آشنایی با ذبیح الله قربان یکی از اعضای مهم لژ فراماسونری در استان فارس
7547 بازدید
ذبیح الله قربان از فعال ترین اعضای مؤسس لژهای ماسونی در شیراز بود و اکثر ماسون های استان فارس توسط او جذب و به تشکیلات ماسونی ملحق شده بودند. ذبیح الله قربان به عنوان یک بهایی عضو فعال شبکه فراماسونری و روتاری نظرات عناصر بیگانه و محافل استعماری مخصوصاً صهیونیست ها را در حوزه تعلیم و تربیت جوانان ایرانی اجرا می کرد و شدت وابستگی او به حدی بود که نام وی در لیست اعضای تمام انجمن ها و محافل وابسته همچون باشگاه لاینز و جمعیت تسلیح اخلاقی و بنیاد کارنگی و انجمن دوستداران آمریکا و نظایر آن دیده می شود.
قربان درتشکیلات مخفی سر شاپور ریپورتر که در تعیین سیاستهای نظام پهلوی نقش کلیدی داشت، بعنوان سیاستگذار محور استان فارس محسوب می شد . او به عنوان رئیس و بنیانگذار دانشگاه شیراز ، قدرتش از استاندارفارس بیشتر و خواسته هایش موثرتر بود. برخی معتقدند قربان ارتباطی بسیار نزدیک بامرگ مشکوک سید نور الدین حسینی الهاشمی دارد .
زندگی نامه :
ذبیح الله قربان در سال 1282 در شهر آباده در یک خانواده بهایی به دنیا آمد. پدرش حاج علی خان مدتی حاکم آباده بودکه از اعضای سازمان ویکتوریا وابسته به تشکیلات جاسوسی6 MI در استان محسوب می شد. ذبیح الله تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تحت نظر و مراقبت شدید «لُجنه»های بهائیان در شیراز گذراند. پس از تحصیل مقدمات عربی، روانه بیروت شد و سپس با هدایت و اشاره محافل بهایی دردانشگاه در رشته طبابت تحصیل کرد و درجه دکترا گرفت.در آن زمان شهر بیروت از این نظر برای تحصیل کردن«ذبیح الله قربان» انتخاب شده بود که به طور مداوم تحت مراقبت و تعالیم مربیان بهائیت باشد و راحت بتواند به شهرهای عکا وحیفا واقع درفلسطین اشغالی آمد و شد داشته باشد؛ و بتواند از نزدیک تحت تعلیمات «بیت العدل اعظم» قراربگیرد.
قربان سپس برای تکمیل تحصیلات خود در رشته پزشکی به فرانسه رفت و در دانشگاه لیون به مطالعه و تحقیق پرداخت. آنگاه رهسپار انگلیس شد و پس از مدتی به ایران برگشت و در شیراز شاغل امور بهداشتی شد. او فعالیت خود را از ریاست بهداری شهرداری شیراز آغاز کرد، بعداً مدتی ریاست ادارة کل بهداری استان فارس را بر عهده گرفت. پس از تأسیس و دانشکده پزشکی به ریاست آن و همچنین ریاست شیر و خورشید سرخ منصوب شد. از سال 1335 خورشیدی ریاست دانشکده پزشکی شیراز را بر عهده گرفت.
ذبیح الله قربان از فعال ترین اعضای مؤسس لژهای ماسونی در شیراز بود و اکثر ماسون های استان فارس توسط او جذب و به تشکیلات ماسونی ملحق شده بودند.
عضویت ذبیح الله قربان درلژ فراماسونری از دوران تحصیلش در بیروت آغاز شد. و پس از بازگشت به ایران به ریاست بیمارستانی که به نام «بهبودستان» ایجاد شده بود، برگزیده شد. او در این مسند اقداماتی در جهت گسترش و ترویج فرهنگ غرب باوری بعمل آورد. ذبیح الله قربان در حوالی سال 1310 خورشیدی، چند سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب در دوره رضا خان ، درصدد برآمد تا عده ای از دختران و زنان را به استخدام این مرکز درآورد. قربان با کمک خواهرش کیاقربان عده ای از دختران بهایی را به استخدام این بیمارستان درآورد و یک زن انگلیسی به نام آوانسیان که از کارکنان «سفارت انگلیس» درتهران بود، برای آموزش آنها به شیراز فرستاده شد.
