گرفت.کلیه شرکای مهم تجاری ایران در مقطع یادشده همه و همه بـه نـحوی از انـحا در پیوند تنگاتنگ با منافع دولت اسرائیل بودند و همه آنها به گونهای در مسائل امنیتی ایران درگـیر بـودند.
شاپور در حقیقت محور ارتباطی این شبکه گسترده در ایران بود و علاوه بر ایـنکه در امـور تـجاری و اقتصادی درگیر بود از طرق گوناگون و بهویژه از طریق یارانی مانند فردوست و علم با شبکه در هم تـنیده مـناسبات ایـران پیوند برقرار میکرد.با این وصف شاپور تنها یک نفر نبود بـلکه او در رأس جـریانی قرار داشت که باید ایران را در مسیر نفوذ اقتصادی غرب در ایران هدایت میکرد.اندیشه هدایت ایران در مـسیر یـادشده به شکلی که گفته شد تازگی نداشت و حداقل از دوره قاجار سابقه داشت.در آن زمـان نـیز شبکهای متنفذ از سرمایههای جهانوطنی که از قضای روزگـار تـا واپسـین دوران حیات رژیم گذشته در ایران به ادامه فـعالیت پرداخـتند بر این باور بودند که برای حفظ ایران در مسیر علایق غرب چارهای جـز ایـن وجود ندارد که برای سـرمایهداران غـربی در این مـنطقه حـساس جـهان علایق تجاری به وجود آید؛زیـرا در چـنین صورتی است که میتوان در این کشور حامیان نیرومندی یافت که از طریق عـلقههای مـالی سرنوشت خود را در ارتباط با سرمایههای جـهانوطنی گره میزنند و بودونبود خـود را در گـرو ارتباط با این شبکهها مـیبینند.از ایـن راه بود که سرمایهداران جهانوطنی در ایران دوستانی وفادار پیدا کردند و موجودیت خود را در گـرو ایـن مناسبات دیدند و تا حد امـکان بـرای بـقای خود تلاش نـمودند.
در بـین رجال دوره پهلوی دوم کـسانی کـه در اطراف اسد اللّه علم بودند بیش از همه در فرایندهای این ایام سهیم بودند.نخبههایی از تحصیل کـردگان در غـرب شبکه ارتباطی علم را با محافل ذیـنفوذ در کـشورهای غربی پیـوند مـیدادند.بـرجستهترین این افراد دکتر عـلینقی عالیخانی بود.این فرد که بعدها در مناصب مهم و کلیدی کشور قرار گرفت از تودهایهای زمان مـصدق و از بـرکشیدگان علم بود.غیر از او عدهای دیگر هـم کـه در اطـراف عـلم بـودند همانطور که خـواهیم دیـد سابقه تودهای داشتند.حضور روشنفکرانی که سابقهء تودهای داشتند،این اندیشه را به وجود میآورد که شـاید ایـن افـراد در زمره همان شبکه«بدامن»ی باشند که مـارک گـازیوروسکی از آنـها بـه عـنوان عـوامل سرویسهای اطلاعاتی غرب به منظور ترسانیدن مردم از کمونیسم نام میبرد.این افراد به هرحال در مأموریت خویش بسیار موفق شدند و البته همه آنها هم پاداش خود را گرفتند.بـر اساس نامهای از«سردونالد استوکس»نماینده شرکت«لیلاند موتورز»به شاه که رونوشتی از آن برای شاپور ریپورتر ارسال شده است،دکتر عالیخانی در برقراری توافقات اقتصادی بین ایران و انگلیس بسیار مؤثر بود.او در ایـن نـامه به شاه به خاطر وجود چنین افرادی که عامل اتصال و ارتباط ایران و بریتانیا هستند تبریک گفت.این سفر در سال 1346 اتفاق افتاد و در بازگشت استوکس به انگلستان دولت وقت بریتانیا اعتقاد داشـت کـه موقعیت خوبی برای صنایع آن کشور در ایران گشوده شده است.در آن ملاقات محور مذاکرات تأسیس شعبهای از کارخانه لیلاند در ایران بود که با موافقت روبرو شـد و در ایـن موفقیت دکتر عالیخانی نقش مـؤثری داشـت.82
نمیتوان به درستی بین این شرکتها تفکیک و تمایزی قائل شد.منافع آنان با یکدیگر در هم تنیده بود و در صحنه ایران آنها عملیات خود را با یـکدیگر هـماهنگ میکردند.این مهم نـشان دهـنده این معنا بود که آن شرکتها آن دیگری را در سود و زیان خود شریک میدانستند و موفقیت دیگری را موفقیت خود تلقی میکردند.این دلیلی نداشت جز اینکه سرمایههای جهانوطنی در یک چیز یعنی سود با هـم اشـتراک داشتند.این امر خود دلیلی بر ماهیت سرمایه در دوره جدید به شمار میرود.نظام سرمایهداری جهانی در قالب سرمایهداران فراملیتی که سود مشترک داشتند،خود را به منصه بروز و ظهور میرسانید.در مورد ایـران بـا مثالی مـیتوان موضوع را بیشتر دریافت.در سال 1347«مارکوس سیف»در نامهای خطاب به شاپور خاطرنشان کرد که با شرکتهای I.G.I و شکل مـذاکراتی را انجام داده است.این مذاکرات در سطح بالا دانسته شد. موضوع مذاکرات ایـن بـود کـه چگونه میتوان کشاورزی خوزستان را توسعه داد.میدانیم که شل یک کمپانی نفتی است.به همین دلیل تعلق خـاطر آن در زمـینههایی مثل کشاورزی شاید تا حدی عجیب بنماید.در آن دوران در رأس کمیته تحقیقاتی شرکت شل«لرد ویکتور روچـیلد» دوسـت نـزدیک شاپور قرار داشت.مردی که در نوع خود بینظیر بود و در عملیات براندازی مصدق در سال 1332 در کنار شـاپور و علم نقشی اساسی بر عهده داشت و شاه نسبت به او،بر خود دینی انـکارناپذیر احساس میکرد.درعینحال وی بـا«سـردیک گلداسمیدوایت» رئیس وقت M.I.6 همکاری نزدیک داشت و در حقیقت از معاشرین همیشگی او به حساب میآمد.
ویکتور در سرویس امنیتی بریتانیا در رأس مجمع اندیشمندان بود؛تشکیلاتی که خود راهاندازی کرده بود.در همین حال او در رأس برنامههای تحقیقاتی شـرکت شل قرار داشت. شرکتی که سهامداران عمده آن خود وی و نیز خاندانهای سرشناس صهیونیستی مثل «مونتاگها»بودند.
دو برنامه مهم عملیات تحقیقاتی در شل و سرویس امنیتی انگلستان بهخودیخود اهمیت او را نشان میدهد.این مرد از یاران نـزدیک عـلم و شاپور بود و همانطور که گفتیم این دوستی به سالهای دهه بیست و پس از آن بازمیگشت.«مارکوس سیف»هم به امر تولید و صدور مواد غذایی اشتغال داشت.اگرچه کار او با امر کشاورزی نمیتوانست بـیارتباط بـاشد،لیکن تیم روچیلد،مارکوس و شاپور قطعا در کنار مسائل کشاورزی اهمیت امنیتی خوزستان را در آتیه ایران نادیده نمیگرفتند و اساسا از نظر آنان هرکار اقتصادی علی القاعده باید نفع سیاسی هم در پی داشته بـاشد.ایـن مذاکرات بر آن بود تا نظر شاه و دولت ایران را مورد بررسی و تجزیهوتحلیل قرار دهد و آنگاه در راستای منافع شرکتهای ذیربط در جهت خاصی که مورد نظر طراحان این پروژه بود هدایت شود.شرکتهای طـرف قـرارداد بـه انجام این طرح علاقهمند بـودند،ایـنک نـوبت ریپورتر بود که ایرانیان را در مذاکراتی که انجام میداد به تسریع در اجرای این پروژه تشویق مینمود.او باید از طریق طرح نقطه نظرات طرفهای ایـرانی را بـه اجـرای هرچه سریعتر این طرح هدایت میکرد.شاپور بـا عـباس آرام وزیر وقت امور خارجهء ایران در ارتباط بود و او را در جریان آنچه اتفاق میافتاد قرار میداد.شخص مارکوس سیف هم همین مـناسبات را بـا آرام داشـت و امیدوار بود که از این راه کمکی به انجام این پروژه بشود.ایـن مناسبات به اندازهای مهم بود که مارکوس در نامهاش خطاب به شاپور از او پرسید که کی به لندن میآید،زیـرا ضـروری اسـت در زمینه امر مهمی با او مشورت کند.83
شاپور بلافاصله دستبهکار شد.او بـا اسـد اللّه علم به مشورت و رایزنی پرداخت و علم نیز با شاه قضیه را طرح کرد.در نامهای خطاب به روچـیلد نـوشت«لرد روچـیلد عزیز با کمال احترامات لازمه».به وسیله این نامه که درخور مـردی مـثل ویـکتور بود به اطلاع او رسانید که پیشنهادهای او که به شاپور ریپورتر ارسال شده و موضوع آن در مـورد روشـهای پیـشرفته دفع آفات است به اطلاع شاه رسیده است.
شاه دستور داده بود که وزارت آب و برق بـا وی در زمـینه پیشنهادهای آنان در این خصوص و بهویژه پروژه آبیاری«سد دز»همکاری لازم را انجام دهند.84نسخهای از این نـامه و نـیز نـامهای که برای وزارت آب و برق فرستاده شده بود برای شاپور ارسال شد.طبقهبندی این نامهها مـحرمانه بـود.پیش از این روچیلد در اندونزی پروژه مشابهی را انجام داده بود که ظاهرا در آن کشور مقرونبهصرفه نـبوده اسـت.
شـاه علیرغم این امر،خاطرنشان کرد که شاید این طرح در ایران مفید و مؤثر باشد و نوشته بـود کـه به هرحال اقدامات لازم انجام گیرد.از وزارت دربار به شرکت شل اطلاع داده شد کـه وزارت آبـ و بـرق آمادگی دارد که زیر نظر شاه آزمایشهای این شرکتها در مورد پروژههای مورد نظر انجام گیرد و از«شـل»و گـروه«مـارکس اسپنسر»خواسته شد که در مورد طرحهای خود اقدامات لازم را انجام دهند.عـلم در نـامه خود به وزارت آب و برق از شرکتی به نام C.I.B.A یاد کرد که قرار بود در این پروژه فعال باشد.شرکتی کـه در انـدونزی به قول او«کارهایی»میکرد.نامه علم به روحانی وزیر آب و برق هم طـبقهبندی مـحرمانه داشت.
این موضوع هم شاید تا حـدودی غـریب بـنماید زیرا ظاهرا انجام پروژههایی از این دست نـیازی بـه محرمانه بودن نداشت.این نامه،حقیقت دیگری را هم روشن میکند و آن اینکه چـرا شـاه و وزارت دربار برای گرفتن تصمیم در خـصوص ایـن قبیل مـسائل،بـه وزارتـخانههای ذیربط آزادی عمل نمیدادند و در جزئیترین امـور نـیز دخالت میکردند.این روند از دوره نخستوزیری هویدا شکل جدیتری پیدا کرده بود.بـه گـونهای که طبق نامههایی از این دست هـویدا که نخستوزیر بود در جـریان امـور قرار نمیگرفت و علم با مـوافقت شـاه پروژههای کلان اقتصادی را هدایت میکرد و در این زمینه یکی از مریدان وی یعنی دکتر عالیخانی در مـقام وزیـر اقتصاد تسهیلات لازم را فراهم مینمود.ایـن امـر بـهخودیخود پرده از اسرار رقابتهای پشـت پردهـای برمیدارد که:مطابق آن هـویدا در اداره امـور کشور نقشی جز نخستوزیری تشریفاتی نداشت،امری که شاه از آن رضایت کامل داشت.
در سراسر ایـن سـالها شاپور ریپورتر در کنار علم در زمره گـردانندگان اصـلی امور بـود. قـراردادهای مـهم بهویژه در امور دفاعی و نـظامی مطلقا زیر نظر شخص شاه و مشاور اصلی وی، علم انجام میگرفت و در کلیه این قراردادها شاپور حـلقه اصـلی ماجرا بود.از جمله زمانی که وی در لنـدن در هـتل نـرماندی اقـامت داشـت،نامهای از جی.آر.جـفرسون دریـافت کرد.این فرد مدیرعامل شرکت هواپیماسازی انگلیس بود.این نامه در اواخر سال 1348 نوشته شده بود و از شـاپور در مـورد گـزارش وضعیت استقرار موشکهای راپیر در ایران تشکر و قـدردانی شـده بـود. جـالب ایـنکه ایـن اطلاعات به دستور شخص شاه در اختیار مقامات نظامی بریتانیا قرار گرفت،به همین دلیل آنان از شاه تشکر کردند.
نامهای تشکرآمیز خطاب به شاه نوشته شد و از شاپور خـواسته شد که کپی آن را که در اختیار او بود به شاه تقدیم کند و البته شاپور باید تحقیق میکرد که اگر نامه پیش از این به دست شاه نرسیده بود،دست به اقدام برای ارسـال کـپی آن میزد.برای فروش این موشکها به ایران شاپور 4% پورسانت دریافت کرد که با توجه به میزان هنگفت فروش جنگافزار مبلغ بسیار گزافی است.85
در مورد سیاست خارجی و نیز مسائل تـسلیحاتی،هـویدا کارهای نبود و تیم مورد اعتماد شاه -که همانا علم،شاپور و طوفانیان بودند-در جریان امور قرار داشتند.درعینحال لرد روچیلد همچنان پروژه خود را با هماهنگی شـاپور و عـلم پیش میبرد.در سال 1349 او که ایـنک در رأس امـور تحقیقاتی شرکت شل قرار داشت،ضمن ارسال نامهای برای شاپور بر این باور خود مصر بود که:«طرح وی منافع دوجانبه ایران و خودمان را در بر دارد.»شـاپور امـیدوار بود که شاه بـا ویـ ملاقات کند تا اهمیت این طرح را با وی در میان بگذارد.این طرح که از آن چیزی در اسناد موجود دیده نمیشود با طرح سابق الذکر تفاوت داشت؛زیرا روچیلد گفته بود که: «طـرح کـشاورزی خوزستان و نیز طرح دفع آفات نباتی که با وزارت کشاورزی در حال انجام است، مساحتی به وسعت 15100 هکتار را در بر میگیرد و این مناطقی است که ما بدان علاقهمند هستیم.»86
مهمترین اقدام شاپور پیـرامون خـرید تجهیزات نـظامی دور میزد که البته همیشه بریتانیا یکی از نزدیکترین شرکای تجاری ایران بود.با این وصف دو نامه که ظـاهرا با یکدیگر متناقض هستند در اسناد شاپور به چشم میخورد:نخست نـامهای از گـرینوود87کـه در 4 دسامبر 1970 فرستاده شده است و دیگری نامهای است از«لرد کرینگتون»وزیر دفاع بریتانیا که در همین تاریخ ارسال شده ولی از نـظر مـحتوی با اولی تناقض دارد.در نامه«گرینوود»آمده است که شاه تقاضا کرده است:در موضوع فـروش هـواپیماهای جـاگوار به ایران نباید واسطهای وجود داشته باشد که علی القاعده این واسطه کسی نبود جـز شاپور.این هواپیماها باید در اختیار ناوگان هوایی ایران قرار میگرفت و در نیروی هوایی ارتـش به کار گرفته مـیشد.88بـر طبق اسناد حتی در اواخر سال 1350 بار دیگر شاه خواست که در فروش هواپیماهای کنکورد برای شرکت ایرانایر و انجام مذاکرات در این زمینه ضرورتی به واسطه نیست که با این تقاضا موافقت شد.89
نـامه متناقض با این روند متعلق به«لرد کرینگتون»وزیر دفاع بریتانیاست.در این نامه وزارت دفاع انگلیس از اقدام شاه در تعیین شاپور دارنده مدال امپراتوری بریتانی O.B.E برای انجام مذاکرات درباره خرید تجهیزات نظامی قدردانی شـده بـود.در همین نامه وعده داده شده بود که دولت بریتانیا در تجهیز مجدد ارتش ایران حداقل قیمتها را دریافت خواهد کرد.90دلیل اینکه شاه از مقامات انگلیسی خواسته بود که در قراردادهای تسلیحاتی نیازی به واسطه نـیست مـیتواند سوء شهرت شاپور در این زمینهها باشد،به گونهای که در مطبوعات انگلیس در همان زمان جنجالی بر سر این موضوع برپا شد.
اینکه شاه علیرغم دستورهای خود بار دیگر از شاپور در انـجام خـریدهای تسلیحاتی بهرهبرداری کرد شاید ریشه در این ماجرا داشته باشد که در اوایل دههء پنجاه شمسی همزمان از طرف شاپور و«لرد آیرونساید دوم»نامههایی خطاب به علم نوشته و از او خواسته شد که وصیتنامه اردشیر جـی را کـه نـشان میداد رضا خان را او کشف کـرده و بـه«آیـرونساید»برای انجام کودتا معرفی کرده است،به شاه ارائه کند و تحقیق نماید که آیا وی راضی است که این وصیتنامه چاپ شـود یـا خیر؟مطلب دیـگر متعلق به«لرد آیرونساید دوم»فرزند«ژنرال آیرونساید»مـشهور اسـت که وی هم گوشههایی از خاطرات پدرش را تحت عنوان«شاهراه فرماندهی»در اختیار علم قرار داد.این خاطرات هم اگر در آن زمان چاپ میشد آبـرویی بـرای شـاه باقی نمیگذاشت،زیرا نشان میداد که چگونه پدر او و اصل سلسله پهـلوی مدیون قدرت محافل مافیایی انگلستان بوده است.به هرحال در هردو مورد با وساطت علم کارها رفع و رجوع شـد و تـنها بـعد از پیروزی انقلاب بود که این اسناد منتشر گردیدند.
ماجرا هرچه بـود شـاپور با کمال قدرت در عرصه خریدهای نظامی ایران همچنان فعال مایشا بود و این روند تا واپسین روزهـای عـمر رژیـم گذشته ادامه یافت.او همچنان پای ثابت خریدهای تسلیحاتی بود.در کلیه این خـریدها بـلااستثنا سـهمی مهم از پورسانتها در اختیار او قرار میگرفت.به طور مثال در همان سال 1350 که مصادف با شـدت جـنون تـسلیحاتی شاه بود فردی به نام دیوید در نامهای که برای شاپور ارسال کرد از قرارداد جـدید تـسلیحاتی که با ایران منعقد شده بود ابراز رضایت نمود.در این نامه از خدمات شـاپور در انـعقاد ایـن قرارداد تشکر و در پایان یادآوری شده بود که 2% از کل مبلغ قرارداد به عنوان پورسانت بـه وی تـعلق خواهد گرفت.نویسنده نامه تصریح کرده بود که این تسلیحات در دنیا بینظیر اسـت.91در قـراردادهایی از ایـن دست این احتمال وجود دارد که شاپور،شروط فروش را به گونهای مهیا میکرد که میزان مـبلغ دریـافتی برای این سلاحها همیشه بیش از حد متعارف درآید.به همین دلیل پورسـانتی کـه وی دریـافت میکرد در حقیقت از جیب خریدار یعنی طرف ایرانی پرداخت میشد.به عبارت دیگر فروشنده،قیمت کـالا را بـه نـحوی تعیین میکرد که هزینه پورسانت هم در آن لحاظ شده بود.با ایـن وصـف شاپور از طرف ایرانی هم حق دلالی خود را اخذ میکرد.
شاپور نه تنها به طور خصوصی از طرف«لرد کـرینگتون»بـه شدت مورد حمایت بود بلکه حتی در ضیافتهای ناهاری که به افتخار شـاه بـرگزار میشد از او هم دعوت به عمل میآورد.روز جـمعه 22 ژوئن 1972 در«آدمـیرال هـاوس»واقع در«وایت هال»ضیافتی برای شاه بـرگزار گـردید.در این جلسه که ریاست آن بر عهده کرینگتون بود از شاپور هم دعوت به عـمل آمـده بود.92در همین روز،نامهای از طرف«کـرینگتون»بـه شاه نـوشته شـد کـه توسط شاپور به او داده شد.احتمالا ایـن تـوصیه نامهای بود که در آن از شاه خواسته شده بود خریدهای تسلیحاتی خود را از طریق شـاپور بـاید انجام دهد.نکته اینجاست که ایـن نامه در روزی نوشته شد کـه هـم شاپور و هم شاه در ضیافت نـاهار او شـرکت داشتند.یعنی اینکه میشد همین مضمون را به شکل حضوری هم مورد مذاکره قـرار داد.ایـنکه چرا کرینگتون به جای ایـن کـار تـرجیح داد نامه بنویسد مـعلوم نـیست.شاید او به این طـریق مـیخواست به شاه بفهماند که از نظر دولت بریتانیا نماینده رسمی آنها در امر فروش جنگافزار برای ایـران کـسی جز شاپور نیست.این رفتار تـحقیرآمیز کـه خلاف دسـتورهای پیـشین شـاه بود نه تنها او را آزرده نـساخت بلکه با ابراز خرسندی گفت که همه امور مربوط به تسلیحات که مورد نیاز نـیروهای مـسلح ایران است و باید توسط بریتانیا تـأمین شـود،از ایـن بـه بـعد تحت نظارت و سـرپرستی شـاپور خواهد بود.93
شاه در برابر تهدیدات شاپور و توهینهای کرینگتون سپر انداخت.این ایام مقارن با سفر دیـگر شـاه بـه لندن بود.در این سفر شاه از وزارت دفاع بـریتانیا بـازدید کـرد.شـاپور بـه کـرینگتون یادآوری کرد که شاه از مذاکرات فیمابین خوشنود است.به شاه اطمینان داده شد که برآوردن احتیاجات ارتش ایران تحت نظارت شخص وزیر دفاع است و مستر سافیلد (Suffield) و اعضای سـتاد او نهایت تلاش خود را به کار میبرند تا اطمینان حاصل شود که این احتیاجات به بهترین نحو و شرایط ممکن در بریتانیا تهیه شوند.94
در دهه هفتاد با وساطت شاپور میزان سفارش تسلیحات ایـران از بـریتانیا به شکل بیسابقهای سیر صعودی یافت.در این جریانات غیر از شاپور،ارتشبد طوفانیان نقش درجه اول را ایفا میکرد؛لیکن واقعیت این است که وی هم به دستور شخص شاه در این معاملات وارد مـیشد. بـه عبارتی شاه در این زمینه سخن اول و آخر را میگفت و احدی از نزدیکان وی جرأت ابراز مخالفت با تصمیماتش را نداشت.
طوفانیان به دستور شاه و البته به دلالی شاپور در نـامهای خـطاب به سافیلد مسئول فروش تـسلیحات بـریتانیا از او خواست که به دستور شاه سلاحهای موشکی اسکورپیون را به میزان 250 عدد و نیز سلاحهای شناسایی و سیستمهای کنترل آتش و رادار را نیز برای ایران تهیه کند.95در همین ایـام شـاپور هم به کار خـود مـشغول بود و با شرکتها و مؤسسات مختلف بریتانیایی سرگرم فروش جنگافزار و یا ماشینآلات به مقصد ایران بود.آنچه که در این زمینه قابل اهمیت است این است که بر اساس اسناد و مدارک مـوجود هـیچکدام از این قراردادها در زمینه کالاهای استراتژیک و یا سرمایهای نبود بلکه تمامی این خریدها صرفا خدماتی،مصرفی و یا بازرگانی بودند.بریتانیا هرگز در زمینه صنایع و سرمایهگذاریهای بلندمدت اقتصادی که میتوانست برای آینده ایـران و مـقوله اشتغال و تـوسعه اقتصادی کشور مفید باشد سرمایهگذاری نکرد.به عبارتی با اینکه این کشور با شاه روابط بسیار صـمیمانهای داشت،هرگز ریسک سرمایهگذاری بلندمدت را نمیتوانست بپذیرد.عمدهترین سرمایهگذاری انگلیسیها در زمـینه نـفت بـود و پس از آن با استفاده از جنون تسلیحاتی شاه و به دلیل ترسی که خودشان از شوروی در دل او انداخته بودند،انواع و اقسام جـنگافزارهای خـود را به فروش میرسانیدند.در این زمینه شاپور حق دلالی فراوانی به جیب میزد،مـثلا در نـامهای کـه با عنوان خصوصی- محرمانه96برای شاپور ارسال شد تأیید گردید که بر اساس قراردادی کـه طبق آن مذاکرات در مورد فروش بیسیم برای نصب در اسکورپیونهای مورد درخواست ایران در حال انـجام است، 3%مبلغ کل ایـن قـرارداد بابت حق دلالی به وی پرداخت خواهد شد.97این مبلغی بسیار کلان بود زیرا همانطور که پیشتر هم خاطرنشان کردیم معمولا خریدهای تسلیحاتی در مقیاس بسیار کلان سفارش داده میشد و سه درصد کل مـبلغ سفارش بسیار هنگفت بود،مضافا اینکه قیمت جنگافزار در همه جای دنیا هم بسیار گران است.
پولهای کلانی از این راه به جیب دلالان بریتانیایی و در رأس همه شاپور ریپورتر سرازیر میشد.هیچ معامله کلانی نـبود کـه شاپور از آن بهرهای نبرد.مثلا در نامهای که مدیر فروش شرکت لیلاند موتورز به شاپور نوشت مبلغ نیم درصد از فروش این شرکت به ایران را که با وساطت او انجام شده بود،به شـاپور پرداخـت که البته این حق دلالی وی به شمار میآمد.98
در سندی دیگر از دلالی شاپور برای شرکت جنرال الکتریک آگاه میشویم:
«از دیدار مجدد شما در لندن و نیز از اینکه فرصتی پیش آمد تا مروری بـر فـعالیتها و عملکردهای شرکت جنرال الکتریک در ایران داشته باشم،خوشحال شدم.مطمئن باشید به راهنمایی و نصایح شما توجه دقیق خواهیم نمود و بازتاب آن را در مطلالبی که بلافاصله متعاقب دیدار اخیر رئیس بخش تـجاری از تـهران مـنتشر گردید خواهید یافت.همانگونه کـه بـه شـما تأکید نمودهام کمپانی ما مایل است در کنترات پروژه راهآهن تهران-تبریز برنده گردد و ما برای شنیدن و پذیرفتن کلیه پیشنهادها در مورد اینکه چـه کـارهایی بـاید صورت داد تا بتوان بهترین موفقیت نصیب شرکتمان گـردد حـاضریم.»99
منظور از شرکتمان در این سند چیست؟آیا شاپور در سهام این شرکت مشارکت داشته و به عبارتی از سهامداران آن بوده است؟چیزی غیر از این،از سند یـادشده مـستفاد نـمیشود. میتوان نتیجه گرفت،شاپوری که در ابتدای سال 1324 به عنوان یـک کارمند معمولی وارد ایران شد،در طی این سالها چه سود هنگفتی را عاید خود نمود و از قبل دلالی و درآمدهای کلان نفتی ایـران بـه چـه موقعیت بزرگ اقتصادی دست پیدا کرد.شاپور در آن زمان به بزرگترین دلال سـرویس امـنیتی بریتانیا در ایران تبدیل شده بود و از این راه در زمره ثروتمندان بزرگ انگلستان درآمده بود.
در اواخر سال 1352 شرکت بـریتیش پتـرولیوم قـراردادی با شاپور منعقد کرد که طبق آن او به عنوان مشاور ویژه شـرکت در امـور ایـران تعیین شد.این قرارداد از اول آوریل سال 1973 آغاز میشد و تا پنج سال بعد ادامه مـییافت.حـقوق مـاهانه او ده هزار پوند بود و مخارج و هزینههای مسافرتهای او هم تقبل میگردید.وظیفه شاپور مشاوره و اقدامات ویـژه100بـنا به درخواست شرکت انگلیسی بود و شاپور باید در جهت مصالح و منافع آن در ایران تلاش مـیکرد.101شـاپور در نـخستین گام نشان داد تا چه اندازه در مأموریتی که به وی محول شده است مهارت دارد.در مارس 1973 او بـا شـاه در جزیره«سن موریس»دیدار کرد و در این دیدار توانست امتیاز بسیار مهمی برای شـرکت بـریتیش پتـرولیوم به دست آورد.
ماهیت این مذاکرات روشن نیست؛اما«استیل»از مدیران ارشد این شرکت در یک نـامه بـسیار شعفانگیز از نقش خطیر شاپور در مذاکرات«سن موریس»یاد کرد و از این نقش بـیاندازه ابـراز امـتنان نمود.یک پاکت محتوی نامه رسمی برای وی ارسال گردید و ابراز امیدواری شد که همان تـفاهم و هـمکاری کـه باعث موفقیت در«سن موریس»شد بار دیگر صورت تحقق به خود گـیرد.102
در اواخـر سال 1352 روابط نفتی ایران با«بیپی»وسعت بیشتری یافت.حوزههای همکاری این شرکت با ایران بـسیار گـستردهتر از آن بود که در بادی امر به نظر میآمد.در همین ایام نامهای از«دیوید اسـتیل»بـرای شاپور به صورت شخصی ارسال شد.در ایـن نـامه از مـذاکراتی که همان ایام انجام شده بود یـاد گـردید.طبق این سند شرکت نفتی مزبور از طریق شعبه خود در آلمان برنامههای مفصل و بـلندمدت فـراوانی برای ایران داشت و در همین زمـینه بـا شرکت بـایر در آلمـان وارد مـذاکرات تجاری و اقتصادی مهمی در خصوص ایران شـده بـود که در نوع خود بینظیر بود.اعلام شد که بریتیش پترولیوم درباره ایـن مـسائل مشغول فعالیت است:
1-پروتئین 2-تحقیقات 3-خـدمات کامپیوتری تحت عنوان Chairman Lord Elworthy کـه ریـاست آن با«لرد الورثی»بود. 4-طرح گـسترش پالایـشگاه تهران 5-بررسی و تحقیق پیرامون تأسیسات جدید نفتی 6-حملونقل مواد سوختی با مشارکت شـرکت کـشتیرانی آریا 7-اقدامات اکتشافی در مناطق جـدید نـفتی در ایـران 8-بازاریابی برای مـحصولات مـتنوع در شرق آفریقا در پیوند بـا عـلایق تجاری آلمانیها در ایران دو موضوع جدید مورد توجه بود:الف)از شعبه «بی.پی»آلمان خواسته شـد کـه در مذاکره با شرکت ملی نفت ایـران پیـرامون یک پروژه جـدید در مـورد احـداث پالایشگاه جدید در بندر بـوشهر به ظرفیت 25 میلیون تن وارد گفتگو شود و در برابر آن 20% از سود کنسرسیوم نفتی آلمان را بگیرد.ب)یکی از شرکای بـریتیش پتـرولیوم در شرکت عظیم پتروشیمی آلمان Erdolchemie یعنی کـمپانی بـایر تـشویق شـده بـود که میتواند بـه اتـفاق شرکت ملی نفت ایران با تأسیس کارخانه بنزن که بخشی از پروژه پتروشیمی بندر شاهپور است،منافع مـشترکی را تـعقیب نـماید.البته علاوه بر این موضوع با شـرکت مـلی نـفت ایـران در زمـینه اسـتخراج نفت دریای شمال مذاکراتی به عمل آمده بود و همکاریهای مشترکی در جریان بود که امیدهای فراوانی نسبت به آینده آن وجود داشت.103
همکاریهای شاپور با شرکتهای معظم نفتی و نـظامی و نیز صنعتی انگلستان تا واپسین روزهای عمر حکومت شاه ادامه یافت و وی از این راه سودهای هنگفتی به جیب زد.از سوی دیگر وی در جریان انحلال کنسرسیوم نفت توسط شاه اقداماتی برای تضمین منافع شرکتهای نـفتی انـجام داد و در مقام مشاور این شرکتها تقدیر و تشکر فراوانی دریافت کرد.اما امواج انقلاب به سرعت از راه رسید و نویدبخش دور تازهای در تحولات معاصر کشور ایران شد.شاپور از تحولات سالهای 1977 و 1978 که مصادف بـا دوران انـقلاب بود به شدت آزردهخاطر بود و این آزردگی در نامههای او و همسرش بازتاب پیدا کرده است.این سالها مقارن بود با افشاگریهایی علیه شاپور در مطبوعات انـگلیس کـه همین امر بر آزردگی او مـیافزود.بـه یاد آوریم در این دوران،زمام حکومت در دست دولت کارگری انگلیس بود.اما انگلستان بدون تردید تا لحظات آخر که امیدی به بقای شاه وجود داشـت بـه حمایت خود از او ادامه داد گـرچه انـتقاداتی به نوع سلطنت او میکرد و همین امر باعث شد که شاپور یکی از آخرین نامههایش را به دیوید اوئن وزیر امور خارجه انگلستان بفرستد.متن نامه در پاسخ به اظهارات اوئن بود که با وجـود انـتقاد به نوع حکومت شاه سلطنت وی را در مسیر منافع غرب میدید.بخشی از این نامه به این شرح است:
«در طول 30 سال گذشته من نظارهگر روابط ایران و بریتانیا بودهام و لازم میدانم در مورد بیانات اخیر شـما در زمـینه پشتیبانی از شـاه ایران که در روز 22 اکتبر 1978 از تلویزیون هم پخش شد مطالبی را بیان نمایم.این تلقی که با وجود نارسایی کـه[در ایران]در زمینه حقوق بشر وجود دارد استمرار سلطنت شاه در مسیر منافع غـرب اسـت،بـه گروههای مخالف او مجال میدهد که همه نوع اتهام سیاسی را به وی نسبت دهند و نتیجه بگیرند که وی در نـفس الامـر مطیع بریتانیا و آمریکاست.البته این موضوع حقیقت ندارد.شاه،ایران را تنها به ایـن عـلت در مـسیر غرب قرار داده است که تصور میکند استقلال و منافع مردم کشورش از این راه تأمین خواهد شد.
مـن سرنگونی او را حتمی و فوری نمیبینم.در حالی که مردم ایران امید به استقرار دمکراسی در کـشور خود دارند،اکثریت گـسترده و خـاموش آنان دمکراسی را با حکومت هرجومرج و متعصبانه جابجا نخواهند کرد.به نظر من دیری نخواهد پایید که این بخش از مردم صدای خود را به دیگران نیز خواهند رسانید.بدون شک شاه باید خـود را مهیا سازد تا مثل یک پادشاه مشروطه و نه یک سلطان مطلق العنان،سلطنت کند.ایرانیان،به عنوان یک ملت،دمکراسی و سلطنت را با هم در تعارض نمیدانند.»104
شاپور در ایران بود که انقلاب بـه پیـروزی رسید و به چشمان خود دید که مردم ایران سلطنت را با دمکراسی در تعارض میبینند و برای حفظ آن نظام سیاسی هیچ راهی متصور نیست.با اینکه شاه در این زمان دائما وعده میداد کـه مـثل یک پادشاه مشروطه حکومت خواهد کرد اما دیگر به وی اعتمادی وجود نداشت و امواج انقلاب،سلطنت او را از ریشه برکند.انقلاب نقطه پایان حضور و فعالیت ریپورترها در خاک ایران بود.
پانوشتها:
(80).نیکولسون به گمنام،هنگکنگ،25 جون 1946،اسناد شاپور ریپورتر.
(81).رکـنزاده آدمـیت،محمد حسین،دانشمندان و سخنسرایان فارس،انتشارات اسلامیه،خیام،تهران،1337،ج 2، صص 406-407.
(82).استوکس به شاه،لندن،19 اکتبر 1967،ش 1-628-129 الف.
(83).سیف به شاپور،لندن،17 ژوئن سال 1967،ش 2-627-129 الف.
(84).علم بـه روچـیلد،تهران،14 ژانویه 1970،ش 1-6211-129 الف.
(85).جفرسون به شـاپور،2 ژانـویه 1970،ش 3-629-129 الف.
(86).ویکتور به شاپور،لندن،22 جولای 1970،ش 2-6211-129 الف.
(87). A.H.C.Greenwood.
(88).گرین وود به شاپور،لندن،4 دسامبر 1970،ش 5-629-129 الف.
(89).هواپیماسازی انگلیس به شاپور،لندن،2 فوریه 1972،ش 5-629-129 الف.
(90).لرد کرینگتون به شاه،لندن،4 دسامبر 1970،ش 1-6212-129 الف.
(91).دیوید بـه شـاپور،لندن 10 دسامبر 1971،ش 4-621-129 الف.
(92).اسناد شـاپور ریـپورتر،ش 32-621-129 الف.
(93).علم به کرینگتون،تهران،وزارت دربار،ش 4-6212-129 الف.
(94).اسناد شاپور ریپورتر،وزارت دفاع انگلیس،27 ژوئن 192،ش 3-6212-129 الف.
(95).طوفانیان به سافیلد،21 جولای سال 1972،ش 5-6212-129 الف.
(96). private-Confidential.
(97).اف.پی.نجرادسون(مدیر شرکت مخابراتی بریتانیا)به شاپور،20 اکتبر 1972،ش 5-621-129 الف.
(98).وبستر (A.T.Webster) به شاپور،12 اکتبر 01،1972-499-6050،ش 2-628-129 الف.
(99)...31-6213-129 الف. Shapoor to A.Weinstock,General Electeric Documents,No
(100). Special Adviser.
(101)...1-6215-129 الف. A.C.Steel to Shapoor private,March23.1973,B.P.Documents,No
(102).دیوید استیل بـه شـاپور،23 مارس 1973،اسناد بریتیش پترولیوم،2-6215-129 الف.
(103).دیوید استیل به شاپور،شخصی،23/1/1973،اسناد بی.پی.ش 4-6215-129 الف.
(104).شاپور به دیوید اوئن وزیر امور خارجه بریتانیا،24 اکتبر سال 1978،ش:25-621-129-الف.
(81).رکـنزاده آدمـیت،محمد حسین،دانشمندان و سخنسرایان فارس،انتشارات اسلامیه،خیام،تهران،1337،ج 2، صص 406-407.
(82).استوکس به شاه،لندن،19 اکتبر 1967،ش 1-628-129 الف.
(83).سیف به شاپور،لندن،17 ژوئن سال 1967،ش 2-627-129 الف.
(84).علم بـه روچـیلد،تهران،14 ژانویه 1970،ش 1-6211-129 الف.
(85).جفرسون به شـاپور،2 ژانـویه 1970،ش 3-629-129 الف.
(86).ویکتور به شاپور،لندن،22 جولای 1970،ش 2-6211-129 الف.
(87). A.H.C.Greenwood.
(88).گرین وود به شاپور،لندن،4 دسامبر 1970،ش 5-629-129 الف.
(89).هواپیماسازی انگلیس به شاپور،لندن،2 فوریه 1972،ش 5-629-129 الف.
(90).لرد کرینگتون به شاه،لندن،4 دسامبر 1970،ش 1-6212-129 الف.
(91).دیوید بـه شـاپور،لندن 10 دسامبر 1971،ش 4-621-129 الف.
(92).اسناد شـاپور ریـپورتر،ش 32-621-129 الف.
(93).علم به کرینگتون،تهران،وزارت دربار،ش 4-6212-129 الف.
(94).اسناد شاپور ریپورتر،وزارت دفاع انگلیس،27 ژوئن 192،ش 3-6212-129 الف.
(95).طوفانیان به سافیلد،21 جولای سال 1972،ش 5-6212-129 الف.
(96). private-Confidential.
(97).اف.پی.نجرادسون(مدیر شرکت مخابراتی بریتانیا)به شاپور،20 اکتبر 1972،ش 5-621-129 الف.
(98).وبستر (A.T.Webster) به شاپور،12 اکتبر 01،1972-499-6050،ش 2-628-129 الف.
(99)...31-6213-129 الف. Shapoor to A.Weinstock,General Electeric Documents,No
(100). Special Adviser.
(101)...1-6215-129 الف. A.C.Steel to Shapoor private,March23.1973,B.P.Documents,No
(102).دیوید استیل بـه شـاپور،23 مارس 1973،اسناد بریتیش پترولیوم،2-6215-129 الف.
(103).دیوید استیل به شاپور،شخصی،23/1/1973،اسناد بی.پی.ش 4-6215-129 الف.
(104).شاپور به دیوید اوئن وزیر امور خارجه بریتانیا،24 اکتبر سال 1978،ش:25-621-129-الف.
فصلنامه مطالعات تاریخی – بهار 1383 - شماره 2 - صفحه 138
نظرات