طرح اسرائیل برای تجزیه عراق، سوریه، ترکیه، و ایران از طریق کردها
مقدمه
یکی از مهمترین نتایج جنگ خونین گروه تروریستی داعش در عراق تلاش برخی از رهبران کرد عراق، بخصوص باند مسعود بارزانی، برای تجزیه عراق و اعلام استقلال کردستان عراق است. این تلاش دارای دو جنبه نظامی و سیاسی است. از جنبه نظامی، بعد از حملات برق آسای داعش در ماه جون ۲۰۱۴، نیروهای کرد شهر نفت خیز کرکوک را، که کردها آنرا بطور تاریخی بخشی از کردستان میدانند، به تصرف خود در آوردند، و اعلام کردند که تحت هیچ شرایطی آنرا به حکومت بغداد باز نخواهند گرداند. در عین حال رهبران کرد تهاجم سیاسی وسیعی را نیز آغاز کردند. مسعود بارزانی، رهبر کردستان عراق اعلام کرد که عراق در شرایط جدیدی قرار دارد، و کردها باید تصمیم خودرا برای استقلال بگیرند. در ملاقات ماه جون۲۰۱۴ خود با آقای جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا، بارزانی موضوع استقلال کردستان را مطرح کرد. در همان زمان بارزانی اعلام نمود که به زودی یک همه پرسی درباره استقلال کردستان برگزار خواهد کرد. این همه پرسی قرار است که در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ برگزار شود. موضوع مقالهٔ کنونی همین همه پرسی، و نتایج آن برای تمامی خاورمیانه میباشد.
به گمان نگارنده موضوع همه پرسی در کردستان عراق را باید از دو زاویه مختلف مورد بررسی قرار داد. یکی از آنها مربوط به تأثیر استقلال کردستان عراق بر خاورمیانه و روابط آمریکا و متحدان آن، اسرائیل و عربستان سعودی، با چنین کشوری میباشد. زاویه دوم شرایط داخلی کردستان عراق است. در این مقالهٔ هر دو موضوع مورد بحث قرار میگیرند. در آغاز از زاویه بینالمللی این موضوع مورد بحث و تحلیل قرار میگیرد.
حمایت اسرائیل از استقلال کردستان عراق
اسرائیل در حال حاضر توسط جناح راست افراطی آن کشور کنترل میشود که رویای „از نیل تا فرات“ ، و یا „اسرائیل بزرگ“ را که بنیانگزاران اسرائیل سالها درباره آن صحبت کردند، را برای وسعت نهأیی اسرائیل در سر دارد. به گمان بسیاری در جناح راست افراطی اسرائیل، تشکیل کردستان مستقل به حقیقت پیوستن این رویا کمک میکند، چرا که چهار کشور مهم آن منطقه، ترکیه، عراق، ایران، و سوریه (پس از جنگ) را تضعیف خواهد نمود. به همین دلیل در حال حاضر تنها کشوری که در آن منطقه بطور رسمیاز تشکیل کشور کردستان حمایت میکند اسرائیل است. تمامی رهبران این جناح افراطی، از جمله بنیامین نتانیاهو نخست وزیر آن کشور از استقلال کردستان رسما حمایت کردهاند. البته حمایت اسرائیل برای فعالان سیاسی از قبیل نگارنده که سال هاست وقایع خاورمیانه، بخصوص رابطه بین کردها و اسرائیل را تعقیب میکنند، جای شگفتی ندارد. همانطور که نگارنده در یک مقالهٔ در سال ۲۰۱۴ به تفصیل و با استفاده از منابع معتبر شرح داد، از زمان تشکیل کشور اسرائیل در ۱۹۴۸ یک اتحاد مخفی بین آن کشور و کردهای منطقه، بخصوص کردهای عراق وجود داشته است. همانطور که یک مقام امنیتی اسرائیل گفت، این رابطه بدرخواست کردها مخفی بود، وگرنه دهها سال است که وجود دارد.
ولی، صرف نظر از رویای صهیونیستی „از نیل تا فرات،“ و یا „اسرائیل بزرگ،“ واقعیت این است که، همانطور که در مقالهٔ قبلی نگارنده درباره کردستان ذکر شد، تجزیه خاورمیانه به کشورهای کوچک و ضعیف که به دلایل قومی، و همچنین بخاطر منابع انرژی و آب، دائماً در حال جنگ و کشمکش با یکدیگر باشند، بطوری که نه تنها تهدیدی برای اسرائیل نباشند، بلکه توجه جهانیان را بهخود مشغول نموده تا در سایه آن اسرائیل همچنان به بلعیدن سرزمینهای فلسطینی ادامه دهد، به سود منافع و مصالح استراتژیک اسرائیل میباشد. این موضوع در ماه اوت در یک مقالهٔ توسط خانم کرولین گلیک، معاون سردبیر روزنامه با نفوذ و راستگرای جروزالم پست اسرائیل که همچنین عضو ارشد یکی از لابیهای اسرائیل در واشنگتن، مرکز سیاست امنیتی، Center for Security Policy، میباشد، مورد بحث قرار گرفت. خانم گلیک به صراحت نوشت که استقلال کردستان باعث بی ثباتی خاورمیانه خواهد شد، و این بی ثباتی به سود اسرائیل و آمریکا، و به زیان ایران و ترکیه خواهد بود. وزیردادگستری اسرائیل، خانم ایلت شکد که به تنفر از مسلمانان شهرت دارد و بسیاری ایشان را نژاد پرست میدانند، در ۱۱سپتامبر گفت که„غرب، اسرائیل، و آمریکا منافع مهمی در [به وجود آمدن] کشور [مستقل] کردستان دارند.“ جروزالم پست دائماً مقالات و گزارشهایی در حمایت از استقلال کردستان عراق منتشر میکند.
در عین حال، دیگر بر هیچکس نیز پوشیده نیست که اسرائیل در کردستان عراق حضوری چشمگیر دارد، و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آن با کردستان عراق همکاری نزدیک دارند. اسرائیل از کردستان عراق به عنوان „ایستگاهی“ برای زیر نظر داشتن ایران استفاده میکند. همچنین سند محکم و فیلم معتبری وجود دارد که نشان میداد کماندوهای اسراییلی در حال دادن تعلیمات نظامی به متجاوز از ۱۰۰ „پیشمرگه“های کرد در کردستان عراق در سال ۲۰۱۵ بودند. همانطور که خبرنگاری که درباره آن گزارش گفت، برنامه تعلیماتی ممکن است که قسمتی از طرح مشترک کردها و اسرائیل برای فرستادن „پیشمرگه“ها بداخل ایران باشد. مضحک اینجاست که فیلم نشان میدهد که „پیشمرگه“ها در پشت معلم اسراییلی خود، که مانند فرمانده آنها عمل میکند، رژه میروند و سرود میخواندند.
حمایت عربستان سعودی از استقلال کردستان عراق
عربستان سعودی نیز بطور غیر رسمی از استقلال کردستان عراق حمایت میکند. این حمایت برای اولین بار توسط ژنرال بازنشسته عربستان، انور مجید عشقی، در ملاقاتهای پنهانی خود با دار گلد، سفیر سابق اسرائیل در سازمان ملل اعلام شد. ایندو در ملاقاتی که در ماه جون ۲۰۱۵ در شورای روابط خارجی آمریکا در نیو یورک داشتند اعلام نمودند که قبلا پنح بار بطور مخفیانه در هند، ایتالیا، و جمهوری چک دیدار کرده بودند. ولی هنوز هیچ مقام رسمی کنونی عربستان این حمایت را بطور رسمی اعلام نکرده است.
دلیل این حمایت واضح است. اگر کردستان عراق واقعا مستقل شود، برای ایران، عراق و سوریه، و همچنین ترکیه که عربستان به دلیل نزدیک شدن آن کشور به ایران و روسیه و حمایت آن از قطر دربرابر عربستان از آن بشدت خشمگین است، دردسر بزرگی فراهم خواهد نمود که میتواند منجر به جنگ و تجزیه این کشورها نیز شود. برای محمد بن سلمان، ولیعهد، وزیر دفاع، و سلطان واقعی عربستان که باعث شکستهای سهمگینی برای عربستان در سراسر خاورمیانه شده است، این موضوع بسیار مهم است. همانطور که روزنامه هارتز اسرائیل در شماره ۱۳ جون ۲۰۱۷ خود نوشت، „همه پرسی برای استقلال کردستان عراق تبدیل به اسلحهای برای کنترل خاورمیانه شده است، و عربستان از آن استفاده میکند.“ شبکههای اجتماعی عربستان که مطلقاً توسط رژیم آن کشور کنترل میشوند، „طوفان حمایت“ از استقلال کردستان را براه انداخته اند.
دو موضوع دیگر را باید بخاطر داشته باشیم. اتحاد عربستان سعودی با اسرائیل، که سالها بطور غیر رسمی و نیمه محرمانه وجود داشت، حال علنی شده است، و روشن گردیده است که رژیمهای این دو کشور بخاطر نفرت خود از جمهوری اسلامی با یکدیگر متحد هستند. حتی گزارش شده است که اخیرا بن سلمان از اسرائیل بطور محرمانه دیدن نموده است. بنا بر این، واضح است که در حمایت از استقلال کردستان عراق عربستان با اسرائیل شریک است. موضوع دوم مسافرت بارزانی به عربستان سعودی است، که در ماه دسامبر ۲۰۱۵ صورت گرفت. در آن سفر بارزانی از عربستان تقاضا کرد که اسلحههای بیشتر به نیروهای پیشمرگه کرد دهد. قبل از آنهم بارزانی در ماه مارس ۲۰۰۷ از عربستان دیدن نموده بود. عربستان در اربیل دارایکنسولگری نیز میباشد. مسافرت بارزانی به عربستان در دسامبر ۲۰۱۵ بخشی از دیدارهایی بود که او با سران کشورهای عرب ناحیه خلیج فارس، که اکثر آنها با ایران خصومت دارند، داشت.
ویکیلیکس متجاوز از ۱۲۰،۰۰۰ اسناد و تلگرامهای محرمانه عربستان را منتشر نموده است. اسناد منتشر شده نشان میدهند که سرویس جاسوسی عربستان بود که اصرار بر دعوت از بارزانی برای بازدید از عربستان داشت. دلیل این اصرار مخالفت بارزانی با نوری المالکی نخست وزیر وقت عراق بود. چون المالکی با جمهوری اسلامی نزدیک بود، عربستان تلاش مینمود که مخالفان او را تقویت کند. این اسناد همچنین نشان میدهند که عربستان مبلغ ۵۰۰،۰۰۰ دلار به سازمان „جنبش اسلامی“ در کردستان عراق در ژانویه ۲۰۱۲ کمک نموده است. این „سخاوت“ هم ناشی از آن است که بقول روزنامه گاردین بریتانیا „عربستان ماشین پول نقد برای تروریستها میباشد.“
روابط کردها با دشمنان ایران
البته روابط کردهابا دشمنان ایران موضوع جدیدی نیست. چند سال پیش نگارنده دو مقاله، اینجا و اینجا، منتشر کرد که در آنها در باره رابطه تاریخی کردهای ایران با دولتهای خارجی، از قبیل عراق در زمان صدام حسین، آمریکا، و اسرائیل به تفصیل بحث شد. اکثریت قریب به اتفاق منابع استفاده شده در آن دو مقاله نیز یا از منابع کردی بود، و یا منابع انگلیسی، و نه از منابع داخلی تحت کنترل جمهوری اسلامی. با این وجود، مطابق معمول، عده قلیلی از فحاشان همیشگی به حرفه اصلی خود، یعنی فحاشی و تهمت زنی پرداختند.
این فحاشیها، که عموما از طرف تعداد بسیار کوچکی از هموطنان کرد با تمایلات شوونیستی شدید برای „تافته جدا بافته“ قوم کرد صورت گرفت و میگیرد، بغایت مشمئز کننده هستند. منتقدین که قادر نیستند به مقالات مستند پاسخ دهند، چنان رفتار میکنند که گویی هموطنان کرد هدیه خداوند به بشریت هستند. اینها که خود و و اجداد آنها همگی در ایران متولد شده اند، از منابع تمامی کشور استفاده نموده اند، و در مدارس و دانشگاههای ایران درس خوانده اند، حال به دلیل شرایط وحشتناکی که غرب، اسرائیل و عربستان در خاورمیانه به وجود آوردهاند (بقول یکی از روشنفکران کل منطقه را بسود اسرائیل کلنگی کردند و شخم زدند) فرصت طلبانه درباره „ملت“ کرد صحبت میکنند. آنها با شعفی کم نظیر، ولی در توهمی عمیق و بی نظیر، دائماً در صفحات فسیبوک و وبسایتها اعلام میکنند که بزودی ایران فرو میپاشد، ایران تجزیه میشود، و غیره. البته رویای این متوهمان سرانجام به کابوس تبدیل خواهد شد.
„ملت وکشور“ تاریخی کردستان
برخی از تجزیه طلبان کرد راجع به „کشور تاریخی کردستان“ و „حق تاریخی مردم کرد برای استقلال“ ادعا زیاد دارند. ولی این ادعا کاملا بی اساس است برای دستکم سه دلیل،
اول، از نظر تاریخی در هیچ برههای از زمان کشور مستقلی به نام کردستان وجود نداشته است. بنا بر ادعای موجودیت تاریخی کشور مستقلی به نام کردستان فقط افسانه خیال پردازان و دروغی سیاسی است.
دوم، استناد به وجود ناحیهای تاریخی به نام کردستان بعنوان اساس تجزیه طلبی از پای بس ویران است. خراسان، سیستان، و گیلان، بعنوان مثال، با نام کنونی همگی از لحاظ تاریخی سابقه بس طولانی تر از کردستان دارند، ولی مردمان هیچ یک از این نواحی تجزیه طلب نیستند.
سوم، فقط محض ادامه بحث، فرض کنیم که در گذشته دور کشوری به نام کردستان وجود داشته است. در آنصورت سوال مهم این است: اقوام و مردم گوناگون چند سال حق دارند به عقب برگردند تا ادعای تاریخی موجه داشته باشند؟ بعنوان مثال،
آیا سرخپوستان آمریکا، بومیانی که از طریق نسل کشی ۹ میلیونی نسلشان بر باد رفت، حق دارند ۴۰۰ سال به گذشته برگردند و ادعای کشور سرخپوستی کنند؟.
آیا بومیان آمریکای لاتین حق دارند ۳۰۰ سال به گذشته برگردند و ادعا کنند؟
آیا ایران حق دارد به ۱۸۱۳، سال امضای قرار داد گلستان، برگردد و تمامی قفقاز را متعلق بهخود اعلام کند؟ در باره مناطق وسیعی از آسیای مرکزی که در گذشته بخشی از ایران بودند و هنوز بخشی از مردم آن به زبان ایرانی صحبت میکنند، چطور؟ افغانستان چطور، که تا سال ۱۷۴۷، سال مرگ نادر شاه افشار، بخشی از ایران بود؟ آیا ایرانیان حق دارند به زمان هخامنشیان یا ساسانیان بازگردند و مناطق وسیعی از خاور میانه را متعلق به ایران بدانند؟ پایتخت ساسانیان، شهر مدائن، که در نزدیکی بغداد کنونی بود.
اگر „عقب گرایی،“ „گذشته گرایی“ یا „عقب روی“ درست است، در این صورت زمان آن را کردها و اسرائیل تعیین نخواهند کرد. زمانی ایران یک امپراتوری بزرگ بوده که کل سرزمین هایی که الان کردنشین هستند، بخش بسیار کوچکی از آن بوده است. پس با „عقبی رفتن“ یا „دنده عقب روی“ با “ امپراتوری بزرگ ایران“ می رسیم، نه کردستان.
ممکن است که گروههای تجزیه طلب کرد بخواهند که آرزوی خود برای کشور مستقل کردستان را بر اساس تبعیض نسبت به آنها بیان کنند. ضمن آنکه تبعیض نسبت به مردم کرد وجود داشته است، به گمان نگارنده به خودی خود نمیتواند اساسی برای تشکیل کشور مستقل کردستان باشد، چرا که فقط مردم کرد نیستند که مورد ظلم و تبعیض قرار گرفتهاند. در خاور میانه و مناطق بسیاری دیگری در جهان، تقریباً همه مردم مورد ظلم دولت مرکزی قرار دارند؛ بعنوان مثال،
آیا شیعیان عربستان، که اکثریت قریب به اتفاق آنها در شرق عربستان در مناطق نفت خیز زندگی میکنند و همیشه مورد ظلم حاکمان سلفی و وهابی عربستان قرار گرفتهاند، میتوانند اعلام استقلال کنند؟
آیا شیعیان زیدی یمن که حدود ۴۰ در صد جمعیت آن کشور را تشکیل میدهند، و همیشه مورد ظلم شدید دولت سنی مرکزی که توسط عربستان حمایت کامل میشود، قرار گرفتهاند، میتوانند کشور مستقل خود را تشکیل دهند ؟ اتفاقاً، این شیعیان در مناطق نزدیک به مرز بین یمن و عربستان زندگی میکنند. حدس نگارنده این است که فحاشان ایرانی اسلام ستیز با استقلال شیعیان در یمن و عربستان مخالفت شدید خواهند کرد، چرا که آنها را متحد „طبیعی“ جمهوری اسلامی میدانند، و حال خودرا متحد رژیم مرتجع دیکتاتور عربستان.
شیعیان بحرین چطور که هفتاد در صد جمعیت کشور خودرا تشکیل میدهند، ولی توسط حاکمان سنی فاسد و دیکتاتور خود با حمایت نظامی رژیم مرتجع عربستان سعودی از دهه ۱۹۷۰ مورد ظلم قرار گرفتهاند؟ کار به جائی رسیده است که دیکتاتوری منحط و مرتجع بحرین، با همکاری پدر خوانده خود یعنی دیکتاتوری مذهبی مرتجع عربستان سعودی، اقدام به „وارد کردن“ سنیها از کشورهای دیگر کرده است تا ترکیب جمعیت در بحرین را بسود سنیها تغییر دهد.
مردم کشمیر، که اکثریت عظیم آن مسلمان هستند، چطور، که سال هاست تحت تسلط دولت مرکزی هندقرار داشته، مورد ظلم قرار گرفته، و بهانهای برای چندین جنگ بسیار خونین بین پاکستان و هند بودهاند؟
استقلال طلبان تجزیه طلب
چند سال پیش بحثی درمیان برخی از هموطنان خارج از کشور آغاز شد که در آن ادعا شد که اصولاً استقلال به آن معنی که در گذشته مطرح بود دیگر معنی ندارد. بر طبق ادعای این آقایان استقلال از استقلال فردی آغاز میشود، که همان آزادی است، و بنا بر این اگر در کشوری آزادی وجود نداشته باشد، آن کشور مستقل نیست. این جماعت همچنین ادعا میکردند که با وجود „دهکده جهانی“ دیگر استقلال به آن معنی گذشته دیگر وجود خارجی نمیتواند داشته باشد. هر کسی صحبت از یک سیاست ملی برای کشور که در راستای حفاظت از منافع ملی واقعی ایران، نه خدمت به غرب و متحدان آن در منطقه، بر زبان آورد بلافاصله توسط این آقایان سرزنش شد و برچسبهای „طرفدار جمهوری اسلامی،“ „آمریکا- و غرب-ستیز“ و، از همه مضحکتر، ضدّ امپریالیسم گرفت. یکی از آنها ، که قبلا „یاداشتهای نیویورکی“ در حمایت از اصلاح طلبان ایران منتشر میکرد، ولی حال روی نئوکانها و جنگ طلبان را سفید نموده است، اعلام کرد که اگر نتوان جمهوری اسلامی را سرنگون نمود، ایران باید تجزیه شود. استدلال مضحک این فرصت طلب این بود که „کوچک زیبا است؛“ بزرگ زشت است.
همان آقایانی که زمانی شیونهای ضدّ امپریالیستی آنان گوش فلک را میآزرد، با تغییر قبله خود بطرف غرب و واشنگتن، نه تنها طرفدار دخالت به اصطلاح بشر دوستانه، جنگهای به اصطلاح عادلانه، و تحریمهای کمر شکن اقتصادی بر ضدّ مردم ایران شدند، بلکه مروج این به اصطلاح تئوری شدند که اصولاً استقلال از آن نوع که همه ما با آن بزرگ شده بودیم معنی ندارد. حتی یکی از ایدئولوگهای این گروه ( که مبلغ همسویی با نئوکان های آمریکایی بود) تا آنجا پیش رفت که استقلال سیاسی کشورها به معنای مرسوم در حقوق بین الملل را „فاشیستی“ قلمداد کرد و ادعا کرد که تجاوز نظامی خارجی به کشور تحت نظام دیکتاتوری „تجاوز“ نیست و نیروی داخلی همکاری کننده با کشور متجاوز خارجی هم لزوما „خائن“ نیست.
ولی همچون گذشته و مانند تمامی ایده های به شدت ایدئولوژیکی این آقایان، این بار نیز دم خروس از لای عبا بیرون آمده است. رهبران کردستان عراق، و به تبع آن یکی دو گروه کرد ایرانی که صحبت از استقلال و „حق تعیین سرنوشت ملت ها“ کردهاند، اینجا، اینجا، و اینجا، هیچگاه کلمه „تجزیه“ را بکار نمیبرند، چون بخوبی آگاه هستند که „تجزیه“ بلافاصله واکنش بسیار منفی در میان اکثریت عظیم مردمان برمیانگیزد. در نتیجه، اینان هیچگاه تجزیه طلب نیستنند، بلکه استقلال طلبند! همان استقلالی که از نظر طرفداران این جماعت دیگر معنی به آن صورت مورد پذیرش اکثریت بزرگ مردم نداشت، ناگهان بصورت یک اصل بسیار ارزشمند و یک „حق اقوام“ درآمده، که مخالفت با آن „نژاد پرستی،“ ضدّ حقوق بشر بودن، طرفدار نظام ولایت فقیه بودن، و غیره است. به عبارت دیگر، استقلال طلبی اگر به معنای استقلال سیاسی از غرب و متحدان آن در خاورمیانه باشد پسندیده نیست، ولی اگر مقصود تجزیه طلبی پیچیده شده در زرورق „استقلال“ باشد، بسیار نکو است.
شرایط داخلی کردستان عراق
ظاهراً هدف از برگزاری همه پرسیسنجیدن افکار عمومی در کردستان عراق برای میزان خواست مردم برای استقلال آن ناحیه و جدا شدن از عراق است. آنهائیکه از استقلال کردستان عراق حمایت میکنند آنرا در چهارچوب تشکیل یک نظام دمکراتیک در آن سرزمین به مردم عرضه میکنند. ولی آیا در حال حاضر که کردستان عراق تقریبا ناحیهای خودمختار است دارای ساختاری دمکراتیک میباشد؟ به هیچ وجه این چنین نیست.
از سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) مسعود بارزانی „رئیس جمهور کردستان عراق،“ و همچنین رهبر دائمی حزب دموکرات کردستان بوده است، و به نظر نمیرسد که این پادشاه قصد کناره گیری از قدرت را تا آیندهای قابل پیش بینی داشته باشند. در حقیقت دوره ریاست جمهوری ایشان ۴ سال پیش پایان یافت. اگر هم از سلطنت کناره گیری کند، یکی از اعضای خاندان سلطنتی ( فرزندش) را جانشین خود می کند. پارلمان محلی کردستان هم دو سال بودکه جلسهای نداشت، تا اینکه ناگهان چند روز پیش تشکیل جلسه داد و موضوع همه پرسی را مانند پارلمانهای عراق در زمان حکومت صدام حسین، و یا مجلس زمان محمد رضا شاه، با اکثریت مطلق تصویب نمود. ظاهراً، هرگاه „اعلیحضرت“ به نفع خود و خاندان سلطنتی ببینند، مجلس را تشکیل جلسه می دهند.
حتی اگر بارزانی، که ۷۰ ساله است، اعلام کند که از قدرت کناره گیری خواهند نمود، با احتمال بسیار بالا همان اتفاقی در کردستان عراق روی خواهد داد که در جمهوری آذربایجان اتفاق افتاد: یکی از سه پسر ایشان، احتمالا مسرور بارزانی، به ریاست جمهوری کردستان „انتخاب“ خواهد شد، همانطور که آقای الهام علی آف بعد از پدر خود حیدر علی آف، به ریاست جمهوری آذربایجان „انتخاب“ شد. بنا بر این اصولا کردستان عراق دارای ساختار دمکراتیک نیست، و احتمال اینکه حتی اگر به کشوری مستقل تبدیل شود دارای نظامی دمکراتیک در آیندهای قابل پیش بینی خواهد بود بسیار کم است. یک نظام دمکراتیک یکشبه متولد نمیشود.
در عین حال، فساد در کردستان عراق بسیار عمیق است، و جنگ با داعش در طول سه سال گذشته فساد، „پارتی بازی“ و „خویشاوند بازی“ را در آنجا به مقدار زیادی بیشتر آشکار نموده است. بعد از آنکه نیروهای ارتش عراق در ماه جون ۲۰۱۴ از بخشهایی از ایالت کرکوک به دلیل حملات و پیروزیهای داعش عقب نشینی کردند، تمامی کوشش نیروهای کردستان حفاظت از مناطق نفت خیز بود، که بزرگترین مخازن نفتی عراق به شمار میروند، و ۸۰ درصد اقتصاد کردستان به آن وابسته است. میلیاردها دلار به خزانه کردستان عراق از فروش نفت سرازیر شده است، ولی رکود عمیق اقتصادی و قرض بسیار بالای دولت محلی کردستان که قادر نیست حقوق سه چهارم کارمندان را بپردازد، بخوبی عمق فساد را در آنجا بنمایش گذارده اند. اختلافات با „اتحاد میهنی کردستان“ نیز مانند همیشه وجود دارند، و در حقیقت این سرزمین تیول دو خانواده سلطنتی بارزانی و طالبانی بوده است. بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، حتی در میان مردم کرد، معتقدند که اصولا هدف بارزانی از برگزاری رفراندوم منحرف نمودن افکار عمومی از فساد، اقتصاد ورشکسته کردستان، و مسائل مربوط دیگر، و همچنین باقی ماندن در قدرت است. بنا بر این رفراندوم مسائل داخلی کردستان را حل نخواهند نمود، و حتی پیچیده تر نیز خواهند نمود، و به مردم کردستان عراق نیز نظامی دمکراتیک نخواهد داد.
پیامدهای احتمالی استقلال کردستان عراق برای خاورمیانه
به گمان نگارنده اگر تجزیه عراق صورت گیرد و کشور مستقل کردستان تشکیل شود، نه تنها جغرافیای خاور میانه کاملا تغییر خواهد یافت، بلکه نتایج راهبردی، یا استراتژیک، عمیقی برای خاور میانه نیز در بر خواهد داشت. اتحادهای راهبردی جدید شکل خواهد گرفت، آشوبها و جنگهای جدیدی آغاز خواهد شد، و امنیت ملی و تمامیت ارضی چند کشور مورد تهدید قرار خواهد گرفت. دلیل این موضوع از نظر نگارنده کاملا آشکار است: روابط تنگاتنگ کردستان عراق با اسرائیل، و عربستان و برخی از متحدان عرب آن در ناحیه خلیج فارس، که همگی دشمن ایران هستند، با ترکیه روابط بی ثباتی دارند، و بخاطر شکست خود در سوریه و یمن به دنبال راهی هستند که به این سه کشور ضربه بزنند . از اینگونه جنگ ها، ویرانی ها، و کشتار فقط نیروهای مرتجع امپریالیستی سود خواهند برد.
الفی که تا ت پیش خواهد رفت
تجزیه عراق و استقلال کردستان بخصوص نتایج راهبردی عمیقی برای سه کشور ایران، سوریه و ترکیه خواهد داشت، چرا که هر سه دارای جمعیت قابل توجهی از مردمان کرد هستند، و همچنین چند گروه کرد در میان آنها وجود دارند که با دولت مرکزی در هر سه کشور به جنگهای خونین پرداخته اند.
در حقیقت، این الف، استقلال کردستان عراق و تجزیه عراق ، اگر گفته شود، با ب (تجزیه سوریه)، پ (تجزیه ترکیه) و ت (تحزیه ایران) پیش خواهد رفت. نگارنده از خوانندگان گرامی دعوت میکند که به بحثهای هموطنان کرد تجزیه طلب نگاهی بیندازند. تمامی آن بحثها حمله به ایران — نه جمهوری اسلامی — دفاع از تجزیه عراق، و „حق“ ناحق آنها برای „تعیین سرنوشت خود“ — بخوانید تجزیه خاورمیانه و ایجاد یک اسرائیل دوم در منطقه که حاصل آن فقط جنگ، کشتار، و ویرانی خواهد بود — میباشند، نه ایرانی که در مرزهای ملی ان به دنبال دموکراسی و برابری باشند. این هموطنان، و تمامی اجداد آنها، در ایران متولد شدند، در ایران رشد کردند، در ایران به تحصیل پرداختند، و از تمامی منابع کشور استفاده نمودند، ولی حال پشت به ایران میکنند، چون تصور میکنند که باند فاسد بارزانی برای آنها بهشت برین خواهد ساخت.
کردهای سوریه عموما چپگرا هستند و دنبال خاندان سلطنتی بارزانی نخواهند رفت. اما دو تغییر درباره آنان قابل ذکر است:
اول، تمام قدرت گیری کردهای سوریه ناشی از حمایت های مستقیم سازمان سیا و پنتاگون بوده که با پول، تسلیحات، و آموزش و حمایت میدانی نظامی به پیش روی آنان انجامیده است. پس چپ بودن آنها را باید به گونه ای معنا و تفسیر کرد که با حل شدن در دل امپریالیسم و اسرائیل بخواند.
دوم، کردهای سوریه هم اعلام کردهاند که مناطق اشغال شده سوریه توسط نیروهای خودرا به دولت مرکزی پس نخواهند داد و حداقل چیزی شبیه اقلیم کردستان عراق در آن خواهند ساخت. در حقیقت عملیات برای اجرأیی کردن آنرا آغاز کرده اند. اما آنان هم مانند باند بارزانی منتظر فرصت هستند تا در موعد مناسب، اعلام استقلال کنند.
کردهای ترکیه، به عنوان بزرگترین جمعیت کرد منطقه، برای چند دهه با دولت ترکیه در حال جنگ بوده اند، جنگی که دستکم۵۵ هزار کشته برجای گذاشته است. آمریکا، اروپا و پیمان ناتو، با معیارهای دوگانه همیشگی خود، جنگندگان کرد ترکیه را تروریست می خوانند، چون ترکیه عضو پیمان ناتو است. اگر سوریه، عراق و ایران هم عضو ناتو بودند، کردهای این سه کشور هم توسط مجامع بین المللی تروریست خوانده می شدند. کردهای ترکیه هم منتظر فرصت هستند.
گروهایی مدعی نمایندگی کردهای ایرانهستند، ولی دستکم بخشی از آنان، مانند حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی هجری، مریدان آمریکا و اسرائیل هستند. نگارنده قبلا در مقاله ای بتفصیل در این مورد توضیح داد. در زمان دخالت به اصطلاح بشردوستانه پیمان ناتو در لیبی در سال ۲۰۱۱ هجری و حزب دموکرات کردستان خواهان برقراری منطقه پرواز ممنوع در کردستان ایران توسط سازمان ناتو شد. در مصاحبهای با جروزالم پست هجری خواهان کمک های مالی و تسلحاتی اسرائیل شد. تمامی این موضوعات را نگارنده در یک مقالهٔ اخیر با منابع و اسناد معتبر توضیح داد.
هجری که در شهر نقده در آذربایجان غربی به دنیا آمده، تحصیلات ابتدائی و متوسط خودرا در آن شهر پایان داده، لیسانس خودرا از دانشگاه تهران دریافت نموده است، و در حقیقت در تمامی عمر خود از منابع ایران که متعلق به همه ایرانیان، از جمله هموطنان کرد، میباشد، استفاده نموده، در مصاحبه خود با جروزالم پست ایران را „دشمن مشترک کردها و اسرائیل“ نامید. دقیقا به این دلیل است که نگارنده هجری را یک خائن میداند.
کردستان عراق بعنوان پایگاه گروههای تروریستی
بسیاری از مردم جنوب آمریکا دشمن دولت فدرال این کشور هستند. تمایلات جدایی طلبی آنها در قرن نوزدهم منجر به جنگ داخلی آمریکا شد. این تمایلات هنوز در جنوب آمریکا، بخصوص در تکزاس، بسیار شدید است. در حقیقت آمار نشان میدهد که از هر ۴ آمریکایی یک نفر خواهان جدایی ایالت خود از آمریکا میباشد. چند سال پیش حتی اسکناس „جمهوری تکزاس“ نیز منتشر شد، که عاملان آن دستگیر و زندانی شدند. خوانندگان گرامی تصور کنند که این جدایی طلبان از روسیه و یا چین برای رسیدن به استقلال تقاضای کمک کنند. واکنش دولت فدرال آمریکا در قبال چنین درخواستی چه خواهد بود؟ خوانندگان گرامی تصور کنند که این جدایی طلبان از پایگاه هایی در مکزیک و یا کانادا به داخل آمریکا حمله کنند. واکنش آمریکا در قبال چنین حملاتی چه خواهد بود؟
بارزانی بارها ادعا کرده است که کردستان عراق هیچگونه دشمنی با ایران و ترکیه ندارد. این ادعا دروغ محض است. کردستان عراق پایگاه حزب دموکرات کردستان ایران برای عملیات تروریستی در داخل ایران است. کردستان عراق پایگاه گروه تروریستی پژاک، „حزب حیات آزاد کردستان،“ بود، که بعد از آنکه مفید بودن آن برای غرب پایان یافت، دیگر از آن خبری نیست. در گذشته، زمانیکه گروه کومله عملیات تروریستی-نظامی در داخل کشور انجام میداد، پایگاههای آن در کردستان عراق بود. این نکته نیز باید ذکر شود که زمانی که هجری و „حزب“ او عملیات مسلحانه اخیر خودرا آغاز کردند، برخی از تحلیلگران غربیآنرا قسمتی از برنامه عربستان سعودی و آمریکا برای فشار بر جمهوری اسلامی تعبیر نمودند. این کارشناسان معتقد بودند که با براه افتادن عملیات جنگی „حزب“ در داخل ایران، جمهوری اسلامی مجبور خواهد شد که نیروهای خودرا از سوریه خارج کند، که چنین اتفاقی روی نداد.
واکنش تند ایران، عراق و ترکیه به اعلام „استقلال„
تجزیه طلبی را نمیتوان در پشت امور دیگر مخفی کرد. ایران، عراق، ترکیه و سوریه، که کردستان عراق در محاصره آنها است و راهی به دنیای خارج به جز این چهار کشور ندارد، منتظر نخواهند ماند تا اسرائیل برای آنان تعیین تکلیف کند. در واقع „دنده عقب“ تاریخی بارزانی، فشار دادن پدال جنگ های بزرگ منطقه ای است. بارزانی „استارت“ جنگ را زده است و امیدوار است که اسرائیل و آمریکا از آنها حمایت کنند.
آقای بن علی ییلدبریم نخست وزیر ترکیه بارها همه پرسی در کردستان عراق را بشدت مورد انتقاد قرار داده، و آنرا تهدیدی برای امنیت ملی آن کشور اعلام کرده است. همین موضع را آقای حیدر العبادی نخست وزیر عراق دارد که اعلام نموده است دولت مرکزی آن کشور آماده است که در صورت لزوم از نیروی نظامی استفاده کند. نیازی به ذکر موضع ایران در این مورد هم نیست. اگر این سه کشور اجازه ورود و خروج کالا از کردستان عراق به دنیای خارج را از طریق مرز خود ندهند، کردستان عراق چگونه میتواند بقا داشته باشد؟
کلام پایانی
به گمان نگارنده، در خاورمیانه غرق در جنگ، کشتار و ویرانی، مهمترین موضوع در حاضر برای ایرانیان حفظ امنیت ملی و یکپارچگی ایران میباشد. اگر این اصل مورد قبول باشد، حمایت کامل اسرائیل و عربستان، دو دشمن کشور ما — نه دشمن جمهوری اسلامی، چرا که این دو کشور خواهان تجزیه ایران هستند — ماهیت واقعی پروژه استقلال کردستان عراق و اهداف نهایی آنرا روشن میسازد . به همین دلیل، تا جائیکه به امثال نگارنده مربوط است، هر ایرانی که از استقلال کردستان عراق، با هر دلیل، پوشش، و یا استدلالی، چه خیرخواهانه و چه با اهداف دیگر حمایت کند، به امنیت ملی و یکپارچگی ایران مستقیم یا غیر مستقیم، آگاهانه و یا از روی عدم آگاهی، خیانت نموده است. حامیان ایرانی چنین طرحی خود تصمیم بگیرند که در کجا ایستاده اند.
محمد سهیمی
نظرات