درکتاب فراموشخانه و فراموسونری در ایران د ر جلد سوم صفحه 464 عبارتی آمده است که «یکی دیگر از روسای بهائی که نام و عکس او در اسناد فراماسونری دیده شده دکتر ذبیح الله قربان است که در فصل بیست و پنجم کتاب تصویر او چاپ شده است...» [1]
«استان فارس و شهر شیراز همواره مورد توجه فراماسونها بوده است. نخستین لژ فراماسونری به وسیله افسران ارتش انگلیس در این شهر تشکیل شد لژی که در شیراز تاسیس شد در ردیف لژهای جهانی با شماره ی 68 «گراند ناسیونال دفرانس» به ثبت رسید و در روز 19 می 1960 در تهران تاسیس و تقدیس شد و سپس به شیراز منتقل گردید. » [2]
درکتاب اسماعیل رائین، تاسیس این لژ توسط 8 نفر از جمله ذبیح الله قربان به عنوان موسسین و اعضای موثر معرفی شده اند.درسال 1339 خورشیدی به روایت اسناد ساواک لژحافظ، هنگام پذیرفتن یک عضو جدید دچار اختلافاتی شد که نتیجه این مبارزات داخلی، افشاء شدن اسرار محرمانه لژ در شهر شیراز بود. پس از این حادثه لژ مولوی کنترل بیشتری را بر لژ حافظ اعمال کرد. هر ماه که جلسه لژ تشکیل می شد قبلاً غلامحسین صارمی «استاد ارجمند» لژ مولوی از تهران به شیراز می رفت و کرسی استادی لژ را عهده دار می شد و یکی دو بار که از رفتن به شیراز خودداری کرد، مورد توبیخ و سرزنش «استاد اعظم، دکتر سعید مالک» قرار گرفت. از این پس لژ حافظ در اختفا و حفظ اسرار بیشتری اداره می شد. [3]
در ارتباط با دکتر قربان (بهائی- فراماسونر) و اختلافاتی که بین او و استادان پدید آمد. مبارزاتی که طیسالهای 1338 تا 1340 -خورشیدی بین رئیس اسبق دانشگاه شیراز و استادان عضو لژ فراماسونری «حافظ» وابسته به گراند لژ محلی ایران از یک طرف و مخالفین آنها از طر ف دیگر روی داد، سبب شد که اسامی اعضای سازمان فراماسونری شیراز افشاء شده و عملیات محرمانه آنان برملا شود.
در سال 1340- خ (1961) که محمد درخشش وزیر فرهنگ شد، دکتر ذبیح الله قربان را در نیمه اول سال 1340 از ریاست دانشگاه پهلوی شیراز برکنار کرد. اگر چه دکتر قربان در نیمه سال 1341 یعنی یک سال بعد از عزل دوباره کرسی ریاست دانشگاه شیراز را اشغال کرد، معذلک کسانی که با فراماسونرهای شیرازی مبارزه می کردند در همان مدت کوتاه موفق شدند اسرار فعالیت دکتر قربان و فراماسونهای شیرازی را افشا نمایند.
فریدون توللی شاعر معروف شیرازدرهمان زمان در هفته نامه سپید و سیاه نمونه ای از کردار دکتر ذبیح الله قربان را فاش می کند او می نویسد :
«یکی دیگر از اقدامات پر ارزش درخشش وزیر فرهنگ عزل مردی است به نام (دکتر قربان) که سالیان دراز، فارس و فارسی در زیر سیطره و نفوذ پایان ناپذیر این مردمی سوخت و می ساخت. برکندن و به انتظار خدمات نشانیدن رئیس دانشگاه شیراز را با هیچ یک از اعمال درخشش نمی توان هم تراز شمرد، برای مزید اطلاع خوانندگان و مبارزه بزرگ وزیر فرهنگ درباره عزل مرد سیزده شغله! مبادرت به چاپ مقاله زیر که به قلم نویسنده مطلع ارجمندی است گردید.»[4]
«شاید عزل و تعقیب قانونی ذبیح الله قربان که درخشش ر ا اولین مصاحبه ی مطبوعاتی و رادیوئی خود از دوازده شغل خطیر دیگر وی نیز به اختصار سخن راند از چشم مردم پایتخت و سایر هموطنان غیر فارسی ما، امری ساده و یا نیمه دشوار تلقی شود و به هر حال چنین تصور کنند که مشکلات این عمل نیز در ردیف کارهای دیگر درخشش بوده است؟ ولی مردم فارس و خصوصاً اساتید و دانشجویان دانشکده های مختلف این استان سالیان دراز، لگدکوب قدرت اهریمنی «قربان» و شاهد قانون شکنیها و ستمگریهای بیامان این پروژه مکتب «فراماسون» بوده و از تظلم و عالیترین مقامات مسئول مملکت نیز خبر حبس و تبعید و اخراج نتیجه نگرفته اند خوب می دانند که درخشش دراین مصاف بر چه اژدر سهمناک و شکست ناپذیری غالب شده و تا چه پایه خطر کینه توزی عظیم ترین قدرتهای مرموز و بی گذشت را به جان خریده است. قربان نه تنها با احراز سمت دانشگاه تهران و در انحصار کشیدن متجاوز از پنجاه سمت رسمی و غیره رسمی به نفع سیاست بیگانه بر سراسر فارس پنجه قدرت نهاده بود، بلکه کار این اقتدار و نفوذ را بدانجا کشانیده بود که سال گذشته با وجود اعتصاب عمومی و قانونی اساتید و دانشجویان دانشگاه شیراز هماهنگی باطنی استاندار و عالی ترین مقامات فارس با این جماعت روشن فکر و کثیر که ذکر دلائل و مدارک محکمه پسند خواستار رفع شر وی بودند، هم چنان بر اریکه ی قدرت شیطانی خویش باقی ماند و به دستیاری و پشتیبانی «مهران» وزیر فرهنگ وقت، تنی چند از شایسته ترین و محبوب ترین استادان و دانشیاران آن دستگاه را نیز منظر خدمت و ویلان نمود. تا آنجا که نه تنها استاندار مقتدر نمای فارس در پیشگاه این روئینه تن بیگانه پرست سپر افکند، بلکه قدرتهای تامینی ما فوق استاندارد هم دانستند که هرگز تیغ ایشان بر پروردگار فراموشخانه ی سیاستهای کهن بران خواهد بود. برای آن که خواننده ی عزیز بر نمونه ای از نفوذ جهنمی «قربان» وقوف یابد و کار عظیم و پر ارج درخشش را آن قدرها هم سهل و ساده نپندارد، بایستی عرض کنم که در گرما گرم ماجرای سال گذشته، پس از آن که دکتر قربان کلیه اقدامات استاندار و مقامات تامینی فارس و گزارشهای تند و صریح آنان را، در مراجع عالیه مملکتی بی اثر گذاشت، مقامات مزبور با این تصور که چنانچه مدارک ارتباط مخفی دکتر ذبیح الله قربان را با اعمال سیاسی بیگانه بدست آورده به تهران بفرستند، موجبات رفع شبه مرکز را در پاکدامنی و میهن پرستی وی فراهم خواهند کرد، مدتی چند «خانه مرموز سرکیس» «ارمنی» یا بهتر بگویم مرکز فعالیت و مشاوره و کسب دستور فراماسونها را زیر نظر گرفتند و خلاصه ضمن کنترل رفت و آمده های قربان و همدستان وی و کاوش بعدی آن خانه موفق شدند مدارک مورد نظر را به یک مرکز انتظامی برده و ضمن بازجوئی از شخص دکتر قربان گزارش نهائی امر را برای ارسال به تهران تکمیل نمایند، تصور میرفت که دکتر قربان در برابر اسناد مورد بحث کوتاه آید و علی العصول در مقام افکار یا ادعای جعل خط و امضای خود بر خیزد ولی عکس العمل وی آن چنان خلاف انتظار از آب درآمد که رندان غلاف کردند و بر عظمت حضرتش آفرینها خواندند! بدین معنی که آقای ریاست دانشگاه و ده ها شغل دیگر نه تنها مراتب و مدارک را تکذیب ننمودند، بلکه اسامی چند تن از شخصیت های بسیار اعلای مقام تهران نیز به عنوان همکار مسلکی و هم لژ و معرف و رابط تشکیلاتی خود بر زبان آورد و گویل ذیل ورقه بازجوئی محرمانه استدعا کرد که چون فعالیت دستجمعی نامبردگان در تهران و شهرستانهای مهم کشور به خاطر مجد و اعتلای کشور صورت گرفته و عضویت در فراموشخانه هم در قوانین مملکتی ایران جرم شمرده نشده، چنانچه مقامات تامین مزبور خواستار تحقیق کامل موضوع هستند. بهتر است از آقایان ... و ... هم در این زمینه سوالاتی به عمل آورند. و البته پر واضح است که آقایان مزبور اشخاصی نبودند که بتوان بدون سجد خاک بوسی مشرف حضورشان گردید، تا چه رسد به جسارت پرسش و سوال!
