چهارم دی سالگرد شهادت آیتالله حسین غفاری
اسطوره مقاومت و ایستادگی
1558 بازدید
چکیده
اقدامات ضد ملی- اسلامی رژیم پهلوی که از اوایل دهه 1340 ابعاد گستردهتری پیدا کرده بود، باعث شد گروهها و شخصیتهای مبارز با انگیزههای اسلامی و ملی به مبارزه با این رژیم بپردازند. تلاش شاه برای انتقال مرجعیت شیعه به خارج از کشور، پیگیری لایحه ضد اسلامی انجمنهای ایالتی و ولایتی و سرانجام ارائه طرح انقلاب سفید(اصلاحات آمریکایی) در سال های 41 – 1340 نقش علما و روحانیون به رهبری امام خمینی(ره) را در این مبارزه برجستهتر کرد. شهید آیتالله حسین غفاری عالمی پرهیزگار و مبارزی نستوه بود که به واسطه شجاعت، تحمل شکنجه در سیاهچالههای ساواک و شهادت طلبیاش از جایگاه ویژهای در میان این مبارزان برخوردار است. ارتباط مستمر ایشان با امام از همان سالهای نخست شکلگیری نهضت اسلامی و ادامه راه امام خمینی(ره) بعد از تبعید به ترکیه و عراق باعث شد وی نقش مهم و بارزتری در هدایت نهضت اسلامی داشته باشد. آیتالله غفاری در طول مبارزات، با صدور اعلامیه و سخنرانی نسبت به اقدامات رژیم پهلوی از هیچ اعتراض و کوششی دریغ نکرد. وی علاوه بر فعالیت های سیاسی، در زمینه مسائل فرهنگی، اجتماعی و علمی نیز به مبارزات خود ادامه داد و سرانجام در مسیر دفاع از استقلال و عزت مردم مسلمان ایران و دفاع از آرمانهای امام شهیدان، تحت شدیدترین شکنجهها، و در مبارزه با طاغوت به شهادت رسید.
در این مقاله سعی شده است با به کارگیری روش توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای به ویژه اسناد ساواک، زندگی و مبارزات این شهید بزرگوار و نقش ایشان در فرآیند شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی بررسی شود.
زندگینامه و تحصیلات
شهید آیتالله حسین غفاری در سال 1292ش در خانوادهای روستایی در دهخوارقان تبریز که امروزه آذرشهر نامیده میشود به دنیا آمد. پدرش حاج عباس غفاری، کشاورزی زحمتکش و سختکوش بود که با مشقت فراوان روی زمینهای متعلق به اربابان و خانهای ظالم کار میکرد و از این راه مخارج خانواده را تامین مینمود و در فصولی که کشاورزی ممکن نبود به کارگری میپرداخت.[1] وی به خاطر عشق و ارادتی که به امام حسین(ع) داشت، نام فرزند خود را حسین گذاشت. آیتالله حسین غفاری از نوادگان حاج محسن از شخصیتهای علمی و دینی آذرشهر بود که توسط روسها به شهادت رسید. هفت نفر از اجداد پدری حسین غفاری در مبارزه با اجانب و بیگانگان به شهادت رسیدند که آرامگاه آنها در مسجد حسن لوی آذرشهر است.[2]
ایشان در دوران کودکی و در شرایطی که نیازمند محبت پدر بود، طعم تلخ یتیمی را چشید. پدرش در سال 1299ش در درگیری با عوامل و مزدوران رضاخان پهلوی که به چپاول، غارت اموال و محصولات کشاورزان مشغول بودند به شهادت رسید. شهید غفاری به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی از همان دوران کودکی مجبور شد با کارگری و کشاورزی به همراه برادرش مسئولیت تامین معاش خانواده را بر عهده گیرد.[3] روح بلند، پویا و جستجوگر ایشان با کارگری و کشاورزی اشباع پذیر نبود، بنابراین به رغم مخالفت عمویش با درس خواندن وی، با تشویق دایی بزرگش مرحوم آیتالله حاج سیدمحسن غفاری دهخوارقانی به مطالعه و تحصیل روی آورد و در زادگاهش مقدمات دروس را از محضر حاجشیخ علی و میرزامحمدحسین منطقی فرا گرفت. حسین در نوجوانی به همراه حسن برادر بزرگترش برای تامین مخارج خانواده به تبریز رفت. او در کنار کار و تلاش روزانه، به تحصیل نیز ادامه داد و در حوزه علمیه تبریز شرح لمعه، اصول و کلام را آموخت و از محضر علمای آن دیار استفاده کرد[4]. آیتالله حسین غفاری در دوران تحصیل با خانواده روحانی مجاهد، فرزانه و آگاه دوران، آیتالله میرزا علی مقدس تبریزی آشنا شدند که زمینهساز ازدواج ایشان با دختر این عالم متعهد میشود[5].
همسر وی فردی تحصیل کرده بود که دروس فقه و ادبیات را در سطوح عالی نزد پدرش آموخته بود. این ازدواج در مسیر تحصیل، فعالیتهای علمی و مبارزات سیاسی و اجتماعی شهید غفاری، نقش حیاتی و تعیین کنندهای داشت.[6] آیتالله مقدس تبریزی امتیاز هفته نامه «الدین و الحیات» را داشت که جنبههای اجتماعی و سیاسی دین اسلام و تشیع را تبیین میکرد.[7] وی در زمان رضاخان پهلوی از علمای طراز اول آذربایجان بود که در زمان اوجگیری جریان پیشهوری که قصد تجریه آذربایجان را داشت، به علت مخالفت با وی، تا پای چوبهدار هم برده شد و بارها قصد خلع لباس وی را داشتند که به علت حمایت مردم از وی، پیشه وری مجبور شد وی را آزاد کند.[8]
شهید حسین غفاری پس از مدتی به دلیل فقر و سختی زندگی در شهر بزرگی مانند تبریز، مجبور شد به زادگاهش آذرشهر برگردد و در آن جا همزمان با کارگری و کشاورزی، رسائل و مکاسب شیخ مرتضی انصاری را نزد دایی فاضل و بزرگوارش آیتالله سید محسن غفاری آموخت. اراده قوی و روحیه خستگیناپذیر او موجب شد برای تکمیل تحصیلات علمیاش در 30 سالگی به قم مهاجرت کند. در این ایام قم به تدریج به مرکز علمی- پژوهشی و تفقه اسلامی و شیعی تبدیل شده بود.[9] [10] شهید غفاری در قم از محضر استادانی چون آیتالله محمدحجت کوه کمرهای، آیتالله مرعشی نجفی، امام خمینی و علامه طباطبایی بهره برد.[11] از دیگر استادان وی میتوان به آیاتعظام میرزامحمد فیض قمی، سیدمحمدتقی خوانساری و آیتالله بروجردی اشاره کرد.[12] وی مدت کوتاهی نیز در حوزه علمیه نجف به تحصیل پرداخت و از محضر آیتالله محسن حکیم و آیتالله ابوالقاسم خویی تلمذ کرد.[13]
آیتالله غفاری در ادامه به منظور استفاده از درس مکاسب محرمه، خدمت امام خمینی (ره) رسید و با ایشان رابطه نزدیکی پیدا کرد و از آن جا که میان تفکرات خود با اندیشههای امام قرابت و نزدیکی زیادی میدید، در زمره دوستان و شاگردان ویژه ایشان درآمد.[14]
آغاز فعالیتها و مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
آیتالله غفاری در ماههای محرم و صفر که حوزه علمیه قم تعطیل میشد، برای تبلیغ، ارشاد و آگاه کردن مردم از ظلم رژیم پهلوی به روستاهای آذربایجان شرقی و غربی مسافرت میکرد. فعالیتهای ایشان در خوی، ماکو و ارومیه چشمگیرتر بود. وی با تبیین سیره ائمه معصومین علیهمالسلام و شکافتن ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام، به ارشاد و آگاه کردن مردم اقدام و در همین رابطه به افشاگری مظالم و ستمهای اربابها و خانهای روستاها نسبت به کشاورزان میپرداخت. در این دوران بود که سه تن از فرزندان خردسال ایشان به دلیل تهیدستی و نبود امکانات معیشت از دنیا رفتند و همسر مکرم ایشان نیز به دلیل سختی زندگی در زیرزمین و شرایط تنگدستی، دچار بیماری شدند و همین موضوع باعث شد که آیتالله غفاری با سعه صدر و عطوفت و مهربانی، در کمال بزرگواری مسئولیت انجام کارهای منزل را نیز به عهده بگیرد.[15]
آیتالله غفاری پس از اقامت 11 ساله در قم، با گذراندن دروس فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید. وی در سال 1335ش بعد از مشورت و خداحافظی با امام خمینی(ره)، عازم تهران شد و مسئولیت خطیر و مهم تبلیغ مبانی و اصول حیات بخش اسلام و تشیع را در گوشهای از پایتخت عهدهدار شد. ایشان در سال 1338ش امامت جماعت مسجد خاتم الاوصیاء(ص) در ایستگاه شارق تهران نو در شرق تهران را بر عهده گرفت. اقامه نماز، بیان احکام شرعی، آگاه کردن مردم از حقایق دین و تشویق به مخالفت با فساد و انحراف در جامعه از برنامه های آیتالله غفاری در مسجد مذکور بود.[16] بینش سیاسی، تعهد و احساس مسئولیت عمیق آیتالله غفاری، باعث توفیقات در زمینه مبارزات وی در سالهای زندگی در تهران بود. ارتباط صمیمانه ایشان با اقشار و گروههای مختلف اجتماعی مانند کارگران، کشاورزان، دانشجویان، روشنفکران و حضور ایشان در میان مردم و اجتماع، از مهمترین عوامل نفوذ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی وی به شمار میرود[17].
تعطیلی مرکز فساد شارق
از جمله نخستین اقدامات اجتماعی آیتالله غفاری در تهران، میتوان به تعطیلی «باغ شارق» که به مرکز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود، اشاره کرد. احمد شارق از اشرار و اعضای باند اسدالله علم بود که در مواقعی که رژیم پهلوی جهت عقب راندن مخالفان خود چارهای جز استفاده از خشونت و روشهای قهرآمیز نداشت، به امثال وی متوسل میشد و با ساختن محیطی تهدیدآمیز و ارعاب مخالفانش، هدفش را محقق میکرد.[18] احمد شارق باغی 1000 متری را در منطقه تهران نو در شرق تهران تبدیل به محل پذیرایی و برگزاری مهمانی افراد دربار و سران رژیم کرده و مرکزی برای قمار و فحشای زنان و مردان فاسد به وجود آورده بود. آیتالله غفاری که تحمل انحراف مردم، به خصوص جوانها را نداشت، و از طرفی این باغ در نزدیکی مسجد محل امامت وی قرار داشت، با سخنرانی و تهییج مردم، به باغ حمله کردند و با شکستن در و پنجرههای باغ، باعث تعطیلی این مرکز فساد شدند. همچنین احیای مسجد شیخ فضلالله نوری در پشت شهرداری تهران از دیگر اقدامات فرهنگی، اجتماعی آیتالله غفاری بود.[19]
همگام با نهضت امام خمینی(ره)
تحولات و حوادث اوایل دهه 1340ریشه بسیاری از جریانهایی است که تا سرنگونی رژیم پهلوی ادامه یافت. از سال 1340 به بعد فعالیتها و مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آیتالله غفاری نیز جلوه دیگری پیدا کرد. در این سال توده مردم به صورت گستردهتری وارد صحنه مبارزه شدند و با رحلت آیتالله بروجردی، زمینه برای مرجعیت و رهبری امام خمینی(ره) فراهم شد.[20]
پس از تصویب لایحه ضد اسلامی انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر 1341 توسط دولت اسدالله علم، مبارزه امام ، علما و روحانیت مبارز و متعهد شیعه علیه رژیم وابسته پهلوی، آمریکا و انگلیس شکل تازه و جدیتری پیدا کرد.[21] آیتالله غفاری در مسجد و منبر، سخنرانیهایی ضد تصویب این لایحه ایراد و به همراه علما و روحانیون تهران اعلامیههایی صادر کردند که در میان مردم چاپ و توزیع شد. در اسناد ساواک در تاریخ 18 / 12 / 1341 چنین گزارش شده است: «آیتالله خسروشاهی پیشنماز مسجد سعدالدوله در مبارزه با این لایحه از عدهای از روحانیون دعوت کرده بود تا جلساتی را در مقابله با این اقدامات دولت مبنی بر شرکت نسوان در انتخابات (یکی از مواد لایحه) تشکیل دهند. این جلسات در منزل آیتالله سیدمرتضی علم، شیخ حسین غفاری و حاج علی اصغر خویی برگزار می شد.»[22]
پس از آن که شاه طرح انقلاب سفید(اصلاحات آمریکایی) خود را اعلام و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاری کرد، علما و مراجع عظام به رهبری امام خمینی(ره) به این اقدامات واکنش نشان داده و عید نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کردند.آیتالله غفاری نیز به همراه سایر علمای تهران، اعلامیهای در حمایت از این تحریم صادر کردند. به دنبال این ماجرا، رژیم پهلوی که از تحریم عید و استقبال مردم سخت عصبانی شده بود، تصمیم به سرکوب روحانیت و نشان دادن قدرت خود گرفت.[23]
یکی از فجیعترین جنایات رژیم پهلوی که در زمان صدارت اسدالله علم و با دستور و اشراف کامل وی صورت گرفت، حمله به مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین 1342 مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) بود که توسط ماموران حکومتی و گروهی از اوباش صورت گرفت و منجر به شهادت و مجروح شدن تعداد زیادی از طلاب، علما و روحانیون شد. آیتالله حسین غفاری پس از این واقعه نیز سخنرانی شدیداللحنی علیه رژیم ایراد و حمله به مدرسه فیضیه را محکوم کردند.[24]
در آستانه ماه محرم سال 1342 امام خمینی(ره) به علما و روحانیون سراسر کشور پیغام دادند که در روضه خوانیهای این ماه باید جنایات شاه در مدرسه فیضیه به گوش مردم برسد و مردم بدانند که شاه به دستور اربابان آمریکایی و اسراییلی خود بر روی مردم تیغ میکشد.[25] در روزهای قبل از دستگیری امام و واقعه 15 خرداد 1342، آیتالله غفاری در اجرای فرمایشات امام و به پشتیبانی از نهضت اسلامی به فعالیت و سخنرانی در مسجد خاتم الاوصیاء(ص) میپرداخت. بر اساس گزارش تحلیلی ساواک: «شیخ حسین غفاری در ساعت 9 صبح 12 خرداد 1342 در مسجد 15 متری واقع در جاده تهران نو ضمن بیاناتی نسبت به دولت حمله نموده و مطالب اعلامیه اخیر خمینی و میلانی را برای حاضرین تعریف کرده است.» در این اعلامیهها امام بر ضرورت پایداری و مقابله با اعمال ضد اسلامی شاه و عمال او تاکید کرده بودند و طرفداران امام برای روشن شدن اذهان مردم، آنها را در مساجد قرائت میکردند.[26]
همزمان با دستگیری امام خمینی(ره) در شب 15 خرداد1342، رژیم که نگران تحرکات و عکسالعمل علما و روحانیون بود، در نقاط مختلف کشور اقدام به بازداشت 80 نفر از علما و روحانیون متعهد و همگام با امام کرد که آیتالله غفاری نیز از جمله بازداشت شدگان بودند که به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت دستگیر شد.[27] وی پس از حدود 40 روز با صدور قرار منع پیگرد به سبب عدم ادله کافی از زندان آزاد شد.[28] آیتالله غفاری پس از آزادی، دوباره به فعالیتهای انقلابی خود ادامه داد و به علمای مهاجر در شهرری پیوست که از سراسر کشور برای حمایت از امام و آزادی وی از زندان تجمع و تحصن کرده بودند.[29]
آیتالله غفاری برای مبارزه با رژیم پهلوی از هر فرصتی استفاده و همواره به افشاگری علیه رژیم میپرداخت. ماموران ساواک که همیشه وی را تحت نظر داشتند، گزارش میدهند که «شیخ حسین غفاری در اتاق سید ابراهیم ملک حسینی در مدرسه سپهسالار ضمن صحبتهای خود، اظهار مینماید در همه جا حرفهای لازم را میزنم و مردم را از ظلم دولت و سازمان امنیت مطلع میکنم و در ماه رمضان نیز انجام وظیفه خواهم نمود.»[30]
در روز 13 آبان 1343 امام خمینی(ره) متعاقب نطق کوبندهای که 9 روز قبل از آن علیه لایحه کاپیتولاسیون ایراد کرده بودند، بازداشت و به ترکیه و سال بعد از آن به عراق تبعید شدند. علما و روحانیون طرفدار امام در داخل کشور نسبت به این اقدام، اعتراض و به مبارزه با رژیم پرداختند. آیتالله غفاری نیز در این مبارزات نقش و تاثیر به سزایی داشتند. ایشان در اعتراض به دستگیری امام به انتقاد از رژیم پرداخت و طی سخنرانی در مسجد خاتم الاوصیاء(ص) عنوان کردند: «حالا کار پادشاه مملکت شیعه به جایی رسیده که برای رضای خاطر آمریکاییهای بی دین، مرجع تقلید شیعیان را دستگیر و از کشور اخراج میکند.... یکی از نمایندگان به پیشوای ما آیتالله خمینی اهانت کرده است و هرکس به علما و روحانیون توهین نماید، بت پرست محض است.» وی همچنین به انتقاد از اصلاحات ارضی شاه پرداخت و افزود: «دکتر ارسنجانی ملک مردم را غصب نموده و بین زارعین تقسیم کرده و آنان هر چه نماز بخوانند و روزه بگیرند قبول نیست.»[31] آیتالله غفاری در تاریخ 30 دی ماه 1343 یعنی دو روز پس از این سخنرانی افشاگرانه توسط مأموران شهربانی دستگیر و به زندان قزل قلعه فرستاده شد.[32] در این مرحله ایشان نزدیک به دو ماه و نیم در زندان بودند و سرانجام با تبدیل قرار بازداشت به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران، از زندان آزاد و برابر نامه 30 / 1 / 1344 اداره دادرسی ارتش به دلیل فقدان دلیل کافی، منع پیگرد صادر و قطعیت آن اعلام شد.[33] وی پس از آزادی از زندان، طی تلگرافی به نجف اشرف، ورود امام عزیز را به نجف تبریک میگوید و از این طریق، مقاومت، سرسختی و خستگیناپذیری خود را نشان میدهد. ایشان همچنین طی تلگرافی، آیتالله مرعشی نجفی را از آزادی خود مطلع میکند.[34]
مبارزه با رژیم پهلوی در سنگر مساجد
مسجد همیشه به عنوان خاستگاه قیام در نهضتهای اسلامی مطرح بوده است. مساجد در انقلاب اسلامی ایران نیز سنگر مبارزه مردم با رژیم محسوب میشدند و حکومت پهلوی همیشه به کنترل و مراقبت از مساجد اقدام میکرد. از جمله مساجدی که در دوران نهضت اسلامی به کانونی برای مخالفت با رژیم پهلوی تبدیل شده بود، مساجدی بود که آیتالله غفاری امام جماعت آنها را بر عهده داشت. ایشان از سال 1338 تا 1344 ش در مسجد خاتم الاوصیاء(ص) و سپس از سال 1344 تا 1353 که به شهادت رسیدند، در مسجد الهادی(ع) به فعالیت و مبارزه با رژیم شاه میپرداختند.[35]
منزل و مسیر ایشان تا مسجد نیز توسط ساواک تحت کنترل و مراقبت قرار میگرفت. ساواک تهران در گزارشی به ریاست ساواک مینویسد: «جهت مراقبت از اعمال و رفتار نامبرده به منابع آموزش لازم داده شد.»[36] همچنین در گزارشهای متعددی از ساواک در مورد رفتار و سخنرانیهای آیتالله غفاری مطالبی ذکر شده است. در گزارشی به تاریخ 21 بهمن 1348 اعلام شده: «پیشنماز مسجد الهادی ضمن سخنرانی، بعضا مطالب تحریکآمیز ایراد و از مقامات عالی کشور انتقاد مینماید.»[37] در گزارش دیگری از ساواک عنوان شده: «طبق اطلاع، نامبرده (آیتالله غفاری) در روز عاشورا در مسجد الهادی واقع در نارمک به منبر رفته و ضمن صحبت، به وزیر کشاورزی و دولت حمله کرده...»[38] طبق اسناد موجود، ساواک بارها آیتالله غفاری را احضار و به وی تذکر میدهد که بر ضد رژیم سخنرانی نکند.
جلوگیری از برگزاری مراسم دعا برای شاه
در 21 فروردین 1344 سرباز وظیفه رضا شمسآبادی که از افراد گارد سلطنتی بود، در ورودی کاخ مرمر، شاه را به رگبار مسلسل بست ولی مورد اصابت گلوله قرار نگرفت. این حادثه مورد سوءاستفاده و بهره برداری شاه و محافل درباری قرار گرفت و به این مناسبت برنامههایی تدارک دیده شد تا در سرتاسر کشور به علت رفع خطر از وجود شاه، مراسم و جشنهایی برپا شود و برای حفظ بقا و سلامتی وجود شاه به دعا و نیایش بپردازند.
این جشنها معمولاً در ادارات مختلف، برخی مساجد، دبیرستانها و دبستانها برگزار میشد و شهربانیهای هر محله مسئول برگزاری این مراسمها بودند. در جریان برگزاری این مراسمات، انجمن محلی کوی نو قصد داشت به شکرانه سلامتی شاه، مجلس دعا و نیایشی در مسجد الهادی منعقد کند. آیتالله غفاری که شاه را فردی ظالم و ضد اسلام میدانست، به هیچ وجه نمیتوانست برگزاری مراسم دعا برای شاه را در مسجد محل فعالیتش تحمل کند، بنابراین به بهانه شست و شو، فرشهای مسجد را به قالیشویی فرستاد تا بدینوسیله از برگزاری مراسم جلوگیری کند.[39] در گزارشهای ساواک این مطلب مورد توجه قرار گرفته است: «شیخ حسین غفاری پیشنماز مسجد و سیدمحسن فاطمی کارمند روغن نباتی شاهپسند و سیفالله مصیب مطلق رنگ فروش، احمد ناظم دلال بازار و مهدی ناظم مکانیک وزارت راه دستور میدهند مشهدی حسین، خادم مسجد فرشها را جمعآوری کرده و برای شستن به کارخانه فرش شویی سلیمی تحویل نماید. مشارالیه روز جمعه 27 فروردین 1344 فرشها را جمعآوری و تحویل کارخانه مزبور نمودهاند. ضمناً از طرف انجمن مزبور، روزهای 25 و 26 / 1 / 1344 جهت برگزاری مجلس دعا در روز 29 فروردین در مسجد مزبور اعلام گردیده بود.»[40]
ساواک که از اقدامات ضد رژیم آیتالله غفاری به ستوه آمده بود و با زندانی کردن و شکنجه ایشان به نتیجه نرسیده بود، با استفاده از شگردهای این سازمان برای تخریب شخصیت و به انزوا کشاندن مبارزان، اقدام به پرونده سازی و متهم کردن وی به دخل و تصرف در اموال مسجد کرد تا با مطرح کردن این مسائل، هم از محبوبیت ایشان در افکار عموی بکاهد و هم وی را درگیر مسائل فرعی و حاشیهای کرده و از مبارزه با رژیم دور کند. در این توطئه از برخی افراد ناآگاه به اهدافی که توسط ساواک دنبال میشد نیز سوءاستفاده شد. ساواک در این مورد چنین گزارش میدهد: «... به قرار واصله نامبرده(آیتالله غفاری) وجوهی که جهت مصارف مسجد از طرف مردم و اهالی محل پرداخت میگردید، حیف و میل نموده و حتی از پرداخت حقوق خادم مسجد نیز خودداری و موقوفات را به نام خود کرده است که در این مورد اهالی محل و اعضای هیات امنای مسجد ناگزیر مبادرت به تهیه و تنظیم اعلامیه نموده که فتوکپی آن به پیوست ارسال میگردد. دستور فرمایید ضمن احضار مشارالیه، پیرامون چگونگی موضوع و صحت و سقم ثبت موقوفات به نام خود، تحقیقات لازم از وی و چند نفر از اعضای هیات امنا معمول و نتیجه را به این ساواک اعلام دارند.»[41] به رغم جریان سازیهای ساواک علیه آیتالله غفاری، مجموعه اسناد و مدارک به جا مانده از ایشان حاکی از دقت و توجه وی به امور مالی مسجد است. آیتالله غفاری تمامی وجوه نقدی، امانات، نذورات و هزینههای مسجد را در دفاتر مخصوصی که به این کار اختصاص داده بودند ثبت و ضبط میکردند.[42]
علاوه بر مساجد، هیاتهای مذهبی نیز در جریان نهضت انقلاب اسلامی از پایگاههای مهم برای تجمع مبارزین، تبادل اخبار و تصمیمگیری بود. بعد از قیام 15 خرداد 1342، این هیاتها به تدریج به یک تشکل سیاسی تبدیل شدند. آیتالله غفاری نیز با استفاده از برگزاری مراسمات مذهبی، به روشنگری علیه رژیم و تحریک مردم میپرداخت و همواره سعی داشتند علاوه بر سخنرانی در مساجد، در هیاتهای مذهبی و جلسههایی که در منزل افراد مختلف تشکیل میشد، حضور یابد و حاضران در مجلس را نسبت به مسئولیتهای سیاسی و اجتماعیشان آگاه کند. گزارشهای متعدد ساواک نشانگر اهمیت حضور ایشان در اینگونه مراسمها است.[43]
آخرین دستگیری
آیتالله حسین غفاری به همراه فرزندش حجتالاسلام هادی غفاری همواره در سخنرانیها و جلسات مختلف مطالبی بر ضد رژیم پهلوی ایراد و ضمن سخنرانی در مساجد تهران و شهرستانها، از روحانیون مخالف حکومت طرفداری میکردند. آیتالله غفاری در یکی از سخنرانیهایش قبل از دستگیری، اصلاحات انجام شده در کشور را با زمان معاویه مقایسه کرد و چنین نتیجه گرفت که در حال حاضر وضع حکومت در ایران با زمان معاویه تفاوتی نکرده و احتیاج است که از طرف جوانان، افرادی مانند امام حسین(ع) به پا خاسته و وضع و امور کشور را به دست گیرند.[44] مقایسه حکومت جائر پهلوی با حکومت معاویه و یزید، بهترین شیوه برای شناساندن ماهیت رژیم برای مردم بود و علما و روحانیون از این روش به بهترین نحو استفاده میکردند. رژیم پهلوی نیز نسبت به این موضوع حساسیت ویژهای پیدا کرده بود و بسیاری از علما و روحانیون را به خاطر همین سخنرانیها بارها دستگیر، شکنجه و راهی زندان کرده بود.
فعالیتهای افشاگرانه و آگاهیبخش آیتالله غفاری و نقش ایشان در مبارزات مردم تهران باعث شد ساوا ک پس از حمله شبانه، ضمن بازرسی از منزل وی تعداد زیادی اعلامیه، جزوه و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) کشف و ایشان را دستگیر کند. در گزارش ساواک نتیجه بازرسی از منزل آیتالله غفاری چنین اعلام شده است: «در ساعت 17:30 روز 12 / 4 / 1353 از منزل حسین غفاری و هادی غفاری واقع در خیابان تهران نو، خیابان شارق، کوی هشت متری سوم، کوچه سوم، پلاک 98 با حضور نماینده دادستان ارتش و امضاکنندگان ذیل بازرسی به عمل آمده، اوراق و مدارک مضرهای به دست آمد. این بازرسی بدون خسارت مالی و جانی در ساعت 21 پایان پذیرفت.
1- بعثت (نشریه داخلی دانشجویان علمیه قم علیه دولت)، 2- نهضت آزادی ایران، 3- اعلامیه علما و روحانیون درباره تصویب غیرقانونی انجمنهای ایالتی و ولایتی، 4- اعلامیه کمیته دانشجویان نهضت آزادی تحت عنوان «پیکار کنید»، 5- اعلامیه علما درباره ارتباط ایران با اسراییل و قطع رابطه با اعراب؛ 6- اعلامیه روحانیون درباره مبارزه با قانون، 7- متن تلگراف و نامه سرگشاده (امام) خمینی 8- متن نامه سرگشاده عدهای از مردم در حدود هزار نفر به (امام) خمینی، 9- اعلامیه درباره مدرسه فیضیه قم و حمله مامورین، 10- متن تلگراف حوزه قم درباره قوانین دولت، 11- بیانیه حزب زحمتکشان؛ 12- مجموعه سخنرانی (امام) خمینی، 13- مقدار زیادی اوراق مضره و روزنامههای قابل بررسی.»[45]
آیتالله غفاری در بازجوییهایی که توسط ساواک انجام شد و از ایشان راجع به شاه و حکومت پهلوی سوال پرسیدند، در جواب پاسخ دادند: «ایشان با کودتای پدرشان به پادشاهی رسیدهاند و هر دو از عوامل استعمارگران هستند.» وی همچنین در جواب نظرتان در مورد امام خمینی چیست، گفتند امام تنها منجی ایران و ایرانیان از چنگال خونآشام ستمگران است. وی جمله معروف «دشمن خمینی، کافر است» را در تمام بازجوییها گفت و نوشت. این جمله آیتالله زبانزد همه مبارزان قبل از انقلاب شد.[46]
ادامه مبارزات در زندان
سرانجام پس از بازجوییهای وحشیانه و شکنجههای فراوان، آیتالله غفاری را به زندان قصر منتقل کردند. وی در آن جا با فرزندش هادی که قبلا زندانی شده بود دیدار کرد. زندانهای رژیم پهلوی در دهه 50 در برگیرنده ترکیبی از همه گروههای سیاسی شامل مارکسیستها، مجاهدین خلق، روحانیون و مبارزین مسلمان بود. در واقع ساواک با آگاهی از اختلاف عقاید، اصول و ایدئولوژی این گروهها با یکدیگر، این زندانیان را کنار هم قرار داده بود تا از این اختلافات نهایت استفاده را ببرد.
آیتالله غفاری با سخنرانی، بحث، گفت و گو و کردار اسلامی، زندانیان را تحت تاثیر عقاید و ایمان خود قرار داد و در این راه از همه فرصتها و برخوردها به رغم بیاحترامیهایی که به وی میشد، نهایت استفاده را میبرد. این گونه برخوردها باعث شد عدهای از زندانیان دچار تحول شوند، به گونهای که حتی تعدادی از مارکسیستها از عقایدشان دست برداشتند و مسلمان شدند.[47]
همچنین در زندان مصاحبهای با آیتالله غفاری انجام شد با این نیت که با برخی تغییرات، آن را به نفع رژیم در تلویزیون سراسری پخش کنند. شهید غفاری با زیرکی تمام، از ابتدا تا انتهای مصاحبه اعتراض کرد و عنوان کرد که برای انجام مصاحبه او را کتک زدهاند و تهدید کردهاند و گفتهاند که بگوید شاه حق است. وی در پایان با عنوان این که حکومت شاه باطل است، افزود: حکومت باید فقط خدایی و به اراده خود مردم تشکیل شود.[48] اگرچه رژیم نتوانست از این مصاحبه بهرهبرداری سیاسی کند و مصاحبه پخش نشد، اما در پرونده مبارزاتی ایشان به عنوان برگ دیگری از سازش ناپذیری با حکومت پهلوی ثبت شد.
آیتالله غفاری در زندان علاوه بر فعالیتهای سیاسی، در کنار مطالعه به تدریس قرآن، فقه و نهج البلاغه نیز میپرداخت.[49] وی همزمان با مبارزات پیگیر با طاغوت، فعالیتها و آثار علمی، ادبی و قلمی نیز داشت. از جمله آثار ایشان میتوان به حاشیه مفصلی که بر عروه الوثقی نوشت، اشاره کرد. شهید غفاری نوشتهها و آثار خطی فراوانی داشتند که در هجوم وحشیانه ساواک به منزل ایشان در چندین نوبت از بین رفته است. تعدادی نوار سخنرانی و دست نوشته نیز از آن بزرگوار به جای مانده است.
شکنجه و شهادت
شهید آیتالله حسین غفاری پس از تحمل وحشیانهترین شکنجههای قرون وسطایی رژیم پهلوی در حالی که هنوز محاکمهاش به پایان نرسیده بود، در روز 22 / 9 / 1353 به بهداری ندامتگاه مرکزی منتقل و با نظر دکتر طاهری به علت تب، فشار خون و اختلالات ادراری بستری شدند.[50] ایشان در تاریخ 4 / 10 / 1353 در ساعت 15:30 طبق نظر دکتر یارسلطانی، پزشک نگهبان بهداری ندامتگاه فوت میکنند و جنازه وی جهت تعیین علت مرگ به اداره پزشکی قانونی منتقل میشود.[51]
در مورخه 7 / 10 / 1353 از دادستانی ارتش با اداره کل پزشکی قانونی مکاتبه میشود که «خواهشمند است نتیجه آزمایش آسیبشناسی از جسد غیرنظامی حسین غفاری و علت فوت ایشان به دادستانی اعلام شود.»[52] و اداره کل پزشکی قانونی گزارش معاینه جسد را که به امضای سه نفر از پزشکان رسید و در آن علت مرگ را خونریزی مغزی تشخیص دادند، چنین عنوان کرد: «جسد متعلق به مردی است حدود 55 سال سن با قد 175 سانتی متر و استخوان بندی درشت، موهای سر کوتاه و دارای ریش سفید و سیاه که آثار چند لکه کبودی مربوط به زمان حیات که در حال زرد شدن میباشد(حدود یک هفته از وقوع آنها گذشته است) که به بزرگی یک بادام پوست دار در فاصله پهلوی چپ و 3 لکه به قدر سکههای 1 و2 ریالی در ناحیه کنار خارجی زانوی راست – کنار داخلی زانوی چپ و سمت پایین و خارج ساق پای راست و یک لکه دیگر با قطر یک سکه 2 ریالی در پشت زانوی راست مشاهده میگردد که باز شد. در طرح زیر جلدی نیز کبودی وجود دارد. در ناحیه پشت آثار کورکهای متعدد که بهبودی یافته است در ناحیه سرین و کمر و پشت دیده میشود و علائم دیگری از ضرب و آثار جرح و خفگی و ... مشاهده نگردید. پوست سر برداشته شد، زیر آن خونمردگی و شکستگی استخوان دیده نمیشود و ناحیه پشت گردن و طولی ستون فقرات پشتی و کمری باز شد، در کل علایمی از خونمردگی مشاهده نمیشود. داخل جمجمه دیده شد، در سمت راست خونریزی و لخته بودن به وزن 120 گرم در مقایسه... دیده میشود که روی نیمکره سمت راست هم بر اثر فشار گودی گذاشته است. پایین... خونی است. قفسه روی شکم باز شد... طحال بزرگتر از معمول و کبد کمی سفت و سایر احشاء وضع عادی پس از مرگ دارند. با توجه به علائم فوق، علت مرگ، خونریزی مغزی تعیین گردید.»[53]
در مورد شهادت آیتالله حسین غفاری دو نکته قابل توجه است؛ اول این که زمان دستگیری و انتقال به زندان، هیچگونه نشانهای از بیماری در ایشان وجود نداشت و دیگر این که اسناد و مدارک موجود و مکاتبات ساواک با پزشکی قانونی بیانگر وجود تناقضات فراوان در مورد علت فوت ایشان است. به طور مثال، در یک گزارش علت فوت، کهولت سن و بیماری کلیوی[54] ذکر شده و در گزارش دیگر، بیماری قلبی و سکته و در گزارش سوم، خونریزی مغزی علت مرگ اعلام شده است و این در حالی است که پزشکی قانونی پس از معاینه جسد اعلام میکند آثاری از کبودی در نقاط مختلف بدن ایشان مشاهده شده که منشا آن به یک هفته قبل بر میگردد.
حجتالاسلام هادی غفاری فرزند ایشان نیز پیرامون تحویل جنازه پدر میگوید: «رفتیم که جنازه را تحویل بگیریم، یکی از بازجوها گفت: این جا بنویسید که ایشان در بیمارستان از دنیا رفته است. گفتم: من در بیمارستان نبودم و ایشان را آن جا ندیدم. گفت: اگر ننویسی، دوباره به زندان برمیگردی. مادرم گفت پسرم اگر بنویسی، شیرم را حلالت نمیکنم و من ننوشتم ... غروب تماس گرفتند که بیایید جنازه را ببرید. ما را به پزشکی قانونی بردند و من دیدم که بدن ایشان خونآلود بود توی تابوت و نیمی از صورتشان سیاه بود ... و سرهنگ بهداد، دادستان ارتش نیز ضمن تحویل جنازه چنین خطاب کرد: پدرتان را در زندان کشتیم، جیکتان در بیاید شما را هم میکشیم. برای ما هیچ مهم نیست. جنازه را تحویل بگیرید و تنها با اقوام نزدیک خود به بهشت زهرا بروید و او را در آنجا دفن کنید و بعد به خانه بروید و ساکت بمانید.»[55]
فریدون شادافزا از معروفترین شکنجهگران ساواک که به «شاهین» معروف بود نیز در بازجویی خود در سال 1358 اعتراف میکند که منوچهر وظیفهخواه، پرویز متقی، مقدم، عطارپور، حسینی، نوذری، ناصری و تهرانی که از مؤموران ساواک بودند، در به شهادت رساندن آیتالله غفاری دست داشتهاند.[56]
رژیم پهلوی برای سرکوب مخالفان معمولا از روشهایی مانند ممنوعالمنبر کردن، زندانی کردن، شکنجه روحی و جسمی، تبعید و... استفاده میکرد، اما شهید آیتالله حسین غفاری در مبارزه با رژیم چنان استوار و شجاعانه ایستاد و حاضر به مصالحه نشد که رژیم پهلوی چارهای جز به شهادت رساندن ایشان نداشت. همسر آیتالله غفاری و دختر و پسر ایشان نیز بارها توسط رژیم دستگیر و زندانی شدند و از این لحاظ خانواده شهید آیتالله حسین غفاری جایگاه ویژهای در تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی دارند. پاسخهای محکم و قاطع ایشان باعث عصبانیت بازجویان ساواک میشد و به همین دلیل با وجود سن وی، او را تحت شدیدترین شکنجهها قرار میدادند.
انتقال جنازه شهید غفاری به قم
برگزاری مراسم تشییع جنازه برای یک زندانی سیاسی که زیر شکنجههای ساواک به شهادت رسیده بود، در فضای خفقانی که اوایل دهه 1350 توسط رژیم شاه بر جامعه حاکم شده بود، بسیار مشکل و تا حدودی غیر ممکن بود. مراسمی که در سال 1349 به مناسبت شهادت آیتالله سعیدی در قم برگزار و منجر به تظاهرات علیه رژیم شده بود، حساسیت ساواک را به این موضوع بیشتر کرده بود و بعد از آن از برگزاری چنین مراسمهایی جلوگیری میکردند. بنابراین به خانواده شهید غفاری اجازه دفن ایشان در قم داده نشد و منزل آیتالله تحت محاصره و مراقبت شدید ماموران رژیم قرار گرفت. حجتالاسلام هادی غفاری در این باره میگوید: «ماشین با تعدادی مامور به سمت بهشت زهرا(س) حرکت کرد، در آن جا به ما گفتند جنازه باید در غسالخانه بهشت زهرای تهران شسته و همان جا دفن شود و کسی نباید جنجال به راه بیندازد. ما قصد داشتیم جنازه را به قم – که آن روزها مرکز و محور مبارزه بود- ببریم. راننده آمبولانس زندان قصر گفت، شما یک آمبولانس دیگر کرایه کنید بعد هم جنجال به راه بیندازید، من هم از موقعیت استفاده میکنم، جنازه را میگذارم توی آن آمبولانس و به طرف قم حرکت میکنم و همین طور هم شد و به رغم تدابیر ساواک، با ترفند خانواده شهید غفاری، جنازه ایشان به قم منتقل شد.[57] پیکر این اسوه مقاومت پس از غسل و کفن، برای طواف و خواندن نماز به مسجد طباطبایی برده شد و پس از آن از حرم حضرت معصومه(س) تا قبرستان وادی السلام قم تشییع و به خاک سپرده شد.[58]
بازتاب و پیامدهای شهادت آیتالله غفاری
خبر شهادت مظلومانه آیتالله غفاری تحت شدیدترین شکنجههای وحشیانه ساواک، موجی از انزجار و نفرت از رژیم پهلوی را در میان عموم مردم و روحانیون پدید آورد. در آن شرایط خفقان و استبداد سیاه، شهادت این عالم متقی، بزرگوار، سختکوش و مجاهد، جرقهای در ظلمت استبداد بود.
با شهادت آیتالله غفاری، مبارزان و انقلابیون از روش های مختلف مانند تعطیلی درس مراجع، برگزاری مراسمهای گرامیداشت شهادت آیت الله غفاری و تظاهرات پس از آن، تهیه و پخش اعلامیه درباره شکنجه و شهادت مظلومانه ایشان در زندان و ... توانستند از این جریان جهت تداوم نهضت انقلاب اسلامی استفاده کنند. به عنوان نمونه، با تعطیل شدن یکپارچه دروس حوزه علمیه قم در تاریخ 7 / 10 / 53 مجلس فاتحهای در مدرسه فیضیه برگزار شد و طلاب و روحانیون پس از پایان مراسم، تظاهرات پر شور و با شکوهی به راه انداختند که رژیم را شدیدا به وحشت انداخت.[59] تمام تلاش رژیم پهلوی بر این بود که خبر تظاهرات به سایر نقاط کشور منتشر نشود.[60] از طرف مراجع تقلید هم مجالس ختمی در مسجد اعظم و حسینیه آیتالله نجفی برگزار شد که پس از ختم این مجالس نیز طلاب به تظاهرات و شعار دادن علیه رژیم پرداختند که منجر به دستگیری و ضرب و شتم تعدادی از آنها شد.[61] مراسم هفتم آن شهید بزرگوار نیز در تاریخ 12 / 10 / 1353 از طرف آیتالله شریعتمداری در مسجد اعظم قم برگزار شد که در این مراسم نیز ضمن بزرگداشت مقام شامخ شهید آیتالله غفاری، مردم با شعارهایی از قبیل درود بر شهید، درود بر خمینی بتشکن و مرگ بر حکومت استعماری، از امام خمینی(ره) حمایت کردند.[62]
در تهران از طرف ساواک، اجازه برگزاری مراسم هفتم شهید غفاری به خانواده ایشان داده نشد. روز 7 بهمن 1353 نیز اعلامیه مجلس ختمی به مناسبت چهلمین روز درگذشت آیت الله غفاری توسط خانواده شهید منتشر شد که در آن از عموم مسلمانان، علمای اعلام، دانشجویان و همه طبقات دعوت شده بود که در روز جمعه 11 بهمن1353 در مسجد الهادی حضور یابند.[63] اما ساواک با بسیج امکانات خود، از برگزاری این مراسم جلوگیری کرد. همچنین اعلامیههایی در مدرسه فیضیه قم نصب شده بود که برای مراسم چهلم شهید غفاری اجتماع کنند که ماموران رژیم از برگزاری این مراسم نیز جلوگیری کردند.[64]
خبر شهادت آیتالله غفاری در مجامع دانشگاهی و حتی خارج از کشور و نیز در میان مسلمانان و شیعیان تأثیر شایان توجهی داشت. موجی از تحرکات انقلابی و افشاگرانه علیه رژیم پهلوی در داخل و خارج از کشور باعث شد تا در مدرسه فیضیه قم اعلامیهای به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی الصاق شود که در آن چگونگی بازداشت ایشان و شکنجههای دوران زندان مطرح و تحت عنوان روحانیون مبارز ایرانی خارج از کشور امضا شده بود. در این اعلامیه عنوان شده بود که بدن آیتالله غفاری کاملا متلاشی، پیشانیاش سوراخ و پاهایش در روغن زیتون داغ سوزانده شده و با چنین حالتی به شهادت رسیده است.[65] همچنین دفتر ساواک در لبنان گزارش کرده بود که بین روحانیون لبنان شایع شده که آیتالله غفاری در زندان کشته شده و عده زیادی به خاطر تشییع جنازه وی دستگیر شدهاند.[66]
موجی که بر اثر شهادت آیتالله غفاری به وجود آمده بود، در سالگرد ایشان در سال 1354 و همچنین در سال های 55 و 56 ادامه پیدا کرد و ساواک و مامورین رژیم پهلوی به شدت از مطرح شدن نام ایشان و مسائل پیرامون شهادت وی در هراس بودند.
از شهادت آیتالله غفاری تا پیروزی انقلاب اسلامی 4 سال بیشتر طول نکشید و شهادت مظلومانه این عالم ربانی و مجاهد نستوه، نقش تعیین کنندهای در روشنگری، آگاهسازی مردم مسلمان ایران و پیروزی انقلاب اسلامی داشت.[67] امام خمینی (ره) در مورخه 13 / 8 / 57 پیرامون شهادت آیتالله غفاری میفرمایند: «... زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند یا زجر این است که پای بعضی از علما را اره کردند( اشاره به شهید غفاری) آقا! توی روغن سوزاندند. زجر ما این است که 10 سال، 15 سال، 8 سال، 7 سال علمای ما در حبس هستند.»[68]
ویژگی اخلاقی و جلوههای معنوی
شهید آیتالله غفاری مظهر بسیاری از جلوههای زیبای معنویت و اخلاق حسنه بودند. روح خدا ترس و عشق سرشاری که به حضرت سبحان داشتند، باعث شد در شب های سخت زندان با دست و پای مجروح از شکنجه و تنی تب دار، با زحمت و مشقت فراوان وضو بگیرد و نماز را اقامه کنند. ایشان فردی رنج کشیده، قناعت پیشه، مهمان نواز و اهل بخشش بودند. از این که مردم در حضورش جمع شوند، هیچ وقت گلایهای نداشت و خسته نمیشد. به رغم روح پرخاشگری در مقابل ظالمان، عاطفهای حساس و روحی لطیف نسبت به مومنان داشت.
از جمله ویژگیهای اخلاقی و جلوههای معنوی آیتالله شهید حسین غفاری میتوان به استقامت و استواری در مبارزه با رژیم پهلوی و عناصر وابسته به آن، زهد و تقوا، ساده زیستی، شهامت و دلیری، خستگیناپذیری، احترام به مردم و خانواده اشاره کرد. ایشان نمونه و الگویی برای عاشقان شهادت بودند.
یادش گرامی و راه سرخش الگوی مبارزان مسلمان باد.
پینوشتها:
[1] یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید آیتالله حسین غفاری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1380، ص یازده.
[2] خاطرات هادی غفاری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، ص 22.
[3] چیتساز، ابوالفضل، مسافر ملکوت(نگاهی به زندگی شهید آیتالله غفاری) تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 13-12.
[4] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص یازده و دوازده.
[5] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص سیزده.
[6] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 19.
[7] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص سیزده.
[8] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 20.
[9] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص دوازده.
[10] صبری آذرشهری، حمید، گلشن ابرار (زندگی نامه آیتالله غفاری ) جلد 2، قم، پژوهشکده باقرالعلوم، نشر معروف، 1379، ص 759.
[11] ربانی خلخالی، علی، شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، قم، مکتب الحسین، 1364، ص 345.
[12] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 24-23.
[13] کاوشی سیدآبادی، حسین؛ زندگی و مبارزات شهید آیتالله حسین غفاری، تهران، انتشارات مرکز اسنادانقلاب اسلامی، 1393، ص 34.
[14] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص چهارده و پانزده.
[15] تمری، محمدرضا، اسطوره مقاومت، تهران، روزنامه همشهری، 1388، ص 11-10.
[16] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص پانزده.
[17] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 30-29.
[18] بایرامی، محمدرضا، هفتمین نفر(داستان زندگی شهید آیتالله غفاری) تهران، نشر شاهد، 1379، ص 32 و 36.
[19] پیشین، کاوشی، ص 47.
[20] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص شانزده.
[21] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 2.
[22] همان، صفحه 2 و حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 229.
[23] پیشین، کاوشی، ص 48.
[24] پیشین، کاوشی، ص 51
[25] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 4.
[26] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 5.
[27] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 31.
[28] پیشین، کاوشی، ص 57.
[29] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 33.
[30] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 42- 39.
[31] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 45.
[32] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 60.
[33] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 65.
[34] پیشین، کاوشی، ص 62-61.
[35] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 94.
[36] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 67.
[37] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 81.
[38] پیشین، کاوشی، ص 66-65.
[39] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 53.
[40] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 72-69.
[41] پیشین، کاوشی، ص 70-69.
[42] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 61.
[43] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 131.
[44] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 104-103.
[45] پیشین، کاوشی، ص 177.
[46] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 111.
[47] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 116-115.
[48] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص نوزده.
[49] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 144.
[50] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 146.
[51] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص بیست.
[52] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 152-151.
[53] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 161.
[54] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 134-130.
[55] سلیمی، حشمتالله، شکنجه به روایت شکنجهگران ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 114.
[56] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 135.
[57] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 207.
[58] پیشین، کاوشی، ص 127.
[59] پیشین، کاوشی، ص 255.
[60] پیشین، کاوشی، ص 248.
[61] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 168.
[62] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 212.
[63] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 227.
[64] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 247.
[65] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 235.
[66] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص بیست و چهار.
[67] پیشین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص بیست و پنج.
[68] پیشین، خاطرات هادی غفاری، ص 34-33.
منابع:
- یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید آیت الله حسین غفاری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1380.
- خاطرات هادی غفاری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.
- چیت ساز، ابوالفضل، مسافر ملکوت (نگاهی به زندگی شهید آیتالله غفاری) تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
- صبری آذرشهری، حمید، گلشن ابرار (زندگی نامه آیتالله غفاری ) جلد 2، قم، پژوهشکده باقرالعلوم، نشر معروف، 1379.
- ربانی خلخالی، علی، شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، قم، مکتب الحسین، 1364.
- کاوشی سیدآبادی، حسین، زندگی و مبارزات شهید آیتالله حسین غفاری، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393.
- تمری، محمدرضا، اسطوره مقاومت، تهران، روزنامه همشهری، 1388.
- حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، تهران، مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
- سلیمی، حشمتالله، شکنجه به روایت شکنجه گران ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.
- بایرامی، محمدرضا، هفتمین نفر(داستان زندگی شهید آیتالله غفاری) تهران، نشر شاهد، 1379.
نظرات