تابلو مردمی در نمایشگاه کتاب


1927 بازدید

تابلو مردمی در نمایشگاه کتاب

جالب ترین جمله ای که در میان کاغذهای رنگارنگ یکی از غرفه های نمایشگاه کتاب خودنمایی می کرد، برگه ای بود که فقط دو کلمه انگلیسی به طرزی ماهرانه بر روی آن نوشته شده بود.

به گزارش ایرنا، نویسنده این دو کلمه انگلیسی به یکی از آسیب های مهم امروزی اشاره می کرد که متاسفانه بسیاری از مردم ایران را در دنیای الکترونیک و اینترنت گرفتار خود کرده ، این مساله به معضلی تبدیل شده که سبک زندگی ایرانیان را به مخاطره انداخته و این گونه به نظر می رسد که رهایی از آن به این آسانی ها هم ممکن نیست. داستان از آنجا آغاز شد که غرفه «چرا کتاب می خوانم؟» برای اولین بار در نمایشگاه کتاب کلید خورد و موسسه آیین سوره با همکاری کمیته جنبی بیست وهفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب که تا بیستم اردیبهشت ماه در مصلی تهران برپاست، تصمیم گرفتند تا این غرفه را برپا کنند و نظرات بازدیدکنندگان را درباره کتاب خوانی جمع آوری کرده ، به زیباترین جملات جایزه داده و ضمنا مجموعه جملات مردم را در کتابی چاپ کنند. این اطلاعات را محمدحسین غضنفری مسئول غرفه «چرا کتاب می خوانم؟» در اختیارم گذاشت و افزود: شاید با خواندن این جملات فرهنگسازی شود.

وی درباره علت ایجاد این غرفه گفت: هر ساله بسیاری از مردم به نمایشگاه کتاب می آیند و مجموعه ای از سلایق اعم از تهرانی و شهرستانی، زن و مرد، کودک و جوان، میان سال و بزرگسال در اینجا حضور دارند و بهترین موقعیتی است که نظر آنان را درباره کتاب و کتابخوانی بدانیم.

جوان غرفه دار، کاغذهای کوچک رنگی را به هر یک از بازدیدکنندگانی می داد که کنجکاوانه در مقابل این غرفه لحظه ای می ایستادند و به برگه های نصب شده بر روی تابلو توجه می کردند. این کاغذهای یادداشت که به رنگ های صورتی ، زرد و بنفش بود، جلوه ای خاص به غرفه می داد.

غرفه که چه عرض کنم؛ سه تکه چوب دو متری در یک و نیم متر که یک مربع را شکل داده بود البته بدون یک ضلع. چون این سه ضلع بر روی هم سوار شده بود و دو تکه چوب کوچک را به عنوان طاقچه در دو سوی غرفه نصب کرده بودند تا بازدیدکنندگان برگه های خود را روی آن گذشته و نظر خود را بنویسند.

«هر شب 20 جایزه برای 20 نفر» این، تنها جمله ای بود که بر روی کاغذی نوشته شده و در سمت چپ بالای این تابلوی بزرگ که غرفه نامیده می شود، قرار داده شده بود اما مسئول این غرفه توضیحاتی بیشتری داد و گفت: هر شب به 20 نفر جایزه 50 هزار تومانی به قید قرعه پرداخت می شود.

البته وی تاکید کرد که این قرعه کشی پس از انتخاب بهترین جملات انجام می شود و گفت : با کسانی که به قید قرعه انتخاب شده باشند، تماس می گیریم که به صورت حضوری در نمایشگاه جایزه خود را دریافت کنند و یا شماره حسابی اعلام کنند تا جایزه آنان به حسابشان واریز شود. به چهره های افرادی که از مقابل این غرفه عبور می کردند، توجه کردم. هر کدام واکنشی نشان می داد. یکی می خندید، یکی تعجب می کرد، دیگری جمله ای می گفت و رد می شد، برخی نیز می ایستادند تا به این سوال بیشتر دقت کنند.

به نظر می رسد توجه بعضی افراد را بیشتر جایزه جلب می کرد تا سوال غرفه! چون هر شب 20 جایزه برای 20 نفر کمی وسوسه انگیز است.

یکی از رهگذران به شوخی پرسید جوک هم می تونیم بنویسیم ؟که مسئول غرفه پاسخ داد نه، دلیل کتاب خواندنتان را بنویسید. بعضی نظرات نصب شده بر روی تابلو را خواندم. به نظر می رسید برخی فقط برای رفع تکلیف به نوشتن دو یا سه کلمه اکتفا کردند، برخی نیز کل موضوع را به شوخی گرفته و لطیفه نوشتند تا نظر و برخی نیز حکایت از تامل و تفکری اندیشمندانه داشت. اگر بخواهم به نظرات سطحی و خنده دار بازدیدکنندگان اشاره کنم، همین سه جمله کافی است که یکی نوشته بود «کتاب می خونم به دلیل نمره» و دیگری نوشته بود «کتاب می خونم، چون شغل ندارم!» و آن دیگری هم نوشته بود «کتاب می خونم چون دندون عقلم تازه دراومده»

از شوخی که بگذریم به جمله ای رسیدم که منظور نویسنده را متوجه نشدم تا بدانم آن را در کدام گروه تلقی کنم. چون آن جمله این بود «کتاب می خوانم تا شاید آدم بشم!»

بعضی از نظرات را بدون هیچ دخل و تصرفی نقل می کنم تا خود قضاوت کنید:

- کتاب می خونم چون اگر دانا نشوم، نادان می مانم.

- کتاب خواندن، دادن مواد اولیه برای ساختن اندیشه ها در ذهن هاست.

- کتاب می خوانم تا دغدغه ام زیاد شود.

- کتاب می خونم تا درس هام رو پاس کنم یعنی بگذرونم و نمره قبولی بگیرم.

بعضی از این جملات جای تامل و تفکر دارد، به ویژه برای اهل کتاب و اهل فرهنگ. مثلا

- بهایی که بابت کتاب نخواندن پرداختم، بیشتر از بهایی بود که برای کتاب خواندن دادم.

- صد حیف که ما ایرانی ها فقط تو نمایشگاه کتاب به دنبال کتابیم و جو گیر می شیم. خدا می دونه کتاب هایی که می خریم چقدر خاک می خوره!

- کتاب، استاد خاموش منه.

- کتاب می خوانم تا برای ایجاد یک سبک هنری جدید آموزش لازم رو ببینم.

- چون از دنیای واقعی که چیزی گیرمون نمیاد بلکه توی دنیای کتاب چیزی پیدا کنیم.

- کتاب می خوانم که دیگر صرفا ترجمه کننده نباشم.

- ما کتاب می خوانیم که دیگر درختان قطع نشود.

برخی از نظرات هم این گونه بود:

- کتاب می خوانم. چون غذای روح است و روحم را با آن سیر می کنم.

- وسیله پیدا کردن صراط مستقیم

- وسیله ای برای رسیدن به هدف

- بهترین دوست برای رسیدن به آروزها

- کتاب، فرهنگی بی زبان با زبان معنادار

- آدم و کتاب، دو یار یک محفل جاودان

- از خواندن کتاب لذت می برم.

- کتاب می خوانم که نیازم برطرف شود.

یکی از نظرات جالب توجه نیز نظر یک سرباز خوزستانی بود. چون به زبان عربی نوشته بود که ترجمه آن این است : کتاب می خوانم چون این سفارش رسول خدا(ص) است که فرمود به دنبال علم باشید حتی اگر در چین باشد. شاید جالب ترین نظری که از نظر ِ من ِ خبرنگار در میان نظرات بازدیدکنندگان آدمی را به تامل وامی داشت تکه کاغذی بود که فقط دو کلمه «face book» در آن نوشته شده و بر روی کلمه «face» یک ضربدر کشیده شده بود. شما چه قضاوت می کنید؟ شاید منظور نویسنده این بوده که دنیای کتاب با دنیای مجازی سازگاری ندارد و یا نباید از کسانی که خود را با شبکه های اجتماعی و فضای مجازی سرگرم می کنند انتظار داشت که اهل مطالعه و کتاب شوند.

کاری با مزایای دنیای مجازی و فواید آن ندارم ولی همین بس که بسیاری از ما نحوه استفاده صحیح از این فضا را تجربه نکردیم ولی می خواهیم به بهانه فضای مجازی و آموختن نکات جدید، خود را از کتاب و دنیای واقعی علم محروم می کنیم.

سه سرباز با دیدن سوال این غرفه که به صورت مورب در طول تابلو نوشته شده بود «چرا کتاب می خوانم؟» لحظه ای ایستادند و غرفه دار به هر کدام برگه ای داد و گفت: نظرتان را روی این برگه ها بنویسید و شماره تلفن های خودتان را هم پشتش . هر کدام از سربازها نظر خود را نوشتند و در حالی که با شوخی و خنده نظر خود را بر روی تابلو می چسباندند از غرفه فاصله گرفتند که در این هنگام با چند سوال نظراتشان را جویا شدم. پرسیدم در طول روز چقدر کتاب می خوانید که یکی از آنها گفت از زمانی که سرباز شدم، بعداز ظهرها کتاب می خوانم. گفتم روزی چقدر؟ آن سرباز که اهل شیروان در خراسان شمالی بود گفت: معمولا روزی نیم ساعت تا یک ساعت ودیگری که اهل بلاد امام رضا (ع ) جمله ی دوست خود را تکمیل کرد و گفت البته گاهی تا دو ساعت در روز کتاب می خوانیم. دوست داشتم بدانم موضوع هایی که آنان مطالعه می کنند چیست ؟که یکی از آنان در پاسخم گفت بیشتر رمان و داستان می خوانیم و در ادامه گفت: رمان، آدم رو جذب می کنه و دوست داره تا آخر بخونه. یکی از این سربازان گفت که مطالعه کتاب های تخصصی الکترونیک را در راستای تحصیلات دانشگاهی اش پیگیر است و این توضیح را نیز داد که وی قبلا کمتر کتاب می خوانده است . سرباز مشهدی معتقد بود مطالعه ی بسیاری از افراد از روی سرگرمی است و چون خود را با بازی های رایانه ای سرگرم می کنند، بنابر این رغبتی به مطالعه کتاب ندارند. بعضی از بازدیدکنندگان که از مقابل غرفه چرا کتاب می خوانم عبور می کردند، به جای پاسخ دادن مشغول خواندن نظرات دیگران می شدند و اگر نظری به ذهنشان خطور می کرد، دست به قلم می شدند.

یک دختر جوان در حال عبور گفت : کتاب می خوانم چون گوشی ندارم و رهگذری دیگر گفت طرح جالبیه!

شاید اگر یک نفر را مامور می کردند تا پاسخ های عبوری بازدیدکنندگان را ثبت کند، بیشتر از کتابی می شد که قرار است از مجموع نظرات کتبی منتشر شود. فکر نمی کردم استقبال از این غرفه به جایی برسد که کاغذهای یادداشت تمام شود و محمد محمدی یعنی همان غرفه دار جوانی که بازدیدکنندگان را دعوت می کرد جملات خود را روی کاغذ بنویسد، از بازدیدکنندگان خواست روی کاغذهای معمولی نظرات خود را بنویسند. روزی 2 تا سه هزار پاسخ و گاهی تا هشت هزار نظر در یک روز. این آمار را غضنفری ارائه کرد و گفت: روز جمعه که شلوغ ترین روز نمایشگاه کتاب بود، بیش از هشت هزار و 500 برگه توزیع شد.

محمدی هم گفت برخی افراد از این غرفه فیلم وعکس تهیه می کنند. شاید دقایقی نگذشته بود که برخی افراد را دیدم که دست به موبایل شده و از نظرات نصب شده بر روی تابلو عکس و فیلم می گرفتند.

یکی از نکات جالبی که محمدی به آن اشاره کرد این بود که یک ‍بازدیدکننده ژاپنی هم نظر خود را نوشت و وقتی پرسیدم چه نوشت؟ گفت من که ژاپنی بلد نیستم! البته وی از حضور بازدیدکنندگان کشورهای دیگر مانند ترکیه و افغانستان در محل غرفه نیز یاد کرد. ازدحام در مقابل غرفه چرا کتاب می خوانم، موسمی بود. یعنی لحظاتی فرا می رسید که نمی توانستی در مقابل تابلوی نظرات بایستی و نظرات را از نظر بگذرانی و زمانی هم بود که جمعیت به طور معمولی از کنار غرفه عبور می کردند و زیر لب نکته ای را می گفتند. افرادی که به صورت گروهی از مقابل این غرفه رد می شدند، دیدنی تر بودند. چون نظرات آنان را بهتر می شد ، فهمید. با چند دانش آموز که با شوخی و خنده نظراتشان را نوشته و بر تابلو نصب کردند، مشغول صحبت شدم و نظراتشان را درباره کتاب و کتابخوانی جویا شدم. این دانش آموزان که در رشته ریاضی و سال سوم دبیرستان تحصیل می کردند، از مدرسه شهدای فرهنگی شهرستان پاکدشت به بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب آمده بودند.

امید نصیری فرد درباره موضوع کتاب های مورد علاقه خود گفت: روزی یک ساعت و نیم کتاب های داستانی را مطالعه می کنم.

مرتضی جعفری هم گفت: کتاب هایی ارزش مطالعه دارند که مورد علاقه افراد باشند. مثلا من کتاب های ورزشی و اطلاعات علمی را دوست دارم.

جواد دادفر نیز بلافاصله گفت: کتاب های احکام هم مهمه. چون مربوط به مسائل دینی و اعتقادیمونه.

یکی دیگر از این دانش آموزان به نام علیرضا علیزاده مطالعه کتاب هایی که به معرفی افراد نام آور و موفق می پردازد را ضروری دانست و گفت: اطلاع داشتن از زندگی افرادی مثل دکتر حسابی، شهید آوینی و بسیاری دیگر از شخصیت های علمی و فرهنگی و ورزشی نقش زیادی در تحصیل و زندگی ما دارد.

محمد اروانه با حالت اعتراضی گفت: جوانان نمی تونند کتاب بخونند. چون زیاد دغدغه دارند. یعنی درس هاشون این قدر زیاده که به مطالعه نمی رسند. پرسیدم مگر چقدر درس می خوانند که یکی گفت روزی چهار تا هشت ساعت. یعنی در فصل امتحانات هر روز از ساعت 2 بعد ازظهر تا 9 شب در کتابخانه ایم و در روزهای عادی نیز سه ساعت درس می خوانیم.

جعفری در ادامه این گونه انتقاد کرد که کتاب های درسی ما قدیمی است. مثلا همین زبان سال سوم دبیرستان مربوط به 30 سال پیش است !و یکی دیگر از این دانش آموزان پیشنهاد کرد تا کتاب های دیجیتالی و سه بعدی ترویج شود. تابلوی نظرات بازدیدکنندگان غرفه «چرا کتاب می خوانم؟» تا قبل از اذان ظهر پر شده بود و دیگر جایی برای چسباندن نظرات جدید نبود. به هرحال هر روز این تابلو بهترین جمله های اهل کتاب و مردم کوچه و بازار را در خود جای می دهد و از هم اکنون به انتظار چاپ کتابی می نشینیم که بهترین نظرات و زیباترین جملات را درباره کتاب جمع آوری کند و به گفته رییس این غرفه فرهنگسازی کتاب با این روش ترویج شود.

منبع : تابناک 17/2/1393