بطور خلاصه برخی از آقایان عظام همانهائی هستند که سالها است «پی برداری غارت عتیقات» موزه ایران باستان و فعال و انفعالات انجام یافته در سد سازی های بزرگ کشور و نظایر آن تا چای حصن و حصین و دژ استوار شخصیت ایشان رفته و همان جا محو نابود گردیده است، خلاصه آن که هرچه مقامات دولتی فارس، به تهران نوشتند که باباجان صلاح مملکت نیست بخاطر ابقاء مرد متجاوز و قانون شکن و دسیسه کار و مرموزی چون ذبیح الله قربان، تمام استادان و دانشجویان و دانشیاران یک دانشگاه را که از طرف اکثریت مردم فارس هم پشتیبانی می شوند سرکوب نمود و به مرد دشمن تراش و دروغ پردازی این چنین اجازه داد که این همه در مورد خود از حمایت های مقامات لاف و گزاف زند، نه تنها مثمر ثمر نگردید، بلکه همانهائی که از سالها به این طرف برای حفظ منافع نامشروع و یغمای بی حد و حصر خویش میان شاه و ملت پرده استتار کشیده اند، چنان دستگاه های قدرت مرکزی را به حمایت از قربان برانگیختند که نامبرده در مدتی کوتاه تمامی مدعیان خود را در آتش انتقام افکند و به کمک «مهران» دمار از روزگار همه برآورد و شاخ مبارکش را به مدد سوهان گاوبندی و زیر تیزتر کرد!» [5]
از افتضاحات دیگری که قربان به همدستی مستشار انگلیسی کشیش کلیسای شمعون غیور شیراز انجام داده و در سال قبل در مجله های تهران وسیله ی محقق دانشمند محیط طباطبائی مورد بررسی دقیق قرار گرفته یکی هم انتخاب (آرم دانشگاه شیراز) میباشد، که دقیقا از نقش سپر عیسویان در جنگهای صلیبی اتخاذ شده و با تردستی زیرکانه ای بخورد ملت شریف و بردبار ایران رفته است!» [6]
در معرفی دکتر «ذبیح الله قربان» و عقیده ای که مردم شیراز درباره وی از سرتجربه و تحقیق دارند همین بس که چندین سال قبل دولت وقت به مناسبت حوادث آن هنگام درب سفارت فخیمه و قونسولگری های تابعه ی آن را با قطع ارتباط فی مابین فرو بست، مردم شیراز، اهمیت چندانی به تعطیل قونسولگری آن دیار نگذاشتند ورندانه چنین گفتند:احمق آن کسی است که با بودن «قربان» ازتعطیل قونسولخانه خوشحال شود.[7]
ارتشبد حسین فردوست که کلیه ی فعالیت های اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی رژیم پهلوی را در دست داشت، دکتر قربان را در شمار عناصر و عوامل سازمان جاسوسی M.I.6 انگلستان می داند.
دکتر قربان در سال 1342 به ریاست باشگاه لاینز استان فارس رسید. او از اعضای مؤسس کلوپ روتاری شیراز بود.این کلوپ که ششمین کلوپ روتاری در ایران بوددر سال 1343 تأسیس شد و در سال 1344به عضویت رسمی روتارین بین المللی پذیرفته شد.وی افزون بر عضویت درهیأت مؤسس کلوپ روتاری شیراز، ریاست این کلوپ را در فاصله ی سال های 53-1352 بر عهده داشت. [8]
دکتر قربان به عنوان یک بهایی عضو فعال شبکه ی فراماسونری و روتاری نظرات عناصر بیگانه و محافل استعماری مخصوصاً صهیونیست ها را در حوزه ی تعلیم و تربیت جوانان ایرانی اجرا می کرد و شدت وابستگی او به حدی بود که نام وی در لیست اعضای تمام انجمن ها و محافل وابسته هم چون باشگاه لاینز و جمعیت تسلیح اخلاقی و بنیاد کارنگی و انجمن دوستداران آمریکا و نظایر آن دیده می شود.[9]
ذبیح الله قربان به روایت اسناد ساواک
متن سند:
دکتر ذبیحالله قربان و فراماسونری شیراز
تاریخ: 22 / 3 / 39
موضوع: تشکیلات فراماسیون
اطلاعیه واصله از سازمان اطلاعات و امنیت شیراز حاکیست که اخیراً به علت اختلافات بین رئیس دانشگاه شیراز و عدهای از استادان، موضوع تشکیلات فراماسیونی در شیراز فاش شده و گفته میشود که آقای دکتر قربان رئیس دانشگاه به دستور آقای علاء این تشکیلات را در شیراز تأسیس و حتی گفته است که اعلیحضرت همایونی هم وابسته به این تشکیلات میباشند و شایع است که در مسافرت اخیر دکتر قربان به فرانسه یکی از شخصیتهای بزرگ فراماسیونی در فرودگاه از مشارالیه استقبال نموده است. جلسات این جمعیت در منزل سرکیس ماتریوس ارمنی بعضاً تشکیل و برای این که افراد یکدیگر را نشناسند از ماسک مخصوص استفاده مینمایند و آقای دکتر تمدن فرزانه استاد دانشگاه در این تشکیلات لژ بالاتری داشته و دکتر قربان زیردست وی میباشد.
ضمناً دکتر حقیقی برای شرکت و نام نویسی در تشکیلات فراماسیونی با آقای دکتر قربان مذاکره نموده و دکتر قربان سه سئوال از نامبرده به شرح زیر نموده است.
1- اگر انقلابی در حال حاضر علیه رژیم فعلی در ایران بشود آیا شما شرکت میکنید یا خیر؟
2- آیا در مجمع و مجلسی که شرکت مینمائید مصلحت شخصی را بر مصالح آن مجمع ترجیح میدهید؟
3- موضوع سوم مطلب جالبی بوده که رابط به علت عدم حضور ذهن فراموش نموده است.
و به قرار اطلاع آقایان دکتر قربان و دکتر تمدن فرزانه در تاریخ 20 / 2 / 39 برای شرکت در انتخابات کمیته که در هتل سمیرامیس تشکیل جلسه داده به تهران عزیمت نمودهاند.
علیهذا مراتب استحضاراً به عرض رسید صدور هرگونه دستور موکول به نظر عالی است.
محترماً به عرض میرساند.24 / 3 / 39
شما بایستی کلیه لژهای که در ایران هست بشناسید و به تدریج پرونده تکمیل نمائید. 24 / 3
به نظر آقای ضرابی برسانید سپس بایگانی شود. 25 / 4 / 39
پی نوشت ها :
[1] رائین اسماعیل ، فراموشخانه و فراموسونری در ایران ، جلد 3 ، انتشارات امیرکبیر ، تهران 1357 ، صفحه 464
[2] همان
[3] همان
[4] مجله سپید و سیاه، سال هشتم، جمعه 19 خرداد ص 11
[5] همان
[6] همان
[7] رائین اسماعیل ، فراموشخانه و فراموسونری در ایران ، جلد 3 ، انتشارات امیرکبیر ، تهران 1357 ، صفحه 386
[8] معماران تباهی: سیمای کارگزاران کلوپهای "روتاری" درایران (جلد 3)، انتشارات کیهان ،چاپ چهارم تهران 1389
[9] کتاب بهاییان در عصر پهلوی ها .
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات