آزمون دشوار پان‌ایرانیست‌ها در تجزیه بحرین از ایران


2223 بازدید

شاید بتوان گفت از هنگام شکل‌گیری اولین هسته‌‌های انجمن و سپس مکتب پان‌ایرانیسم تا زمان تجزیه بحرین از ایران در اوایل سال 1349، مهمترین شعار و آزروی پان‌ایرانیست‌ها و از جمله همین حزب پان‌ایرانیست تحت رهبری محسن پزشکپور، تحقق حاکمیت ایران بر این سرزمین جداافتاده از مام وطن بود که به رغم تمام توطئه‌‌ها و سیاست‌های استعماری بریتانیا اسناد و مدارک مسلم تاریخی از سلطه دیرپای ایران بر آن حکایت داشته است. 
با توجه به پیشینه طولانی پان‌ایرانیست‌ها در طرح شعار حق حاکمیت مطلق و بدون چون و چرای ایران بر بحرین، این تصور در رژیم حاکم وجود داشت که با طرح تجزیه این منطقه از خاک ایران، در مجلس و بیرون از مجلس با مخالفت‌های این حزب مواجه شوند که به رغم حرف‌شنوی و تبعیت تمام و کمال از سیاست‌های حاکمیت، با رضایت خاطر به عملی شدن این طرح توطئه‌آمیز تن در ندهند.
به همین دلیل از ماه‌‌های پایانی سال 1348 در برخی از استان‌‌‌ها و شهرهای مختلف مقامات دولتی و نیز حزب ایران‌نوین رقبای کوچک خود در حزب پان‌ایرانیست را تحت فشار قرار دادند و پان‌ایرانیست‌ها مستقیم و غیرمستقیم دچار محدودیت‌هایی شدند که نشان می‌داد، دولت و حاکمیت می‌خواهند در آستانه طرح تجزیه بحرین در مجلس، حزب پان‌ایرانیست‌ برای اعتراض و انتقاد احتمالی نسبت به توطئه فوق از ابتکار عمل چندانی برخوردار نباشد.
چنانکه پیش‌بینی می‌شد، با طرح موضوع تجزیه بحرین از خاک ایران در روزهای نخست سال 1349 که مقرر شده بود با عنوان گزارش دولت به مجلس ارائه شود، فراکسیون پنج نفره پان‌ایرانیست‌ها در مجلس به شدت نسبت به این «گزارش» دولت واکنش نشان داد و هر چند ساواک در مذاکره با تک تک این افراد تلاش کرد آنان را قانع کند تا با گزارش دولت مخالفتی ابراز نکنند، با این حال به ویژه شخص محسن پزشکپور تصریح و تأکید کرد، آشکارا و بدون محابا در برابر این اقدام دولت خواهد ایستاد و به خاطر آن دولت را استیضاح خواهد کرد. چنانکه گزارش زیر نشان می‌دهد، قبل از طرح رسمی گزارش مذکور در مجلس، هویدا طی ملاقاتی با پزشکپور تلاش کرد مانع مخالفت او و فراکسیون کوچکش شده و موضوع جداسازی بحرین از ایران بدون سر و صدا عملی شود:
طبق دستور آقای هویدا نخست‌وزیر که وسیله آقای عبدالله ریاضی رئیس مجلس شورای ملی به سه نفر لیدرهای فراکسیون پارلمانی مجلس شورای ملی به اسامی آقای مهندس ارفع لیدر فراکسیون پارلمانی حزب ایران‌نوین (اکثریت) محسن پزشکپور لیدر فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست (اقلیت) و هلاکو رامبد لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم (اقلیت) ابلاغ گردیده از سه نفر افراد مزبور خواسته شده که جهت مذاکره در امر بخصوصی ساعت 00/16 روز پنجشنبه 6/1/49 در منزل شخصی آقای نخست‌وزیر مشارالیه را ملاقات نمایند.
توضیح منبع: 1- این ملاقات در رأس ساعت 00/16 روز مزبور در منزل آقای نخست‌وزیر صورت گرفته لیکن از نحوه مذاکرات نامبردگان که به طور کاملاً خصوصی بوده است هیچ‌گونه اطلاعی در دست نیست.
گزارش‌های موجود نشان می‌دهد، اعضای چند نفره فراکسیون پان‌ایرانیست در دوره بیست و دوم مجلس شورا در آستانه ارائه گزارش مذکور در مجلس، با ملاقات و رایزنی با برخی مقامات دولتی تلاش کرده بودند مانع از طرح این موضوع در مجلس شوند و هنگامی که واقف شدند طرح مذکور لاجرم در صحن علنی مجلس ارائه خواهد شد، کوشیدند هویدا را متقاعد سازند، در متن گزارش نامی از شاه به میان نیاورد تا آنان بتوانند با فراغ بال بیشتری دولت را به خاطر موافقت با طرح تجزیه بحرین مورد حمله و استیضاح قرار دهند. اما هویدا به رغم قول مساعدی که داده بود در متن گزارش نام شاه را ذکر کرد که نشان می‌داد، دولت طرح مذکور را هماهنگ با نظرات شاه تهیه کرده و اینک جهت تصویب و موافقت نمایندگان به صحن علنی مجلس آورده است. هویدا امیدوار بود ذکر نام شاه، پان‌ایرانیست‌ها را به عقب‌نشینی وادارد. ضمن اینکه تلاش‌های پیدا و پنهانی هم از سوی ساواک و دیگر مقامات دولتی صورت می‌گرفت تا بلکه در صف فراکسیون کوچک پان‌ایرانیست‌ها اختلاف ایجاد کنند. به رغم توفیق در مورد اخیر، پان‌ایرانیست‌های مجلس، دولت هویدا را در روز یکشنبه نهم فروردین 1349 استیضاح کردند. واکنش سریع و نخستینِ دولت و حاکمیت به این عمل فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها قطع کامل کمک‌های مالی و ایجاد محدودیت‌های شدید برای فعالیت حزب بود. ساواک تحرکات پان‌ایرانیست‌های مجلس را از هفتم تا نهم فروردین 1349 که نهایتاً منجر به استیضاح دولت هویدا در مجلس شورا شد، چنین تشریح کرده است:
محترماً به عرض می‌رساند در روز جمعه (7/1/49) دکتر صدر عضو فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ ایرانیست ضمن مذاکره خصوصی اظهار داشت قرار است در جلسه فوق‌العاده روز 9/1/49 مجلس شورای ملی وزیر امور خارجه گزارشی درباره اقدامات دولت در زمینه بحرین به مجلس بدهد و تاکنون دو جلسه جناب آقای نخست‌وزیر،‌ رؤسای فراکسیون‌های پارلمانی و مقامات مسئول وزارت امور خارجه را احضار و در این باره مذاکره کرده است و بعد از ظهر امروز (7/1/49) نیز جلسه‌ای در همین زمینه در منزل جناب آقای نخست‌وزیر تشکیل خواهد شد و اضافه نمود حزب پان‌ایرانیست در نظر دارد به گزارش دولت حمله نماید. به نامبرده پاسخ داده شد مصلحت حزب شما ایجاب می‌کند در این مورد استعلام نظری به وسیله آقای وزیر امور خارجه یا آقای معینیان بنمایید چون ساواک در جریان این موضوع که از وظایف دولت و وزارت امور خارجه است نمی‌باشد و قرار شد به همین نحو رفتار نمایند.
روز یکشنبه (9/1/49) پس از آنکه اطلاع حاصل شد حزب پان‌ایرانیست در مجلس شورای ملی دولت را در قضیه بحرین مورد استیضاح قرار داده است تلفنی چگونگی از دکتر فریور عضو دیگر فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست استعلام، نامبرده ضمن تأیید خبر افزودند این تصمیم فراکسیون حزب بوده و در این باره استعلام نظری از هیچ مقامی نشده است. از آقایان پزشکپور و دکتر عاملی نیز در این باره سؤال شد نامبردگان نیز به همین نحو جواب دادند.
آقای دکتر صدر ساعت 00/08 روز دوشنبه 10/1/49 در اداره کل سوم [ساواک]حضور یافته و اظهار داشتند صبح روز شنبه 8/1/49 اعضای فراکسیون (سه نفر اصلی پزشکپور، دکتر عاملی و دکتر صدر) با آقای نخست‌وزیر قبل از حرکت ایشان به طرف اصفهان ملاقات و به دنبال مذاکرات قبلی به آقای نخست‌وزیر گفته شد نظر ما بر این است که در گزارش دولت نامی از اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر برده نشود و اصولاً حزب ما با دادن گزارش به مجلس موافق نیست. آقای نخست‌وزیر گفتند نامی از شاهنشاه آریامهر برده نخواهد شد. بعد از ظهر امروز 8/1/49 متن گزارش آقای وزیر امور خارجه به مجلس در اختیار حزب قرار گرفت و ملاحظه شد که از شاهنشاه آریامهر نیز در این گزارش نام برده شده است.
در ساعت 1900 روز شنبه دکتر صدر، دکتر عاملی و پزشکپور با آقای معینیان ملاقات و نظر حزب پان‌ایرانیست با ایشان در میان گذارده شد. ایشان گفتند شما می‌توانید گزارش خود را بنویسید و صبح روز 9/1/49 در اختیارم بگذارید تا ساعت 00/12 آن روز به شرف عرض ملوکانه رسانده و جواب اخذ نمایم در غیر این صورت کاری از ایشان ساخته نیست.
دکتر صدر افزود شخصاً بار دیگر در ساعت 00/04 روز 9/1/49 (سحرگاه) با آقای معینیان تلفن زده و ایشان مجدداً همان جواب را داده‌اند.
دکتر صدر اضافه کرد بعد از ظهر روز 8/1/49 (شنبه) به آقای زاهدی وزیر امور خارجه تلفن کرده و از مشارالیه تقاضای ملاقات نمودم. ایشان بنده را پذیرفت و درباره موضوع با یکدیگر مذاکره کردیم و به ایشان اظهار داشتم برنامه‌ای که دولت درباره بحرین در پیش گرفته صحیح نیست و چه اصراری دارید به مجلس گزارش بدهید و چرا از شاهنشاه آریامهر به این صورت در گزارش نام برده شده است. آقای زاهدی جواب دادند من هم به این صورت موافق نبودم و در دو مورد بالا نظر شما را تأیید می‌کنم ولی چون نظر من قبلاً رد شده چنانچه تقاضای شما را در این باره به عرض برسانم ممکن است تصور شود شخصاً در تعقیب نظر قبلی خود این اقدام را می‌کنم لذا از انجام تقاضای شما معذورم.
دکتر صدر اضافه کرد صبح روز 9/1/49 قبل از عزیمت به مجلس اعضای فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست در منزل اینجانب جمع شدند و ملاحظه شد که آقای پزشکپور متن نطق و متن استیضاح از دولت را تهیه کرده و گفته است ما بررسی و به این نتیجه رسیدیم که سکوت جایز نیست و حزب باید دکترین و سیاست دیرینه خود را در مورد بحرین تعقیب و عکس‌العمل شدید نشان دهد و چون دکتر عاملی و دکتر طالع نیز جداً جانبداری کردند من نتوانستم مخالفت کنم و در نتیجه پس از قرائت گزارش وزیر امور خارجه و نطق‌های لیدرهای فراکسیون‌های پارلمانی حزب ایران‌نوین و حزب مردم، آقای پزشکپور نطق خود را ایراد و استیضاح حزب را از دولت تقدیم داشت.
با آقای پزشکپور مجدداً در روز 10/1/49 تلفنی مذاکره و نامبرده مجدداً مطالب خود را تکرار و اضافه کرد روش حزب در این باره کاملاً منطبق با سیاست عالیه و منافع عالی کشور بوده و حزب جز این چاره‌ای نداشته است.
گزارش فوق وسیله تیمسار مدیریت کل به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید. مقرر فرمودند:
1- کمک‌های مادی داخلی به حزب قطع شود (جز فعالیت در خارج).
2- موجبات تضعیف حزب فراهم شود.
سخنان انتقادآمیز پزشکپور در مجلس هویدا را به شدت عصبانی کرد، تا جایی که به هنگام پاسخگویی به استیضاح پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی که پس از پزشکپور با لحنی نرم‌تر با طرح تجزیه بحرین از ایران مخالفت کرده بود، تقریباً به صراحت پان‌ایرانیست‌های مخالف را تهدید کرد دیگر اجازه نخواهد داد در دورة بعدی مجلس شورا مقام نمایندگی پیدا کنند. مصطفی الموتی از اعضای برجسته فراکسیون حزب ایران‌نوین در همین مجلس که در جلسه استیضاح دولت و هنگام پاسخگویی هویدا حضور داشت در این باره نوشته است:
هنگام طرح مسئله بحرین در مجلس شورای ملی فراکسیون پارلمانی حزب (پان‌ایرانیست) که 5 نماینده در مجلس داشت دولت را استیضاح کرد. پان‌ایرانیست‌ها که خواهان تجدید عظمت ایران باستان بوده و کراراً اشاره کرده‌اند که 17 شهر قفقاز و جزایر خلیج فارس و مناطقی که در طول تاریخ به ایران تعلق داشته باید به ایران بازگردد به همین جهت به شدت از اقدام دولت انتقاد نموده و به انصراف دولت ایران از حقوق حاکمیت خود بر بحرین اعتراض کردند. به همین جهت به لایحه دولت از 5 نفر آنها چهار نفر رأی مخالف دادند. در این جریان دکتر فضل‌الله صدر از حزب پان‌ایرانیست جدا شد و به دنبال آن هم اقدام به تأسیس حزب (ایرانیان) نمود که خود دبیرکل آن بود.
هنگام طرح مسئله بحرین در مجلس، وقتی پزشکپور با تندی و عصبانیت صحبت می‌کرد هویدا ساکت بود. هنگامی که دکتر عاملی به صحبت پرداخت و خیلی معقول و مستدل بیانات خود را ایراد می‌نمود هویدا به کلیه نکات نطق پزشکپور و عاملی پاسخ داد و گفت مطالبی را که دکتر عاملی گفت سنجیده بود و از هر جهت احساسات میهنی ایشان قابل تقدیر می‌باشد ولی گفته‌‌های او با رهبر پان‌ایرانیست‌ها تفاوت فراوان داشت و باید به پزشکپور شعر معروف را یادآور شوم که می‌گوید (این آخرین ترانه من است). در حقیقت هویدا غیرمستقیم خواست بگوید این آخرین نطق پزشکپور در مجلس است که در انتخابات آینده شانس ندارد و همین طور هم شد. چهار نماینده پان‌ایرانیست که در موضوع بحرین دولت را استیضاح کرده بودند انتخاب نشدند ولی در انتخابات دوره رستاخیز دکتر عاملی و پزشکپور و چند تن دیگر از پان‌ایرانیست‌ها انتخاب گردیدند.
دکتر صدر در لندن به نویسنده کتاب گفت وقتی موضوع بحرین پیش آمد از طرف فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست ورقه استیضاحی به مجلس تقدیم شد. جهانگیر سرتیپ‌پور از وکلای متفکر مجلس به من گفت استیضاح کار صحیحی نیست زیرا منجر به رأی خواهد شد و با این طرز کار بحرین کلیه تشریفات قانونی خود را طی می‌کند و هیچ‌گاه جای ایراد نیست. خوب بود موضوع را به صورت سؤال تبدیل کنید که در این باره در مجلس رأی گرفته نمی‌شود. به همین جهت من هم به پزشکپور گفتم خوب است موضوع استیضاح را به سؤال تغییر دهیم که مورد ایراد نباشیم. بدواً نظر من مورد قبول واقع شد ولی بعداً پزشکپور گفت حاضر نیستم استیضاح را پس بگیرم و به صورت سؤال مطرح کنم. من هم ناچار شدم از فراکسیون پان‌ایرانیست جدا شوم. او هم استیضاح را مطرح کرد که غیر از چهار تن اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست بقیه وکلای مجلس به موضوع بحرین رأی موافق دادند. در نتیجه مجلس شورای ملی با 187 رأی موافق از 191 نفر عده حاضر در مجلس به این لایحه رأی موافق داد. چهار نفر مخالف پان‌ایرانیست‌ها بودند.
تنها هویدا عصبانی نبود بلکه شخص شاه هم که استیضاح دولت توسط پان‌ایرانیست‌ را به نوعی مخالفت با خواست و تصمیم خود می‌‌دانست از این موضع‌گیری پان‌ایرانیست‌های مجلس خشمگین شده بود. اسدالله علم در خاطرات خود دربارة روز یکشنبه نهم فروردین 1349 در این باره چنین نوشته است:
شاه امروز بسیار عصبی و از جلسة مجلس اوقاتش تلخ است. پس از بیانیه وزارت خارجه مبنی بر مذاکرات در مورد بحرین، دولت زیر حملات شدید قرار گرفته است، به مراتب شدیدتر از آنچه انتظار داشتیم. این حملات به تحریک پزشکپور رهبر حزب پان‌ایرانیست، انجام می‌شود. ولی همان طور که به شاه عرض کردم، «ما نگران چه هستیم؟ اجازه بدهید صدای اقلیت شنیده شود، حتی توصیه می‌‌کنم که اجازه بفرمایید نطق پزشکپور به طور کامل پخش شود». موافقت کرد.
محسن پزشکپور سال‌ها بعد از جدایی بحرین از ایران در طی مصاحبه‌ای با کیهان هوایی در آبان 1371 درباره روند شکل‌گیری توطئه تجزیه بحرین و فشار سنگینی که بر او و گروه کوچکش در مجلس شورا وارد می‌شد، به جزئیات بیشتر و جالب‌تری اشاره نمود. در بخش‌هایی از این مصاحبه نسبتاً طولانی چنین آمده بود:
ما از سال 1339 احساس خطر می‌کردیم. زیرا همان طور که انگلیس در بسیاری از مناطق دیگر طرح‌های استعماری خود را پیاده کرده بود، در خلیج فارس نیز در پی ایجاد توطئه‌‌هایی برای تجزیة حاکمیت ملی (ایران) بود. «قبل از طرح گزارش خائنانه واگذاری بحرین در مجلس (شورای ملی)، دو روزنامه‌نگار خائن به نام‌های «عباس مسعودی» و «داریوش همایون» طی سلسله مقالاتی در روزنامه‌‌های اطلاعات و آیندگان، زمینه فریب افکار عمومی را با درج گزارش‌هایی مبنی بر اتمام منابع نفتی بحرین، به وجود آوردند. طراحان توطئه، گزارش مربوط به بحرین را در ایام تعطیلات نوروزی مجلس مطرح کردند زیرا می‌خواستند قبل از تشکیل امارات (عربی متحده) قال قضیة «بحرین» را بکنند، چرا که در ایران و «بحرین» مواجه با اعتراض شده بودند».
در حدود یک ماه قبل از طرح این گزارش در نهم فروردین 1349، یعنی در اواخر سال 1348 – که حدس می‌زنم اواخر بهمن یا اوایل اسفند بود – تلفنی از من دعوت کردند که برای کار مهمی جمعه ساعت 9 صبح به منزل نخست‌وزیر بروم و در این جلسه عده‌ای از مسئولان و رؤسای فراکسیون مجلس هم هستند. من احساس کردم که این جلسه در مورد بحرین است و این را با دکتر «آملی» [عاملی] در میان گذاشتم. وی گفت چه خواهی کرد؟ گفتم مقاومت خواهم کرد.
به هر حال ساعت 9 صبح به منزل نخست‌وزیر رفتم و همان‌طور که پیش‌بینی می‌کردم کسانی آن‌جا بودند که لازم است همه مردم ایران و همه مردم آزادة جهان آنان را بشناسند. گذشته از «هویدا»، «خلعت‌بری» معاون وزارت امور خارجه هم بود.
خود «هویدا» یهودی‌الاصل و بهایی، قبلاً عضو حزب توده و بعداً ماسون و از پایه‌گذاران رژیم «منصور – هویدا» بود. رژیمی که بر اساس سیاست‌های آمریکا، ایران را دربست تسلیم آمریکا کرد.
«خلعت‌بری» از اجلة ماسون و عملاً اداره کننده دیپلماسی فراماسونری در ایران بود و کسی بود که خشن‌ترین پیغام را در مورد بحرین از طرف لژ بزرگ فراماسونری مطرح کرد. دیگری «هلاکو رامبد» ماسون و رئیس فراکسیون «حزب مردم» در مجلس شورای ملی، که عملاً گرداننده حزب مردم بود. ...
در این جلسه این افراد حضور داشتند، یعنی تقریباً کل کسانی که در جریان مسائل سیاسی مملکت و پارلمان بودند. در ابتدا هویدا شروع به صحبت کرد و مشخص بود که این جلسه را فقط برای تعیین تکلیف با من تشکیل داده‌اند. او خیلی صریح بیان کرد که «شاه» فقط از شما نگران است (او البته اعلیحضرت می‌گفت) و خواسته که چنین جلسه‌ای باشد و سپس مطالبی بیان کرد که درباره ضرورت حل مسئله بحرین بود با همان کیفیت، یعنی اعادة [حل و فصل امر] به دبیرکل سازمان ملل. و بعد هم یادآور شد با توجه به مسائلی که در حال وقوع است شما اگر با این برنامه هماهنگی کنید و مقابله نکنید استحقاق این را خواهید داشت که حزب پان‌‌ایرانیست در دوره بعد 30 نماینده در مجلس داشته باشد و اگر هماهنگی نکنید صریحاً به شما می‌گویم که این یک انتحار سیاسی است... .
من در آن‌جا گفتم که بسیار متأسفم که در زیر سقف اتاق نخست‌وزیر دولت ایران سخن از توطئه شومی است و مطالبی که بیان گردید در مورد انتخابات، شرم‌آور است. عمل ما هم انتحار سیاسی نیست، شهادت سیاسی است و ما این را با کمال میل استقبال می‌کنیم، و اما اینکه گفتید پیغام خود را از طرف شاه مطرح می‌کنید من باید شاه را ببینم و مسائل را به اطلاع او برسانم. عمل شما آقای «هویدا» یک خیانت است. نه تنها علیه مردم ایران، بلکه علیه منطقه و نیز غارت منافع نفت ایران. ثانیاً صحبت از درآمد نفت نیست بلکه اصل این است که حاکمیت ملی قابل تجزیه نیست... .
این جلسه با این کیفیت در حدود 3 ساعت به طول انجامید. در نهایت همه دست تسلیم بالا بردند و من صریحاً به «هویدا» گفتم که در برابر این آراء پاسخی ندارم و یقین بدانید که مقاومت کرده و تسلیم نخواهم شد. به هر حال شکل‌گیری این توطئه در این جلسه آغاز شد و آن کسانی که از این جمع درگذشته‌اند لعن و نفرین تاریخ به دنبال آنهاست و آنهایی هم که هنوز حیات جسمانی دارند به نظر من باید در محاکم حقوقی محاکمه شوند. این مسائل ادامه پیدا کرد تا نهم فروردین ماه 1349 (شمسی) که مجلس جلسة فوق‌العاده تشکیل داد...
ضمناً نکته‌ای دیگر که من در بررسی بیشتر با آن برخورد کردم این است که جلسه مجلس را سراسیمه در روز 9 فروردین تشکیل دادند و در روز دهم فروردین یعنی تنها یک روز بعد از طرح گزارش کذایی جدایی بحرین، «گیچاردی» نماینده دبیرکل سازمان ملل «اوتانت» برای به اصطلاح کسب نظرات مردم در مورد استقلال یا عدم استقلال، به بحرین رفت و اینجا عمق توطئه نمایان می‌شود. چگونه هنگامی که هنوز تصمیم مجلس و دولت برای قبول یا رد گزارش مشخص نشده است «گیچاردی» به بحرین می‌رود. این فعالیت‌ها ادامه پیدا کرد و برخی پادرمیانی کردند که به نحوی ما دست از این موضع‌گیری‌ها برداریم و در این راه ابتدا آمدند جدا جدا با عناصر پان‌ایرانیست تماس گرفتند که آنها را متزلزل کنند و در مورد یکی از آنها (دکتر صدر) مدت‌ها بود که کار می‌کردند. از این رو، وی در روز رأی‌گیری به گزارش دولت رأی موافق داد که نتیجتاً من در عصر 24 اردیبهشت اخراج او از حزب پان‌ایرانیست را اعلام کردم و این خود یک موضع‌گیری سخت‌تری نسبت به خود مسئله بحرین هم بود.
به هر حال ما یکی دو بار دیگر با «هویدا» ملاقات داشتیم و مخالفت خود را ابراز کردیم تا اینکه آخرین پیام را «خلعتبری» از طرف گراندلژ فراماسونری برای من آورد که توأم با تهدید بود. تهدید برای من مهم نبود ولی من آن را جدی گرفته و متوجه شدم کار، جدی است. ضمناً خبرهایی به من رسیده بود که طرحی دارند برای اینکه از ورود ما به مجلس جلوگیری کنند. به هر حال مسئله استیضاح گذشت و پس از آن احساس شد که یک سری تزلزل‌ها و کشمکش‌هایی در کل ارکان دولت و حکومت نسبت به این موضوع به وجود آمده است به این معنی که «اردشیر زاهدی» پس از آن نه به مجلس سنا رفت و نه به هیأت دولت و حتی استعفا کرد و به جای وی «خلعتبری» را وزیر امور خارجه کردند.
... هویدا در تاریخ سه‌شنبه 1/2/1349 به این استیضاح – که شاید پس از چند سال اولین استیضاح بود – جواب داد و رأی اعتماد گرفت. به هر حال آخرین جلسه در مورد مسئله بحرین در 24 اردیبهشت 49 تشکیل شد و گزارش دولت توسط شخص «هویدا» خوانده شد. این گزارش حاکی از طرح گزارش دبیرکل به شورای امنیت بود در حالی‌ که این گزارش نه در مجلس توزیع شد و نه نمایندگان از آن مطلع شدند.
در گزارش نهم فروردین ماه 1349 دولت هویدا به مجلس، از سازمان ملل خواسته شده بود از اهالی بحرین درباره الحاق به ایران یا استقلال نظرخواهی کند. همچنانکه سناریو پیشاپیش تهیه شده بود، نمایندگان سازمان ملل پس از پایان مأموریت مدعی شدند اکثریت اهالی آن سرزمین خواستار جدایی از ایران و تشکیل کشوری مستقل شده‌اند. نتیجه این گزارش در بیست و چهارم اردیبهشت ماه 1349 از سوی دولت به مجلس ارائه شد و باز هم محسن پزشکپور طی سخنانی مبسوط مخالفت خود را با انتزاع بحرین اعلام کرده و با انتقاد از شیوه خلاف قاعده نمایندگان سازمان ملل در نظرسنجی از اهالی بحرین، قاطبه مردم بحرین را ایرانیانی دانست که همواره دل در گرو ایران داشته‌اند. با این حال باز هم نمایندگان به اصطلاح مجلس شورای ملی همان رأی سابق خود را تأیید کردند تا باز هم چهار رأی منفی فراکسیون کوچک پان‌ایرانیست‌ها تغییری در نتیجه رأی‌گیری ایجاد نکند.
محسن پزشکپور برای آنکه وانمود سازد در راستای سیاست‌های شاه حرکت می‌کند و اقدام دولت هویدا در طرح تجزیه بحرین در مجلس ارتباطی با خواست و علایق شاه ندارد، در همان بعد از ظهر روز استیضاح طی سخنانی در دفتر مرکزی حزب پان‌ایرانیست در تهران اظهار داشت: «امروز ملت ایران شاهد یک آزمایش تاریخی بود، بسیار خرسندم که ما با کمال رشادت وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام دادیم و اندوهگین می‌باشم از اینکه آشکارا به تمامیت ارضی و اصل حاکمیت ایران و مخالف سخنان شاهنشاه آریامهر اقدام می‌نمایند و در نظر دارند سند تجزیه بحرین را امضا کنند».  این در حالی بود که شخص پزشکپور بیش از هر کس دیگری واقف بود که اگر نظر مساعد و موافق شاه جلب نشده بود هیچ‌گاه دولت هویدا را جسارت ارائه آن طرح توطئه‌آمیز در صحن علنی مجلس نبود.
محسن پزشکپور از اعضا و هواداران حزب خواست تا در کنفرانسی که با موضوع بحرین در محل حزب تشکیل خواهد شد شرکت کنند. ساواک با نگرانی گزارش کرد و احتمالاً به خاطر موضع‌گیری اخیر پزشکپور در مجلس جمعیت زیادی در کنفرانس وعده داده شده در روز شانزدهم فروردین شرکت کنند.
پزشکپور اصرار داشت مخالفت با طرح تجزیه بحرین از ایران را ادامه دهد. ساواک در شانزدهم فروردین 1349 گزارش کرد:
محسن پزشکپور در حضور چند تن از بستگان خود در حالی که از تصمیمات اخیر دولت راجع به بحرین ناراحت و نگران بود اظهار داشت بحرین گوشه‌ای از خاک وطن ما می‌باشد نباید آن را به آراء عمومی گذارد چون بحرین متعلق به ما می‌باشد و ما در این مورد با برنامه دولت مخالفت می‌کنیم هر چند که آقای هویدا نخست‌وزیر تلفنی به من اظهار داشتند که با این برنامه نباید مخالفت بکنی و شما هم مثل لیدر حزب مردم که مریض شده‌اند تمارض کنید ولی من به آقای هویدا گفتم هر وجب از خاک ایران با خون من بستگی دارد و تا آنجا که در قدرت من است با این برنامه مخالفت می‌کنم و این اصولاً به پرستیژ حزب و ایمان افراد بستگی دارد. ما ادعای وحدت فلات داریم چگونه با این برنامه که خطر شکست هم دارد موافق باشم.
پزشکپور در کنفرانس روز شانزدهم فروردین این حزب هم مدعی شد، این اقدام دولت منافی سیاست‌ها و خواست‌های «شاهنشاه آریامهر درباره بحرین» است. او چاره‌ای جز ابراز این سخن نادرست، پیش روی خود نمی‌دید. اما برخلاف موضع‌گیری‌های محتاطانه پزشکپور، برخی از اعضای این حزب در شهرهای مختلف صراحتاً شاه را مسئول انتزاع بحرین از ایران می‌دانستند. چنانکه بنا به گزارش ساواک «منصور سراج یکی از اعضای حزب پان‌ایرانیست در خرمشهر [گفته بود] شاه ایران نمی‌تواند بحرین را ببخشد زیرا مال پدرش که نیست، بحرین متعلق به ملت ایران است». اعضای حزب در شهرهای مختلف اظهار امیدواری کردند اعضای فراکسیون حزب در مجلس کماکان در مخالفت با تجزیه بحرین مداومت از خود نشان داده و اجازه ندهند کابوس انتزاع بحرین از خاک ایران تحقق پیدا کند. از جمله:
در چند روز اخیر موضوع بحرین و رفراندوم پیشنهادی بین اعضای حزب پان‌ایرانیست اهواز مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و عموماً همان عکس‌العمل و نظریاتی را ابراز می‌دارند که رهبر فراکسیون پارلمانی حزب مزبور در مجلس شورای ملی از خود نشان داده و اظهار عقیده می‌شود این رفراندوم از ایران سلب حق نمی‌کند و بحرین جزئی از خاک ایران است بنابراین اجرای رفراندوم مفهومی ندارد با این حال عقیده بر این است که از لحاظ حوادثی که بعداً ممکن است در سیاست رخ دهد تا روزی که فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس حضور دارد هیچ تغییر اساسی در تاکتیک و رویه حزب مذکور نسبت به سیاست جاری دولت روی نخواهد داد.
در روز چهاردهم فروردین ماه 1349 حافظ کهوائی از مسئولان محلی حزب پان‌ایرانیست در جمع اعضای این حزب در گچساران مدعی شد بحرین:
طبق هیچ‌گونه سندی تجزیه یا واگذار نشده است و این روزها دولت بدون توجه به گفتار شاهنشاه در مورد مستعد کردن زمینه رفراندوم ناگهان و بدون تعمق اقدام به عملی نموده است که برخلاف آیین سیاست مستقل ملی که سیاست سرافرازی و سربلندی ایرانی است می‌باشد. ولی همان طور که شنیدیم حزب پان‌ایرانیست یعنی حزب واقعی ملت ایران با الهام از رسالت شاهنشاهی و وظیفه‌ای که در پیشگاه ملت ایران داشت به مخالفت برخاست و دولت را استیضاح نمود و رهبر حزب اظهار داشت ملت ایران نمی‌خواهد از این پس شاهد تجزیه ایران باشد. ناطق به فرمایشات شاهنشاه اشاره کرده و گفت شاهنشاه فرموده بودند استعمار نباید از در جلو خارج و از در عقب وارد شود و حال حزب پان‌ایرانیست نیز در این شرایط از همه ملت ایران یاری و استمداد می‌طلبد که رسالت شاهنشاهی خود را درک کرده و به دولت بفهمانند تجزیه خاک ایران در شأن انقلاب سفید شاه و مردم نیست.
نظریه رهبر عملیات – 1- با توجه به جریان اخیر معمولاً از این پس کار و برنامه اکثر جلسات این حزب به نطق و خطابه در مورد بحرین برگزار می‌شود و شخص حافظ کهوائی (مسئول تشکیلات) نیز در کلیه جلسات متکلم وحده خواهد بود. 2- به منابع مربوطه توصیه گردیده که به طور غیرمحسوس حتی‌المقدور از برگزاری این گونه جلسات جلوگیری و ممانعت به عمل آورند.
در این فاصله دستگاه رهبری حزب پان‌ایرانیست در تهران برای شکستن سانسور خبری دولت پیرامون آنچه در مجلس گذشته بود، صورت مذاکرات روز استیضاح دولت از سوی پان‌ایرانیست‌ها در مجلس را در صدها نسخه تکثیر و برای اعضا و هواداران حزب و دیگر افراد در شهرهای مختلف می‌فرستاد. با این حال شواهد موجود نشان می‌داد، برخلاف اعضای پرشورتر حزب در تهران و دیگر شهرهای کشور که خواستار ایستادگی شدید، علنی و بدون اغماض در برابر توطئه‌ تجزیه بحرین از ایران بودند، محسن پزشکپور خواستار برخورد محتاطانه با این واقعه بود. ساواک در این باره گزارش کرد:
طبق دستور محسن پزشکپور رهبر حزب پان‌ایرانیست کلیه افراد گارد حزب مزبور بعد از ظهر روز شنبه 15/1/49 در دفتر وی حضور یافتند و چون فرج‌الله نیک‌آمال و محمد جهانگیری به افراد حزب اظهار نموده بودند که بایستی از روی اجساد افراد حزب پان‌ایرانیست بگذرند تا بحرین را بگیرند بدین جهت محسن پزشکپور ضمن انتقاد از آنان گفت این مطالب مورد تأیید حزب نمی‌باشد و از این نظر باید افراد از ذکر این مطالب در مورد بحرین خودداری کنند چون ممکن است عده‌ای از این صحبت‌ها سوءاستفاده نمایند. 
در همان حال ساواک در هجدهم فروردین گزارش داد مسئولان حزب در شهرهای مختلف با محسن پزشکپور در تهران ملاقات و پیرامون چگونگی موضع‌گیری و واکنش نسبت به موضوع بحرین توجیه شده‌اند:
اسامی مسئولین حزب پان‌ایرانیست شهرستان‌‌‌ها که در مورد مسئله بحرین و تعلیمات لازمه در این مورد به تهران آمده‌اند به شرح زیر می‌باشند.
رضا طلائی مسئول تشکیلات آبادان – مهدی صفارپور مسئول تشکیلات اهواز – حافظ کهوائی مسئول تشکیلات گچساران – منوچهر یزدی مسئول تشکیلات یزد – ابوالقاسم پورهاشمی مسئول تشکیلات ساری – دکتر مسلم علیخانی مسئول تشکیلات لنگرود – ایرج کریم‌پور مسئول تشکیلات رودسر – سیدکریم جزایری مسئول تشکیلات قم – رحمت‌الله داوری مسئول تشکیلات شیراز – احمد شهنازی مسئول تشکیلات مشهد. ضمناً عده‌ای از نامبردگان در محل دفتر مرکزی حزب و جمعی دیگر در منزل محسن پزشکپور با وی به طور خصوصی به صحبت پرداخته بود و در جلسات مورد بحث به غیر از افراد فوق شخص دیگری در آن شرکت نداشته و جلسه خصوصی بوده است.
نظریه رهبر عملیات – 1- با توجه به خصوصی بودن جلسه از چگونگی مذاکرات افراد و رهبر حزب پان‌ایرانیست اطلاعی حاصل نگردیده است.
گزارش‌های دیگری از ساواک دربارة تحرکات حزب پان‌ایرانیست در شهرستان‌های استان خوزستان حکایت از آن داشت که در خرمشهر:
در تاریخ‌های 13 و 14/1/49 اعضای حزب پان‌ایرانیست خرمشهر اعم از زن و مرد در نقاط مختلف خرمشهر مبادرت به جمع‌آوری امضا و تهیه طومارهایی نموده‌اند. اعضای حزب مزبور علاوه بر جمع‌آوری امضا، شعارهایی نیز بر دیوارهای شهر چسبانده‌اند که متن این‌گونه شعارها حاکی از طرفداری از گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست در مجلس شورای ملی درباره مسئله بحرین می‌باشد.
و در اهواز:
در تاریخ 16 و 17/1/49 تراکت‌هایی به مضمون زیر از طرف تشکیلات اهواز حزب پان‌ایرانیست منتشر و در شهر پخش و به دیوار برخی اماکن نیز نصب شده است.
1- تجزیه بحرین خیانت به ملت ایران است.
2- انجام رفراندم در بحرین در شرایط فعلی مفهومی ندارد.
3- ملت ایران تجزیه بحرین را نمی‌پذیرد.
4- بحرین جزئی از خاک ایران است.
5- حزب پان‌ایرانیست در راه رهایی بحرین از پای نخواهد نشست.
نظریه رهبر عملیات – انتشار و پخش تراکت‌های مذکور مورد تأیید است و سریعاً نسبت به جمع‌آوری و امحای آنها اقدام گردیده است.
رهبران حزب پان‌ایرانیست تقریباً مطمئن شده بودند، نمی‌توانند برای جلوگیری از این توطئه در حال انجام اقدام مؤثری انجام دهند و این موضوع، سخت آنان را برآشفته و مأیوس ساخته بود. ساواک درباره تداوم مخالفت یأس‌آلود فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها با انتزاع بحرین چنین گزارش کرده است:
دکتر فریور نماینده مجلس شورای ملی و عضو فراکسیون حزب پان‌ایرانیست نیز در آن‌جا حضور داشت و موقعی که موضوع بحث به قضیه بحرین کشیده شد، نامبرده در حضور موسوی ماکوئی، ریگی و بهادری نمایندگان مجلس شورا اظهار نمود که سال‌ها ما (یعنی حزب پان‌ایرانیست) در مورد بحرین فعالیت کردیم و گلوی خود را خشک کردیم ولی حالا با مقالاتی که در روزنامه اطلاعات به قلم عباس مسعودی منتشر می‌شود از لحاظ اینکه جدا شدن بحرین را از پیکره ایران تأیید می‌کند ننگ‌آور است ولی نتیجه فعالیت‌های ما را او می‌برد و به دستگاه بالا خود را نزدیکتر می‌کند.
دکتر فریور اضافه نمود اکنون روزنامه خاک و خون توقیف است و حتی چهار نفر از اعضای حزب پان‌ایرانیست توقیف شده‌اند و در قزل‌قلعه به سر می‌برند و از این چهار نفر دو نفرشان رؤسای دفاتر دکتر عاملی و پزشکپور لیدرهای حزب پان‌ایرانیست می‌باشند و دو نفر دیگرشان در شهرستان‌‌‌ها توقیف شده‌اند.
دکتر فریور که خیلی با تأثر این بیانات را بازگو می‌کرد اضافه می‌نمود که ما (یعنی گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست) تصمیم گرفته بودیم از نمایندگی مجلس استعفا بدهیم ولی دولت نگذاشت و حالا به ما فشار می‌آورند که استیضاح خود را پس بگیریم ولی به این کار تاکنون رضایت نداده‌ایم و هرگز هم استیضاح خود را پس نخواهیم گرفت.
دکتر فریور سپس گفت مخالفت جاکوب مالیک نماینده کشور شوروی در شورای امنیت و سازمان ملل متحد با آقای اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد اگر ادامه پیدا کند و منجر به «وتو» برای استقلال بحرین گردد به نفع ما تمام می‌شود و بحرین به استقلال نخواهد رسید و آن وقت تز ما پیروز خواهد شد و ما امیدواریم که شوروی این کار  را موقعی که گزارش گیچیاردی و اوتانت در شورای امنیت مطرح می‌شود بکند.
چنان به نظر می‌رسید که رهبری حزب پان‌ایرانیست راغب نبود مخالفت با انتزاع بحرین تا آنجا ادامه پیدا کند که موقعیت آنان را در نزد حاکمیت به خطر اندازد. پزشکپور برای جلوگیری از تداوم مخالفت اعضا و هواداران حزب پان‌ایرانیست با موضوع انتزاع بحرین از ایران، دستورالعمل‌های اکیدی به مسئولان حزب در سطوح مختلف صادر کرده بود. از جمله:
پنجشنبه شب 20/1/49 محسن پزشکپور رهبر حزب پان‌ایرانیست ضمن یک صحبت خصوصی با یکی از فعالین حزب مزبور در اهواز که به مدت 48 ساعت جهت انجام یک کار خانوادگی به تهران عزیمت و با وی در محل حزب تماس حاصل نموده است ضمن پرسش‌هایی از وضع حزب پان‌ایرانیست در اهواز تأکید و توصیه کرده از نوشتن هرگونه شعار و پخش تراکت و اعلامیه و نیز مخابره تلگراف و جمع‌آوری و ارسال طومار در مورد بحرین خودداری و توصیه‌‌های مأمورین و دستگاه‌‌های مسئول را اطاعت و اجرا و اصولاً اقداماتی نکنند که اختلافاتی با دستگاه‌‌های انتظامی و امنیتی پیدا کنند. وی سپس افزوده البته این نرمش بدان معنی نیست که ما حرف خود را نزنیم و عقیده خویش را در مورد مسائل مملکتی نگوییم و سکوت کنیم. ما سکوت نخواهیم کرد و حرف خود را در مجلس شورای ملی با صدای بلند زده‌ایم و دولت را هم استیضاح کرده‌ایم، بقیه کارها فرعی است و اصراری هم در انجام آن نداریم و مایل نیستیم اصطکاک و اشکالاتی هم تولید شود. اعضای حزبی همه موظف هستند از دستورات عیناً اطاعت کنند و هیچ‌کس حق ندارد خودسرانه ابراز احساسات کند. مجدداً توصیه و تکرار می‌‌کنم که به تذکرات مسئولان محلی احترام بگذارید و آنها را رعایت کنید و افزوده این دستورات را به همه اعضا در اهواز ابلاغ نمایید.
هنوز ماه فروردین (1349) به آخر نرسیده، از سر و صدای تبلیغاتی حزب پان‌ایرانیست در تهران و سایر شهرهای کشور پیرامون موضوع بحرین بسیار کاسته شد و اعضای میانی و عادی این حزب به دستور رهبران خود در حزب پان‌ایرانیست تقریباً به سرعت تظاهرات علنی و بیرونی خود در مخالفت و انتقاد از انتزاع بحرین از ایران را به حداقل کاهش دادند. البته هر از گاه اخباری شیوع می‌یافت که حاکی از تداوم مخالفت و مقاومت اعضا و مسئولان میانی حزب پان‌‌ایرانیست در برخی شهرهای کشور بود. از جمله ساواک در سی‌ام فروردین ماه 1349 گزارش کرد:
محترماً به عرض عالی می‌رساند اخیراً حزب پان‌‌ایرانیست نشریه‌ای به طور شبنامه جهت اغوا و عوام‌فریبی مردم در استان آذربایجان غربی منتشر نموده که یک نسخه فتوکپی آن به پیوست تقدیم می‌گردد. ضمناً اهالی مخصوصاً جوانان را تحریک و تبلیغ می‌نمایند که به علت (از دست رفتن بحرین) کراوات مشکی بزنند.
جدائی تأسف‌بار بحرین از ایران فرصت بسیار مطلوبی برای رهبران و کارگردانان حزب پان‌ایرانیست بود تا با تداوم ایستادگی و مقاومت در برابر این طرح توطئه‌آمیز و در صورت لزوم با خروج از حاکمیت نشان دهند، همچنانکه مدعی بودند، از منافع و خواست‌های ملت ایران دفاع می‌کنند؛ اما چنین نشد.

انشعاب
موضوع تجزیه بحرین در مجلس شورا و به دنبال آن استیضاح دولت هویدا از سوی فراکسیون چند نفره پان‌ایرانیست‌ها مشکل دیگری هم فراروی رهبری این فراکسیون ذره‌بینی قرار داد و آن مخالفت فضل‌الله صدر عضو این فراکسیون با استیضاح دولت هویدا و رأی مثبت او به طرح ارائه‌شده از سوی دولت بود. هویدا و رجال دیگری از حکومت و نیز ساواک با مذاکره و گفتگوهای خصوصی با اعضای فراکسیون و کادر رهبری حزب پان‌ایرانیست تلاش می‌کردند آنان را از مخالفت با این طرح بازدارند. فضل‌الله صدر پذیرفته بود برخلاف دیگر اعضای فراکسیون با طرح مذکور مخالفتی نکرده و حتی آن را تأیید کند. احمدعلی مسعود انصاری درباره فضل‌الله صدر و دلایل رأی مثبت او به موضوع انتزاع بحرین از ایران در خاطراتش نوشته است:
فضل‌‌الله صدر عضو دیگر این گروه بود، دکتر جراحی که یک دوره از شهر کهک قم به وکالت مجلس انتخاب شده بود. سخنران نسبتاً خوبی بود که برای خوش‌آمد اربابش کاهی از کوهی می‌نمود. وی از پان‌ایرانیست‌های قدیم بود که در جریان جدایی بحرین از ایران از آن جمع جدا شده بود. زیرا پزشکپور و تجدد و عاملی،‌ از سران پان‌ایرانیست‌ها  که در آن موقع نماینده مجلس بودند با این جدایی مخالف بودند، و او تنها فردی بود از این جمع که به این جدایی، که مورد نظر انگلیس‌‌ها بود، و شاه و اردشیر زاهدی وزیر خارجه وقت آن را حمایت می‌کردند، رأی داده بود. و به پاس این عمل هم تنها فردی بود از آن جمع که در دوره بعد بار دیگر به مجلس راه یافته بود. و این بار اگر حزب پان‌‌ایرانیست در مجلس نقش حزب سوم را در برابر دو حزب حاکم، مردم و ایران‌‌نوین، نمی‌‌توانست اجرا کند، او با «حزب ایرانیان» که پس از آن جدایی ایجاد کرده بود، تنها وکیل مجلسی شد که از جانب دو حزب اصلی به مجلس راه نیافته بود. به هر حال وی که ظاهراً به انگلستان علاقه‌مند بود و [پس از انقلاب اسلامی] در همان کشور هم رحل اقامت افکنده بود، مسئولیت عملیات سلطنت‌طلبان آن کشور را هم بر عهده گرفته بود.
رأی مثبت صدر به جدایی بحرین از ایران، فراکسیون کوچک پان‌ایرانیست را آشفته‌تر و اعضای حزب را به شدت خشمگین نمود و به محسن پزشکپور فشار می‌آوردند به سرعت او را از عضویت در حزب پان‌ایرانیست اخراج کند. ساواک در هفتم اردیبهشت ماه 1349 گزارش کرد:
موضوع غیبت دکتر فضل‌الله صدر یکی از اعضای گروه پارلمانی حزب پان‌‌ایرانیست و عدم شرکت وی در رأی مخالف به دولت موجب خشم افراد حزبی نسبت به او گردیده و همه از محسن پزشکپور خواسته‌اند تا هر چه زودتر دکتر صدر را از حزب اخراج کند و اظهار می‌دارند که دکتر صدر جاسوس آقای هویدا در حزب پان‌ایرانیست بوده است و همه به او ناسزا می‌گویند. محسن پزشکپور در این مورد افراد را دعوت به آرامش می‌نماید و اظهار می‌دارد که هیچ برنامه‌ای برای دکتر صدر نمی‌توان اجرا کرد چون در حزب فعلاً نباید مسئله‌ای ایجاد نمود ولی به موقع حزب در این باره تصمیم خواهد گرفت.
نظریه منبع – آنچه مسلم است به نظر می‌رسد دکتر فضل‌الله صدر از حزب اخراج گردد چون موج نفرت و عدم اعتماد نسبت به او ایجاد شده است و خود پزشکپور نیز از دکتر صدر مکدر گردیده است.
فشارها به دستگاه رهبری حزب ادامه داشت و اعضایی از آن تهدید می‌کردند که اگر صدر در اولین فرصت از حزب اخراج نشود آنان از فعالیت‌های حزبی کناره‌گیری خواهند کرد:
موضوع. عدم اعتماد افراد حزب پان‌ایرانیست نسبت به دکتر فضل‌الله صدر
در چند روز اخیر افراد حزب پان‌ایرانیست ضمن مراجعه به اعضای رده‌‌های بالای حزب سؤال می‌نمایند که در مورد دکتر فضل‌الله صدر چه اقدامی خواهد شد و ما منتظر هستیم حزب یا تکلیف او را معلوم کند و یا ما حزب را ترک خواهیم نمود چون فردی که به قول و قرار وطن و ملت ایران پشت پا بزند قابل اعتماد نخواهد بود. در پاسخ افراد رده بالای حزب اظهار می‌دارند فعلاً هیچ برنامه‌ای راجع به دکتر صدر اجرا نخواهد شد. اما آنچه مسلم است حزب تصمیم مقتضی در مورد وی خواهد گرفت. ضمناً از جمله کسانی که به شدت از غیبت دکتر فضل‌الله صدر عصبانی و خشمگین است دکتر هوشنگ طالع می‌باشد.
از سوی دولت هم تلاش‌های پیدا و پنهانی صورت می‌گرفت تا با ایجاد تشتت و چنددستگی در میان رهبران و اعضای ریز و درشت حزب پان‌ایرانیست موقعیت صدر را در میان اعضای این حزب تقویت کند. با این حال به رغم پیشنهاد برخی رهبران حزب در هفدهم اردیبهشت ماه 1349 هنوز محسن پزشکپور موافق اخراج صدر از حزب نبود:
روز 17/2/49 جلسه‌ای با حضور محسن پزشکپور رهبر، دکتر محمدرضا عاملی تهرانی و دکتر اسماعیل فریور اعضای فراکسیون پارلمانی حزب مذکور جهت اتخاذ تصمیم درباره دکتر فضل‌الله صدر یکی دیگر از اعضای فراکسیون پارلمانی حزب مزبور تشکیل و از طرف محمدرضا عاملی پیشنهاد گردید:
چون افکار عمومی افراد حزب خواهان برکناری دکتر فضل‌الله صدر به خاطر عدم شرکت در استیضاح دولت از طرف گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست می‌باشد، از حزب اخراج گردد.
محسن پزشکپور عمل اخراج را صحیح ندانسته و اظهار نظر نموده بهتر است از وی در حزب سلب شغل گردد و این پیشنهاد مورد تأیید سایر اعضا قرار گرفته است.
گزارش زیر نشان می‌دهد، فضل‌الله صدر عصر روز بیست و چهارم اردیبهشت ماه 1349 و فقط پس از آنکه در صبح همان روز در تأیید رأی سابق خود به طرح جدایی بحرین از ایران رأی مثبت داده بود، از سوی محسن پزشکپور در جلسه عمومی حزب پان‌ایرانیست از این حزب اخراج گردید:
از ساعت 20/19 روز 24/2/49 جلسه عمومی افراد حزب پان‌ایرانیست با شرکت یکصد نفر از افراد در محل دفتر مرکزی حزب تشکیل گردید. ابتدا دکتر محمدرضا عاملی تهرانی در پاسخ سؤال یکی از افراد در مورد اقتصاد در ناسیونالیسم ایران مطالبی بیان نمود. بعد محسن پزشکپور در مورد مسائل روز مطالبی ایراد و اظهار نمود امروز روزی بس غم‌انگیز از نظر ملت ایران و حزب پان‌ایرانیست محسوب می‌گردد و به طوری که دوستان اطلاع دارند در جلسه امروز مجلس شورای ملی نتیجه گزارش نماینده اعزامی سازمان ملل به بحرین که فقط جهت تماس با اهالی بحرین به چند سازمان و مؤسسه که ساخته و پرداخته شیخ غاصب بحرین بوده مراجعه نموده و رأی شورای امنیت در این مورد وسیله دولت به صورت گزارش به مجلس آورده شد که پس از مذاکرات مفصل که قسمتی از آنها را در روزنامه‌‌های خبری امروز خواندید بالاخره مجلس با 187 رأی موافق در مقابل 4 رأی مخالف آن را تصویب نمود و بحرین این قسمت از سرزمین ما را به عنوان یک کشور مستقل قلمداد نمودند. دولت جهت این مسئله گزارش به مجلس آورد نه یک لایحه و این کار طبق قوانین موجود نمی‌تواند یک عمل صحیح تلقی شود و با غمی بزرگ باید اعلام نمایم از گروه پنج نفری حزب پان‌ایرانیست یک نفر از یاران همگام با دادن رأی سفید موافق به سند تجزیه بحرین صحه گذارد و برخلاف موازین حزبی عمل نمود. آری رأی سفید ایشان امضای سند تجزیه بحرین بود. لازم می‌دانم اعلام نمایم از تاریخ 9 فروردین ماه که گزارش بحرین وسیله وزیر امور خارجه به مجلس آورده شد ما با سرور دکتر فضل‌الله صدر مذاکرات مفصل نمودیم و وظایف ایشان را گوشزد کردیم. روزی که متن استیضاح منتشر گردید موقعی که دولت از مجلس رأی اعتماد نیز گرفت دکتر صدر در مجلس حضور نیافت و کوشش و فعالیت ما نیز برای تغییر عقیده دادن ایشان بی‌نتیجه بود. ما مصاحبه‌‌ها و تماس‌هایی که با مطبوعات گرفته و خبرهایی مبنی بر انشعاب و یا استعفا دادند نادیده گرفتیم تا به امروز که بزرگترین عمل اشتباه را انجام و به جدایی بحرین رأی مثبت داد. بنابراین با توجه به اختیاراتی که کنگره پنجم حزب به من محول نموده و با توجه به نکاتی که اشاره نمودم به نام رهبر حزب بدین وسیله اخراج دکتر فضل‌الله صدر قائم‌مقام دوم رهبر حزب را بنابر سرپیچی از فرامین و دستورات و خط‌مشی حزبی اعلام می‌دارم (ابراز احساسات شدید حاضرین) و گروه چهار نفری پارلمانی حزب کماکان وظایف خود را در مجلس ادامه خواهد داد و از این تاریخ حزب پان‌ایرانیست یک قائم‌مقام دارد و آن هم سرور دکتر عاملی می‌باشند.
بدین ترتیب با اعلام اخراج صدر از حزب پان‌ایرانیست تا مدت‌ها موضوع تجزیه نهایی بحرین از ایران تحت‌الشعاع حرف و حدیث‌های فراوانی قرار گرفت که در محافل و نشست‌های رسمی و خصوصی پان‌ایرانیست‌ها پیرامون صدر و مسائل مرتبط با جریان او زده می‌شد. از جمله:
در ساعت 10/16 روز 28/2/48 غلامعلی بامداد ماچیانی، ناصر امین‌زاده، ایرج کریم‌پور، غلامحسین توانا (اهل بازرگان محله رودسر)، کامیاب کامیابی وارد منزل دکتر علیخانی شدند و از بدو ورود با لحنی شوخی و مسخره از دکتر فضل‌الله صدر و عمل غیرمنتظره وی صحبت می‌کردند و هر یک به نحوی شخصیت او را به باد تمسخر و انتقاد می‌گرفتند تا اینکه دکتر علیخانی با آغاز کلام همه توجه حاضرین را به خود جلب کرد و قطعه کاغذی را از جیب پیراهن بیرون آورد و این طور قرائت نمود (پاینده ایران. به سبب رفتار خلاف انضباط و عدم رعایت خط‌مشی حزب اخراج آقای دکتر فضل‌‌الله صدر از حزب پان‌ایرانیست و گروه پارلمانی پان‌‌ایرانیست‌ اعلام می‌گردد. رهبر حزب پان‌ایرانیست محسن پزشکپور، تهران 24/2/49) و اضافه نمود این فرمان از سوی سرور پندار (پزشکپور) صادر شده و تلفوناً به وی اطلاع دادند. سپس غلامعلی بامداد ماچیانی خطاب به جمع اظهار کرد می‌خواهد بداند فرد فرد سروران عقیده‌ای که در مورد رفتن دکتر صدر دارند چیست؟ دکتر علیخانی در تأیید پیشنهاد بامداد ماچیانی گفت راستی خوب است که بررسی کنیم دکتر صدر چرا رفت و چه عواملی باعث شد که ایشان در این موقع حساس و استثنایی دوستان را تنها بگذارند. بامداد ماچیانی گفت به عقیده وی چون دکتر صدر سید بود و از نظر پیوند نسل و نژادی ایرانی‌الاصل نیست (اشاره به اینکه سید به پیغمبر وابسته است و پیغمبر اصلاً عرب می‌باشند) این بود که پیوند جدا از نژاد ایرانی ایشان باعث گردید که دکتر صدر مسئولیت خونی و نژادی ایرانی را درک نکند و همچون دیگران که ایرانی‌الاصل نیستند به راه دیگر بروند. ایرج کریم‌پور بیان داشت دکتر صدر چون متوجه شد که پان‌ایرانیست در جریان متلاشی شدن قرار گرفته با این عمل خودش را نجات داد تا جای پایی برایش باشد که دوباره به فعالیت‌های سیاسی خود در جناح‌های غیرملی ادامه دهد و به نوایی برسد. نوبت به غلامحسین توانا رسید ایشان هم نظریات کریمپور را تأیید کرد سپس از ناصر امین‌زاده سؤال شد و ایشان اظهار نمود چون وی به فداکاری و ایمان دکتر صدر در رهبریت اعتقاد داشت و شاید هم دارد تصور می‌کند که خود سرور پزشکپور به ایشان دستور داده‌‌اند که وی این کار را انجام دهد و حتی ما اعلام می‌کنیم که از حزب اخراج شده‌ای و اصولاً گمان می‌کند که خود پزشکپور و دیگران هم با اصل هدف و عملکرد دولت موافق بودند و هستند ولی اتیکت حزبی ایشان حکم می‌کرد که نقش مخالف را بازی کنند کمااینکه همین نقش را تا آخر بازی کردند چون مصلحت‌اندیشی ایشان به مراتب بیشتر از همه ما می‌باشد. در این موقع که اسماعیل‌ غنی‌پور هم وارد شده بود ایشان هم نظر امین‌زاده را با کمترین تغییراتی تأیید کرده است و گفت باور کردنش مشکل است که دکتر صدر خیانت کرده باشد و آن هم قائم‌مقام رهبر حزب باشد و خیانت کند. نه این طور نیست. دکتر علیخانی ضمن اظهاراتی نظر خود را به طور اختصار اعلام کرد و گفت نه، موضوع خیلی روشن‌تر از این است که شما می‌گویید سپس نظر کامیاب کامیابی را خواست. کامیابی اظهار کرد اگر دکتر صدر حزب پان‌ایرانیست را شناخته بود و پیشقدم عضویت در آن شدند می‌بایست در تمام مراحل با اعتقاد و ایمان کامل دوستانش را یاری می‌کرد و اگر نشناخته بود و ندانسته قدم به جلو گذاشته بود عضویتشان با ایمان نبود و از افراد فاقد ایمان باید چنین توقعی داشت که از پشت به رفیق خود خنجر بزند و تنهایشان بگذارد. دکتر علیخانی در توضیح نظر خود اضافه کرد اولاً دکتر صدر تنها امروز نیست که ماهیت خود را بروز داده بلکه وی به شخصه از مدت‌ها قبل به شخصیت ایشان آشنایی دارد و در خیلی از موارد دوران فعالیت‌هایمان عمل ایشان مورد انتقاد وی و بعضی دیگر از دوستان بود. ایشان خواهرزاده‌‌هایی دارند که هم‌اکنون در خارج از ایران هستند در خیلی از مراحل با هم تماس و برخوردهایی داشتیم که به کار و عمل آنها مشکوک بودیم و بعدها دلیل روشنی به دست آمد که قبول کنیم که از افراد وابسته به سازمان می‌باشند (منظورش ساواک بود) و خود دکتر صدر تعهداتی داشت که در قبال این تعهدات می‌بایست در این روز همین راه را انتخاب کند. به عبارت دیگر برگه‌ای بود که در دست افراد مخالف قرار داشت [و]‌ امروز موقع را متناسب دیدند که این برگه را به کار گیرند و از وجود آن استفاده نماید تا شاید پان‌ایرانیست را ضعیف کنند ولی دکتر صدر دیگر نمی‌توانند فعالیت سیاسی داشته باشد و لااقل نمی‌تواند خود مستقلاً در رأس گروهی قرار بگیرد چون پان‌ایرانیست با اینکه امکان آینده ندارد ولی می‌تواند همین امکان موجود را حفظ کند و به مانند آتش زیر خاکستر به موقع مناسب و لازم شعله‌‌های خشم را دامن بزند و راهی که آغاز کرده طی نماید.
در آخرین روزهای اردیبهشت ماه 1349 گفته می‌شد، صدر با کمک دولت و احیاناً ساواک حزب جدیدی با عنوان پان‌ایرانیست و یا نامی همانند و نزدیک به آن ایجاد خواهد کرد. در این میان صدر کماکان مورد حمله و انتقاد دستگاه رهبری و کارگردانی حزب پان‌ایرانیست بود که مستقیم و غیرمستقیم او را عامل ساواک و دولت هویدا می‌خواندند. خبر تماس صدر با برخی اعضای سابق حزب پان‌ایرانیست و افرادی از اعضای کنونی حزب و دعوت آنان به همکاری برای تشکیل حزبی جدید، رهبران و کارگردانان حزب پان‌ایرانیست را به شدت نگران کرده بود. پزشکپوری‌ها اطلاع داشتند که گروهی از اعضای حزب پان‌ایرانیست برای پیوستن به صدر یا ماندن در حزب منتظر حوادث و تحولات آینده مانده‌اند تا تشخیص دهند «کدام کفه ترازو چرب‌تر است».
در این فاصله نشریات تحت سلطه دولت هویدا مصاحبه‌ای مفصل با صدر به عمل آوردند. در بخش‌هایی از اظهارات او آمده بود:
برخلاف آنچه که شایع است اختلافاتی که منجر به عدم همکاری با پزشکپور شده است به تازگی ایجاد نشده است و به بحران‌های اخیر آن ارتباطی ندارد.
بلکه این عمل از یک سلسله اختلافات ایدئولوژی قدیمی و عمیق ریشه گرفته است که از سه سال پیش آثار آن ظاهر شد و عاقبت به تصمیم من در این مرحله انجامید.
مخالفت من ابتدا از روش غلط و نادرستی که در طرز رهبری و اداره این حزب پیش گرفته شده است آغاز گردید. زیرا روشی که رهبر حزب پان‌ایرانیست در پیش گرفته این حزب را از صورت یک سازمان حزبی خارج کرده و به صورت یک دستگاه خصوصی درآورده است. دستگاهی که فقط برای حفظ منافع و انجام خواسته‌‌های یک نفر سازمان گرفته، پایه‌ریزی شده و کار می‌کند. به این ترتیب می‌بینیم که حزب پان‌ایرانیست هیچ‌گاه به معنی واقعی از نظر مدیریت و سازمانی یک «حزب» نبوده است و هیچ‌گونه نظام حزبی و کادر رهبری صحیحی نداشته است، هیچ نیرو و هیچ اساسی افراد آن را به یکدیگر پیوند و همبستگی نمی‌دهد، تصمیماتی که در آن گرفته می‌شود بیشتر به وسیله کسی اتخاذ می‌شود که به راستی بی‌اطلاع از امر سیاست به مفهوم وسیع آن است.
هر قدمی که برمی‌دارد به خاطر خود برمی‌دارد و اصولاً حزب را یک وسیله تبلیغ برای شخص خود نموده و افراد را نیز نردبانی برای رسیدن به امیال خویش ساخته است.
او غیر از انجام این کار به فکر هیچ‌ چیز دیگر نیست. او در روزنامه ارگان حزب، خویشتن را با جملاتی چون رهبر دبیر حزب، رهبر سرافراز حزب و غیره و غیره که خود می‌نویسد می‌ستاید، و نمونه‌‌های چاپ شده عکس خود را بر در و دیوار اتاق‌ها می‌کوبد و در برابر دیدگاه اعضا قرار می‌دهد و با استفاده از ایمان مردان و زنانی که به علت اعتماد راسخ به شاهنشاه ایران و ایدئولوژی ناسیونالیسم به این حزب روی می‌آورند به ستایش از خود می‌پردازد. او خود تصمیم می‌گیرد و خود عمل می‌کند و در نتیجه حزب از دموکراسی واقعی برای مشورت و اخذ تصمیم بی‌بهره است.
در نتیجه این عدم شایستگی و سهل‌انگاری و ولنگاری شیرازة کارها از هم گسیخته و نیروهای عظیم افراد و جوانان پاک این حزب به هدر رفته است.
یکی دیگر از عوامل مهم اختلاف من با پزشکپور، تقلید زشت و ناراحت‌کننده او از سران حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان و وارد کردن سنت‌های غیرایرانی در حزب پان‌ایرانیست می‌باشد.
این تقلیدهای مضحک علاوه بر آنکه برخلاف تصور ایشان احترامی برای حزب ایجاد نمی‌کند موجب استهزا و تمسخر مردمی شده که ما می‌خواستیم از نیروی آنها، برای ایجاد یک حزب بزرگ ایرانی استفاده کنیم.
این روش‌های عاریه‌ای هیچ‌گونه پیوستگی و نزدیکی با سنن و آداب و رسوم جامعه ما ندارد و برای ما ایرانیان غریب و بیگانه است و تنها برای سیراب کردن عطش خودخواهی و جاه‌طلبی و ارضای خصیصه ذاتی ایشان به وجود آمده است.
اونیفورم‌های به اصطلاح گارد این حزب که من از مدت‌ها پیش برای منسوخ کردنشان تلاش می‌کردم با رنگ خاص و بازوبند و کمربند و کلاه مخصوصش که همگی تقلید کورکورانه از یک حزب محکوم خارجی است دلیلی بر این ادعا می‌باشد.
من آن طور که اشاره کردم از مدت‌ها پیش می‌خواستم این مراسم را از بین ببرم ولی پزشکپور به هیچ‌وجه حاضر نبود از آن تصویر خیالی که در ذهن داشت، صرف نظر کند.
او می‌خواست الگوی ... همان لیدرهای محکوم‌شده اروپایی باشد و به راستی که چه مبتذل و مسخره است!
در حالی که فشار دولت هویدا (که در واقع با آگاهی از خشم شاه نسبت به پان‌ایرانیست‌ها صورت عملی به خود می‌گرفت) بر مجموعه فعالیت‌های حزب پان‌ایرانیست رو به فزونی بود، دستگاه رهبری حزب پان‌ایرانیست و مهمتر از همه محسن پزشکپور کماکان از اعتقاد قلبی خود به نظام شاهنشاهی پهلوی و ارادت وصف‌ناپذیرش نسبت به شخص محمدرضا شاه پهلوی سخن به میان آورده و مدعی بود، شاه کماکان مدافع حزب پان‌ایرانیست است و مخالفت‌های دولت هویدا هم نخواهد توانست به حیات و فعالیت حزب آنان پایان دهد. چنانکه بنا به گزارش ساواک:
سه‌شنبه شب 5/3/49 مهدی صفارپور مسئول تشکیلات اهواز حزب پان‌ایرانیست در حضور چند تن از اعضای حزب مزبور که به طور متفرق و غیررسمی در محل دفتر این حزب حاضر بوده‌اند با اشاره به مصاحبه اخیر دکتر فضل‌الله صدر اظهار داشته این مرد خود را رسوا کرده و مشت خود را باز نموده دیگر هیچ ارزشی برای هیچ‌کس حتی خود دستگاه هم ندارد زیرا که نقشش تمام شد. او تا روزی ارزش داشت که می‌توانست در حزب پان‌ایرانیست نقشی بازی کند ولی حالا دیگر تمام شد. البته این مرد برنامه‌‌هایی داشت ولی ظاهراً از اون بالاها به او تودهنی زدند. این شخص می‌گفت من فدائی شاهنشاه هستم. مگر ما نیستیم. او با این شیوه نامردانه خود می‌خواست به ما وصله بچسباند ولی نوکش را قیچی کردند. صفارپور افزود در مکالمه تلفنی که پزشکپور اخیراً با او داشته گفت به کوری چشم تمام کسانی که می‌خواستند طومار حزب پان‌ایرانیست برچیده شود حزب ما قوی‌تر و استوارتر از هر وقت دیگر است. به نظر من دولت در مورد ما بد عمل کرده چون بالاخره ما هم حزبی بودیم و نظر خود را روی مسئله‌ای گفتیم حالا اگر اشتباه کردیم آینده نشان خواهد داد و اگر دولت درست عمل کرد و همان طوری که حزب ایران‌نوین ادعا می‌کند ایران خواهد توانست بر تمام خلیج فارس حکومت کند که این آرزوی قلبی ما است و باز هم آینده معلوم خواهد کرد ولی منحل کردن انجمن شهر و حتی تحمل ندیدن یک رئیس پیش‌آهنگی در یک شهرستان کوچک نشانه ضعف و کم‌ظرفیتی است. ما حزبی هستیم معتقد و مؤمن به شاهنشاه و رژیم شاهنشاهی و در طول این بیست و هشت سال حیات حزب حتی آن زمان که ما را می‌زدند و زندان می‌کردند یک بار هم ایمان خود را نسبت به شاهنشاه از دست ندادیم و همیشه حرف ما با نظامات و دستگاه حاکمه بوده است. قرائن کنونی هم نمودار آن است که شاهنشاه آریامهر کماکان از ما حمایت می‌فرمایند و سرانجام ما پیروز خواهیم شد حتی اگر از لحاظ تشکیلاتی شرایط نامساعدی داشته باشیم. دستگاه حزب ما را به وجود نیاورده که امروز بتواند برچیند. افرادی که در این حزب متشکل شده‌اند به خاطر جاه و  مقام و پول و منصب نیامده‌اند. همه افرادی معتقد و مؤمن به اصول حزبی هستند. لذا تحمل شرایط نامساعد را هم خواهند داشت و تا آخر عمر پان‌ایرانیست خواهند بود حتی اگر در حزب نباشد و تشکیلاتی هم وجود نداشته باشد.
در این میان رهبران حزب پان‌ایرانیست گاه به طور صریح صدر و سایر انشعابیون از حزب را عامل ساواک در حزب پان‌ایرانیست معرفی می‌کردند. ساواک در هجدهم خرداد ماه 1349 گزارش کرده بود:
به مناسبت اخراج دکتر فضل‌الله صدر از حزب پان‌ایرانیست و شایعه تشکیل حزبی وسیله وی و مطالبی که در جراید منتشر می‌شود دکتر هوشنگ طالع یکی از افراد گروه پارلمانی حزب در سخنانی که با افراد حزبی می‌نماید حملات شدیدی به دکتر صدر و برخی از افراد مانند دکتر حسین تجدد و سیدمهدی سیادت که با وی در تماس می‌باشند نموده و آنها را مأمور سازمان امنیت می‌نماید و اظهار می‌دارد آنها برای انشعاب و نابودی حزب پان‌ایرانیست از ابتدا در این حزب فعالیت می‌کردند تا در موقع مناسب نقشه‌‌های خود را عملی نمایند و اکنون که دکتر صدر از حزب اخراج و یا به قول آنها انشعاب نموده موقعیت را برای اجرای نقشه خود مناسب دانسته‌اند.
دکتر طالع سپس در پایان سخنان خود بیان می‌‌نماید دکتر صدر برخی از افراد که سابقاً حزب آنها را اخراج نموده و یا به عللی تماس خود را حزب قطع نموده‌اند دعوت به همکاری نموده و به نظر من این افراد دست‌نشانده دستگاه حاکمه بوده و نمی‌توانند به نفع نهضت پان‌ایرانیسم گام بردارند چون به نظر ما همة آنها یکصدا با دکتر صدر سند تجزیه بحرین را امضا نموده‌اند.
در ماه‌های بعدی سال 1349 تنی چند از اعضای حزب پان‌ایرانیست به تدریج به گروه صدر ‌پیوستند و در این میان اعضایی از حزب که بیش از دیگران با ساواک در ارتباط بودند در ترک اردوگاه پزشکپور و پیوستن به صدر جلوتر از بقیه بودند و پنهان هم نمی‌کردند که با هدف کسب موقعیت‌های شغلی، سیاسی و اقتصادی مناسب‌تر این راه جدید را انتخاب می‌کنند. ساواک در دهم تیر ماه 1349 گزارش داد:
دکتر هوشنگ طالع یکی از افراد گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست اظهار داشت چند روز قبل عباس منطقی که یکی از افراد حزب ما بود می‌گفت باید دنبال کاری رفت تا نان و آب‌دار باشد، تا کی باید به دنبال حزب پان‌ایرانیست دوید تازه عاقبت هم در همان وضع به سر برد، یعنی صفر بود. دنبال دکتر فضل‌الله صدر می‌روم ممکن است در حزبی که می‌خواهد او به وجود آورد مقامی در این مملکت نصیب من گردد. دکتر طالع سپس افزود با این ترتیب عباس منطقی که زمانی در حزب ما دارای مسئولیتی بود به دکتر صدر پیوست و حزب پان‌ایرانیست را ترک نمود.
نظریه یکشنبه – عباس منطقی مدتی مسئولیت تشکیلات حزب پان‌ایرانیست در شهرستان‌‌‌های قم و مهاباد را به عهده داشت و همسر وی نیز در سازمان حزب مزبور دارای فعالیت می‌باشد.
و نیز:
مهندس حسین توفیقی یکی از افراد حزب پان‌ایرانیست اظهار می‌داشت چند روز قبل دکتر عباس روحبخش به من می‌گفت که اگر تمایل داشته باشی دو نفری حزب پان‌ایرانیست را ترک کنیم و به دکتر فضل‌الله صدر بپیوندیم چون این طور که شنیده‌ام دکتر صدر در نظر دارد حزبی تشکیل دهد که در آن به ما مقامی هم خواهند داد ولی من به او جواب رد داده‌ام.
نظریه شنبه – دکتر عباس روحبخش به احتمال قوی حزب پان‌ایرانیست را ترک و جزو دسته دکتر فضل‌الله صدر درخواهد آمد چون وی طالب شغل و مقام است.
و گزارش دیگری هم حاکی بود:
دکتر هوشنگ طالع یکی از افراد گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست اظهار داشت به طوری که شنیده‌ام سیدمهدی سیادت افراد حزب ما را دعوت می‌کند تا به گروه دکتر فضل‌اله صدر درآیند چون سیادت می‌گوید دکتر صدر هر روز مرا به منزلش دعوت می‌کند و شربت [و] شیرینی می‌دهد و صحبت از تشکیل حزب می‌نماید و دکتر صدر در پاسخ سؤال سیادت در مورد اینکه پس چه وقت حزب را تشکیل خواهید داد گفته است فعلاً در صدد جمع‌آوری افراد هستم.
اعضایی از حزب پان‌ایرانیست به محسن پزشکپور توصیه می‌کردند برای جلوگیری از یارگیری‌های صدر از اعضای حزب و مقابله با او چاره‌اندیشی کند، اما وی مدعی بود «فعلاً مسئله سکوت برای حزب مطرح است، چون ما هر کاری انجام می‌دهیم صرفاً به خاطر کشورمان و خدمت به شاهنشاه و ملت ایران است».  پزشکپور برخی دیگر از کارگردانان و مسئولان حزب در شهرهای مختلف را نیز که هنوز دولت هویدا را به خاطر تجزیه بحرین نکوهش کرده و دکتر صدر را در جلسات رسمی حزبی خائن قلمداد می‌کردند به آرامش و سکوت دعوت کرده و از آنان می‌خواست «فعلاً به دستور مقامات امنیتی رفتار کنید تا ببینیم وضع چه می‌شود».
بدین ترتیب تحت حمایت و هدایت دولت هویدا و نیز ساواک، به تدریج مقدمات تأسیس حزب جدید و بدون رونق‌تری به نام «ایرانیان» و تحت رهبری فضل‌الله صدر فراهم شد. هر چند دولت بر آن بود که با حمایت از حزب ایرانیان، حزب پان‌ایرانیست را بیش از آنچه بود تضعیف و از اعتبار ساقط کند، با این حال پان‌ایرانیست‌های تحت حمایت محسن پزشکپور با تداوم بدگویی از صدر و حزب ایرانیان او به حیات کم‌فروغ خود ادامه می‌دادند. هر از گاه اعلامیه‌‌هایی هم از سوی طرفین در مذمت و بدگویی از یکدیگر چاپ و در اختیار مخاطبان قرار می‌گرفت. چنانکه در بیست و یکم اردیبهشت ماه 1350 ساواک گزارش کرد:
اعلامیه‌ای به متن «هم میهن، فرصت‌طلبان بی‌مایه و خودفروشان بدنام که هر روز در لباسی تظاهر می‌کنند برای گشودن دکه‌ای بی‌رونق به نام حزب ایرانیان تلاش مذبوحانه می‌نمایند نامردی به نام صدر که با خواری از حزب پان‌ایرانیست طرد گردید، میدان‌دار این معرکه رسوای سیاسی و بدنامی است. غافلند که مردم بیدار دل سرزمین ما دیگر به دام نیرنگ و فریب عوامل بدنام و فرصت‌طلب و فرومایه‌ای چون صدر گرفتار نمی‌آیند. با ما برای بزرگی ملت ایران و پاس درفش شاهنشاهی به پیش» توسط ایرج کریم‌پور و پدر همسرش به نام احمد علی‌زاده در شهرستان رودسر توزیع گردیده.
نظریه یکشنبه – ایرج کریم‌پور یکی از افراد حزب پان‌ایرانیست بوده که مسبوق به سابقه می‌باشد.
نیز در گزارش دیگری از ساواک آمده بود:
رحیمی مسئول حزب پان‌ایرانیست رضائیه اظهار داشته دکتر محسن پزشکپور و دکتر عاملی و دکتر فریور روز یکشنبه 23/3/50 به رضائیه و روز دوشنبه و سه‌شنبه 24 و 25 جاری جهت تشکیل کنفرانس به مهاباد مسافرت خواهند نمود و یک کنفرانس آموزشی در محل حزب برای مسئولین شهرستان‌‌‌های غرب تشکیل خواهند داد. رحیمی تعدادی اعلامیه که علیه دکتر فضل‌الله صدر به چاپ رسیده در مهاباد در اختیار مسئول حزب مورد بحث قرار داده است.
بدین ترتیب زمینه آخرین انشعاب در حزب پان‌ایرانیست در دوره پهلوی با اخراج فضل‌الله صدر در بیست و چهارم اردیبهشت ماه 1349 و توسط محسن پزشکپور فراهم شد تا او پس از ماه‌‌ها مطالعه و یارگیری و اساساً با کمک و هدایت‌های مستقیم و غیرمستقیم دولت هویدا و ساواک و بعد از حدود یک سال که از زمان اخراجش از حزب پان‌ایرانیست سپری می‌شد، حزب کم‌مقدارتر دیگری با عنوان «ایرانیان» تأسیس کند.

تجربه یک دوره بحرانی
وقتی برخلاف انتظار دولت و حاکمیت، پان‌ایرانیست‌ها در برابر جدایی بحرین ایستادگی کردند، اداره کل سوم ساواک در دوازدهم فروردین 1349 دستور داد از طریق شعب و نمایندگی‌های این سازمان در شهرها و استان‌‌‌های مختلف تمام کمک‌ها و مساعدت‌های مالی و غیرمالی آن سازمان و دیگر مراجع دولتی و حکومتی به آن حزب متوقف شود:
خواهشمند است دستور فرمایید به طور کاملاً غیرمحسوس و بدون اینکه مسئولین و اعضای حزب پان‌ایرانیست متوجه جریان باشند کلیه کمک‌ها و مساعدت‌هایی که تاکنون از طریق آن ساواک نسبت به حزب مذکور می‌شده تدریجاً و بدون آنکه جلب توجه نماید قطع و ترتیبی اتخاذ گردد که به نحو مقتضی و غیرمستقیم در تضعیف حزب مورد بحث اقدامات لازم معمول گردد.
مدیرکل اداره سوم ـ مقدم
مقدم در نوزدهم فروردین ماه 1349 هم از همکاران خود در ساواک‌های کشور خواست:
به وسیله منابع و عوامل دیگر آن ساواک اعمال و رفتار افراد فعال حزب پان‌ایرانیست را تحت مراقبت قرار داده و نتیجه را اعلام دارند ـ مقدم
همچنین اداره کل سوم ساواک از ساواک تهران خواست:
درباره انتشار سخنان محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی عطف به 7654/20 ه‍ 2- 17/1/49 خواهشمند است دستور فرمایید به وسیله امکانات موجود ضمن تعیین محل تهیه پلی‌کپی مورد بحث، اسامی اشخاصی که در این زمینه فعالیت دارند قبل از انتشار و توزیع آن به این اداره کل اعلام دارند.
مدیرکل اداره سوم ـ مقدم
در بخشنامه دیگری خطاب به «کلیه ساواک‌ها» که در نوزدهم فروردین ماه 1349 ارسال شده چنین می‌خوانیم:
از طرف محسن پزشکپور به کلیه شعب حزب پان‌ایرانیست در شهرستان‌‌‌ها دستور داده شده به منظور اعتراض به تصمیم دولت در مورد بحرین تلگراف و یا طومارهایی در این زمینه تهیه و به مرکز مخابره یا ارسال نمایند. لذا ترتیبی اتخاذ شود که به نحو مقتضی از مخابره تلگراف و یا ارسال هرگونه نامه یا طومار از جانب عناصر حزب مذکور به مرکز شدیداً جلوگیری فرموده چنانچه تلگراف یا طوماری به مرکز مخابره و یا ارسال شود، رئیس ساواک مربوطه مسئول خواهد بود ـ مقدم
در همان حال مقدم دستور داد برای جلوگیری از تداوم فعالیت‌های تبلیغاتی محسن پزشکپور بر ضد دولت هویدا «پزشکپور احضار و به او گفته شود توجه داشته باشید به عنوان اخلال‌گر و تحریک مردم بر علیه دولت تحت تعقیب قرار خواهید گرفت» و وقتی احساس شد که پزشکپور پا را از گلیم خود فراتر گذاشته، قرار شد که «آقای پزشکپور احضار و به ایشان گفته شود معلوم می‌شود مشاعر خود را از دست داده‌اید که می‌خواهید با این قبیل کارها برای خود وجهه تهیه کنید. وجیه‌المله شدن مُرد. اگر ادامه دهید دستور می‌دهم شما را مفتضح کنند».
در بیست و ششم فروردین 1349، اداره یکم عملیات و بررسی اداره کل سوم ساواک خواهان اقداماتی در جهت مراقبت از تحرکات حزب پان‌ایرانیست شد:
درباره کنترل مکاتبات اعضای حزب پان‌ایرانیست
اخیراً عناصر وابسته به حزب پان‌ایرانیست به منظور اعتراض به تصمیم اخیر دولت در مورد بحرین و پشتیبانی از نظریه حزب مذکور در این زمینه نسبت به مخابره تلگرافات و ارسال نامه‌‌ها و طومارهایی به دفتر مخصوص شاهنشاه آریامهر، مجلسین شورای ملی و سنا و دفتر مرکزی حزب مذکور اقدام نموده و امکان دارد نشریاتی نیز در این زمینه از طرف حزب مورد نظر توزیع گردد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید به وسیله عوامل مربوطه در جریان مکاتبات اعضای حزب مذکور بوده و اقدامات لازم در زمینه ضبط نامه‌‌ها، طومارها و نشریات مورد بحث معمول و نتیجه را به این اداره کل اعلام نمایند.
رئیس اداره یکم عملیات و بررسی. جوان
پان‌ایرانیست‌ها تا مدت‌ها تظاهر می‌کردند که شخص شاه نیز مثل پان‌ایرانیست‌ها خواستار اعمال حق حاکمیت قطعی ایران بر بحرین است و اینک ساواک تلاش می‌کرد به این تبلیغات بی‌پایه پان‌ایرانیست‌ها پایان دهد. گزارش زیر نشان می‌دهد، پزشکپور تحت فشار دولت و حاکمیت از شعب و نمایندگی‌های این حزب خواسته بود موضوع ارسال تلگراف و طومار به تهران را کنار گذاشته و به تدریج این واقعیت تلخ را بپذیرند که با نظر مساعد شاه، بحرین در آستانه جدایی قطعی از ایران است:
پیش از ظهر روز چهارشنبه 26/1/49 مهدی صفارپور مسئول تشکیلات اهواز حزب پان‌ایرانیست ضمن یک صحبت خصوصی اظهار داشته همان طوری که رهبر حزب دستور داده لزومی به مخابره تلگراف و جمع‌آوری طومار و امضا درباره بحرین نیست زیرا ما حرف خود را در مورد بحرین زده‌ایم و اعتراض خویش را هم نموده‌ایم و مخالفت خود را نیز در این زمینه به اطلاع مردم رسانیده‌ایم بقیه کارها دیگر جنگ اعصاب و درگیری‌های بی‌مورد و بدون فایده خواهد بود. ما فعلاً وظیفه داریم توصیه‌‌های مأمورین محلی را به کار بندیم و به همین جهت فعالیت زیادی نخواهیم داشت. البته وضع ما در اهواز این طور است به عکس همه جا که فعالیتی کماکان ادامه دارد و حتی در آبادان که تیمسار خاوری در آن‌جا است، دفتر حزب مفتوح است و جلسات حزبی تشکیل می‌شود و من نمی‌دانم چرا فقط در اهواز مانع از تشکیل جلسات ما شده‌اند. صفارپور سپس اضافه کرده از حزب ایران‌نوینی‌ها شنیدم که آقای هویدا نخست‌وزیر از استیضاحش در پارلمان توسط پزشکپور ناراحت شده و گفته این جوجه فاشیست‌ها را از ایران بیرون خواهم انداخت و این گفته نشان می‌دهد که طرز فکر نخست‌وزیر نسبت به ما چگونه است. به عقیده من در مسائل اساسی مملکت نباید سلیقه شخصی نخست‌وزیر حکومت کند. در ایران فقط نظم مملکت یعنی شاهنشاه است که ثابت و پابرجا است و هر نوع توافقی بدون صلاحدید معظم‌له فاقد ارزش است و به همین علت است که من اطلاع دقیق دارم 39 شعار حزب پان‌ایرانیست که در منشور سرافرازی ایران قید شده و فعلاً برنامه و دستورالعمل حزب می‌باشد قبلاً مورد تصویب شاهنشاه آریامهر قرار گرفته و به مدت سه ساعت تک تک این شعارها با شاهنشاه آریامهر مورد بررسی قرار گرفته و موافقت معظم‌له نسبت به کلیه آنها جلب گردیده است یکی از این شعارها شعار مربوط به بحرین است. آیا دولت و دستگاه حکومت نمی‌داند که یک حزب سیاسی که سال‌ها درباره یک موضوع شعار داده و صحبت کرده نمی‌تواند ناگهانی و یک مرتبه در حساس‌ترین دقایق و مراحل نسبت به آن شعار سکوت نماید و مسلماً عکس‌العمل نشان خواهد داد. پس دستگاه باید تحمل این عکس‌العمل را داشته باشد نه اینکه این قدر کم‌ظرفیت باشد که از کوره در رود و خطاب به ما پان‌ایرانیست‌ها بگوید این جوجه فاشیست‌ها را از ایران بیرون می‌ریزم. من در روزنامه خواندم که نسبت به جزیره ابوموسی ایران مصراً ادعا دارد ولی اسمی از بحرین نبرده بودند. ما با شاهنشاه آریامهر تمام مسائل را حل کرده‌ایم و در هیچ موردی اختلاف نظری در بین نیست. حالا اگر دولت آقای هویدا قصد دارد ما را از ایران بیرون بریزد این خود جای بحث است که البته و به طور مسلم چنین کاری را نخواهد توانست بکند و به هر حال ما تابع نظر رهبر حزب هستیم و فعلاً هم فعالیت ما دچار رکود است. 
ساواک و دولت هویدا تلاش پیدا و پنهان زودهنگام و همه‌جانبه‌ای را برای تضعیف پزشکپور و دوستان او آغاز کرده و این فشارها باعث شده بود پزشکپور ناچار به مسئولان محلی حزب پان‌ایرانیست در شهرهای مختلف دستور دهد تا اطلاع ثانوی فعالیت حزبی خود را به حد هیچ کاهش دهند چنانکه:
روز چهارشنبه 2/2/49 آقای هوشنگ حمیدی سرپرست روزنامه خاک و خون استان مرکزی به منظور تبادل نظر پیرامون وضعیت حزب در خوزستان به آبادان وارد و پس از ملاقات با آقای طلائی سرپرست حزب پان‌ایرانیست آبادان به اتفاق به خرمشهر عزیمت و در دفتر حزب در خرمشهر جلسه مشورتی تشکیل و آقای حمیدی اظهار داشته است طبق دستور داده شده از طرف محسن پزشکپور تا اطلاع ثانوی اعضای حزب به طور کلی مجاز به هیچ‌گونه فعالیت نیستند و قرار است به منظور تعیین وضعیت فعالیت حزب گروه پارلمانی حزب در مرکز به حضور شاهنشاه آریامهر شرفیاب و پس از آن خط‌مشی حزب به کلیه شعبات حزب ابلاغ خواهد شد.
در این میان برخی اعضا و رابطین حزب پان‌ایرانیست در شهرهای مختلف وقتی با دستورالعمل پزشکپور مبنی بر توقف فعالیت حزبی مواجه می‌شدند، بر حضور خود در حزب پان‌ایرانیست پایان می‌دادند. از جمله:
ساعت 00/20 مورخه 1/2/49 دو نفر از اعضای حزب پان‌ایرانیست یاسوج به اسامی افضل مقیمی و حسن حسینی به منزل یعقوب غفاری (رابط اسبق تشکیلات حزب پان‌ایرانیست یاسوج) رفته بودند. ضمن صحبت یعقوب غفاری اظهار داشت چون برای من روشن گردیده که شخص محسن پزشکپور فرد آلت دستی است و بنا به میل و اراده دیگران فعالیت نموده و هر وقت هم که دستور داده شود سکوت اختیار می‌نماید، لذا به همین علت از حزب کناره‌گیری نمودم و حتی اگر روزی این حزب ترقی کند باز هم همبستگی خود را نسبت به آن اعلام نخواهم داشت.
نظریه منبع – فعلاً در حوزه یاسوج به هیچ‌وجه نشانی از فعالیت‌های حزب پان‌ایرانیست به چشم نمی‌‌خورد و یک رکود قابل ملاحظه‌ای در وضع اعضا ایجاد شده است و یعقوب غفاری رابط تشکیلات حزب نیز پس از اعلام رأی اعتماد مجلس به دولت آقای هویدا به طور کلی از حزب کناره‌گیری نموده است و با موقعیت فعلی به نظر نمی‌رسد که باز اشتیاقی نسبت به حزب پان‌ایرانیست در بین مردم به وجود آید.
گروهی از مسئولان و اعضای حزب پان‌ایرانیست هم که شاهد پاسخ تهدیدآمیز هویدا در مجلس به پان‌ایرانیست‌ها بودند که آنان را آلت دست استعمارگران و غیره نامیده بود، به شدت سرخورده و نومید شده بودند.
برخی از این سرخوردگان در حزب پان‌ایرانیست تا مدت‌ها امیدوار بودند شخص شاه از آنان در برابر دولت هویدا حمایت به عمل آورد. چنانکه یک بار مهدی صفارپور از مسئولان اصلی حزب پان‌ایرانیست در خوزستان در اول اردیبهشت ماه 1349 در جمع گروهی از اعضای این حزب گفته بود:
ما تاکنون معنی سیاست مستقل را نمی‌دانستیم ولی آقای هویدا به ما یاد داد. در همین جمع نیز اظهار داشته حالا بدبختی و ناراحتی ما یکی دو تا نیست. کمونیست‌ها و مخالفین سیاسی و دشمنان ما همه شاد شدند و می‌گویند بخورید! باز هم بروید و داد بزنید که انتخابات آزاد است! واقعاً حالا ما نمی‌دانیم چه بکنیم و جواب چه کسی را بدهیم ولی به هر حال روی اعتقاد قلبی خود می‌ایستیم. ما که با شاهنشاهی مملکت اختلافی نداشته و نداریم. ما معتقدیم همان طوری که دکتر عاملی در مجلس گفت دولت منویات شاهنشاه آریامهر را درست اجرا نمی‌کند و عجیب است همان دشنام‌هایی را که رادیو بغداد ساعت 00/11 روز قبل به ما پان‌ایرانیست‌ها داد همان‌ها را آقای هویدا بر زبان خود راند و گفت فاشیست‌ها، افکار ضدانسانی، استعماری و افکار خام و پوسیده و خیالی. بابا عراقی‌ها خیلی چیزها می‌دانند که ما نمی‌دانیم، ما یقین داریم که بالاخره شاهنشاه آریامهر در آخرین لحظه به یاری ما خواهند شتافت زیرا ممکن نیست همه حرف‌ها و صحبت‌ و تأییدهای ما با یک نطق آقای نخست‌وزیر از بین برود.
در این میان گزارش‌ها و شایعات تأیید‌نشده‌ای به دفتر ویژه اطلاعات رسیده بود مبنی بر ارتباط یافتن محسن پزشکپور با افرادی از طرفداران تیمور بختیار مقتول و نیز اعضا و هواداران جبهه ملی و دعوت آنان به عضویت یافتن در حزب پان‌ایرانیست. بخش 312 اداره کل سوم ساواک در بیست و چهارم اردیبهشت ماه 1349 نتیجه تحقیقات خود را به شرح زیر در اختیار مدیرکل آن اداره قرار داد:
درباره: ارتباط محسن پزشکپور با طرفداران تیمور بختیار و افراد وابسته به جبهه به اصطلاح ملی سابق
محترماً به استحضار می‌رساند.
منظور – عرض وضعیت و نتیجه تحقیقات معموله درباره موارد فوق.
سابقه – اطلاع واصله از دفتر ویژه حاکی بود محسن پزشکپور رهبر حزب پان‌ایرانیست به هواخواهان و خویشان تیمور بختیار در ناحیه لرستان مخصوصاً در بروجرد نامه نوشته و از آنها برای عضویت این حزب دعوت کرده و خواسته است با کلیه امکانات برای پیشبرد مقاصد حزب همکاری نمایند و افراد خود را برای رسیدن به هدف‌های حزبی آماده انقلاب دامنه‌داری بنمایند.
پزشکپور برای نوربخش، جواد اسکندری، مهندس محجوبی و عده‌ای از متنفذین محلی از جمله مرتضی اعظمی و فتح‌الله پورسرتیپ دعوتنامه نوشته و از آنان خواسته است در بین مردم تبلیغ نمایند.
همچنین رهبر حزب پان‌ایرانیست وسیله علی غروی (یکی از کارمندان عالیرتبه آموزش و پرورش) و دکتر خسرو گودرزی استاد دانشگاه کلیه دانشجویان دانشگاه‌‌های ایران مخصوصاً فارغ‌التحصیلان سال گذشته را که عضو جبهه ملی بوده‌اند به قبول عضویت حزب پان‌ایرانیست دعوت کرده است.
اوامر صادره تیمسار قائم‌مقام ساواک راجع به این موضوع به شرح زیر ابلاغ گردیده.
ت: به مدیرکل سوم گفته شود از مجموعه این فعالیت‌ها گزارش در بولتن درج و منظور از دعوت از دستجات مختلف و حتی متضاد معلوم نمایند.ن
اقدامات انجام شده.
نظر به اینکه تاکنون گزارشی در زمینه موارد فوق به این اداره کل نرسیده لذا به منظور روشن شدن موضوع مراتب جهت تحقیق به ساواک‌های تهران و فرمانداری کل لرستان منعکس گردید. پاسخ واصله از ساواک تهران حاکی است که خبری از ارتباط رهبر حزب پان‌ایرانیست با طرفداران تیمور بختیار و افراد وابسته به جبهه به اصطلاح ملی سابق به آن ساواک واصل نگردیده و اظهار نظر شده تصور نمی‌رود مطالب فوق صحیح باشد. ساواک فرمانداری کل لرستان نیز اعلام نموده ملک‌شاهی مسئول موقت حزب پان‌ایرانیست خرم‌آباد چنین مسئله‌ای را تکذیب نموده و اظهار داشته است چنانچه دعوتنامه‌ای برای افراد ساکن خرم‌آباد فرستاده شود باید با اطلاع و به وسیله او ارسال گردد. با توجه به اینکه بجز نوربخش، اسکندری و محجوبی که ساکن بروجرد هستند سایر نامبردگان در تلگرافات معطوفی ساکن خرم‌آباد بوده و هیچ‌کدام ارتباطی با تیمور عراقی ندارند و طبق تحقیقات معموله نیز دعوتنامه‌ای ارسال نشده و به احتمال قوی مفاد گزارشات معطوفی که قطعاً منبع گزارش‌دهنده آن نیز ژاندارمری بروجرد می‌باشد صحیح نمی‌باشد. علیهذا مراقبت‌های لازم برای پی بردن به هرگونه فعل و انفعال حزب مزبور در بروجرد ادامه داشته و نتیجه به موقع به استحضار خواهد رسید.
نظریه:
طبق سوابق موجود ایده حزب پان‌ایرانیست ناسیونالیستی بوده و یکی از اصول آن طرفداری از بزرگداشت عظمت شاهنشاهی است و محسن پزشکپور که یکی از مؤسسین این حزب می‌باشد فردی است شاهدوست و میهن‌پرست و فعالیت‌هایی در گذشته علیه مخالفین رژیم سلطنتی انجام و در فرصت‌های مناسب سیاست‌های مدبرانه شاهنشاه آریامهر را در زمینه‌‌های مختلف مورد تأیید و تمجید قرار داده است. لذا بعید به نظر می‌رسد این شخص با طرفداران تیمور بختیار در زمینه فعالیت علیه مصالح عالیه کشور ارتباط داشته باشد زیرا افراد حزب پان‌ایرانیست او را یک خائن نسبت به شاه و وطن می‌دانند و این موضوع با مرام این حزب کاملاً مغایر است.
موضوع ارتباط افراد وابسته به جبهه به اصطلاح ملی سابق و احزاب وابسته به آن تاکنون مورد تأیید واقع نشده ولی پس از مطرح شدن مسئله بحرین در مجلس شورای ملی و استیضاح دولت توسط گروه پارلمانی حزب مذکور چند فقره گزارش در زمینه تماس داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران با نامبرده به این اداره کل واصل گردیده لیکن موضوع همکاری محسن پزشکپور با رهبر حزب ملت ایران در مورد بحرین مورد تأیید قرار نگرفته است و پس از اینکه تذکراتی در زمینه جلوگیری از فعالیت حزب مذکور علیه اقدام دولت در بحرین به وی داده شده تا حدودی دستوراتی در مورد محدود کردن تلاش‌های عناصر حزب مزبور به عمل آورده است.
علیهذا با عرض مراتب فوق مفاد اطلاعیه مورد بحث صحیح به نظر نمی‌رسد. مستدعی است در صورت تصویب اجازه فرمایند شرح پیوست که در این زمینه تهیه گردیده به دفترویژه ارسال شود. موکول به اوامرعالی است.
به دنبال این گزارش ساواک طی نامه‌ای خطاب به دفتر ویژه اطلاعات با اشاره به سوابق طولانی حمایت و اعلام وفاداری حزب پان‌ایرانیست و شخص محسن پزشکپور به شاه و رژیم پهلوی (از اواخر دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق به بعد) و نقش قاطع آن در دفاع از سیاست‌ها، عملکرد و موضع‌گیری‌های شاه در شئون مختلف داخلی و بین‌المللی که طی دهه 1340 نمود آن بیشتر و آشکارتر شده بود، تأیید کرد که، هیچ قرینه و مدرک قابل اعتنایی وجود ندارد که نشان دهد پزشکپور و حزب او با طرفداران تیمور بختیار و یا هواداران و اعضای جبهه ملی در سطوح مختلف ارتباط یافته باشند و بنابراین در موضوع وفاداری بدون شائبه اینان نسبت به شاه و رژیم پهلوی هیچ تردیدی نمی‌توان کرد.
هفته‌نامه خواندنیها که مدیرمسئول آن، علی‌اصغر امیرانی ارتباطی تنگاتنگ با ساواک داشت، در مطلبی به قلم علی شعبانی  از موضع دولت و حاکمیت در واگذاری بحرین به شدت دفاع کرده و پان‌ایرانیست‌ها را مورد نکوهش قرار داد. در این مطلب که با عنوان «پارازیت» و در روز سه‌شنبه بیست و نهم اردیبهشت ماه 1349 چاپ شده، چنین می‌خوانیم:
در جلسه روز پنجشنبه مجلس - که گزارش دولت در مورد بحرین مطرح بود – موقعی که یکی از نمایندگان اکثریت درباره آینده ایران و خلیج فارس سخن می‌گفت یکی از اعضای مینی‌فراکسیون پان‌ایرانیست وسط حرف ناطق، پارازیت انداخت.
نماینده اکثریت گفته بود که حل مسئله بحرین به ابتکار ایران ارتباط ما را با شیخ‌نشین‌ها خیلی نزدیک‌تر می‌کند... و نماینده پان‌ایرانیست‌ها پارازیت انداخته بود که خواهیم دید!
ما به درستی نمی‌دانیم که نماینده پان‌ایرانیست از رها کردن این پارازیت چه قصد و نیتی داشته است چون در فرهنگ فولکلور و اصطلاحات عامیانه زبان فارسی، اصطلاح خواهیم دید قابل تفسیر است ولی آنچه که از این اصطلاح در بادی امر متبادر به ذهن می‌شود نفی قضیه و طلب آرزو برای اثبات نفی آن است.
مثلاً وقتی کسی بگوید من در فلان کار موفق خواهم شد، کس دیگر اگر نسبت به او سمپاتی و حسن نیت داشته باشد خواهد گفت انشاءالله. ولی بر عکس اگر همین شخص نظری جز سوء نیت نداشته باشد جواب خواهد داد خواهیم دید!
حال بازمی‌گردیم به جلسه روز پنجشنبه مجلس شورای ملی... در جلسه روز پنجشنبه موقعی که نماینده اکثریت پیش‌بینی یا آرزو می‌کرد که حل مسئله بحرین ارتباط ما را با شیخ‌نشین‌های خلیج فارس بهتر و نزدیکتر کند نماینده پان‌ایرانیست به اصطلاح سخیف خواهیم دید – سخیف از نظر مقام سخن – متوسل شد و به این ترتیب دست پان‌ایرانیست‌ها را رو کرد و نشان داد که در مورد بحرین و خلیج فارس حضرات «سرور»ها حسن نیت ندارند!
سیاست دولت شاهنشاهی ایران در سراسر منطقه خلیج فارس – که بحرین نیز جزء آن است – مبتنی بر ایجاد حسن رابطه و تشیید مبانی دوستی و وداد و همکاری است و ظواهر امر نشان می‌دهد که ابتکار ایران در مورد بحرین تا حد زیادی در پیشبرد این سیاست مؤثر واقع شده است چنانچه تنها در طی چند روز اخیر چند قدم بزرگ در راه توسعه روابط ایران و شیخ‌نشین‌ها برداشته شد که از آن جمله است مسافرت و مذاکرات سودبخش حاکم ابوظبی به ایران، انعقاد و مبادله قرار داد تازه بین ایران و قطر در تهران و همچنین اظهارات حاکم بحرین که از آن برای نخستین بار بوی خوش صفا و دوستی و برادری به مشام می‌خورد.
باش تا صبح دولتش بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است
در چنین اتمسفر مساعد که با مساعی رهبر ایران در روابط ما و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس به وجود آمده است و یقیناً ادامه و توسعه این موقعیت ممتاز کمال مطلوب هر ایرانی آزاده و وطن‌خواه است معلوم نیست که نیت واقعی نماینده پان‌ایرانیست از رها کردن پارازیت بی‌موقع خواهیم دید چه بوده است؟
آیا قصد او این بود که دولت و ملت ایران را از عواقب یک اقدام عاقلانه و واقع‌بینانه که دنیا روی آن صحه گذاشته است بترساند – که برای دولت و ملت ایران خط و نشان بکشد – که سرود باد مستان بدهد – که آرزو کند این اتمسفر مناسب و دوستانه در روابط ایران و شیخ‌نشین‌ها از میان برود و عناد و دشمنی بگیرد؟
آیا این ژست پارلمانی فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها هم‌صدایی با دشمنان وطن ما نیست؟
دشمنان وطن ما که برای کمونیزم بین‌المللی پادویی می‌کنند با آنکه ظاهراً مبارزه با استعمار سیاه از حربه‌‌های تبلیغاتی آنهاست چون ضدیت با ایران و ایرانی در رأس برنامه‌‌های اجرایی آنها قرار دارد در برنامه‌‌های تبلیغاتی اخیر خود بر طبق یک رسم جاری با اقدام ایران در مورد بحرین نیز مخالفت می‌ورزند.
نکته حائز اهمیت در این میان، وضع آن عده از دانشجویان ایرانی مقیم خارج است که کارت عضویت حزب پان‌ایرانیست را در جیب دارند. زیرا آنها از یک سو به خاطر وطنشان با پادوهای کمونیزم بین‌المللی دشمن هستند و از سوی دیگر با کمال تعجب می‌بینند که در مورد بحرین و خلیج فارس بین تظاهرات تبلیغاتی کمونیست‌ها و اظهارات لیدران پان‌ایرانیست در مجلس نوعی وجه تشابه و هم‌صدایی وجود دارد.
قدر مسلم این است که این جوانان پرشور که قلبی مالامال از عشق وطن در سینه دارند علیرغم لیدران خود در مجلس هرگز با دشمنان شناخته‌شده و امتحان‌داده وطن ما یعنی پادوهای کمونیزم بین‌المللی هم‌صدایی نخواهند کرد. چرا که آنها پان‌ایرانیست به معنی ظاهری آن نیستند بلکه پان‌ایرانیست به معنی واقعی و لغوی آن هستند. آنها به خاطر عضویت در حزب پان‌ایرانیست با کمونیست‌ها ضدیت نمی‌کنند بلکه برعکس، به خاطر ضدیت با کمونیست‌ها به عضویت حزب پان‌ایرانیست درآمده‌اند – که گفته‌اند:
لا لحب علی بل لبغض معاویه. این جوانان پرشور اینک که می‌بینند جناحی از حزب پان‌ایرانیست با دشمنان و بدخواهان شناخته‌‌شده وطنشان هم‌صدایی می‌کنند بدیهی است در این جریان جانب جناحی را خواهند گرفت که در مورد بحرین و خلیج فارس قضاوت واقع‌بینانه‌ای داشته است و دکتر صدر نماینده این جناح از حزب پان‌ایرانیست در مجلس است. به هر تقدیر، این دو کلمه خواهیم دید که آن روز در مجلس از دهان نماینده حزب پان‌ایرانیست خارج شد مانند تیری که از کمان رها شده باشد قابل برگشت نیست مگر اینکه نماینده محترم از صمیم قلب آرزو کند که حساب‌های او غلط از آب دربیاید!
در این میان ساواک در سی‌ام اردیبهشت ماه 1349 اظهارات یکی از اعضای سفارت شوروی در تهران را ثبت کرده بود که احتمال می‌داد وظیفه محوله حاکمیت بر عهده حزب پان‌ایرانیست به پایان راه خود رسیده است:
به قرار اطلاع یکی از مقامات سفارت شوروی در ایران، ضمن اشاره به استیضاح دولت آقای هویدا توسط گروه پارلمانی پان‌ایرانیست، اظهار داشته است:
«پان‌ایرانیست‌ها کاملاً مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند. روزنامه خاک و خون توقیف شده و شعبه‌‌های حزب در استان خوزستان تعطیل گردیده و به احتمال قوی شعبات این حزب در اروپا نیز بسته خواهد شد. اما موضوع قابل تأمل این است که علت این رفتار چیست؟ آیا پان‌ایرانیست‌ها مرتکب اشتباهی شده و یا دولت را ناشیانه استیضاح کرده‌اند؟ یا اینکه مأموریت آنان به پایان رسیده و وظیفه‌ای را که بر عهده داشتند انجام داده‌اند و دیگر به وجودشان احتیاجی نیست؟»
آنچه بود از اواخر اردیبهشت ماه 1349 رهبران درجه اول و مسئولان محلی حزب پان‌ایرانیست در شهرهای مختلف به صراحت از سوی ساواک و شهربانی و دیگر مراجع حکومتی از برگزاری مراسم و جلسات حزبی منع شدند و تهدید شدند اگر از این دستورالعمل سرپیچی کنند دستگیر و بازداشت خواهند شد:
عصر روز 28/2/49 آقای اکبر روناسی به عده‌ای از افراد وابسته به حزب پان‌ایرانیست در بروجرد اطلاع داده است جلسه‌ای که قرار بود در مطب عباس سرباز تشکیل شود به علت بیماری پدر وی به تعویق افتاده است ولی روز 29/2/49 در محل حزب جلسه هست و فعلی دبیر دبیرستان 25 شهریور اظهار نموده که از طرف سازمان امنیت برای ما ایجاد خطر شده و جلسه تشکیل نمی‌شود. ضمناً عباس سرباز اظهار نمود که من هم به شهربانی بروجرد احضار شده‌‌ام و رئیس سازمان امنیت به من ابلاغ نمود که نبایستی از این به بعد جلسه تشکیل بدهید و رئیس شهربانی هم اظهار نمود که نباید دو به دو یا دسته‌جمعی در یک جا جمع شوید یا قدم بزنید که در این صورت دستگیر خواهید شد و اضافه نمود که قرار است در چند روز آینده سرور روناسی به تهران برود و تمام جریانات را به سرور پزشکپور رهبر حزب بگوید و کسب تکلیف نماید.
وقتی گروه ناشناسی با عنوان «جبهه رهایی‌بخش ملی ایران» طی اعلامیه‌ای مخفی ضمن حمایت از موضع‌گیری فراکسیون حزب پان‌ایرانیست در مجلس، حزب ایران‌نوین و حزب مردم را به دلیل رأی موافق به انتزاع بحرین از ایران به شدت مورد انتقاد قرار داده و اعضای آن در مجلس را به همراه دولت هویدا خائن دانست، ساواک کوشید میان این جبهه با حزب پان‌ایرانیست ارتباطی پیدا کند.
بدین ترتیب ساواک اصرار داشت که از هر فرصت ولو بی‌اهمیت و کوچکی بر ضد حزب پان‌ایرانیست بهره‌برداری کرده و آن را دستاویزی برای محدودیت‌ بیشتر آن حزب قرار دهد. چنانکه در هفدهم خرداد ماه 1349 مأموری از این سازمان در این باره گزارش کرده بود:
موضوع: وجود کتاب‌هایی از جبهه ملی و حزب توده در محل دفتر مرکزی حزب پان‌ایرانیست. در بین کتاب‌ها و اوراق حزبی موجود در محل دفتر مرکزی حزب پان‌ایرانیست تعداد سه جلد کتاب به نام‌های اساسنامه جبهه ملی – نشریه تعلیماتی جبهه ملی – انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند و یک نشریه به نام اعلامیه نهضت مقاومت ملی ایران و همچنین سه برگ عکس دکتر محمد مصدق مشاهده شده است.
نصیری، رئیس ساواک در نوزدهم خرداد ماه 1349 از شهربانی کل کشور خواست تا مانع از تشکیل جلسات حزب مذکور شود:
با توجه به اینکه برگزاری کلیه اجتماعات بایستی با اجازه قبلی شهربانی کل کشور باشد علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید از تشکیل جلسات و هرگونه اجتماعات حزب پان‌ایرانیست در مرکز و شهرستان‌‌‌ها جلوگیری و نتیجه را به این سازمان اعلام دارند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ سپهبد نصیری
مهمترین و کارآمدترین اعضای حزب پان‌ایرانیست بالاخص در تهران و شهرهای بزرگ در نیروی گارد متشکل می‌شدند و گارد تنها بخشی بود که اعضای متشکل‌تر آن در تهران با نظر مساعد پزشکپور هنوز فعالیت داشتند. ساواک چگونگی و دلایل تداوم فعالیت این نیرو را دنبال می‌کرد. چنانکه وقتی مأموران آن سازمان در بیست و یکم خرداد ماه 1349 از قول عبدالله قنبری نیرودار این نیرو گزارش دادند «قرار است نیروی گارد از حالت کنونی خود خارج شود» و «مسئولیت‌های دیگری بر عهده بگیرد» و «ممکن است عده‌ای با نظر رهبر حزب از نیروی گارد از اداره کل سوم ساواک به نیروی دیگری انتقال داده شوند»،  ساواک تهران خواست:
خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به تحولاتی که اخیراً در نحوه فعالیت حزب پان‌ایرانیست به عمل آمده، تعیین و اعلام دارند که منظور از اینکه قرار است مسئولیت‌هایی به عهده نیروی گارد حزب پان‌ایرانیست گذارده شود چیست؟ و ضمن انعکاس اطلاعات بیشتر در این زمینه چگونگی قدرت و امکانات نیروی گارد این حزب در حال حاضر و مشخصات کامل افراد وابسته به نیروی مذکور را به این اداره کل اشعار دارند.
مدیرکل اداره سوم ـ مقدم
ساواک می‌خواست فعالیت‌های غیرحزبی این افراد را محدود و به حداقل کاهش دهد؛ چندان که در همین راستا پزشکپور به رغم رأی بسیار بالا در انتخابات هیأت مدیره کانون وکلا، تحت فشار دولت هویدا و ساواک، ناگزیر از جریان انتخابات کناره گرفت و جز سکوت و عقب‌نشینی رسمی چاره دیگری پیش روی خود و حزب پان‌ایرانیست ندید. پزشکپور در سی‌ام خرداد ماه 1349 صریحاً از اعضای حزب ‌خواسته بود در آن وضعیت در برابر دولت و رقبای خود در جناح صدر سکوت ‌کنند:
مجید ضامنی ضمن مذاکرات خصوصی اظهار داشته محسن پزشکپور معتقد است که الآن صلاح نیست دانشجویان خارج از کشور درباره دکتر صدر اعلامیه بدهند چون حالا هویدا نظر خوبی با من ندارد و از طرفی در حال حاضر جنگ بین فراماسون‌ها و حزب پان‌ایرانیست است و وقتی که حزب دولت را سؤال‌پیچ کرد، 5 نفر از افراد فراماسون جواب‌های بی‌سر و تهی دادند. همچنین 15 انجمن شهر که قبلاً دست ما بود از ما گرفته‌اند ولی عیب ندارد زیرا معتقد هستیم که باید دوباره اعتماد دستگاه را به خودمان جلب کنیم و در یک موقع مناسب تلافی کنیم. مشارالیه در مورد دکتر صدر گفته است مدت 2 هفته همیشه دکتر صدر اصرار می‌کرد که ما باید ورقه استیضاح را پس بگیریم و حال فهمیده‌ایم که او چقدر خیانت کرده و دستگاه خیال کرده بود که اگر موجبات انشعاب را در حزب فراهم کند می‌تواند تعدادی از ماها را با خود ببرد ولی کور خوانده بودند باشد تا سر فرصت که جبران کنیم.
ملاحظات 312-
1- مجید ضامنی یکی از عناصر فعال حزب پان‌ایرانیست بوده و فردی است که تا حدود زیادی مورد اعتماد محسن پزشکپور می‌باشد.
2- منبع خبر قابل اعتماد بوده و به احتمال قریب به یقین مطالب و نظرات فوق از جانب محسن پزشکپور عنوان و به وسیله مجید ضامنی نقل قول شده است.
3- روی کار آمدن حزب محافظه‌کار در انگلستان تا حدودی موجب خرسندی رهبران حزب پان‌ایرانیست گردیده زیرا آنها معتقدند که حزب محافظه‌کار به طور دربست سیاست خارجی حزب کارگر را دنبال نخواهد نمود و این امر باعث پایین آمدن وجهه دولت آقای هویدا و بهبود پرستیژ حزب پان‌ایرانیست خواهد شد و بدین جهت سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفته‌اند.
مقدم، مدیرکل اداره سوم ساواک در اول تیر ماه 1349 طی نامه‌ای خطاب به ساواک‌های استان‌‌‌ها و شهرهای مختلف ایران پی‌گیر نحوه رسوخ و کسب خبر از مجموعه فعالیت‌های حزب پان‌‌ایرانیست و خبرگیری از این احزاب و گروه‌‌ها شد. در این دستورنامه چنین آمده بود:
خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به تعیین موارد زیر اقدام مقتضی معمول و نتیجه را مشروحاً به این اداره کل اعلام نمایند.
1) آیا جبهه به اصطلاح ملی سابق و احزاب و دستجات وابسته به آن (حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، جامعه سوسیالیست‌های به اصطلاح نهضت ملی ایران، جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی و نیز طرفداران دکتر مصدق) و احزاب پان‌ایرانیست و زحمتکشان ملت ایران در منطقه استحفاظی آن ساواک دارای فعالیت تشکیلاتی و یا غیرمنظم می‌باشند یا خیر.
2) در صورتی که احزاب و دستجات فوق در آن منطقه تحت هر عنوان و پوشش فعالیت دارند آن ساواک به چه طریق از این اهداف کسب خبر می‌نماید.
3) آیا تاکنون از طرف آن ساواک به منظور استخدام منابع و رخنه و نفوذ این دستجات و کسب خبر از فعالیت‌های احتمالی آنان و نیز تعیین طرز فکر و افکار و عقاید عناصری که تحت عناوین فوق فعالیت مضره دارند چه اقداماتی صورت گرفته است.
4) چنانچه تاکنون نسبت به استخدام منابع که قادر به کسب خبر از هدف‌های بخش 312 این اداره کل اقدامی صورت نگرفته ضمن تعیین علل و چگونگی موضوع شایسته است که به رهبران عملیات مربوطه آموزش لازم داده شود که با پی‌گیری و تلاش لازم نسبت به نشان کردن و استخدام منابع ارزنده و مورد اعتماد که دسترسی کامل به افراد هدف داشته باشند اقدام و نتیجه را به این اداره کل اعلام نمایند.
مدیر کل اداره سوم ـ مقدم
در همین تاریخ در پاسخ استعلام ریاست شهربانی کل کشور از ساواک، سپهبد نعمت‌الله نصیری رئیس این سازمان خواستار «جمع‌آوری تابلوهای حزب پان‌ایرانیست» از سردر ساختمان‌ها، شعب و مراکز این حزب در سراسر کشور شد. با این حال هر از گاه خبر می‌رسید که اعضایی از حزب به بهانه‌‌های گوناگون در محل‌هایی غیر از دفاتر و شعب حزب جلساتی تشکیل داده و به انتقاد از دولت و حتی شخص شاه می‌پردازند. از جمله ساواک اهواز در یازدهم تیر ماه 1349 گزارش کرده بود:
به قرار اطلاع مدتی است که افراد حزب پان‌ایرانیست در اهواز چون نمی‌توانند در محل حزب اجتماع نمایند لذا به فکر تأمین محل‌های دیگر برای جمع شدن افراد حزبی پرداخته و از این راه به تبلیغات سوء خود ادامه می‌دهند و برای راه گم کردن و فرار از مجازات اداره کل آموزش و پرورش خوزستان را محل اجتماع خود قرار داده‌اند و در این زمینه صفارپور لیدر حزب و دبیر سابق کمیته پیکار با بیسوادی در استان خوزستان و هوشنگ نظری رئیس اداره بودجه آموزش و پرورش و مأمور اجرایی حزب و آقای شهریار کارمند اداره بودجه و سرپرست روزنامه‌ خاک و خون در اهواز فعالیت می‌نمایند. همچنین عده‌ای دیگر از رؤسای حوزه‌‌ها و اعضای حزب به نام دیدار از هم هر روز در دفتر کار هوشنگ نظری جلساتی تشکیل و مطالبی خلاف مصالح کشور مطرح می‌نمایند. به طوری که چند روز قبل هوشنگ نظری اظهار داشته که اگر مخارج مسافرت‌های پی‌در پی شاهنشاه آریامهر را جمع‌آوری و در اختیار فقرا و مساکین قرار دهند فقیری در مملکت پیدا نمی‌شود و یا اگر مخارجی که برای پذیرایی از سران دیگر ممالک به خصوص شیخ‌نشین‌های خلیج فارس مصرف می‌شود در راه عمران و آبادی کشور مورد استفاده قرار گیرد کشور ما از این حالت فقر و عقب‌افتادگی درخواهد آمد. متأسفانه هیچ‌کس در این کشور به فکر مملکت و ملت نیست جز در نظر گرفتن سود شخصی و منافع فردی.
ملاحظات:
1- با در نظر گرفتن مفاد گزارش خبری شماره 5318/ه‍ 4/4/49 آن ساواک و اظهارات محمدحسین آدمیت مبنی بر اینکه حزب پان‌ایرانیست فعالیت‌های خود را به صورت زیرزمینی در اهواز و خرمشهر و آبادان دنبال می‌‌نماید لذا ضرورت دارد با پیگیری موضوع صحت و سقم خبر فوق تعیین و چگونگی فعالیت کنونی این حزب مشخص شود.
2- هرگونه سوابق و مشخصات کامل ملصق به عکس هوشنگ نظری مورد نیاز می‌باشد.
3- اعمال و رفتار افراد این حزب به ویژه محمدحسین آدمیت و پاکباز را تحت مراقبت قرار داده و چگونگی را به موقع اعلام دارند.
در این میان هنوز ساواک مراقب بود موضوع تحت فشار قرار گرفتن حزب پان‌ایرانیست موجبی برای ارتباط یافتن دستگاه رهبری این حزب با مقامات سیاسی و اطلاعاتی برخی کشورهای خارجی نظیر شوروی، عراق و آلمان غربی نشود. از جمله بخش 312 اداره کل سوم ساواک در دهم تیر ماه 1349 گزارش کرده بود:
محترماً به استحضار می‌رساند.
سابقه – گزارش خبری مورخه 24/2/49 واصله از اداره کل هشتم حاکی بود که مقامات سفارت عراق پس از بحرانی شدن روابط دو کشور ایران و عراق اقداماتی معمول داشته‌اند که از جمله نفوذ در بین مردم و کسب اطلاع از وضع حزب پان‌‌ایرانیست و دانشگاه تهران می‌باشد. همچنین در مذاکرات خود اشاره نموده‌اند «ما باید برای جلب همکاری تعدادی از دانشجویان عراقی دانشگاه تهران فعالیتی را آغاز نماییم و در بین مردم هم شایعات مشابهی را از طریق چند نفر دانشجو یا کارگر و کاسب در شهر منتشر کنیم و ببینیم این عمل تا چه حد افکار مردم را تعویض می‌کند و میزان تأثیر آن تا چه حد می‌باشد. یقین داریم این طرح با موفقیت مواجه می‌شود چون از طریق دانشجویان امکان دارد کارگران را به جنبش درآوریم.»
ضمناً اداره کل هشتم یادآور شده بود که مراتب به عرض تیمسار ریاست ساواک رسیده است.
اقدامات انجام شده: به منظور روشن شدن صحت و سقم خبر فوق و به دست آوردن سرنخ‌های احتمالی به ساواک تهران اعلام گردید که به نحو مقتضی تحقیقات کاملی در این زمینه به عمل آورد.
اینک ساواک تهران اشعار داشته است که تاکنون در زمینه خبر مورد بحث در حزب پان‌ایرانیست قرائن و شواهدی مشاهده نشده لیکن طبق گزارشات واصله اکثر دانشجویان منحرف به برنامه‌‌های فارسی رادیو عراق گوش می‌دهند و تبلیغات این رادیو اثرات سوئی در بین دانشجویان مزبور داشته است، به طوری که اغلب شعارهای اعلام شده و یا روزهایی را که مورد نظر بوده و رادیو عراق آنها را یادآوری می‌نماید دانشجویان بازگو می‌‌کنند. مراتب جهت استحضار به عرض رسید.
مأمور دیگری از ساواک هم نسبت به علاقه‌مند شدن مقامات سفارت آلمان غربی به موضوع حزب پان‌ایرانیست در نهم تیر ماه 1349 چنین هشدار داده بود:
موضوع – دیپلمات‌های آلمان در ایران و حزب پان‌ایرانیست
شولر کاردار سفارت آلمان ضمن بحث در مورد مسائل داخلی و خارجی اشاره به حزب پان‌ایرانیست کرد و گفت شنیده‌ام دکتر صدر مجدداً حزب خود را با تشکیلات مناسب‌تری برپا خواهد کرد.
ملاحظات: به طور کلی مقامات آلمانی نسبت به مسائل مربوط به حزب پان‌ایرانیست توجه خاصی داشته و سعی می‌نمایند در این زمینه اطلاعاتی کسب نمایند و ملاقات سفیر آلمان با محسن پزشکپور رهبر حزب پان‌ایرانیست به دنبال زد و خورد دانشجویان ایرانی در آلمان مؤید این مطلب می‌باشد.
در این میان به رغم آنکه پیش از آن ریاست ساواک طی نامه‌ای خطاب به شهربانی کل کشور خواستار برچیده شدن تابلوهای حزب پان‌ایرانیست از سردر ساختمان‌ها و مراکز این حزب در شهرهای مختلف شده بود، بخش 312 اداره کل سوم ساواک طی نامه‌ای به تاریخ دهم تیر ماه 1349 به مدیرکل اداره سوم دربارة پیامدهای این اقدام، چنین هشدار داد:
محترماً به استحضار می‌رساند.
منظور – شهربانی کل کشور نظریه ساواک را در مورد جمع‌آوری تابلوهای حزب مزبور استعلام نموده است.
سابقه – به دنبال استیضاح فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست از دولت در مورد مسئله بحرین در اجرای اوامر صادره به کلیه ساواک‌ها و همچنین به شهربانی کل کشور اعلام گردید که از تشکیل جلسات و هرگونه اجتماعات افراد این حزب ممانعت به عمل آورند.
اینک شهربانی کل کشور در زمینه اقدامات فوق نیز نظریه این سازمان را خواستار شده است.
نظریه – با توجه به اینکه حزب پان‌ایرانیست در حال حاضر یکی از احزاب قانونی کشور بوده و به عنوان حزب اقلیت کرسی‌هایی را در مجلس شورای ملی در اختیار دارد و از طرفی به سبب اینکه مسئله بحرین در سطح جهانی مطرح بوده و افکار عمومی متوجه اقدامات و تصمیمات دولت ایران و مخالفت‌های حزب پان‌ایرانیست در این باره گردیده لذا چنانچه اقدام به جمع‌آوری تابلوهای این حزب شود عناصر مخالف و فرصت‌طلب این موضوع را مستمسک قرار داده و احتمالاً تبلیغات دامنه‌داری را علیه دولت ایران به ادعای اینکه به خاطر مورد استیضاح قرار گرفتن از طرف حزب پان‌ایرانیست دستور انحلال آن را که از وظایف قوه مقننه است صادر نموده آغاز و بهره‌برداری خواهند کرد. علیهذا به نظر این بخش اصلح است به شهربانی کل کشور پاسخ داده شود که در حال حاضر جمع‌آوری تابلوهای حزب مذکور ضرورتی نداشته لیکن با در نظر گرفتن اینکه اعضای این حزب در جلسات متشکله مطالبی خلاف مصالح کشور مطرح می‌نمایند از تشکیل جلسات و هرگونه فعالیت‌های آنان شدیداً جلوگیری به عمل آورند. مستدعی است در صورت تصویب اجازه فرمایند مراتب به همین نحو به شهربانی کل کشور اعلام گردد. موکول به اوامر عالی است.
اما این اظهار نظر کارشناسانه مورد توجه مقامات مافوق ساواک قرار نگرفت و هر چه زمان بیشتری سپری می‌شد مسئولان و اعضای حزب در شهرهای مختلف بیش از پیش حضور پیدا و پنهان مأموران ساواک را در جلسات و فعالیت‌های حزبی و سیاسی خود احساس می‌کردند. با این حال هر از گاه خبرچینان و مرتبطین با ساواک مورد شناسایی مسئولان و اعضای وفادار حزب قرار گرفته و به طرق گوناگون از اجتماعات حزبی طرد می‌شدند؛ از جمله در یازدهم تیر ماه 1349:
ابراهیم میرانی یکی از افراد حزب پان‌ایرانیست اظهار داشت مدت شش ماه است که شخصی به نام خسرو پرویز امیری به محل حزب تردد و در جلسات حزبی ما نیز شرکت می‌نماید او از افراد حزب ایران‌نوین و یکی از مأمورین سازمان امنیت می‌باشد که جهت کسب خبر به حزب ما آمده ولی من روز گذشته به او صراحتاً گفتم که تو مأمور ساواک هستی و دیگر به این محل تردد نمی‌نماید.
در همین تاریخ مأمور دیگری از ساواک هم گزارش کرده بود:
روز چهارشنبه مورخه 3/4/49 محمدحسین آدمیت به خانه یامین یامین‌پور یکی از اعضای حزب پان‌ایرانیست مراجعه و ضمن اظهار تنفر از محمد تیمور اضافه نموده بایستی از صفارپور مسئول حزبی خوزستان دعوت کنیم که به دزفول آمده و تیمور را به نام یک فرد خائن و خیانتکار به حزب معرفی نماییم. چون با وضع اخیری که پیش آمده متوجه شدیم علت اینکه ما نتوانسته‌ایم در مورد بحرین فعالیتی انجام دهیم و برنامه پیش‌بینی‌شده قبلی را اجرا نماییم دورویی و دورنگی تیمور بوده چون از یک طرف برنامه حزبی طرح و از طرف دیگر به طور مخفی با سازمان امنیت دزفول تماس می‌گرفته و ضمن اینکه برنامه‌‌ها را گزارش می‌کرده از سازمان مذکور صلاحدید می‌کرده آیا برنامه‌‌های حزبی را انجام دهیم یا خیر؟ و در مورد بحرین سازمان امنیت بلافاصله قبل از هر اقداماتی از فعالیت‌های ما در مورد بحرین جلوگیری کردند و من تازه متوجه می‌شوم تیمور شخصاً با سازمان همکاری دارد.
ملاحظات – محمد تیمور تاکنون به این ساواک احضار نشده است، چون طبق دستور از مرکز از برنامه‌‌ها و فعالیت‌های حزب پان‌ایرانیست جلوگیری می‌گردید و نیز چون این ساواک با نفوذ کامل خود بین اعضا از هرگونه فعل و انفعالات آنان مطلع می‌گردید لذا آدمیت و سایرین درصدد شناسایی منبع گردیدند [برآمدند]. ضمن آموزش‌هایی که به منبع داده شد با استفاده از اختلاف بین تیمور و آدمیت به طور غیرمحسوس تیمور به عنوان همکار با ساواک بین اعضا معرفی و از سوخته شدن منبع جلوگیری به عمل آمد.
اعضای حزب متوجه می‌شدند که به فاصله بسیار کمی پس از پایان جلسات و نشست‌های حزبی تقریباً تمام مسائل مورد بحث در آن جلسات با جزئیات کامل در اختیار ساواک و احیاناً شهربانی قرار گرفته و به دنبال آن موج جدیدی از تهدیدات، هشدارها و آزاررسانی‌های ساواک ادامه فعالیت‌های آنها را غیرممکن می‌ساخت.
روز 16/4/49 ساعت 00/16 آقایان ابراهیم قیاسیان و افضل مرادیان در بازار دوگنبدان با یکدیگر مشغول گفتگوی دوستانه بودند. ضمن صحبت قیاسیان اظهار داشت چند روز پیش مرا به ساواک احضار کردند و آن طور که استنباط نمودم ساواک از هر گونه فعالیت ما اطلاع دارد و دوستان حزبی کم و کیف جریان شبی را که در منزل من جلسه تشکیل شده بود به اطلاع ساواک رسانده‌اند. نامبرده با ناراحتی اضافه نمود که به شدت از اعضا و افراد آن در دوگنبدان متنفر است و به هیچ‌وجه حاضر نیست که با دو نفر فرد حزبی صحبت نماید. مرادیان در جواب دوستش گفت به عقیده من باید تا وضع حزب روشن نشده از هرگونه فعالیتی خودداری نمود. قیاسیان ضمن تأیید این موضوع گفت مرا آقای مهندس کرمانی در آبادان مجبور ساخت که به دوگنبدان بیایم و به وضع حزب و نیروها رسیدگی کنم و ایشان (مهندس رضا کرمانی) هر چه اصرار کردم که مرا از این مأموریت معاف دارد ولی قبول نکردند.
نظریه شنبه: با احضار قیاسیان به ساواک و دادن تذکراتی به نامبرده روحیه و طرز فکر وی به کلی عوض شده به طوری که از ملاقات و تماس با دو نفر فرد حزبی ابا داشته و نسبت به همه اعضا بدبین شده است.
نظریه یکشنبه: ضمن تأیید نظریه شنبه، قیاسیان در مورد مأموریت خود به دوگنبدان به منظور تشکیل دادن نیروها تناقض‌گویی کرده است. چون در ساواک اظهار داشته که از طرف مسئولین مربوطه در مرکز چنین مأموریتی به وی محول شده و حال آنکه به دوستش (مرادیان) گفته که او را مهندس رضا کرمانی در آبادان وادار به این کار کرده است.
به هر حال مراقبت از اعمال و رفتار نامبرده کماکان برقرار بوده و نتیجه نیز به موقع گزارش خواهد شد.
نظریه سه‌شنبه: اظهارات قیاسیان مبنی بر احضار وی به ساواک مورد تأیید بوده. ضمناً تصور می‌رود تذکرات داده شده به نامبرده در وی مؤثر واقع شده.
نظریه 18 ه‍ : به طوری که فحوای مفاد خبر و نظریات اظهار شده نشان می‌دهد احضار نامبرده به ساواک و تذکرات لازم به وی روش مشارالیه را به کلی تغییر داده است.
به رغم آنکه روزنامه ارگان حزب، خاک و خون، مدت‌ها قبل توقیف شده بود،‌ اما به دلایل شبه‌قانونی هنوز تابلوهای این روزنامه بر سردر محل‌های کار که در زمان فعال بودن آن نصب شده بودند همچنان خودنمایی می‌کرد. نصیری در نامه‌ای که در بیست و پنجم مرداد ماه 1349 خطاب به شهربانی کل کشور نوشت، دلیل اجتناب از جمع‌آوری تابلوهای روزنامه خاک و خون را چنین یادآور شد:
جمع‌آوری تابلوهای حزب پان‌ایرانیست از نظر این سازمان بلامانع می‌باشد. و در مورد جمع‌آوری تابلوهای روزنامه خاک و خون چون امتیاز روزنامه مزبور رسماً به نام محسن پزشکپور صادر گردیده لذا جمع‌آوری تابلوهای این روزنامه موکول به زمانی خواهد بود که امتیاز روزنامه مورد بحث از طرف وزارت اطلاعات لغو گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور – سپهبد نصیری
برخی اعضا و مسئولان حزب پان‌ایرانیست در شهرهای گوناگون برای در امان ماندن از آزارهای ساواک و یافتن فرصت‌های مطلوب‌تر سیاسی، اداری و احیاناً اقتصادی حزب مذکور را واگذاشته و عضویت حزب همیشه در اکثریت ایران‌نوین را پذیرا می‌شدند و افرادی اندک‌تر از این فرصت‌طلبان، حزب ضعیف‌تر مردم را برمی‌گزیدند. چنانکه یک بار ساواک گزارش کرده بود (به تاریخ بیست و ششم مهر ماه 1349) در شهرستان ماهشهر و قریه‌کوره‌‌ها:
مدتی است که حزب مزبور فعالیت ندارد و درب آن بسته شده، ضمناً پرویز هلیسائی سرپرست حزب پان‌‌ایرانیست عضو حزب ایران‌‌نوین شده و سیدکشکول هاشمی سرپرست این حزب در کوره‌‌ها نیز قبلاً عضو حزب ایران‌نوین و سپس در موقع انتخابات عضو حزب مردم گردیده است.
شعارنویسی‌های اعضای حزب پان‌ایرانیست در دفاع از عملکرد این حزب و اغماض ساواک و دیگر مراجع دولتی از تحت تعقیب قرار دادن نویسندگان این شعارها حاکی از آن بود که به تدریج از دامنه سخت‌گیری‌ها نسبت به حزب پان‌‌ایرانیست کاسته خواهد شد. ساواک در بیست و هفتم آبان ماه 1349 در این باره گزارش داده بود:
افرادی که در نوشتن شعارها و پخش تراکت حزب پان‌ایرانیست فعالیت دارند عبارتند از سهراب زنگنه، جمشید و بهروز جوان روزگار و اشخاص منظور با قلم ماژیک و آرم مخصوص حزب در جاهای مختلف شهر تراکت‌ها و شعارهایی نوشته‌اند و شعارها از کتاب‌های پان‌ایرانیست توسط دوشیزه الهه اردلان و احمد طهماسبی جمع‌آوری و در اختیار آنان گذاشته شده است و تنظیم و تهیه برنامه توسط ابراهیم میرانی انجام و علی زورچنگ نیز مأموریت دارد از محلی که در نظر دارند شعارها و تراکت‌ها را پخش نمایند بازدید و پس از اینکه اطمینان حاصل نمود که کسی آنان را تعقیب نمی‌نماید به کار خود ادامه می‌دهند.

انجمن‌های شهر و مجلس
مدت کمی پس از رأی منفی فراکسیون پان‌ایرانیست به طرح تجزیه بحرین و استیضاح دولت هویدا، در نوزدهم فروردین ماه 1349، حسن زاهدی وزیر وقت کشور دستور داد در تمام پنج شهری که پان‌ایرانیست‌ها به دلیل تفوق عددی انجمن‌های شهر را مدیریت می‌کردند، انجمن‌های مذکور منحل شود. دستور وزیر کشور به سرعت اجرا شد. ساواک در گزارشی هشداردهنده و اینکه اقداماتی از این دست تبعات ناخوشایندی در میان افکار عمومی کشور ایجاد می‌کند، نوشت:
در هفته گذشته در استان خوزستان موضوع بحرین و استیضاح دولت توسط حزب پان‌ایرانیست مسئله روز بود خصوصاً از نظر عکس‌العملی که دولت نسبت به این استیضاح نشان داد موضوع عمیقاً حائز اهمیت گردید. در شهرستان خرمشهر متعاقب استیضاح دولت و پاسخ نخست‌وزیر انجمن شهر که در دست حزب پان‌ایرانیست بود و شهردار پان‌ایرانیست آن آقای کرمانی برکنار شد و یک مورد اعلام جرم نیز بدرقه راه او گردید. در شهرستان شوشتر نیز انجمن شهر منحل و شهردار پان‌ایرانیست برکنار و شخص دیگری را جانشین او نمودند. در شهرستان اهواز در اداره کل آموزش و پرورش تغییرات و انتصاباتی صورت گرفت که از آن جمله آقای صفارپور عضو فعال حزب پان‌ایرانیست که دبیر کمیته ملی پیکار با بیسوادی بود و در انتخابات گذشته پارلمان کاندیدای حزب مذکور در اهواز بود از کار برکنار گردید.
به دنبال این تغییرات و انتصابات اقداماتی نیز در زمینه بستن کلوپ‌های حزب مذکور صورت گرفت که یک سلسله تفسیر و شایعات را به دنبال داشت. در محافل مردم قضاوت‌ها متفاوت بود، خصوصاً  آنهایی که نسبت به حزب پان‌ایرانیست بی‌تفاوت هستند این طور قضاوت می‌کنند که عکس‌العمل دولت مردم را از گرایش به احزاب سیاسی دور می‌سازد چون تا دیروز که سیاست مملکت ایجاب می‌نمود پان‌ایرانیست‌ها از صندوق انتخابات بیرون [می‌] آمدند و امروز که سیاستشان با سیاست دولت منطبق نیست یک باره مغضوب می‌شوند و از مقامات کشوری برکنار می‌گردند و حزب آنها به صورت نیمه تعطیل درمی‌آید.
گذشته از این «تصفیة دولت هویدا از پان‌ایرانیست‌ها»، امکان شرکت آنان به عنوان کاندیدای آن حزب در انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی که برای اولین بار در سال 1349 برگزار می‌شد نیز از بین رفت.
راندن حزب پان‌ایرانیست پزشکپور از عرصه سیاسی و اجرایی کشور در آن زمان در واقع عملی شدن همان سخن تهدیدآمیز هویدا در جلسه پاسخ به استیضاح پزشکپور بود که گفت: «این آخرین ترانه من است». این جمله مدت‌ها در محافل سیاسی و مطبوعاتی نزدیک به دولت و حاکمیت و نیز در میان اعضا و هواداران حزب پان‌ایرانیست نقل و مورد تفسیر و تعبیر قرار می‌گرفت. به تبع آن پزشکپور و یاران او به طرق گوناگون می‌کوشیدند این سخن هویدا را در سرنوشت سیاسی آتی خود و حزبشان ناچیز جلوه دهند. چنانکه در جریان میهمانی جشن تولد پزشکپور در سیزدهم اسفند ماه 1349:
در ابتدا نوار ترانه‌‌های مختلف و سه بار ترانه ایران زمین مخصوص حزب به وسیله ضبط صوت پخش و همگی با هم می‌خواندند. بعد از صرف شام از دکتر محمدرضا عاملی خواهش شد که درباره آخرین ترانه من که در جلسه شورای ملی آقای نخست‌وزیر به آن اشاره کردند صحبت نماید ولی چون دکتر عاملی در خوردن مشروب زیاده‌روی نموده بود در این باره صحبت نکرد. فقط اظهار داشت نه اولین ترانه است و نه آخرین ترانه چون 28 سال پیش اولین ترانه بود و حال تازه به اوج ترانه‌خوانی رسیده‌ایم و از این ترانه‌‌ها زیاد خواهیم خواند! بگذارید دیگران هر چه می‌خواهند بگویند. سپس محسن پزشکپور اضافه نمود نظریه در مورد آخرین ترانه این است که وقتی ایشان گفتند که این آخرین ترانه من است بدانید که به سخنران برمی‌گردد.
پزشکپور یک بار مدعی شد: «آقای هویدا به ما می‌گفتند این آخرین ترانه شماست. مگر ترانه ما چیست؟ ترانه ما آزادگی ملت ایران است و تا یک پان‌ایرانیست وجود دارد این ترانه را می‌خواند».
از جمله حوادثی که در واپسین دوره فعالیت دوره بیست و دوم مجلس شورا روی داد اخراج هوشنگ طالع از اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست از صحن علنی مجلس توسط عبدالله ریاضی رئیس مجلس بود که به دنبال درگیری لفظی میان او و چند تن از نمایندگان عضو فراکسیون ایران‌نوین رخ داد و در پی آن دیگر اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست با سر و صدا و جار و جنجالی که از سوی حامیان آنها در لژ تماشاچیان مجلس حمایت می‌شد به اعتراض صحن مجلس را ترک کردند. ساواک طی گزارشی هشدارآمیز جریان مذکور را چنین منعکس کرد:
ساعت 30/19 روز 23/3/50 محسن پزشکپور – دکتر محمدرضا عاملی تهرانی – هوشنگ طالع – ابراهیم میرانی – مهدی صفارپور – محمد جهانگیری – بهاءالدین هاتفی – فرج‌الله نیک آمال – فراهانی – سهراب زنگنه – تقی رحیمی – حسن طلائی – مهدی ظفری – ابراهیم قیاسیان – عبدالحمید معصومی و چند نفر دیگر در محل حزب پان‌ایرانیست حضور داشتند. دکتر طالع در مورد اخراج خود از جلسه مجلس شورای ملی برای آقایان اظهار داشت ما نهایت آرزو داشتیم که رئیس مجلس دستور اخراج از جلسه را بدهد زیرا که این اخراج قانونی نبود و اخراج باید با تأیید کلیه نمایندگان صورت پذیرد. ضمناً میرانی – فراهانی – زنگنه – دوشیزه نازیلا خسروی اظهار می‌داشتند که به محض خروج نمایندگان پان‌‌ایرانیست از مجلس کلیه افراد پان‌ایرانیست با سر و صدای بسیار  لژ تماشاچیان را ترک نمودیم و این مسئله باعث بر هم خوردن مجلس شورای ملی برای چند دقیقه گردید. جلسه فوق‌العاده به دستور رهبر حزب در ساعت 00/20 روز 23/3/50 با خواندن سرآغاز حزبی در محل حزب پان‌ ایرانیست شروع گردید. محسن پزشکپور وقایع مجلس شورای ملی را که در روز 23/3/50 در مورد اخراج یکی از نمایندگان پان‌ایرانیست اتفاق افتاده بود به طور کامل جهت آگاهی افراد بیان نمود و این عمل رئیس مجلس را غیرقانونی و خارج از نزاکت نام برد و از افراد خواستند که سرسخت‌تر از همیشه در راه پان‌ایرانیست قدم بردارند و در پایان اظهار داشت که فردا صبح محمدرضا عاملی و هوشنگ طالع به حوزه‌‌های انتخاباتی خود عزیمت خواهند نمود و روز پنجشنبه 27/3/50 نیز کنفرانس در دفتر مرکزی حزب برگزار خواهد شد.
نظریه یکشنبه – با توجه به دسترسی شنبه به هدف به صحت گزارش وی می‌توان اعتماد نمود.
نظریه چهارشنبه – 1- نظریه یکشنبه مورد تأیید می‌باشد.
2- برخورد لفظی بین دکتر طالع نماینده حزب پان‌ایرانیست در جلسه علنی مجلس شورای ملی مورخه 23/3/50 با عده‌ای از نمایندگان اکثریت و اخراج وی از جلسه علنی وسیله آقای مهندس ریاضی رئیس مجلس شورای ملی در بین افراد حزبی مورد بحث و تفسیر قرار گرفته و عکس‌العمل بدی در آنان ایجاد نموده و اظهار می‌دارند که این عمل مغایر با نظامنامه مجلس شورای ملی است و حتی عده‌ای از افراد غیرحزبی نیز در این مورد از نماینده حزب پان‌ایرانیست پشتیبانی می‌نمایند و اصلح است چنانچه صدق اظهارات آنان مورد تأیید می‌باشد اوامری صادر گردد که اخطاری در این مورد به مقامات مربوطه داده شود زیرا عده زیادی نسبت به دستگاه بدبین و انعکاس مطلوبی در بین مردم نخواهد داشت.
اقدام عبدالله ریاضی در اخراج هوشنگ طالع از مجلس رهبران حزب پان‌ایرانیست را قلباً سخت شادمان ساخته بود و در محافل حزبی و خصوصی مدعی شدند «همه جا از ما تعریف می‌شود»! پان‌ایرانیست‌ها این واقعه را پیروزی بزرگ و درخشانی برای خود برمی‌شمرند که در برابر اکثریت مجلس شورا و دولت هویدا حاصل آنان شده است، و البته چنین نبود.  جز آنچه آمد تا پایان دوره بیست و دوم مجلس شورا واقعه قابل اعتنای دیگری که اعضای فراکسیون کوچک پان‌ایرانیست‌ها در آن نقشی ایفا کنند، رخ نداد.

تسلیم نهایی
پان‌ایرانیست‌های پزشکپوری در ماجرای بحرین، فرصتی پیدا کردند تا با های و هوی و جنجال، بر سر موضوعی که می‌توانست افکار عمومی و حمایت مردم را به دنبال داشته باشد، از این نمد کلاهی برای خود بدوزند. پزشکپور حتی از ایجاد محدودیت‌هایی برای دفاتر حزب و توقیف روزنامه و اخراج یکی از «نمایندگان عضو حزب پان‌ایرانیست» از مجلس، ابراز شادمانی می‌کرد به این امید که مردم قانع شوند که آنچه در جریان است جنگ زرگری نیست و حزب پان‌ایرانیست و «سرور پندار» را جدّی بگیرند. غافل از اینکه در نظام شاهنشاهی آریامهری مردم چنان به همة رفتارهای حاکمیت بی‌اعتنا و بدبین بودند، که حتی اتخاذ و مواضع بحق و به نفع حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور را عیناً «جنگ زرگری» برای سرگرم نمودن مردم، می‌دانستند؛ به خصوص که «مخابره تلگرام به پیشگاه شاهنشاه» بخشی از این فعالیت‌ها بود. امید حزب پان‌ایرانیست به حل مشکل به دست «شاهنشاه» امیدی واهی بود.
در ساعت 00/19 روز شنبه 15/1/49 جلسه نیروی کارمندی حزب پان‌ایرانیست اهواز با شرکت قریب ده نفر از اعضا، منجمله حسین عطوان (شهریار). محمد جهانگیر. محمود سلیمانی. حسن آصف. شریف قاطع و غلامحسین آصف و عبدالی در محل دفتر حزب تشکیل بوده است. در این جلسه حسین عطوان (شهریار) پیرامون جریانات روز موضوع بحرین. اظهارات محسن پزشکپور رهبر حزب مزبور در مجلس شورای ملی درباره بحرین و توقیف شماره اخیر روزنامه خاک و خون سخن گفته و اظهار داشته همان طوری که اطلاع دارید شماره اخیر روزنامه خاک و خون ناشر افکار حزب چون حاوی اظهارات پزشکپور بوده توقیف شده و احتمال دارد شماره‌‌های بعدی نیز توقیف شود ولی ما فعلاً بر همان روش و تاکتیک قبلی هستیم یعنی دفتر حزب مفتوح است و جلسات حزبی هم کمافی‌السابق تشکیل خواهد شد و موضوع مهم در شرایط فعلی این است که بحرین برای ما یک مسئله حیاتی است و نظر ما در مورد بحرین همان است که رهبر حزب در مجلس شورای ملی گفته و این نشان می‌دهد که اولاً ما انضباط داریم و در ثانی حزب ما بر همان اصول مکتب پان‌ایرانیسم گام برمی‌دارد. توقیف روزنامه باعث شد که ارزش حزب ما در اجتماع بالا برود و خیلی‌ها که تا به حال تصور می‌‌کردند ما با حکومت جنگ زرگری داریم بفهمند که ما حزبی هستیم استوار و متکی بر اصول و افکار پان‌ایرانیسم. ما پان‌ایرانیست‌ها دفاع و حمایت از رژیم شاهنشاهی جزو اصول اعتقادی و فکری ما است، بنابراین باید دانست که ما با دولت اختلاف داریم نه با شاهنشاهی مملکت. به همین جهت اعضای حزب وظیفه دارند سیاست حزب را برای افراد روشن و تشریح نموده تا همه آن را درک کنند و توهماتی حاصل نشود. نکته دیگر اینکه هر کدام از ما باید تلگرافی به پیشگاه رهبری مملکت مخابره و در آن حقوق ملت ایران را در بحرین تأکید و قبض این تلگراف را به دفتر حزب تسلیم نماییم. دیگر اینکه ما درصدد تهیه طومار و جمع‌آوری امضا پیرامون حاکمیت ایران بر بحرین هستیم که بعداً آن را به مرکز ارسال خواهیم داشت.
در روز چهاردهم فروردین ماه 1349 و در جمع دیگری از اعضای حزب پان‌ایرانیست یکی از مسئولان حزب پان‌ایرانیست به شرح زیر سعی کرده بود شخص شاه را از اتهام موافقت با طرح تجزیه بحرین از ایران مبرا جلوه داده و اظهار امیدواری کند که سرانجام هم او مانع از عملی شدن آن طرح خائنانه شود:
درست است که طبق قرارداد گلستان نیز قسمت دیگری از خاک میهن ما باز تجزیه شد ولی این مسائل [مربوط] به زمان حکومت ضعیف قاجاریه بوده اما امروز که سیاست مستقل ملی ایران ملاک عمل است نباید قطعه دیگری از خاک ما تجزیه شود. شاهنشاه فرموده‌‌اند از وجب به وجب شن‌زارها و آب شور دریاها با ناخن و چنگال دفاع می‌کنیم. باید بدانیم دولت فعلی از فرمایشات شاهنشاه چه استنباطی دارد. مفهوم واقعی رفراندوم این است که مردم در آزادی کامل بتوانند اظهارنظر کنند نه زیر نفوذ شیخ‌ غاصب بحرین. حکومت حزبی ایران‌نوین سند تجزیه بحرین را به [ناخوانا] می‌برد. شما پیچ هر کدام از این رادیوها و فرستنده‌‌های کشور را باز کنید در این شرایط سخت و غم‌انگیز هیچ سخنی از بحرین شنیده نمی‌شود. از عملیات فداییان فلسطین و گواتمالا و ویتنام و آمریکای لاتین و غیره و غیره از رادیوها صحبت است ولی چرا از مبارزات دلیرانه هم‌میهنان ما در بحرین سخنی گفته نمی‌شود. همان طوری که رهبر حزب سرافراز و دلیر ما محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی گفت گورستان‌‌‌های بحرین جسد هزار ایرانی وطن‌پرست را که به جرم ایران‌دوستی با ایران جان از کف داد‌ه‌اند در برگرفته است و بدن‌های آنها با گلوله‌‌های استعمار مشبک شده و به غل و زنجیر کشیده شده‌اند ولی باز هم گفته‌اند ایران ما. امیدواریم که دست توانای رهبر مملکت از آستین بیرون بیاید و مانند گذشته که در مواقع حساس با قاطعیت مسائل را حل و فصل می‌فرمودند امروز هم این مسئله را به نفع ملت ایران و حاکمیت ایران حل فرمایند. ما این امید را بسیار داریم.
همچنانکه گزارش زیر نشان می‌دهد، محسن پزشکپور بیش از هر کس دیگری از موافقت شاه با انتزاع بحرین از ایران مطلع بوده و از همان آغاز نومیدانه می‌کوشید بلکه جهت عملی نشدن آن طرح آخرین تلاش‌های خود و حزبش را ولو به طور صوری و تبلیغاتی به کار بندد:
رونوشت گزارش خبر شماره 8142/20 ه‍ 1-7/2/49                        منبع 167
موضوع. قرائت اعلامیه ارتش شاهنشاهی در مورد بحرین توسط محسن پزشکپور و پدرش. دیروز قبل از پاسخ دولت به استیضاح گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست پدر محسن پزشکپور اطلاعیه ارتش شاهنشاهی مبنی بر پشتیبانی از مسئله بحرین را به همان صورتی که دولت می‌خواست و در روزنامه آیندگان چاپ شده بود قرائت نمود و خطاب به محسن پزشکپور گفت به نظر من حل مسئله بحرین به این صورت با نظر شاهنشاه آریامهر بوده و دلیل بزرگ آن هم تأیید ارتش می‌باشد. در این وقت محسن پزشکپور مجدداً اعلامیه مزبور را قرائت نمود و بلافاصله گفته پدر خویش را تأیید کرد و اظهار داشت اکنون معلوم شد که خواست شاهنشاه می‌باشد و تصمیم گرفته شد که محسن پزشکپور دیگر در مجلس سخنرانی مخالف ننماید بلکه دکتر محمدرضا عاملی صحبت نماید و به طور مستدل و آرام از مخالفتی که شده پشتیبانی کند اما نه شدید چون تا آن روز نمی‌خواستند قبول کنند که خواست شاهنشاه آریامهر است بلکه می‌گفتند که ممکن است شاهنشاه را در محظور [محذور] یا عمل انجام شده‌ای قرار داده باشند. قرار شد که نظریات خود را تعدیل دهند و دیگر مخالفت صریحی نکنند. محسن پزشکپور سپس بیان نمود برای اینکه افراد نگویند که چرا گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست سکوت کرد اولاً باید گفت که چون شاهنشاه از این امر مطلع هستند و معظم‌له به هر حال در کوران مبارزات سیاسی بین‌المللی قرار دارند. ثانیاً باید اظهار نمود که در همان روز پاسخ به استیضاح نمایندگان حزب ایران‌نوین در موقع سخنرانی پزشکپور می‌خواستند سر و صدا کنند و نگذارند که وی صحبت نماید.
این موضوع باعث شده بود که دستگاه رهبری حزب حتی برای قانع ساختن اعضای حزب راه مفری پیدا نکند.
مأموری از ساواک این موضوع را از جریان پاسخگویی محمدرضا عاملی تهرانی، قائم‌مقام اول پزشکپور و نماینده وقت مهاباد در مجلس بیست و دوم، به یکی از اعضای حزب در تاریخ دهم اردیبهشت ماه 1349 استخراج کرده بود:
... یکی دیگر از افراد سؤال نمود: شما که درباره مسئله بحرین دولت را مقصر می‌دانید مگر فرمان و به طور کلی لشکر ایران به دست شخص شاهنشاه آریامهر و به امر مبارک ایشان نیست؟ پس شما که دولت را مقصر می‌دانید اگر حکومت دولت به دست شما بود چه می‌کردید؟ دکتر عاملی در جواب بیان داشت اگر حکومت به دست ما بود ما خودمان می‌دانستیم چه کار کنیم و به چه ترتیبی عمل نماییم. دکتر عاملی در این موقع به طور نامفهومی پاسخ سؤال مزبور را داد و گفت ما قبول داریم که امر شاهنشاه آریامهر می‌باشد ولی چون یارای مقاومت در مقابل لشکر و ارتش خارجی را نداریم مجبور شدند با این ترتیب که مشاهده می‌کنید عمل کنند. نامبرده سپس ضمن تشکر از افراد حاضر بیان نمود ما پان‌ایرانیست‌ها هیچ موقع شکست برایمان مفهومی ندارد و فقط برای ما کافی است که دولت را مورد استیضاح قرار دادیم. عاقلان می‌دانند که چطور ما را دست چپی خواندند و جواب عوضی به ما دادند و متن استیضاح را عوض کردند بعد برای اینکه ما در روزنامه خود چیزی ننویسیم آن را توقیف کردند غافل از اینکه به وسیله جلسات سخنرانی که در تمام شهرهای ایران دائر می‌گردد سخنان خود را به طرفداران خود گفته‌ایم و خواهیم گفت و حتی از روزنامه هم بهتر و اما از اینکه می‌گویم ما شکست نخوردیم، بلکه پیروز هم شدیم این است که کار ما کاری بود که راه ما را به سوی پیروزی نزدیک کرد. حالا بگذارید دیگران تصور کنند که ما شکست خوردیم. جلسه مزبور در ساعت 40/20 خاتمه پذیرفت و افراد به تدریج محل حزب را ترک نمودند.
دستگاه‌‌های دولتی به درستی این موضوع را مطرح می‌کردند که پان‌ایرانیست‌های مجلس با تداوم مخالفت با طرح تجزیه بحرین از ایران در واقع در برابر خواست‌های شخص شاه ایستادگی می‌کنند. به همین دلیل رهبران و کارگردانان حزب پان‌ایرانیست برای دفع این تهدید بزرگ، ناگزیر خیلی زود موضع‌گیری کردند. در چهاردهم اردیبهشت ماه 1349:
محمدرحیم شیخ‌الاسلامی و حاج‌احمد عزیزی از اعضای هیأت مرکزی حزب پان‌ایرانیست کمیته بانه که برای پاره‌ای امورات خود به تهران رفته بوده‌اند در تالار خاک و خون با آقای دکتر عاملی ملاقات و راجع به دستوراتی که از هیأت مرکزی حزب داده شده بود مذاکره و محمدرحیم شیخ‌الاسلامی که مسئول کمیته بانه است عنوان داشته چون بانه یک نقطه مرزی و حساس است نمی‌‌توانند بدون نظر مقامات محلی هیچ‌گونه اقدامی را انجام دهند. آقای عاملی به وی و سایر حاضرین گفته است ما از طرح مسئله بحرین در محل نظری جز وطن‌پرستی نداشته‌ایم و مطالب اشاره شده در مجلس مغایرتی با فرمایشات شاهنشاه نداشته زیرا ما پان‌ایرانیست‌ها در مقابل فرمان شاهانه مطیع بوده و هستیم و اگر زندانی هم بشویم و در حزب ما را هم ببندند باز شعار خودمان را که دفاع از نیاخاک و دفاع از آیین شاهنشاهی ایران و اطاعت در مقابل هرگونه فرمانی که از طرف شاهنشاه صادر شود و اقدام برای وحدت و یگانگی آریائی‌نژادان تحت پرچم شاهنشاهی ایران و مخالفت با استعمار قطع نکرده و در هر جا و در هر مکان اعلام می‌کنم ما به خاطر نمایندگی فعالیت نمی‌کنیم، ما به خاطر وظیفه مقدسی که به عهده ما است فعالیت و خدمت می‌کنیم و چنانچه در مورد بحرین هر فرمانی از طرف شاهنشاه آریامهر صادر شود ما مطیع و سر تعظیم فرود می‌آوریم و در این مورد که ما بخواهیم برخلاف فرمان ملوکانه اقدامی انجام دهیم این غیرممکن است و این شایعات را کسانی که نمی‌خواهند اصلاً حزبی به نام پان‌ایرانیست وجود داشته باشد به وجود می‌آورند. آقای عاملی اضافه نموده که در مقابل دستورات مقامات کاملاً مطیع بوده و عملی برخلاف نظرات آنها انجام ندهند و حتی اگر گفته شود تابلوی حزب را پایین بیاورند قبول نمایند. چون ممکن است حزب ایران‌نوین اقداماتی بر علیه این حزب انجام دهد عکس‌العمل نشان نداده و به افراد حزب گفته شود که ما هدف‌های مقدس که قبلاً داشته‌ایم باز هم داریم و در راه پاس شاهنشاهی ایران و دفاع از وطن کوشاتر خواهیم بود و چنانچه دستور داده شود جلسات دولت حزبی هم تشکیل نشود قبول کنید و هیچ‌گونه عملی که مخالف سیاست دولت و نظر مقامات امنیتی باشد انجام ندهید.
نظریه منبع – خبر صحت دارد و ملارحیم شیخ‌الاسلامی از این پیشامد که از نظر محلی شکستی برای حزب پان‌ایرانیست محسوب می‌شود ناراحت به نظر می‌رسد.
محسن پزشکپور نیز در اواخر خرداد ماه 1349 ناچار شد تجاهل را به کناری نهاده و برای خوشایند شاه و در امان ماندن خود و حزبش از آماج حملات بدون محابای هویدا و ساواک مدعی شود:
در جریان مسئله بحرین من فکر می‌کردم اصل موضوع را شاهنشاه آریامهر خبر ندارند روی این اصل گروه پارلمانی حزب ما اقدام به استیضاح از دولت نمود تا به این وسیله معظم‌له از موضوع مطلع شوند ولی بعداً متوجه شدم که شاهنشاه در جریان کلیه امور می‌باشند.
نظریه منبع – محسن پزشکپور به اشتباه خود در مورد مخالفت با دولت درباره بحرین و جریان استیضاح پی برده است.
نظریه رهبر عملیات – با توجه به دسترسی منبع به هدف ]به[ صحت اظهارات وی می‌توان اعتماد نمود.
بسیاری از اعضای حزب پان‌ایرانیست آگاه بودند هر چه هست زیر سر شخص «شاهنشاه» است. این معنی البته در محافل و گفتگوهای خصوصی اعضای حزب به وضوح گفته می‌شد. از جمله در سیزدهم تیر ماه 1349 چند تن از اعضای حزب پان‌ایرانیست با اشاره به رخدادهای مذکور درباره بحرین و فشارهای وارده بر حزب به یکدیگر گوشزد می‌کردند:
... در این موقع آقای علی عارفیان وارد بانک شد و هنگامی که با آقای چیانی مشغول صحبت بود آقای نظری خطاب به ایمانی گفت: سعی کن در محافل اسمی از شاه نیاوری و ما همه می‌دانیم که تمام این کارها زیر سر او است، این را همه می‌دانند. منظور این است که گرفتاری برای حزب درست نشود تا ببینیم چه می‌شود. سپس خطاب به آقای چیانی گفت: هویدا ظاهری بسیار ساده و باطنی بسیار نامرد و دزد و خائن دارد. با این وضعی که درست کردند موقعیت هویدا خیلی مستحکم شد. انگلیس با تمام قوا او را حمایت می‌کند.

حمایت از رژیم و تداوم بی‌مهری‌
حزب پان‌ایرانیست، به جبران جنجالی که بر سر جدایی بحرین ایجاد کرده، تلاش کرد تا از «شاهنشاه» رفع ابهام نماید و وفاداری خود را به او ثابت نماید. حمایت از سیاست‌های نفتی «شاهنشاه» بهانه‌ای بود برای این کار:
چون بعضی از مسئولین حزب پان‌ایرانیست شهرستان‌‌‌ها ضمن درخواست کتبی از شهربانی‌های مربوطه به منظور ستایش از نقش ارشادکننده شاهنشاه آریامهر و تجلی مبارزه ملت ایران با کمپانی‌های نفتی و تقاضای برگزاری کنفرانس و یا انعقاد مجالس سخنرانی را در محل حزب مزبور نموده و می‌نمایند لذا خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به نامه‌‌های شماره 1329/312-29/3/49 و 1357/312- 21/3/49 آن سازمان، نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور ـ سپهبد صدری
در پی آن بخش 312 اداره کل سوم ساواک به شرح زیر برای مدیرکل آن اداره استدلال کرد:
به دنبال استیضاح گروه پارلمانی حزب پان‌ایرانیست از دولت در مورد مسئله بحرین و دادن رأی منفی از طرف چهار تن از اعضای گروه پارلمانی حزب مزبور (محسن پزشکپور، دکتر محمدرضا عاملی تهرانی، هوشنگ طالع، دکتر اسماعیل فریور) به نطق جوابیه آقای هویدا مقرر گردید به نحو غیرمحسوس از فعالیت‌های این حزب ممانعت به عمل آید و بدین منظور نامه‌ای نیز به شهربانی کل کشور ارسال گردید.
اخیراً که مسئله نفت پیش آمد محسن پزشکپور رهبر حزب پان‌‌ایرانیست در مجلس شورای ملی و کنفرانس متشکله این حزب، پشتیبانی حزب مزبور را از فرمایشات شاهنشاه آریامهر اعلام نمود و در برخی از شهرستان‌‌‌ها نیز که حزب موصوف دارای تشکیلات بود کنفرانس‌هایی به منظور اعلام پشتیبانی حزب فوق از فرمایشات معظم‌له منجمله در شهرستان‌‌‌های رضائیه، اهواز، آبادان تشکیل گردید. شهربانی کل کشور اخیراً طی نامه‌ای اعلام داشته بعضی از مسئولین حزب پان‌ایرانیست در شهرستان‌‌‌ها ضمن درخواست کتبی از شهربانی‌های مربوطه به منظور ستایش از نقش ارشادکننده شاهنشاه آریامهر و تجلی مبارزات ملت ایران با کمپانی‌های نفتی تقاضای برگزاری کنفرانس و یا انعقاد مجالس سخنرانی را در محل‌های حزب نموده و می‌نمایند و در خاتمه تقاضا نموده با توجه به نظریه ساواک دائر به جلوگیری از اجتماعات این حزب، مجدداً در این مورد نظریه اعلام شود.
نظر این بخش با در نظر گرفتن ایدئولوژی حزب پان‌ایرانیست و فعالیت‌های این حزب در سنوات گذشته و در حال حاضر که نماینده اعتقاد اعضای آن به نظام شاهنشاهی ایران می‌باشد آن است که به طور محدود با فعالیت‌های حزب مزبور موافقت به عمل آید. چون از یک جهت موجبات عدم فعالیت زیرزمینی حزب فوق فراهم خواهد شد و از جهت دیگر اقدامات بیشتری با فعالیت محدود این حزب به وجود خواهد آمد تا با نفوذ منابع در رأس تشکیلات حزب فوق اطلاعات مورد نیاز را از وضعیت و کیفیت فعالیت‌های آن کسب نمود.
ضمناً لازم به توضیح است که اخیراً گزارشی در مورد برگزاری کنفرانس از طرف اعضای این حزب در رضائیه در مورد پشتیبانی حزب مزبور از فرمایشات شاهنشاه آریامهر در خصوص مسئله نفت به استحضار رسیده و مقرر گردیده با برگزاری کنفرانس از طرف اعضای حزب مزبور در رضائیه موافقت به عمل آید.
البته پس از مذاکره و رایزنی‌های لازم تصمیم گرفته شد به حزب پان‌ایرانیست اجازه داده شود فقط در چارچوب دفاع از سیاست‌های نفتی جدید شاه فعالیت‌هایش را تجدید کند. در این اجازه‌نامه نصیری به شهربانی کل کشور به تاریخ چهارم اسفند ماه 1349 که اعلام شده بود جز استثنای مذکور در سایر موارد محدودیت‌ها درباره حزب پان‌ایرانیست پیرو توافقات و دستورالعمل‌های سابق ادامه خواهد یافت، چنین می‌خوانیم:
عطف به شماره 81/5-659-24/11/49
برگزاری کنفرانس و ایراد سخنرانی از طرف مسئولین و اعضای حزب مزبور در مورد مسئله نفت در جهت پشتیبانی از فرمایشات شاهنشاه آریامهر بلامانع است. خواهشمند است دستور فرمایید در خصوص سایر موارد با توجه به نامه‌‌های شماره 1329/312-19/3/49 و 1357/312-21/3/49 این سازمان عمل نمایند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ سپهبد نصیری
در سالگرد ششم بهمن 1349، برخلاف سالیان گذشته، هویدا پان‌ایرانیست‌ها را به مراسم ششم بهمن دعوت نکرد.
ساواک درباره اصرار رهبران حزب پان‌ایرانیست برای تجلیل از انقلاب سفید شاه و این اقدام تحقیرکننده هویدا در حق پان‌ایرانیست‌ها چنین گزارش کرده بود:
اخیراً متن اظهارات محسن پزشکپور نماینده مجلس شورای ملی و رهبر حزب پان‌ایرانیست در مجلس شورای ملی پیرامون مسئله نفت و نیز سخنرانی دکتر محمدرضا عاملی تهرانی قائم‌مقام حزب مزبور درباره انقلاب تاریخی ششم بهمن به منظور آگاهی اعضای علاقه‌مند حزب به این مطالب به اهواز ارسال شده و به طور خصوصی در اختیار بعضی از اعضای حزبی قرار گرفته و سپس از آنان مسترد شده است. ضمناً بین برخی از وابستگان حزب مذکور گفته شده محسن پزشکپور از عدم دعوت از حزب مزبور جهت شرکت در مراسم سالگرد انقلاب ششم بهمن اظهار ناراحتی و گلایه کرده و گفته به خلاف تمایل وعلاقه ما از حزب پان‌ایرانیست که تنها حزب شرکت‌کننده در تصویب ملی ششم بهمن و این انقلاب تاریخی است مقامات دولتی برای شرکت در مراسم سالگرد و تجلیل از آن دعوتی به عمل نمی‌آورند.
نظریه یکشنبه – ارسال متن سخنرانی‌های مذکور به اهواز جهت اطلاع افراد حزبی از آنها و نیز انتشار مطلب منصوب به پزشکپور به شرح بالا بین پاره‌ای از اعضای حزب صحیح به نظر می‌رسد.
با این حال کارگردانان و مسئولانی از حزب پان‌ایرانیست در برخی شهرهای کشور با ترتیب دادن مراسمی به تجلیل مکرر از انقلاب سفید شاه پرداختند:
بعد از ظهر روز سه‌شنبه 6/11/49 به مناسبت سالروز انقلاب تاریخی ششم بهمن جلسه‌ای با شرکت در حدود سی نفر از اعضا و علاقه‌مندان به حزب پان‌ایرانیست و افراد متفرقه در محل دفتر این حزب در اهواز تشکیل بوده است. ابتدا سرآغاز حزبی توسط هادی اقبالی کارگر نساجی شوش و عضو حزب خوانده، سپس مهندس رضا کرمانی کارمند شرکت ملی نفت و عضو معمر حزبی پیرامون تجلیل از انقلاب شاه و مردم در روز ششم بهمن سال 41 به تفصیل سخن گفته و ضمن برشمردن ثمرات و اثرات این انقلاب تاریخی و اشاره به تحولات و پیشرفت‌هایی که در سایه انقلاب ششم بهمن نصیب ملت ایران گردیده اظهار داشته در چنین روزی بنا به اراده و فرمان شاهنشاه آریامهر کشاورزان و زارعین از تعدی و فشار و ظلم نجات یافته و گروه کثیری از افراد این مملکت از جهل و بی‌سوادی رهایی یافتند و دانش و سلامتی به اقصی نقاط کشور راه یافت و اکثریت قاطع مردم ایران از مزایای این انقلاب برخوردار شدند و این انقلاب را شاهنشاه آریامهر بدون خون[ریزی] صادر فرمودند.
از دیگر مراسمی که باز برخلاف سالیان گذشته هویدا اجازه نداد از رهبران حزب پان‌ایرانیست دعوت به عمل آید سالگرد وقوع کودتای بیست و هشتم مرداد بود. با این حال پزشکپور از مسئولان و دیگر اعضای حزب پان‌ا‌یرانیست در شهرهای مختلف خواست حتی‌المقدور در سالگرد آن روز تاریخی مراسمی درخور برگزار کنند. در خود تهران هم پزشکپور شخصاً در حضور اعضا و هواداران این حزب سخنرانی غرّایی در تمجید از کودتا ایراد کرد. اداره کل سوم ساواک در بیست و هشتم مرداد ماه 1349 در این باره چنین گزارش کرده بود:
در جریان جشن‌های ملی امسال به مناسبت سالروز قیام ملی 28 امرداد سال 32 برخلاف معمول سنواتی از حزب پان‌ایرانیست دعوت برای شرکت در مراسم به عمل نیامده و به علاوه تضییقات گوناگون نیز فراهم گردیده است. به همین جهت این حزب برخلاف همیشه نتوانسته در برگزاری این جشن ملی سهم مؤثری داشته باشد.
معهذا محسن پزشکپور به کلیه مسئولین شعب حزبی در نقاطی که حزب مذکور شعبه داشته دستور داده که به عنوان یک وظیفه حزبی در حد امکانات خود به مناسبت سالروز قیام ملی 28 امرداد مراسمی برگزار نمایند که آخرین اطلاع رسیده حاکی است که در اهواز و خرمشهر مراسم جشن و سخنرانی در محل حزب به مناسبت مذکور برپا گردیده است.
در تهران نیز اگر چه به طور رسمی حزب مذکور دعوتی نداشته معهذا در محل حزب مراسمی برپا و تعدادی حدود 60-70 نفر از اعضا و هواداران حزبی در محل حاضر و محسن پزشکپور شخصاً در جمع آنها سخنرانی نموده است. سخنان نامبرده پیرامون سالروز 28 امرداد و فلسفه رستاخیز مردم در این روز و اینکه ناشی از پیوند هزار ساله مردم با شاهنشاهی ایران است بوده. ناطق با اشاره به اینکه شاهنشاهی ایران همه میراث فرهنگی و رسالت نژاد ایرانی را در پیشگاه جامعه با خود دارد یادآور شده که قیام ملی 28 امرداد گویای این امر است که صرف نظر از سنت شاهنشاهی در ایران، ملت با رستاخیز خویش پایه‌‌های شاهنشاهی آریامهر بزرگ را مثبت و تأیید کرده است. پزشکپور سپس به مبارزات بیست و هشت ساله حزب پان‌ایرانیست به عنوان پاسدار آیین شاهنشاهی ایران زمین اشاره و اضافه کرده که این حزب و خط‌مشی حزب بوده و خواهد بود و هر پان‌ایرانیستی تا سرحد جانبازی مبارزات و کوشش‌های خود را ادامه داده و وظیفه دارد چون سرباز جانبازی در راه آرمان‌های بزرگی‌بخش آریامهر شاهنشاه ایران زمین بکوشد.
سخنرانی پزشکپور با ابراز احساسات حاضرین خاتمه پذیرفته لیکن از [ناخوانا] از طرف مسئولین دولتی حزب پان‌ایرانیست از شرکت رسمی در این آیین‌ ملی محروم شده و اعضای این حزب نمی‌توانند مانند همیشه احساسات میهنی خود را ابراز نمایند، عموماً اندوهگین و مغموم هستند.
توضیح اینکه برابر اطلاع در خرمشهر از طرف احزاب مردم و ایران‌نوین و حتی سازمان‌های دولتی فعالیت چشمگیری در بزرگداشت سالروز قیام ملی 28 امرداد صورت نگرفته است.
ملاحظات 312:
برگزاری مراسم و سخنرانی پزشکپور و نیز انجام مراسم در اهواز و خرمشهر مورد تأیید است.
ضمناً پزشکپور طی نامه‌ای اعتراض گله‌آمیز خود را به مناسبت عدم دعوت از حزب پان‌ایرانیست برای شرکت در مراسم سالروز 28 مرداد به آقای وزیر اطلاعات اشعار داشته است.
نصیری، رئیس ساواک، با ملاحظه گزارش فوق برآشفته بود که چرا برخلاف دستورالعمل‌های سابق، دفتر حزب پان‌ایرانیست در تهران تعطیل نشده است. بخش 312 هم در هفتم شهریور ماه 1349 طی گزارشی به شرح زیر درباره چگونگی برگزاری مراسم مذکور توسط پان‌ایرانیست‌ها و اجرا شدن دستور نصیری مبنی بر پایان دادن به فعالیت‌های این حزب در دفتر تهران اطلاعات لازم را در اختیار مقدم قرار داد:
در تاریخ 28/5/49 مفاد گزارش خبری واصله حاکی بود که در جریان جشن‌های ملی امسال به مناسبت سالروز قیام ملی 28 امرداد سال 32 برخلاف معمول سنواتی از حزب پان‌ایرانیست دعوت برای شرکت در مراسم به عمل نیامده و به علاوه تضییقات گوناگون نیز فراهم گردیده. به همین جهت این حزب برخلاف همیشه نتوانسته‌ در برگزاری این جشن ملی سهم مؤثری داشته باشد. معهذا محسن پزشکپور رهبر حزب مذکور به کلیه  مسئولین شعب حزبی در نقاطی که حزب موصوف شعبه داشته دستور داده که به عنوان یک وظیفه حزبی در حد امکانات خود به مناسبت سالروز قیام ملی 28 امرداد مراسمی برگزار نمایند. در تهران نیز به طور غیررسمی مراسمی به همین مناسبت برگزار و محسن پزشکپور پیرامون سالروز قیام ملی 28 امرداد سال 32 سخنرانی نموده است.
مراتب فوق به عرض رسیده، تیمسار ریاست ساواک پی‌نوشت فرموده‌اند:
«محلی که جشن در تهران برپا نموده‌اند کجا بوده؟ اگر مرکز حزب یا پایگاه بوده چرا تعطیل نشده؟ 4/6/49».
اینک به عرض می‌رساند نظر به اینکه افراد وابسته به حزب مذکور همه ساله به مناسبت سالروز قیام ملی 28 امرداد در محل حزب مذکور حاضر شده و فعالیت مؤثری در این جشن داشته‌اند لذا روز مزبور بدون اینکه دعوتی از آنان به عمل آید در محل حزب پان‌ایرانیست در مرکز حضور یافته، محسن پزشکپور در تجلیل از رستاخیز ملت ایران در این روز مطالبی بیان داشته است. مضافاً به اینکه تا تاریخ 4/6/49 در مورد تعطیل شدن مرکز یا پایگاه حزب پان‌ایرانیست اوامری صادر نشده بود ولی تیمسار ریاست ساواک در ذیل یکی از گزارشات مربوط به این حزب پی‌نوشت فرموده بودند که از تشکیل جلسات آن ممانعت به عمل آید که در اجرای اوامر صادره در این زمینه اقدام مقتضی معمول و در نتیجه کلیه جلسات آن در حال حاضر عملاً متوقف گردیده. لیکن برخی از اعضای این حزب به منظور دیدار یکدیگر در محل یا منازل اعضای حزب موصوف حضور یافته و درباره وضعیت فعلی حزب پان‌ایرانیست بحث می‌نمایند.
مراتب فوق استحضاراً به عرض رسید.
در شهرهای دیگری هم ساواک خواسته بود از برگزاری مراسم گرامیداشت روز بیست‌و‌هشتم مرداد توسط پان‌ایرانیست‌ها جلوگیری به عمل آید اما در پاره‌ای از شهرها مسئولان محلی حزب به رغم تمام محدودیت‌ها جلساتی برگزار کردند. اگر چه در پاره‌ای از موارد این مراسم با تذکراتی از سوی مأموران شهربانی همراه بود:
مسلم آقا علیخانی مسئول حزب پان‌ایرانیست استان گیلان ضمن مذاکراتی در محل تالار خاک و خون شهرستان لنگرود درباره برنامه جشن 28 مرداد و جریان جلوگیری شهربانی از اجرای برنامه تظاهرات حزب مزبور اظهار داشت: من به شهربانی رفتم و هدف از تظاهرات 28 مرداد را با آنان در میان گذاشتم. رئیس شهربانی اظهار نمود متأسفم از اینکه شما نباید برنامه‌ای اجرا کنید. من هم قبول کردم و برگشتم ولی به طوری که اطلاع دارم افراد حزبی شهرستان رودسر با تمام محدودیت‌های موجود برنامه مختصری اجرا نمودند که طی آن اجتماع چند نفری در محل تشکیلات حزب صورت گرفت و ایرج کریم‌پور پیرامون روز 28 مرداد صحبت کرد.
بدین ترتیب موضوع بحرین اجازه نمی‌داد رهبران و اعضای این حزب حتی در سالگرد رخدادهای تأسف‌باری نظیر کودتای بیست و هشتم مرداد ماه 1332 هم ارادت قلبی خود را نسبت به محمدرضا پهلوی تجدید نمایند.

جشن‌های دوهزاروپانصدمین سال شاهنشاهی ایران
جشن‌های موسوم به دوهزاروپانصد سال شاهنشاهی ایران در مهرماه 1350 برگزار شد، اما سال‌ها قبل از آن مقدمات این نمایش بزرگ شروع شده بود. پزشکپور به عنوان لیدر فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست در مجلس شورا نیز در «کمیسیون جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی» عضویت داشت.  در تاریخ بیست و پنجم دی ماه 1348 پزشکپور در نامه‌ای به شرح زیر رئوس برنامه‌‌های این حزب برای شرکت فعال در مراسم جشن‌های مذکور را به رئیس وقت شورای مرکزی این جشن‌ها، جواد بوشهری، ارائه داد:
جناب آقای جواد بوشهری ریاست محترم شورای مرکزی جشن‌های «شاهنشاهی ایران»
به پیوست طرح حاوی سازمان شوراهای جشن‌های شاهنشاهی به حزب پان‌ایرانیست و نیز برنامه کلی سازمان‌ها و پایگاه‌‌های حزبی را به هنگام برگزاری جشن‌های شاهنشاهی ایران برای بررسی و تأیید شورای محترم مرکزی جشن‌های شاهنشاهی ایران ا رسال می‌گردد.
بدیهی است، هرگاه طرح و یا برنامه تفصیلی و تکمیلی دیگری مربوط به برنامه کلی در نظر گرفته شد، متعاقباً گزارش می‌گردد.
با احترام محسن پزشکپور
گروه محسن پزشکپور برای سنگ‌ تمام گذاشتن در این جشن‌ها و عرض ارادت خود به شاه، برنامه مفصلی ارائه کردند.
مدت کوتاهی پس از ارائه این برنامه به شورای برگزاری جشن‌های مذکور، موضوع انتزاع بحرین پیش آمد و حزب پان‌ایرانیست به سرعت مورد غضب قرار گرفت. جواد بوشهری در نامه‌ای به تاریخ بیست و یکم مهر 1349 به شرح زیر خطاب به محسن پزشکپور موافقت اصولی شورای جشن‌ها را با شرکت حزب پان‌ایرانیست در مراسم مذکور اعلام کرد و همچنانکه مطلب ذیل همین نامه نشان می‌دهد، رونوشتی از آن و نیز رئوس برنامه‌‌های مورد موافقت قرار گرفتة آن را نیز برای نماینده ساواک در شورای جشن‌های فوق فرستاد:
جناب آقای پزشکپور دبیرکل محترم حزب پان‌ایرانیست
پنج نسخه از برنامه حزب محترم پان‌ایرانیست در برگزاری مراسم جشن شاهنشاهی که در سوکمیسیون مربوطه بررسی شده و در کمیسیون برنامه و تشریفات این شورا با حضور جناب آقای دکتر عاملی نماینده تام‌الاختیار آن حزب و نماینده مجلس شورای ملی تصویب گردیده برای اجرا به پیوست نامه حاضر ایفاد می‌گردد.
بسیار متشکر خواهم شد وصول آن را اعلام فرمایند.
رئیس شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران
سناتور جواد بوشهری
رونوشت تمام به انضمام یک نسخه از برنامه مربوطه برای استحضار تیمسار زالتاش نماینده محترم سازمان امنیت در شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران فرستاده می‌شود.
رئیس شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران
سناتور جواد بوشهری
عینی زالتاش نماینده ساواک در شورای جشن‌های مذکور رونوشت نامه بوشهری خطاب به پزشکپور را به همراه رئوس برنامه‌‌های توافق شده برای حزب پان‌ایرانیست، برای استعلام و کسب تکلیف برای ناصر مقدم، مدیرکل اداره سوم ساواک فرستاد:
درباره برنامه حزب پان‌ایرانیست در برگزاری مراسم جشن بیست و پنجمین سده بنیادگذاری شاهنشاهی ایران
پیرو شماره 27/3/49-3929/001 بدینوسیله یک برگ فتوکپی نامه شماره 21/4/49-2059/3319 شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران به انضمام 4 برگ فتوکپی برنامه حزب پان‌ایرانیست جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی به پیوست ایفاد می‌گردد. خواهشمند است دستور فرمایید وصول آن را اعلام دارند.
رئیس ستاد ویژه – عینی زالتاش
شورای مرکزی جشن‌های دوهزاروپانصد سال شاهنشاهی تقریباً با تمام برنامه‌‌های پیشنهادی دفتر مرکزی حزب پان‌ایرانیست موافقت کرد. به دنبال استعلام زالتاش از اداره کل سوم ساواک، بخش 312 آن اداره کل در بیست‌وهفتم تیر ماه 1349 جهت تعیین تکلیف نهایی حزب پان‌ایرانیست گزارشی از رئوس برنامه‌‌های آن حزب تهیه کرد تا به شخص نصیری ریاست ساواک ارائه شود. در این گزارش که در هفتم مرداد ماه 1349 برای نصیری ارسال شد، چنین می‌خوانیم:
درباره برنامه حزب پان‌ایرانیست در برگزاری مراسم جشن بیست و پنجمین سده بنیانگذاری شاهنشاهی ایران
محترماً به استحضار می‌رساند.
منظور – عرض وضعیت و کسب دستور در مورد ممانعت از شرکت حزب پان‌ایرانیست در مراسم مذکور.
سابقه – چندی قبل رهبران حزب پان‌ایرانیست به منظور شرکت در مراسم جشن بیست و پنجمین سده بنیانگذاری شاهنشاهی ایران برنامه حزب مذکور را تقدیم شورای مرکزی جشن شاهنشاهی نموده بود که اخیراً توسط شورای مذکور با حضور دکتر عاملی تهرانی نماینده تام‌الاختیار حزب مزبور مورد بررسی و تصویب قرار گرفته و مراتب جهت اجرا به محسن پزشکپور رهبر این حزب ابلاغ گردیده است.
حزب پان‌ایرانیست در برنامه مورد بحث مواردی را جهت شرکت در  مراسم مذکور در نظر گرفته که اهم مطالب آن به شرح زیر از عرض می‌گذرد.
چراغانی محل‌های حزب مذکور، شرکت در آیین نیایش میدان شهیاد آریامهر، برگزاری آیین نیایش در میدان مزبور، گل‌افشانی پیکره شاهنشاه آریامهر، نثار تاج‌های گل به آرامگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر، درج مطالبی در زمینه عظمت شاهنشاهی ایران در روزنامه خاک و خون، تزیین میدان‌های مرکزی شهرستان‌‌‌ها، انتشار اعلامیه‌‌ها، تراکت‌ها و بروشورها قبل از آغاز جشن به زبان‌های فارسی و کشورهای شرکت‌کننده در این جشن، تشکیل جلسات متعدد و ایراد سخنانی پیرامون آیین شاهنشاهی ایران، کوشش‌های تاریخی و اجتماعی آریامهر شاهنشاه ایران زمین و اهمیت و ارزش جهانی آغاز بیست و پنجمین سده بنیانگذاری شاهنشاهی ایران و اصول انقلاب شاه و مردم، تهیه و پخش جزوه‌‌ها و بروشورهایی پیرامون آیین شاهنشاهی ایران و فلسفه آن، افروختن بیست و پنج مشعل در محل حزب تا پایان جشن مزبور،  برگزاری مجالس جشن و سرور در کلیه شعب حزب در داخل و خارج از کشور، برپا نمودن برنامه‌‌های جشن در خیابان‌ها و محل‌های همگانی، نثار تاج گل در آرامگاه کورش کبیر، ساختن یادگاری از سنگ و سیمان در یکی از پارک‌ها و یا میدان بزرگ تهران و اهدای لااقل 300 جلد کتاب به چند کتابخانه ویژه جوانان توسط امنای کتابخانه‌‌ها توسط عناصر وابسته به حزب پان‌ایرانیست.
نظریه – با توجه به اینکه اخیراً در نحوه فعالیت حزب پان‌ایرانیست تحولاتی به وقوع پیوسته و عناصر حزب مذکور تبلیغات و فعالیت‌هایی را علیه اقدامات دولت در مورد بحرین به عمل آورده‌اند لذا به منظور جلوگیری از هرگونه تظاهرات و فعالیت‌های خلاف مصلحت افراد وابسته به حزب موصوف اصلح است اقدام مقتضی در مورد ممانعت از شرکت این حزب در مراسم مورد بحث صورت گیرد.
مستدعی است در صورت تصویب اجازه فرمایند به همین نحو درباره این حزب اقدام گردد. موکول به اوامر عالی است.
چنانکه پیش‌بینی می‌شد، نصیری با مشارکت رسمی حزب پان‌ایرانیست در مراسم جشن‌های دوهزاروپانصد سال شاهنشاهی موافقت نکرد و به دنبال آن ناصر مقدم در هجدهم مرداد ماه 1349 خطاب به عینی زالتاش چنین اطلاع داد:
درباره برنامه حزب پان‌ایرانیست در برگزاری مراسم جشن بیست و پنجمین سده بنیانگذاری شاهنشاهی ایران
عطف به 4271/001-6/5/49
در تاریخ 13/5/49 طی گزارشی چگونگی برنامه حزب پان‌ایرانیست در برگزاری جشن بیست و پنجمین سده بنیانگذاری شاهنشاهی ایران به عرض رسید و تیمسار ریاست ساواک در ذیل آن پی‌نوشت فرمودند:
«مانند یک فرد ایرانی می‌توانند در جشن شرکت نمایند نه به نام پان‌ایرانیست.» خواهشمند است دستور فرمایید در اجرای اوامر صادره در این زمینه اقدام مقتضی معمول و  نتیجه را به این اداره کل اعلام دارند.
مدیرکل اداره سوم ـ مقدم
در نهایت نصیری در بیستم مرداد ماه 1349 ذیل نامه‌ای به «ریاست شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران» ادارات کل سوم، چهارم، هشتم ساواک و نیز ساواک تهران را مأمور پیگیری حسن اجرای این دستورالعمل کرد:
درباره برنامه حزب پان‌ایرانیست در برگزاری مراسم جشن بیست و پنجمین سده بنیاد‌گذاری شاهنشاهی ایران
عطف به شماره 2059/3319-21/4/49
با اعلام اینکه افراد حزب نامبرده می‌توانند مانند یک فرد ایرانی در جشن مذکور شرکت نمایند نه به نام پان‌ایرانیست، خواهشمند است دستور فرمایید در این باره اقدام مقتضی معمول و نتیجه را اعلام دارند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور – سپهبد نصیری
گیرندگان
اداره کل سوم عطف به شماره 2384/312-19/5/49 جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی
اداره کل چهارم پیرو شماره 4134/001-22/4/49 جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی
اداره کل هشتم پیرو شماره 4134/001-22/4/49 جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی
ساواک تهران پیرو شماره 4134/001-22/4/49 جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی
چنین بود که حزب پان‌ایرانیست با وجود آن همه برنامة رنگارنگ و پر سر و صدا که برای حضور فعال و چشمگیر در جشن‌های دوهزاروپانصد سال شاهنشاهی تدارک دیده بود، «افتخار» شرکت در آن نمایش را از دست داد.

عبور از بحران
در اوایل سال 1350 مسئولان حزب پان‌ایرانیست در شهرهای مختلف کشور طی نامه‌‌هایی خطاب به ساواک خواستار بازگشایی شعب و مراکز حزبی خود ‌شدند. در اوایل اردیبهشت ماه 1350 شهربانی کل کشور در نامه‌ای به نصیری پیرامون چگونگی برخورد با فعالیت‌های حزب پان‌ایرانیست کسب تکلیف کرده بود. نصیری در شانزدهم اردیبهشت ماه 1350 در پاسخ به نامه شهربانی به شرح زیر موافقت خود را با تداوم فعالیت مشروط حزب پان‌ایرانیست اعلام کرد:
درباره ادامه فعالیت حزب پان‌ایرانیست
پیرو 672/312-1/2/50
با بررسی مجددی که به عمل آمد فعالیت حزب پان‌ایرانیست مشروط بر اینکه مغایر با  مصالح عالیه مملکت نباشد و جلسات متشکله حزب موصوف موجب بر هم زدن نظم نگردد از نظر این سازمان بلامانع است. علیهذا مراتب جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی اعلام می‌گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ سپهبد نصیری
اداره کل سوم ساواک در بیست و دوم اردیبهشت ماه 1350 رونوشت نامه رئیس ساواک به شهربانی کل کشور را برای رؤسای کلیه ساواک‌های کشور ارسال و به شرح زیر موضوع از سرگیری فعالیت حزب پان‌ایرانیست را به ‌آنان ابلاغ کرد:
به: ریاست کلیه ساواک‌ها
از: اداره کل سوم (312)
درباره فعالیت حزب پان‌ایرانیست
بدینوسیله یک برگ رونوشت نامه شماره 1025/312-16/2/50 ساواک صادره به شهربانی کل کشور درباره ادامه فعالیت حزب پان‌ایرانیست به پیوست ایفاد می‌گردد. علیهذا مراتب جهت اطلاع اعلام، خواهشمند است دستور فرمایید به وسیله منابع و عوامل دیگر آن ساواک در جلسات و اجتماعات حزب پان‌ایرانیست نفوذ و از اعمال و رفتار عناصر حزب مذکور مراقبت و نتیجه را به این اداره کل اعلام دارند.
مدیرکل اداره سوم ـ مقدم
رهبران حزب پان‌ایرانیست اجازه تمدید فعالیت حزب و نصب دوباره تابلوهای حزب بر سردر ساختمان‌ها و دفاتر حزبی را پیروزی بزرگی برای خود و شکست قابل توجهی برای دولت هویدا ارزیابی ‌کردند. نظیر سالیان گذشته کماکان از چاشنی تمجید و ستایش شاه به مثابه سپر دفاعی مستحکمی در برابر دولت بهره می‌بردند. اما این تجدید فعالیت، ظاهراً بی‌دردسر هم نبود:
ساعت 00/14 روز 20/3/50 منوچهر یزدی مسئول تشکیلات حزب پان‌ایرانیست یزد با اتومبیل به اصفهان عزیمت و ساعت 00/10 روز 21/3/50 در تالار خاک و خون شهرستان اصفهان با آقای دکتر طالع و مسئول تالار مزبور در اصفهان و نیز مسئول تشکیلات حزب مزبور در شهرکرد ملاقات می‌نماید. موضوعات عنوان شده بین آنان پیرامون فعالیت مجدد حزب و فعالیت در انتخابات مجلسین بوده است. آقای یزدی در این جلسه اظهار می‌دارد شهربانی و ساواک یزد به من اجازه نصب تابلو حزب را نمی‌دهند. آقای دکتر طالع به وی می‌گوید شما تابلو را نصب نمایید ببینید چه عکس‌العملی از ناحیه سازمان‌های مزبور صورت می‌گیرد. آقای یزدی اظهار می‌دارد اگر من چنین کاری انجام دهم و دستگاه‌‌های مورد نظر تابلو حزب را پایین بیاورند دیگر حتی یک نفر از اهالی یزد با توجه به خصوصیات ذاتیشان حاضر نخواهند شد به حزب پان‌ایرانیست بگروند. بنابراین انجام این عمل به مصلحت نمی‌باشد. آقای دکتر طالع اظهار می‌دارد پس شما روز یکشنبه 23/3/50 تلفنی با من تماس بگیرید تا من راه ‌حلی دیگر به شما توصیه نمایم. در این هنگام  مسئول تشکیلات شهرکرد اظهار می‌دارد من با رئیس شهربانی شهرکرد تماس گرفتم [و] نامبرده به من اجازه نصب تابلو حزب را داد. پس از آن مقرر گردید که مسئولان تشکیلات یزد، اصفهان و شهرکرد لااقل ماهی یک بار و هر بار در یکی از شهرستان‌‌‌های مزبور به گرد هم جمع شوند و پیرامون مسائل جاری و موضوعات حزبی به بحث و تبادل نظر بپردازند و روی این اصل اولین جلسه آنان در تاریخ 12/4/50 در یزد تشکیل خواهد شد. پس از آن راجع به تابلو حزب در اصفهان بحث گردیده و قرار می‌شود روز 23/3/50 تابلو حزب مزبور در اصفهان نصب شود.
رهبری حزب پان‌ایرانیست برای در امان ماندن از مانع‌تراشی بیشتر دستگاه‌‌های دولتی از شخص شاه استمداد طلبید. شاه که از فضولی بیجای حزب در قضیه بحرین ناراحت بود، با بی‌میلی دستور داد که از کار حزب جلوگیری نشود. به دنبال آن نصیری رئیس ساواک در دوازدهم تیر ماه 1350 و طی نامه‌ای خطاب به وزارت اطلاعات که رونوشت‌هایی از آن هم برای شهربانی و ژاندارمری کل کشور ارسال شده چنین نوشت:
درباره حزب پان‌ایرانیست
گزارش تقدیمی رهبران حزب پان‌ایرانیست به شرف عرض شاهنشاه آریامهر رسیده و  اوامری به شرح زیر شرف صدور یافته است:
به مقامات مربوطه گفته شود که لازم نیست به این حزب کمک کنند ولی جلوگیری بیهوده نیز نشود چون بالاخره تعداد اینها به دو حزب ایران نوین و مردم نمی‌رسد. فوراً انجام گیرد.
مراتب جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی اعلام می‌گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ سپهبد نصیری
گیرندگان
تیمسار فرماندهی ژاندارمری کل کشور (رکن دوم دایره اطلاعات) جهت استحضار و هرگونه اقدام لازم.
ریاست شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
این دستورالعمل شاه باعث شد از دامنه فشارهای دولت و مراجع انتظامی و امنیتی بر مجموعه فعالیت‌های اعضای حزب پان‌ایرانیست در شهرهای مختلف کاسته شود. ضمن اینکه علاقه شاه به عدم کمک به حزب پان‌ایرانیست پیام و در واقع حربه مؤثری در اختیار دولت هویدا قرار می‌داد. با این حال سیاست کلی حاکمیت مبتنی بر پایان دادن به تضییقات و محدودیت‌هایی بود که دربارة حزب پان‌ایرانیست اعمال می‌شد. همچنانکه ساواک طی گزارشی به شرح زیر وعده داد، به دنبال دستور شاه از آن پس مانعی جدی بر سر راه فعالیت پان‌ایرانیست‌ها ایجاد نخواهد کرد:
در اجرای اوامر مطاع ملوکانه در مورد وضعیت حزب پان‌ایرانیست مراتب به شرح زیر از عرض می‌گذرد:
1- پس از مخالفت حزب پان‌ایرانیست با سیاست دولت در مورد مسئله بحرین در فروردین ماه سال 49 به علت دادن رأی موافق از طرف دکتر فضل‌الله صدر عضو فراکسیون پارلمانی سابق حزب پان‌ایرانیست به تصمیم دولت در خصوص مسئله بحرین، انشعابی در حزب مزبور به وقوع پیوست و در نتیجه این حزب به دو جناح تقسیم گردید. جناح اول که مخالف برخی از اقدامات دولت، منجمله مسئله بحرین بود کماکان به گردانندگی محسن پزشکپور، دکتر محمدرضا عاملی تهرانی، دکتر اسماعیل فریور و هوشنگ طالع (اعضای فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست) به فعالیت‌های خود در حزب مزبور ادامه داد.
جناح دوم که موافق اقدام دولت در مورد مسئله بحرین بود به رهبری دکتر فضل‌الله صدر حزب جدیدی را به نام «حزب ایرانیان» تشکیل دادند.
متعاقب این انشعاب حزب پان‌ایرانیست به رهبری محسن پزشکپور مخالفت خود را با سیاست دولت در زمینه‌‌های مختلف گسترش و با موضع‌گیری خاص مبادرت به فعالیت‌های حادی علیه دولت در مورد مسئله بحرین و انتشار جزواتی در این خصوص نمود و در خارج از کشور نیز افراد وابسته به این حزب با انتشار مجدد نشریة «ناسیونالیسم» حملاتی را متوجه دولت نمودند که به وسیله دولت مقرر شد از فعالیت جناح مخالف (حزب پان‌ایرانیست) جلوگیری به عمل آید.
2- در مورد قسمت دوم اوامر مطاع ملوکانه اطاعت می‌شود؛ منبعد تضییقاتی جهت حزب پان‌ایرانیست به عمل نخواهد آمد.

طرح توسعه فعالیت‌ها در فضای نومیدی
دستگاه رهبری حزب پان‌ایرانیست کوشید به طرق گوناگون مانع از به بن‌بست رسیدن فعالیت این حزب شده و تشکیلات و اعضای آن در گوشه‌ و کنار کشور ولو به طور صوری و غیر مؤثر حضور خود را در عرصه سیاسی کشور تداوم بخشند. به همین دلیل تلاش می‌شد از حداقل فرصت و امکانات موجود برای نگه داشتن اعضا و تشکیل جلسات و نشست‌های پیدا و پنهان ولو در منازل اعضا و نظایر آن به سود حزب بهره‌برداری شود. در اواسط سال 1349 و در وضعیتی که امکان انتقاد از دولت و حاکمیت دشوارتر شده بود، رهبران حزب به اعضای آن توصیه می‌کردند ولو با طرح مسائل غیرسیاسی نظیر موضوعات و فعالیت‌های ورزشی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و اقتصادی، سعی کنند به آمد و شدها و ارتباطات درون‌حزبی خود قوت بخشیده و مانع از پراکندگی بیشتر شوند. در همان حال در جلسات حزبی هم سعی می‌شد کمتر درباره مسائل جاری کشور سخن به میان آید و سخنرانان به مسائل انتزاعی و کم اهمیت‌تر می‌پرداختند. با پیشبرد همین احتیاط‌ها و رفتار کج‌دار و مریز بود که از اواسط اردیبهشت ماه 1350 رهبران و مسئولان حزب پان‌ایرانیست در شهرهای مختلف فرصت و اجازه دوباره‌ای برای گسترش فعالیت‌های حزبی پیدا کرده و همراه با دایر شدن تدریجی دفاتر و شعب حزب تحرک جدیدی برای برگزاری جلسات، کنفرانس‌ها و آمد و شدهای حزبی فراهم گردید.
ساواک درباره تحرک دوباره حزب پان‌ایرانیست در بخش‌های مختلف کشور (و از جمله خوزستان) گزارش کرده بود:
به دستور محسن پزشکپور در تاریخ 25/2/50 دو نفر از فعالین حزب پان‌ایرانیست به اسامی حسین شهریار (عطوان) و خرم از تهران به اهواز آمده‌اند تا به اتفاق مهندس رضا کرمانی و غلامحسین آصف دو تن از اعضای حزب مزبور در اهواز به شهرستانی در استان خوزستان که این حزب شعبی در آن دارد عزیمت و مسئولین حزب در این نقاط ابلاغ نمایند از چه تاریخی پس از یک دوره تقریباً رکود، فعالیت‌های حزبی را تشدید کنند و قرار شده ظرف همین چند روز این موضوع به اعضای حزب در اهواز نیز اطلاع داده شود. ضمناً یک حلقه نوار سخنرانی و گفتار محسن پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی در جریان کنگره ششم منعقده حزب مذکور در تهران که اوایل اردیبهشت ماه جاری برگزار شده توسط دو نفر موصوف به خوزستان آورده شده تا در دفاتر شعب حزب در شهرستان‌‌‌ها مورد استفاده اعضایی که موفق به شرکت در کنگره مزبور و استماع این گفتار نشده‌اند قرار گیرد. به علاوه شخص دیگری هم به نام مهندس ثقفی که وابسته به این حزب هستند از تهران به اهواز آمده است.
در میان اعضا و مسئولان حزب جنب و جوشی دوباره شروع شده بود؛ نظیر آنچه ساواک کهگیلویه و بویراحمد در بیستم خرداد ماه 1350 گزارش کرده بود:
به استحضار می‌رساند پس از برگزاری کنفرانس اخیر حزب پان‌ایرانیست در تهران و با توجه به اقداماتی که از طرف مسئولین حزب مذکور به منظور اخذ اجازه در جهت گسترش فعالیت حزبی در سطح کشور به عمل آمده و نتیجتاً فعالیت حزب مورد بحث را بلامانع تشخیص داده‌اند به تدریج تحرک و تلاشی از سوی عناصر فعال این حزب در دوگنبدان مشاهده گردید و متعاقب آن آقای حافظ کهوائی مسئول سابق تشکیلات حزب پان‌ایرانیست دوگنبدان از اهواز به این بخش مراجعه و ضمن ملاقات‌ها و تبادل نظراتی با اعضای فعال و مؤمن به حزب مذکور یک باب مغازه را جهت استقرار دفتر حزب انتخاب و در تاریخ 16/3/50 تابلوی حزب پان‌ایرانیست تشکیلات کهگیلویه را در محل استیجاری نصب نمودند. علیهذا با عرض اینکه تاکنون رسماً محل دفتر حزب موصوف افتتاح نگردیده است قرار است در حضور آقای حافظ کهوائی و تعدادی از اعضای حزب مزبور ضمن مراسمی نسبت به افتتاح و آغاز فعالیت این حزب اقدام نمایند که مراتب به موقع به عرض خواهد رسید.
رئیس ساواک فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد ـ سالاری
از جمله اقشاری که رهبران حزب پان‌ایرانیست تلاش کردند ارتباطشان را با آنها تداوم بخشند، کارگران کارخانجات و کارگاه‌‌های تولیدی به ویژه در مناطق کارگری کشور بودند. از جمله در:
مورخه 2/8/49 در پایگاه مرکزی حزب پان‌ایرانیست محسن پزشکپور کارگران راه‌آهن عضو حزب را به اطاق خود دعوت کرده و ضمن صحبت در مورد اجاره ساختمان جدید، اظهار نموده که بایستی فعالیت‌ها را شدیدتر نمود و افرادی را به حزب آورد تا به ایده‌‌های حزب مؤمن باشند و در حال حاضر امکان فعالیت از چند ماه دیگر بیشتر است و اگر سندیکای کارگران راه‌آهن و فرش منحل شد با آماده نمودن افرادی مطمئن می‌توان فعالیت را ادامه داد. پزشکپور ضمن تأکید در این مورد که مطالب عنوان شده در جلسه نزد سایر افراد بازگو نشود در مورد رعایت مراقبت در زمینه پذیرش افراد جدید آموزش‌هایی داده و در پایان تأکید نموده که جزوات حزبی را مطالعه نمایند.
در اوایل اردیبهشت ماه 1350 اداره کل سوم ساواک موضوع نفوذ و حضور حزب پان‌ایرانیست در میان کارگران و گروه‌‌های کارگری را با نگرانی دنبال می‌کرد:
برابر اطلاع واصله بعضاً تعدادی از کارگران پاره‌ای از واحدهای کارگری به طور دانسته یا ندانسته به محل‌هایی از حزب پان‌ایرانیست کشانیده شده و بحث‌هایی پیرامون مسائل مختلف (به ویژه امور کارگری مناطق مختلف) به عمل می‌آورند. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به مفاد گزارش خبر شماره 8277/20 ه‍ 2 پیرامون شناسایی این قبیل کارگران و مفاد اظهارات آنها و نحوة بهره‌‌برداری‌های حزبی در مسائل کارگری تحقیقات لازم معمول و نتیجه را اعلام نمایند.
مدیرکل اداره سوم - مقدم
ساواک همواره نگران بود مبادا زیاده‌روی حزب پان‌ایرانیست در طرح مشکلات و نارسایی‌های موجود در محیط‌های کارگری باعث گسترش نارضایتی در میان کارگران شده و آنان را نسبت به رژیم و نیز دولت هویدا بدبین نماید و بر مخالفت‌ها دامن بزند. از جمله:
موضوع: اجتماع عده‌ای از افراد وابسته به حزب پان‌ایرانیست در سندیکای واگن‌خانه راه‌آهن.
ساعت 00/16 روز 5/3/50 در حدود 50 نفر از اعضای سندیکای واگن‌خانه راه‌آهن در محل سندیکا اجتماع نموده بودند. ابتدا شمس‌اله میرزایی اظهار داشت در این هفته با اکثر مقامات راه‌آهن تماس گرفته‌‌ام و از مهندس آفرین دعوت به عمل آمده که وقت تعیین نماید تا کارگران را دعوت و به مشکلات آنان رسیدگی نماید و همچنین نامه در مورد کارگران روزمرد دائم به مقامات نوشته‌ایم که با توجه به قانون استخدام کشوری نسبت به وضع استخدامی ما عمل گردد. سپس تقی رحیمی اظهار داشت چند روز پیش پلیس راه‌آهن مرا احضار و تذکر داد با این عملی که می‌نمایید در مورد رسیدگی به امور کارگران راه‌آهن امکان دارد آنان اعتصاب و زن و بچه خود را به راه آهن بیاورند و در جواب گفتم زن و بچه هم حق خود را می‌خواهند. رحیمی اظهار داشت تا به حال هرگونه شکایتی در مورد کارگران داشتیم به مقامات مربوطه نوشته‌ایم چنانچه به کار ما رسیدگی ننمایند به شخص اول مملکت و ولیعهد نامه خواهم نوشت که به وضع ما رسیدگی نمایند.
وقتی در اواخر آذر ماه 1349 گفته شد، حاکم بحرین به زودی از ایران دیدن خواهد کرد، پزشکپور تمام اعضای حزب پان‌ایرانیست را از هرگونه حرکت اعتراض‌آمیز احتمالی به شدت برحذر داشت. به گزارش ساواک یکی از اعضای حزب پان‌ایرانیست از رژیم پهلوی به خاطر تجزیه بحرین از ایران که به شدت موجبات سرخوردگی او را فراهم آورده بود، چنین اظهارنظر کرده است:
موضوع: اظهارات غژمانی عضو حزب پان‌ایرانیست.
ساعت 00/18 روز 23/4/50 غژمانی کارمند بانک ایران و خاورمیانه در محل حزب در حضور خسرو امیری، حسن‌زاده، فراهانی، سلطان‌زاده دانشجوی دانشکده اقتصاد ضمن خواندن روزنامه کیهان اظهار داشت موقعی که دولتی استعفا می‌نماید تا تعیین دولت جدید معلوم نیست حکومت به دست چه کسی اداره خواهد شد ولی در کشور ما هنوز هویدا استعفا نداده، در روزنامه نوشته‌اند که در کابینه جدید هویدا چهره‌‌های تازه وجود خواهد داشت. سلطان‌زاده گفت باور کنید مدت یک سال و نیم است به قدری از این مملکت و حکومت آن بیراز شده‌ام که حاضر نیستم حتی کلمه‌ای راجع به این کشور بشنوم. سپس اضافه نمود یکی نیست به اینها بگوید شما که می‌خواستید بحرین را به این آسانی از دست بدهید لااقل آنچنان حکومتی اعمال می‌نمودید که ده هزار نفر ایرانی مقیم آن‌جا در بحرین سهمی داشته باشند نه اینکه آنها را در اختیار کشورهای عربی بگذارید. غژمانی گفت اینها روی قاجاریه را سفید کردند، باز [به] آنها. چون قاجاریه تا اندازه‌ای در مقابل مبارزات ایستادگی می‌کردند ولی اینها افتضاح کردند.
اسناد نشان می‌دهد، موضع مخالف پزشکپور و فراکسیون حزب پان‌ایرانیست با طرح تجزیه بحرین از ایران نظر مساعد اقشاری از مردم را به سوی آن جلب نمود؛ چنانکه ساواک در هفتم اردیبهشت ماه 1349 درباره اقبال اقشاری از مردم کشور به سوی این حزب چنین گزارش کرد:
در چند روز اخیر افراد قدیمی حزب پان‌ایرانیست با رده‌‌های بالای حزب در تماس می‌باشند و پیغام همکاری داده‌اند. عده‌ای از قبیل دانشجویان – کارمندان و آموزگاران نیز با محسن پزشکپور تماس گرفته‌اند و از وی تقاضای عضویت در حزب را می‌کنند و از مسئله حمله حزب به دولت و دفاع از بحرین اظهار تشکر مینمایند. چند روز قبل چهار نفر ضمن حضور در محل دفتر مرکزی حزب به پزشکپور اظهار داشتند که ما سازمان آموزگاران کشور را زیر نظر داریم و در جلسه‌ای مسئله اخیر را بررسی کرده‌ایم و همه ما حاضر به هرگونه همکاری و کمک مادی هستیم [و] گروه ما بیش از هزار نفر می‌باشد. پزشکپور ضمن اظهار تشکر از آنان گفت فعلاً برنامه این است که شما با نظریات حزب آشنا شوید و اصول حزبی را فراگیرید و بعداً در جلسات حزبی راهنمایی خواهید شد.

دور باطل سرخوردگی و چاپلوسی
بنابر شواهد و اسناد موضوع بحرین مجموعه اعضا و مسئولان حزب پان‌ایرانیست را دچار بحران و رکودی روزافزون ساخته بود؛ چنانکه وقتی تعدادی از اعضای حزب پان‌ایرانیست در بیست‌ونهم فروردین ماه 1349 از حافظ کهوائی جویای موقعیت فعلی و تکلیف آتی حزب شدند، پاسخ داد:
مسلماً در سطح عالی مملکت مسائلی هست که ما به آنها واقف نیستیم و فکر می‌کنم تنها راه فعلاً سکوت است. چون با موقعیت فعلی مملکت، ما حتی نباید کوچکترین سر و صدایی راه بیندازیم. به طور کلی پان‌ایرانیست‌ها با ناامنی و هو و جنجال در مملکت مخالف هستند.
نظریه منبع – روحیه و طرز فکر حافظ کهوائی مسئول تشکیلات نسبت به گذشته تفاوت محسوسی نموده است. به طوری که شخصاً دست از فعالیت برداشته و اخیراً چنین استدلال می‌نماید که با توجه به شرایط کنونی کشور بهترین و اصلح‌ترین کار این است که حزب پان‌ایرانیست سکوت نماید.
نظریه رهبر عملیات – با توجه به اظهارات کهوائی و نظریه منبع چنین استنباط می‌شود که حافظ کهوائی در مسافرت دو روزه خود به خوزستان دستوراتی مبنی بر عدم فعالیت اعضا و سکوت در مقابل جریان بحرین از سران و مسئولین تشکیلات این حزب در آبادان یا اهواز اخذ نموده باشد.
آنانی که فرصت‌طلب‌تر بوده و شناخت دقیق‌تری از روحیات و علایق دستگاه رهبری حزب پان‌ایرانیست داشتند، با مشاهده اوضاع بحرانی سایه‌افکنده بر حزب پان‌ایرانیست استیضاح دولت توسط سران حزب عضو مجلس را «کار بیجایی» تلقی می‌کردند که به زعم آنها «جز اینکه خود را از اطمینان و امتیاز دولت انداخته‌اند کار دیگری از پیش نبرده‌اند و در آینده هم در مجلس راه نخواهند یافت». یکی از مسئولان محلی حزب به اعضای اندک و در عین حال مغموم آن هشدار می‌داد: «من به آقایان توصیه می‌کنم که به هیچ‌وجه در محیط خارج حق اظهار نظر در هیچ موردی را ندارند. اگر احیاناً در منطقه موردی اتفاق افتاد که به حزب هیچ ربطی نداشت، چنانچه عموم مردم درباره آن اظهار نظر نمودند، باز شما دوستان در آن مورد هیچ‌گونه صحبت و یا بحثی نکنید و کاملاً ساکت باشید. مسلماً‌ تکلیف حزب در عرض یکی دو ماه آینده روشن خواهد شد و اگر قرار باشد که دوباره حزب فعالیت را از نو آغاز کند که هدف خود را دنبال خواهیم کرد و اگر هم بایست مثل سابق فعالیت نداشته باشد ما هم همان طور عمل خواهیم نمود». بدین ترتیب طی چند ماه پس از طرح انتزاع بحرین از ایران در مجلس از دامنه اعتماد و اعتقاد اعضای میانی و عادی حزب پان‌ایرانیست به رهبران این حزب و نیز حاکمیت به شدت کاسته شده بود. از جمله یکی از اعضای حزب پان‌ایرانیست در پنجم خرداد ماه 1349 در استعفا‌نامه‌اش آورده بود: 
کمیته مرکزی حزب پان‌ایرانیست
محترماً با توجه به بیانات آقای دکتر صدر در مجله وزین روشنفکر به شماره 761 و سخنرانی‌هایی که از مشارالیه در سابق شنیده شده و رویه‌ای که مسئولین حزب اخیراً در قبال دولت پیش کشیده‌اند بدین وسیله استعفای خود را از حزب تقدیم و کماکان هدف خود را به منزله یک سرباز وطن‌پرست [و] وفاداری خود را نیز نسبت به استقلال مملکت و شاهنشاهی محبوب ایران دنبال خواهم کرد و به هیچ‌ حزب وابستگی ندارم.
با تقدیم احترام
قلهک – کارمند وزارت راه – احمد خانیا
در این میان محسن پزشکپور هر از گاه اعضای حزب را دلداری می‌داد که «روابط بین ما و دولت و دستگاه حکومت مثل خانواده‌ای که بین آنها نقار و کدورتی رخ داده است می‌باشد و در آینده‌‌ای نزدیک این کدورت و اختلاف از بین خواهد رفت و امیدواری بسیار وجود دارد که وضع به حال عادی و سابق برگردد». ساواک که از نزدیک رفتار و عملکرد پزشکپور را تحت مراقبت داشت بر این باور بود که اظهاراتی از این دست «بیشتر از آن جهت صورت گرفته که مانع سردی و سرخوردگی اعضا از حزب مزبور شده و در افراد و بخصوص عناصر مردد حزبی که وضع و آینده این تشکیلات را مبهم و نامشخص می‌دانند نوعی ایجاد امیدواری نماید».

کنگره ششم (فوق‌العاده)
در حالی که فشارها و دردسرسازی‌های دولت با نوساناتی همچنان ادامه داشت، رهبری حزب پان‌ایرانیست بر آن شده بود کنگره ششم این حزب را در اوایل اردیبهشت ماه 1350 برگزار کند. ساواک در بیست و پنجم فروردین ماه 1350 خبر داد، هوشنگ طالع و محمد جهانگیری از سوی پزشکپور مسئولیت یافته‌اند تا مقدمات برگزاری این کنگره را فراهم آورند. ساواک ضمن گزارشی چنین نوشته است:
مورخه 26/1/50 جلسه‌ای با شرکت محسن پزشکپور – محمدرضا عاملی – هوشنگ طالع – مجید ضامنی – اسماعیل فریور – در محل حزب پان‌ایرانیست تشکیل گردید و نسبت به کار کنگره ششم حزب بررسی و قرار شد که کنگره در 3/2/50 در محل حزب برگزار گردد. اسمعیل فریور اظهار داشت محل حزب مناسب کنگره نیست و صلاح است در هتل یا محل دیگری که آبرومند باشد تشکیل شود. محسن پزشکپور اظهار داشت بیرون از محیط حزب مستلزم اجازه از مقامات است که امکان دارد مخالفت نمایند. بنابراین در محل حزب بهتر است و هر کدام از نامبردگان مسئولیتی را عهده‌دار شدند. قرار شد هوشنگ طالع مأمور تزیین و چاپ دعوت‌نامه‌‌ها و مجید ضامنی مسئول تدارکات و محمدرضا عاملی مسئول تشکیلات شهرستان‌‌‌ها جهت آماده شدن افراد رسمی حزب در کنگره و اسمعیل فریور رسیدگی به امور تهران و کسانی که تاکنون عضو رسمی حزب شناخته نشده‌اند ولی مدتی است با حزب همکاری دارند در حدود 67 نفر می‌باشند [که] تعدادی از آنان سوگند یاد نموده و بقیه قرار شده روز 31/1/50 پس از انجام تشریفات عضو رسمی حزب شناخته خواهند شد. در این کنگره در حدود 450 نفر شرکت خواهند نمود و کنگره ششم نسبت به اخذ تصمیم درباره شرکت در انتخابات دوره 23 مجلس شورای ملی و خط‌مشی آینده حزب تصمیم خواهند گرفت.
برای در امان ماندن از فشارهای مضاعف دولت، مقدمات برگزاری کنگره ششم حزب پان‌ایرانیست تقریباً خیلی زود فراهم شد و در حالی که روزنامه‌‌ها در اواخر فروردین خبر می‌دادند کنگره فوق سوم یا چهارم اردیبهشت ماه 1350 کار خود را آغاز خواهد کرد، «محسن پزشکپور روز 28/1/50 طی نامه‌ای به حزب پان‌ایرانیست استان مازندران [همچنانکه اسناد موجود نشان می‌دهد، نامه‌‌های مشابه دیگری به برخی شعب حزب در استان‌‌‌های دیگر هم ارسال شد] دستور داد که عده‌ای از نفرات قسم‌خورده را رؤسای حزب در شهرستان‌‌‌های استان عصر روز 2/2/50 با خود به کنگره تهران ببرند». همچنانکه سند زیر نشان می‌دهد، پزشکپور اصرار داشت کنگره ششم حزب بدون جار و جنجال و حتی‌المقدور محرمانه برگزار شود:
در ساعت 00/19 روز 22/1/50 یک جلسه خصوصی در اطاق کار آقای محسن پزشکپور با حضور آقایان دکتر عاملی و دکتر فریور و دکتر طالع و میرقاسمی به منظور تشکیل کنگره ششم حزب پان‌ایرانیست در روز جمعه سوم اردیبهشت ماه مذاکراتی به عمل آمد و آقای پزشکپور تأکید نمود موضوع تشکیل کنگره خیلی محرمانه باشد و کسی از جریان تشکیل کنگره تا روز پنجشنبه 2/1/50 [2/2/50] نباید آگاه شود و ضمناً به آقای میرقاسمی اظهار داشت خودت را آماده کن که امسال باید از شهرضا کاندید نمایندگی مجلس شورای ملی شوی و از طرف حزب شما کاندید خواهید شد. سپس آقای میرقاسمی سؤال نمود چرا برخلاف کنگره‌‌های قبلی امسال کنگره را محرمانه تشکیل می‌دهید و آقای پزشکپور گفت چون امکان دارد بعضی افراد ناباب و یا مأمورین ساواک زیاد شرکت کنند و وضع کنگره را از مسیر اصلی خود خارج کنند.
توضیح شنبه – آقای میرقاسمی در تاریخ 2/1/50 [2/2/50] به صوب تهران حرکت تا روز جمعه 3/1/50[3/2/50] در کنگره مذکور شرکت نماید.
این نگرانی و پرده‌پوشی‌های محسن پزشکپور چندان هم بی‌راه نبود. مدیرکل اداره سوم ساواک در اول اردیبهشت ماه 1350 در این باره خطاب به ساواک تهران نوشته بود:
درباره: برگزاری ششمین کنگره حزب پان‌ایرانیست
عطف به 8309/20 ه‍ 2- 31/1/50
خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به دستورالعمل‌های صادره قبلی به آن ساواک درباره ممانعت از تشکیل جلسات و فعالیت حزب پان‌ایرانیست از برگزاری کنگره حزب مذکور به نحو مقتضی جلوگیری و نتیجه را به این اداره کل گزارش نمایند. ضمناً مراتب به شهربانی کل کشور نیز اعلام گردیده است.
مدیرکل اداره سوم - مقدم
بخش 312 اداره کل سوم ساواک گزارشی در اول اردیبهشت ماه 1350 به ناصر مقدم مدیرکل آن اداره ارائه داد که در آن چنین آمده بود:
درباره: تشکیل ششمین کنگره حزب پان‌ایرانیست
محترماً به استحضار می‌رساند:
برابر گزارشات واصله قرار است ششمین کنگره حزب پان‌ایرانیست در اوایل اردیبهشت ماه سال 50 با شرکت تعدادی از افراد فعال حزب مذکور به منظور انتخاب رهبر و بررسی و تعیین خط‌مشی این حزب در چهار سال آینده برگزار گردد. ضمناً روزنامه کیهان در تاریخ 29/1/50 ضمن انتشار خبر مذکور اضافه نموده برابر اظهار سخنگوی حزب پان‌ایرانیست، نمایندگان حزب مزبور از تهران، شهرستان‌‌‌ها و خارج از کشور در این کنگره شرکت خواهند کرد و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی قائم‌مقام حزب مذکور مسئول تدارک و برگزاری کنگره موصوف است.
با عرض اینکه قبلاً اوامری در مورد ممانعت از تشکیل جلسات و فعالیت حزب پان‌ایرانیست صادر گردیده و مراتب نیز به منظور جلوگیری از برگزاری جلسات حزب موصوف به شهربانی کل کشور اعلام و دستورالعمل‌های لازم نیز در این مورد به کلیة ساواک‌ها ابلاغ شده علیهذا مراتب فوق جهت استحضار معروض، مستدعی است اوامر عالی را در مورد تشکیل ششمین کنگره حزب پان‌ایرانیست امر به ابلاغ فرمایند.
مقدم بلافاصله مفاد این گزارش را در اختیار نصیری قرار داد و او دستور داد نظیر دستورالعمل‌های قبلی از برگزاری کنگره ششم حزب پان‌ایرانیست جلوگیری به عمل آید.
ناصر مقدم در نامه‌ای که به دنبال این گزارش بخش 312 و دستورالعمل نصیری و در همان روز اول اردیبهشت ماه 1350 برای ساواک‌های سراسر کشور ارسال کرد به آنها دستور داد:
قرار است در اوایل اردیبهشت ماه سال 50 ششمین کنگره حزب پان‌ایرانیست در مرکز برگزار شود با توجه به دستورالعمل‌های قبلی به طور غیرمحسوس ترتیبی اتخاذ گردد که نمایندگان از شرکت در این کنگره خودداری و نتیجه اعلام [شود] ـ مقدم.
نصیری هم در نامه‌ای خطاب به ریاست شهربانی کل کشور یادآور شد:
درباره: برگزاری ششمین کنگره حزب پان‌ایرانیست
طبق اطلاع واصله قرار است روز 3/2/50 ششمین کنگره حزب پان‌ایرانیست با شرکت تعدادی از عناصر فعال این حزب در محل حزب مذکور در تهران برگزار شود. با توجه به اینکه قبلاً نیز لزوم ممانعت از تشکیل جلسات و اجتماعات حزب مزبور به آگاهی رسیده علیهذا مراتب جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی اعلام خواهشمند است دستور فرمایید نتیجه اقدامات معموله را به این سازمان منعکس سازند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ سپهبد نصیری
پیشگیری ساواک در مورد این کنگره موفق نبود و بسیاری از نمایندگان تعیین‌شده ولو مخفیانه راهی تهران می‌شدند، چنانکه از اصفهان گزارش رسیده بود:
برابر اعلام ساواک یزد در اجرای اوامر صادره اقدام مقتضی معمول و از عزیمت افراد مزبور به تهران جلوگیری به عمل آمد فقط شخصی به نام احمد نجف‌آبادی کارمند معدن چغارت بافق وابسته به این حزب بعد از ظهر روز 1/2/50 به تهران عزیمت نموده بود. ضمناً با تماسی که با  آقای دکتر اردشیر ظفری در اصفهان انجام گرفت از حرکت اعضا و نمایندگان حزب پان‌ایرانیست به تهران جلوگیری شد لکن برابر تحقیقات سه نفر آقایان: 1- مهندس امین صالحی مهندس ذوب آهن 2- حسین طباخیان خدمتگزار آموزش و پرورش 3- محمدعلی حسینی آموزگار که وابسته به حزب مزبور می‌باشند قبل از وصول تلگراف معطوفی به تهران عزیمت نموده بودند ـ تقوی.
و نیز ساواک کرمانشاه نوشته بود:
دکتر عاملی توسط رشید کیخسروی کارمند اداره کار کرمانشاه که از اعضای افراطی می‌باشد از سرپرست حزب پان‌ایرانیست سنندج دعوت کرده که روز 3/2/50 جهت شرکت در کنگره حزب به تهران برود که در اجرای امر از عزیمت وی به تهران جلوگیری شد. ضمناً کنگره مزبور در مورد سیر حرکت آینده حزب و مشی فعالیت آن بررسی و رهبر حزب بار دیگر با رفراندوم اعضای اصلی حزب برای مدتی دیگر تعیین [می‌شود]  ـ  لیقوانی.
نمایندگان حزب در برخی شهرها هم که پیشاپیش احساس کرده بودند ساواک و شهربانی مانع از مسافرت آنها به تهران و شرکت در کنگره خواهند شد، روزها قبل از موعد مقرر محل زندگی خود در شهرهای مختلف را به سوی تهران ترک کرده بودند. بسیاری از آنان فقط ساعاتی قبل از وصول دستورالعمل اداره کل سوم ساواک و نیز شهربانی محل، شهرهای خود را به قصد تهران ترک کرده بودند. از جمله ساواک خوی به تهران گزارش کرد:
برابر گزارش ساواک خوی طبق تحقیقاتی که به عمل آمده اسکندر ابوالحسن‌زاده کارمند آموزش و پرورش و سرپرست حزب پان‌ایرانیست شاهپور مورخه 1/2/50 به مدت 9 روز مرخصی اخذ و شاهپور را ترک نموده. احتمالاً برای شرکت در کنگره مزبور به تهران عزیمت نموده است.
همچنین ساواک رضائیه گزارش کرده بود:
چهار نفر از اعضای حزب پان‌ایرانیست رضائیه به اسامی رحیمی – جعفری – خوش‌کردار و بهار روز گذشته قبل از وصول امریه معطوفی جهت شرکت در کنگره حزب مزبور رضائیه را به قصد تهران ترک گفته‌اند ـ صیادیان
با تمام این احوال همچنانکه گزارش زیر نشان می‌دهد، دستگاه رهبری حزب پان‌ایرانیست تا واپسین ساعات روز دوم اردیبهشت ماه 1350 برای برگزاری کنگره حزب در صبح روز بعد تمهیدات قابل قبولی فراهم آورده بود:
کلیة کوشش و فعالیت رهبران و مسئولین امور مختلفه حزبی در یک هفته اخیر جهت تهیه مقدمات برگزاری کنگره ششم حزب مصروف گشته که در آن حدود 500 نفر از افراد حزبی تهران و شهرستان‌‌‌ها و عده‌ای میهمان نیز حضور  خواهند یافت و اکثراً افراد آزمایشی تهران نیز مراسم سوگند رسمی را به جای آورده تا بتوانند در کنگره با حق رأی شرکت نمایند. کنگره‌ از ساعت 9 صبح روز 3/2/50 حداکثر تا ساعت 8 شب به کار خود ادامه خواهد داد و تقریباً کلیه لوازم و وسایل مورد نیاز نیز آماده شده است. کارت‌های دعوت جهت شخصیت‌ها و مقامات مختلف و روزنامه‌نگاران و خبرگزاری‌ها طبق اسامی که پزشکپور و دکتر فریور تعیین نموده‌اند از روز 31/1/50 شروع به توزیع گردید. ضمناً طبق توافقی که بین پزشکپور و روزبیانی به عمل آمد قرار شد که عده‌ای از کردان نیز با لباس‌های محلی در این مراسم شرکت نمایند. کارت‌هایی نیز جهت شرکت افراد در کنگره تهیه شد که اسامی آنها وسیله دکتر محمدرضا عاملی صادر می‌گردد و از لحاظ انتظامات و اقدامات احتیاطی دکتر هوشنگ طالع شخصاً سرپرستی افراد گارد حزب را تحت نظر گرفته و اداره خواهد نمود. ضمناً آرم یادبود کنگره و نشریات مربوط به این مراسم نیز در دست تهیه می‌باشد که حداکثر تا روز 2/2/50 آماده خواهد گردید. مسئولیت دبیرخانه کنگره را دکتر طالع عهده‌دار می‌باشد و مسئولین امور برگزاری مربوط به این کنگره را رهبران حزبی به این شرح تعیین نموده‌اند.
مجید ضامنی مسئول امور مالی – محمد جهانگیری مسئول تدارکات و تهیه لوازم مربوط به کنگره و انتشارات و ضبط مراسم و تزیین محل – بهاءالدین هاتفی مسئول تهیه غذا – ابراهیم میرانی مسئول توزیع و کنترل کارت‌های دعوت شخصیت‌ها – حسن حاج‌سیدجوادی و حسین شهریار مسئول [ناخوانا] جهت افراد شهرستانی و معرفی آنان.
دستگاه رهبری حزب به منظور پیشدستی بر فشارهایی که آشکار بود ساواک و دیگر نیروهای امنیتی و انتظامی بر آنان وارد خواهند ساخت تدابیری اندیشید. به گزارش ساواک:
از ساعت 00/13 روز 2/2 حدود یکصد نفر از اعضای حزب پان‌ایرانیسم در محل حزب حاضر و تا ساعت 30/23 همان روز با حضور محسن پزشکپور رهبر حزب یک کنگره فوق‌العاده تحت عنوان «ظفر» تشکیل و متفقاً رأی دادند که کلیه اختیارات به نامبرده واگذار شده و محمدرضا عاملی تهرانی نیز به سمت قائم‌مقام انتخاب گردد، سپس عده‌ای محل حزب را ترک و تعدادی شب را در حزب ماندند که پزشکپور، هوشنگ طالع، اسمعیل فریور و محمدرضا عاملی تهرانی جزو کسانی بودند که شب را در حزب ماندند. ضمناً دو فقره تلگراف به پیشگاه شاهنشاه آریامهر مخابره و از اینکه دولت از برگزاری مراسم جلوگیری نموده است تقاضای رسیدگی نموده‌اند. یک نفر از اعضای حزب پان‌ایرانیسم که به پلیس به علت جلوگیری از تظاهرات اعتراض می‌کرد به وسیله پلیس دستگیر گردید و ضمناً پلیس از وارد کردن غذا و وسائل دیگر به محل حزب جلوگیری نموده و همچنین مشاجره کوتاهی بین هوشنگ طالع و افسر پلیس درگرفت که اسمعیل فریور میانجی شد و موضوع خاتمه پذیرفت.
در ساعت 30/09 روز جاری افرادی که شب گذشته از محل حزب خارج شده‌اند بنا به دستور ابراهیم میرانی یکی از اعضا شعارهایی به شرح «پان‌ایرانیسم پیروز است، پیروز باد رهبر حزب پان‌ایرانیسم» می‌دادند که پلیس جلوگیری نمود.
چون قرار بود روز جاری کنگره حزب مجدداً تشکیل گردد لذا از عده‌ای وسیله کارت دعوت به عمل آمده بود لکن از تشکیل کنگره حزبی و ورود افراد به داخل محل حزب جلوگیری شد و افراد به طور متفرق در گروه‌‌های 5 تا 6 نفری در اطراف محل حزب جمع شده و تعدادی نیز در داخل محل حزب هستند. امکان دارد احتمالاً تظاهراتی وسیله این گروه‌‌های متفرق به عمل آید.
آنچه بود این تلگرافات رهبری حزب پان‌ایرانیست به سرعت در اختیار شاه قرار گرفت. در گزارش ساواک در این باره چنین می‌خوانیم:
روز 3/2 گزارش ساواک درباره تشکیل کنگره فوق‌العاده حزب پان‌ایرانیسم در روز 2/2 و دادن اختیارات به پزشکپور رهبر حزب و انتخاب محمدرضا عاملی تهرانی به سمت قائم‌مقام و تقدیم دو فقره تلگراف به پیشگاه شاهنشاه آریامهر مبنی بر اینکه دولت از برگزاری مراسم جلوگیری نموده است و اینکه قرار بوده است روز جاری کنگره حزب مجدداً تشکیل شود لکن از تشکیل کنگره حزبی و ورود افراد به داخل محوطه حزب جلوگیری شده، از شرف عرض مبارک همایونی گذشت.
اوامر مبارک ملوکانه شرف صدور یافت:
«به دستور کی جلوگیری شده، مگر این حزب غیرقانونی اعلام شده؟»
اوامر مبارک شاهانه به رئیس ساواک ابلاغ شد، اظهار داشت:
«حزب پان‌ایرانیسم به دو دسته تقسیم شده، دسته مخالف و دسته موافق. این همان دسته مخالف هستند که به وسیله دولت مقرر شده بود که از فعالیت آنها جلوگیری شود لکن از دسته موافق حمایت خواهد شد.»
اما شاه به نصیری تذکر داد که «چه نوع فعالیتی؟ اینها در مجلس هستند، بی‌خود سر به سر اینها نگذارید».
به رغم فشارهای ساواک و شهربانی و کارشکنی‌های پیدا و پنهان دیگر مراجع دولتی، شرکت‌کنندگان در کنگره و دیگر اعضا و هواداران حزب پان‌ایرانیست چندان راحت هم میدان را برای حریف رند و کینه‌تـوز خود (هویدا) خالی نکردند:
ساعت 9 بامداد مورخه 3/2 به تدریج اعضا و نمایندگان حزب پان‌ایرانیست که از شهرستان‌‌‌های مختلف ایران جهت شرکت در کنگره ششم این حزب به تهران آمده بودند جهت ورودبه دفتر روزنامه خاک و خون که در ضمن تالار  اجتماع حزب پان‌ایرانیست نیز محسوب می‌شود در کوچه شاهرخ واقع در خیابان نادری اجتماع نموده لیکن پلیس از ورود اعضای این حزب به داخل دفتر روزنامه خاک و خون جلوگیری به عمل آورده است. اعضای حزب پان‌ایرانیست شهرستان‌‌‌ها که بالغ بر هزار تا هزار و پانصد نفر می‌شدند در حالی که شعارهایی از قبیل (دولت هویدا باید سقوط کند)، (جلوگیری از برگزاری کنگره ششم حزب پان‌ایرانیست نقض قانون اساسی است)، (حکومت یک‌حزبی بنا به فرمان شاهنشاه آریامهر در ایران پابرجا نمی‌باشد)، ( ما از شهرستان‌‌‌ها گرد آمده‌ایم تا برای سرافرازی ملت مبارزات میهن‌پرستانه خود را دنبال کنیم)، (دولت بناحق از عملیات ما جلوگیری می‌کند)، (عمل حکومت هویدا نقض کامل قانون اساسی است) می‌دادند به طور پراکنده در حول و حوش کوچه شاهرخ و خیابان نادری به حال انتظار بودند. در حالی که مهندس کرمانی و علیرضا فرهمند و چند نفر دیگر از پان‌ایرانیست‌ها که از شهرستان‌‌‌ها به تهران آمده بودند تلفناً با محسن پزشکپور در تماس بوده و از وی دستور اخذ می‌نمودند و به سایرین اطلاع می‌دادند. در بین افراد حزبی که از شهرستان‌‌‌های مختلف ایران گرد آمده بودند عده‌ای نیز از استان کردستان به رهبری شخصی به نام جاف شرکت داشتند که با لباس‌های محلی کردی در بین پان‌ایرانیست‌ها دیده می‌شدند. در حدود 20 الی 40 نفر نیز از بانوان عضو حزب با لباس‌های مخصوص حزبی در بین سایر اعضا وجود داشتند. افرادی که علناً مبادرت به دادن شعارهای حزبی می‌نمودند به نام‌های عزیز سالمی (در حال خدمت سربازی) میرانی دانشجوی دانشگاه تهران (از اهالی گچساران است) بودند. محسن پزشکپور متعاقب تلگراف اولی تلگراف دیگری نیز به پیشگاه شاهنشاه آریامهر مخابره نمود که اعضای حزب امیدوار بودند از وزارت دربار شاهنشاهی دستوراتی به شهربانی کل کشور صادر گردد لیکن این امر صورت نگرفت لذا پزشکپور که با افراد خارج تلفناً در تماس بود بدانها ابلاغ نمود برای صرف ناهار متفرق شوند و مجدداً در ساعت 3 بعد از ظهر در جلو دفتر روزنامه خاک و خون حضور به هم رسانند. به موجب این دستور اعضای حزب متفرق گشته و در ساعت 5/3 بعد از ظهر همان افراد مجدداً در محل روزنامه خاک و خون اجتماع نمودند. در ساعت پنج بعد از ظهر از طرف محسن پزشکپور به افراد حاضر در خیابان دستور حرکت به طرف حزب داده شد که افراد به دسته‌‌های 10 الی 20 نفری تقسیم شده و از نقاط مختلف به سوی دفتر حزب حرکت نمودند. در این هنگام پلیس سعی نمود با ملایمت و خونسردی افراد را از داخل شدن به محل حزب باز دارد لیکن چون افراد توجهی به اخطار پلیس ننمودند پلیس نیز ناچار گردید که به اعمال خشونت‌آمیز متوسل گشته و چند نفر از پان‌ایرانیست‌ها در جریان کشمکش با پلیس دستگیر گردیده‌اند. پزشکپور که از داخل دفتر حزب شاهد و ناظر صحنه مبارزه پلیس با اعضای حزب بود ناچاراً به وسیله تلفن به اعضا دستور داد تا نمایندگان شهرستان‌‌‌ها به محل‌های خود مراجعت نمایند و پس از این دستور عده‌ای از اعضای حزبی شهرستان‌‌‌ها که جهت شرکت در کنگره ششم حزب پان‌ایرانیست به تهران آمده بودند و موفق به شرکت در این کنگره نگردیده مأیوسانه به شهرستان‌‌‌های خود مراجعت نمودند.
بدین ترتیب هر چند ساواک و شهربانی مانع از برگزاری منظم جلسات کنگره حزب پان‌ایرانیست شدند، با این حال دستگاه رهبری حزب بالاخص شخص محسن پزشکپور احساس می‌کرد این های و هوی حزبی و درگیری‌های پراکنده‌ای که پلیس و ساواک با اعضای حزب پیدا کرده و شعارهایی که بر ضد دولت داده شد، او و حزبش را کفایت کرده و پیام و هدف کنگره ششم (فوق‌العاده) را برآورده ساخته است. ساواک در این باره گزارش کرده بود:
ساعت 30/10 روز 4/2/50 آقایان مهندس هوشنگ قربانی – مهندس شهنواز در منزل محسن پزشکپور بودند. محسن پزشکپور اظهار داشت دولت هویدا برای کوبیدن ما این کارها را کرد اما نمی‌دانست که بزرگترین تبلیغ را برای ما و حزب ما انجام داد. اگر رهبران حزب پان‌ایرانیست صدها هزار تومان خرج می‌کردند نمی‌توانستند جریان کنگره را به این صورت برگزار نمایند که در یک وضع غیرعادی انجام شده و خبرنگاران خارجی چگونگی را به دنیا مخابره نمایند. امکان نداشت. اما اقدام آقای هویدا سبب شد که جریان به نفع ما تمام شود.
با پایان یافتن کنگره و در حالی که به نظر می‌رسید رهبران حزب پان‌ایرانیست از نظر مساعد اخیر شاه نسبت به خود اطلاعاتی به دست آورده‌اند، اعضای فراکسیون کوچک این حزب در مجلس رو به زوال دوره بیست و دوم در روز پنجم اردیبهشت ماه 1350 دولت هویدا را به دلیل ممانعت از برگزاری منظم جلسات کنگره مذکور تقریباً با شدت مورد انتقاد قرار دادند و به دنبال آن درگیری‌های لفظی‌ میان آنها با برخی نمایندگان عضو فراکسیون ایران‌نوین روی داد. برگزاری اضطراری و بدون اطلاع قبلی کنگره فوق‌العاده حزب پان‌ایرانیست برخی از رهبران این حزب را هم که گویا فرصت نشده بود در کنگره مذکور حاضر شوند، ناراضی ساخت؛ از جمله این افراد اسماعیل فریور بود:
اسمعیل فریور اظهار داشت با همه اقدامات حزب پان‌ایرانیست چه از نظر تشکیل کنگره و همچنین با کنگره فوق‌العاده مخالف بودیم و حتی روز 2/2/50 به محسن پزشکپور گفتم که تو داری خودت را به سرعت نابود می‌کنی و به حرف‌های محمدرضا عاملی توجه زیادی نداشته باش. به هر حال راه حزب درست نیست و ما باید برنامه‌ اصولی‌تری را پیاده کنیم. حتی موقع تشکیل کنگره فوق‌العاده محسن پزشکپور مرا به دنبال تلگراف فرستاد و گفت برو به شاهنشاه تلگراف بزن. من وقتی رفتم تلگراف زدم و آمدم متوجه شدم که کنگره تشکیل داده‌اند و مدتی است که کمتر به محل حزب رفت و آمد دارم.
در این میان انتشار اعلامیه‌‌هایی از سوی دستگاه رهبری حزب پان‌ایرانیست بار دیگر مسئولان امر در ساواک را نگران کرد. بخش 312 اداره کل سوم ساواک در شانزدهم اردیبهشت ماه 1350 در این باره به شرح زیر از مدیرکل آن اداره کسب تکلیف کرد:
درباره: توزیع اعلامیه‌‌های حزب پان‌ایرانیست
محترماً به استحضار می‌رساند.
منظور – عرض وضعیت و کسب دستور.
اخیراً حزب پان‌ایرانیست اعلامیه‌‌هایی در خصوص ششمین کنگره حزب مزبور تهیه و در آن ضمن تشریح جریان کنگره فوق‌العاده این حزب نسبت به جلوگیری پلیس از ورود عناصر حزب مذکور به محل کنگره و همچنین ممانعت از برگزاری آن اعتراض و پیام رهبر حزب پان‌ایرانیست و کیفیت انتخاب مجدد محسن پزشکپور به رهبری این حزب توضیح و به مخابره تلگراف به پیشگاه شاهنشاه آریامهر در این زمینه از طرف حزب اشاره شده است.
ضمناً حدود 100 طغری پاکت از اعلامیه‌‌های مربوط به حزب یاد شده که توسط عناصر حزب موصوف و به نشانی‌های اشخاص مختلف به ویژه شخصیت‌های مملکتی پست گردیده توسط بخش 343 ضبط شده. علیهذا با توجه به اینکه اخیراً مقرر گردیده از فعالیت‌های این حزب جلوگیری نشود مستدعی است اوامر عالی را در مورد توزیع یا عدم توزیع آن امر به ابلاغ فرمایند.
نصیری در بیست و دوم اردیبهشت ماه 1350 به ریاست شهربانی کل کشور، چنین نوشت:
اعلامیه‌‌ها و نشریات حزب پان‌ایرانیست
پیرو 1025/312-16/2/50
نظر به اینکه بعضاً از طرف عناصر حزب پان‌ایرانیست اعلامیه‌‌ها و نشریاتی منتشر می‌گردد که مفاد آنها برخلاف مصالح کشور می‌باشد علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید ترتیبی اتخاذگردد که منبعد پخش هرگونه اعلامیه و نشریات توسط حزب مذکور با کسب اجازه قبلی صورت گیرد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ سپهبد نصیری
برخی از رهبران حزب گاه جرأت می‌کردند در نشست‌های محدود و چند نفره حزبی به انتقاد مستقیم از شاه لب گشوده و او را مسئول تمام اتفاقات و حوادث جاری در کشور قلمداد کنند. هوشنگ طالع یکی از همین افراد انگشت‌شمار بود که ساواک در پنجم خرداد ماه 1350 درباره او نوشته بود:
محسن پزشکپور چندین نوار را که سال‌ها قبل ضبط شده بود به دکتر هوشنگ طالع داد. یکی از آنها به نام حماسه خلیج فارس که به وسیله رادیو ایران پخش شده بود وجود داشت. نوار مذکور نیز به طور خصوصی پخش شد. در قسمت آخر این نوارگوینده خطاب به بادها و ابرها می‌گوید اکنون ایران همان ایران و شه از آن شاهان و ملت آن ملت دانش بصیرت عدل و احسان بود. بگویید انقلاب شاه و ملت را که بنیاد ایمان بود. دکتر طالع پس از شنیدن این نوار دستور می‌دهد این قطعه را از نوار حذف کنند. این سخنان مسخره‌ای است. اینها خجالت نمی‌کشند خود را با شاهان بزرگ ایران مقایسه می‌کنند و خود را وارث آن تاج و تخت می‌دانند. آنها کجا و این کجا. اینها فقط مرتباً دم از انقلاب می‌زنند، کارهای خودشان را به رخ ملت ایران می‌کشند. و دکتر طالع نوار مذکور را قطع نمود. ضمناً تمثال بزرگ شاهنشاه آریامهر که در یکی از اطاق‌های بزرگ حزب که محل برگزاری جلسات عمومی است نصب گردیده بود به دستور دکتر طالع به نام نظافت و تعمیر در جشن چهارشنبه سوری برداشته شد که تاکنون در انبار حزب قرار دارد و در هفته گذشته جهت نصب از طالع اجازه گرفته شد، نامبرده اظهار داشت که احتیاجی به نصب آن نیست.

پان‌ایرانیست‌ها در معرض حملات رادیو پیک ایران
حزب پان‌ایرانیست به دلیل تداوم مخالفت و دشمنی‌اش با حزب توده و گروه‌‌های چپ در معرض حملات رادیو پیک ایران قرار داشت. این رادیو در اخبار ساعت بیست روز ششم آذر ماه 1346 خود و به بهانه چگونگی و دلایل راه یافتن اعضای پنج نفره حزب پان‌ایرانیست به مجلس شورا و نقش و حیطه وظایفی که حاکمیت برای آن تعریف کرده بود، در تحلیل خود دلایل و روند تکوین و شکل‌گیری این حزب طی دو سه دهه گذشته تاریخ ایران را چنین مورد ارزیابی قرار داد:
شنوندگان عزیز. در این اواخر در مجلس فرمایشی شورا پدیده نوظهوری مشاهده می‌شود. فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها مطالبی مطرح می‌سازند، پیرامون لزوم تقلیل دستمزد نمایندگان مجلس، لزوم کسر میزان حقوق کارمندان عالیرتبه دولت و یا لزوم رفع تبعیض در سیستم آموزشی. فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها که اعضای 5 گانه آن بر روی کرسی‌های سمت چپ مجلس هم جلوس کرده‌اند می‌کوشند بدین سان چهره مخالفه اصلاح‌طلب و مستقل نسبت به اکثریت و اقلیت قلابی حزب ایران‌نوین و مردم به خود بگیرند.
این پدیده، پدیدة نوظهور و جالبی است که جا دارد سخنی چند پیرامون ماهیت آن گفته شود. برای شناخت این ماهیت باید به چند سؤال پاسخ داده شود، از جمله حزب پان‌ایرانیست‌ها چگونه و چرا به وجود آمده است، پان‌ایرانیست‌ها چگونه و چرا به مجلس راه یافتند، نقش پان‌ایرانیست‌ها در مجلس و خارج از آن در شرایط کنونی چیست. برای پاسخ به این سؤالات ابتدا کمی به عقب برگردیم. چنان‌که می‌دانیم قبل از جنگ دوم جهانی در کشور ما مانند بسیاری کشورهای دیگر یک شبکه گسترده‌ای از جاسوسان آلمان هیتلری به نام ستون پنجم مستقر و مشغول فعالیت شدند. این شبکه جاسوسی با عده زیادی از ایرانی‌نماهای صاحب مقامات حساس ارتباط گرفته بود و آنها را به سود مقاصد توسعه‌طلبانه و جهانخوارانه فاشیزم آلمان به کار واداشته بود.
پس از ورود ارتش‌های متفقین به ایران این شبکه جاسوسی به طور عمده متلاشی شد و ضمناً چندین صد نفر از ایرانیان همکار جاسوسان آلمانی توقیف شدند. در بین این عده افرادی بودند از قبیل زاهدی و منوچهری که بعدها اولی نقش اولین نخست‌وزیر رژیم کودتای 28 مرداد را ایفا کرد و دومی به نام بهرام آریانا رئیس ستاد ارتش شد ولی توقیف این ایرانیان مزدور اداره جاسوسی آلمان دیری نپایید. به کمک انگلیسی‌‌ها و آمریکایی‌ها آنها مرخص شدند و عده‌ای از آنها به رهبری جاسوسان بازمانده آلمانی یک سازمان خرابکار پنهانی به وجود آوردند به نام حزب کبود. رهبر آلمانی آن مایر جاسوس معروف هیتلر و رهبر ایرانی آن نوبخت نماینده فراری مجلس بود. تحول در شرایط سپس باعث شد که حزب کبود نیز تغییر شکل و نام دهد و چهره جدیدی به خود بگیرد تحت عنوان حزب نهضت ملی. رئیس این حزب سرلشکر ارفع بود که مستقیماً با سفارت انگلیس مربوط بود و دستورات خود را از آن سفارتخانه یا بهتر بگوییم از اینتلیجنت سرویس دریافت می‌داشت... چنانکه می‌دانیم سرهنگ منوچهری بود که همان ارتشبد  بهرام آریانا است. حزب نهضت ملی نیز که با اسلوب فاشیستی سعی داشت به ویژه در بین افسران ارتش نفوذ کند عمر درازی نکرد [و] مجدداً تغییر شکل داد و نام حزب پان‌ایرانیست بر خود نهاد و در جریان این تحولات و تغییر اشکال حزب کبود از دست شبکه جاسوسی آلمان هیتلری درآمد و به نام حزب نهضت ملی در اختیار شبکه جاسوسی انگلستان قرار گرفت و حزب نهضت ملی نیز سپس از دست شبکه جاسوسی انگلستان خارج شد و به نام پان‌ایرانیسم در اختیار اداره مرکزی جاسوسی آمریکا داده شد. این تحولات برای ما شگفت‌انگیز نخواهد بود، اگر در نظر بگیریم که اصولاً تمامی شبکه جاسوسی آلمان هیتلری پس از شکست نظامی فاشیزم آلمان جزو سازمان جاسوسی آمریکا شد و فقط قریب 2 سال پیش مجدداً استقلال نسبی کسب کرد و اداره آن به آلمان فدرال واگذار گردید. حزب پان‌ایرانیست تا کودتای 28 مرداد به فعالیت خود ادامه داد، ولی کاری از پیش نبرد و نمی‌توانست ببرد زیرا گسترش مبارزات آزادی‌بخش در ایران میدانی به احزابی نظیر اراده ملی، پان‌ایرانیسم و نظایر این گونه احزاب ساخته امپریالیست‌ها نمی‌داد. پس از انجام کودتای 28 مرداد فعالیت حزب پان‌ایرانیسم را تقریباً متوقف ساختند زیرا کار آن در واقع از این پس تحصیل حاصل بود. امپریالیست‌ها به هدف خود رسیده بودند و رژیمی دست‌نشانده در ایران برقرار کرده بودند و دیگر نیازی به فعالیت این گونه سازمان‌ها نبود ولی چند سالی گذشت و معلوم شد نبرد اجتماعی در ایران ادامه دارد به این فکر افتادند که برای فریب افکار عمومی احزاب قلابی به نام مردم و ملیون از بالا بسازند به نام این احزاب فراکسیون‌های قلابی در مجلس ایجاد کنند و بدین سان تقلیدی از دموکراسی درآورند تا بر رژیم استبدادی ترور و اختناق پلیس جامه عوام‌فریبانه بپوشانند. این تشبث هم منتهی به نتیجه نشد. کسی فریب نخورد و طشت رسوایی احزاب به ویژه در انتخابات دوره بیستم از بام افتاد. به فکر افتادند که اصلاحات نیم‌بندی را به نام انقلاب سفید آغاز کنند و حزب به اصطلاح پاسدار انقلاب به نام ایران‌نوین ایجاد نمایند که می‌بایستی نقش اکثریت را ایفا کند و حزب مردم هم نقش اقلیت. ولی هیچ‌یک از این اقدامات کسی را فریب نداد. بر عکس  مردم به تجربه دریافتند که در نتیجه مبارزه و فشار می‌توان رژیم را به عقب‌نشینی‌هایی واداشت و همه دیدند و دانستند که اصلاحات نیم‌بندی که رژیم بدان متوسل شده است بناچار بوده است.
ضمناً مردم که دیدند و دانستند که این اصلاحات و این رژیم استبدادی و اختناق قادر نیست دردهای عدیده اجتماعی و ملی ایران را درمان کند بر شدت نارضایتی مردم افزوده گشت. در چنین شرایطی حزب پان‌ایرانیست این بار بنا به مصلحت آمریکایی‌ها و در کنف حمایت ساواک مجدداً به فعالیت پرداخت. هدف از تجدید فعالیت این سازمان که ظاهراً بر خلاف دو حزب دولتی دیگر علناً بنا به دستور تشکیل نشده بود این بود که شاید بتوان با توسل به این حیله قشری از مردم به خصوص جوانان ناراضی را در آن متشکل ساخت، این قشر را از جنبش آزادی‌بخش ملی جدا کرد و در اختیار ارتجاع و امپریالیزم قرار داد. بدین سان حزب پان‌ایرانیست که سکان آن در دست جاسوسان آمریکایی و مأموران ساواک می‌باشد در غرفه انتخابات دوره بیست و دوم مجلس امکان به اصطلاح مبارزات انتخاباتی ]به آن[ دادند. بودجه‌ای در اختیار به اصطلاح سرورانش قرار دادند که با طبل و شیپور و اونیفورم این طرف و آن طرف مسافرت کنند و میتینگ‌ تشکیل دهند و به دنبال این صحنه‌سازی نام عده‌ای از آنها در لیست کسانی که بنا به دستور می‌بایستی بر کرسی‌های مجلس شورا جلوس کنند گنجانیدند. بدین ترتیب فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها در مجلس تشکیل شد و نقشی که بر عهده آنها گذارده شده است ابراز مخالفت است. ناهمگون با نحوه مخالف حزب مردم در عین حال پان‌ایرانیست‌ها موظفند با راست کردن رگ گردن با چهره‌‌های برافروخته و با حرارتی بیش از دو حزب دیگر از استبداد، از سیاست ضدملی رژیم، از سیاست نظامی رژیم با تمام عواقب شوم سیاسی و اقتصادی‌اش دفاع کنند و این دفاع را به شیوه فاشیست‌ها از موضوع ناسیونالیزم متجاوز و توسعه‌طلب مطرح سازند. فاشیست‌های وطنی عمداً سبک‌های فاشیستی اونیفورم، علامت روی بازو، انضباط نظامی در سازمان خود، نحوه گفتار خاص و اصلاحاتی نظیر نژاد آریایی و نژاد ایرانی،‌ تیره‌‌های نژاد ایرانی، تیره‌‌های نژاد ایرانی آن سوی مرزها، نیاخاک ایران به کار می برند. به تصور اینکه از این طریق می‌توانند قشری از جوانان را با زهر ناسیونالیزم متجاوز و توسعه‌طلب مسموم سازند. این بدبخت‌ها نمی‌دانند که جوانان و مردم ایران پس از این همه تجاربی که اندوخته است هیچ‌گاه به چنین ادعاهایی گرفتار نمی‌شوند و دنیای امروز نیز دنیایی نیست که اجازه رشد مجدد به فاشیزم آن هم در کشوری مانند ایران بدهد. مردم ایران فاشیزم را خوب می‌شناسند چه به صورت حزب پان‌ایرانیست جلوه کند، چه در لحظه بیان صاحبان مقامات رسمی نظیر ریاست ستاد ارتش، بهرام آریانا بروز نماید. مردم ایران به خوبی می‌دانند که این‌گونه افراد با چه مراکز متجاوز خطرناکی پیوند دارند و دیرزمانی است که داغ عامل استعمار بر پیشانی آنها زده‌اند. عوام‌فریبی‌های فراکسیون پارلمانی فاشیست‌های وطنی هیچ‌گاه قادر نیست این داغ را پاک کند.
رادیو پیک ایران در شانزدهم آذر ماه 1346 هم دفاع پان‌ایرانیست‌ها از حقوق و خواست‌های اکراد ساکن در خاک عراق را عوام‌فریبانه و در راستای سیاست‌های رژیم پهلوی و کشورهای آمریکا و انگلستان ارزیابی نمود و از رهبران این حزب پرسید، اگر حافظ و خواستار دفاع از حقوق کردها هستند، پس چرا سخنی در حمایت از حقوق و منافع کردهای ساکن در خاک ایران بر زبان نمی‌آورند؟ این رادیو اضافه کرده بود:
موجودیت فاشیست‌های وطنی رابطه ناگسستنی با موجودیت استعمارگران انگلیسی و نواستعماریون آمریکایی دارد. چه کسانی سال‌ها است که هزینه هنگفت چاپ و انتشار روزنامه آنها را در داخل کشور و در خارج آن تأمین می‌کنند؟ چه کسانی پول تهیه اونیفورم خاکستری‌رنگ فاشیست‌های وطنی و همچنین مخارج سرسام‌آور هزینه مسافرت‌های آنها را در داخل و خارج ایران می‌پردازند؟ چه کسانی پول هنگفت تشکیل به اصطلاح شعب حزب و میتینگ‌ها و مجالس فاشیست‌های وطنی را تأمین می‌کنند؟ جواب روشن است اینتلیجنت سرویس، سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا، سازمان امنیت.
در بیست‌وپنجم بهمن ماه 1346 هم حزب پان‌ایرانیست به شدت مورد سرزنش رادیو پیک ایران قرار گرفت:
طبق الگوی سازمان‌های مرحوم هیتلر جناب آقای سرور پزشکپور هیتلر ایران‌زمین است. او حتی سبیلی نظیر آن مرحوم گذاشته تا کسی در اصالت پاکی خونش تردید نکند. دست چپش را پشت کمر می‌زند و دست راستش را به بالا پرت می‌کند و بسان هیتلر سلام می‌کند. آقایان سروران به جای سخن گفتن عربده می‌کشند تا روح هیتلر پیشوای مرحوم از بازماندگان خود شاد باشد.
رادیو پیک ایران در برنامه ساعت بیست در نهم فروردین ماه 1347 خود طی یک مصاحبه خیالی با محسن پزشکپور، رهبر حزب پان‌ایرانیست، موضوع اشتیاق زایدالوصف او به تقلید از ادا و اطوار هیتلر و تبعیت از شیوه‌ نازی‌های آلمان و فاشیست‌های ایتالیا در دوران جنگ دوم جهانی  را به سخره گرفت و به شدت به او تاخت. در برنامه ساعت نوزده روز پانزدهم  بهمن ماه 1348 این رادیو نیز چنین آمده است:
دار و دسته فاشیستی پان‌ایرانیست‌ها به خودکامگی و زد و بند ادامه می‌دهند زیرا که از حمایت رژیم برخوردارند و سران رژیم آنها را به عنوان یک گروه ضربتی به عنوان یک ذخیره روز مبادا در آستین نگاه داشته و البته وابستگان به آن هم سعی می‌کنند در همین چند روزه که نوبتشان است بخورند و ببرند [و] پست و مقام بگیرند و بارشان را ببندند.
از این نظر هیچ فرقی بین این جوجه فاشیست‌ها با سایر پاسداران انقلاب کذائی وجود ندارد. اما سران این دار و دسته که دیر آمده و هر چه زودتر و بیشتر می‌خواهند ببرند در این راه از توسل به کثیف‌ترین و ضدانسانی‌ترین شیوه‌‌ها نیز ابائی ندارند. از این رو است که نقش جاسوسی را برای رژیم به آسانی می‌پذیرند. به سهولت خدمتکار و خبرچین سازمان امنیت می‌شوند در اینجا و آنجا کارشان به پرونده‌سازی و گزارش دادن منحصر می‌‌‌گردد و همه این شیوه‌‌های پست را در زیر الفاظ پر آب و تاب در زیر صحنه‌سازی‌های هیتلرمآبانه با پرچم و بازوبند و چکمه و بلوز نیمه‌نظامی انجام می‌دهند. کیست که در زیر این نقاب چهره واقعی و زشت سبک فاشیسم را نبیند؟ همه کس می‌داند که اگر یک لحظه دست حمایت‌گر سازمان امنیت و سازمان جاسوسی رژیم از سر این سروران کوتاه شود بساطشان به اندازه کاهی هم در مقابل طوفان نهضت خلق مقاومت نخواهد کرد.
رؤسا و گردانندگان این دار و دسته که راه عوام‌فریبی و سوء استفاده از احساسات را برگزیده‌اند خود نیز می‌دانند چند مرده حلاجند و به همین جهت خدمت به سیا سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا را وظیفه اساسی خود قرار داده‌اند. بسیاری از همان دستگیری‌ها – تبعیدها – که نمونه خشن سیاستِ  ضددموکراتیک رژیم کنونی است ثمره خبرچینی‌ها و پرونده‌سازی‌های همین‌ها است.
هنگامی که به دنبال استیضاح دولت هویدا در مجلس، نخست‌وزیر سخنانی به شدت تند و تحقیرآمیز افکار و ایده‌های پزشکپور و حزب تحت هدایتش را مسخره کرد، باز رادیو پیک ایران در مطلبی سرزنش‌آلود رهبری این حزب را خطاب قرار داد که به رغم آن همه خدمات صادقانه به حاکمیت استبدادگرا و سلطه‌پذیر پهلوی و به مجرد انتقادی کم‌اهمیت از سوء عملکرد آن، این‌گونه بی‌رحمانه مورد حمله نخست‌وزیر قرار گرفته است.

موضع دولت عراق در برابر پان‌ایرانیست‌ها
حزب پان‌ایرانیست به خاطر انتقادات و حملات همیشگی‌اش به دولت عراق، همواره مورد بغض حکومت آن کشور قرار داشت. سفارت آن کشور در تهران در مقاطع مختلف از وزارت امور خارجه ایران می‌خواست مانع از حملات تبلیغاتی و سیاسی حزب پان‌ایرانیست شده و رهبران و اعضا و نیز روزنامه‌ ارگان حزب را از تداوم انتقاد از دولت مرکزی عراق و پشتیبانی از کردهای آن کشور باز دارد. اما تداوم تنش‌ سیاسی میان دو کشور ایران و عراق در تمام سال‌های دهه 1340 و حتی پس از آن مانع از آن می‌شد تا حکومت ایران پان‌ایرانیست‌ها را از حملات گاه بسیار تند و شدیدی که متوجه حکومت عراق می‌کردند، باز دارد. با این حال وزارت امور خارجه ایران هر از گاه آخرین اعتراضات سفارت عراق در تهران را به مسئولان امر در حکومت و از جمله ساواک منتقل و خواستار واکنش یا پاسخ مقتضی می‌شد. چنانکه یک بار بخش 312 اداره کل سوم ساواک در بیست‌وپنجم اردیبهشت ماه 1347 خطاب به مدیرکل این اداره گزارش کرده بود:
محترماً به استحضار می‌رساند:
منظور – وزارت امور خارجه در سال 46 ضمن ارسال رونوشت یادداشت اعتراضیه سفارت جمهوری عراق در مورد اقدامات و فعالیت‌های ضدعراقی حزب پان‌ایرانیست نسبت به مطالب مندرج در شماره 246 روزنامه خاک و خون نظریه این سازمان را استعلام نموده بود که چگونگی طی گزارشی به عرض رسید و پاسخی دایر بر اینکه «با توجه به سیاست کنونی مملکت و برخورداری عموم طبقات اجتماع از آزادی کاملی که تحت رهبری شاهنشاه آریامهر در کشور حکمفرما می‌باشد جراید و مطبوعات نیز در اظهار عقاید خود در چهارچوب قانون اساسی دارای آزادی می‌باشند» به وزارت مزبور داده شد. وزارت امور خارجه مجدداً با ارسال رونوشت یادداشت اعتراضیه سفارت جمهوری عراق نسبت به مطالب مندرج در شماره 346-27/1/47 روزنامه مذکور یادآور شده «نظر به اینکه در این اواخر جراید عراق  مطالبی علیه ایران انتشار نداده‌اند و دولت عراق به سفارت شاهنشاهی در بغداد قول داده است که مانع انتشار اخبار و مقالاتی علیه ایران خواهد شد نظر نویسندگان روزنامه مورد بحث را متوجه این مطلب بنمایند که از نشر مقالات زننده و ضدعراقی خودداری نمایند».
عرض وضعیت:
خلاصه مطالب مندرج در شماره 346 روزنامه مزبور به شرح زیر از عرض می‌گذرد: روزنامه مذکور تحت عنوان «بهانه‌‌های تازه‌ای برای اعمال سیاست تبعیض نژادی» اطلاعیه  منتشره از وزارت دفاع عراق در شمال آن کشور را مبنی بر اینکه در اثر زد و خورد ده نفر به قتل رسیده و مجریان حوادث مزبور از عوامل استعمار و یهودی‌ها معرفی شده‌اند مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و جهت آشنایی به سرزمین کردان آن سوی مرز درباره چگونگی سیاست انگلستان بعد از جنگ بین‌الملل اول در خاورمیانه و غفلت هیأت حاکمه ایران در مورد عدم حمایت از کردان آن سوی مرز بحث و اضافه نموده:
«عوامل استعمارگران از این غفلت خیانت‌آمیز حکومت مرکزی ایران سوء استفاده کردند و به تدریج سران ایران‌پرست کُرد را با توطئه‌‌های گوناگون از میان برداشتند و بالاخره حکومت مخلوق استعماری عراق را به وجود آوردند که با وجود بودن اکثریت کردان ایرانی‌نژاد و گروه کثیری از آشوریان زمام امور را به دست اقلیت تازیان سپردند و حقوق انسانی اکثریت ایرانی را نادیده گرفتند. کردان ایرانی‌نژاد آن سوی مرز در برابر تهاجمات عناصر افراطی و عاملین سیاست تبعیض نژادی عرب از همان آغاز نهضتی جهت مبارزه و دفاع از حقوق انسانی خود به وجود آوردند. اخیراً در نتیجه مبارزات دلیرانه کُردان آن سوی مرز به رهبری ملامصطفی بارزانی شکست‌های سختی به ارتش عراق وارد آمد و با پیشنهاد دولت مزبور مصالحه‌ای با 12 ماده مقرر گردید لیکن آنچه که مربوط به تعهدات حکومت عراق بود تاکنون به انجام نرسیده است. روزنامه خاک و خون افتخار دارد که برای نخستین بار پرده از ماجرای تبعیض‌نژادی عناصر افراطی عرب برگرفته است و نمی‌تواند در برابر اینگونه توطئه‌‌ها خاموش بنشیند و هرگونه تجاوز به سرزمین‌ها و حقوق انسانی کُردان آن سوی مرز را به مثابه توطئه بر ضد ملت و شاهنشاهی ایران زمین تلقی می‌نماید.
نظریه:
با عرض مراتب فوق و با توجه به اینکه دولت عراق به سفارت شاهنشاهی ایران در آن کشور قول داده که مانع انتشار اخبار و مقالاتی علیه ایران خواهد شد لذا مستدعی است در صورت تصویب اجازه فرمایند به مسئولین حزب پان‌ایرانیست توجه داده شود که در این موارد سیاست اصولی خارجی دولت را مرعی داشته و از ایجاد هرگونه اختلافات و سوء تفاهمات تا حد امکان خودداری نمایند و به وزارت امور خارجه نیز پاسخ داده شود تذکر لازم به نویسندگان روزنامه خاک و خون در این زمینه داده شد.
موکول به اوامر عالی است.
همچنانکه خواسته حکومت بود، نصیری رئیس ساواک هم موافقت نکرد بر سر حملات و تبلیغات پان‌ایرانیست‌ها بر ضد حکومت بغداد مانعی ایجاد شود و در نامه‌ای که به تاریخ بیست‌وسوم اردیبهشت ماه 1347 برای وزارت امور خارجه فرستاد مدعی شد:
با توجه به اینکه جراید و مطبوعات در اظهار عقاید خود در چهارچوب قانون اساسی دارای آزادی می‌باشند و روزنامه خاک و خون نیز یکی از جراید رسمی کشور بوده لذا به نظر این سازمان اقدام به جلوگیری از تجزیه و تحلیل روزنامه مزبور در مورد مسائل مختلف سیاست داخلی و خارجی کشور و اوضاع جاری جهان منافات با آزادی تفویض شده به مطبوعات دارد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ سپهبد نصیری
بدین ترتیب حتی دولت عراق را تردیدی نبود که پان‌ایرانیست‌ها اساساً در چارچوب خواست‌ها و سیاست‌های جاری و ساری حکومت مرکزی ایران به حکومت بغداد حمله و از اکراد آن کشور حمایت می‌کنند. به همین دلیل دولت عراق از هیچ فرصتی برای حمله رسانه‌ای و تبلیغاتی بر ضد حزب پان‌ایرانیست و نقش و جایگاه آن در مجموعه حاکمیت ایران فروگذار نمی‌کرد. به ویژه رادیو بغداد در برنامه‌‌های فارسی خود مجموعه حزب را آلت فعل حکومت و ساواک معرفی می‌کرد. چنانکه یک بار در اخبار ساعت بیست‌ویک روز سیزدهم اسفند ماه 1348 خود که مقارن با تیر‌گی شدید روابط سیاسی میان دو کشور بود، طی مطلبی که مدعی بود از سوی یکی از دانشجویان دانشگاه تهران برای آن رادیو ارسال شده است، چنین مطرح کرد:
چرا هیأت حاکمه مرتجع ایران به حزب پان‌ایرانیست این جوجه‌فاشیست‌های عصر ما پر و بال می‌دهد. عمر این گونه احزاب معمولاً بیش از چند سال دوام نمی‌آورد. درجه ایمان به اصطلاح اعضا بستگی به مقدار حقوق و درآمدی دارد که از راه وابستگی به این احزاب به دست می‌آورند. این احزاب معمولاً نقش عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی را در گاردن پارتی مجالس قلابی بازی می‌کنند.
حزب ایران‌نوین رل اکثریت را که همان پهلوان پنبه باشد و حزب مردم یعنی کاکاسیاه در رل اقلیتند. فراموش نشود که مطربی این گاردن پارتی نیز به عهده سروران جدیدالورود یعنی اعضای حزب پان‌ایرانیست می‌باشد و اما تراژدی این احزاب تنها به مجالس خاتمه نمی‌یابد. در زمینه تبلیغاتی نوکرمآبانه سینه‌چاک می‌دهند و به اصطلاح شیلنگ تخته‌ انداخته ادا و اطوار انقلابی درآورده که آنها را یک نه بلکه صد دل فدایی ایران بدانند البته برای این آقایان ایران چیزی است در ردیف کاخها.
جالب‌ترین شکل کمدی احزاب فانتزی پان‌ایرانیسم است. بزرگ سرور نیز که همیشه به عنوان ارائه سند افتخار ادعا می‌کند که در سن سیزده سالگی هنگام اشغال ایران به وسیله نیروهای متفقین با سنگ به تانک‌های انگلیس حمله کرده است خود از عوامل استعمارگران بوده و به وسیله سازمان‌های جاسوسی ایران آموزش دیده است. این شخص در سال‌های اوج نهضت ضدامپریالیستی در ایران بر اثر کشف روابطش با سازمان جاسوسی انگلستان و مقامات امنیتی ایران از صفوف مبارزین طرد گردید و بلافاصله به عنوان متخصص بر پا کردن گروه‌‌های فاشیستی در اختیار سران رژیم قرار می‌گیرد. این عامل سرسپرده مدعی ایجاد برتر آریایی بوده ادعا می‌کند که باید درفش ایران زمین دوباره به اهتزاز درآید.
مشتی اوباش همانند خود را در محافل سازمان امنیت گرد آورده و بدین ترتیب هیتلریزم معروف را در ایران بنیاد می‌گذارد. چنانچه از ترهات سرور خاکستری پوش برمی‌آید این دار و دسته علیرغم ادعاهایش یک سازمان جاسوسی متکی به سازمان امنیت بوده و به مثابه گروه ضربتی برضد جنبش‌های مترقی مردم ایران ایجادگردیده است.
سازمان امنیت رأسا امور این دار و دسته را اداره می‌کند و مبالغ هنگفتی بودجه در اختیار آن می‌گذارد.
ارگان نشریاتی این دسته خاک و خون ناشر اندیشه‌‌های منحط فاشیستی است.
شوونیزم نژادپرستانه اصل مهم تبلیغاتی آنهاست، برای در هم کوبیدن جنبش‌های مترقی خلق‌های ایران و نیز تبدیل ایران به پایگاهی برای سرکوب جنبش‌های ضدامپریالیستی در خاورمیانه فاشیزم را در قالب ناسیونالیزم تبلیغ می‌کند تا با تبلیغات زهرآگین خود سدی در مقابل افکار مترقی ایجاد کرده زنجیرهای اسارت خلق‌های ایران را باز هم محکم‌تر نماید. امپریالیزم انگلستان بر اثر مبارزات قهرآمیز خلق‌های خلیج ناگزیر شده پایگاه‌‌های خود را برچیده و گورش را گم کند و چون دخالت در امور خلیج برای امپریالیزم دیگر مستقیماً امکان‌پذیر نیست بارها اعلام داشته است باید این خلأ به وسیله دولت ایران پر شود.
رژیم پوسیده و عامل امپریالیزم ایران بارها چهره ضدخلقی خود را نشان داده است. سال‌هاست نفت ایران در خدمت امپریالیزم و صهیونیزم برای در هم کوبیدن شهرها و روستاهای خلق‌های برادر در ویتنام و منطقه عربی خاورمیانه پیش‌کش می‌شود.
عوامل این سازمان فاشیستی مستقیماً و دوش به دوش سازمان امنیت ارتش و ژاندارمری در کشتار مردم قهرمان کرد شرکت می‌کند.
نمونه بارز تنفر توده‌‌های ایران از این جوجه فاشیست‌های عوام‌فریب مسافرت اخیر یکی از به اصطلاح سرورهای آنها به اروپا که مأموریت یافته بود برای اشاعه نظریات منحط و بی‌خریدار پان‌ایرانیسم در میان دانشجویان و محصلین ایرانی خارج از کشور نطق‌هایی ایراد کند. این سرور کوچولو قبل از اینکه مأموریت خود را در کارلسروهه آلمان به انجام برساند وقتی که در سالن یکی از هتل‌ها مشغول تقلید اداهای هیتلر بود و از انقلاب سفید با حرارت سخن می‌گفت مورد حمله شدید دانشجویان مبارز ایرانی قرار گرفت.
بنابر نوشته‌‌های مطبوعات ایران در این حادثه سرور از یک چشم محروم گردیدند. جالب این است که بزرگ اوباش این دار و دسته از پشت تریبون مجلس قلابی وقیحانه فریاد می‌زند که عده‌ای چاقوکش و اوباش در کارلسروهه به سرور ظفری حمله کردند و هیچ‌کدامشان دانشجو نبوده و اصولاً کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین هیچ‌گونه رابطه‌ای با دانشجویان ایرانی ندارد و فقط مرکز تجمع عده‌ای آواره بی‌وطن است. این جوجه فاشیسم بی‌شرمانه نسبت‌های ناروایی به دانشجویان مبارز و آزاده ایرانی می‌دهد که شایسته خود اوست.
باید به این دلال استعمارگران با صدای رسا گفت مردم ایران سال‌هاست شاهد مبارزات پیگیر نیروهای ایرانی خارج از کشور به ویژه دانشجویان عضو کنفدراسیون جهانی هستند. مردم ایران آن دور از وطنان را به خوبی می‌شناسند. آنان فرزندان خلق‌های رنجدیده ایران هستند که زندگی‌شان را وقف مبارزه بر ضد پستی، بیداد، بر ضد امپریالیزم دشمن خلق‌ها کرده‌اند.
چاقوکشان و اوباشان حقیقی کسانی جز مأموران آدم‌دزد سازمان امنیت و دار و دسته پان‌ایرانیست‌ها نیستند.
این جوجه فاشیست‌های وطنی قدرت درک این را ندارند که مترقی‌ترین اندیشه‌‌های علمی در اختیار جوانان بیدار ایران است. این جوجه‌فاشیست‌ها تصور می‌کنند که با مزخرفات تهوع‌آور خود گویا می‌توانند با اندیشه‌‌های مترقی مبارزه کنند. افتخار ملت ایران عبارت از همان تاریخ تابناک مبارزات توده‌ای با چهره‌‌های قهرمانانه‌اش می‌باشد.
به دنبال زد و خورد اعضای حزب پان‌ایرانیست در آلمان غربی با گروهی از دانشجویان ایرانی مخالف رژیم پهلوی در آن کشور، چند تن از پان‌ایرانیست‌های مهاجم مصدوم و مجروح شده و از جمله پرویز ظفری عضو بلندپایه این حزب یک چشم خود را از دست داد و به دنبال این درگیری محسن پزشکپور در صحن علنی مجلس از دولت و پلیس آن کشور انتقاد کرد، باز رادیو بغداد فرصت یافت تا در اخبار ساعت بیست‌ویک روز نوزدهم اسفند ماه 1348 خود و با لحنی استهزاآمیز پان‌ایرانیست‌های داخل و خارج از ایران را همکاران و آلت دست‌های بدون چون و چرای ساواک خوانده و همداستانی و همگامی پان‌ایرانیست‌های خارج از کشور و از جمله آلمان غربی با ساواک را در سرکوب و برخورد قهرآمیز با مخالفان سیاسی و دانشجویان ضد رژیم پهلوی که با نظر مساعد مقامات سیاسی و انتظامی و اطلاعاتی کشورهای میزبان صورت عملی به خود می‌گرفت، مورد سرزنش قرار دهد:
باید به حال عدالت گریه کرد. روزنامه کیهان در شماره سی‌ام بهمن ماه 1348 خود اطلاع می‌دهد که سفیر جمهوری فدرال آلمان در دربار شاهنشاهی اطلاعیه‌ای درباره واقعه کارلسروهه انتشار داده است.
متن اطلاعیه که در روزنامه کیهان منتشر شده خود روشنی‌هایی به سیاست دولت ایران و سیاست‌دوستان آلمانی ایشان می‌افکند.
سفیر جمهوری فدرال آلمان با اشاره به اظهارات پزشکپور رهبر حزب پان‌ایرانیست در مجلس به اصطلاح شورای ملی در مورد حوادث اواخر سال مسیحی گذشته در کارلسروهه مراتب تأسف عمیق خود را ابراز داشته است. به خاطر آنکه مقامات پلیس آلمان نتوانسته‌اند مانع از آن شوند که اتباع ایران از طرف عده‌ای دیگر که به وضوح معلوم شده است که هموطنان خودشان بوده‌اند معدوم شوند.
وی اضافه می‌کند که مقامات دادستانی آلمان در حال حاضر مشغول تحقیقند که بتوانند مسئول بروز این حادثه را تعیین کنند و نباید از نظر دور داشت که این افراد در برابر دادگاه صالحه آلمان محاکمه خواهند شد.
جریان واقعه از این قرار است که گروهی از سروران دار و دسته فاشیستی پان‌ایرانیست‌ها در کارلسروهه مأموریت می‌یابند که با دانشجویان صحبت کنند بلکه بتوانند دانشجویان مبارز را از مبارزه علیه رژیم بازدارند.
این صحبت‌ها و مذاکرات به افشای ماهیت رژیم ضدخلقی می‌انجامد. هر چند این سروران عادت کرده‌اند که هر وقت دلیل نداشتند و در منطق ضعیف گردیدند به دشنام‌گویی و ضرب و شتم بپردازند، در این‌جا نیز به فکر استفاده از این افتادند اما این دفعه چشم مأموران سازمان امنیت و مدافعین دور بوده و دوستان آلمانی ایشان نیز به موقع نرسیده‌اند. بدین جهت چند تن از سروران مصدوم گردیده‌اند. به دنبال چنین حادثه‌ای است که سفیر جمهوری فدرال آلمان مراتب تأسف عمیق مقامات آلمانی را به ویژه به خاطر آنکه مقامات پلیس آلمان نتوانسته‌اند مانع مصدوم شدن سروران پان‌ایرانیست‌ بشوند اعلام می‌دارد.
شنوندگان عزیز مشاهده می‌کنید که موضوع، موضوع بسیار جالبی است. فاشیست‌های ایرانی بارها به اروپا سفر کرده‌اند و تعدادی از چاقوکشان سازمان امنیت را نیز همراه برده‌اند.
مقامات پلیس آلمان نیز همیشه یار و همکار چاقوکشان سازمان امنیت بوده‌اند. بارها اتفاق افتاده است که دانشجویان ایرانی به دست چاقوکشان سازمان امنیت و رفقای آلمانی آنها مضروب و مجروح شده‌اند. حتی یک بار یک دانشجوی آلمانی که با دانشجویان ایرانی همدردی کرده بود و علیه رژیم ایران شعار داده بود با تیر پلیس آلمان به قتل رسید. این همه جنایات که به دست چاقوکشان سازمان امنیت و هم‌قطاران ایشان در میان مأمورین پلیس آلمان غربی صورت می‌گیرد ابراز تأسفی به دنبال ندارد و این احتمال هرگز برای چاقوکشان سازمان امنیت وجود ندارد که در دادگاه صالحه آلمان محاکمه شوند.
ده‌‌ها دانشجوی ایرانی در آلمان غربی به دست چاقوکشان سازمان امنیت مجروح و مصدوم می‌شوند و از طرف مقامات آلمانی ابراز تأسفی نمی‌شود اما اگر یک بار چشم زخم به سروران پان‌ایرانیست وارد آید انسانیت مقامات آلمانی گل می‌کند و مراتب تأسف عمیق خود را اعلام می‌دارند. واقعاً عالی است.
سرور پزشکپور از اینکه نوچه‌‌هایش لت و پار شده‌اند خون آریایی‌اش به جوش می‌آید و در مجلس داد و فریاد می‌کند که چرا باید چنین وضعی فراهم آید و سرورانی که خون پاک آریایی در رگشان جریان دارد مصدوم شوند.
عالی‌تر از این نمی‌شود. وقتی صدها نفر از چاقوکشان سازمان امنیت و همکارانشان از میان پلیس آلمان به جان دانشجویان آزادیخواه ایرانی می‌افتند هیچ عیبی ندارد – انسانیت خفته است – عدالت نیست – دادگاه‌‌های صالحه آلمان کاری ندارند – مقامات صالحه آلمان کاری ندارند.
اما وقتی هم‌سنگران چاقوکش پزشکپور مصدوم می‌شوند دادستان آلمان به یاد انجام وظیفه می‌افتد واقعاً که باید به حال عدالت گریه کرد.
رادیو بغداد در اخبار ساعت بیست‌ویک روز سی‌ام فروردین ماه 1349هم حزب پان‌ایرانیست را شعبه‌ای از ساواک و رهبران و کارگردانان آن را عامل و حقوق‌بگیر ساواک، موساد و سیا معرفی کرد که در مقابله با منافع ملت ایران در شئون مختلف از هیچ اقدام سخیفی فروگذار نمی‌‌کنند. در بخش‌هایی از گفتار رادیو بغداد چنین آمده بود:
توده‌‌های میهن‌پرست مبارز ایران! حزب فاشیستی پان‌ایرانیست مانند سایر احزاب شعبه‌ای است از سازمان امنیت. این جاسوسان بی‌وطن چهره کریه خود را زیر نقاب ناسیونالیزم مخفی نگاه می‌دارند. فریب این مأموران سازمان امنیت را نخورده و با آنان مبارزه کنید.
جوانان آزادیخواه،
این پان‌ایرانیست‌ها، این فاشیست‌های وطنی، وظیفه‌ای جز تعقیب همان روش وطن‌فروشانه دولت دست‌نشانده را ندارند. اینان خود نوکران امپریالیزم آمریکا و دستیاران سازمان امنیتند. فریب سخنان ظاهرفریبشان را نخورده و با این جاسوسان دورنگ به شدت مبارزه کنید.
پان‌ایرانیست دشمن منافع خلق‌های ایران است. بدواً باید خاطرنشان ساخت که در این بررسی نظر ما نفی جنبه صحیح ناسیونالیزم یعنی احساسات اصیل و صادقانه ملی نیست ما معتقدیم که اگر وطن‌پرستی جدا از غرور و نژادپرستی و بر مبنای اصول واقعی و خالی از هرگونه شوونیزم و خودخواهی باشد امری مقدس و قابل احترام و در خور ستایش است. اما در این بیان سخن‌ ما بر سر گونه دیگری از به اصطلاح ناسیونالیزم یعنی جنبه ارتجاعی و ضدانسانی آن است، سخن بر سر پان‌ایرانیست است. پان‌ایرانیست مجمعی است آشوبگر، فریبکار، جاسوس‌پرور و در واقع شعبه‌ای از سازمان امنیت ایران است و راهنمایی شده از جانب سیا سازمان جاسوسی آمریکایی است.
تبلیغ علیه جریانات قشری اصیل و خلقی در زیر سرپوش افتخارآمیز گذشته است. تکیه بر تاریخ نژادی است. توهین و تحقیر نژادهای دیگر تکیه بر نازیسم آلمان و فاشیسم ایتالیا خرابکاری و انحراف در رشد نهضت‌های اصیل قشری، تشکیل گروه ضربت به مثابه نگهداری (پارازیت) خرابکاری و جاسوسی ترویج و پرورش امپریالیستی در زمینه‌‌های فرهنگی و سیاسی و بالاخره آنچه که برای امپریالیزم و رژیم (... نامفهوم) و در خدمت آنهاست. ...  سرور در آرزوی تجدید امپراطوری هخامنشی است. با افتخار تمام صبح تا شب سم به زمین می‌کوبد و عربده‌‌های هیتلرگونه سرمی‌دهد و شدیداً تلاش می‌ورزد تا فاشیزم را در ایران زنده کند و آن جنازه به گور رفته را دوباره به رقص درآورد و بدین علت به تمام معنی از جانب محافل امپریالیستی پشتیبانی می‌گردد.
اعضای این اوباشخانه به زور سرنیزه فراهم گردیده‌اند و ضامن بقای آنان در این محفل بودجه‌ای است که حضرت سرور شخصاً از دربار و سفارت آمریکا به عنوان مزد خیانت به میهن به دست می‌آورند. علاوه بر این سرور به افتخار بازی در تماشاخانه مجلس نائل گردید و با هم‌طویله‌‌های بسیار مقتدرش تحت عنوان وکلای ملی در مجلس قلابی سخت مشغول به انباشتن کیسه‌‌های دریوزگی و پخش ترهات می‌باشد. پان‌ایرانیست طرح درازمدت امپریالیزم در جهت سرکوبی انقلابی خلق‌های ایران است و ریشه آن به دوران دیکتاتوری سیاه متصل است. در سال‌هایی که خلق‌های ایران تحت‌تأثیر انقلاب کبیر اکتبر در روسیه و مبارزات قهرمانانه در آن سامان به مبارزات عاقلانه خویش شکل پیروزی‌بخشی می‌دادند و مراکز دهقانی و کارگری ایران عرصه پیکار بی‌امان زحمتکشان قرار گرفته بود. امپریالیزم از وحشت مرگ (... پارازیت) حربه اساسی در سرکوب انقلابیون ایرانی عبارت بود از قهر وحشیانه و کشتارهای جنایتکارانه با همراهی تبلیغات ضدسوسیالیستی و نژادپرستانه به صورت تبلیغات ضدروسی به منظور انحراف افکار عمومی مردم از سرزمین انقلاب اکتبر و دستاوردهای اعجاب‌انگیز آن که به خودی خود عامل بسیار  مهمی در روشنی افکار زحمتکشان و رشد مبارزات خلقی به شمار می‌رفت. تبلیغات خائنانه دستگاه در زمینه‌‌های گوناگون علاوه بر باز کردن پای نازیست‌های آلمان هیتلری و اجازه فعالیت‌های فاشیستی در ایران موجی از اندیشه‌‌های نژادپرستانه را در بعضی محافل که وابستگی مستقیم به ارتجاع و دربار دارند به وجود آورد. به تدریج حصار ارتجاع و دربار را شکسته (... پارازیت) تا آنکه بعد از شهریور 20 در هیأت حزب فاشیستی سومکا تجلی نمود. این حزب که به دستور و حمایت امپریالیزم و دربار به وجود آمده بود در اثر مبارزات خلقی در سال‌های قبل از کودتا علیرغم پشتیبانی فراوان دستگاه حاکمه عملاً از عرصه سیاست خارج گردید. از سال 1338 به بعد که دوباره موجی عظیم از مبارزات خلقی سراسر ایران را فراگرفت و روز به روز بیشتر و وسیع‌گردید دوباره امپریالیزم جهانخوار به شیوه کهن اقدام به زنده کردن همان تشکیلات فاشیستی منتهی با نام و شکل خاص دیگری نمود. هدف امپریالیزم از احیای این روح پوسیده این بار فقط همان علت ایجاد سومکا نبود بلکه علاوه بر فعالیت‌های ضدشوروی مسئله مخالفت با مبارزات مردم عرب به ویژه پیکار قهرمانانه خلق دلاور فلسطین و جلوگیری از نفوذ آن به ایران علل دیگری به شمار می‌رفته است. پان‌ایرانیست زاییده طبیعی این برنامه ضدخلقی امپریالیزم در منطقه خاورمیانه و حربه سرکوبی نهضت‌های پیشرفته خلق‌های ایران است. از اینجا هدف و شعارهای عمده امپریالیزم یعنی شعار ضدعربی محتوی اندیشه پان‌ایرانیست قرار می‌گیرد. پان‌ایرانیست معتقد است که باید نژادهای غیرآریایی از ایران که متعلق به آریاهاست، خارج گردد. این اندیشه ضدخلقی دولت مزدور است که از مدت‌ها پیش به اخراج عرب‌ها از سرزمین آبا و اجدادی خود همت گماشته و آنان را به نقاط دوردست می‌کوچانند. پان‌ایرانیست‌ و این رویه‌‌های ضدخلقی نخواهد توانست حقیقت دردناک و رسواکننده خیانت رژیم جلاد و دست‌نشانده را از نظر خلق‌های ایران مخفی نگاه دارد.
به دنبال استیضاح دولت هویدا در مجلس شورا توسط پان‌ایرانیست‌ها که در اعتراض به طرح تجزیه بحرین از ایران صورت عملی به خود گرفت، باز رادیو بغداد این موضع فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها را عوام‌فریبی و دغلکارانه ارزیابی کرد. در بخش‌هایی از این گفتار رادیو بغداد در روز هشتم اردیبهشت ماه 1349 چنین آمد:
فاشیست‌های وطنی و چاقوکشان دژخیم را بهتر بشناسیم. رژیم ضدملی و ضددمکراتیک ایران برای جلوگیری از رشد افکار مترقی گذشته از تبلیغات سوء و فراهم آوردن محیط مساعد جهت پرورش و توسعه فرهنگ ارتجاعی امپریالیستی گاهی از آخرین حربه‌‌های خود نیز استفاده می‌کند به این امید که شاید توده‌‌های زحمتکش و جوانان ناآگاه را فریب دهد. برخی از این وظایف خطیر رژیم ضد خلقی به عهده حزب فاشیستی پان‌ایرانیست محول گردیده است. این حزب که رابطه مستقیم با سازمان جاسوسی آمریکا دارد سعی می‌کند از احساسات پاک ناسیونالیستی مردم سوء استفاده کرده نیروی خلاق آنان را که باید به مبارزه با رژیم پوشالی به کار افتد از راه اصلی خود منحرف سازد. این به اصطلاح حزب چند نماینده به مجلس قلابی شورا وارد ساخته است که گفتارها و نطقشان بسیار مضحک و ابلهانه و در عین حال مشحون از عوام‌فریبی است. اینان در مجلس اغلب به عنوان مخالف داد سخن می‌دهند و از دولت توضیح می‌خواهند و از پاره‌ای اقدامات دولت انتقاد می‌کنند. تازه‌ترین عمل انقلابی این عروسک‌های کوکی استیضاح دولت در جریان بحرین است. البته این تظاهر عمل شجاعانه‌ای است که نماینده‌ای از مجلس قلابی دولت را استیضاح می‌کند و اگر این نماینده قلابی بجز جوجه‌هیتلر معروف پزشکپور کس دیگری می‌بود شاید می‌شد کمی درباره‌اش فکر کرد که چگونه در مجلس نماینده‌ای پیدا شود که چنین جرأتی به خرج دهد و دولت را استیضاح کند اما برای مردمی که پزشکپور جاسوس را می‌شناسند و با سوابقش آشنایی دارند جای هیچ‌گونه تردیدی باقی نمی‌ماند که این به دستور رژیم و باز هم به منظور ملی جلوه دادن حزب آبروباخته پان‌ایرانیست صورت گرفته است. آخر اینها چندین سال است برای عوام‌فریبی از مسئله بحرین استفاده کرده‌اند و بارها اعلام داشته‌اند خونشان باید در راه بازگردانیدن بحرین ریخته شود. حال چگونه می‌توانند ساکت بمانند. اینجاست که رژیم به دادشان می‌رسد و اجازه می‌دهد دولت را در این امر استیضاح کنند تا بعد بتوانند بگویند ما با دولت مخالفت کردیم و دولت به حرف‌های ما توجه نکرد و این دیگر تقصیر از حزب نیست چون که حزب سرسختانه در مقابل دولت ایستادگی کرد و حتی آن را استیضاح کرده است. این را می‌گویند عوام‌فریبی آلوده به حماقت. زیرا خلق‌های رنجدیده و آگاه ایران می‌دانند که حدود اختیارات نمایندگان قلابی از صحیح‌گویی و احسنت‌گویی تجاوز نمی‌کند و اگر غیر از این اصلی را قبول کنیم باید معتقد باشیم که انتخابات آزاد صورت گرفته و مردم نمایندگان واقعی خود را به مجلس فرستاده‌اند در صورتی که هر ایرانی آگاه و با حداقل شعور سیاسی می‌داند که تاکنون بجز چند مورد انگشت‌شمار آن هم به تعدادی معدود، نمایندگان واقعی توده‌‌ها نتوانسته‌اند به این مجلس شورای ملی که باید مرکز تجمع نمایندگان توده‌‌ها و خلق‌ها باشد راه یابند.
هیأت حاکمه ارتجاعی و امپریالیزم تجاوزکار در تمام ادوار انتخابات اعمال نفوذ کرده و نام هر کس را که خواسته‌اند از صندوق بیرون کشیده‌اند زیرا فقط در چنین صورتی است که ارتجاع امپریالیزم نیز می‌تواند همچنان بر توده ما مسلط باشد، در چنین صورتی امکان‌پذیر است مشتی رجاله وطن‌فروش هر نوع قرارداد اسارت‌بار اقتصادی را به تصویب به اصطلاح مجلس بفرستند و ایران را در تار و پود پیمان‌های نظامی تجاوزکار چندجانبه گرفتار کنند. امپریالیزم و ارتجاع اجازه نخواهند داد حتی یک نفر از نمایندگان واقعی مردم به مجلس راه یابد و ما این را در انتخابات دوره نوزدهم مشاهده کردیم و دیدیم که وقتی یکی دو نفر از اعضای حزبی ملی انتخاب گردیدند سران رژیم برای طرد آنان مجلس را چگونه منحل کردند و این نمونه وحشت از نمایندگان واقعی توده‌‌هاست. پس از کودتای ننگین امپریالیستی 28 مرداد مجلس همیشه یک دست بوده است و مرکز جاسوسی امپریالیست‌ها، حال فاشیست‌های وطنی با ژست‌ها و اداهای شناخته شده می‌خواهند وانمود کنند که نماینده ملتند و می‌خواهند از حقوق مردم دفاع کنند. زهی بی‌شرمی و  وقاحت! نمایندگان واقعی مردم در زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌‌های رژیم دیکتاتور به سر می‌برند. نمایندگان مردم آن انسان‌های شرافتمندی هستند که دست همکاری به رژیم ضدخلقی نداده همچنان به توده‌‌ها متکی مانده‌اند. از ادعاهای تازه این فاشیست‌ها یکی هم ایجاد سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست‌ است. این تهی‌مغزان آبروباخته به شیوه احزاب واقعی، سازمان جوانان درست کرده، سعی می‌کنند به دانشگاه‌‌ها و مدارس راه یابند به امید اینکه چند جوانی ناآگاه و ساده لوح را فریب داده به جرگه چاقوکشان و اوباشان پان‌‌ایرانیست وارد کنند.
این جاسوسان وطن‌فروش برای جلب مشتری از کثیف‌ترین شیوه‌‌های ممکن استفاده می‌کنند به طوری که یکی از آنان ضمن تبلیغ افکار فاشیستی برای فریب و وارد ساختن یکی از دانشجویان به سازمان جوانان پان‌ایرانیست وعده نمایندگی مجلس را به آن دانشجو می‌دهد و دانش‌آموزی را با وعده قبولی در کنکور دانشگاه سعی می‌کند فریب دهد. آیا این مسخره نیست که به این شکل مفتضحانه سازمان جوانان حزبی تشکیل گردد؟ آیا این نشانه شکست کامل و رسوایی تمام نیست؟ وقتی که منطق در کار نیست زمانی که مطلبی برای عرض وجود ندارد و به هنگامی که همه حقه‌‌ها و فریب‌ها خوانده شده و مردم بیدار گردیده‌اند آن وقت دیگر رسوایان یاوه‌سرایی که هنوز حاضر نیستند به افتضاح خود اعتراف کنند باید چاقوها را تیز کنند و برای افتتاح کنگره‌‌های زوری و برای دعوت دیگران به بیراهه‌شان پنجه بکس به کار برند. همه می‌دانید که پزشکپور خودفروش چاقوکش و ولگرد استخدام می‌کند و دست به فریب جوانان می‌زند. ناگفته نماند سرور پزشکپور بر حسب نیاز مبرم حزبی دست به چنین اقدامی می‌زند چون بالاخره گروه ضربت فاشیست به چاقوکشان جوان هم احتیاج دارد.
این رادیو در بخش دیگری از گفتار خود به موضوع کشف پنجه‌بکس‌های ارسالی دستگاه رهبری حزب پان‌ایرانیست در اروپا و آلمان غربی در بهمن ماه سال قبل از آن اشاره کرد که با هدایت و هماهنگی ساواک و برای زد و خورد با مخالفان سیاسی و دانشجویی رژیم پهلوی (و عمدتاً گروه‌‌های چپ و اعضای کنفدراسیون) به آن کشور ارسال شده بود. گویندگان رادیو بغداد که اسناد نشان می‌دهد، گرایش چپ داشتند در بخش‌های دیگری از اظهارات خود (به شرح زیر) موضوع ارتباط پزشکپور و نزدیکانش در حزب پان‌ایرانیست را با عوامل اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی و نیز دستگاه اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا، پیش کشیدند:
حنای آنان دیگر رنگی ندارد و توده‌‌های آگاه مبارز ایران خوب آنها را شناخته‌اند و کمتر کسی است که از سوابق این سرورهای جاسوس آگاهی نداشته باشد. برای مثال بد نیست نظری به پرونده جوجه‌فاشیست‌ معروف، پزشکپور بیفکنیم. این جاسوس نوکر بیگانگان در سال‌هایی که مبارزات ضداستعماری در ایران به اوج خود رسیده و ناسیونالیسم امکان رشد یافت به همراه 5 تن دیگر از جمله دکتر صدرعاملی که یکی از شاهکارهایش را به سمع رساندیم به گروهی از جوانان میهن‌پرست که دارای احساسات ناسیونالیستی بودند پیوستند. اما به زودی نقش خرابکارانه آنان و جاسوسی‌شان به نفع انگلستان کشف شد. و اسناد و مدارکی به دست ناسیونالیست‌ها افتاد که نشان می‌داد آقایان با زاهدی – سیدمهدی پیراسته و رکن 2 ستاد ارتش همکاری داشته‌اند. ناسیونالیست‌های میهن‌پرست پس از کشف این خیانت جاسوسان را از حزب بیرون راندند. اینان پس از اخراج بلافاصله از طرف امپریالیست‌ها مأموریت یافتند که حزب پان‌ایرانیست را علم کنند. اما فعالیت‌های مخرب پزشکپور در مقابل ناسیونالیست‌های واقعی محدود به تأسیس این لانه جاسوسی نگردید. او باز موظف شد که به کمک یکی از افسران رکن 2 ارتش به یکی از هواداران دکتر مصدق به نام مهرداد که روزنامه پرچمدار را منتشر می‌ساخت سوء قصد کند. او در این حمله ناجوانمردانه موفق شد مهرداد را از پای درآورد. پس از کودتای 28 مرداد نه تنها پرونده ترور و ده‌‌ها چاقوکشی پزشکپور یکباره نابود شد بلکه از طرف سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) او مأموریت یافت با ناسیونالیسم کاذب و عاری از هرگونه محتوی ضدامپریالیستی، جوانان پرشور را فریب داده و آنان را از مبارزه ضدآمریکایی بازدارد و اکنون می‌بینید که با گرایش روزافزون حکومت ایران به سوی فاشیسم، پزشکپور و دیگر جاسوسان وطن‌فروش نیز مأموریت می‌یابند که تبلیغات وسیع مسموم‌کننده خود را در سرتاسر ایران گسترش دهند تا بار دیگر تحت این سرپوش ظاهرفریب ایران را لانه جاسوسان امپریالیسم کرده خلق‌ها را به زنجیر کشند...
بدین ترتیب پان‌ایرانیست‌های تحت هدایت پزشکپور در تمام سال‌های دهه 1340 و مدت‌ها پس از آن همواره مورد تهاجم رسانه‌ای و تبلیغاتی رژیم بغداد و به ویژه رادیو بغداد بودند و مخالفان سیاسی حکومت شاه از اقشار و گروه‌‌های مختلف نیز کمابیش قضاوتی نظیر آنچه رادیو بغداد می‌کرد، درباره دستگاه رهبری و کارگردانی این حزب داشتند.


برگرفته از کتاب حزب پان ایرانیست منتشره از موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی